عشق و نور
1.16K subscribers
419 photos
1.3K videos
20 files
565 links
بیداری معنوی با نرمین



لینک گروه سلام زندگی👇

https://t.me/salamzendgi7

لینک صوتی های نرمین👇


https://t.me/narminbgs
Download Telegram
با تولدّ، تو همچون یک درخت زاده نشده‌ای،
فقط همچون یک بذر متولد شده‌ای
باید تا نقطه‌ای رشد کنی که به یک شکوفایی برسی، و آن شکوفایی همان رضایت و استغنای تو خواهد بود.

این شکوفایی هیچ ربطی به قدرت ندارد،
هیچ رابطه‌ای با پول و سیاست ندارد؛ بلکه مطلقاً با خودت مرتبط است؛
یک پیشرفت فردی است.
تو باید برای خودت یک ضیافت بشوی


#اشو
هشتاد پیام‌ مهم از جهان‌هستی
مراقبه ی کودک درون
????????????????????????? ???????
مراقبه‌کودک درون

برای آشتی با کودک درون
خوانش اول-کتاب هزار دلیل برای شاد بودن_بایرون کیتی
📻@AlphaPodcast
🔸هزارو یک دلیل برای شاد بودن
🔸ذهن هماهنگ با زندگی
🔸 اثر بایرون کیتی
‌چیرگی بر مشکلات


نهاد همه کس و همه چیز، خوبی و نیکی ست، این نکته اساس هر تجربه ای ست، هر چند ممکن است تلخ و ناگوار به نظر برسد. باید بدانیم زندگی آمیزه ای از مسایل تلخ و شیرین و خوشی و ناراحتی ست. ويليام بلیک، شاعر بزرگ انگلیسی در یکی از شعرهایش میگوید: «خوشی و اندوه به دقت با هم تافته شده اند و پوششی برای روح الهی به وجود آورده اند!» همان گونه که این شاعر در جایی دیگر اشاره کرده است: «شاید در طول شب بگریی، اما لذت و خوشی در صبح پدیدار میشود». خوشی و غم مانند روز و شب به دنبال یکدیگر می آیند. اما هنگام بروز ناراحتی به نظر میرسد که دورۀ رنج و اندوه پایان ناپذیر است. یک سال لذت به یک روز میماند و یک روز رنج طولانی تر از یک سال می نماید.
رنج بخشی از زندگی و مانند آموزگار ماست. اگر رنجی به ما نرسد، بعضی از بهترین درسهای زندگی را از دست میدهیم. افسوس که بسیاری از ما با درک نکردن این حقیقت، برای دوری گزیدن ظاهری از تجربیات تلخ به هر کاری دست میزنیم. با نزدیک شدن مصیبت و گرفتاری راهی برای فرار می جوییم، غافل از آن که آنها هرگز دور نمی شوند. تجربیات تلخ فقط برای مدتی محو می شوند و سپس به شکلی وحشتناک دوباره به سراغ ما می آیند. با گریز از گرفتاری و رنج، در گام بعدی مشکل بزرگتری را به سوی خود میخوانیم.
عده ای میدانند که نمیتوان از گرفتاری دوری کرد، بنا بر این به سرد و گرم روزگار تن در میدهند، مقاومت نمیکنند و به اتفاقات آن رضا می دهند. گاهی شنیده ایم که میگویند: «آن چه را چاره ای ندارد باید تحمل کرد».
اما راه سومی هم برای رویارویی با مشکلات وجود دارد و آن انتخاب راه درست است. راه نخست، دوری از مشکلات است که حماقت می باشد. راه دیگر، تن در دادن به آن است که جهالت می باشد و راه سوم، نگریستن به همۀ پیشامدهای ناخوشایند به عنوان یک دوست و پذیرش آنهاست. برای گریز از مشکلات کوشش نکنید، زیرا این کار ناممکن است. از طرفی برای ناگزیر بودن در رویارویی با آنها، اجازه ندهید مشکلات به سادگی وارد شوند، بلکه برای مواجهه با آنها آماده باشید و با این جملات به آنها خوشامد بگویید: «خوش آمدی دوست من چه پیامی از سوی خداوند برایم آورده ای؟» به این ترتیب شما در می یابید که هر مشکلی مانند بسته ای غبار آلود است که ظاهری ناخوشایند، اما هدیه ای با ارزش در بر دارد.
هر تجربۀ ناخوشایند، گنجینه ای از عقل و قدرت را در خود نهان دارد. کسی که به این آگاهی رسیده باشد، به رنج ها با لبخند پاسخ می دهد؛ او یک فاتح راستین و مسیر او راه پیروزی ست.

جی. پی. وسوانی
چرا خوبان رنج می برند؟
در درجه اول معلم خودت باش و تا به آگاهی نرسیدی برای دیگران معلمی نکن چون از عواقبِ ناگوارش ناآگاهی. فقط آگاهی هایت را که از ادراک شهودی ات به شناخت رساندی و تبدیل به جوهره اگاهی کردی با دیگران سهیم شو و مابقی را به عالم هستی بسپار و به هوش و نبوغ و شعوره انسانها اعتماد کن زیرا دریافته ای که دیر یا زود آنان هم راه خودشان را در تاریکی های ناخودآگاهشان، پیدا خواهند کرد☺️
بشریت از زمانی که از آغوش لطف حضور در لحظه‌ی حال به میان زمان و ذهن فرو افتاد، همیشه در چنگ درد و رنج گرفتار بوده است. او کل را فراموش کرد؛ در نتیجه، حقیقت خویش را فراموش کرد. از آن زمان به بعد، آدم‌ها خود را پاره‌هایی جدا و بی‌معنا در جهانی بیگانه یافته‌اند. آن‌ها بین خود و همه‌چیز و همه‌کس ربط و اتصالی نمی‌بینند؛ آن‌ها از خدا جدا افتاده‌اند. تا وقتی که خود را با ذهن خود یکی می‌دانی، یعنی تا وقتی که آگاهی ژرف معنوی نداری، درد می‌کشی و رنج می‌بری. در اینجا منظورم درد و رنج عاطفی و روحی‌ست؛ درد و رنجی که علت بسیاری از بیماری‌های روحی و جسمی ما نیز هست.

ناخشنودی، نفرت، دلسوزی به حال خود، احساس گناه، خشم، افسردگی، حسادت و غیره، حتی تحریک شدن‌های جزئی نیز، شکل‌های گوناگون درد و رنج‌اند. هر لذتی در دل خود رنجی را پنهان کرده است؛ رنج، ضد اجتناب‌ناپذیر لذت است که خود را در زمان نشان می‌دهد. همه‌ی آن‌هایی که مواد مخدر مصرف کرده‌اند تا حال کنند، می‌دانند که سرانجام حالشان گرفته شده است و لذتشان به درد و رنج تبدیل شده است. این رنج و درد، حاصل آگاهی نفسانی یکی‌انگاری با ذهن است. توقف رنج‌آفرینی در لحظه‌ی حال و محو رنج‌های گذشته، چیزی‌ست که می‌خواهم درباره‌ی آن با تو سخن بگویم.

📘 کتاب نیروی حال از اکهارت تله
هیچکسی قادر نیست، دیگری را درک کند . هرکسی اسراره دل خودش را دارد که با گذشته های منحصر بخود حمل میکند که از چشمانِ دیگران کاملا پنهان است. هشیاری ات، این نکته را در عمیقترین هسته وجودت، در دانای خردمندت می‌داند.
دست از پند و اندرز و نصحیت دادن های بیهوده و نسخه پراکنی های خودساخته ات به دیگران بردار. اجازه بده هر کسی راه خودش را خودش پیدا کند. الوهیت به راه‌های بی‌شماری وارده انسانها می‌شود نه‌ فقط راهی که برای شخصِ تو مقرر شده است.
راه تو، راه توست و راه هر کسی راه خاص خودش است☺️
🌞💖
Forwarded from پری
n.pdf
354 KB
تعلیمات کهن ---آموزه های تهیای درون

نویسنده ----بانو نرمین
هیچ مسیری وجود ندارد که شما را به این نزدیک‌تر کند.
هیچ‌کسی موردنیاز نیست تا به شما تعلیم دهد چگونه نفس بکشید. هیچ‌کسی نیاز نیست تا به شما تعلیم دهد چگونه «باشید».
وجود نیازی به تمرینِ «وجود» ندارد. وجود درحال‌حاضر کاملاً خودش است. نیازی نیست لایه‌ی دیگری به وجود اضافه کنید.
وجود هست و شخصی هست که «وجود» را تمرین می‌کند. و بااین‌حال، جوک کیهانی چیست؟ شخصی که «وجود» را تمرین می‌کند، خودش همواره صددرصد وجود است. آن وجود است که خودش را تمرین می‌کند. وجود کاملاً خودش است! اما آن درست است خواه وجود را تمرین کنید خواه نوشیدنی در رستوران محلی بنوشید. هیچ‌چیزی «معنوی‌تر» از هیچ‌چیز دیگر نیست. و شنیدن این دشوار خواهد بود اگر به نقاب «معنوی‌تان» خیلی چسبیده باشید.

جف فاستر
ادامه ...


هر گاه که تندیس درد اختیار شما را در دست می گیرد، اگر نتوانید ماهیت آن را تشخیص دهید، به بخشی از «من درون» شما تبدیل می شود. با هر چه که یکی شوید، به «من درون» شما تبدیل می گردد. تندیس درد، یکی از نیرومند ترین چیز هایی است که «من درون» می تواند از آن هویت بگیرد؛ درست همان گونه که تندیس درد به «من درون» نیاز دارد تا از آن نیرو بگیرد. با ایـن هـمـه، آن اتحـاد نا خجسته در نهایت، در مواردی که تندیس درد به اندازه ای سنگین شـود کـه بـه جای تقویت ساختار ذهنی «من درون»، انرژی خود را به دلیل حمله های دائمی و شدیدش هدر دهد، از هم خواهد پاشید؛ همان گونه که وسیله ای برقی از جریان برق نیرو می گیرد، ولی با ولتاژ بسیار بالا می سوزد و از بین می رود.
کسانی که تندیس های درد قوی دارند، اغلب به نقطه ای می رسند که احساس می کنند زندگی برایشان تحمل ناپذیر شده است؛ تا جایی که دیگر نمی توانند نه درد بیش تر و نه داستان نمایشی دیگری را تاب بیاورند. یک نفر این مطلب را به سادگی و به صراحت بیان کرده است. او گفته بود: «دیگر از غمگین بودنم به ستوه آمده ام!» برخی از مردم شاید درست ماننـد مـن ایـن حالت را احساس کرده باشند که دیگر نمی توانند با خودشان زندگی کنند. آرامش درونی برای آن ها به اولویتِ نخست تبدیل می شود. این درد عاطفی مزمن، آن ها را وامی دارد تا از همانند سازی با محتوای ذهن و ساختار های ذهنی ـ احساسی خود که به «من اندوهگین» تدام بقا داده و آن را جاودانه می کند، بیرون بیایند. سپس خواهند فهمید که نه داستان غم انگیز و نه احساساتشان، هیچ یک آن کسی که میپندارند هستند، نیستند.

اکهارت تله
جهانی نو
💯 از مرگ متنفر نباشید!؟

همه از مرگ متنفرند. زیرا به انسان فلسفه بسیار غلطی را آموزش داده‌اند به ما گفته‌اند: که مرگ برعلیه زندگی است. گفته‌اند: که مرگ می‌آید و زندگی را ویران می‌کند. این کاملا چرند است.

مرگ می‌آید و زندگی را سرشار می‌کند. اگر زندگی‌ات زیبا بوده باشد، مرگ زیبایی‌اش را به حد نهایت می‌رساند. اگر در زندگی‌ات عشق وجود داشته، مرگ بالاترین تجربه عشق را به تو می‌دهد. اگر در زندگی‌ات مراقبه بوده، مرگ تو را به سامادی می‌برد. مرگ تشدید کننده است.

البته که اگر زندگی‌ات، زندگی اشتباه بوده باشد ، مرگ آن را نیز تشدید خواهد کرد. مرگ تشدیدگر بزرگی است. اگر فقط در خشم زندگی کرده باشی، در هنگام مرگ در درون با جهنم مواجه می‌شوی.

اگر نفرت داشته‌ای، در مرگ نفرتی شدید را حس می‌کنی. مرگ تشدیدگر است، کار دیگری از او بر نمی‌آید. همچون آینه باز می‌تابد مرگ پدیده‌ای آینه گون است که هر طور زیسته باشی همان را بازتاب می‌کند. از مرگ متنفر نباشید، وگرنه مرگ و زندگی هر دو را با هم از دست می‌دهید.

#اشو
سکوت خانه واقعی شماست..

سکوت خانه واقعی شماست...
فراتر از کلمات،
فراتر از افکار،
فراتر از تجلیات...
سکوت، طبیعت واقعیِ شماست...

در تجربیات روزمره خود سعی کنید زیاد صحبت نکنید. به همه کلماتی که از بدو تولد به بعد گفته‌اید، اظهارات، نقل قول‌ها، کلمات همراه با عصبانیت، کلمات شادی و... فکر کنید!!  این همه کلمات برای شما چه کرده‌اند؟

رابرت آدامز
اشتیاق برای آرمان‌شهر در اساس اشتیاق برای هماهنگی با خود و با جامعه است.
این هماهنگی هرگز وجود نداشته است: همیشه اغتشاش وجود داشته
جامعه به فرهنگ‌های مختلف، مذاهب مختلف و ملیت‌های مختلف تقسیم شده است ـــ و تمام اینها براساس خرافات قرار دارند. هیچ‌یک از این تقسیمات معتبر نیستند. ولی این تقسیم‌ها نشان می‌دهند که انسان در درون خودش تقسیم شده است
اینها بازتاب‌های تضاد درونی انسان هستند.
انسان در درونش یکی نیست،
برای همین نتوانسته یک جامعه، یک بشریت را در بیرون خلق کند.
علت در بیرون نیست. بیرون تنها بازتابی از درون انسان است.

هیچکس توجهی به فردیت انسان نداشته است.
و سبب تمام مشکلات همین است.
ولی چون فرد بسیار کوچک به‌نظر می‌رسد و جامعه بسیار بزرگ می‌نماید، مردم فکر می‌کنند که می‌توانیم جامعه را تغییر دهیم و سپس فرد تغییر خواهد کرد.
چنین نخواهد شد:
زیرا “جامعه” society فقط یک واژه است؛ فقط فردها وجود دارند، جامعه وجودی از خود ندارد. جامعه روح ندارد؛ نمی‌توانی هیچ چیز را در آن تغییر بدهی. فقط می‌توانی فرد را تغییر بدهی، هرچقدر هم که او کوچک به‌نظر برسد. و زمانی که علم تغییردادن فرد را بدانی، می‌توان آن را برای افراد در هرکجا به کار بست.

احساس من این است که ما یک روز به جامعه‌ای دست خواهیم یافت که هماهنگ باشد، جامعه‌ای بسیار بهتر از تمامی مفاهیمی که آرمانش‌شهرگرایان در طول هزاران سال تولید کرده‌اند

#اشو
هشتاد پیام‌ مهم از جهان‌هستی
سانیاس آرام گرفتن در زندگی است اعتماد در زندگی است
استراحت کردن در زندگی است
نه جایی برای رفتن است و نه چیزی برای دستیابی
به این ترتیب انرژی به تمامی برای پایکوبی و آوازه خوانی و سرور در دسترس قرار دارد.

#اشو
Audio
#مراقبه_شبانه بیست و سوم اردیبهشت
Earth Resonance
Dan Gibson & Daniel May
موسیقی بی کلام

پژواکِ زمین