عشق و نور
1.03K subscribers
336 photos
1.18K videos
19 files
527 links
بیداری معنوی با نرمین



لینک گروه سلام زندگی👇

https://t.me/salamzendgi7

لینک صوتی های نرمین👇


https://t.me/narminbgs
Download Telegram
هان مشو نومید چون واقف نه ایی از سر غیب
باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور


ای دل اَر سیل فنا بنیاد هستی برکند
چون تورا نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور

در بیان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور


گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان
غم مخور
حس کردن جسم درون


اگر چه هویت سازی با جسم یکی از اصلی ترین شکل های من درون است، ولی خبر خوب آن که به آسان ترین شیوه می توانید به فراسوی این هویت سازی بروید. این کار با تلاش برای متقاعد کردن خود به این که جسمتان نیستید، انجام نمی شود بلکه با جا به جایی توجه از شکل بیرونی بدنتان و افکاری که از جسم زیبا زشت، قوی، ضعیف بسیار چاق یا بسیار لاغر خود دارید و معطوف داشتن آن به احساس سرزندگی درون به دست می آید. بر خلاف هر آ نچه که در سطح بیرونی باشد. میدان انرژی بسیار سرزنده ای در ورای ظاهر جسم شما این شکل بیرونی وجود دارد.

اکهارت تله
جهانی نو
کنار گذاشتن فیلم نامه ای که برای دیگران نوشته ایم


هر یک از ما در خلوت ذهنمان پیوسته فیلمنامه هایی برای خود، اطرافیان و به طور کلی دنیا مینویسیم. یک لحظه به این موضوع فکر کنید‌. موضوعات فيلم نامه ما دامنۀ بسیار پهناوری دارد «امروز باید چه کنم؟ یک سال بعد چه بایـد بکنم؟ در آن وضعیت چگونه باید عمل میکردم؟ همسر من باید این طور رفتار کند، زندگی چطور پیش خواهد رفت؟ اگر من مسؤول بودم، این وضع را طور دیگری اداره میکردم.»
متونی که در ذهن خود مینویسیم در واقع منشأای نومیدی های فراوان، افسردگی و رویارویی با حقایق تلخ روابط ما هستند. ما تصور میکنیم فیلم نامه ذهنمان سبب میشود که «محق»، ایمن و دوست داشتنی یا فقط خوب باشیم، اما این متون فقط در ایجاد جدایی موفق هستند.
بیشتر اوقات بدون آن که آگاهانه تشخیص دهیم که در حال فریب دادن دیگران هستیم یا آنها را کنترل می کنیم، می کوشیم آنان را واداریم بنا بر متنی که برایشان نوشته ایم زندگی کنند. هنگامی که فیلمنامه خود را به دیگری تحمیل کنیم و هویت واقعی او را تحریف نماییم، عشق پر می کشد. بنا بر این به ندرت واقعیت دیگران را میبینیم و این شیوۀ نگرش، جدایی را به وجود می آورد.
وقتی می کوشیم دیگران را با فیلم نامۀ خود تطبیق دهیم دیگر هویت واقعی آنها را نمی بینیم و نمی شنویم، بلکه فقط آنچه را که میخواهیم باشند می بینیم.
متونی که مینویسیم بسیار ظریف و نهان هستند، به طوری که به سختی تشخیص میدهیم اصلاً وجود دارند، اما وقتی که افکار ما از «باید»، «شاید» و «فقط اگر»ها پر شوند میتوان به وجود این متون پی برد‌ هنگامی که قضاوت، کنترل، کمبود اعتماد به نفس و عدم شایستگی را در سکوت یا با کلام‌، انعکاس می دهیم و نتیجه می گیریم که بهترینها را می شناسیم، روابط ما بهبود نمی یابند. بهبود روابط، زمانی آغاز میشود که ما آگاهانه تصمیم بگیریم فیلم نامه هایی را که برای خود و دیگران نوشته ایم، پاره کنیم و دور بریزیم.
اما چگونه میتوان از نوشتن فیلمنامه دست کشید و دیگران را همان گونه که هستند، پذیرفت و گرامی داشت؟ برای این منظور باید نقش و سهمی را که در نوشتن این متون داریم، دریابیم و به استفاده از کلماتی مانند «باید»، «فقط اگر» و غیره توجه داشته باشیم. استفاده از این کلمات، گویای آن است که ما متن های خود را به دیگران تحمیل میکنیم و جدایی می آفرینیم‌‌. به این ترتیب می توانیم فیلم نامه های خود را ارزشمند نبینیم و وابستگی خود را با آنها قطع کنیم.

جرالد جمپالسکی
فقط عشق
Forwarded from خودبرتر 11
مسیر سخت است چون ذهن ازمسیر جدید خوش نمی اید هزاران سال این ذهن مسیر امن خودش را رفته است نمیتواند بپذیرید مسیر دیگری هم است اجازه نمیدهد تو درمسیر جدید قدم بگذاری سنگ میگذارد مانع میگذارد تمام تلاشش را میکند تا تو برگردی همه ازان سو میرون تو سوی دیگری همه درمنطقه امن شان سفر میکنند وتو در ناامنی پیش میری چیزی وجود ندارد حقیقت در ناامنی ست ولی ذهن هزاران ساله دوست ندارد از باورهایش اعتقاداتش
الگوهایش منیت هایش ترسها یش هویت هایش نقابهایش دروغ هایش دست بکشید جعل خرافات را می پرستد از مردگان حاجت میخواهد مقلد است چون شهامت بازنگری خود را ندارد از خدای ذهنش کمک میخواهد وذهنش را میپرستد ذهن انسان تاریخ گذشته است هیچ از حقیقت نمیداند ما برده ذهنمان هستیم وازطریق ذهنمان رهبری میشویم انسان جا مانده درتاریخ مثل داینوسورها فسیل شده است فقط راه میرود غذا میخورد وبه نیازهایش می اندیشد انسان دردام ذهن گرفتار شده است زندانی شده است وجز خودش نمیتواند ازاین زندان رهایش کند ترس احساس گناه دوابزار قوی هستند که اجازه نمیدهد که انسان به فراسوی ذهنش برود انسان در دانستگی های ش دراسارت درامده است انکه میداند زندان بان ش شده است انسان درخواب وخیال ش زندگی میکند وتاب وتحمل بیداری را ندارد دیوارها قطور شده است وانسان ضعیف وضعیف تر انسان هزاران سال است برده است درخواب هیپنوتیزمی عمیق نمیتواند خودش را حرکت دهد بدن بی حس شده است انسان رنجور وپریشان است در حیوانیت رشد کرده اند ومیپندارند انسان هستند همه در لباس بره گرگ هستند نقابها انسانیت را ازادمها گرفته است انسان اگاه نیست درخواب است تا انسان ازچرخه شرطی شدگی هایش عادات بیرون نزند وبا ترسهایش روبرو نشود بیدار نخواهد شد بلکه فقط اسمش را یدک میکشد بیداری یعنی خارج شدن از ذهن که شهامتی عظیم میطلبد انسانها برای اینکه بتوانند از محدودها بگذرند باید دل به دریا بزند وغرق بشوند راهی دیگری نیست
ذهن ارباب است وانسان ها غریب
با کی گویم این حال عجیب
انسان تا به شناختِ خود نرسد، همواره نابالغ میماند
بیماری جمعی بشر این است که مردم به اندازه ای مجذوب آن چه روی می دهد شده اند، و به اندازه ای دنیای اشکال در نوسان، آن ها را به خواب مصنوعی برده است و به اندازه ای در محتوای زندگی خود جذب شده اند که جوهر آن په را فراسوی محتوا و شکل و اندیشه قرار دارد، فراموش کرده اند. زمـان بـه انـدازه ای آن ها را تحت تأثیر قرار داده که جاودانگی را که اصل، منزلگاه و سرنوشت آن ها است، به دست فراموشی سپرده اند. جاودانگی، هستی واقعی آن کسی است که هستید.
چند سال پیش زمانی که از کشور چین دیدن می کردم، نزدیک گیلین به گنبدی قله یک کوه رسیدم که روی آن با طلای مذاب مطلبی نوشته بودند. از میزبان چینی خود معنای آن نوشته را پرسیدم و او گفت: «به معنی «بودا» است.» سـؤال کردم: «پس چرا به جای یک کلمه، دو واژه نوشته شده است؟» او توضیح داد: «یکی از واژه ها به معنی «انسان» است و دیگری به معنی «نه» و زمانی که این دو در کنار همدیگر قرار بگیرند، معنای «بودا» را می دهـد.» شگفت زده بر جای خود ایستادم! واژه بودا همه آموزه های بودا را در خود نهفته دارد و برای آن ها که چشمی برای دیدن دارند، این راز هستی است. در این جا دو بعدی که به واقعیـت شـكل می بخشد وجود دارد؛ چیزی بودن و چیزی نبودن، شکل و انکار شکل. آن چه از ایـن مطلب شناخته می شود این نکته است که شکل، آن کسی که شما هستید، نیست.

اکهارت تله
جهان نو
کلمات را می‌توان تزئین و ویرایش داد و زیبا سخن گفتن رو آموخت ولی کلمات فقط کلماتند که به هزارگونه ... قابل بیانند حتی می‌توان با آنها بازی کرد.
کلماتی که مستقیماً از حقیقت بیواسطه وجود، در این لحظه بیان می‌شوند، زنده اند زیرا از بُعدی دگرند. شهده الهی که از قلب سرازیر در کلامات نشود، بیانشان بیشتر از هوای داغند(خودگویه های تکراریِ ذهنی)
اشـoshoـو:
خدا در دل همه ما سخن مي گويد
اما سر ما همچون يك بازار آنقدر شلوغ و پر سر و صداست كه هرگز اين نداي آرام و آهسته درون را نمي شنويم.
آنقدر غوغا و قيل و قال بی مورد در ما هست كه گوش ما نسبت به نداي دلمان كه همواره ما را فرا مي خواند كر است.

خدا از ما دور نيست. به ما بسيار نزديك است.
تنها كار لازم براي شنيدن صداي خدا، ساكت تر كردن، كم سر و صداتر كردن و آرام تر كردن ذهن است.
با آرامش يافتن ذهنت، ناگهان نغمه الهي را در درونت خواهي شنيد.
خداست كه بر چنگ دل تو مي نوازد.
اين نغمه بسي دگرگون ساز است.
يكبار كه آنرا بشنوي، هرگز از يادش نمي بري.
يكبار كه آنرا بشنوي، زندگي ات ديگر همان زندگي گذشته نخواهد بود.
به جزيي جاودان و ابدي از هستي تبديل مي شوي.
تو ديگر فناپذير نيستی

                                                   
درختان عاشق زمین اند و زمین عاشق درختان.
پرندگان عاشق درختانند و درختان عاشق پرندگان.
زمین عاشق آسمان است و آسمان عاشق زمین.
سراسر هستی در اقیانوس عظیم  عشق به سر می برد.
بگذار عشق نیایش تو باشد، بگذار عشق عبادت تو باشد.

#اشو
خدایانِ متعددی که انسانها برای خودشون خلق کردند، الان گریبانگیره خدایانِ خودساخته خودشون شدن و برخی حتی از سایه خداشون هم میترسن. هر دینی از خدای خودش محافظت میکنه و نوشتارهای جمع آوری و تدوین و تحریف شده در گذره زمان را هم، کتاب آسمانیِ خودشون نام دادن که بعنوانِ اسناده اثبات وجود خدای خودشون، پیش میکشن و هنوز هم دارن با خدایانشان دست و پنجه نرم می‌کنند.
به همه خدایانِ ذهنی تون، الوداع بگید تا با خدای درون خودتون که معبدش در چاکرای قلبتون هست، وصل بشید. بهش خودبرتر و اگاه هم میگیم که بهترین دوست و خیرخواه شماست و راه راست و مستقیم و بیواسطه رو که به تاریکی های ناخودآگاه خودتونه، براتون نشون میده کافیه بهش اعتماد کنيد. تاریکی هایی که ذهن ازش میترسه و وحشت داره، سرچشمه خلقت و آفرینشِ. از تاریکی ها نترسید از میانِ انبوهی از ترس‌ها که عبور کنید، به روشنایی میرسید و اینم خودبخود میشه. راهبر خودبرتر و اگاهتون هست کافیه بهش اعتماد کنید☺️
Forwarded from mirzaei

سعی کن تنها خودت باشی و
سر سوزنی هم به دنیا اهمیت نده.
آنگاه فوق العاده احساس آسودگی میکنی  و آرامشی عمیق وجودت را در بر میگیرد.
این چیزی است که
رهروان ذن آن را "چهره‌ی اصلی" می‌نامند.

آرام بدون تنش، بدون خودنمایی
بدون ریا کاری و بدون انضباط رایج
که میگوید چه طور باید رفتار کنید.

#اشو
Forwarded from mirzaei
.
☘️‍ " بگذار تو را به عمق برند ! "

برخی خود می‌خواهند به عمق روند ، برخی را "عمق"، به خود می‌بَرَد. این دو با هم فرق دارند. آنکه می‌خواهد به زور به عمق هستی رود، اغلب پیروان مکاتب گنوسی‌اند. و آنکه به نرمی به عمق برده می‌شود ،
کسانی‌اند که "تسلیم محض"‌اند.

هیچگاه نخواه که به زور پرده‌های هستی را بَردَری. بگذار پرده‌های حجاب را با رحمت برایت بردارند.
این سالم ترین نوع طریقت است.
چنین عروجی صرفاً با تسلیم محض میسر است
.
Forwarded from mirzaei
◽️جمله های زیبا از مولانا برای تغییر زندگی:

- هر زمان که تنها هستی، به خودت یادآور شو که خداوند همه را از تو دور کرده تا فقط تو باشی و او!🤍

- به کلامت قدرت ببخش نه به صدایت، باران است که باعث رشد گلها میشود!🌼

- هنر دانستن این است که بدانی چه چیزهایی را نادیده بگیری.🦋

- کار تو نیست که به دنبال عشق بگردی بلکه این است که موانع درون خودت را در برابر عشق سد شده اند را پیدا کنی.🌱

- دیروز باهوش بودم و میخواستم دنیارو تغییر دهم اما امروز خردمندم و میخواهم خودم را تغییر دهم.🕊️

- بدان که تو شجاع تر از چیزی هستی که باور داری و قوی تر از چیزی هستی که بنظر میرسی و هوشمند تر از چیزی هستی که فکر میکنی!🌟⭐️🌕


🌼🤍🌼🤍🌼
Forwarded from mirzaei
ذهن شما يك ابزار است!
بياموزيد كه اربابش باشيد،
نه برده اش...
همزمان با صداقت و ایثار، بصیرتِ عقل بازگشته و روشن بینی ادراک باز می‌شود و درهای قلبت را برایت باز می‌گشاید☺️
خودبرتر 11:
به خودبرترتان اعتماد کنید هیچ معلمی
بهتر ازاون نیست بهش اعتماد کنید بهش
اقتدا کنید تا بتوانید عبور کنید

تمام چالش ها اتفاقات برای این است که
من به خودم نزدیکتر بشم تا بتوانم به
خودبرترم اعتماد کنم هراتفاقی درس هایی
دارد باید درون ش روید تا بتوانید اگاهی را
استخراج کنید

تا نتوانید خانه گذشته تان خراب نکنید
هستی هم خانه جدید برای شما درست
نخواهد کرد وشمارا بغل نمیگیرد

درلجن زار باش ولی با خودت روراست باش
انوقت چنان هستی بغلت میگیرد که دوست
داری همیشه در لجن زار باشی شکلات فروش
دوبار بخوان

هرچه جلوتر میایم دروغ هارو بیشتر
می بینم خرافات جعل نادانی
دراین جهان هیچ خطایی وجود ندارد انچه
اشتباه ست سراست

هرمحدودیتی ممنوعیتی دیواری خطاست
به گفته هستی

اونهایی که انسانها را محدود می کنند
ممنوع می کنند بد وخوب می کنند
درشعور گذشته هستند هنوز خیلی از بیدار
شدگان هنوز خوابن ودرگذشته با تقلید گری
جلو میروند انکه با سرش میرود میداند وانکه
میداند مقلد است یعنی هزاران سال قدمت دارد
وهنوز شهامت گذشتن از سرش را ندارد برای
هستی هیچ گناهی وجود ندارد تنها شکستن سر
برایش مهم است تا سر نشکند درخواب وخیال
هستیم هنوز درچرخه هستیم دایما درحال چرخیدن هستیم اغاز وپایان ولی بیرون نمیزنیم
ودایما ازاین جهان به جهان دیگر
جز کلمات والفاظ وکلی اطلاعات وجود نخواهد
داشت

از شرطی شدگی به شرطی شدگی نرو
از عادات به عادات دیگر
ازباور به باور دیگر
ازاعتقاد به اعتقاد دیگر
ازتقلید به تقلید دیگر
ازچاه به چاه دیگر
ازخواب به خواب دیگر
از دیوار به دیوار دیگر
اززندانی به زندان دیگر
ازنااگاهی به نااگاهی دیگر
ازدروغ به دروغ دیگر
از سر به سر دیگر
ازهویتی به هویت دیگر
همه رو دور بریز