نشانه های بلوغ معنوی
چند نشونه رو تو خودت دیدی؟
تمامِ سفرهای پختگی و بالغ شدن از یک جدا شدن شروع میشود؛
جدا شدن از احساس امنیّت،
جدا شدن از حس قدرت،
جدا شدن از یک وابستگی،
جدا شدن از هرچیزی که فکر میکنیم بدون آن هیچ خواهیم شد.
اشو
چند نشونه رو تو خودت دیدی؟
تمامِ سفرهای پختگی و بالغ شدن از یک جدا شدن شروع میشود؛
جدا شدن از احساس امنیّت،
جدا شدن از حس قدرت،
جدا شدن از یک وابستگی،
جدا شدن از هرچیزی که فکر میکنیم بدون آن هیچ خواهیم شد.
اشو
*چرا افراد باهوش، کارهای احمقانه انجام می دهند؟*
*نشر:* گاهنامه مدیر
■به گفته تاریخ نویس چارلز موری، تنها افراد بسیار باهوش قادرند *اشتباهات فجیع* بیافرینند. شاید این موضوع که افراد باهوش اشتباهات بزرگ میکنند بر خلاف تصوّر عموم باشد، اما مطالعات زیادی صحّت این موضوع را نشان میدهد. افراد باهوش نه تنها مانند سایر افراد در معرض اشتباه کردن میباشند بلکه گاهی حتی بیشتر مستعد بروز اشتباهات بزرگ میباشند.
□افراد بسیار باهوش توسط قدرت مغزی خود گول میخورند. این باور که ما چون باهوش هستیم تصمیمات درست میگیریم *تله هوش* نام دارد. رهایی از «تله هوش» دشوار است. فقدان فروتنی فکری در این افراد منجر به اخذ تصمیمات ضعیف میگردد.
●افراد باهوش توانایی ذاتی زیادی در اثبات نظرات خود و ردّ نظرات سایرین دارند. این موضوع باعث میشود از بررسی بیشتر یک موضوع غافل شوند. افراد کمتر باهوش با قطعیت کمتری از یک موضوع دفاع میکنند و با تعصب کمتر به بررسی جامع تر میپردازند.
○از آنجا که هوش به شهود و الهام نزدیک میباشد، فرد باهوش در مواجهه با یک موضوع، سرعت قضاوت بالایی دارد و از زوایای مختلف موضوع را بررسی نمیکند و دچار تصمیمات و قضاوتهای شهودی میشوند.
■همانطور که آقای رابسون در کتاب «تله هوش» به درستی، مغز انسان را به موتور یک ماشین تشبیه مینماید که علی رغم داشتن خودرویی با موتور بسیار عالی، رسیدن ایمن شما به مقصد تضمین نمیشود. ممکن است شما قادر باشید با سرعت بالاتری حرکت کنید اما اگر مسیر را اشتباه بروید به مقصد نخواهید رسید.
□هر چند که منافع باهوش بودن بسیار زیاد است و منجر به موفقیّت های تحصیلی و شغلی میگردد، اما افراد باهوش بیشتر در معرض سوگیری ها و قضاوتهای اشتباه میباشند. اعتماد به نفس بیش از حد و خطای نقطه کور دو نمونه از این خطاها می باشند. آنها از کودکی در معرض تحسین اطرافیان خود بودهاند و نسبت به توانمندیهای خود دارای بیش اعتمادی میباشند.
●این تصوّر که آنها از متوسط جامعه باهوش ترند باعث میشود نسبت به ایده ها و طرز فکر خود دارای تعصّب باشند و آنها را منطقی فرض کنند و در برابر یادگیری از افراد دیگر مقاومت کنند. آنها هر کسی را دارای صلاحیت برای دادن بازخورد نمیدانند. باور کردهاند که همیشه جواب درست را میدانند و این جزئی از شخصیت آنها شده است.
○افراد باهوش بر این باورند که چون باهوشاند میتوانند هر چیزی را به راحتی به دست بیاورند و توانایی انجام کارهای زیادی را دارند و آنقدر مشغول نقد دیگران هستند که از نقد و اصلاح خود غافل میمانند. آنها از درک خطاهای ذهن و اشتباهات خود عاجزند. توانایی این را دارند که سریع فکر کنند و چند کار را بطور همزمان انجام دهند به همین دلیل گاهی آنها کار را از کسی که فقط همان یک کار را انجام میدهد بدتر انجام میدهند
*کارمند شریف اداره سلاخی*
🖊️دکتر محمدرضا سرگلزایی
■ابتدا اسرای لهستانی را به اردوگاههای کار اجباری میفرستاند. بعد نوبت به یهودیها رسید. زن و مرد در این اردوگاهها به کار طاقتفرسا میپرداختند و حداقل جیره غذایی را دریافت میکردند. وقتی بیمار و ناتوان میشدند به «حمام» فرستاده میشدند. در این حمامها گاز سمی استنشاق میکردند و ظرف چند دقیقه بدون صرف فشنگ جانمی دادند؛ سپس جنازهها را در کورهها میسوزاندند، «تمیز ترین» شکل کشتار!
□چه کسی این سیستم «تمیز» را راهبری میکرد؟ *آدولف آیشمن* مهندس آلمانی که مامور طراحی سیستم «راهحل نهایی» (Final Solution) شدهبود.
●وقتی در ۱۹۴۵ متفقین «برلین» را محاصرهکردهبودند، «هیتلر» خودکشیکرد، اما هیتلر بهتنهایی جنایات خود را سازماندهی نمیکرد، جمعی از «نوابغ آلمان» با او همراهیمیکردند: «گوبلز»، «گورینگ»، «هیملر» و «آیشمن» نمونههایی از این «نوابغ مومن به پیشوا» بودند. بخشی از آنها در دادگاه جنایات جنگی نورنبرگ محاکمه شدند ولی تعدادی از آنها بهنقاط دور دنیا همچون آمریکای جنوبی گریختند و با هویت جعلی سالها بهزندگی مخفی ادامه دادند. «آیشمن» جزو آنان بود. او سالها پس از پایان جنگ دستگیرشد و به «اورشلیم» فرستاده شد.
○پژوهشگران برجستهای به مطالعه پرونده آیشمن پرداختند؛ آنها کنجکاو بودند ببینند وضعیت روانی کسی که مرگ هزاران انسان بیگناه را مدیریت کرده چگونه است. یکی از معروفترین کسانی که پرونده آیشمن را بررسیکرد «هانا آرنت» بود. «هانا آرنت» (۱۹۷۵- ۱۹۰۶) دکترای فلسفه خود را در ۱۹۲۹ زیر نظر «کارل یاسپرز» روانپزشک و فیلسوف آلمانی در دانشگاه هایدلبرگ اخذ کرد. پس از به قدرت رسیدن نازیها مدتی توسط گشتاپو دستگیر شد ولی سپس به آمریکا گریخت. او اولین زن استاد در دانشگاه پرینستون بود.
*نشر:* گاهنامه مدیر
■به گفته تاریخ نویس چارلز موری، تنها افراد بسیار باهوش قادرند *اشتباهات فجیع* بیافرینند. شاید این موضوع که افراد باهوش اشتباهات بزرگ میکنند بر خلاف تصوّر عموم باشد، اما مطالعات زیادی صحّت این موضوع را نشان میدهد. افراد باهوش نه تنها مانند سایر افراد در معرض اشتباه کردن میباشند بلکه گاهی حتی بیشتر مستعد بروز اشتباهات بزرگ میباشند.
□افراد بسیار باهوش توسط قدرت مغزی خود گول میخورند. این باور که ما چون باهوش هستیم تصمیمات درست میگیریم *تله هوش* نام دارد. رهایی از «تله هوش» دشوار است. فقدان فروتنی فکری در این افراد منجر به اخذ تصمیمات ضعیف میگردد.
●افراد باهوش توانایی ذاتی زیادی در اثبات نظرات خود و ردّ نظرات سایرین دارند. این موضوع باعث میشود از بررسی بیشتر یک موضوع غافل شوند. افراد کمتر باهوش با قطعیت کمتری از یک موضوع دفاع میکنند و با تعصب کمتر به بررسی جامع تر میپردازند.
○از آنجا که هوش به شهود و الهام نزدیک میباشد، فرد باهوش در مواجهه با یک موضوع، سرعت قضاوت بالایی دارد و از زوایای مختلف موضوع را بررسی نمیکند و دچار تصمیمات و قضاوتهای شهودی میشوند.
■همانطور که آقای رابسون در کتاب «تله هوش» به درستی، مغز انسان را به موتور یک ماشین تشبیه مینماید که علی رغم داشتن خودرویی با موتور بسیار عالی، رسیدن ایمن شما به مقصد تضمین نمیشود. ممکن است شما قادر باشید با سرعت بالاتری حرکت کنید اما اگر مسیر را اشتباه بروید به مقصد نخواهید رسید.
□هر چند که منافع باهوش بودن بسیار زیاد است و منجر به موفقیّت های تحصیلی و شغلی میگردد، اما افراد باهوش بیشتر در معرض سوگیری ها و قضاوتهای اشتباه میباشند. اعتماد به نفس بیش از حد و خطای نقطه کور دو نمونه از این خطاها می باشند. آنها از کودکی در معرض تحسین اطرافیان خود بودهاند و نسبت به توانمندیهای خود دارای بیش اعتمادی میباشند.
●این تصوّر که آنها از متوسط جامعه باهوش ترند باعث میشود نسبت به ایده ها و طرز فکر خود دارای تعصّب باشند و آنها را منطقی فرض کنند و در برابر یادگیری از افراد دیگر مقاومت کنند. آنها هر کسی را دارای صلاحیت برای دادن بازخورد نمیدانند. باور کردهاند که همیشه جواب درست را میدانند و این جزئی از شخصیت آنها شده است.
○افراد باهوش بر این باورند که چون باهوشاند میتوانند هر چیزی را به راحتی به دست بیاورند و توانایی انجام کارهای زیادی را دارند و آنقدر مشغول نقد دیگران هستند که از نقد و اصلاح خود غافل میمانند. آنها از درک خطاهای ذهن و اشتباهات خود عاجزند. توانایی این را دارند که سریع فکر کنند و چند کار را بطور همزمان انجام دهند به همین دلیل گاهی آنها کار را از کسی که فقط همان یک کار را انجام میدهد بدتر انجام میدهند
*کارمند شریف اداره سلاخی*
🖊️دکتر محمدرضا سرگلزایی
■ابتدا اسرای لهستانی را به اردوگاههای کار اجباری میفرستاند. بعد نوبت به یهودیها رسید. زن و مرد در این اردوگاهها به کار طاقتفرسا میپرداختند و حداقل جیره غذایی را دریافت میکردند. وقتی بیمار و ناتوان میشدند به «حمام» فرستاده میشدند. در این حمامها گاز سمی استنشاق میکردند و ظرف چند دقیقه بدون صرف فشنگ جانمی دادند؛ سپس جنازهها را در کورهها میسوزاندند، «تمیز ترین» شکل کشتار!
□چه کسی این سیستم «تمیز» را راهبری میکرد؟ *آدولف آیشمن* مهندس آلمانی که مامور طراحی سیستم «راهحل نهایی» (Final Solution) شدهبود.
●وقتی در ۱۹۴۵ متفقین «برلین» را محاصرهکردهبودند، «هیتلر» خودکشیکرد، اما هیتلر بهتنهایی جنایات خود را سازماندهی نمیکرد، جمعی از «نوابغ آلمان» با او همراهیمیکردند: «گوبلز»، «گورینگ»، «هیملر» و «آیشمن» نمونههایی از این «نوابغ مومن به پیشوا» بودند. بخشی از آنها در دادگاه جنایات جنگی نورنبرگ محاکمه شدند ولی تعدادی از آنها بهنقاط دور دنیا همچون آمریکای جنوبی گریختند و با هویت جعلی سالها بهزندگی مخفی ادامه دادند. «آیشمن» جزو آنان بود. او سالها پس از پایان جنگ دستگیرشد و به «اورشلیم» فرستاده شد.
○پژوهشگران برجستهای به مطالعه پرونده آیشمن پرداختند؛ آنها کنجکاو بودند ببینند وضعیت روانی کسی که مرگ هزاران انسان بیگناه را مدیریت کرده چگونه است. یکی از معروفترین کسانی که پرونده آیشمن را بررسیکرد «هانا آرنت» بود. «هانا آرنت» (۱۹۷۵- ۱۹۰۶) دکترای فلسفه خود را در ۱۹۲۹ زیر نظر «کارل یاسپرز» روانپزشک و فیلسوف آلمانی در دانشگاه هایدلبرگ اخذ کرد. پس از به قدرت رسیدن نازیها مدتی توسط گشتاپو دستگیر شد ولی سپس به آمریکا گریخت. او اولین زن استاد در دانشگاه پرینستون بود.
■«هانا آرنت» در زمان محاکمه آیشمن مقالاتی را برای مطبوعات مینوشت که بعدا در کتاب «آیشمن در اورشلیم» جمعآوری و منتشر شدند. نتیجه تحقیقات پژوهشگرانی برجسته در سطح آرنت این بود: آیشمن هیچگونه بیماری روانی نداشت. او نه نسبت به لهستانیها و نه نسبت به یهودیان هیچ خاطره بد یا کینهای نداشت.
□آیشمن در تمام سالهای مدرسه و دانشگاه فردی منضبط، قانونمند، وظیفهشناس و «نمونه» بود! آیشمن هیچ سابقه شخصی از پرخاشگری و خشونت نداشت و در خانواده و دوستان بهعنوان فردی معاشرتی، مهربان و گرم شناختهمیشد! آیشمن اعتقاد داشت که به عنوان یک «تکنوکرات» به «وظایفش» عملکردهاست، «سیستمی» که در آن کار میکرد «ماموریتی» را به او محولکرده بود و او هم به بهترین نحو ماموریت را «مهندسی» کرده بود!
●در جنایات بزرگ و نظاممند به دنبال شخصیتهای ضداجتماعی (Antisocial Personality) نگردید، شاگرد اولهایی با معدل بالا و نمره انضباط بیست بدنه ماشینهای سرکوب را میسازند و نوابغ خودشیفته (Narcissistic) این کارمندان شریف، وظیفهشناس و مطیع را به «انجام وظیفه» مکلفمیکنند!
○جنایتهای سازمانیافته و کلان زمانی محقق میشوند که «جنایت» تبدیل به «وظیفه» شود! شعبده رهبران توتالیتر همچون «هیتلر»، «استالین» و «مائو» این است که جنایت را تبدیل به تکلیف میکنند!
□آیشمن در تمام سالهای مدرسه و دانشگاه فردی منضبط، قانونمند، وظیفهشناس و «نمونه» بود! آیشمن هیچ سابقه شخصی از پرخاشگری و خشونت نداشت و در خانواده و دوستان بهعنوان فردی معاشرتی، مهربان و گرم شناختهمیشد! آیشمن اعتقاد داشت که به عنوان یک «تکنوکرات» به «وظایفش» عملکردهاست، «سیستمی» که در آن کار میکرد «ماموریتی» را به او محولکرده بود و او هم به بهترین نحو ماموریت را «مهندسی» کرده بود!
●در جنایات بزرگ و نظاممند به دنبال شخصیتهای ضداجتماعی (Antisocial Personality) نگردید، شاگرد اولهایی با معدل بالا و نمره انضباط بیست بدنه ماشینهای سرکوب را میسازند و نوابغ خودشیفته (Narcissistic) این کارمندان شریف، وظیفهشناس و مطیع را به «انجام وظیفه» مکلفمیکنند!
○جنایتهای سازمانیافته و کلان زمانی محقق میشوند که «جنایت» تبدیل به «وظیفه» شود! شعبده رهبران توتالیتر همچون «هیتلر»، «استالین» و «مائو» این است که جنایت را تبدیل به تکلیف میکنند!
مراحـل انـجـام دادن هشیارانه، پذیرش، خشنودی و شـوق هستند که هـر کـدام، نشـانـه فـركـانـس ارتعاشـی خـاص اسـت. لازم اسـت. به شدت هشیار باشید و دقـت کـنـیـد کـه هر گاه در حـال انـجـام کاری هستید، از آسان ترین کارها گرفته تا پیچیده ترین آن ها، در یکی از ایـن مـراحـل بـاشـید. چنان که در حالت پذیرش، خشنودی يا شوق نیستید، به دقت نگاه کنید تا ببینید کـه بـرای خودتان و دیگران رنج می آفرینید.
اگر شما از کاری خشنود نیستید، می توانیـد دسـت کـم بپذیرید آن کار، کاری سـت کـه لازم است انجام دهید. پذیرش، به این معناست در حال حاضـر، شـرایـط ایـن اسـت و ایـن لحظـه، انجـام ایـن کـار ضرورت دارد و بـنـا بـر ایـن، آن را بـا مـيـل انـجـام مـی دهـم.
اگر نمی توانید از کاری خشنود باشید یا آن را با رضایت خاطـر انجـام دهیـد، دسـت نگه دارید، وگرنـه مـسـؤوليت تنـهـا مـوضوعی که به راستی می توانیـد مسـؤولیت آن را بپذیرید، یعنی حالت آگاهی تان را نپذیرفته اید. در واقع، تنها موضوع مهـم، حالت آگاهی شماست. اگـر شـمـا مسـؤولیت حالت آگاهـی خـود را نمی پذیرید، مسؤولیت زندگی را نپذیرفته ایـد.
اکهارت تله
یگانگی با کل زندگی
اگر شما از کاری خشنود نیستید، می توانیـد دسـت کـم بپذیرید آن کار، کاری سـت کـه لازم است انجام دهید. پذیرش، به این معناست در حال حاضـر، شـرایـط ایـن اسـت و ایـن لحظـه، انجـام ایـن کـار ضرورت دارد و بـنـا بـر ایـن، آن را بـا مـيـل انـجـام مـی دهـم.
اگر نمی توانید از کاری خشنود باشید یا آن را با رضایت خاطـر انجـام دهیـد، دسـت نگه دارید، وگرنـه مـسـؤوليت تنـهـا مـوضوعی که به راستی می توانیـد مسـؤولیت آن را بپذیرید، یعنی حالت آگاهی تان را نپذیرفته اید. در واقع، تنها موضوع مهـم، حالت آگاهی شماست. اگـر شـمـا مسـؤولیت حالت آگاهـی خـود را نمی پذیرید، مسؤولیت زندگی را نپذیرفته ایـد.
اکهارت تله
یگانگی با کل زندگی
شیری بود كه از نوزادی توسط گوسفندان بزرگ شده بود
و فكر میكرد كه گوسفند است
تا اینكه روزی، یك شیر پیر او را گرفت و نزدیك حوضچهای برد و تصویرش را در آب به او نشان داد!
بسیاری از ما همچون این شیر هستیم
تصویری كه از خویشتن داریم
که از تجربهی مستقیم خودمان نیست
بلكه توسط نظرات دیگران به ما داده شده است.
شخصیتِ تحمیلی از بیرون،
جایگزین فردیتی میگردد
كه میتوانست از درون رشد یابد
آنگاه ما نیز گوسفندی میشویم در گلّه، ناتوان از حركت آزادانه و ناآگاه از هویت راستینِ خویش.
اكنون زمان آن فرا رسیده تا در حوضچه، بازتاب چهرهی خویش را ببینی، و حركتی انجام دهی
تا از تمام باورهایی كه از خودت داری و حاصل شرطی شدگی توسط دیگران است خلاص گردی.
برقص، بدو...
هركاری را كه لازم است، تا شیر خفتهی درونت را بیدار كند انجام بده.
تا زمانی كه شخصیتت را نیندازی، فردیت خودت را نخواهی یافت.
فردیت را جهان هستی به ما داده،
شخصیت توسط جامعه تحمیل شده است.
شخصیت نوعی وسیلهی آسایش اجتماعی است.
جامعه نمیتواند فردیت انسانها را تحمّل كند، زیرا كه فردیت مانند گوسفند پیروی نخواهد كرد.
فردیت كیفیتی همچون شیر دارد،
شیر تنها حركت میكند.
گوسفندان همیشه در جمعیت هستند،
با این امید كه در جمعیت، احساس راحتی و آسایش دارند.
بودن در جمع احساس حفاظت و امنیت میدهد.
در جمع، اگر كسی حمله كند، هر امكانی وجود دارد كه بتوانی خودت را نجات دهی.
فقط شیر است كه تنها حركت میكند
و هر یك از شما یك شیر زاییده شدهاید، ولی جامعه به شرطیسازی شما ادامه میدهد و ذهن شما را همچون گوسفند برنامهریزی میكند.
جامعه به تو شخصیت میدهد،
یك شخصیت آسوده، قشنگ و بسیار راحت و بسیار مطیع.
#جامعه_برده_میخواهد،
نه انسانهایی كه مطلقاً وقف آزادی هستند
جامعه برده میخواهد زیرا كه تمام صاحبان قدرت به اطاعت نیاز دارند.
#اشو
و فكر میكرد كه گوسفند است
تا اینكه روزی، یك شیر پیر او را گرفت و نزدیك حوضچهای برد و تصویرش را در آب به او نشان داد!
بسیاری از ما همچون این شیر هستیم
تصویری كه از خویشتن داریم
که از تجربهی مستقیم خودمان نیست
بلكه توسط نظرات دیگران به ما داده شده است.
شخصیتِ تحمیلی از بیرون،
جایگزین فردیتی میگردد
كه میتوانست از درون رشد یابد
آنگاه ما نیز گوسفندی میشویم در گلّه، ناتوان از حركت آزادانه و ناآگاه از هویت راستینِ خویش.
اكنون زمان آن فرا رسیده تا در حوضچه، بازتاب چهرهی خویش را ببینی، و حركتی انجام دهی
تا از تمام باورهایی كه از خودت داری و حاصل شرطی شدگی توسط دیگران است خلاص گردی.
برقص، بدو...
هركاری را كه لازم است، تا شیر خفتهی درونت را بیدار كند انجام بده.
تا زمانی كه شخصیتت را نیندازی، فردیت خودت را نخواهی یافت.
فردیت را جهان هستی به ما داده،
شخصیت توسط جامعه تحمیل شده است.
شخصیت نوعی وسیلهی آسایش اجتماعی است.
جامعه نمیتواند فردیت انسانها را تحمّل كند، زیرا كه فردیت مانند گوسفند پیروی نخواهد كرد.
فردیت كیفیتی همچون شیر دارد،
شیر تنها حركت میكند.
گوسفندان همیشه در جمعیت هستند،
با این امید كه در جمعیت، احساس راحتی و آسایش دارند.
بودن در جمع احساس حفاظت و امنیت میدهد.
در جمع، اگر كسی حمله كند، هر امكانی وجود دارد كه بتوانی خودت را نجات دهی.
فقط شیر است كه تنها حركت میكند
و هر یك از شما یك شیر زاییده شدهاید، ولی جامعه به شرطیسازی شما ادامه میدهد و ذهن شما را همچون گوسفند برنامهریزی میكند.
جامعه به تو شخصیت میدهد،
یك شخصیت آسوده، قشنگ و بسیار راحت و بسیار مطیع.
#جامعه_برده_میخواهد،
نه انسانهایی كه مطلقاً وقف آزادی هستند
جامعه برده میخواهد زیرا كه تمام صاحبان قدرت به اطاعت نیاز دارند.
#اشو
مراقب باش؛ هرگز به عشق همچون سکس فکر نکن، وگرنه دچار فریب خواهی شد.
فقط زمانی که احساس کردی حضور دیگری، تنها حضور خالص او، نه هیچ چیز دیگر، فقط حضورش کافی است تا به تو احساس خوشبختی بدهد؛ چیزی در تو شروع میکند به شکفتن.
آنوقت است که در عشق حقیقی به سر میبری.
آگاه باش
عشق شهوت نیست.
عاطفه و احساسات زودگذر نیست. عشق مالکیت نیست.
عشق یک ادراک ژرف است که شخص به نوعی تو را کامل میکند.
فردی تو را یک دایره کامل میسازد.
اشو
فقط زمانی که احساس کردی حضور دیگری، تنها حضور خالص او، نه هیچ چیز دیگر، فقط حضورش کافی است تا به تو احساس خوشبختی بدهد؛ چیزی در تو شروع میکند به شکفتن.
آنوقت است که در عشق حقیقی به سر میبری.
آگاه باش
عشق شهوت نیست.
عاطفه و احساسات زودگذر نیست. عشق مالکیت نیست.
عشق یک ادراک ژرف است که شخص به نوعی تو را کامل میکند.
فردی تو را یک دایره کامل میسازد.
اشو
آنچه را که دوست دارید دیگری برایتان انجام دهد، خودتان برای خود انجام دهید. اگر از گل خوشتان می آید، برای خودتان گل بخرید.
🎵به موسیقی ملایم گوش دهید، شمع روشن کنید، عطر مورد علاقه خود را بخرید و هر روز از آن استفاده کنید؛ خلاصه برای خودتان مهم شوید.
اگر به طور معمول به ظاهرتان اهمیت نمی دهید، می توانید با پوشیدن لباسی زیبا هنگام صرف غذا - حتی اگر تنها هستید به خود مهر و توجه نشان دهید. حتی اگر قصد ندارید از منزل بیرون بروید لباسی را که دوست دارید بپوشید. همچون شاهزادگان با خود رفتار کنید، چرا که به راستی شاهزاده هستید.
💫جهان، بازتابی از خود شماست. اگر خود را از درون دوست بدارید، به خود مهر بورزید و ارج نهید، در زندگی بیرونی نیز همین حالات آشکار خواهند شد. اگر طالب عشق بیشتری هستید، به خود بیشتر عشق بورزید. اگر خواهان پذیرفته شدن هستید، خود را بپذیرید. به شما قول می دهم چنانچه از اعماق وجودتان خود را دوست بدارید و محترم شمارید، همان سطح مهر و احترام را از هستی فرا خواهيد خواند.
🎵به موسیقی ملایم گوش دهید، شمع روشن کنید، عطر مورد علاقه خود را بخرید و هر روز از آن استفاده کنید؛ خلاصه برای خودتان مهم شوید.
اگر به طور معمول به ظاهرتان اهمیت نمی دهید، می توانید با پوشیدن لباسی زیبا هنگام صرف غذا - حتی اگر تنها هستید به خود مهر و توجه نشان دهید. حتی اگر قصد ندارید از منزل بیرون بروید لباسی را که دوست دارید بپوشید. همچون شاهزادگان با خود رفتار کنید، چرا که به راستی شاهزاده هستید.
💫جهان، بازتابی از خود شماست. اگر خود را از درون دوست بدارید، به خود مهر بورزید و ارج نهید، در زندگی بیرونی نیز همین حالات آشکار خواهند شد. اگر طالب عشق بیشتری هستید، به خود بیشتر عشق بورزید. اگر خواهان پذیرفته شدن هستید، خود را بپذیرید. به شما قول می دهم چنانچه از اعماق وجودتان خود را دوست بدارید و محترم شمارید، همان سطح مهر و احترام را از هستی فرا خواهيد خواند.
آنچه بیشتر مردم یا دست کم افراد ناموفق از آن بی خبرند این است که زندگی دقیقا به ما همان چیزی را می دهد که می خواهیم .
هر چیزی که برایت پیش می آید، محصول اندیشه های توست. پس اگر می خواهی زندگیت را عوض کنی، باید از عوض کردن اندیشه هایت آغاز کنی.
📕 حکایت دۅلت و فرزانگی
✍🏻 #مارک_فیشر
📚
هر چیزی که برایت پیش می آید، محصول اندیشه های توست. پس اگر می خواهی زندگیت را عوض کنی، باید از عوض کردن اندیشه هایت آغاز کنی.
📕 حکایت دۅلت و فرزانگی
✍🏻 #مارک_فیشر
📚
تمام بیماریهای انسان ازخودش سرچشمه میگیرند یعنی خود انسان و افکارش هستند که بیماریها را در وجودمان تولید میکنند
#تيروئيد :
وجود بــُـغـــض گلو كه تركيده نمیشود
#سرطان :
ناشی ازنبخشیدن خود و دیگران است
#ام_اس :
بدلیل عصبانیت طولانی مدت است
#بیماری_قند :
بخاطر افسوس گذشته خوردن است
#سر_درد :
به دلیل انتقاد از خود و دیگران است
#زکام :
بخاطر وجود آشفتگی ذهنی است
#درد_مفاصل :
به دلیل نیاز به محبت و آغوش گرم است
#فشار_خون :
به خاطر مشکل عاطفی دراز مدتی است که حل نشده باقی مانده
پس دیگران را ببخشیم .
خودمان را ببخشیم .
بیشتر محبت کنیم .
کمتر گله و شکایت کنیم .
فراوانتر بخندیم و شاد باشیم .
و بدانیم افکار ما
بسیار قدرتمند و اثرگذار هستند
و تاثیرات بسیار شگفت انگیزی
از خود باقی می گذارند ...!!
برگرفته از کتاب: "شفای درون"
نویسنده : "لوئیز هی"
#تيروئيد :
وجود بــُـغـــض گلو كه تركيده نمیشود
#سرطان :
ناشی ازنبخشیدن خود و دیگران است
#ام_اس :
بدلیل عصبانیت طولانی مدت است
#بیماری_قند :
بخاطر افسوس گذشته خوردن است
#سر_درد :
به دلیل انتقاد از خود و دیگران است
#زکام :
بخاطر وجود آشفتگی ذهنی است
#درد_مفاصل :
به دلیل نیاز به محبت و آغوش گرم است
#فشار_خون :
به خاطر مشکل عاطفی دراز مدتی است که حل نشده باقی مانده
پس دیگران را ببخشیم .
خودمان را ببخشیم .
بیشتر محبت کنیم .
کمتر گله و شکایت کنیم .
فراوانتر بخندیم و شاد باشیم .
و بدانیم افکار ما
بسیار قدرتمند و اثرگذار هستند
و تاثیرات بسیار شگفت انگیزی
از خود باقی می گذارند ...!!
برگرفته از کتاب: "شفای درون"
نویسنده : "لوئیز هی"
انسان کاملا آزاد است
#آزادی گوهر وجود انسان و بزرگترین هدیه الهی به اوست
انسان خود خالق خویش است و شرایطش به خودش بستگی دارد
او می تواند موجود الهی مثل بودا باشد یا یک دیکتاتور و آدمکش مانند هيتلر
به خاطر داشته باش که خودت مسئول انتخاب هایی که می کنی هستی
فقط تو....
غیر از تو هیچ کس مسول نيست.
#اشو
#عشق_رقص_زندگی
#آزادی گوهر وجود انسان و بزرگترین هدیه الهی به اوست
انسان خود خالق خویش است و شرایطش به خودش بستگی دارد
او می تواند موجود الهی مثل بودا باشد یا یک دیکتاتور و آدمکش مانند هيتلر
به خاطر داشته باش که خودت مسئول انتخاب هایی که می کنی هستی
فقط تو....
غیر از تو هیچ کس مسول نيست.
#اشو
#عشق_رقص_زندگی
#سوال_از_اشو
آیا جهان هستی را،
هوشمند و عاشق خواندن،
همان خدا خواندن آن نیست؟
#پاسخ
این دو یکی نیستند.
خدا، یک احساس شخص و شخصیت و محدودیت میدهد
در حالیکه جهان هستی یک گستردگی نامحدود و غیر شخصی را تداعی می کند
خدا همیشه و توسط تمام ادیان چه تک خدایی و چه چند خدایی بعنوان خالق جهان هستی ادراک شده است و جهان هستی یک پدیده ی #خلق_شده_نیست،
#همیشه_وجود_داشته_است.
بنابراین نخست اینکه، خدا به شما یک تصوری می دهد که یک خالق وجود دارد.
آنگاه دروغ های بسیار از این مفهوم خدا بیرون میاید.
آنگاه دعا ممکن می شود.
آنگاه تندیس های خدا ممکن می شوند. خدا مرکز تمامی ادیان سازمان یافته است
وقتی که خدا را بعنوان یک شخص پذیرفتی یک هوشمندی محدود داری یک هوشمندی ذینفع در یک نفر
تمامی جهان هستی هوشمند است مراقبت کننده است مهربان است.
عاشق است ولی این هوشمندی یک شخص نیست.
به هیچ وجه محدود نیست.
نامحدود است بیکران و جاودانه است. آغازی برایش نیست.
پایانی ندارد.
این هوشمندی پیوسته در حال متکامل شدن بسوی اوج های والاتر و بالاتر است.
جهان هستی پایانی ندارد مرزی برایش نیست.
خدا افسانه ی ذهن انسان است
شما خدا را بر اساس تصاویر کهنه خلق کرده اید او فقط بر تخت نشسته است یک پیرمرد است با ریشی بلند البته که نمی توانید او را بعنوان یک جوان یا کودک متصور شوید.
ولی جهان هستی یک مفهوم کاملا متفاوت است، این افسانه ی شما نيست. واقعا وجود دارد، وقتی شما وجود نداشتید جهان هستی وجود داشت.
وقتی که شما اینجا نباشید
جهان هستی وجود خواهد داشت.
ما می آییم و می رویم ما فقط امواجی هستیم در این اقیانوس پهناور هستی، جهان هستی باقی می ماند
و یافتن آنچه که باقی می ماند حقیقت غایی است .
#اشو
اﺯ ﺧﺮاﻓﺎﺕ ﺗﺎ اﺷﺮاﻕ
آیا جهان هستی را،
هوشمند و عاشق خواندن،
همان خدا خواندن آن نیست؟
#پاسخ
این دو یکی نیستند.
خدا، یک احساس شخص و شخصیت و محدودیت میدهد
در حالیکه جهان هستی یک گستردگی نامحدود و غیر شخصی را تداعی می کند
خدا همیشه و توسط تمام ادیان چه تک خدایی و چه چند خدایی بعنوان خالق جهان هستی ادراک شده است و جهان هستی یک پدیده ی #خلق_شده_نیست،
#همیشه_وجود_داشته_است.
بنابراین نخست اینکه، خدا به شما یک تصوری می دهد که یک خالق وجود دارد.
آنگاه دروغ های بسیار از این مفهوم خدا بیرون میاید.
آنگاه دعا ممکن می شود.
آنگاه تندیس های خدا ممکن می شوند. خدا مرکز تمامی ادیان سازمان یافته است
وقتی که خدا را بعنوان یک شخص پذیرفتی یک هوشمندی محدود داری یک هوشمندی ذینفع در یک نفر
تمامی جهان هستی هوشمند است مراقبت کننده است مهربان است.
عاشق است ولی این هوشمندی یک شخص نیست.
به هیچ وجه محدود نیست.
نامحدود است بیکران و جاودانه است. آغازی برایش نیست.
پایانی ندارد.
این هوشمندی پیوسته در حال متکامل شدن بسوی اوج های والاتر و بالاتر است.
جهان هستی پایانی ندارد مرزی برایش نیست.
خدا افسانه ی ذهن انسان است
شما خدا را بر اساس تصاویر کهنه خلق کرده اید او فقط بر تخت نشسته است یک پیرمرد است با ریشی بلند البته که نمی توانید او را بعنوان یک جوان یا کودک متصور شوید.
ولی جهان هستی یک مفهوم کاملا متفاوت است، این افسانه ی شما نيست. واقعا وجود دارد، وقتی شما وجود نداشتید جهان هستی وجود داشت.
وقتی که شما اینجا نباشید
جهان هستی وجود خواهد داشت.
ما می آییم و می رویم ما فقط امواجی هستیم در این اقیانوس پهناور هستی، جهان هستی باقی می ماند
و یافتن آنچه که باقی می ماند حقیقت غایی است .
#اشو
اﺯ ﺧﺮاﻓﺎﺕ ﺗﺎ اﺷﺮاﻕ
عشق بودن، بودن در آگاهی است
سخت و آسان نیست
اساسا این کلمات ربطی به آن دارد
از آنجایی که تلاشی نیست، سختی و راحتی هم مطرح نیست و درست مثل نفس کشیدن است!
مثل ضربان قلب
مثل جریان خون در بدن
عشق همه وجود شماست
اگر چه تقریبا غیرممکن شده است. جامعه به آن اجازه بروز نمی دهد.
جامعه چنان شما را شرطی کرده که عشق را غیرممکن و تنفر را جایز می داند.
از اینرو تنفر آسان است و عشق نه تنها مشکل که غیر ممکن می نماید.
بشریت تحریف شده است.
بشر اگر در بدو امر تحریف نشود، به بردگی کشیده نمی شود.
کشیش ها و سیاستمدران نسل های متمادی در پی توطئه های وسیع
بوده اند. آنها بشر را به بردگان ترسویی تنزل داده اند. آنها امکان هر عصیانی را در نسل بشر سرکوب کرده اند
و عشق سرکشی است
چرا که عشق تنها به دل گوش می دهد و به هیچ چیز دیگر ذره ای اهمیت نمی دهد
عشق خطرناک است، چرا که از شما فردیت می سازد
دولت و کلیسا به هیچ وجه فردیت نمی خواهند. آنها وجود بشری نمی خواهند. مردمی می خواهند که شکل و شمایل انسانی داشته باشند، ولی روحشان کاملا آسیب دیده، تخریب شده و غیر قابل ترمیم باشد.
و بهترین روش برای نابود کردن بشر، نابودی خود عشق است
اگر انسان عاشق باشد، اقوام مختلف معنی نخواهند داشت.
ملل بر اساس نفرت شکل می گیرد. هندی از پاکستانی متنفر است و پاکستانی از هندی، تنها در این صورت دو کشور حیات می یابند
اگر عشق پایدار شود، محدودیتها ناپدید می شوند
اگر عشق رخ دهد، چه کسی مسیحی و چه کسی یهودی خواهد بود
اگر عشق رخ دهد، مذاهب از بین می روند. آنوقت چه کسی به معبد می رود؟ برای چه؟
رفتن به مکان های مقدس. بخاطر نبود عشق است و اینکه تو در جستجوی خدا هستی
خدا چیزی نیست جز یک جایگزین برای عشق گمشده تان
چون سعادتمند نیستی، در آرامش زندگی نمی کنی، مجذوب نیستی، در جستجوی خدا هستی
و گرنه، چه کسی اهمیت می دهد
اگر زندگی شما رقص باشد، خداوند بلافاصله در آن حضور می یابد
وقتی دل سرشار از خداست، نیازی به جستجوی دیگری نیست، نیازی به نیایش، نیازی به رفتن به معبد یا کلیسا نیست. بنابراین سیاستمداران و کشیش ها دشمن انسانیت هستند.
آنها دسیسه می چینند. سیاستمدار می خواهد بر جسم تو حکم براند و کشیش می خواهد بر روح تو حاکم باشد
راز هر دو یکی است:
عشق را نابود کن. بنابراین انسان چیزی جز وجودی توخالی، تهی و بی معنی نیست. آنگاه می توانی با بشریت هر کاری بکنی. هیچ کس عصیان نمی کند، شهامت کافی برای شورش ندارد.
#اشو
#کتاب_شهامت
سخت و آسان نیست
اساسا این کلمات ربطی به آن دارد
از آنجایی که تلاشی نیست، سختی و راحتی هم مطرح نیست و درست مثل نفس کشیدن است!
مثل ضربان قلب
مثل جریان خون در بدن
عشق همه وجود شماست
اگر چه تقریبا غیرممکن شده است. جامعه به آن اجازه بروز نمی دهد.
جامعه چنان شما را شرطی کرده که عشق را غیرممکن و تنفر را جایز می داند.
از اینرو تنفر آسان است و عشق نه تنها مشکل که غیر ممکن می نماید.
بشریت تحریف شده است.
بشر اگر در بدو امر تحریف نشود، به بردگی کشیده نمی شود.
کشیش ها و سیاستمدران نسل های متمادی در پی توطئه های وسیع
بوده اند. آنها بشر را به بردگان ترسویی تنزل داده اند. آنها امکان هر عصیانی را در نسل بشر سرکوب کرده اند
و عشق سرکشی است
چرا که عشق تنها به دل گوش می دهد و به هیچ چیز دیگر ذره ای اهمیت نمی دهد
عشق خطرناک است، چرا که از شما فردیت می سازد
دولت و کلیسا به هیچ وجه فردیت نمی خواهند. آنها وجود بشری نمی خواهند. مردمی می خواهند که شکل و شمایل انسانی داشته باشند، ولی روحشان کاملا آسیب دیده، تخریب شده و غیر قابل ترمیم باشد.
و بهترین روش برای نابود کردن بشر، نابودی خود عشق است
اگر انسان عاشق باشد، اقوام مختلف معنی نخواهند داشت.
ملل بر اساس نفرت شکل می گیرد. هندی از پاکستانی متنفر است و پاکستانی از هندی، تنها در این صورت دو کشور حیات می یابند
اگر عشق پایدار شود، محدودیتها ناپدید می شوند
اگر عشق رخ دهد، چه کسی مسیحی و چه کسی یهودی خواهد بود
اگر عشق رخ دهد، مذاهب از بین می روند. آنوقت چه کسی به معبد می رود؟ برای چه؟
رفتن به مکان های مقدس. بخاطر نبود عشق است و اینکه تو در جستجوی خدا هستی
خدا چیزی نیست جز یک جایگزین برای عشق گمشده تان
چون سعادتمند نیستی، در آرامش زندگی نمی کنی، مجذوب نیستی، در جستجوی خدا هستی
و گرنه، چه کسی اهمیت می دهد
اگر زندگی شما رقص باشد، خداوند بلافاصله در آن حضور می یابد
وقتی دل سرشار از خداست، نیازی به جستجوی دیگری نیست، نیازی به نیایش، نیازی به رفتن به معبد یا کلیسا نیست. بنابراین سیاستمداران و کشیش ها دشمن انسانیت هستند.
آنها دسیسه می چینند. سیاستمدار می خواهد بر جسم تو حکم براند و کشیش می خواهد بر روح تو حاکم باشد
راز هر دو یکی است:
عشق را نابود کن. بنابراین انسان چیزی جز وجودی توخالی، تهی و بی معنی نیست. آنگاه می توانی با بشریت هر کاری بکنی. هیچ کس عصیان نمی کند، شهامت کافی برای شورش ندارد.
#اشو
#کتاب_شهامت
Audio
💫در لحظه باشید و بمانید و زندگی کنید
💫آگاه باشید نسبت به کل زندگی
💫زندگی خیلی زیبا و شگفت انگیز هست
💫مثل آب جاری و در جریان باشید
✨از آگاهی استفاده کنید✨
20.05.2022 ادوین
💫آگاه باشید نسبت به کل زندگی
💫زندگی خیلی زیبا و شگفت انگیز هست
💫مثل آب جاری و در جریان باشید
✨از آگاهی استفاده کنید✨
20.05.2022 ادوین
ایمان و اطمینانی الهی
Telegram :@Edwin_Paradise
من از ایمان و اطمینانی الهی به خودم و در تمام لحظات و در انجام هرکاری برخودار هستم.
"واژه و کلمه"
☆ به قاموس آسمان، "واژه" با "کلمه" مترادف نیست.
- واژه ها یک اعتبار و قرارداد صوری اند. کلمات از جنس وجودند و اصالت دارند.
- واژه ها ساخته شده از اصوات اند. کلمات قوام یافته در روح اند.
- واژه ها پراکنده اند و نماد تمایز اند. کلمات عین وحدت و انسجامند.
- واژه ها ترکیباتی ذهنی اند و هر کس از آنها برداشتی دارد. کلمات چون خورشید زنده اند، واضح اند و انکار ناپذیرند.
- واژه ها نیاز به تفسیر دارند. کلمات خود مفسرند.
- واژه ها مبیّن حقیقت نیستند. کلمات تجلّی حقیقت اند.
- واژه ها شنیده می شوند. کلمات دیده می شوند.
- واژه ها، خواب آورند و آدمی را شرطی می کنند. کلمات، بیدارکننده اند و رهایی می بخشند.
- واژه ها با سکوت، محو می شوند. کلمات با سکوت، بارزتر می شوند.
- واژه ها بیماری زایند. کلمات شفا بخش اند.
- واژه ها منبعث از توهّم زمینی اند. کلمات برخاسته از شعور آسمانی اند.
- با واژه ها حرّافی می کنند. با کلمات خلّاقی می کنند.
- واژه ها از دهان می آیند. کلمات از فرا زمانِ قلب می آیند.
- واژه ها کورند و مرده. کلمات نورند و زنده.
- واژه ها عین واقعیت نیستند. کلمات خودِ واقعیت زنده اند.
- برای پیوند با واژه ها باید به لغتنامه های مرده رجوع کرد. برای پیوند با کلمات باید به روح زنده شان رجوع کرد.
- در یک "کلمه" همه ی کلمات هست. در یک واژه همه ی واژه ها نیست.
...
... و خدا واژه نیست، "کلمه" است. کلمه ای زنده که بالاترین است. و کلماتِ زنده ی خدا اِحصاء ناپذیرند.
مسعود ریاعی
☆ به قاموس آسمان، "واژه" با "کلمه" مترادف نیست.
- واژه ها یک اعتبار و قرارداد صوری اند. کلمات از جنس وجودند و اصالت دارند.
- واژه ها ساخته شده از اصوات اند. کلمات قوام یافته در روح اند.
- واژه ها پراکنده اند و نماد تمایز اند. کلمات عین وحدت و انسجامند.
- واژه ها ترکیباتی ذهنی اند و هر کس از آنها برداشتی دارد. کلمات چون خورشید زنده اند، واضح اند و انکار ناپذیرند.
- واژه ها نیاز به تفسیر دارند. کلمات خود مفسرند.
- واژه ها مبیّن حقیقت نیستند. کلمات تجلّی حقیقت اند.
- واژه ها شنیده می شوند. کلمات دیده می شوند.
- واژه ها، خواب آورند و آدمی را شرطی می کنند. کلمات، بیدارکننده اند و رهایی می بخشند.
- واژه ها با سکوت، محو می شوند. کلمات با سکوت، بارزتر می شوند.
- واژه ها بیماری زایند. کلمات شفا بخش اند.
- واژه ها منبعث از توهّم زمینی اند. کلمات برخاسته از شعور آسمانی اند.
- با واژه ها حرّافی می کنند. با کلمات خلّاقی می کنند.
- واژه ها از دهان می آیند. کلمات از فرا زمانِ قلب می آیند.
- واژه ها کورند و مرده. کلمات نورند و زنده.
- واژه ها عین واقعیت نیستند. کلمات خودِ واقعیت زنده اند.
- برای پیوند با واژه ها باید به لغتنامه های مرده رجوع کرد. برای پیوند با کلمات باید به روح زنده شان رجوع کرد.
- در یک "کلمه" همه ی کلمات هست. در یک واژه همه ی واژه ها نیست.
...
... و خدا واژه نیست، "کلمه" است. کلمه ای زنده که بالاترین است. و کلماتِ زنده ی خدا اِحصاء ناپذیرند.
مسعود ریاعی
یکبار برای همیشه سکوت ذهن رو یاد بگیر و خودتو درگیر تکنیک ها و روش ها مختلف نکن
وادی هیچ
وادی هیچ
دست از زنده بودن بردار و زندگی کن!
بخند، آن که مجال لبخند ندارد، هرگز مجال زندگی نخواهد یافت! بخند تا هوای تازه به ریه هایت تزریق کنی…
برقص، که با چرخش بدنت، عشق را به زمین می رسانی و با گامهای موزون ات، دنیای خاکستری را سبز میکنی…
بخند، آن که مجال لبخند ندارد، هرگز مجال زندگی نخواهد یافت! بخند تا هوای تازه به ریه هایت تزریق کنی…
برقص، که با چرخش بدنت، عشق را به زمین می رسانی و با گامهای موزون ات، دنیای خاکستری را سبز میکنی…
همه چیز مانند حباب زودگذر است ... لحظهای هست و لحظه ی دیگر نیست ، گویی از ابتدا وجود نداشته است ... پول ، همسر ، فرزند ، اموالت ، مقامت ، دارایی هایت و همه حباب هستند ... از همه چیز لذت ببر ، با حباب بازی کن ، اما وابسته اش نشو ، جدی و همیشگیاش ندان ... اینگونه در زمان محو شدنش رنج نخواهی کشید ... انسان هشیار و خردمند از همه چیز لذت میبرد ، اما وابسته به هیچ چیز نمیشود ... اشو