در این سفر معنوی،
تو میفهمی که رنج کشیدن
تبدیل به چیزی میشود
که به تو اعطا گردیده تا نشان دهد
ذهن تو هنوز کجا گیر کرده است.
آن، وسیلهای است
که در رفتن به سر کار به تو کمک میکند.
برای همین به آن رحمت و فیض میگویند.
#رام_داس
#درد_رنج
#آگاهی
اگر بدانی هر چه بشود،
همیشه به نفع توست،
اهمیتی میدهی که چه میشود؟
و قدرت این است.
قدرت این است.
قدرت اهمیتی نمیدهد چه میشود؛
اهمیتی نمیدهد
چیزها چگونه به نظر میرسند؛
اهمیتی نمیدهد چه اتفاقی نیفتاده.
میداند که آن،
همیشه،
به سود من خواهد بود
-قدرت این است.
این، جایگاه قدرت است.
این، خودقدرتبخشی است.
همانجا بمان؛
مگر اینکه البته دوست داشته باشی رنج بکشی.
#بشار
#اتصال
تو میفهمی که رنج کشیدن
تبدیل به چیزی میشود
که به تو اعطا گردیده تا نشان دهد
ذهن تو هنوز کجا گیر کرده است.
آن، وسیلهای است
که در رفتن به سر کار به تو کمک میکند.
برای همین به آن رحمت و فیض میگویند.
#رام_داس
#درد_رنج
#آگاهی
اگر بدانی هر چه بشود،
همیشه به نفع توست،
اهمیتی میدهی که چه میشود؟
و قدرت این است.
قدرت این است.
قدرت اهمیتی نمیدهد چه میشود؛
اهمیتی نمیدهد
چیزها چگونه به نظر میرسند؛
اهمیتی نمیدهد چه اتفاقی نیفتاده.
میداند که آن،
همیشه،
به سود من خواهد بود
-قدرت این است.
این، جایگاه قدرت است.
این، خودقدرتبخشی است.
همانجا بمان؛
مگر اینکه البته دوست داشته باشی رنج بکشی.
#بشار
#اتصال
شخصیتها(نفس/ رویاگره جاودانه) از کودکی تا کهنسالی، بر اساسِ تبعيت از باورها و الگوهای موروثی و تقلیدی جوامعِ سیاستمدار، شکل و فرم میابند و البته که با یادگیری همه نقابها، ماسکها و رلهای بازیگرانِ بُعد زمان و مکانِ عالم ماده، در شرطی شدگی ها، رشد میکنند.
ریشه های الگوهای شخصیتی در ترس با مقایسه و رقابت و برتری در بهره کشی از همدیگر رشد میکنند که انسانهای ماشینی و بی روح، حاصل آن است!
فردیتِ اصیل و راستین، تقلیدی نیست بلکه با انداختنِ تدریجیِ هویتهای شخصیتی حاصل میگردد.
با آموختنِ مراقبه و مشاهده و طی مراحل خودشناسی، اندک اندک شکافهای شخصیتی از میان برداشته میشنود که پلهای لازم را برای بازگشت به وحدتِ وجود، قلب و خودبرتر و آگاهتان میزند.
راه حق، راه دل است که در مسیره بیداری معنوی، حقیقت را به ميزان پختگی و آمادگی و جوهره آگاهی تان، عیان و آشکار میسازد تا به مرحله نهاییِ حقیقت غایی، که مرگ و رهاییِ کامل از خود است، نائل گردید☺️
بیاد بسپارید که هرچه را که خودتان خواسته اید و یا آرزو کرده اید، هرچند خودی خیالی باشد که در ذهن و بدنتان شکل و فرم یافته و هرچند هم که توهمی و خیالی باشد، واقعیتی نسبی دارد و انکار و نفی اش بیهوده است! برای فراتر رفتن از آن، باید درک و پذیرفته شود.
هر کسی گذشته های خودش را با همه تجربیاتِ شخصی اش در ضمیره ناخودآگاه و خودآگاهش حمل میکند و با درک و شناخته بیواسطه حقیقت وجود خودش و با عبور از نیمه تاریکِ خودش به آگاهی میرسد.
به خودتان سخت نگیرید با خودتان مهربان باشید و شکرگزار و قدردان از عالمِ هستی برای تولدی نوین باشید😊
نرمین
ریشه های الگوهای شخصیتی در ترس با مقایسه و رقابت و برتری در بهره کشی از همدیگر رشد میکنند که انسانهای ماشینی و بی روح، حاصل آن است!
فردیتِ اصیل و راستین، تقلیدی نیست بلکه با انداختنِ تدریجیِ هویتهای شخصیتی حاصل میگردد.
با آموختنِ مراقبه و مشاهده و طی مراحل خودشناسی، اندک اندک شکافهای شخصیتی از میان برداشته میشنود که پلهای لازم را برای بازگشت به وحدتِ وجود، قلب و خودبرتر و آگاهتان میزند.
راه حق، راه دل است که در مسیره بیداری معنوی، حقیقت را به ميزان پختگی و آمادگی و جوهره آگاهی تان، عیان و آشکار میسازد تا به مرحله نهاییِ حقیقت غایی، که مرگ و رهاییِ کامل از خود است، نائل گردید☺️
بیاد بسپارید که هرچه را که خودتان خواسته اید و یا آرزو کرده اید، هرچند خودی خیالی باشد که در ذهن و بدنتان شکل و فرم یافته و هرچند هم که توهمی و خیالی باشد، واقعیتی نسبی دارد و انکار و نفی اش بیهوده است! برای فراتر رفتن از آن، باید درک و پذیرفته شود.
هر کسی گذشته های خودش را با همه تجربیاتِ شخصی اش در ضمیره ناخودآگاه و خودآگاهش حمل میکند و با درک و شناخته بیواسطه حقیقت وجود خودش و با عبور از نیمه تاریکِ خودش به آگاهی میرسد.
به خودتان سخت نگیرید با خودتان مهربان باشید و شکرگزار و قدردان از عالمِ هستی برای تولدی نوین باشید😊
نرمین
سکس، عشق و نیایش:
سه گام بهسوی الوهیت
۱۴ فوریه ۱۹۷۱
#سوال_از_اشو
لطفاً اهمیت معنویِ انرژی جنسی را برای ما توصیف کنید.
چگونه میتوانیم سکس را متعالی و معنوی سازیم؟
آیا ممکن است از عمل جنسی و آمیزش عاشقانه بعنوان مراقبه استفاده کنیم
و از آن بعنوان تختهپرشی به سوی سطوح والاتر معرفت بهره ببریم؟
#پاسخ_قسمت_سوم
پس چه باید کرد؟
سکس را بشناس!
هشیارانه در آن حرکت کن!
این رازی است که دری تازه را باز میکند.
اگر ناهشیارانه وارد سکس شوی، آنگاه فقط یک وسیلهای هستی در دست تکامل بیولوژیکی
ولی اگر در عمل جنسی هشیار باشی، همان خودِ هشیاری مراقبهای عمیق میگردد.
عمل جنسی چنان غیراختیاری و چنان وادارکننده است که هشیاربودن در آن دشوار است، ولی ناممکن نیست.
و اگر بتوانی در عمل جنسی هشیار بمانی، آنگاه هیچ عمل دیگری در زندگی نیست که نتوانی در آن هشیار باشی،
زیرا هیچ عملی مانند سکس عمیق نیست.
اگر بتوانی در عمل جنسی هشیار باشی، آنگاه حتی در مرگ نیز هشیار خواهی بود
عمق عمل جنسی و عمق مرگ یکسان هستند و موازی. به یک نقطه میرسند پس اگر بتوانی در عمل جنسی هشیار بمانی، به چیزی عظیم و فوقالعاده گرانبها دست یافتهای.
پس از سکس بعنوان عمل مراقبه استفاده کن
با آن نجنگ، با آن مخالف نباش. نمیتوانی با طبیعت بجنگی؛
تو بخشی جداییناپذیر از طبیعت هستی
باید نگرشی دوستانه و همدلانه با سکس داشته باشی.
سکس عمیقترین گفتمان بین تو و طبیعت است.
حقیقت این است که آمیزش جنسی واقعاً گفتمانی بین یک زن و یک مرد نیست:
گفتمان مرد است با طبیعت، توسط زن؛ و گفتمان زن است با طبیعت، توسط مرد
سکس گفتمانی با طبیعت است
برای لحظهای در یک جریان کیهانی قرار داری؛ در یک هماهنگی آسمانی هستی؛ با آن کُلّ یکی شدهای. اینگونه مرد توسط زن ارضاء شده؛ و زن توسط مرد.
زن تکمیل whole نیست و مرد هم تکمیل نیست
اینها بخشهایی از یک تمامیت یا کُلّ هستند
بنابراین هرگاه این دو در یک آمیزش جنسی یکی شوند، میتوانند با درونیترین طبیعت پدیدهها، با تائو Tao، هماهنگ باشند.
این هماهنگی میتواند یک زایش بیولوژیک برای یک موجود جدید باشد. اگر ناهشیار باشی، این تنها امکان است.
ولی اگر هشیار باشی، این عمل میتواند زایشی برای خودت باشد، یک زایش معنوی،توسط آن میتوانی دوباره زاده شوی.
لحظهای که آگاهانه در آمیزش مشارکت کنی، شاهدی بر آن میگردی. و زمانی که بتوانی در عمل جنسی یک شاهد بشوی، به ورای سکس خواهی رفت زیرا در مشاهدهگری تو آزاد میشوی
اینک دیگر اجباری وجود ندارد. تو یک مشارکتکنندهی ناآگاه نیستی. زمانی که در آمیزش یک شاهد بشوی، به ورای آن رفتهای. اینک میدانی که تو فقط بدن نیستی. نیروی مشاهدهگری در تو چیزی از فراسو را شناخته است.
این فراسو فقط وقتی میتواند شناخته شود که تو عمیقاً در درون باشی. این یک برخورد سطحی نیست.
وقتی در بازار چانه میزنی، آگاهی تو نمیتواند خیلی عمیق باشد زیرا خود آن عمل سطحی است. و تاجایی که به انسان مربوط میشود، عمل جنسی بطور معمول تنها عملی است که فرد میتواند توسط آن بر اعماق درونش شاهد باشد.
هرچه توسط سکس بیشتر وارد مراقبه شوی، سکس اثر کمتری خواهد داشت. مراقبه از آن رشد میکند و نتیجهی رشدکردن در مراقبه این است که دری تازه باز میشود و سکس پژمرده شده و دور میشود
این یک متعالیسازی نیست.
درست مانند برگهای خشک درخت است فرو میریزند. درخت حتی نمیداند که برگها فرومیریزند.
بههمین ترتیب، تو حتی نخواهی دانست که آن ضرورت و شوق مکانیکی برای سکس در حال رفتن است.
مراقبه را از سکس خلق کن؛
سکس را موضوع مراقبه قرار بده
با آن مانند یک پرستشگاه رفتار کند و اینگونه به ورای سکس خواهی رفت و آن را متحول خواهی ساخت
آنگاه سکس وجود نخواهد داشت، ولی هیچ سرکوب و هیچ متعالیسازی هم وجود ندارد. سکس فقط بیربط و بیمعنی خواهد شد. به ورای آن رشد کردهای. اینک برایت معنی نمیدهد.
درست مانند کودکی است که رشد کرده است. اینک اسباببازیها بیمعنی هستند. او چیزی را متعالی نکرده است؛ چیزی را سکوب نکرده است. فقط رشد کرده و بزرگ شده است؛ بالغ شده است. اینک بازیچهها بیمعنی هستند. اینک آنها بچهگانه هستند و اینک آن کودک دیگر کودک نیست
بههمین ترتیب، هرچه بیشتر مراقبه کنی، سکس جاذبهی کمتری برایت خواهد داشت.
و رفتهرفته، بطور خودجوش، بدون تلاشی آگاهانه برای متعالیکردن سکس
حال انرژی یک منبع جدید دارد تا به سمت آن جاری شود. همان انرژی که به سمت سکس جاری میشد، حالا صرف مراقبه میشود
و زمانی به سمت مراقبه جاری شد، دروازهی الوهیت گشوده شده است.
اشو
سه گام بهسوی الوهیت
۱۴ فوریه ۱۹۷۱
#سوال_از_اشو
لطفاً اهمیت معنویِ انرژی جنسی را برای ما توصیف کنید.
چگونه میتوانیم سکس را متعالی و معنوی سازیم؟
آیا ممکن است از عمل جنسی و آمیزش عاشقانه بعنوان مراقبه استفاده کنیم
و از آن بعنوان تختهپرشی به سوی سطوح والاتر معرفت بهره ببریم؟
#پاسخ_قسمت_سوم
پس چه باید کرد؟
سکس را بشناس!
هشیارانه در آن حرکت کن!
این رازی است که دری تازه را باز میکند.
اگر ناهشیارانه وارد سکس شوی، آنگاه فقط یک وسیلهای هستی در دست تکامل بیولوژیکی
ولی اگر در عمل جنسی هشیار باشی، همان خودِ هشیاری مراقبهای عمیق میگردد.
عمل جنسی چنان غیراختیاری و چنان وادارکننده است که هشیاربودن در آن دشوار است، ولی ناممکن نیست.
و اگر بتوانی در عمل جنسی هشیار بمانی، آنگاه هیچ عمل دیگری در زندگی نیست که نتوانی در آن هشیار باشی،
زیرا هیچ عملی مانند سکس عمیق نیست.
اگر بتوانی در عمل جنسی هشیار باشی، آنگاه حتی در مرگ نیز هشیار خواهی بود
عمق عمل جنسی و عمق مرگ یکسان هستند و موازی. به یک نقطه میرسند پس اگر بتوانی در عمل جنسی هشیار بمانی، به چیزی عظیم و فوقالعاده گرانبها دست یافتهای.
پس از سکس بعنوان عمل مراقبه استفاده کن
با آن نجنگ، با آن مخالف نباش. نمیتوانی با طبیعت بجنگی؛
تو بخشی جداییناپذیر از طبیعت هستی
باید نگرشی دوستانه و همدلانه با سکس داشته باشی.
سکس عمیقترین گفتمان بین تو و طبیعت است.
حقیقت این است که آمیزش جنسی واقعاً گفتمانی بین یک زن و یک مرد نیست:
گفتمان مرد است با طبیعت، توسط زن؛ و گفتمان زن است با طبیعت، توسط مرد
سکس گفتمانی با طبیعت است
برای لحظهای در یک جریان کیهانی قرار داری؛ در یک هماهنگی آسمانی هستی؛ با آن کُلّ یکی شدهای. اینگونه مرد توسط زن ارضاء شده؛ و زن توسط مرد.
زن تکمیل whole نیست و مرد هم تکمیل نیست
اینها بخشهایی از یک تمامیت یا کُلّ هستند
بنابراین هرگاه این دو در یک آمیزش جنسی یکی شوند، میتوانند با درونیترین طبیعت پدیدهها، با تائو Tao، هماهنگ باشند.
این هماهنگی میتواند یک زایش بیولوژیک برای یک موجود جدید باشد. اگر ناهشیار باشی، این تنها امکان است.
ولی اگر هشیار باشی، این عمل میتواند زایشی برای خودت باشد، یک زایش معنوی،توسط آن میتوانی دوباره زاده شوی.
لحظهای که آگاهانه در آمیزش مشارکت کنی، شاهدی بر آن میگردی. و زمانی که بتوانی در عمل جنسی یک شاهد بشوی، به ورای سکس خواهی رفت زیرا در مشاهدهگری تو آزاد میشوی
اینک دیگر اجباری وجود ندارد. تو یک مشارکتکنندهی ناآگاه نیستی. زمانی که در آمیزش یک شاهد بشوی، به ورای آن رفتهای. اینک میدانی که تو فقط بدن نیستی. نیروی مشاهدهگری در تو چیزی از فراسو را شناخته است.
این فراسو فقط وقتی میتواند شناخته شود که تو عمیقاً در درون باشی. این یک برخورد سطحی نیست.
وقتی در بازار چانه میزنی، آگاهی تو نمیتواند خیلی عمیق باشد زیرا خود آن عمل سطحی است. و تاجایی که به انسان مربوط میشود، عمل جنسی بطور معمول تنها عملی است که فرد میتواند توسط آن بر اعماق درونش شاهد باشد.
هرچه توسط سکس بیشتر وارد مراقبه شوی، سکس اثر کمتری خواهد داشت. مراقبه از آن رشد میکند و نتیجهی رشدکردن در مراقبه این است که دری تازه باز میشود و سکس پژمرده شده و دور میشود
این یک متعالیسازی نیست.
درست مانند برگهای خشک درخت است فرو میریزند. درخت حتی نمیداند که برگها فرومیریزند.
بههمین ترتیب، تو حتی نخواهی دانست که آن ضرورت و شوق مکانیکی برای سکس در حال رفتن است.
مراقبه را از سکس خلق کن؛
سکس را موضوع مراقبه قرار بده
با آن مانند یک پرستشگاه رفتار کند و اینگونه به ورای سکس خواهی رفت و آن را متحول خواهی ساخت
آنگاه سکس وجود نخواهد داشت، ولی هیچ سرکوب و هیچ متعالیسازی هم وجود ندارد. سکس فقط بیربط و بیمعنی خواهد شد. به ورای آن رشد کردهای. اینک برایت معنی نمیدهد.
درست مانند کودکی است که رشد کرده است. اینک اسباببازیها بیمعنی هستند. او چیزی را متعالی نکرده است؛ چیزی را سکوب نکرده است. فقط رشد کرده و بزرگ شده است؛ بالغ شده است. اینک بازیچهها بیمعنی هستند. اینک آنها بچهگانه هستند و اینک آن کودک دیگر کودک نیست
بههمین ترتیب، هرچه بیشتر مراقبه کنی، سکس جاذبهی کمتری برایت خواهد داشت.
و رفتهرفته، بطور خودجوش، بدون تلاشی آگاهانه برای متعالیکردن سکس
حال انرژی یک منبع جدید دارد تا به سمت آن جاری شود. همان انرژی که به سمت سکس جاری میشد، حالا صرف مراقبه میشود
و زمانی به سمت مراقبه جاری شد، دروازهی الوهیت گشوده شده است.
اشو
شما خالق هستی
اگر واقعا میخواهی پیشرفت کنی، از نظر ذهنی همه چیز را رها کن. به یاد داشته باش وقتی در مورد کنار گذاشتن همه چیز صحبت میکنم، منظورم این نیست که شما کارتان را رها کنی، به هند مهاجرت کنی، کتاب نخوانی یا تلویزیون تماشا نکنی... واقعاً منظورم این نیست، منظور من رها کردن ذهن از واکنشهای خودتان به هر اتفاقی است که در بدن شما و یا جهان رخ میدهد.
دنیا را تنها بگذار، مردم را تنها بگذار، سعی نکن مردم را تغییر بدهی، یا کاری کنی که دیدگاه شما را بپذیرند، هیچ دیدگاهی وجود ندارد، هر دیدگاهی اشتباه است، ما میخواهیم از شر دیدگاهها خلاص شویم، این واقعیت را در نظر داشته باش که همه چیز آگاهی است، همه چيز، آن چیزی نیست که به نظر میرسد، شما از خودتان شروع کنید:
شما نگاهی صادقانه به عادات خود بینداز و کارهایی که انجام میدهی را ببین. و نگران دیگران نباش، به یاد داشته باش که تو دیگران را با ذهن خود خلق میکنی، حضور هر فردی در زندگیات را خودت خلقش کردی وگرنه آنها از کجا آمدهاند؟
شما خالق هستید و همه چیز در زندگی شما مخلوق شماست، شما این کار را ناخودآگاه انجام میدهید. شما اکنون همه را به زندگی خود جذب و دعوت کردهاید. شما افکار خاص را به روشی خاص با افکارتان میآفرینید و افرادی که با آنان همسویی قلبی داريد، جذب میکنید.
اگر ذهن شما پر از افکار بد باشد، افرادی مانند اینها را به زندگی خود جذب میکنید و سپس خواهی گفت: دنیا جای بدی است، نمیتوانی به کسی اعتماد کنی، اما همه چیز از تو شروع میشود، شما باید صادقانه به چیزهایی نگاه کنید که مانع درک شما میشوند و باید سخت روی خودتان کار کنید تا دیگر افکار چون گذشته، نفوذی روی زندگیتان نداشته باشند.
رابرت آدامز
اگر واقعا میخواهی پیشرفت کنی، از نظر ذهنی همه چیز را رها کن. به یاد داشته باش وقتی در مورد کنار گذاشتن همه چیز صحبت میکنم، منظورم این نیست که شما کارتان را رها کنی، به هند مهاجرت کنی، کتاب نخوانی یا تلویزیون تماشا نکنی... واقعاً منظورم این نیست، منظور من رها کردن ذهن از واکنشهای خودتان به هر اتفاقی است که در بدن شما و یا جهان رخ میدهد.
دنیا را تنها بگذار، مردم را تنها بگذار، سعی نکن مردم را تغییر بدهی، یا کاری کنی که دیدگاه شما را بپذیرند، هیچ دیدگاهی وجود ندارد، هر دیدگاهی اشتباه است، ما میخواهیم از شر دیدگاهها خلاص شویم، این واقعیت را در نظر داشته باش که همه چیز آگاهی است، همه چيز، آن چیزی نیست که به نظر میرسد، شما از خودتان شروع کنید:
شما نگاهی صادقانه به عادات خود بینداز و کارهایی که انجام میدهی را ببین. و نگران دیگران نباش، به یاد داشته باش که تو دیگران را با ذهن خود خلق میکنی، حضور هر فردی در زندگیات را خودت خلقش کردی وگرنه آنها از کجا آمدهاند؟
شما خالق هستید و همه چیز در زندگی شما مخلوق شماست، شما این کار را ناخودآگاه انجام میدهید. شما اکنون همه را به زندگی خود جذب و دعوت کردهاید. شما افکار خاص را به روشی خاص با افکارتان میآفرینید و افرادی که با آنان همسویی قلبی داريد، جذب میکنید.
اگر ذهن شما پر از افکار بد باشد، افرادی مانند اینها را به زندگی خود جذب میکنید و سپس خواهی گفت: دنیا جای بدی است، نمیتوانی به کسی اعتماد کنی، اما همه چیز از تو شروع میشود، شما باید صادقانه به چیزهایی نگاه کنید که مانع درک شما میشوند و باید سخت روی خودتان کار کنید تا دیگر افکار چون گذشته، نفوذی روی زندگیتان نداشته باشند.
رابرت آدامز
کودکِ بیپناه و مجروح درونتان را دوست بدارید
ما اغلب چنان بر روی هدف تمرکز میکنیم که مسیر را فراموش میکنیم. ما هر قدم ارزشمندِ این مسیر را از یاد میبریم و اضطراب از راه میرسد. آن احساس هولناکِ «هنوز به آنجا نرسیده ام». شما فقط میتوانید در این جا و در این لحظه باشید، و اینجا و اکنون هیچ ربطی به اهداف، مقاصد و بدست آوردن آنچه میخواهید ندارد.
تمرکز خود را از روی هزاران قدمی که تاکنون برداشتهاید، هزاران قدمی که هنوز برنداشتهاید و هزاران چیزی که در این لحظه ندارید بردارید و تنها همین قدم در این لحظه زندگی و «بودن» خودتان را به یاد بسپارید. نفس بکشید. زندگی را در بدن خود احساس کنید.
اکثر مواقع ما نمیدانیم به کجا میرویم یا چه زمانی به «آنجا» میرسیم و این هیچ اشکالی ندارد. تمام شکها و تردیدها، آشفتگیها و نقصهایی را که احساس میکنید دوست بدارید. یاد بگیرید که اینجا را با همه نقصهایش دوست بدارید. آرزوهایتان نگاه کنید و سپس آرزویهایتان را رها کنید و کاملا در «اینجا» و «اکنون» باشید.
کودک بیپناه درونتان را دوست بدارید.
به او بیاموزید چگونه قدم به قدم راه رود.
به او شادمانی از مسیر را یاد دهید.
به او شکرگزاری برای آنچه که هست را بیاموزید.
این گونه است که شما به «مقصد» میرسید.
با مهربانی، صبر، آهستگی، عشق و اعتماد.
شما با تسلیم در برابر لحظه حال، حضور می یابید.
ما اغلب چنان بر روی هدف تمرکز میکنیم که مسیر را فراموش میکنیم. ما هر قدم ارزشمندِ این مسیر را از یاد میبریم و اضطراب از راه میرسد. آن احساس هولناکِ «هنوز به آنجا نرسیده ام». شما فقط میتوانید در این جا و در این لحظه باشید، و اینجا و اکنون هیچ ربطی به اهداف، مقاصد و بدست آوردن آنچه میخواهید ندارد.
تمرکز خود را از روی هزاران قدمی که تاکنون برداشتهاید، هزاران قدمی که هنوز برنداشتهاید و هزاران چیزی که در این لحظه ندارید بردارید و تنها همین قدم در این لحظه زندگی و «بودن» خودتان را به یاد بسپارید. نفس بکشید. زندگی را در بدن خود احساس کنید.
اکثر مواقع ما نمیدانیم به کجا میرویم یا چه زمانی به «آنجا» میرسیم و این هیچ اشکالی ندارد. تمام شکها و تردیدها، آشفتگیها و نقصهایی را که احساس میکنید دوست بدارید. یاد بگیرید که اینجا را با همه نقصهایش دوست بدارید. آرزوهایتان نگاه کنید و سپس آرزویهایتان را رها کنید و کاملا در «اینجا» و «اکنون» باشید.
کودک بیپناه درونتان را دوست بدارید.
به او بیاموزید چگونه قدم به قدم راه رود.
به او شادمانی از مسیر را یاد دهید.
به او شکرگزاری برای آنچه که هست را بیاموزید.
این گونه است که شما به «مقصد» میرسید.
با مهربانی، صبر، آهستگی، عشق و اعتماد.
شما با تسلیم در برابر لحظه حال، حضور می یابید.
راه عشق، راهی پر مخاطره است.
تنها کساني که شجاعت عشق ورزیدن را دارند به این راه گام مي نهند.
شور و شوق و اشتیاق و عشقِ مراقبه, تنها نصیب کسانی ميشود که شهامتِ بودن را دارند.
راه عشق و مراقبه به خداوند منتهی میشود☺️
تنها کساني که شجاعت عشق ورزیدن را دارند به این راه گام مي نهند.
شور و شوق و اشتیاق و عشقِ مراقبه, تنها نصیب کسانی ميشود که شهامتِ بودن را دارند.
راه عشق و مراقبه به خداوند منتهی میشود☺️
انسان با فهم محدودش، تا اختیار و ارده اش را به اراده هستی، تسلیم نکند به گمراهی میرود!
شما تنها کسی هستید که می توانید مسیر زندگی تان را تغییر دهید ... هیچ کس نمی تواند این کار را برای شما انجام دهد ... دیگران می توانند بارها و بارها به شما بگویند که در مسیری نادرست قرار گرفته اید ، اما تا زمانی که خودتان آن را نبینید و تا زمانی که از "تکرار مکررات" خسته نشوید ، تغییری به وجود نخواهد آمد ...
دبی فورد
دبی فورد
Love
@music_lights -David Foster
"
ﺩﺭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ کتابی ﻛﻪ ﻣﻴﺨﻮﺍﻧﻴﺪ
ﻓﻴلمی ﻛﻪ ﻣﻴﺒﯿﻨﯿﺪ
صوتی ﻛﻪ ﮔﻮﺵ ﻣﻴﻜﻨﯿﺪ و
ﺁﺩمی ﻛﻪ ﺑﺎ ﺁن ﻣﻌﺎﺷﺮﺕ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ وسواسی باشید.
ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻏﺬﺍﯼ ﺭﻭﺡ ﺷﻤﺎ هستند
ﺩﺭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ کتابی ﻛﻪ ﻣﻴﺨﻮﺍﻧﻴﺪ
ﻓﻴلمی ﻛﻪ ﻣﻴﺒﯿﻨﯿﺪ
صوتی ﻛﻪ ﮔﻮﺵ ﻣﻴﻜﻨﯿﺪ و
ﺁﺩمی ﻛﻪ ﺑﺎ ﺁن ﻣﻌﺎﺷﺮﺕ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ وسواسی باشید.
ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻏﺬﺍﯼ ﺭﻭﺡ ﺷﻤﺎ هستند
اگر کاملا هشیار و گوشبزنگ به این لحظه نباشی، گاهی راه درازی را در هزارتوهای ذهنت سفر میکنی تا آنچه را که درست در این همین لحظه داشتی، بیابی و آن حضور توست☺️
اگر کسی بخواهد حقیقت را دریابد، باید عمیق تر ببیند تا واقعاً بفهمد که ما جسم یا ذهن نیستیم و انرژی زندگی یا روح هستیم. انرژی زندگی باعث میشود که ما به نفس کشیدن ادامه دهیم. وقتی انرژی زندگی رخت ببندد و برود، مرگ فرامی رسد.
این، از آن حرفهای بی اساس معنوی نیست، ازنظر علمی هم تأیید شده است. دهه ها قبل، علم، قانون «انرژی نه به وجود می آید و نه از بین می رود، فقط از یک حالت به حالت دیگر تبدیل می شود» را اعلام کرد. با اینکه این قانون علمی مطرح شده و مورد قبول قرار گرفت، ولی اخیرا جنجال به پا کرد و پیامدهای عظیمی برجای گذاشت. در آزمایشگاه، دانشمندان سعی کردند کوچک ترین ذره ماده را فراتر از مولکول ها، اتم ها، نوترون ها، پروتون ها و الکترون ها بررسی کنند. آنها کوچک ترین ذره به نام کوارک را در زیر میکروسکوپ پیشرفته آزمایش می کردند که ناگهان آن ذره ناپدید شد. دانشمندان حیرت زده شده و بر سر اینکه چه اتفاقی افتاده، باهم به مناظره پرداختند.
به نظر این قدر پیچیده نبود چون قانون علمی موجود از قبل گفته بود که انرژی می تواند به ماده تبدیل شود. حالا آنها ماده ای را پیداکرده بودند که به انرژی تبدیل شده بود. همان طور که مشاهدات خود را ثبت می کردند، ناگهان دیدند که آن ذره دوباره ظاهر شد. آنها این کشف جدید را دوگانگی موج و ذره" نامیدند که در آن، یک ذره می تواند به یک موج و یک موج می تواند به یک ذره تبدیل شود.
این کشف علمی چه ارتباطی با کارما دارد؟ خیلی مهم است که بفهميم حتى علم هم کشف کرده که ما انسانها ممکن است به شکل یک ماده بزرگ ظاهر شویم، اما در واقع، چیزی جز انرژی نیستیم. ما تریلیون ها ذره انرژی هستیم که به طور جمعی در قالب من و شما ظاهر می شویم.
آتمان این راوی
قانون کارما
این، از آن حرفهای بی اساس معنوی نیست، ازنظر علمی هم تأیید شده است. دهه ها قبل، علم، قانون «انرژی نه به وجود می آید و نه از بین می رود، فقط از یک حالت به حالت دیگر تبدیل می شود» را اعلام کرد. با اینکه این قانون علمی مطرح شده و مورد قبول قرار گرفت، ولی اخیرا جنجال به پا کرد و پیامدهای عظیمی برجای گذاشت. در آزمایشگاه، دانشمندان سعی کردند کوچک ترین ذره ماده را فراتر از مولکول ها، اتم ها، نوترون ها، پروتون ها و الکترون ها بررسی کنند. آنها کوچک ترین ذره به نام کوارک را در زیر میکروسکوپ پیشرفته آزمایش می کردند که ناگهان آن ذره ناپدید شد. دانشمندان حیرت زده شده و بر سر اینکه چه اتفاقی افتاده، باهم به مناظره پرداختند.
به نظر این قدر پیچیده نبود چون قانون علمی موجود از قبل گفته بود که انرژی می تواند به ماده تبدیل شود. حالا آنها ماده ای را پیداکرده بودند که به انرژی تبدیل شده بود. همان طور که مشاهدات خود را ثبت می کردند، ناگهان دیدند که آن ذره دوباره ظاهر شد. آنها این کشف جدید را دوگانگی موج و ذره" نامیدند که در آن، یک ذره می تواند به یک موج و یک موج می تواند به یک ذره تبدیل شود.
این کشف علمی چه ارتباطی با کارما دارد؟ خیلی مهم است که بفهميم حتى علم هم کشف کرده که ما انسانها ممکن است به شکل یک ماده بزرگ ظاهر شویم، اما در واقع، چیزی جز انرژی نیستیم. ما تریلیون ها ذره انرژی هستیم که به طور جمعی در قالب من و شما ظاهر می شویم.
آتمان این راوی
قانون کارما
Watchfulness is the greatest magic that one can learn because it can begin the transformation of your whole being. It is only through watchfulness that resurrection happens … you are reborn.
هوشیاری بزرگترین جادویی است که می توانی بیاموزی، زیرا می تواند آغازگر دگردیسی تمامی وجودت باشد.
فقط از طریق گوش به زنگ بودن است که رستاخیز اتفاق می افتد و تو از نو متولد می شوی.
اشو
هوشیاری بزرگترین جادویی است که می توانی بیاموزی، زیرا می تواند آغازگر دگردیسی تمامی وجودت باشد.
فقط از طریق گوش به زنگ بودن است که رستاخیز اتفاق می افتد و تو از نو متولد می شوی.
اشو
Forwarded from کتابهای صوتی اکهارت تله , اوشو , کریشنامورتی و ...
Tantra-II.pdf
2 MB
14.@تانترا ج2
@nazeraramesh9
@nazeraramesh9
رهپویان، هنگامِ مطالعه متونِ معنوی، همزمان هشیارانه مراقبِ نتیجه گیری های زودرسِ ذهنی خودشانند تا فقط آگاهی نهفته در متون را درک و دریافت کنند نه کلمات را که فقط برای اشاره استفاده میشوند☺️
مطالب معنوی، برای درک و فهم محدوده ما انسانها بسیار متناقض بنظر میرسند!
مطالب معنوی، برای درک و فهم محدوده ما انسانها بسیار متناقض بنظر میرسند!
همه چیزهایی که در مورد خلقت و آفرینش و خدا و عرفان و هستی و کائنات و کیهان در سرت انباشته ایی، درست همان چیزهایی هستند که مانع تابشِ نوره آگاهی درونت میشوند.
هر انسانی، تفسیراتی متفاوت از خلقت در سرش گنجانده شده اند.
وقتی آماده باشی تا از محتویاتِ شرطی شده ذهنت خالی گردی، فضا برای ورود الوهیت گشوده میشود.
مهم فضای بیکرانِ درونت است. محدودیتها را ذهن در چهارچوبِ باورها و دیدگاههای شخصی خودش به میزان آگاهی کسب و دریافتی اش به درک و شناختش رسیده که همچنان ادامه دارد و از شخص به شخص متفاوت است!
انسانها با سطوح متفاوتی از شعور آگاهی نامحدوده کیهان، متصلند و در آن تفحص و رشد میکنند.
هر انسانی، تفسیراتی متفاوت از خلقت در سرش گنجانده شده اند.
وقتی آماده باشی تا از محتویاتِ شرطی شده ذهنت خالی گردی، فضا برای ورود الوهیت گشوده میشود.
مهم فضای بیکرانِ درونت است. محدودیتها را ذهن در چهارچوبِ باورها و دیدگاههای شخصی خودش به میزان آگاهی کسب و دریافتی اش به درک و شناختش رسیده که همچنان ادامه دارد و از شخص به شخص متفاوت است!
انسانها با سطوح متفاوتی از شعور آگاهی نامحدوده کیهان، متصلند و در آن تفحص و رشد میکنند.
حقیقتِ غایی، فراسوی کلمات است. کلماتی که فهمت توسط آنها میفهمد برای درک عمیق اموزه های خلا یا هیچ بسیار ناچیز و نارس و متناقض اند. جوهره نامیرای آگاهی از شناخت و ادراکِ شهودی حاصل میگردد.
کتابها، مقاله ها، متون و مطالبِ معنوی مکتوب شده در نوشتارها، هرچند جوهره نهفته در همه آنها عشق و آگاهی ست ولی در طرزه نوشتارشان، هرگز منطبق نبوده و نخواهند بود.
درک و شناخت و آگاهی، وقتی با گنجینه منحصر بفرده سالکان، تبدیل به نوشتار میشوند، طبیعتا محدود به زبان کاربردیِ آنان است که بعدا به زبانهای متفاوت ترجمه میشوند و مقداره زیادی از حقیقت، بخاطره نبوده کلماتِ هم معنا و مترداف، کاسته تر میشود!
هنگام مطالعه نوشتارهای معنوی، بیشتر برای دریافت آگاهی نهفته در آنها توجه کنید نه روی کلمات!
درک و شناخت و آگاهی، وقتی با گنجینه منحصر بفرده سالکان، تبدیل به نوشتار میشوند، طبیعتا محدود به زبان کاربردیِ آنان است که بعدا به زبانهای متفاوت ترجمه میشوند و مقداره زیادی از حقیقت، بخاطره نبوده کلماتِ هم معنا و مترداف، کاسته تر میشود!
هنگام مطالعه نوشتارهای معنوی، بیشتر برای دریافت آگاهی نهفته در آنها توجه کنید نه روی کلمات!
در مکالمه با اصوات و کلمات، حتی در حرفهای روزمره مان، دچاره سوءتفاهم و سو تعبیر از سوی همدیگر میشویم که با تصحیح کردنِ پی در پیِ جملاتمان، سعی در رساندنِ منظورمان میشویم که گاهی حتی بخاطره نارساییِ کلمات، سخنمان را قطع میکنیم و به همدیگر میگوییم ولش کن نتونستم منظورمو برسونم چون ارتباط بر اساسِ کلمات محدود است.
در ارتباطِ قلبی، انسان در کیفیتِ همدلیست که امری حسی ست و نیاز به کلمات ندارد!
وقتی به محدودیتِ کلمات پی ببرید، دیگر بیش از اندازه به انها اعتبار نمیدهید بخصوص برای درکِ عميقی از خلقت و آفرینش که امری شهودیست☺️
در ارتباطِ قلبی، انسان در کیفیتِ همدلیست که امری حسی ست و نیاز به کلمات ندارد!
وقتی به محدودیتِ کلمات پی ببرید، دیگر بیش از اندازه به انها اعتبار نمیدهید بخصوص برای درکِ عميقی از خلقت و آفرینش که امری شهودیست☺️