عشق و نور
1.04K subscribers
336 photos
1.18K videos
19 files
527 links
بیداری معنوی با نرمین



لینک گروه سلام زندگی👇

https://t.me/salamzendgi7

لینک صوتی های نرمین👇


https://t.me/narminbgs
Download Telegram
فکر کردن را درک کن.
نسبت به افکار بیدار شو.
یک شاهد باش
جریان افکار در ذهن حرکت می‌کند.
آن را نظاره کن.
قضاوت نکن، چه چیز خوب است؛ چه چیز بد است.
بگذار مانند جریان ترافیک جاری باشد.
تو در کنار جاده ایستاده‌ای و تماشا می‌کنی،مردمان خوب رد می‌شوند، مردمان بد رد می‌شوند.
مردم بااخلاق، بی‌اخلاق
به تو چه ربطی دارند؟
تو فقط کنار جاده ایستاده و تماشا می‌کنی.
تو فقط یک ناظر هستی، فقط یک شاهد. و تعجب خواهی کرد،
اگر در کنار جریان افکار بایستی….
افکار، شخصی نیستند جایگزینی برای آنچه که در واقع فراسوی کلامات و بیان است، می‌باشند پیامی میدهند وقتی پیام را درک و دریافت کردی، محو می‌شوند. گاهی مثل نسیمی می‌وزند و هشیارترت می‌سازند گاهی مثل قطره های باران میچکند و شستو و برکت میدهند گاهی مثل برگهای درختان فرومیریزند تا دوباره به زمین بازگردند و دوباره عناصره حاصلخیزی برای طبیعت شوند. افکار را از آنچه که هستند(جایگزین، جانشین) مهم و معتبر ندان بگذار بیایند و بروند تو هشیار و شاهد بمان.
🌞💖
در دنیایی، بی ثبات و ناپایدار و گذرا و فانی، حس مالکیت و تملکِ انسانها به همدیگر، به اشیا و به دارایی ها و ... وابستگی های عذاب و دردآور میافریند.
روح زندگی، جان می‌دهد و جان میستاند تا روزی که در عرصه حیاتیم، هرچه را هم که داشته باشیم، روزی مرگ همه را میستاند حتی ذهن و بدنمانمان را، اینقدر چسبیدن به زندگی، به دنیا .... ترس و وحشتِ از دادنِ آنها را می‌آفریند.

هرچه بیشتر داشته باشیم، در ناخودآگاهمان، حسِ پنهانِ بردگی و قریانیتِ بیشتری، می‌آفرینیم، هرچند که از آن حسها، در ناآگاهی بسر ببریم.
با همه ترس‌های "از دست دادن" که عمری در ناخودآگاهمان حمل کرده ایم، ترس‌های دیگری تولید و افزایش می یابند، طوری که روزی خودمان را قبضه و محدود و محصور گشته، در عجز و ناتوانی، درمی یابیم، در زندانهای خیالی(سینمای سر) که با تصورات و باورهای خود ساخته ایم، گرفتار در "اسارت" میمانیم و اینکه زندانبانش، خودمان هستیم را بکل فراموش می‌کنیم!
ذهنِ آدمی، قادر و خالق است، ترسهای بی‌شماری از ترس‌ها بیافریند (ترس‌های توهمی)
همه ما انسانها در طولِ حیاتِ زندگی، شاهده جان سپردنِ عزیزانمان بوده ایم آنان هنگام جان سپردن (مرگ) جز بجا گذاشتنِ جسد، یعنی تنپوشِ خاکی و فانی شان که دیگر روحی در آن نیست، چیزی(اموال و داشته‌ها) با خودشان نتوانسته اند به ماورا ببرند...
آنچه مردنیست، نفسِ انسان است که معروف به رویاگر جاودانه است که اشتهای سیری ناپذیری دارد.
آنچه نامیراست و با مرگ نابود نمی‌شود، جوهره آگاهی ست.

🌞💖
انسانی که از مرگِ نفسش بترسد، به‌راستی در مکتبِ حیاتِ زندگی، در غیبت بسر میبرد و عمری در سرکوبگریِ ترس های نفس رویاگر و خیال پردازش، سپری میکند و بی آنکه واقعا زندگی کرده باشد در فقدانِ عشق، میمیرد☺️

🌞💖
#نیایش

هر چه را که به تمامیت جسته باشی،
به دست می آوری
فکرها ، هنگامی که متمرکز شوند،
به چیزها تبدیل می شوند
همان طور که رود دریا را پیدا می کند، 
روح های تشنه نیز پرستشگاه الهی را
می یابند
اما تشنگی ات باید شدید باشد، 
تلاشت باید خستگی ناپذیر باشد، 
انتظارت باید بی منتها باشد
وبا تمام وجود بخواهی
و همه این تشنگی ها ، کارها ، انتظارها و خواستن ها، در یک کلمه کوچک میگنجد.
وآن کلمه  #نیایش است

اما نیایش کاری نیست که انجامش بدهی، نیایش ، یک عمل نیست، 
نیایش چیزی است که در آن واقع می شوی
نیایش، یک حس است، روح است،
تسلیم خویشتن است.
بدون هیچ کلمه و تقاضایی

خودت رابه دست ناشناخته بسپار 
وهر چه را که پیش می آید #بپذیر.
خدا هر طور که می سازدت،همان طور باش
واگر می شکندت، شکستن رانیز پذیرا باش.

#اشو
moraghebe ruzane 13 ordibehesht
مراقبه روزانه 13 اردیبهشت
کاری که «ذهن» انجام می دهد این است که دائما در حال جـدا کـردن و تقسیم کردن است و اما کاری که «دل» انجام می دهد این است که به همبستگی ها و یکی شدن ها توجه میکند؛ همبستگی هایی که ذهن از دیدن آنها قاصر است. ذهن چیزی فراتر از کلمات را درک نمی کند. ذهن تنها کلمات و مواردی که به طور منطقی درست به نظر می رسند را درک می کند. ذهن هیچ کاری به هستی، زندگی و حقیقت ندارد و به خودی خود تنها از خیالات و افکار مختلف تشکیل شده است.
زندگی بدون «ذهن» امکان پذیر است ولی زندگی بدون «دل» غیر ممکن است و هر چه بیشتر انسان وارد عمق زندگی شود به مقدار بیشتری از دلش استفاده می کند.

اشو
عشق، رقص زندگی
ناخشنودی

همه ناخشنودی ها از تندیس درد ایجاد نمی شوند. برخی از آن ها ناخشنودی جدیدی هستند که هر گاه از همسویی با لحظه حال بیرون می روید و وقتی اکنون به گونه ای نادیده گرفته شده باشد، پدید می آیند. وقتی متوجه شوید لحظه حال، حالتی همیشگی بوده و به ناچار اجتناب ناپذیر است، می توانید یک «آری» درونی قطعی را وارد لحظه حال کنید. آنگاه نه تنها ناخشنودی بیشتری نمی آفرینیـد، بلکـه حـالا کـه مقاومت درونی از میان رفته است، می بینید خود هستی به شما نیرو می بخشد.
دلیل ناخشنودی تندیس درد، همیشه به نسبت علت برانگیختگی آن بیش از اندازه لازم است. به سخنی دیگر، ناخشنودی تندیس درد، یک واکنش افراطـی اسـت و به این شکل می توان آن را تشخیص داد. البته کسی که در تصـرف تندیس درد است و رنج می برد، معمولاً توان چنین تشخیصی را ندارد. شخصی با تندیس درد سنگین به آسانی می تواند دلایلی برای ناراحتی، خشم، رنجش، ناخشنودی و ترس
خود بیاورد. رویداد های نسبتاً ناچیزی که کسی دیگر شاید به آن ها اهمیت نمی دهد، با لبخند از کنارشان می گذرد یا حتی متوجه آن ها نمی شود، برای کسانی که تندیس درد سنگینی دارند، به دلیلی موجه و ناخشنودی شدید تبدیل می گردد. البتـه ايـن رویداد ها علت واقعی نیستند، بلکه فقط به صورت انگیزه عمل می کنند. آن هـا بـار دیگر به آن احساس اندوخته دیرین زندگی می بخشند. احساسی که سپس به درون سر می رود و به ساختار ذهنی «من درون» نیرو می رساند و تقویتش می کند.

اکهارت تله
جهانی نو
‌خدمتگزاری


جانسپاری سریعترین راه برای رسیدن به آن هـدف غایی متعالی است. اما شیوه ای که امروزه مردم انتخاب کرده اند این است که می خواهند با عقل به این سطح برسند و ایـن بـرای دیوتی شـدن (خـادمی مخلص) امری غیر ممکن است. یک خادم به خودی خود، هیچ برنامه ای ندارد. تنها هدف او ذوب شدن در موضوع مورد خدمتش است. تصور کنید کسی سر سپرده و خدمتگزار شیوا است. این بدان معناست که او فقط می خواهد که در شیوا ذوب شود و در او بمیرد. این تمام چیزی است که می داند. او به داشتن زندگی بهتر یا ثروتمند شدن و یا رفتن به بهشت فکر نمی کند. آیا شما چنین هستید؟ نه! بـرای شـما، شیوه زندگی سرسپردگی و خدمتگزاری، مثل یک واحد پولی است که برای راحت تر کردن زندگی به دنبال آن هستید. به دعاها در دنیا نگاه کنید، نود و نه درصد از آن ها فقط می گویند: "این را به من بده، آن را به من بده، مرا نجات بده، از مـن حمایت کن." اینطور نیست؟
این خدمتگزاری نیست، این یک معامله است. سعی در انجام معامله ای احمقانه دارید. اگر می خواهید یک خادم واقعی شوید و از آن طریق به هدف غایی متعالی برسید، نباید به دنبال هدفی برای خود باشید. نباید از زندگی بخواهید به شیوه مورد نظر شما عمل کند. فقط بایـد اشتياق ذوب شدن در بی نهایت را داشته باشید، فقط همین و بس. اگر چنین بودید، دیوتی سریع ترین راه برای ادراک است. راهی بسیار سریع.
اما امروزه، با تمام آموزشی که کسب کرده اید و این ذهن پرسش گرتان، راه خدمت و سرسپردگی، در دسترس شما نیست. لطفاً به این پرسش توجه کنید: آیا قادرید خالصانه خادم کسی باشید؟ نه. پس حرفش را هـم نـزنیـد.
نمی گویم هیچ نشانه ای از خدمت و سرسپردگی در شما وجود ندارد. حتماً هست. شما را تا جاهایی می آورد ولی راه نیل به بی نهایت نیست. می توانید سواری کوچکی با آن داشته باشید، برای ده دقیقه در معبد بنشینید و از شیوا بخواهید تا شما را نجات دهد و بدین ترتیب برای بیست و چهار ساعت بعد اطمینان خاطر کسب کنید. تا این حد کار می کند. اما نمی تواند سفری به بی نهایت باشد زیرا عقل تان تمایلی به سرخم کردن در مقابـل کسی را ندارد مگر اینکه با بدست آوردن تجربه مشخصی، بطور طبیعی به سمت خادم شدن کشیده شوید.

سادگورو
ذهن، بدن، سرطان
2024-05-02
سلام زندگی
خود و فراآگاهی با کوروش و نرمین ☺️💖
کاشتن نهال خدمت به جهان هستی و طبیعت است
از بین بردن نفرت در بین مردم و جامعه خدمت به جهان هستی و نشاط در جامعه است
هدیه دادن کتاب خدمت به جهان هستی و آگاهی عمومی هست
و ...

خدمت کردن را از کارهای کوچک شروع کنیم☺️

🌎🌍🌏
ما در اینجا هستیم تا از تمامی جنبه های وجودمان یاد بگیریم و با آنها آشتی کنیم. برای آن که حقیقتاً افراد اصیلی باشیم، باید بگذاریم آن جنبه ای که دوست داریم و می پذیریم با تمامی جنبه هایی که محکوم می کنیم و اشتباه می پنداریم، کـنـار هـم در وجودمان زندگی کنند. هنگامی که بتوانیم عاشقانه به تمامی این خصایل به یک چشم نگاه کنیم و هیچ گونه پیش داوری درباره آنها نداشته باشیم، آنگاه وجـود مـا خـود به خود یکپارچه می شود. در این حالت می توانیم نقابهای خود را برداریم و اطمینان داشته باشیم که یکایک ما در هستی با طرحی الهی آفریده شده ایم. در ایـن صـورت می توانیم سربلند باشیم و جهان درون را در آغوش بگیریم.


دبی فورد
نیمه تاریک وجود
ما می توانیـم بـرای رنجش آنانـی کـه سـبب آزردگی مان می شوند نیـز بـه مـراقبـه بپردازیم. هـر کـس که ما را می آزارد، بی شک خود نیز در رنج است. فقط کافی ست تنفس مان را دنبال كـنـيــم و عميق تـر بـه جست و جو بپردازیم. آن گاه بـه يقيـن متوجه رنجش او خواهیـم شـد. مـمـكـن اسـت بخشی از دشواری ها و اندوهی که او با آنها رویاروست، از بی تجربگی والدینش هنگامی که هنوز کودک بوده، سرچشمه گرفته باشد. همچنیـن مـمـكـن اسـت پـدر و مادرش نیـز قربانی والدیـن خـود بوده باشند؛ آزردگی از نسـلی بـه نسـل دیگر انتقال یافته و دوباره در وجـود او جان گرفته است.
اگر این موضوع را درک کنیم، دیگر او را برای آزرده ساختنمان سرزنش نخواهیـم کرد، زیرا می دانیم خـود او نیز قربانی ست. نگاه عمیق تر، درک کردن را در پی دارد. وقتـی دلـيـل رفتار بد دیگری را درک می کنیم، خشممان فروکش می کند و می خواهیم او کم تر رنج بکشد. احساس آرامش و لطافت خواهیم کرد و می توانیم لبخند بزنیم.
دیگـر نیـازی نمی بینیم دیگری از در دوستی وارد شـود. هنگامی که ما با نگاهی ژرف بـه جهـان می نگریم، با خودمان از در دوستی در می آییم و در نتیجه دیگر مشکلی برايـمـان وجـود نـدارد. دیگـری دیـر یـا زود متوجـه رفـتـار ما خواهد شد و به بخشی از طراوت جریـان عشقی که به شکل طبیعی از قلبمـان می تراود، تبدیل خواهد شد.

تیک نات هان
هر گام آرامش
#سوال_از_اشو

اشو ﻋﺰﻳﺰ، به نظر می رسد که مفهوم خدا از این احساس برمیخیزد که چیزی عظیم تر از ما وجود دارد
آیا این عظیم تر همان بی ذهنی است و یا چیزی دیگر است؟

#ﭘﺎﺳﺦ

هیچ چیز عظیم تر از تو وجود ندارد
هیچ چیز بزرگتر از خودت وجود ندارد
زیرا تو همان کاینات هستی.
تو جهان هستی هستی، هیچ چیز بزرگتر از تو وجود ندارد
این فکر نیز در تو کاشته شده است که قدیسان از تو مقدس تر هستند. من مطابق معرفت خودم زندگی می کنم و ادراک من این است که تمام مردم بزرگ دنیا سقراط یا بودا مطابق با نور خودشان زندگی کرده اند. این چیزی است که آنان را انسان هایی بزرگ ساخته و شکوهی را به زندگی آنان آورده است. انسان های معاصر آنان همانقدر با آنان مخالف بوده اند که انسان های معاصر با من مخالف هستند. آنان نمی توانند مردی را تحمل کنند که مطابق بینش خودش زندگی می کند بر اساس هشیاری خودش زندگی می کند کسی که از هیچکس پیروی نمی کند کسی که کتاب مقدسی ندارد و مذهبی ندارد. چنین مردی در میلیون ها نفر تولید عقده ی حقارت می کند و گرنه من به چه کسی آسیب میرسانم.

هیچ چیز از تو عظیم تر نیست مذاهب بشما می آموزند که شما همگی گناهکارید. قدیسان مقدس تر هستند و خدا بزرگتر است و شما فقط موجوداتی کوچک هستید که روی زمین می خزید. مذاهب به شما عقده ی حقارت داده اند. این عقده ی حقارت همیشه به دنبال کسی می گردد که باید بزرگتر باشد ولی این چیزی طبیعی نیست بلکه در شما برنامه ریزی شده است. کار گذاشته شده و کاشته شده است. شما به موجودات فرو انسانی تنزل داده شده اید. تمامی عزت نفس شما شرافت شما افتخار شما از شما گرفته شده است شما بدون افتخار بدون احترام به خود، بدون شرافت رها شده اید. این طبیعی است که فکر کنید کسی از شما بزرگتر است.

آیا هرگز فکر کرده اید که زمین گرد است؟
خدا در بالا قرار دارد ولی زمین گرد است، پس بالا چیست و پایین چیست؟
خدای کسانی که در سمت دیگر زمین زندگی می کنند زیر پاهای شما قرار دارد. بنابر این وقتی که دست هایتان را در دعا بلند می کنید فقط فکر کنید روی زمینی گرد زندگی می کنید. احمق نباشید هیچکس بالاتر نیست هیچکس پایین تر نیست این فقط یک جهان هستی است
ما تجلیات متفاوتی از یک حیات هستیم و این خوب است که تجلیات بسیار متفاوتی وجود دارند این زندگی را زیبا میسازد به آن تنوع می بخشد. به آن رنگ می دهد آنرا یک رنگین کمان میسازد یکنواخت و خسته کننده نیست بطور عظیمی جالب است
تمام مفاهیم شما از بالا و پایین نسبی تخیلی هستند زیرا پیوسته در حال مقایسه کردن هستید
هر انسان موجودی منحصر بفرد است بنابراین تمام مقایسات خطا هستند.

#اشو
آن لحظه که خودت را همانگونه که هستی، بپذیری زیبا خواهی شد

#اشو