در بد ترین شکل آن که بسیار فراگیـر هـم هـسـت، به گونه ای با لحظـه حـال برخورد می شود که گویی دشمن است. اگر از کاری که می کنید بیزارید، از محیط پیرامون خود گله مند هستید، به هر آن چه که روی می دهد یا روی داده است ناسـزا می گویید یا زمانی که گفت و گوی درونی تان از باید ها و نباید ها، ایراد گیری و متهم ساختن تشکیل شده است، پس شما با آنچه که هست، مخالفت می کنید و مسأله همیشه مخالفت با آن چه که هست، می باشد. شما از هستی، یک دشمن می سازید و هستی می گوید: «تو جنگ می خواهی، پس بیا این هم جنگ!» آنگاه واقعیت بیرونی را که پیوسته بازتاب حالت درونی خودتان است، به عنوان دشمن تجربه می کنید. پرسش بنیادینی را که باید خیلی اوقات از خود بپرسید، این است: رابطه مـن با لحظه حال چگونه است؟ سپس هوشیار باشید تا پاسخ آن را بیابید. آیا مـن بـا اکنون به گونه ای برخورد می کنم که گویی چیزی بیش از یک وسیله برای رسیدن به نتیجه نیست؟ آیا من آن را به شکل مانع می بینم؟ آیا لحظـه حـال را برای خود بـه صـورت دشمن در می آورم؟ از آن جایی که لحظـه حـال، تنها چیزی است که همیشه در اختیار دارید و به دلیل آن که هستی از اکنون
جدایی ناپذیر است، چنین پرسشی به راستی این مفهوم را می رساند: رابطه من با هستی چگونه است؟ این پرسش برای شما عالی ترین شیوه نقاب برداشتن از «من درون» و آوردن شما به درون حالت حضور است. با وجود آن که این پرسش در ذات خود، حقیقت مطلق را در بر نمی گیرد، زیرا در نهایت، مـن و لحظه حال یکی هستند، راهنمای سودمندی است که راه درست را نشان می دهـد. این سؤال را تا زمانی که دیگر به آن نیاز نباشد، بار ها از خود بپرسید.
چگونه به فراسوی رابطه ای کژکار با لحظه حال می روید؟ مهـم تـرین نکتـه دیدن این کژ کاری در خود، اندیشـه هـا و اعمالتان است. هنگامی که متوجه کژ کاری رابطه خود با اکنون شوید و آن را ببینید، آنگاه حضور می یابید. متوجه لحظه حال شدن، پیدایش حضور است. لحظه ای که شما کژکاری را ببینید کژ کاری شروع به از میان رفتن می کند. برخی از مردم زمانی که آن را ببیننـد، خنده بلندی سر می دهند. با دیدن، قدرت انتخاب فرا می رسد؛ انتخاب این که به اکنون «آری» بگویید و آن را به دوست خود تبدیل کنید.
اکهارت تله
جهانی نو
جدایی ناپذیر است، چنین پرسشی به راستی این مفهوم را می رساند: رابطه من با هستی چگونه است؟ این پرسش برای شما عالی ترین شیوه نقاب برداشتن از «من درون» و آوردن شما به درون حالت حضور است. با وجود آن که این پرسش در ذات خود، حقیقت مطلق را در بر نمی گیرد، زیرا در نهایت، مـن و لحظه حال یکی هستند، راهنمای سودمندی است که راه درست را نشان می دهـد. این سؤال را تا زمانی که دیگر به آن نیاز نباشد، بار ها از خود بپرسید.
چگونه به فراسوی رابطه ای کژکار با لحظه حال می روید؟ مهـم تـرین نکتـه دیدن این کژ کاری در خود، اندیشـه هـا و اعمالتان است. هنگامی که متوجه کژ کاری رابطه خود با اکنون شوید و آن را ببینید، آنگاه حضور می یابید. متوجه لحظه حال شدن، پیدایش حضور است. لحظه ای که شما کژکاری را ببینید کژ کاری شروع به از میان رفتن می کند. برخی از مردم زمانی که آن را ببیننـد، خنده بلندی سر می دهند. با دیدن، قدرت انتخاب فرا می رسد؛ انتخاب این که به اکنون «آری» بگویید و آن را به دوست خود تبدیل کنید.
اکهارت تله
جهانی نو
پالایش کلام:
عشق و سکوت؛
عاشقتر و ساكتتر شو؛
اين كار بس مشكل است.
به ديگران عشق بورز
و زمانی كه تنهایی، سكوت پيشه كن.
با نشستن در سكوت شروع كن.
هر زمان كه فرصتی يافتی با چشمانی بسته و بدون انجام دادن هيچ كاری "فقط بنشين".
اين دو بسيار با اهميتاند؛
نثارِ موهبتِ عشق به ديگران
و نثارِ موهبتِ سكوت به خودت.
اين كار سرورِ فراوانی در تو ايجاد خواهد كرد.
#اشو
🕊️💫🕊️💫🕊️
پالایش کلام:
عشق و سکوت؛
عاشقتر و ساكتتر شو؛
اين كار بس مشكل است.
به ديگران عشق بورز
و زمانی كه تنهایی، سكوت پيشه كن.
با نشستن در سكوت شروع كن.
هر زمان كه فرصتی يافتی با چشمانی بسته و بدون انجام دادن هيچ كاری "فقط بنشين".
اين دو بسيار با اهميتاند؛
نثارِ موهبتِ عشق به ديگران
و نثارِ موهبتِ سكوت به خودت.
اين كار سرورِ فراوانی در تو ايجاد خواهد كرد.
#اشو
🕊️💫🕊️💫🕊️
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
من در پیش روی آفریدگار بودم || تجربه نزدیک به مرگ بورلی برادسکی‼️
علت دردها و رنج های مردم رو از خدا پرسیدم‼️
این سفر به من نشون داد که تمام جهان یک چیز واحد و یکپارچه ست و از یک جنس درست شده؛ زمان و مکان فقط توهماتی هستند که ما رو در این سطح [فیزیکی] قرار دادن؛ در ورای این سطح فیزیکی، همه چیز "همزمان" حضور داره
فهمیدم که بسیاری از مذاهب کلید طلایی درک خدا رو گم کردند 🔺🔺🔺
علت دردها و رنج های مردم رو از خدا پرسیدم‼️
این سفر به من نشون داد که تمام جهان یک چیز واحد و یکپارچه ست و از یک جنس درست شده؛ زمان و مکان فقط توهماتی هستند که ما رو در این سطح [فیزیکی] قرار دادن؛ در ورای این سطح فیزیکی، همه چیز "همزمان" حضور داره
فهمیدم که بسیاری از مذاهب کلید طلایی درک خدا رو گم کردند 🔺🔺🔺
برای برخی از ما انسانها که هنوز فرق واقعی و مجازی رو نمیدونن، باید گفت که یک یادداشت برای بخاطر سپاری برای خودتون بنویسید که فضای مجازی، مجازیِ ، نه بیشتر و نه کمتر.
هرچند هم که با موبایل از فضای مجازی استفاده کنیم، واقعی تر نمیشه☺️
واقعیت همین لحظه در اینجا و اکنونِ که در بدنت هستی و وقتی گوشیتو خاموش میکنی تنها هستی.
تنها بودنت رو فراموش نکن
تنها بودن یعنی در حضور بودن
زیادی در مجازی ها غوطه ور نشو ☺️
دنیای کنونی ما، بقدری مجازی گشته که به هرکجایش که در ذهنت، نگاه کنی جز مجاز هیچ حقیقتی نخواهی یافت.
تو باید از ذهنت بیرون بیایی وگرنه در مجازها اسیر میمانی.
ما لعبتگانیم و فلک لعبت باز
از روی حقیقتی نه از روی مجاز
یک چند در این بساط بازی کردیم
رفتیم به صندوق عدم یک یک باز
🌞💖
هرچند هم که با موبایل از فضای مجازی استفاده کنیم، واقعی تر نمیشه☺️
واقعیت همین لحظه در اینجا و اکنونِ که در بدنت هستی و وقتی گوشیتو خاموش میکنی تنها هستی.
تنها بودنت رو فراموش نکن
تنها بودن یعنی در حضور بودن
زیادی در مجازی ها غوطه ور نشو ☺️
دنیای کنونی ما، بقدری مجازی گشته که به هرکجایش که در ذهنت، نگاه کنی جز مجاز هیچ حقیقتی نخواهی یافت.
تو باید از ذهنت بیرون بیایی وگرنه در مجازها اسیر میمانی.
ما لعبتگانیم و فلک لعبت باز
از روی حقیقتی نه از روی مجاز
یک چند در این بساط بازی کردیم
رفتیم به صندوق عدم یک یک باز
🌞💖
واژگان، از ابداعاتِ بشریست که در طول فراینده رشده بشری تا به امروزی با سرعتی خارقالعاده، همواره در حالِ افزایش است. شکی در انفجاره کلماتی که انسان چند زبانه امروزی، از کودکی با آنها آموزش میبیند، نیست.
وقتی از افکار و کلمات برای هویت سازی استفاده شود، اقتضائاتِ متناقضِ آنها هم در بیانشان، بخصوص برای ابراز احساسات هم برای انسانی که هر لحظه در حال رشد است، امری بس دشوار میشود.
هوش و آگاهی، درست در پس زمینه همه افکار و واژگان است. وقتی هویتهای فکری و لفظی را جایگزینِ هوش و آگاهی کنیم در دوگانگی هایی که با افکار و الفاط خلق میکنیم، غوطه ور و بی ریشه میمانیم. نمی دانیم کیستم، اینجا چکار میکنیم و به کجا میرویم چون افکار و اندیشه ها و تفکراتِ ما فقط در چهارچوب زمان و مکان معتبرند نه در بی زمانی و مکانیِ وجودینِ ما "من هستم" .
از بینشی والاتر، بدنِ عینی و حسی و احساسیِ ما که ابزاری برای تجربه موقتی "انسان بودن" در عرصه حیاتِ زندگیست، پیرامونِ هوش و آگاهی، محصولِ فرافکنی های هویتِ ذهنی ماست که بمروره زمان با تصاویره جمع و انباشته شده با همه دانستگی های اکتسابی، در حافظه زمانی و خاطراتِ مکانیِ در درونمان میدانیم و میشناسیم ولی آنچه ناشناخته است فراتر از همه برداشت های متغیره ما از این عالم است و آن اگاهیست که تغییر ناپذیر است. آگاهی، نامیراست و فراسویِ هرآنچه میراست که آنرا جاودانگی نامیدیم.
🌞💖
وقتی از افکار و کلمات برای هویت سازی استفاده شود، اقتضائاتِ متناقضِ آنها هم در بیانشان، بخصوص برای ابراز احساسات هم برای انسانی که هر لحظه در حال رشد است، امری بس دشوار میشود.
هوش و آگاهی، درست در پس زمینه همه افکار و واژگان است. وقتی هویتهای فکری و لفظی را جایگزینِ هوش و آگاهی کنیم در دوگانگی هایی که با افکار و الفاط خلق میکنیم، غوطه ور و بی ریشه میمانیم. نمی دانیم کیستم، اینجا چکار میکنیم و به کجا میرویم چون افکار و اندیشه ها و تفکراتِ ما فقط در چهارچوب زمان و مکان معتبرند نه در بی زمانی و مکانیِ وجودینِ ما "من هستم" .
از بینشی والاتر، بدنِ عینی و حسی و احساسیِ ما که ابزاری برای تجربه موقتی "انسان بودن" در عرصه حیاتِ زندگیست، پیرامونِ هوش و آگاهی، محصولِ فرافکنی های هویتِ ذهنی ماست که بمروره زمان با تصاویره جمع و انباشته شده با همه دانستگی های اکتسابی، در حافظه زمانی و خاطراتِ مکانیِ در درونمان میدانیم و میشناسیم ولی آنچه ناشناخته است فراتر از همه برداشت های متغیره ما از این عالم است و آن اگاهیست که تغییر ناپذیر است. آگاهی، نامیراست و فراسویِ هرآنچه میراست که آنرا جاودانگی نامیدیم.
🌞💖
خودبرتر 11:
این افکار ماست که مارا رهبری می کنند کافیه باورشان نکنیم تا دگرگون بشوند مسیر تغییرات همینه نترس فقط ادامه بده
ذهن بخاطر اینکه ازمنطقه امن ش فراتر نره مقاومت میکنه تغییرات را ذهن دوست نداره بخاطر همین ترسها رو برات درست میکنه مهم ادامه دادن است به مرور ذهن تسلیم میشود صبور باش
ذهن وقتی خسته میشود اکیو یش پایین میآید بخاطر همین فرمان فرار میدهد ولش کن بیخیال چون نمیخواهد رشد کند به آنچه دارد قانع است
ذهن با چراها اماها تورو سرگرم می کند یا گدشته یا آینده سیر می کند وهمیشه درحال تفسیر قضاوت هاست تعبیر می کند پیشگویی می کند پیش بینی می کند منفی نگری می کند بدبینی می کند میدانید چرا اینها را ذهن انجام میدهد بخاطر این است که ذهن کور است محدود است نمیتواند ببینید برای خودش نشخوار درست می کند تا به خودش سوخت برساند بهش توجه نکن تا کم کم افکارتان ضعیف ضعیف تر میشوند
افکار انسان همیشه دروغ میگه هیچوقت افکارتان باور نکنید هیچوقت بهش بها ندهید همراش نشوید
مقایسه نکنید خودتان را ازتوقعات وانتظارات خود آگاه باشید وبها ندهید
تا درارامش باشید
افکارتان روی کاغد بدون سانسور بیاورید بنویسد فقط
سربالایی سخته وذهن باید اینو بگه ذهن بیمار ما بسیار مکار است وهمیشه مارا فریب میدهد با گله وشکایت ها توجیه وبهانه ها ش واقف باشیم تابهش خوراک نرسانیم باورندهیم
ذهن ما ازتعییرات بیزار است نمیخواد ازمنطقه امن ش فراتر برود بخاطر همین بهانه ها وتوجیهات را برات درست میکند همه اینها برای این است که تو منصرف بشی وبر گردی به چرخه گذشته
یکم شل کن اون ذهن توست داره مقاومت میکنه ذهن دوست نداره تو تغییر کنی بخاطر همین هزاران دلیل برات میاره تا تورا منصرف کنه تجربه هم زیاد داری
آنچه مارا اذیت میکند یا آزار میدهد نااگاهیست ذهن همیشه با وعده وعیدهای هایش تورا دراختیار میگیرد تا تورا برده خودش داشته باشد د
ذهن ما بیمار ومکار است باید بهش آگاه بود وازمکانیزم ش هشیار شد چون همیشه داره ما را فریب میدهد
بخاطر همین همیشه دررنج وعذاب هستیم چون نمیتوانیم از تابوهای یا عادات بیرون بزنیم
سعی نکن بفهمی فقط اعتماد کن ادامه بده
زمانی میتوانی تغییرات داشتی باشی ازآنچه هستی را نتوانی تحمل کنی آنوقت تغییرات اتفاق خواهد افتاد
باورهادر ذهنمان قطور شده بخاطر همین دار بهت فشار میاد صبور باش همه این باورها تخریب میشه مثل جان کندن میمونه اینقدر قویه
باید پوست اندازی کنیم وگرنه درچرخه گذشته باقی میمانیم
تازه داری بیداری میشی بخاطر همین
ناامید هستی حقیقت یکم تلخ است وناراحت کننده ولی بعدش حال خودش و میده.
این افکار ماست که مارا رهبری می کنند کافیه باورشان نکنیم تا دگرگون بشوند مسیر تغییرات همینه نترس فقط ادامه بده
ذهن بخاطر اینکه ازمنطقه امن ش فراتر نره مقاومت میکنه تغییرات را ذهن دوست نداره بخاطر همین ترسها رو برات درست میکنه مهم ادامه دادن است به مرور ذهن تسلیم میشود صبور باش
ذهن وقتی خسته میشود اکیو یش پایین میآید بخاطر همین فرمان فرار میدهد ولش کن بیخیال چون نمیخواهد رشد کند به آنچه دارد قانع است
ذهن با چراها اماها تورو سرگرم می کند یا گدشته یا آینده سیر می کند وهمیشه درحال تفسیر قضاوت هاست تعبیر می کند پیشگویی می کند پیش بینی می کند منفی نگری می کند بدبینی می کند میدانید چرا اینها را ذهن انجام میدهد بخاطر این است که ذهن کور است محدود است نمیتواند ببینید برای خودش نشخوار درست می کند تا به خودش سوخت برساند بهش توجه نکن تا کم کم افکارتان ضعیف ضعیف تر میشوند
افکار انسان همیشه دروغ میگه هیچوقت افکارتان باور نکنید هیچوقت بهش بها ندهید همراش نشوید
مقایسه نکنید خودتان را ازتوقعات وانتظارات خود آگاه باشید وبها ندهید
تا درارامش باشید
افکارتان روی کاغد بدون سانسور بیاورید بنویسد فقط
سربالایی سخته وذهن باید اینو بگه ذهن بیمار ما بسیار مکار است وهمیشه مارا فریب میدهد با گله وشکایت ها توجیه وبهانه ها ش واقف باشیم تابهش خوراک نرسانیم باورندهیم
ذهن ما ازتعییرات بیزار است نمیخواد ازمنطقه امن ش فراتر برود بخاطر همین بهانه ها وتوجیهات را برات درست میکند همه اینها برای این است که تو منصرف بشی وبر گردی به چرخه گذشته
یکم شل کن اون ذهن توست داره مقاومت میکنه ذهن دوست نداره تو تغییر کنی بخاطر همین هزاران دلیل برات میاره تا تورا منصرف کنه تجربه هم زیاد داری
آنچه مارا اذیت میکند یا آزار میدهد نااگاهیست ذهن همیشه با وعده وعیدهای هایش تورا دراختیار میگیرد تا تورا برده خودش داشته باشد د
ذهن ما بیمار ومکار است باید بهش آگاه بود وازمکانیزم ش هشیار شد چون همیشه داره ما را فریب میدهد
بخاطر همین همیشه دررنج وعذاب هستیم چون نمیتوانیم از تابوهای یا عادات بیرون بزنیم
سعی نکن بفهمی فقط اعتماد کن ادامه بده
زمانی میتوانی تغییرات داشتی باشی ازآنچه هستی را نتوانی تحمل کنی آنوقت تغییرات اتفاق خواهد افتاد
باورهادر ذهنمان قطور شده بخاطر همین دار بهت فشار میاد صبور باش همه این باورها تخریب میشه مثل جان کندن میمونه اینقدر قویه
باید پوست اندازی کنیم وگرنه درچرخه گذشته باقی میمانیم
تازه داری بیداری میشی بخاطر همین
ناامید هستی حقیقت یکم تلخ است وناراحت کننده ولی بعدش حال خودش و میده.
به این سوتراها توجه بفرمایید
سوترا:
اینجا، تمام دارماها با تهیبودن علامت خوردهاند؛
آنها تولید یا متوقف نشدهاند؛
آلوده یا معصوم نشدهاند،
ناقص یا کامل نشدهاند.
تفسیر اشو:
بودا میگوید: تمام دارماها پر از تهیا هستند. آن تهیا در هستهی همهچیز وجود دارد. آن تهیا در درختان هست، در کوهها هست و در ستارگان نیز هست.
اینک دانشمندان موافقند، آنان میگویند که وقتی یک ستاره افول میکند، به یک سیاهچاله تبدیل میشود، یک تهیا. ولی آن تهیا فقط یک خالیبودن نیست؛ بلکه بسیار قدرتمند است، بسیارپُر است و سرشار از انرژی.
مفهوم یا نظریه سیاهچاله برای درک بودا بسیار ارزشمند است. یک ستاره برای میلیونها و میلیلاردها سال وجود دارد، ولی یک روز باید بمیرد. هرچیزی که زاده شده باید که بمیرد. انسان برای هفتاد سال زندگی میکند، آنوقت چه اتفاقی میافتد؟ او خسته و فرسوده ناپدید میشود، به آن وحدت اصیل باز میگردد. پس دیر یا زود، این برای همه چیزهای فانی، رخ میدهد. یک روز کوههای هیمالیا ازبین خواهند رفت، یک روز این زمین ازبین خواهد رفت، یک روز این خورشید خواهد مُرد. ولی وقتی یک ستارهی عظیم ازبین میرود، در کجا ناپدید میشود؟ به درون خودش مضمحل و متلاشی میشود. چنان وزن عظیمی که متلاشی میشود. مانند انسان سالخوردهای که راه میرود و ناگهان روی زمین میافتد و متلاشی میشود. اگر او را همانجا رها کنید، بدنش دیریازود مضمحل شده و در گلولای زمین ناپدید میشود. اگر سالها آنجا باشد، حتی استخوانها نیز به خاک تبدیل میشوند. آن فرد روزی وجود داشت: راه میرفت، زندگی میکرد، عشق میورزید، میجنگید و اینک در یک سیاهچاله ناپدید شده است.
چرا آن را سیاهچاله Black hole میخوانند؟ زیرا دیگر جِرم و وزنی وجود ندارد، فقط خالیبودن خالص وجود دارد، آنچه بودا آن را شونیاتا میخواند. و آن سونیاتا، آن تهیای خالص، چنان قدرتمند است که اگر نزدیک آن بشوید شما را به درون خودش میکشاند و شما نیز توسط آن بلعیده و متلاشی خواهید شد.
این مفهوم سیاهچاله بسیار بسیار به مفهوم تهیای بودا شبیه است. تمام شکلها در آن سیاهی ناپدید و مضمحل میشوند؛ و سپس وقتی پس از یک مدت استراحت طولانی، سر بلند میکنند: باردیگر ستارهای زاده میشود. این روند ادامه دارد.
زندگی و مرگ؛ مرگ و زندگی…. ادامه دارد. جهانهستی اینگونه حرکت میکند
تمام چیزها نخست متجلی و هویدا میشوند، سپس خسته میشوند و به دنیای غیرمتجلی میروند؛ سپس با یک استراحت و آسودگی، انرژیاش تمدید میشود و باردیگر متجلی میگردد
شما تمام روز کار میکنید و خسته میشوید؛ شبهنگام در خواب ناپدید شده و وارد یک سیاهچاله میشوید. چراغ را خاموش میکنید، به زیر پتو میروید، چشمها را میبندید و ظرف چند لحظه آگاهی شما رفته است. در درون خود مضمحل شدهاید. لحظاتی هستند که حتی رویا هم وجود ندارد؛ جایی که خواب در عمیقترین حالت است. در خواب عمیق شما در یک سیاهچاله هستید، مُردهاید. برای آن لحظات شما در مرگ قرار دارید، در مرگ استراحت میکنید. و سپس در بامداد دوباره بازمیگردید: پر از نشاط و شوق زندگی، بازهم تجدید قوا کردهاید. اگر واقعاً یک خواب عمیق و بدون رویا داشته باشید، در بامداد بسیار تازه، سرشار از انرژی و جوان شدهاید. اگر بدانید که چگونه خواب عمیق داشته باشید، میدانید که چگونه بارها و بارها خودتان را تازه و جوان کنید. بازهم تا وقت شب خسته میشوید و کارهای روزانه شما را فرسوده میکند.
این در مورد همهچیز اتفاق میافتد
انسان یک مینیاتور از تمام جهانهستی است. آنچه برای انسان اتفاق میافتد در یک مقیاس بسیار بزرگتر برای تمام جهانهستی رخ میدهد
هرشب در هیچی ناپدید میشوید و هر صبح به دنیای شکلها باز میگردید. شکل، بیشکل… زندگی اینگونه حرکت میکند: اینها دو گام هستند.
تمام دارماها با تهیبودن علامت خوردهاند؛
آنها تولید یا متوقف نشدهاند
بودا میگوید: هیچکاری نباید کرد، فقط نیاز به ادراک است
این یک جملهی انقلابی است:
اگر بتوانید آن را همچون یک بینش ببینید، میتواند زندگی شما را دگرگون کند
هیچکس این شکلها را تولید نمیکند و هیچکس آنها را متوقف نمیکند
بودا به خدایی که کنترلگر، دستکاریکننده و خالق است باور ندارد، بودا میگوید این یک روند طبیعی است، خودش اتفاق میافتد، هیچکس انجامش نمیدهد
چنین نیست که خدا فکر کند، “بگذار نور باشد،”آنگونه که انجیل میگوید
پس نور وجود دارد. و یک روز بگوید، “حالا، بگذار نور نباشد،” و نور ازبین برود. چرا خدا را به میان بیاوری؟ و چرا این کار زشت را به او نسبت بدهی؟ و او باید برای ابد و ابد آن را انجام دهد: “بگذار نور باشد، بگذار نور نباشد،…. حالا بگذار این فرد باشد، حالا بگذار بمیرد!”
فقط فکر چنین خدایی را بکنید که چقدر حوصلهاش سر میرود! بودا او را راحت میسازد، میگوید چنین چیزی ضروری نیست
ادامه👇
سوترا:
اینجا، تمام دارماها با تهیبودن علامت خوردهاند؛
آنها تولید یا متوقف نشدهاند؛
آلوده یا معصوم نشدهاند،
ناقص یا کامل نشدهاند.
تفسیر اشو:
بودا میگوید: تمام دارماها پر از تهیا هستند. آن تهیا در هستهی همهچیز وجود دارد. آن تهیا در درختان هست، در کوهها هست و در ستارگان نیز هست.
اینک دانشمندان موافقند، آنان میگویند که وقتی یک ستاره افول میکند، به یک سیاهچاله تبدیل میشود، یک تهیا. ولی آن تهیا فقط یک خالیبودن نیست؛ بلکه بسیار قدرتمند است، بسیارپُر است و سرشار از انرژی.
مفهوم یا نظریه سیاهچاله برای درک بودا بسیار ارزشمند است. یک ستاره برای میلیونها و میلیلاردها سال وجود دارد، ولی یک روز باید بمیرد. هرچیزی که زاده شده باید که بمیرد. انسان برای هفتاد سال زندگی میکند، آنوقت چه اتفاقی میافتد؟ او خسته و فرسوده ناپدید میشود، به آن وحدت اصیل باز میگردد. پس دیر یا زود، این برای همه چیزهای فانی، رخ میدهد. یک روز کوههای هیمالیا ازبین خواهند رفت، یک روز این زمین ازبین خواهد رفت، یک روز این خورشید خواهد مُرد. ولی وقتی یک ستارهی عظیم ازبین میرود، در کجا ناپدید میشود؟ به درون خودش مضمحل و متلاشی میشود. چنان وزن عظیمی که متلاشی میشود. مانند انسان سالخوردهای که راه میرود و ناگهان روی زمین میافتد و متلاشی میشود. اگر او را همانجا رها کنید، بدنش دیریازود مضمحل شده و در گلولای زمین ناپدید میشود. اگر سالها آنجا باشد، حتی استخوانها نیز به خاک تبدیل میشوند. آن فرد روزی وجود داشت: راه میرفت، زندگی میکرد، عشق میورزید، میجنگید و اینک در یک سیاهچاله ناپدید شده است.
چرا آن را سیاهچاله Black hole میخوانند؟ زیرا دیگر جِرم و وزنی وجود ندارد، فقط خالیبودن خالص وجود دارد، آنچه بودا آن را شونیاتا میخواند. و آن سونیاتا، آن تهیای خالص، چنان قدرتمند است که اگر نزدیک آن بشوید شما را به درون خودش میکشاند و شما نیز توسط آن بلعیده و متلاشی خواهید شد.
این مفهوم سیاهچاله بسیار بسیار به مفهوم تهیای بودا شبیه است. تمام شکلها در آن سیاهی ناپدید و مضمحل میشوند؛ و سپس وقتی پس از یک مدت استراحت طولانی، سر بلند میکنند: باردیگر ستارهای زاده میشود. این روند ادامه دارد.
زندگی و مرگ؛ مرگ و زندگی…. ادامه دارد. جهانهستی اینگونه حرکت میکند
تمام چیزها نخست متجلی و هویدا میشوند، سپس خسته میشوند و به دنیای غیرمتجلی میروند؛ سپس با یک استراحت و آسودگی، انرژیاش تمدید میشود و باردیگر متجلی میگردد
شما تمام روز کار میکنید و خسته میشوید؛ شبهنگام در خواب ناپدید شده و وارد یک سیاهچاله میشوید. چراغ را خاموش میکنید، به زیر پتو میروید، چشمها را میبندید و ظرف چند لحظه آگاهی شما رفته است. در درون خود مضمحل شدهاید. لحظاتی هستند که حتی رویا هم وجود ندارد؛ جایی که خواب در عمیقترین حالت است. در خواب عمیق شما در یک سیاهچاله هستید، مُردهاید. برای آن لحظات شما در مرگ قرار دارید، در مرگ استراحت میکنید. و سپس در بامداد دوباره بازمیگردید: پر از نشاط و شوق زندگی، بازهم تجدید قوا کردهاید. اگر واقعاً یک خواب عمیق و بدون رویا داشته باشید، در بامداد بسیار تازه، سرشار از انرژی و جوان شدهاید. اگر بدانید که چگونه خواب عمیق داشته باشید، میدانید که چگونه بارها و بارها خودتان را تازه و جوان کنید. بازهم تا وقت شب خسته میشوید و کارهای روزانه شما را فرسوده میکند.
این در مورد همهچیز اتفاق میافتد
انسان یک مینیاتور از تمام جهانهستی است. آنچه برای انسان اتفاق میافتد در یک مقیاس بسیار بزرگتر برای تمام جهانهستی رخ میدهد
هرشب در هیچی ناپدید میشوید و هر صبح به دنیای شکلها باز میگردید. شکل، بیشکل… زندگی اینگونه حرکت میکند: اینها دو گام هستند.
تمام دارماها با تهیبودن علامت خوردهاند؛
آنها تولید یا متوقف نشدهاند
بودا میگوید: هیچکاری نباید کرد، فقط نیاز به ادراک است
این یک جملهی انقلابی است:
اگر بتوانید آن را همچون یک بینش ببینید، میتواند زندگی شما را دگرگون کند
هیچکس این شکلها را تولید نمیکند و هیچکس آنها را متوقف نمیکند
بودا به خدایی که کنترلگر، دستکاریکننده و خالق است باور ندارد، بودا میگوید این یک روند طبیعی است، خودش اتفاق میافتد، هیچکس انجامش نمیدهد
چنین نیست که خدا فکر کند، “بگذار نور باشد،”آنگونه که انجیل میگوید
پس نور وجود دارد. و یک روز بگوید، “حالا، بگذار نور نباشد،” و نور ازبین برود. چرا خدا را به میان بیاوری؟ و چرا این کار زشت را به او نسبت بدهی؟ و او باید برای ابد و ابد آن را انجام دهد: “بگذار نور باشد، بگذار نور نباشد،…. حالا بگذار این فرد باشد، حالا بگذار بمیرد!”
فقط فکر چنین خدایی را بکنید که چقدر حوصلهاش سر میرود! بودا او را راحت میسازد، میگوید چنین چیزی ضروری نیست
ادامه👇
ادامه تفسیر سوترا 👇
این روند فقط طبیعی است. درختان بذرهایی میآورند ؛ سپس بذرها درختانی را میآورند، و باردیگر درختان بذرهایی را میآورند
یک بذر چیست؟ نابودشدن درخت است
آن درخت به حیطهی “بیشکلی” وارد شده است
آن بذر کوچک نقشهی وجودی تمامی آن درخت را در خود دارد: برگها ـــ شکل و اندازه و تعداد آنها، و شاخهها، و شکل آنها و طول و قامت درخت و نحوهی حیات آن و چند شکوفه و چند میوه خواهد داد و در نهایت همین درخت چند بذر از خودش تولید خواهد کرد.
بودا میگوید هیچکس آن را تولید نکرده و هیچکس آن را متوقف نمیکند
و این چه پیامی دارد؟
بودا میگوید:
“این را بپذیر. چنین هست. این طبیعت و ذات امور است. فقط طبیعی است چیزها میآیند و میروند.”
در این پذیرش، تمام نگرانیها ازبین میروند؛ از نگرانیها آزاد میشوی. آنگاه مشکلی وجود ندارد. و هیچچیز را نمیتوان متوقف کرد و هیچ چیز نمیتواند تغییر کند و هیچ چیز نمیتواند تولید شود. چیزها همانطوری که هستند وجود دارند و همانطور هم باقی خواهند بود و کاری برای تو نیست که انجام بدهی
فقط میتوانی وقوع این چیزها را تماشا کنی. میتوانی در آنها مشارکت کنی. فقط باش…. در این بودن، سکوت هست؛ در این بودن شادمانی هست؛ در این بودن آزادی هست.
(آلوده یا معصوم نشدهاند،)
این جهانهستی نه آلوده است و نه پاک. هیچکس یک گناهکار نیست و هیچکس یک قدیس نیست.
بینش بودا تماماً انقلابی است:
میگوید هیچ چیز نمیتواند ناپاک باشد و هیچ چیز نمیتواند پاک باشد؛ چیزها فقط همانطور که هستند وجود دارند. این فقط بازیهای ذهنی است که ما بازی می کنیم و مفهوم پاکی را خلق میکنیم و سپس ناپاکی ایجاد میشود. ما مفهوم “قدیس” را میسازیم و سپس “گناهکار” وارد میشود.
آیا میخواهید گناهکاران ازبین بروند؟ آنان فقط وقتی میتوانند ازبین بروند که قدیسان ازبین رفته باشند، نه قبل از آن. این دو باهم وجود دارند
میخواهید بیاخلاقی ازبین برود؟
پس اخلاقگرایی باید ازبین برود. این اخلاقگرایی است که بیاخلاقی را خلق کرده. این آرمانهای اخلاقی است که برای کسانی که نمیتوانند از آن آرمانها پیروی کنند، سرزنش را خلق کرده است. و میتوانید هرچیزی را غیراخلاقی بسازید ـــ فقط یک مفهوم را درست کنید: “این اخلاقی است!” میتوانید از هر چیزی یک گاو مقدس بسازید، و سپس این یک مشکل خواهد شد.
بودا میگوید هیچ چیز هرگز آلوده نیست و هیچچیز هرگز معصوم نیست. پاکی، ناپاکی؛ اینها نگرشهای ذهنی هستند. آیا میتوانید بگویید که یک درخت پاک است یا فاسد؟ آیا میتوانید حیوانی را نام ببرید که گناهکار است یا مقدس است؟ سعی کنید بینش نهایی را ببینید: نه گناهکار وجود دارد و نه قدیس؛ نه اخلاقی وجود دارد و نه غیراخلاقی
در این پذیرش، چه امکانی برای نگرانی وجود دارد؟
چیزی برای بهبودبخشیدن هم وجود ندارد! و هدفی هم وجود ندارد، زیرا ارزشی وجود ندارد. این سفر، سفری بدون مقصد است. این یک سفر خالص است، یک نمایشنامه است، یک لیلا Leela است. و هیچکس پشتسر آن نیست که انجامش میدهد. همه چیز رخ میدهد و هیچکس آن را انجام نمیدهد. اگر کنندهای وجود داشته باشد آنوقت مشکل ایجاد میشود ـــ آنوقت باید نزد آن کننده دعا کنی، او را ترغیب کنی، با او دوست بشوی! آنوقت سود خواهی برد و آنان که با او دوست نیستند محروم خواهند بود ــ در جهنم عذاب میکشند! این چیزی است که مسیحیان، هندوها و محمدیها فکر میکنند. مسيحيان فکر میکنند آنان که مسیحی هستند به بهشت میروند و آنان که نیستند، آن بیچارهها به جهنم خواهند رفت! و همین در مورد محمدیان و هندوها نیز صدق میکند: هندوها فکر میکنند که آنان که هندو نیستند هیچ شانسی ندارند؛ مسیحیان فکر میکنند آنان که از طریق کلیسا وارد نشوند تاابد در دوزخ عذاب خواهند کشید ـــ نه مدتی محدود، نامحدود: تا ابد!
#اشو
#سوترای_دل
تفسیر اشو از سخنان گوتام بودا
این روند فقط طبیعی است. درختان بذرهایی میآورند ؛ سپس بذرها درختانی را میآورند، و باردیگر درختان بذرهایی را میآورند
یک بذر چیست؟ نابودشدن درخت است
آن درخت به حیطهی “بیشکلی” وارد شده است
آن بذر کوچک نقشهی وجودی تمامی آن درخت را در خود دارد: برگها ـــ شکل و اندازه و تعداد آنها، و شاخهها، و شکل آنها و طول و قامت درخت و نحوهی حیات آن و چند شکوفه و چند میوه خواهد داد و در نهایت همین درخت چند بذر از خودش تولید خواهد کرد.
بودا میگوید هیچکس آن را تولید نکرده و هیچکس آن را متوقف نمیکند
و این چه پیامی دارد؟
بودا میگوید:
“این را بپذیر. چنین هست. این طبیعت و ذات امور است. فقط طبیعی است چیزها میآیند و میروند.”
در این پذیرش، تمام نگرانیها ازبین میروند؛ از نگرانیها آزاد میشوی. آنگاه مشکلی وجود ندارد. و هیچچیز را نمیتوان متوقف کرد و هیچ چیز نمیتواند تغییر کند و هیچ چیز نمیتواند تولید شود. چیزها همانطوری که هستند وجود دارند و همانطور هم باقی خواهند بود و کاری برای تو نیست که انجام بدهی
فقط میتوانی وقوع این چیزها را تماشا کنی. میتوانی در آنها مشارکت کنی. فقط باش…. در این بودن، سکوت هست؛ در این بودن شادمانی هست؛ در این بودن آزادی هست.
(آلوده یا معصوم نشدهاند،)
این جهانهستی نه آلوده است و نه پاک. هیچکس یک گناهکار نیست و هیچکس یک قدیس نیست.
بینش بودا تماماً انقلابی است:
میگوید هیچ چیز نمیتواند ناپاک باشد و هیچ چیز نمیتواند پاک باشد؛ چیزها فقط همانطور که هستند وجود دارند. این فقط بازیهای ذهنی است که ما بازی می کنیم و مفهوم پاکی را خلق میکنیم و سپس ناپاکی ایجاد میشود. ما مفهوم “قدیس” را میسازیم و سپس “گناهکار” وارد میشود.
آیا میخواهید گناهکاران ازبین بروند؟ آنان فقط وقتی میتوانند ازبین بروند که قدیسان ازبین رفته باشند، نه قبل از آن. این دو باهم وجود دارند
میخواهید بیاخلاقی ازبین برود؟
پس اخلاقگرایی باید ازبین برود. این اخلاقگرایی است که بیاخلاقی را خلق کرده. این آرمانهای اخلاقی است که برای کسانی که نمیتوانند از آن آرمانها پیروی کنند، سرزنش را خلق کرده است. و میتوانید هرچیزی را غیراخلاقی بسازید ـــ فقط یک مفهوم را درست کنید: “این اخلاقی است!” میتوانید از هر چیزی یک گاو مقدس بسازید، و سپس این یک مشکل خواهد شد.
بودا میگوید هیچ چیز هرگز آلوده نیست و هیچچیز هرگز معصوم نیست. پاکی، ناپاکی؛ اینها نگرشهای ذهنی هستند. آیا میتوانید بگویید که یک درخت پاک است یا فاسد؟ آیا میتوانید حیوانی را نام ببرید که گناهکار است یا مقدس است؟ سعی کنید بینش نهایی را ببینید: نه گناهکار وجود دارد و نه قدیس؛ نه اخلاقی وجود دارد و نه غیراخلاقی
در این پذیرش، چه امکانی برای نگرانی وجود دارد؟
چیزی برای بهبودبخشیدن هم وجود ندارد! و هدفی هم وجود ندارد، زیرا ارزشی وجود ندارد. این سفر، سفری بدون مقصد است. این یک سفر خالص است، یک نمایشنامه است، یک لیلا Leela است. و هیچکس پشتسر آن نیست که انجامش میدهد. همه چیز رخ میدهد و هیچکس آن را انجام نمیدهد. اگر کنندهای وجود داشته باشد آنوقت مشکل ایجاد میشود ـــ آنوقت باید نزد آن کننده دعا کنی، او را ترغیب کنی، با او دوست بشوی! آنوقت سود خواهی برد و آنان که با او دوست نیستند محروم خواهند بود ــ در جهنم عذاب میکشند! این چیزی است که مسیحیان، هندوها و محمدیها فکر میکنند. مسيحيان فکر میکنند آنان که مسیحی هستند به بهشت میروند و آنان که نیستند، آن بیچارهها به جهنم خواهند رفت! و همین در مورد محمدیان و هندوها نیز صدق میکند: هندوها فکر میکنند که آنان که هندو نیستند هیچ شانسی ندارند؛ مسیحیان فکر میکنند آنان که از طریق کلیسا وارد نشوند تاابد در دوزخ عذاب خواهند کشید ـــ نه مدتی محدود، نامحدود: تا ابد!
#اشو
#سوترای_دل
تفسیر اشو از سخنان گوتام بودا
#روشن_ضمیر_کیست؟
شخص روشن ضمیر کسی است که: انواع مختلف مراحلی را که تو از آن عبور میکنی، او گذرانده است. او کاملا از تمام حالات ممکن انسانی آگاه است. او تمام رنج هایی را که تو میکشی، کشیده است. و تمام امکانات هستی انسانی را زندگی کرده، او پس از هزاران زندگی اینک رسیده است. هیچ چیز برای او ناشناخته نیست.
پس هر گاه با شخص بیداری(روشن ضمیر) روبه رو شدی، او شروع میکند مانند یک کتاب تو را خواندن. تمام زندگی نامه ی تو در سراسر وجودت نوشته شده. در بدنت، در ذهنت، در آگاهیت، در ناآگاهیت،
تمام زندگی نامه ی تو در دسترس است. و در یک لحظه قابل دسترسی است.
تو کاملا منعکس شده ای.
#اشو
#کتاب_راز
شخص روشن ضمیر کسی است که: انواع مختلف مراحلی را که تو از آن عبور میکنی، او گذرانده است. او کاملا از تمام حالات ممکن انسانی آگاه است. او تمام رنج هایی را که تو میکشی، کشیده است. و تمام امکانات هستی انسانی را زندگی کرده، او پس از هزاران زندگی اینک رسیده است. هیچ چیز برای او ناشناخته نیست.
پس هر گاه با شخص بیداری(روشن ضمیر) روبه رو شدی، او شروع میکند مانند یک کتاب تو را خواندن. تمام زندگی نامه ی تو در سراسر وجودت نوشته شده. در بدنت، در ذهنت، در آگاهیت، در ناآگاهیت،
تمام زندگی نامه ی تو در دسترس است. و در یک لحظه قابل دسترسی است.
تو کاملا منعکس شده ای.
#اشو
#کتاب_راز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هنگام گوش دادن به صوت و ارتعاشِ کاسه تبتی، آگاهانه با ریتم طبیعی تنفس بدنتان یکی شوید
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام و درود بر یاران حق ☺️
عشقمان جاری و نورمان تابنده باد😊🌹💖🌈
🕉🙏🙏🙏🙏🙏🕉
عشقمان جاری و نورمان تابنده باد😊🌹💖🌈
🕉🙏🙏🙏🙏🙏🕉
خوانش 5-کتاب هزار و یک دلیل برای شاد بودن_بایرون کیتی
📻@AlphaPodcast
🔸 هزار و یک دلیل برای شاد بودن
🔸 اثر بایرون کیتی
🔸 اثر بایرون کیتی
ایمان به مفهوم دیدن با چشم دل است. انسان با ایمان میداند که هر کس تسلیم خواست پروردگار باشد، پیوسته تحت مراقبت او قرار دارد. خداوند، راه را به چنین کسانی می نمایاند و اغلب نشانه های خداوند رمزآلود هستند.
بجای دعا کردنهای اعتقادی، تسلیم هستی شوید تا خویشتنِ حقیقی را در واقیعتِ این لحظه که در بدنتان هستید، دریابید و بدونِ مقاومت، زندگی اش کنید. اینگونه از قلبتان هدایت میشوید و فارغ از تفکراتِ بیهوده که به هیچ دردتان نمیخورد، راحت و آسوده میشوید.
اعتماد به ندا و نیروهای درونتان کنید و از آن پیروی کنید☺️
🌞💖
اعتماد به ندا و نیروهای درونتان کنید و از آن پیروی کنید☺️
🌞💖
هنگامی که دیگران را قضاوت می کنید، در واقع خودتان را قضاوت می کنید. البته شما می کوشید با این گمان که دیگران نقص دارند، خودتان را تسکین دهید. شما از طریق این شیوه پیچیده، از احساس هایتان فرار میکند و از ویژگی،هایی که در خود دارید و نمی پسندید، رو بر میگردانید. این فکر که این ویژگیها در شما وجود داشته باشند، شما را دچار درد و احساس خجالت میکند. حتی تصورش هم برایتان ممکن نیست. دیدن آن ویژگی ها در شخص دیگر، به شما امکان میدهد تا تنفرتان را از آن ویژگی ها ابراز کنید. به جای آن که نسبت به خودتان احساس خشم، ترس، سرخوردگی یا ناامیدی کنید، این احساسها را به کسی دیگر نسبت می دهید ریشه قضاوت، این موضوع است.
اگر ویژگی هایی که شما از آنها نفرت دارید، در وجودتان نبود، هیچ گونه واکنش احساسی نسبت به آنها نداشتید. برای نمونه، تقلب، حرص، آز، شهوت، حساس،نبودن و کاستی های دیگر را در دیگران تشخیص می دادید، اما بدون قضاوت کردن، رفتار مناسب را بر می گزیدید، آن گاه شما به شخص غیر قابل اعتماد، اعتماد نمی کردید و از کسی که حساس نیست، انتظار حساس بودن نداشتید، اما رفتار آنها آرامشتان،را به هم نمیزد، هنگامی که به برخی ویژگی ها، واکنش عاطفی نشان میدهید و به بعضی دیگر چنین واکنشی ندارید، میتوانید تشخیص دهید آن ویژگی هایی را،که شما را ناراحت کرده اند، در خود دارید هر چند هنوز از وجودشان آگاه نباشید.
گری زوکاو
قدرت حقیقی
اگر ویژگی هایی که شما از آنها نفرت دارید، در وجودتان نبود، هیچ گونه واکنش احساسی نسبت به آنها نداشتید. برای نمونه، تقلب، حرص، آز، شهوت، حساس،نبودن و کاستی های دیگر را در دیگران تشخیص می دادید، اما بدون قضاوت کردن، رفتار مناسب را بر می گزیدید، آن گاه شما به شخص غیر قابل اعتماد، اعتماد نمی کردید و از کسی که حساس نیست، انتظار حساس بودن نداشتید، اما رفتار آنها آرامشتان،را به هم نمیزد، هنگامی که به برخی ویژگی ها، واکنش عاطفی نشان میدهید و به بعضی دیگر چنین واکنشی ندارید، میتوانید تشخیص دهید آن ویژگی هایی را،که شما را ناراحت کرده اند، در خود دارید هر چند هنوز از وجودشان آگاه نباشید.
گری زوکاو
قدرت حقیقی
خودبرتر 11:
هرلحظه ازافکارتان آگاه باشید تا شمارا غرق خودش نکند با افکارتان هم هویت نشوید باور ندید نچسبید تا بتوانید آرامش داشته باشید
اعتماد کردن به هستی شمارا از قید وبند
ذهنتان آزاد میکند واقف باش بجای زور
زدن بجای گله وشکایت کردن بجای غرغر کردن
آیه یس خواندن ناامیدشدن نگران شدن استرس
پیدا کردن منزوی شدن قهر کردن جنگیدن با خودت ودیگران هیچکار ی انجام ندهید اعتماد کن
که هستی هرلحظه ازتو مراقبت محافظت حمایت
وهدایت می کند تسلیم باش شل کن
آنوقت آرامش را تجربه خواهید کرد
خودت و باور نکن تا بتوانی فراتر بروی باور کردن خودت یعنی درجا زدن محدود شدن استپ زدن
یعنی همینه که هستم کافیه
خودت قبول داشته باش بپذیر ولی باور نکن چون ما میخواهیم ازآنچه هستیم فراتر برویم رشد کنیم تغییرات بیشتری داشته باشیم خود باوری یعنی خودت را باور نکنی تا بتوانی جلوتر بروی.
هرلحظه ازافکارتان آگاه باشید تا شمارا غرق خودش نکند با افکارتان هم هویت نشوید باور ندید نچسبید تا بتوانید آرامش داشته باشید
اعتماد کردن به هستی شمارا از قید وبند
ذهنتان آزاد میکند واقف باش بجای زور
زدن بجای گله وشکایت کردن بجای غرغر کردن
آیه یس خواندن ناامیدشدن نگران شدن استرس
پیدا کردن منزوی شدن قهر کردن جنگیدن با خودت ودیگران هیچکار ی انجام ندهید اعتماد کن
که هستی هرلحظه ازتو مراقبت محافظت حمایت
وهدایت می کند تسلیم باش شل کن
آنوقت آرامش را تجربه خواهید کرد
خودت و باور نکن تا بتوانی فراتر بروی باور کردن خودت یعنی درجا زدن محدود شدن استپ زدن
یعنی همینه که هستم کافیه
خودت قبول داشته باش بپذیر ولی باور نکن چون ما میخواهیم ازآنچه هستیم فراتر برویم رشد کنیم تغییرات بیشتری داشته باشیم خود باوری یعنی خودت را باور نکنی تا بتوانی جلوتر بروی.