تو روح زندگی هستی از آن جدا نيستی آنچه برایت تجربه جدایی از زندگی خلق میکند، خودی توهمی و کاذب است که از آن هویت های فکری برای رویاگری ساختی. خود همان رویاگر است که آنرا ایگو یا نفس می نامیم.
روح بینام و بی شکل و فرمت (خداگونگی) هر لحظه در وجودت در ورای فکر کننده پنهان است و در تهیای درونت حاضر است.
آنرا دریاب
نرمین
روح بینام و بی شکل و فرمت (خداگونگی) هر لحظه در وجودت در ورای فکر کننده پنهان است و در تهیای درونت حاضر است.
آنرا دریاب
نرمین
عبادتی که فقط هنگام بدبختی باشد نوعی معامله گریست ولی در نیایش، به هستی پیوستن است.
برای یکی شدن با هستی، انرژی بدبختی هایت را مشاهده کن که خودت با باور به خالقی که در ورای ادراکات حسیِ خودت است، آفریدی.
خالق و مخلوق تویی در فراسویِ خدای ساختگیِ سرت که فقط در تصوراتی با باورهایت از آن داری همچو شبحی پوچ و تو خالی !
ذاتِ خداوندی ساختگی نیست در وجودت پنهان است نه در سرت که فقط در موردش حرف میزنی انگار که خدا موجودی شناختنیست !!!
در " هیچ یا تهیا " باوری نیست چون منیتی در آن نیست که کسی باوری داشته باشد !
در تهیای درونت، قدم به ناشناخته ها گذاشتی تا با آن بینام یکی شوی.
نرمین
برای یکی شدن با هستی، انرژی بدبختی هایت را مشاهده کن که خودت با باور به خالقی که در ورای ادراکات حسیِ خودت است، آفریدی.
خالق و مخلوق تویی در فراسویِ خدای ساختگیِ سرت که فقط در تصوراتی با باورهایت از آن داری همچو شبحی پوچ و تو خالی !
ذاتِ خداوندی ساختگی نیست در وجودت پنهان است نه در سرت که فقط در موردش حرف میزنی انگار که خدا موجودی شناختنیست !!!
در " هیچ یا تهیا " باوری نیست چون منیتی در آن نیست که کسی باوری داشته باشد !
در تهیای درونت، قدم به ناشناخته ها گذاشتی تا با آن بینام یکی شوی.
نرمین
زندگی ایستا ندارد هر لحظه در حال تغییر و تحول و تکامل است که خالقش همه مائیم.
🌞باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان میروی مستانه شو مستانه شو
🌞هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
آنگه بیا با عاشقان همخانه شو همخانه شو
🌞باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان میروی مستانه شو مستانه شو
🌞هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
آنگه بیا با عاشقان همخانه شو همخانه شو
خودت را نیست کن همین !
مثل منحل کردنِ محتوای کامپیوتر ذهنت از همه باورهایی که نیستی
پس تو کی یا چیستی ؟
ذاتی که منیتی در آن نیست تا هویتی بنام خود باوری خلق کند !
بینام بی حد و مرز و بیکران
نرمین
مثل منحل کردنِ محتوای کامپیوتر ذهنت از همه باورهایی که نیستی
پس تو کی یا چیستی ؟
ذاتی که منیتی در آن نیست تا هویتی بنام خود باوری خلق کند !
بینام بی حد و مرز و بیکران
نرمین
همه در ذهن خود ساخته مان، سرگرمِ ساختنِ قصرها و خانه های شنی با خواسته ها و آرزوهای بی پایانِ عقل نفسانی مان هستیم که جز حبابی بیش نیستند. موجی عظیم باید بیاید تا همه را خراب کند تا بتوانیم بیدار شده و به خانه بازگردیم !
نرمین
نرمین
یکی شدن با روح یگانه هستی، نوعی "بیادآوردن" است که در وجودت پنهان است چون در درون توست نه بیرون از فهمِ خودت که با تسلیمِ نفست به آن آگاه میشوی.
نرمین
نرمین
تا زمانیکه به خالقی که تو مخلوقش باشی، باور کنی در چنگش اسیری و دنبال راه خواهی گشت تا با آن یکی شوی که همین باورت بزرگترین مقاومت و سردرگمی و شک و تردید را در درونت ایجاد خواهد کرد. وقتی آگاه شوی که راهی وجود ندارد و راه را فهم با باورها ایجاد میکند و در حقیقت راهی نیست که رفته شود، جهشی به ماورا رخ میدهد چون به ورای باورهای موهومی ات رفته ایی.
خالق و مخلوق
فکر کننده و فکر شونده
نَفَس انسانی و نَفَسِ الهی
فاعل و مفعول
شاهد و مشهود در حالِ یکی شدنند یعنی عقل و فهمت از آن چیزهایی که باور و تصورش کرده ایی، خالی میشود و عاشق و معشوق که در این تهیای سرشار از عشق و آگاهی رخ میدهد، یکی میشوند.
نرمین
خالق و مخلوق
فکر کننده و فکر شونده
نَفَس انسانی و نَفَسِ الهی
فاعل و مفعول
شاهد و مشهود در حالِ یکی شدنند یعنی عقل و فهمت از آن چیزهایی که باور و تصورش کرده ایی، خالی میشود و عاشق و معشوق که در این تهیای سرشار از عشق و آگاهی رخ میدهد، یکی میشوند.
نرمین
تواناییِ تشخیصِ واقعی از موهوماتِ همه باورهایی که فقط در سرت انباشته ایی، امری شهودیست که با چشم دل یا سوم امکانپذیر میشود.
آنچه با ادراکاتِ حسی ات دریافت میکنی و در دنیای عینی میبینی، حتی جسمت را، نمیتوانی باشی چون روزی مرگ آنها را از تو خواهد گرفت و پی میبری همه آنها تجلیاتیست از ذاتِ بینام و بیکرانت.
نور در تاریکی تجلی میابد و آگاهی را فقط در تاریکی های وجودت درمیابی.
نرمین
آنچه با ادراکاتِ حسی ات دریافت میکنی و در دنیای عینی میبینی، حتی جسمت را، نمیتوانی باشی چون روزی مرگ آنها را از تو خواهد گرفت و پی میبری همه آنها تجلیاتیست از ذاتِ بینام و بیکرانت.
نور در تاریکی تجلی میابد و آگاهی را فقط در تاریکی های وجودت درمیابی.
نرمین
آنچه که در درونت میآید و میرود و حرکت دارد، واقعی نیست، تغییر پذیر است فقط تماشایش کن تا از همه آنها خالی شوی.
آنچه که نه میآید و نه میرود و تغییر پذیر و فانی نیست، چیست ؟ آن ذاتِ بینامِ توست که در تهیای وجودت آنرا درمیابی.
نرمین
آنچه که نه میآید و نه میرود و تغییر پذیر و فانی نیست، چیست ؟ آن ذاتِ بینامِ توست که در تهیای وجودت آنرا درمیابی.
نرمین
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چرا ارتباط گرفتن اینقدر دشوار است؟ بویژه بین عشاق؟
اشو ابتدا به توضیح معنای خدا در ادیان مختلف میپردازد تا به این نتیجه برسد که حتی یک کلمه مانند خدا، در اذهان مختلف معنیهای مختلفی را ایجاد میکند.
اشو ابتدا به توضیح معنای خدا در ادیان مختلف میپردازد تا به این نتیجه برسد که حتی یک کلمه مانند خدا، در اذهان مختلف معنیهای مختلفی را ایجاد میکند.
از کودکی آموختی به خیلی از واقعه هایی که واقعا تقصیر تو نبوده اند، ناخودآگاه بخودت تقصیر دهی بخصوص برای تنبیهاتی که برای اعمالی که انجام ندادی ! به آنها خوب بنگر تا دریابی تو کودکی معصوم بدنیا آمدی و تقصیرهایی که تو هنوز در ضمیر ناخودآگاهت با خودت حمل میکنی، تقصیره تو نبوده اند و با مشاهده آنها، تکه های وجودت که پر از انرژیِ خشم و غضب و عجز و ناتوانی در برابر دیگران بخصوص بزرگترانت که از کودکی حبس کرده بودی، آزاد میگردند.
نرمین
نرمین
آزادی ما در ناشناخته های وجود ماست.
در دانسته ها، زیسته ها و شناخته هایمان که از شرطی شدگی های انباشته در ذهن ماست فقط تکرار میشویم تا اینکه از آنها فراتر رویم و از چرخه های تکراریِ گذشته ها خارج شویم.
نرمین
در دانسته ها، زیسته ها و شناخته هایمان که از شرطی شدگی های انباشته در ذهن ماست فقط تکرار میشویم تا اینکه از آنها فراتر رویم و از چرخه های تکراریِ گذشته ها خارج شویم.
نرمین
وقتی در حالِ زیر و رو شدنی آن چیزی که هستی برایت در نظر گرفته، رقم میخورد که همیشه ناشناخته است پس بجای مقاومت این چالش را هدیه ایی بدان تا متحول شوی و تولدی نو یابی.
نرمین
نرمین
وقتی از خودت بگذری به خداگونگیت نائل میشوی. خودی که با افکار در ذهنت پرورش یافته و هیچوقت واقعی نبوده.
هر فکری تغییر پذیر است تو صاحب افکاری نه خود افکار. همه سوال و پاسخ هایی که با افکار داده شوند از انباشتگی های هویتهای شرطی شده اند.
هر چقدر هم آنها را زیر و رو کنی نمیتوانی افکارت باشی. آنها را مینگری ولی هویت پذیری از افکار جز سردرگمی در هزارتوهایش چیزی جدید برایت ندارد جز انرژی گذاشته های مرده که هنوز در ذهنت تکرار میشوند. هر موقع آماده دور ریختنِ این محتوای مرده ذهنت باشی با شعور ناب و زنده حیات که در درونت پنهان است، متصل و جاری میشوی و از ذهنت که قبلا در حاکمیتش بودی مثل ابزار برای خدمتت استفاده میکنی.
نرمین
هر فکری تغییر پذیر است تو صاحب افکاری نه خود افکار. همه سوال و پاسخ هایی که با افکار داده شوند از انباشتگی های هویتهای شرطی شده اند.
هر چقدر هم آنها را زیر و رو کنی نمیتوانی افکارت باشی. آنها را مینگری ولی هویت پذیری از افکار جز سردرگمی در هزارتوهایش چیزی جدید برایت ندارد جز انرژی گذاشته های مرده که هنوز در ذهنت تکرار میشوند. هر موقع آماده دور ریختنِ این محتوای مرده ذهنت باشی با شعور ناب و زنده حیات که در درونت پنهان است، متصل و جاری میشوی و از ذهنت که قبلا در حاکمیتش بودی مثل ابزار برای خدمتت استفاده میکنی.
نرمین
هر لحظه درونت را بنگر ببین در درونت چه میگذرد که بیرونت را خلق میکند و اگر از آن ناخشنودی باید تغییر را اول در درونت ایجاد کنی. این درون توست که بیرونت را خلق میکند نه برعکس هر چند ذهنت هزار و یکتا برایت قصه ببافد و انکار کند !
نرمین
نرمین