کسانیکه نمیخواهند به عقایدشان شک کنند "متعصب" اند.
کسانیکه نمیتوانند به عقایدشان شک کنند "احمق" اند.
و کسانیکه میترسند به عقایدشان شک کنند "برده" عقایدشان میمانند و عذاب میکشند ...
کسانیکه نمیتوانند به عقایدشان شک کنند "احمق" اند.
و کسانیکه میترسند به عقایدشان شک کنند "برده" عقایدشان میمانند و عذاب میکشند ...
همه از مرگ ترس و وحشت دارند و از مرگ هراسانند. زیرا به انسان فلسفه بسیار غلطی را آموزش داده اند
به ما گفته اند که مرگ برعلیه زندگی است. گفته اند که مرگ می آید و زندگی را ویران می کند. این کاملا چرند است.
مرگ می آید و زندگی را سرشار می کند.
اگر زندگی ات زیبا بوده باشد، مرگ زیبایی اش را به حد نهایت میرساند.
اگر در زندگی ات عشق وجود داشته، مرگ بالاترین تجربه عشق را به تو می دهد.
اگر در زندگی ات مراقبه بوده، مرگ تو را به سامادی می برد. مرگ تشدید کننده است.
البته که اگر زندگی ات زندگی غلطی بوده باشد ، مرگ آن را نیز تشدید خواهد کرد.
مرگ تشدیدگر بزرگی است.
اگر فقط در خشم زندگی کرده باشی ، در هنگام مرگ در درون با جهنم مواجه می شوی.
اگر نفرت داشته ای، در مرگ نفرتی شدید را حس میکنی.
مرگ تشدیدگر است، کار دیگری از او بر نمی آید. همچون آیینه باز می تاباند. مرگ پدیده ای آیینه گون است که هر طور زیسته باشی همان را باتاب میکند
از مرگ متنفر نباشید، وگرنه مرگ و زندگی هر دو را با هم از دست میدهید.
اشو
به ما گفته اند که مرگ برعلیه زندگی است. گفته اند که مرگ می آید و زندگی را ویران می کند. این کاملا چرند است.
مرگ می آید و زندگی را سرشار می کند.
اگر زندگی ات زیبا بوده باشد، مرگ زیبایی اش را به حد نهایت میرساند.
اگر در زندگی ات عشق وجود داشته، مرگ بالاترین تجربه عشق را به تو می دهد.
اگر در زندگی ات مراقبه بوده، مرگ تو را به سامادی می برد. مرگ تشدید کننده است.
البته که اگر زندگی ات زندگی غلطی بوده باشد ، مرگ آن را نیز تشدید خواهد کرد.
مرگ تشدیدگر بزرگی است.
اگر فقط در خشم زندگی کرده باشی ، در هنگام مرگ در درون با جهنم مواجه می شوی.
اگر نفرت داشته ای، در مرگ نفرتی شدید را حس میکنی.
مرگ تشدیدگر است، کار دیگری از او بر نمی آید. همچون آیینه باز می تاباند. مرگ پدیده ای آیینه گون است که هر طور زیسته باشی همان را باتاب میکند
از مرگ متنفر نباشید، وگرنه مرگ و زندگی هر دو را با هم از دست میدهید.
اشو
هر روز بمیرید
سن چیست؟ آیا شمارۀ سالهاییست که زندگی کردهاید؟ این بخشی از سن است؛ شما در سال فلان و فلان متولد شدهاید، و حالا پانزده ساله، چهل ساله یا شصت ساله هستید. بدن شما پیر میشود -و همچنین است ذهن شما وقتی با تمام تجربیات، بدبختیها و خستگیهای ناشی از زندگی انباشته میشود؛ و چنین ذهنی هیچگاه نمیتواند کشف کند که حقیقت چیست. ذهن تنها هنگامی میتواند کشف کند که جوان، تر و تازه و بیگناه است؛ اما بیگناهی موضوعی از سن نیست. این فقط کودک نیست که بیگناه است -ممکن است نباشد- بلکه ذهنی که توانایی تجربه کردن بدون انباشتنِ پسماندۀ تجربه را دارد بیگناه است. ذهن باید تجربه کند، این اجتنابناپذیر است. باید به همه چیز واکنش نشان دهد -به رودخانه، به حیوانات بیمار، به جنازهای که در حال حمل است تا سوزانده شود، به روستاییان فقیر در حال حمل بارشان در امتداد جاده، به شکنجهها و بدبختیهای زندگی -در غیر این صورت قبلاً مرده است؛ اما باید قادر باشد که بدون اینکه بوسیلۀ تجربه تصرف شود واکنش نشان دهد. این سنت، جمعآوری تجارب، خاکستر خاطرات است که ذهن را پیر میکند. ذهنی که هر روز بر خاطرات دیروز، بر تمام خوشیها و غمهای گذشته میمیرد -چنین ذهنی تر و تازه است، بیگناه است، سن و سال ندارد؛ و بدون این معصومیت و بیگناهی، شما چند ساله هم که باشید، ناآگاه میمانید.
جیدو کریشنامورتی
سن چیست؟ آیا شمارۀ سالهاییست که زندگی کردهاید؟ این بخشی از سن است؛ شما در سال فلان و فلان متولد شدهاید، و حالا پانزده ساله، چهل ساله یا شصت ساله هستید. بدن شما پیر میشود -و همچنین است ذهن شما وقتی با تمام تجربیات، بدبختیها و خستگیهای ناشی از زندگی انباشته میشود؛ و چنین ذهنی هیچگاه نمیتواند کشف کند که حقیقت چیست. ذهن تنها هنگامی میتواند کشف کند که جوان، تر و تازه و بیگناه است؛ اما بیگناهی موضوعی از سن نیست. این فقط کودک نیست که بیگناه است -ممکن است نباشد- بلکه ذهنی که توانایی تجربه کردن بدون انباشتنِ پسماندۀ تجربه را دارد بیگناه است. ذهن باید تجربه کند، این اجتنابناپذیر است. باید به همه چیز واکنش نشان دهد -به رودخانه، به حیوانات بیمار، به جنازهای که در حال حمل است تا سوزانده شود، به روستاییان فقیر در حال حمل بارشان در امتداد جاده، به شکنجهها و بدبختیهای زندگی -در غیر این صورت قبلاً مرده است؛ اما باید قادر باشد که بدون اینکه بوسیلۀ تجربه تصرف شود واکنش نشان دهد. این سنت، جمعآوری تجارب، خاکستر خاطرات است که ذهن را پیر میکند. ذهنی که هر روز بر خاطرات دیروز، بر تمام خوشیها و غمهای گذشته میمیرد -چنین ذهنی تر و تازه است، بیگناه است، سن و سال ندارد؛ و بدون این معصومیت و بیگناهی، شما چند ساله هم که باشید، ناآگاه میمانید.
جیدو کریشنامورتی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زمینی که لیاقت مراقبتش را نداریم آسمانی که نمیدانیم چگونه مراقبش باشیم
جهانی که نمیشناسیم
براستی ما کیستیم ؟؟؟
جهانی که نمیشناسیم
براستی ما کیستیم ؟؟؟
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حماقت و خرافه نوع بشر هرگز انتها ندارد و در هر دوره می توان از این حماقت و خرافه پرستی بشر استفاده کرد! داستانی فوق العاده زیبا و تاثیرگذار از سینوهه که ارزش بارها گوش کردن دارد!
انسان حسود در جهنم زندگی میکند.
اگر رقابت_و_مقایسه را دور بیندازی
حسادت ناپدید میشود.
بیرحمی ناپدید میشود.
تصنعی بودن ناپدید میشود.
اما فقط وقتی میتوانی آن را دور بیندازی، که شروع کنی به رشد دادن گنجینه_درونی_خودت.
راه دیگری وجود ندارد.
رشد کن!!
یک فرد اصیلتر و اصیلتر شو!
همانگونه که خداوند تو را آفریده،
به خودت عشق بورز و از آنچه هستی و آنچه در اختیار توست خوشنود باش و لذت ببر!
آنگاه درهای بهشت بی درنگ به رویت گشوده میشود.
اشو
اگر رقابت_و_مقایسه را دور بیندازی
حسادت ناپدید میشود.
بیرحمی ناپدید میشود.
تصنعی بودن ناپدید میشود.
اما فقط وقتی میتوانی آن را دور بیندازی، که شروع کنی به رشد دادن گنجینه_درونی_خودت.
راه دیگری وجود ندارد.
رشد کن!!
یک فرد اصیلتر و اصیلتر شو!
همانگونه که خداوند تو را آفریده،
به خودت عشق بورز و از آنچه هستی و آنچه در اختیار توست خوشنود باش و لذت ببر!
آنگاه درهای بهشت بی درنگ به رویت گشوده میشود.
اشو
فرافکنی، نسبت دادنِ خصایلی است به سایرین که میکوشیم در خودمان سرکوب سازیم. مثلاً آدمی که خیلی خسیس است، همهی مردم را پولدوست میخواند و کسی که مدام در فکرِ مسائلِ جنسی است، بیش از همه از شهوترانیِ دیگران به خشم میآید.
دنیایسوفی
یوستین گردر
دنیایسوفی
یوستین گردر
تو خدایی، ولی با افکارت دنبالِ خدا میگردی!
دنبالِ هر چیزی بگردی ازش دور میشوی
تنها شاهد بمان تا از هرآنچه خدا میپنداری، خالی شوی.
وقتی همه جستارت بدنبالِ خدا پایان یابد، آنرا در قلبت میابی☺️
🌞💖
دنبالِ هر چیزی بگردی ازش دور میشوی
تنها شاهد بمان تا از هرآنچه خدا میپنداری، خالی شوی.
وقتی همه جستارت بدنبالِ خدا پایان یابد، آنرا در قلبت میابی☺️
🌞💖
خلاصه ای از متن سخنرانی اشو 👆👆
به درون عمیقترین آبهای زندگی بپر.
آگاهی همیشه تازه است اما از آنجا که شما با بدن هویت گرفتهاید فکر میکنید یک زمانی جوانید و بعد یک زمانی پیر هستید و سپس یک روز میمیرید
این یکی شدن شما با بدنتان است که مسئله ایجاد میکند
تو باید از الف ب شروع کنی در مورد #زندگی، #عشق و #خنده
و چنین مدت زمان کوتاهی بدست آورده ای آنرا در ترس هدر نده
به درون عمیقترین آبهای زندگی بپر. فقط زندگی میتواند تو را از مرگ نجات دهد آنچه بطور معمول پایان زندگی به نظر میرسد برای کسانیکه بیدارند پایان زندگی نیست
بلکه شروع یک زندگی کاملا جدید است. یک زندگی بسیار عظیمتر، بسیار بزرگتر و درخشانتر
اگر شروع کنی عشق بورزی ممکن است دهدرصد زنده شوی.
اگر شروع کنی به لذت بردن از غذا
کمی ببشتر زنده خواهی شد.
اگر شروع کنی به لذت بردن از این زیبایی که جهان را احاطه کرده است و زنده تر خواهی شد.
خود را از همه محدودیتها و اسارتها رها کن( مانند ازدواج)زیرا من هیچ چیز دیگری نمیشناسم که به اندازه ازدواج به مرگ نزدیک شود.
دو شخص هر دو زنده اند و هر دو کناری نشستهاند کاملاً مرده. من با دیدن یک زوج در حال راه رفتن میتوانم از دور بگویم که آیا آنها زن و شوهرند یا نه
اگر چهرهشان اخمو باشد و مانند قدیسان باشد آنها زن و شوهرند. اگرمیبینی که میخندند و لذت میبرند و شوخی میکنند آنگاه آن زن به کسی دیگر تعلق دارد یا شاید برعکس باشد آن مرد به کسی دیگر تعلق دارد.
اگر میخواهی واقعا بیشتر و بیشتر زنده باشی به همه نواحی زندگی نزدیک شو با شدت و تمامیت.
زندگی یک برکت است و یک گناه نیست
زندگی یک نعمت است نه نقمت
زندگی بزرگترین چیزی است که
هستی بیهیچ بهایی به شما داده است فقط به این خاطر که بهایش را نپرداخته اید، ارزشش را درک نمیکنید.
یک لحظه را هم از دست ندهید وقتی فرصتی برای رقصیدن هست کنار ننشین و فقط تماشاچی نباش. مشارکت کن.
وقتی مردم دارند میخندند فقط بخاطر اینکه 'احمق جلوه نکنی از مشارکت اجتناب نکن.
از ته دل بخند نگران نباش آیا کسی دیگر میخندد یا نه
مراقبه کمک میکند که به زندگی نزدیکتر شوی.
عشق کمک میکند تا به زندگی نزدیکتر شوی.
خلاقیت تو را به زندگی نزدیکتر خواهد کرد.
لذت بردن از چیزهای کوچک که توسط به اصطلاح قدیسانِ احمقتان سرزنش شده شما را به زندگی نزدیکتر خواهد کرد.
فقط سعی کن بفهمی که کل رویکرد من تاییدگر زندگی است. هر چیزی که زندگی را نفی کند از نظر من غیردینی است و تاکنون همه ادیان از این نظر غیردینی بوده اند. آنها زندگی را نفی میکردند هر تاییدی را رد میکردند و طبیعتاً هر چه بیشتر چروکیده شوی و از زندگی دور شوی. بیشتر احساس مردگی میکنی. خودت را از گهواره به قبر میکشانی. تنها چیزی که میتوانی از آن لذت ببری ارضای نفس است. زیرا مردم فکر میکنند شما یک قدیس هستید.
فقط به طرفِ روشنتر زندگی نگاه کن و کاملا از آن لذت ببر؛ همه ترسها ناپدید خواهد شد. فقط تجربه زندگی و عشق و خنده، تاریکی و ترس را برطرف خواهد کرد.
#اشو
به درون عمیقترین آبهای زندگی بپر.
آگاهی همیشه تازه است اما از آنجا که شما با بدن هویت گرفتهاید فکر میکنید یک زمانی جوانید و بعد یک زمانی پیر هستید و سپس یک روز میمیرید
این یکی شدن شما با بدنتان است که مسئله ایجاد میکند
تو باید از الف ب شروع کنی در مورد #زندگی، #عشق و #خنده
و چنین مدت زمان کوتاهی بدست آورده ای آنرا در ترس هدر نده
به درون عمیقترین آبهای زندگی بپر. فقط زندگی میتواند تو را از مرگ نجات دهد آنچه بطور معمول پایان زندگی به نظر میرسد برای کسانیکه بیدارند پایان زندگی نیست
بلکه شروع یک زندگی کاملا جدید است. یک زندگی بسیار عظیمتر، بسیار بزرگتر و درخشانتر
اگر شروع کنی عشق بورزی ممکن است دهدرصد زنده شوی.
اگر شروع کنی به لذت بردن از غذا
کمی ببشتر زنده خواهی شد.
اگر شروع کنی به لذت بردن از این زیبایی که جهان را احاطه کرده است و زنده تر خواهی شد.
خود را از همه محدودیتها و اسارتها رها کن( مانند ازدواج)زیرا من هیچ چیز دیگری نمیشناسم که به اندازه ازدواج به مرگ نزدیک شود.
دو شخص هر دو زنده اند و هر دو کناری نشستهاند کاملاً مرده. من با دیدن یک زوج در حال راه رفتن میتوانم از دور بگویم که آیا آنها زن و شوهرند یا نه
اگر چهرهشان اخمو باشد و مانند قدیسان باشد آنها زن و شوهرند. اگرمیبینی که میخندند و لذت میبرند و شوخی میکنند آنگاه آن زن به کسی دیگر تعلق دارد یا شاید برعکس باشد آن مرد به کسی دیگر تعلق دارد.
اگر میخواهی واقعا بیشتر و بیشتر زنده باشی به همه نواحی زندگی نزدیک شو با شدت و تمامیت.
زندگی یک برکت است و یک گناه نیست
زندگی یک نعمت است نه نقمت
زندگی بزرگترین چیزی است که
هستی بیهیچ بهایی به شما داده است فقط به این خاطر که بهایش را نپرداخته اید، ارزشش را درک نمیکنید.
یک لحظه را هم از دست ندهید وقتی فرصتی برای رقصیدن هست کنار ننشین و فقط تماشاچی نباش. مشارکت کن.
وقتی مردم دارند میخندند فقط بخاطر اینکه 'احمق جلوه نکنی از مشارکت اجتناب نکن.
از ته دل بخند نگران نباش آیا کسی دیگر میخندد یا نه
مراقبه کمک میکند که به زندگی نزدیکتر شوی.
عشق کمک میکند تا به زندگی نزدیکتر شوی.
خلاقیت تو را به زندگی نزدیکتر خواهد کرد.
لذت بردن از چیزهای کوچک که توسط به اصطلاح قدیسانِ احمقتان سرزنش شده شما را به زندگی نزدیکتر خواهد کرد.
فقط سعی کن بفهمی که کل رویکرد من تاییدگر زندگی است. هر چیزی که زندگی را نفی کند از نظر من غیردینی است و تاکنون همه ادیان از این نظر غیردینی بوده اند. آنها زندگی را نفی میکردند هر تاییدی را رد میکردند و طبیعتاً هر چه بیشتر چروکیده شوی و از زندگی دور شوی. بیشتر احساس مردگی میکنی. خودت را از گهواره به قبر میکشانی. تنها چیزی که میتوانی از آن لذت ببری ارضای نفس است. زیرا مردم فکر میکنند شما یک قدیس هستید.
فقط به طرفِ روشنتر زندگی نگاه کن و کاملا از آن لذت ببر؛ همه ترسها ناپدید خواهد شد. فقط تجربه زندگی و عشق و خنده، تاریکی و ترس را برطرف خواهد کرد.
#اشو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به درون عمیقترین آبهای زندگی بپر
اشو
اشو
#دکتر_لایتمن:
نفس را رها کن!
مکتب تصوف در اسلام از جهاتی شبیه به دانش کهن کابالا است. زمانیکه از #منصور_حلاج، شاعر و یکی از حکیمان و #عرفا بزرگ تصوف می پرسند، که چگونه میتوان خود را از مشقات این دنیایی که با آن سخت در گیریم، رهایی بخشید؟
او به ستونی که در وسط محوطه بود نزدیک شد، آن را محکم گرفت و فریاد زد: کمکم کن، کمک کن، مرا از این ستون رها کن!».
سپس رو به حضار کرد و پرسید: «چه فکر میکنید، من همانی هستم که به ستون بسته شده ام یا من آن را به خود بسته ام؟
آن را رها کن و تو آزاد خواهی شد.»
این می تواند #توصیه بسیار خوبی باشد، اگر عملی کردن آن پیچیده نبود.
به هر حال، چیزی که باعث میشود خود را به غرورها گره بزنیم و رها نکنیم، یک پدیده ی #درونی است که قادر نیستیم خود را از آن رها کنیم وآن "#نفس" است.
نفسی که در ما نهاده شده است. و ما را وادار می کند تا به هر چیزی که تصور می کند خوب و خوشایند است (#پول و احترام، #سلطه و رقابت...) وابسته شویم و اینگونه است که قلب ما بسته و مُهر میشود و احساسات ما را نسبت به دیگران بی رنگ و دور می کند و به ما اجازه می دهد، قادر باشیم برای حفظ و ارجعیت #منافع خود به هر یک از آنها آسیب برسانیم و جهان ما چنین باشد.
راه رهایی از این رنج بیهودگی ها، #رهایی از نفس است!
و اما چگونه؟ به وسیله پیوند و اتصال با کسی که ما را به او وصل نموده است. درخواست کنید! #استغاثه نمایید! مجبور کنید! نیروی برتر را، او را وادار کنید تا زنجیره هایی که ما را به ستون "خود" بسته اند، را بشکند: "#رها!" و #آزاد! و نه چیزی بیشتر!
درخواستی قاطعانه و سازش ناپذیر،
تنها زمانی می تواند از اعماق قلب برآید که شخص شروع به درک آن کند که نفس، تحت عنوان و به نامِ لذت، چقدر #رنج و مشقت را به او تحمیل کرده و چه میزان آزادی را از او سلب نموده.
با مطالعه #دانش_کابالا، میتوان روش پایبندی واتصال به "نیروی برتر" (نیک و بخشنده) را کسب نمود، در حالی که در همین این #جهان_مادی #زندگی می کنیم! و از مشقات و رنج نجات یافت و حرکت را به سوی #آزادی تسریع نمود.
نفس را رها کن!
مکتب تصوف در اسلام از جهاتی شبیه به دانش کهن کابالا است. زمانیکه از #منصور_حلاج، شاعر و یکی از حکیمان و #عرفا بزرگ تصوف می پرسند، که چگونه میتوان خود را از مشقات این دنیایی که با آن سخت در گیریم، رهایی بخشید؟
او به ستونی که در وسط محوطه بود نزدیک شد، آن را محکم گرفت و فریاد زد: کمکم کن، کمک کن، مرا از این ستون رها کن!».
سپس رو به حضار کرد و پرسید: «چه فکر میکنید، من همانی هستم که به ستون بسته شده ام یا من آن را به خود بسته ام؟
آن را رها کن و تو آزاد خواهی شد.»
این می تواند #توصیه بسیار خوبی باشد، اگر عملی کردن آن پیچیده نبود.
به هر حال، چیزی که باعث میشود خود را به غرورها گره بزنیم و رها نکنیم، یک پدیده ی #درونی است که قادر نیستیم خود را از آن رها کنیم وآن "#نفس" است.
نفسی که در ما نهاده شده است. و ما را وادار می کند تا به هر چیزی که تصور می کند خوب و خوشایند است (#پول و احترام، #سلطه و رقابت...) وابسته شویم و اینگونه است که قلب ما بسته و مُهر میشود و احساسات ما را نسبت به دیگران بی رنگ و دور می کند و به ما اجازه می دهد، قادر باشیم برای حفظ و ارجعیت #منافع خود به هر یک از آنها آسیب برسانیم و جهان ما چنین باشد.
راه رهایی از این رنج بیهودگی ها، #رهایی از نفس است!
و اما چگونه؟ به وسیله پیوند و اتصال با کسی که ما را به او وصل نموده است. درخواست کنید! #استغاثه نمایید! مجبور کنید! نیروی برتر را، او را وادار کنید تا زنجیره هایی که ما را به ستون "خود" بسته اند، را بشکند: "#رها!" و #آزاد! و نه چیزی بیشتر!
درخواستی قاطعانه و سازش ناپذیر،
تنها زمانی می تواند از اعماق قلب برآید که شخص شروع به درک آن کند که نفس، تحت عنوان و به نامِ لذت، چقدر #رنج و مشقت را به او تحمیل کرده و چه میزان آزادی را از او سلب نموده.
با مطالعه #دانش_کابالا، میتوان روش پایبندی واتصال به "نیروی برتر" (نیک و بخشنده) را کسب نمود، در حالی که در همین این #جهان_مادی #زندگی می کنیم! و از مشقات و رنج نجات یافت و حرکت را به سوی #آزادی تسریع نمود.
#هستی_نامعقول_است
هستی، نامعقول است.
شما از باران نمیپرسید:
چرا اکنون داری میباری، در حالی که چند لحظه پیش نمی باریدی؟
شما از بامبوها نمیپرسید:
چرا دارید در باران میرقصید، درحالی که مانند یک آقای متشخص انگلیسی ایستاده بودید؟
هستی نامعقول است.
لحظه های که شما میپرسید #چرا، نکته را از دست داده اید.
این حکایت، عظیم است.
شما نمیتوانید از بامبوها سؤال کنید، نمیتوانید از گلهای سرخ سؤال کنید، نمیتوانید از هیچ موجود زندهای سؤال کنید
زندگی به سادگی، هست.
ابرها در موقع مناسب میآیند.
به پیام باران گوش کنید.
آن پیام به سادگی، ایناست:
درست مانند آن باشید. در فضای ساکت، در رقص باران، نجوای بامبوها...
در اینصورت شما به خانه آمده اید.
اشو
کتاب ذن
جهش کوانتومی از ذهن به بی ذهنی
هستی، نامعقول است.
شما از باران نمیپرسید:
چرا اکنون داری میباری، در حالی که چند لحظه پیش نمی باریدی؟
شما از بامبوها نمیپرسید:
چرا دارید در باران میرقصید، درحالی که مانند یک آقای متشخص انگلیسی ایستاده بودید؟
هستی نامعقول است.
لحظه های که شما میپرسید #چرا، نکته را از دست داده اید.
این حکایت، عظیم است.
شما نمیتوانید از بامبوها سؤال کنید، نمیتوانید از گلهای سرخ سؤال کنید، نمیتوانید از هیچ موجود زندهای سؤال کنید
زندگی به سادگی، هست.
ابرها در موقع مناسب میآیند.
به پیام باران گوش کنید.
آن پیام به سادگی، ایناست:
درست مانند آن باشید. در فضای ساکت، در رقص باران، نجوای بامبوها...
در اینصورت شما به خانه آمده اید.
اشو
کتاب ذن
جهش کوانتومی از ذهن به بی ذهنی
بخشش
رنجش و تنفر داشتن، قلب را تاریک و ذهن را روشن میکند.
زندگی در نفرت و رنجش عذاب آور است.
تفکر در اینکه در یک اتفاق و رابطه که رنجشي بوجود آمده، طرف دیگر مقصر است و کاملا حق بامن است،آن رنجش را گسترده تر میکند.
حال فرض بر آنکه کاملا حق با من باشد و دیگری مقصر است،با این وجود ایا نباید دید که نتیجه و پیامد رنجش و تنفر برای من چیست؟
آیا با وجود اینکه حق با من است با رنجش من میتوانم احساس خوبی را داشته باشم؟
مسلما که خیر ،با وجود رنجش نه تنها احساس خوبی نداریم بلکه روح ما آسیب مي بیند و جسممان بشدت تحت تاثیر قرار میگیرد.
رنجش #سم است و جسم را بشدت بیمار میکند.
اما اگر ما به هر دليلي که رنجش گرفته ایم از دیگران ، آیا نباید آنها را ببخشیم؟
براستی من کيستم که نبخشم و تا چه اندازه باید ضعیف ،خودخواه و حقیر باشم که دیگری را نبخشم.
دوست من حتی اگر حق با تو است و رنجیده شده ای فقط ببخش و رها کن.
ما در بخشیدن دیگران ابتدا زاویه دیدمان نسبت به دیگران را تغییر میدهیم، اینکه آنها هم انسان هستند و اشتباه میکنند و به این درک می رسیم که ما در واقع خودمان را از یک رنج بخشیده و رها میکنیم.
آری دوست من، با بخشش دیگران، ما نیز بخشیده میشویم .
بخشش ، عشق است.
از خودگذشتگي ، عشق است.
انسانهای قوی می بخشند، اما انسانهای ضعیف انتقام میگیرند، حال آنکه حتی با انتقام به هر صورتی هم که شده، باز رنجش از بین نمیرود، که بیشتر هم میشود.
تنها راه رهایی از دام رنجش و نفرت #بخشش است.
با بخشش روح بزرگ میشود و انسان با از خودگذشتگي به درک والای معرفت و انسانیت نائل میشود.
پرم آناند
رنجش و تنفر داشتن، قلب را تاریک و ذهن را روشن میکند.
زندگی در نفرت و رنجش عذاب آور است.
تفکر در اینکه در یک اتفاق و رابطه که رنجشي بوجود آمده، طرف دیگر مقصر است و کاملا حق بامن است،آن رنجش را گسترده تر میکند.
حال فرض بر آنکه کاملا حق با من باشد و دیگری مقصر است،با این وجود ایا نباید دید که نتیجه و پیامد رنجش و تنفر برای من چیست؟
آیا با وجود اینکه حق با من است با رنجش من میتوانم احساس خوبی را داشته باشم؟
مسلما که خیر ،با وجود رنجش نه تنها احساس خوبی نداریم بلکه روح ما آسیب مي بیند و جسممان بشدت تحت تاثیر قرار میگیرد.
رنجش #سم است و جسم را بشدت بیمار میکند.
اما اگر ما به هر دليلي که رنجش گرفته ایم از دیگران ، آیا نباید آنها را ببخشیم؟
براستی من کيستم که نبخشم و تا چه اندازه باید ضعیف ،خودخواه و حقیر باشم که دیگری را نبخشم.
دوست من حتی اگر حق با تو است و رنجیده شده ای فقط ببخش و رها کن.
ما در بخشیدن دیگران ابتدا زاویه دیدمان نسبت به دیگران را تغییر میدهیم، اینکه آنها هم انسان هستند و اشتباه میکنند و به این درک می رسیم که ما در واقع خودمان را از یک رنج بخشیده و رها میکنیم.
آری دوست من، با بخشش دیگران، ما نیز بخشیده میشویم .
بخشش ، عشق است.
از خودگذشتگي ، عشق است.
انسانهای قوی می بخشند، اما انسانهای ضعیف انتقام میگیرند، حال آنکه حتی با انتقام به هر صورتی هم که شده، باز رنجش از بین نمیرود، که بیشتر هم میشود.
تنها راه رهایی از دام رنجش و نفرت #بخشش است.
با بخشش روح بزرگ میشود و انسان با از خودگذشتگي به درک والای معرفت و انسانیت نائل میشود.
پرم آناند
🔶پرسش:
پیوند بین ریکی و دیگر روشهای درمانگری قدیمی با شبکه الکترومغناطیسی چیست؟ آیا هر دوی این منابع، ما را به همان یک انرژی درمانگری جهانی متصل میکنند؟
💜کرایون:
شبکه زمین، و تمام تغییراتی که در آن رخ داده، توانایی انسان برای استفاده از ابزار درمانگری را افزایش داده است. این روش هر چه که باشد؛ لمس درمانی (healing touch)، ریکی، توازن ای ام اف (EMF Balancing) یا بسیاری از دیگر شیوهها که اسمی ندارند؛ همه با توانایی انسان برای درک بیشتر آنها، تقویت میشوند.
این را درک کن: تمام اینها تکنیک انرژی هستند. تمام آنها شبکهای را لمس میکنند که ما در سطوحی به آن شبکه مشبک (Lattice) میگوییم. هرچند شاید برای شما متفاوت به نظر برسند، و هرچند بعضی به شما میگویند که اینها جدا از هم هستند، باید بدانی که تمام آنها «هسته» واقعیت شما را لمس میکنند … یعنی پیوند معنوی شما با چیزی که شما خدا مینامید، را.
پس تمام آنها، به روشهایی، پیوند درونی دارند. بعضی از این سیستمها پیشرفتهتر از بقیه هستند. بعضی از آنها، از جهات مختلفی از این منبع انرژی استفاده میکنند، و بعضی هم تازه دارند ارائه میشوند. بنابراین، آن سیستمهای قدیمی را در نهایت بخشی از این جدول خواهید دید و نه سیستمهایی رقیب. آن افرادی از شما که خردمندترید، متوجه خواهید شد که دارید به انرژیهای یکسان خدا که به فرمهای مختلف در آمدهاند نگاه میکنید، که بعضی از آنها صرفاً منتظرند که با بقیه پیوند بخورند. ما همچنان همه شما را تشویق میکنیم که از الگوی 4 بُعدی خارج شوید، از آن راهها و روشهای قدیمی که به شما میگفتند که چیزها را در چهارچوبهای جدا گذاشته و به آنها اسمهایی مختلف بدهید. زمین این کار را با خدا کرده، نتیجه چه بوده؟ آیا کمکی به شما کرده؟ جواب نه است.
عشقِ خدا جهانی است و آن موضوع هستهای است. نمیتوان آن را تقسیمبندی و جدا کرد. به این سیستمها ارج بنه، و دنبال آنهایی باش که درمانگری را به یک سطح فرابعدی جدید میبرند. دنبال آنهایی باش که به الگوی جدیدی از درجهبندی انسانی، متصل و تنظیم میشوند.
پیوند بین ریکی و دیگر روشهای درمانگری قدیمی با شبکه الکترومغناطیسی چیست؟ آیا هر دوی این منابع، ما را به همان یک انرژی درمانگری جهانی متصل میکنند؟
💜کرایون:
شبکه زمین، و تمام تغییراتی که در آن رخ داده، توانایی انسان برای استفاده از ابزار درمانگری را افزایش داده است. این روش هر چه که باشد؛ لمس درمانی (healing touch)، ریکی، توازن ای ام اف (EMF Balancing) یا بسیاری از دیگر شیوهها که اسمی ندارند؛ همه با توانایی انسان برای درک بیشتر آنها، تقویت میشوند.
این را درک کن: تمام اینها تکنیک انرژی هستند. تمام آنها شبکهای را لمس میکنند که ما در سطوحی به آن شبکه مشبک (Lattice) میگوییم. هرچند شاید برای شما متفاوت به نظر برسند، و هرچند بعضی به شما میگویند که اینها جدا از هم هستند، باید بدانی که تمام آنها «هسته» واقعیت شما را لمس میکنند … یعنی پیوند معنوی شما با چیزی که شما خدا مینامید، را.
پس تمام آنها، به روشهایی، پیوند درونی دارند. بعضی از این سیستمها پیشرفتهتر از بقیه هستند. بعضی از آنها، از جهات مختلفی از این منبع انرژی استفاده میکنند، و بعضی هم تازه دارند ارائه میشوند. بنابراین، آن سیستمهای قدیمی را در نهایت بخشی از این جدول خواهید دید و نه سیستمهایی رقیب. آن افرادی از شما که خردمندترید، متوجه خواهید شد که دارید به انرژیهای یکسان خدا که به فرمهای مختلف در آمدهاند نگاه میکنید، که بعضی از آنها صرفاً منتظرند که با بقیه پیوند بخورند. ما همچنان همه شما را تشویق میکنیم که از الگوی 4 بُعدی خارج شوید، از آن راهها و روشهای قدیمی که به شما میگفتند که چیزها را در چهارچوبهای جدا گذاشته و به آنها اسمهایی مختلف بدهید. زمین این کار را با خدا کرده، نتیجه چه بوده؟ آیا کمکی به شما کرده؟ جواب نه است.
عشقِ خدا جهانی است و آن موضوع هستهای است. نمیتوان آن را تقسیمبندی و جدا کرد. به این سیستمها ارج بنه، و دنبال آنهایی باش که درمانگری را به یک سطح فرابعدی جدید میبرند. دنبال آنهایی باش که به الگوی جدیدی از درجهبندی انسانی، متصل و تنظیم میشوند.
مشاهده و درکِ آنچه کاذب و باطل و تقلبی و جعلی ست،
سرآغاز دیدنِ حقیقتِ بیواسطه وجود است که اکنون شهود واردش گشته.
سرآغاز دیدنِ حقیقتِ بیواسطه وجود است که اکنون شهود واردش گشته.
ازدواج
خواست و اشتياق فراواني براي عشق وجود دارد ولي عشق به آگاهي نياز دارد .
و تنها آنگاه است كه عشق به بلنداي راستين خود مي رسد .
و اين بلنداي راستين ازدواج است ولي اين ربطي به قانون ندارد .
بلكه ازدواج دو قلب است در تماميت .
ازدواج قانونی يعني عملكرد نااگاهانه دو زوج در هماهنگي و همزماني .
ولي مردم عشق را آزمايش مي كنند. اشتياقشان خوب است ولي عشق هايشان پر از ( حسد ، احساس مالكيت ، خشم و بد عنقي است ) ولي چون آگاه نيستند ، بزودي آنان را نابود مي كنند ، براي همين است كه مردم در طول قرن ها به ازدواج وابسته شده اند .
بياموز تا عشق بورزي و هر آنچه را كه مخالف عشق است به دور بينداز .
اين كار بسيار مشكل است . توانايي عشق ورزيدن بزرگترين هنر در جهان است . براي اين كار انسان نياز دارد كه بسيار پالايش شود . فرهنگ دروني غني داشته باشد . بسيار مراقبه گون زندگي كند .
اگر بتواني از مخرب بودن پرهيز كني ، اگر بتواني در رابطه با خودت خلاق باشي ، اگر بتواني از رابطه ات پشتيباني و آن را تغذيه كني ، اگر قادر باشي به ديگري محبت بورزي (نه فقط شهوت ، زيرا شهوت به تنهايي قادر به ادامه ي عشق نيست ، بلكه محبت لازم است ) ، اگر بتواني محدوديت ها و كاستي هاي ديگري را بپذيري . ( اگر بتواني او را همانگونه كه هست بپذيري و هنوز عاشق اش باشي ) آنگاه ازدواج روزي اتفاق مي افتد ، ممكن است سالها طول بكشد ولي بالاخره اتفاق می افتد
ازدواج پديده اي كاملاً متفاوت است . ازدواج اوج عشق است و به اين صورت خوب است . من مخالف ازدواج نيستم ، بلكه موافق ازدواج واقعي هستم .
من مخالف ازدواج هاي دروغين و كاذب هستم . ولي اين نوع ازدواج ها شايع هستند و نوعي ترتيبات تشكيلاتي هستند كه به مردم نوعي امنيت ، آسايش و مشغوليت مي دهند . شما را مشغول نگه مي دارد ولي غير از اين شما را غني نمي كند و تغذيه تان نمي كند .
پس اگر طبق ضوابط من ازدواج كني ، مي تواني دعاي خير مرا داشته باشي .
تو مي تواني دعاي خير مرا داشته باشي . ولي براي ازدواج قانوني ، نيازي به داشتن بركات و دعای خیر من نداري ! و اين بركات و دعاهاي خير نيز كمكي نخواهند كرد و مراقب باش ! قبل از اينكه دست به اين كار بزني ، قدري بيشتر تأمل كن .
ازدواج عشق نيست ، چيز ديگري است . پس قبل از اينكه به دام بيفتي ، قدري هشيار باش . ازدواج دام است : شوهر توسط زن به دام مي افتد و زن توسط شوهر : يك دام دو طرفه ! و وقتي كه ازدواج صورت گرفت ، شما قانوناً مجاز هستيد تا يكديگر را براي ابد شكنجه كنيد.
خواست و اشتياق فراواني براي عشق وجود دارد ولي عشق به آگاهي نياز دارد .
و تنها آنگاه است كه عشق به بلنداي راستين خود مي رسد .
و اين بلنداي راستين ازدواج است ولي اين ربطي به قانون ندارد .
بلكه ازدواج دو قلب است در تماميت .
ازدواج قانونی يعني عملكرد نااگاهانه دو زوج در هماهنگي و همزماني .
ولي مردم عشق را آزمايش مي كنند. اشتياقشان خوب است ولي عشق هايشان پر از ( حسد ، احساس مالكيت ، خشم و بد عنقي است ) ولي چون آگاه نيستند ، بزودي آنان را نابود مي كنند ، براي همين است كه مردم در طول قرن ها به ازدواج وابسته شده اند .
بياموز تا عشق بورزي و هر آنچه را كه مخالف عشق است به دور بينداز .
اين كار بسيار مشكل است . توانايي عشق ورزيدن بزرگترين هنر در جهان است . براي اين كار انسان نياز دارد كه بسيار پالايش شود . فرهنگ دروني غني داشته باشد . بسيار مراقبه گون زندگي كند .
اگر بتواني از مخرب بودن پرهيز كني ، اگر بتواني در رابطه با خودت خلاق باشي ، اگر بتواني از رابطه ات پشتيباني و آن را تغذيه كني ، اگر قادر باشي به ديگري محبت بورزي (نه فقط شهوت ، زيرا شهوت به تنهايي قادر به ادامه ي عشق نيست ، بلكه محبت لازم است ) ، اگر بتواني محدوديت ها و كاستي هاي ديگري را بپذيري . ( اگر بتواني او را همانگونه كه هست بپذيري و هنوز عاشق اش باشي ) آنگاه ازدواج روزي اتفاق مي افتد ، ممكن است سالها طول بكشد ولي بالاخره اتفاق می افتد
ازدواج پديده اي كاملاً متفاوت است . ازدواج اوج عشق است و به اين صورت خوب است . من مخالف ازدواج نيستم ، بلكه موافق ازدواج واقعي هستم .
من مخالف ازدواج هاي دروغين و كاذب هستم . ولي اين نوع ازدواج ها شايع هستند و نوعي ترتيبات تشكيلاتي هستند كه به مردم نوعي امنيت ، آسايش و مشغوليت مي دهند . شما را مشغول نگه مي دارد ولي غير از اين شما را غني نمي كند و تغذيه تان نمي كند .
پس اگر طبق ضوابط من ازدواج كني ، مي تواني دعاي خير مرا داشته باشي .
تو مي تواني دعاي خير مرا داشته باشي . ولي براي ازدواج قانوني ، نيازي به داشتن بركات و دعای خیر من نداري ! و اين بركات و دعاهاي خير نيز كمكي نخواهند كرد و مراقب باش ! قبل از اينكه دست به اين كار بزني ، قدري بيشتر تأمل كن .
ازدواج عشق نيست ، چيز ديگري است . پس قبل از اينكه به دام بيفتي ، قدري هشيار باش . ازدواج دام است : شوهر توسط زن به دام مي افتد و زن توسط شوهر : يك دام دو طرفه ! و وقتي كه ازدواج صورت گرفت ، شما قانوناً مجاز هستيد تا يكديگر را براي ابد شكنجه كنيد.
اگر مردم بتوانند کمی بیشتر به جشن و پایکوبی بپردازند،کمی بیشتر آواز بخوانند،کمی بیشتر لوده باشند،انرژی آنها بیش از پیش به جریان افتاده،و مشکالتشان به تدریج ناپدید خواهد شد. به همین دلیل من این قدر بر شاد زیستن اصرار دارم.شادمانی تا حد از خود بیخود شدن؛بگذار تمام انرژی به شور و شیدایی مبدل گردد و ناگهان خواهی دید که دیگر سر نداری- انرژی گیر کرده در سرت سراسر به جنبش در آمده،الگوها،تصاویر و حرکتی زیبا می آفریند و در این حال لحظه ای فرا می رسد که بدنت دیگر جسم سفت و سختی نیست؛انعطاف پذیر می شود؛جاری می شود.به هنگام شعف و شادی لحظه ای فرا می رسد که مرز تو دیگر آنقدرها واضح نیست؛تو ذوب می شوی،با کائنات در هم می آمیزی،مرزها در یکدیگر ادغام
می شوﻧﺪ.
اشو
می شوﻧﺪ.
اشو
باران زندگی...
باب مارلی میگه:
باران که میباره، عده کمی هستند که باران را میفهمند، بقیه فقط خیس میشوند
زندگی هم درست همینطوره، مثل باران است. عده کمی هستند که بدون هیچ چتری اون رو میفهمند و زندگیش میکنند، بقیه زیر چتر ترسها و نگرانی هاشون و.... فقط نفس میکشند
سهراب سپهری چه زیبا گفته
چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را خاطره را زیر باران باید برد
با همه مردم شهر زیر باران باید رفت
دوست را زیر باران باید برد
عشق را زیر باران باید جست
زیر باران باید با زن خوابید
زیر باران باید بازی کرد
زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت
زندگی تر شدن پی در پی
زندگی آب تنی کردن در حوضچه "اکنون" است
رخت ها را بکنیم
آب در یک قدمی است...
باب مارلی میگه:
باران که میباره، عده کمی هستند که باران را میفهمند، بقیه فقط خیس میشوند
زندگی هم درست همینطوره، مثل باران است. عده کمی هستند که بدون هیچ چتری اون رو میفهمند و زندگیش میکنند، بقیه زیر چتر ترسها و نگرانی هاشون و.... فقط نفس میکشند
سهراب سپهری چه زیبا گفته
چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را خاطره را زیر باران باید برد
با همه مردم شهر زیر باران باید رفت
دوست را زیر باران باید برد
عشق را زیر باران باید جست
زیر باران باید با زن خوابید
زیر باران باید بازی کرد
زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت
زندگی تر شدن پی در پی
زندگی آب تنی کردن در حوضچه "اکنون" است
رخت ها را بکنیم
آب در یک قدمی است...