عشق و نور
1.21K subscribers
449 photos
1.35K videos
22 files
594 links
بیداری معنوی با نرمین



لینک گروه سلام زندگی👇

https://t.me/salamzendgi7

لینک صوتی های نرمین👇


https://t.me/narminbgs
Download Telegram
ما انسانهای این عصر، حسِ بودنِ محض را، حضور در لحظه را کاملا به فراموشی سپرده و با هویتهای خیالی، در کسی شدن‌ها سکنی گزیده ایم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برای پرنده هيچ اهميتی ندارد كه آیا كسی به چه چه هایش گوش می‌دهد يا نه،
اصلا حضور شنونده برایش مهم نيست

بی شک راه درست زندگی کردن همينه!
بدونِ توقعات و انتظاراتت از خودت و از دیگران کیستی؟
خودشناسی، با خودپرسشی در امتداده سوالِ من کیستم، آغاز می‌شه.
در خودپرسشی، با سوالِ من کیستم، انسان با درک و شناخت حاصل کردن به هویتهای شخصیتی(نقابها و رلهای بازی) و خیالیِ ذهنش پیش میره.
با سوالِ من چیستم که امری شهودیست، انسان با تفحصِ لایه های زیرینِ تاریکی های ناخودآگاهش که مربوط به باورهای بنیادینِ خلقت و آفرینشِ، پیش و فراتر میره و با گذر از آن تاریکی ها، در نهایت با هستی یکی می‌شه☺️
ما آدمها از روی ناآگاهی و در ذهن بودن حتی خندیدنمون رو طوری دستکاری میکنیم که نظر دیگران براش مهمه


چون اکثریتِ مردم جامعه اینجوری مصنوعی و غیره طبیعی زندگی میکنن، کسی شک نمیکنه که این چه روش و شیوه ناسالمِ زندگیه 😄
کسانیکه که به این شیوه غیره طبیعیِ زندگی، شک میکنن با تولدی دوباره، دگرگون میشن و کسانیکه که شک نمیکنن دنباله رو این و اون میشن و از خود واقعی شون دورتر و دورتر میشن.
آهنگ سال دوهزاره داریوش، گویای اینگونه انسانهای ماشینیِ☺️
ای انسان‌، تو یک مشت افکار و کلمه و ساختمان های باورهات در این بدن فانی نیستی، بلکه آن هشیاری هستی که درست در پس زمينه همه نام‌گذاری ها و کلمات و
بدنِ☺️
هشیار و مراقبگون به این لحظه باش و به سکوت که زبان الهی ست، گوش فرا ده.
هر چه باید بدانی را در همین سکوت درمیابی که از محتوای شرطی شده و تکراریِ ذهنت نیست. حساستر به این لحظه باش و حساس‌تر گوش کن ببين زندگی، همین لحظه چی ازت میخواد از ندای درونت، پیروی کن و پاشو انجامش بده☺️
هر آن چه روی دهد، شکلی ست که اکنون به خود می گیرد. تا وقتی که از درون در برابر اکنون مقاومت کنید، شکل یا بهتر بگوییم، جهـان، مـانعی نفوذ ناپذیر می شود که شما را از آن کسی که فراسوی شکل هستید و آن هستی بی شکل که شمایید، جدا می سازد.
هنگامی که با یک «آری» درونی به آن شکلی که اکنون می گیرد رو می آورید، آن شکل به دری به سوی بی شکلی تبدیل می شود و به این ترتیب جدایی بین جهان و پروردگار از میان می رود.
وقتی در برابر شکلی که هستی در این لحظه به خود می گیرد مقاومت نشـان می دهید، زمانی که با اکنون به عنوان یک وسیله، مانع یا دشمن برخورد می کنید، شما شکل هویتی خود، یعنی «من درون» و در پی آن، واکنش «مـن درون» را تقویت می نمایید. واکنش پذیری چیست؟ واکنش پذیری، یعنی معتـاد شـدن بـه واکنش. هر چه واکنشی تر باشید، بیش تر در دام شکل می افتید. هر چه بیش تر با شکل یکی شوید، «من درون» شما نیرومند تر می گردد و آن گاه پرتو بودن شما از درون شکل، اندکی می تابد یا به هیچ رو نمی تابد.
با مقاومت نکردن در برابر شکل، آنچه که در درون شـما و فراسـوى شـکل وجود دارد، به صورت حضور فراگیر و نیرویی آرام پدیدار می شود که از هویت شکلی زود گذر شما ـ به عنوان شخص ـ بسیار بزرگ تر است. ایـن حـضـور، بـه گونه ای ژرف تر، شما است تا هر چیز دیگری که در دنیای اشکال وجود دارد.

اکهارت تله
جهانی نو
اشو عزیز، من عاشق شده‌ام و رنج بسیار برده‌ام. چرا عشق اینقدر رنج بار است؟

#پاسخ

تو برکت یافته‌ای....
مردمانِ واقعاً فقیر کسانی هستند که هرگز عاشق نشده‌اند و هرگز رنجش را نبرده‌اند. آنان ابداً زندگی نکرده‌اند
عاشق شدن و در عشق رنج بردن خوب است. گذر از آتش است
خالص کننده است؛ به تو بینش می‌بخشد، تو را هشیارتر می‌سازد
این چالشی است که باید پذیرفته شود.

آنان که این چالش را نمی‌پذیرند، بدون ستون فقرات باقی می‌مانند.
من نمی‌گویم عشق خودت را رها کن، فقط یک واقعیت را به تو می‌گویم که: رابطه‌ی عاشقانه آن رضایت غایی را برایت نخواهد آورد. این یک قانون اساسی زندگی است که عشق نارضایتی عمیق‌تر و عمیق‌تر می‌آورد. در نهایت عشق تو را چنان ناراضی می‌کند که شروع می‌کنی به اشتیاق برای معشوق غایی، که خداوند است.

آنان که عشق نورزیده‌اند و رنج نبرده‌اند هرگز سالک راه حقیقت نمی‌شوند
آنان لیاقتش را پیدا نکرده‌اند، ارزش آن را پیدا نکرده‌اند
این فقط حق یک عاشق است که روزی به جستجوی آن معشوق غایی بپردازد.

پس عشق بورز و عمیق‌تر عشق بورز. رنج ببر و عمیق‌تر رنج ببر. تماماً عشق بورز و تماماً رنج ببر، زیرا اینگونه است که طلای ناخالص از میان آتش می‌گذرد و به طلای خالص تبدیل می‌شود

من نمی‌گویم که از روابط عاشقانه‌ات فرار کن:
عمیق‌تر واردشان بشو. من به سالکانم کمک می‌کنم تا عمیقاً وارد عشق بشوند، زیرا می‌دانم که عشق در نهایت شکست می‌خورد. و تا زمانی که خودشان این را با تجربه کردن نشناسند که، عشق در نهایت شکست می‌خورد، جستجوی آنان برای خداوند تقلبی باقی خواهد ماند.

#اشو
در آن لحظه ای که بدانی کیستی،
تمام زندگی‌ات دگرگون می‌شود.
زیرا شما عشق هستید.
چهره‌های شما متفاوت است
ذهن‌های شما، و شرطی شدگی‌های شما متفاوت است.
ولی اینها تنها لایه‌های پیرامون شما هستند. اینها رشته‌ی درونی شما را نمی‌سازند.

هسته‌ی درونی، چهره‌ی اصلی شما است، که توسط جامعه شرطی نشده،

و وقتی که چهره‌ی اصیل خودت را بشناسی، چهره ای که قبل از تولد داشتی. و چهره ای که پس از مرگ دوباره خواهی داشت.
چهره ای که توسط خداوند به تو داده شده است.
آن چهره بزرگترین تجربه است.
شناخت آن یعنی، شناخت همه چیز.     
        
اشو

🕊️💫🕊️💫🕊️
خدا که عاشق بشه، دیوانه ترین عشق در عالم ها ممکن میشه....☺️

عشقی که آدمو دیوانه نکنه بدرد نمی خوره 😄

کسانیکه در ره عشق جان نمی سپارند، بزدلانه فقط ادعای عشق را دارند ولی در عشق نیستند☺️

عشق یعنی عصاره جادویی و وجودین ِ حیات زندگی که فراسوی عقل و فهم آدمیست
سعی نکن عشق رو بفهمی
فهمتو بزار کنار فهم، با باید و نبایدهاش که عشق چطور باید باشه و چطور نباید باشه، سده راه عشق میشه. عشق قانون نمی شناسه ☺️

فهم من شد عجبا دشمن من
من از این فهم ضررها دیدم
ای خدا کاش نمی‌فهمیدم

عشق مثل عنصره آبِ که از سفت و سخت‌ترین صخره ها هم عبور میکنه و جاری میشه

تنها چیزی که حدومرز نمیشناسه عشقِ بیشرطِ الهیِ☺️

کسانیکه درد و رنجِ عشقِ انسانی رو نبرده باشن به عشق الهی فراخوانده نمیشن☺️

آنان که از عشق الهی لبریز و سرریز میشن دیگه ...🤫🤭

یکی بود و یکی نبود حتی موجی از نام هاي صوتی، بر روی دریا نبود سکوتی شعف آور فراگیر بود همه چی از جنسِ خدا بود‌ چون واژه ایی از معنای خدا نبود.
وقتی بخوای تو کلمه بپیچیش، میفهمی که امکانپذیر نیست چون کلمات در چهارچوب زمان ابداع شدن و آنچه فراسوی زمانِ در چهارچوبِ زمان نمی‌گنجه☺️

تا نسوزی در آتشِ عشق ندانی عشق چیست☺️
ذاتِ آفرینش سرخورده کردن و بیداری شماست


این صدای اوست که از طریق من با شما حرف می‌زند. اگر حتی یک نفر به این ندا گوش دهد و رهایی خود را در وصال با خداوند بیابد ، من وظیفه‌ی خود را به انجام رسانده‌ام؛
رستگاری یک زندگی بیش از گرویدن هزاران نفر ارزش دارد.
من از سلطان کائنات حرف می‌زنم - یگانه معشوقی که در انتظار وصال شما اشک می‌ریزد...
نمی‌دانید که او چگونه از ورود تک‌تک انسان‌ها به ملکوتش مسرور می‌گردد! همه فرشتگانش را گرد می‌آورد و تشرف آن روح به بهشت را با هم جشن می‌گیرند. چه وجد و سروری!

به دلایلی موجه این اجازه به شما داده نشده است که خاطرات زندگی‌های سابق خود را به یاد بیاورید. تصور کنید که مثلاً ده‌بار به این دنیا امده باشید. پس ده مادر داشته‌اید. چگونه می‌توانید هر ده تای آنها را یکسان دوست داشته باشید؟ هدف این بوده است که در پس آن ده مادر یک مادر را بیابید؛ که در پس همه دوستانتان ، آن یگانه دوست را بیابید؛ که در پس همه‌ی پدرانتان ، پدر یگانه را بیابید؛ و در پس همه‌ عشق‌ها ، آن یگانه عشق را دریابید.
چه والا و پر شکوه است چنین درک و تشخیصی!!!
به آن می‌ماند که در دالان‌های تناسخ‌های بی‌شمار قایم‌باشک بازی می‌کرده‌اید و بناگاه او را می‌بینید!
من وقتی که به ادراک آن یگانه عشق رسیدم، در خود نمی‌گنجیدم. ذهنم در ملکوت بی‌کرانش غرق شد. اکنون نیز
همین‌گونه است.
شادمانی الهی حد و مرز ندارد...

پاراماهانسا یوگاناندا
#سوال_از_اشو

اشوی محبوب
من ضعیف و ناتوان هستم.
بااین‌حال برای نخستین بار این احساس را دارم که در اینجا می‌توانم
در ضعف خودم آسوده باشم. آیا باید قوی و شجاع باشم؟

#پاسخ

در اینجا هیچ “باید” وجود ندارد.
تمام باید‌ها و اجبارها باید رها شوند. فقط آنوقت است که یک موجود طبیعی خواهی شد.
و ضعیف‌بودن چه اشکالی دارد؟
همه ضعیف هستند.
یک بخش چگونه می‌تواند قوی باشد؟ آن بخش باید که ضعیف باشد. و ما بخش‌های بسیار کوچکی هستیم: قطراتی در اقیانوس. چگونه می‌توانیم قوی باشیم؟ قوی در برابر چه کسی؟ قوی برای چه؟
آری، می‌دانم؛ به تو آموزش داده شده که قوی باشی، زیرا آموزش دیده‌ای تا خشن، تهاجمی وجنگجو باشی. به تو آموزش داده شده تا قوی باشی زیرا رقابت، جاه‌طلبی و نفسانیات را به تو آموزش داده‌اند. انواع رفتارهای تهاجمی به شما آموزش داده شده‌اند زیرا برای تجاوز به دیگران، تجاوز به طبیعت بزرگ شده‌اید
شما برای عشق‌ورزیدن بزرگ نشده‌اید.

در اینجا، پیام عشق است ـــ پس قدرت را برای چه نیاز داری؟
در اینجا، پیام تسلیم است.
پیامِ اینجا پذیرش است،
پذیرش تمام از هرآنچه که هست.
ناتوان‌بودن زیباست. در آن آسوده باش، آن را بپذیر، از آن لذت ببر. زیبایی‌های خودش را دارد، خوشی‌های خودش را دارد.

“من ضعیف و ناتوان هستم.”
لطفاً از این واژه‌ی ضعیف weakling استفاده نکن زیرا یک حالت سرزنشگری در آن هست
بگو، “من یک بخش part هستم،“
و بخش باید که ناتوان باشد. یک بخش به‌خودیِ خودش باید که ناتوان باشد. یک بخش فقط با آن کُل است که می‌تواند توانا باشد
قدرت تو در بودن با حقیقت است؛ قدرت دیگری وجود ندارد.
حقیقت قدرتمند است.
ما ضعیف هستیم. خداوند قوی است، ما ناتوان هستیم.
اگر با او باشیم، ما نیز قوی خواهیم بود؛ اگر برعلیه او یا بدون او باشیم، ناتوان هستیم.
با رودخانه بجنگ: سعی کن سربالایی شنا کنی و ثابت خواهی کرد که ناتوان هستی.
با رودخانه شنا کن و به سمت پایین جاری باش ـــ حتی شنا هم نکن، در حالت رهاشدگی باشد و بگذار رودخانه هرکجا که می‌رود تو را ببرد ـــ و آنوقت ضعف وجود ندارد.

وقتی فکر قوی‌بودن را رها کنی، هیچ ناتوانی باقی نخواهد ماند. هردو باهم ناپدید می‌شوند. و سپس، ناگهان تو نه قوی هستی و نه ضعیف
درواقع، تو وجود نداری؛ خداوند هست، نه ضعیف، نه قوی.

می‌گویی، “بااین‌حال برای نخستین بار این احساس را دارم که در اینجا می‌توانم در ضعف خودم آسوده باشم.”

احساس خوبی است؛ از دستش نده!
یک احساس درست است:
آسودگی ـــ این تمام آموزش من است
در وجودتان آسوده باشید، هرکسی که هستید. هیچ آرمانی را تحمیل نکنید. خودتان را دیوانه نسازید؛ نیازی نیست.

باش ـــ شدن را رها کن.
شما جایی نمی‌روید، ما فقط همینجا هستیم. و این لحظه بسیار زیباست؛ برکت بزرگی است؛ هیچ آینده‌ای را واردش نکن؛ وگرنه نابودش می‌کنی. آینده سمّی است. آسوده باش و لذت ببر.
اگر بتوانم به شما کمک کنم تا آسوده و شاد باشید، کار من انجام شده است
اگر بتوانم به شما کمک کنم تا آرمان‌هایتان را رها کنید ــ آرمان‌هایی در مورد اینکه چگونه باید باشید و چگونه نباید باشید ـــ
اگر بتوانم تمام فرمان‌هایی را که به شما داده شده از شما بگیرم، آنوقت کار من انجام شده است.
و وقتی بدون هیچگونه فرمانی باشید،
و وقتی در لحظه زندگی کنید
ـــ طبیعی، خودانگیخته، ساده، معمولی ـــ یک ضیافت بزرگ وجود دارد، به وطن رسیده‌اید.

حالا دوباره این را وارد نکن:
“آیا باید قوی و شجاع باشم؟”
برای چه؟ درواقع، این ناتوانی است که می‌خواهد قوی باشد.
سعی کن این را درک کنی: قدری پیچیده است ولی بگذارید واردش شویم. این ناتوانی است که می‌خواهد توانا بشود؛ این حقارت است که می‌خواهد برتر شود؛ این جهل است که می‌خواهد دانش‌آلوده شود ـــ تا بتواند در دانش پنهان شود، تا بتوانی ضعف خود را در به‌اصطلاح قدرت پنهان کنی.
میل به برتری از حقارت سرچشمه می‌گیرد. این ریشه‌ی تمام سیاست‌ها در دنیا است:
کسب قدرت سیاسی. فقط مردمان حقیر هستند که سیاستمدار می‌شوند آنان یک اصرار شدید برای کسب قدرت دارند، زیرا می‌دانند که حقیر هستند.
اگر رییس‌جمهور یا نخست‌وزیر نشوند، نمی‌توانند خودشان را به دیگران اثبات کنند. آنان در درونشان احساس ناتوانی دارند؛ پس خودشان را به سمت قدرت می‌کشانند.
ولی با رییس‌جمهورشدن، چگونه می‌توانی قدرتمند شوی؟
در عمق وجودت می‌دانی که آن ضعف وجود دارد. درواقع بیشتر آن را احساس خواهی کرد، حتی بیش از گذشته؛ زیرا اینک یک تضاد وجود دارد. در بیرون قدرت وجود دارد و در درون ضعف وجود دارد ــ آشکارتر، مانند یک آستر نقره‌ای در پس ابر سیاه. این چیزی است که اتفاق می‌افتد: در درون احساس کمبود و ضعف داری و شروع به چنگ‌زدن می‌کنی، طمعکار می‌شوی، شروع به تصاحب چیزها می‌کنی و ادامه می‌دهی و ادامه می‌دهی و پایانی برایش نیست. و تمام عمرت در اشیاء و انباشتن تلف می‌شود.

ادامه👇
ادامه پاسخ 👇

ولی هرچه بیشتر انباشته کنی، آن فقر درونی را بیشتر احساس می‌کنی.
این فقر درون در برابر ثروت بیرون می‌تواند به آسانی دیده شود.
وقتی این را ببینی ـــ که ضعف تو سعی دارد که قوی شود ـــ مسخره است. ضعف چگونه می‌تواند قوی شود؟
با دیدن این، نمی‌خواهی قوی شوی.
و وقتی نخواهی قوی بشوی، ناتوانی نمی‌تواند در تو بماند. فقط با فکر قدرت می‌تواند بماند ـــ این دو باهم هستند؛ مانند قطب‌های مثبت و منفی برق. باهم وجود دارند.
اگر این جاه‌طلبی برای کسب قدرت را رها کنی، یک روز خواهی یافت که ضعف هم ازبین رفته است. نمی‌تواند در تو بماند.
اگر این فکر ثروتمندبودن را رها کنی، چگونه می‌توانی خودت را فقیر بدانی؟ چگونه مقایسه خواهی کرد و چگونه قضاوت می‌کنی که فقیر هستی؟
در تضاد با چه؟
هیچ امکانی برای اندازه‌گیری فقر تو وجود ندارد. با دورانداختن فکر ثروت و ثروتمندبودن، یک روز فقر نیز ازبین خواهد رفت.

وقتی مشتاق گردآوری دانش نباشی و دانش‌آلودگی را رها کنی، چگونه می‌توانی جاهل بمانی؟
وقتی دانش ازبین برود، جهل نیز مانند سایه‌ی آن ازبین خواهد رفت.
آنگاه انسان خردمند است.
خرد wisdom، دانش knowledge نیست؛
خرد غیبتِ دانش و جهل، هردو، است.

این‌ها سه امکان هستند:
می‌توانی جاهل باشی، می‌توانی جاهل و دانش‌آلوده باشی؛ و می‌توانی بدون جهل و بدون دانش باشی.
سومین امکان همان خرد است.
این چیزی است که بودا آن را پراجناپارامیتا Prajnaparamita می‌خواند:
خرد ماورایی، خرد فراسویی.
این دانش نیست.

نخست این خواسته برای قدرت را رها کن، و تماشا کن. یک روز تعجب خواهی کرد، شروع می‌کنی به رقصیدن:
ضعف ازبین رفته است. این‌ها دو روی یک سکّه هستند. باهم زندگی می‌کنند، باهم می‌روند. زمانی که به این واقعیت در درون خودت نفوذ کردی، یک تحول عظیم ایجاد خواهد شد.

#اشو
#سوترای_دل
تاموقعی که تسلیم را تمرین نکرده ایی، بیداری معنوی چیزیست که در کتاب‌ها میخوانی، در باره اش صحبت می‌کنی،
از شنیدن مطلبی در باره آن، هيجان زده می‌شوی و در باره اش مطلبی مینویسی، در باره اش فکر می‌کنی و به آن باور داری اما آن را با تمام سلول‌های بدنت تجربه نمیکنی.
معنویت هنوز حقیقتی زنده در زندگی تو نشده است.
وقتی تسلیم را تجربه کنی، انرژی که از تو ساتع می‌شود بسیار عظيم تر و سازنده تر و کارآمدتر از انرژی ذهنی ست.

اکهارت تله
Audio
مراقبه_شب
بیست خرداد ماه
Breath of Life (feat. Jorge Alfano)
Steven Halpern
موسیقی بی کلام

نـفس(تنفس) زندگی
Celestial Glow
Dan Gibson's Solitudes
موسیقی بی کلام

درخشش آسمانی
انسان باید قدر و ارزشِ تنها بودنش را بداند و عميقا درک کند که فقط در تنها بودن و در خلوت با خودش می‌تواند با هستی ارتباط برقرار کند.
با خودت خلوت کن و قلبت را بجوی
این خلوص قلب توست که حقیقت را می‌شناسد جز قلبت کسی قادر نیست، حقیقتِ بیواسطه وجودینت را برایت آشکار کند. حقیقت غایی زمانی رخ می‌دهد که با قلبت همسو و همآهنگ باشی☺️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام و درود بر یاران حق ☺️
عشقمان جاری و نورمان تابنده باد😊🌹💖🌈

🕉🙏🙏🙏🙏🙏🕉