Forwarded from نرگس صرافیان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
موقعیت: من، هر روز صبح
Forwarded from •| #نرگس_صرافیان_طوفان |•
گفت: پیشنهادی دارم و پیشنهاد من این است که غمگین نباشی و من دهانم باز نشد که بگویم غم چیزی نیست که انتخابش کنی، بیآنکه متوجه باشی، جزئی از وجود تو میشود و تو چارهای جز همزیستی مسالمتآمیز با او نداری. نمیشود به آدمها پیشنهاد داد که غمگین نباشند، نمیتوان آدمها را قانع کرد که شرایط خوبی دارند و غم، اتفاق عاقلانهای نیست! گاهی اندوه، آمیخته با سلولهای آدمهاست، آنقدر ریشهای و عمیق، که نمیتوان برای آن توجیه عاقلانهای پیدا کرد.
هیچچیز نگفتم، سکوت کردم. غم مرا در آغوش گرفتهبود. با او انس عمیقی داشتم، شبیه به پسرکی که پدر جذامیاش را دوست داشت بدون آنکه به چهرهی طرد شده و کریه او فکر کند.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@narges_sarrafian_toofan
هیچچیز نگفتم، سکوت کردم. غم مرا در آغوش گرفتهبود. با او انس عمیقی داشتم، شبیه به پسرکی که پدر جذامیاش را دوست داشت بدون آنکه به چهرهی طرد شده و کریه او فکر کند.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@narges_sarrafian_toofan
«حيث في يدك لا يصل؛ فروع الله ينزل. آخذ هذا المشهد. لقد رأيت ذلك مرات عديدة...»
+جایی که تو دستت نمیرسد، خدا شاخهها
را پایین میآورد. من این صحنه را بارها دیدهام...
- غادة السمان
+جایی که تو دستت نمیرسد، خدا شاخهها
را پایین میآورد. من این صحنه را بارها دیدهام...
- غادة السمان
نوشتهبود: مگر قرار است کجای دنیا را بگیری که اینقدر به خودت سخت میگیری؟!
راست میگفت! مگر قرار بود کجای دنیا را بگیرم؟ مگر قرار بود کدام مدال را به گردنم بیاویزند و کدامین بهشت جاودان را فتح کنم که اینقدر خودم را تحت فشار گذاشتهبودم و اینقدر از خودم توقع داشتم؟ مگر قرار بود چند سال زنده بمانم که اینطور لحظاتم به تکاپو و اضطراب میگذشت؟ موفقیت و دویدن و رسیدن به کنار، اما سوال من در آن لحظه از خودم این بود: تا به امروز چقدر خوشحال بودهای؟ چقدر لذت بردهای؟ چقدر دوستداشتهای و چقدر زندگی کردهای؟؟!
قرار بود کجای دنیا را بگیرم که با لباس رزم ایستاده بودم وسط زندگی؟!
#نرگس_صرافیان_طوفان
@narges_sarrafian_toofan
راست میگفت! مگر قرار بود کجای دنیا را بگیرم؟ مگر قرار بود کدام مدال را به گردنم بیاویزند و کدامین بهشت جاودان را فتح کنم که اینقدر خودم را تحت فشار گذاشتهبودم و اینقدر از خودم توقع داشتم؟ مگر قرار بود چند سال زنده بمانم که اینطور لحظاتم به تکاپو و اضطراب میگذشت؟ موفقیت و دویدن و رسیدن به کنار، اما سوال من در آن لحظه از خودم این بود: تا به امروز چقدر خوشحال بودهای؟ چقدر لذت بردهای؟ چقدر دوستداشتهای و چقدر زندگی کردهای؟؟!
قرار بود کجای دنیا را بگیرم که با لباس رزم ایستاده بودم وسط زندگی؟!
#نرگس_صرافیان_طوفان
@narges_sarrafian_toofan
با اینکه میدانم میتوانی به زخمهایم اضافه کنی، رهایت نمیکنم.
تو هیچگاه آرام نمیشوی، چون رنجهات را سقف کردهای و زیر سایهی آنها نفس میکشی. تو خنجری که زخمیت کرده را در آغوش گرفتی و بیآنکه متوجه باشی، هر لحظه وجودت شکافتهتر شد و زخمت عمیقتر، آنقدر که به استخوان رسید! تو مقصر بودی، چون از دستهایی که به خون معصومیتهای جهان آغشتهبود، انتظارِ انسانیت داشتی!
میدانی چیست؟ وقتی خنجری شاهرگ را نشانه گرفت، مجبوری وسط زخم نگهش داری و بیرون کشیدنش برای تو مرگبارتر از تحمل کردن آن است، تو اینجوری به خنجرت عادت کردهبودی و بهترین توجیه برای این همزیستیِ ناخوشایند این بود که آن را عضوی از جسمت بدانی و از پذیرشِ ماهیتِ حقیقیِ آن، سر باز بزنی.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@narges_sarrafian_toofan
میدانی چیست؟ وقتی خنجری شاهرگ را نشانه گرفت، مجبوری وسط زخم نگهش داری و بیرون کشیدنش برای تو مرگبارتر از تحمل کردن آن است، تو اینجوری به خنجرت عادت کردهبودی و بهترین توجیه برای این همزیستیِ ناخوشایند این بود که آن را عضوی از جسمت بدانی و از پذیرشِ ماهیتِ حقیقیِ آن، سر باز بزنی.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@narges_sarrafian_toofan
وقتی با آدمها صحبت میکنی محتاط باش! تو نباید به مردم اعتماد کنی، همه از هم بیزارند، نسبت به هم حسودند و از بدی کردن خوششان میآید. تو اگر بخواهی حقیقت را برای آنان روشن کنی، همه این را نمیپذیرند. چون نمیفهمند، به همین خاطر، از تو متنفر میشوند...
- ماکسیم گورکی
- ماکسیم گورکی
بعد از اینهمه سال آنقدر میدانستم که باید خیلی کوتهفکر و احمق باشم که برای مسائلی ذهنم را مشغول کنم، که ارزش یک ثانیه فکر کردن هم نداشتند! به محض اینکه اندوه کوچکی به پر و پای ذهنم چنگ میانداخت، به اندوههای مهمتری که داشتم پناه میبردم و با خودم میگفتم: وقتی مسائل بزرگتری برای حل شدن باقیمانده، موضوعات احمقانه، جایی برای جولان دادن ندارند...
واقعا هم ابلهانه بود، انگار کفش گرانبها و نویی که داری را در گل و لای بیندازی تا کفش کهنه و بیارزشت را از گل و لای بیرون بکشی.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@narges_sarrafian_toofan
واقعا هم ابلهانه بود، انگار کفش گرانبها و نویی که داری را در گل و لای بیندازی تا کفش کهنه و بیارزشت را از گل و لای بیرون بکشی.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@narges_sarrafian_toofan
زنده بودن کافی نیست، باید زندگی کرد. باید زندگی را چلاند و تا آخرین قطره آن را بیرون کشید و نوشید...
بعضی از رابطههای ما قرار نیست بهجای خاصی برسند. گاهی رابطهها را شروع میکنیم تا بخشهایی از خودمان را بهتر بشناسیم!
انگار وقتی ماموریت آن شخص به اتمام رسید، رابطه بیاختیار محو میشود.
از رابطههایی که تمام میشوند و از آدمهایی که میروند ناامید نشوید...
برای بهبود تلاش کنید و به جریان زندگی اعتماد کنید.
انگار وقتی ماموریت آن شخص به اتمام رسید، رابطه بیاختیار محو میشود.
از رابطههایی که تمام میشوند و از آدمهایی که میروند ناامید نشوید...
برای بهبود تلاش کنید و به جریان زندگی اعتماد کنید.
https://t.me/notcoin_bot?start=r_593480_9136682
اسکواد کانال ما
اسکواد کانال ما
ولی آخر هفتهها را نباید مثل روزهای دیگر به خود سخت گرفت. باید از خانه بیرون زد و هوایی تازه کرد و با آدمهای تازه آشنا شد و به آدمهای غریبه لبخند زد و یک شاخه گل برای خود خرید و بویید و خود را به صرف یک نوشیدنی گرم مهمان کرد و فراموش کرد قصهی دویدنها و تلاش کردنها و خواستنهای مدام، به کجا رسیده...
آخر هفتهها باید آرامتر نفس کشید و آرامتر قدم برداشت و آرامتر زندگی کرد. باید خود را از هرگونه اندوهی معاف کرد، دستان فراموشی و بیخیالی را به گرمی فشرد و ساعاتی را بدون دلمشغولی و اضطراب و تکاپو گذراند و آرام بود.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@narges_sarrafian_toofan
آخر هفتهها باید آرامتر نفس کشید و آرامتر قدم برداشت و آرامتر زندگی کرد. باید خود را از هرگونه اندوهی معاف کرد، دستان فراموشی و بیخیالی را به گرمی فشرد و ساعاتی را بدون دلمشغولی و اضطراب و تکاپو گذراند و آرام بود.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@narges_sarrafian_toofan
@ntoofan
begoo az koja | shadmehr
از صبح این موزیک در ذهنم پلی میشد
❤️ #از_همان_آهنگها
❤️ #از_همان_آهنگها
مـن مُـردهام
اما اگر قرار باشد زیاد غمگین شوی،
بلند میشوم -ناشناس
اما اگر قرار باشد زیاد غمگین شوی،
بلند میشوم -ناشناس
از دور به خودم نگاه کردم و چقدر به خودم حق دادم که خسته و بیطاقت و غمگین باشم.
من چه خوب تا امروز ادامه دادهبودم و چه خوب تا اینجای مسیر را دوام آوردهبودم و چه خوب حفظ ظاهر کردهبودم مقابل آدمها.
و حالا حق داشتم؛ حتی اگر تمام مسیر را باز میگشتم با این امید که فقط به شانههای کسی تکیه کنم و حس کنم که دیگر هیچ چیزِ جهان و آدمها، به من مربوط نیست.
من خستهبودم از اینکه همیشه خودم حواسم به همه چیز بود و همیشه خودم باید خودم را نجات میدادم. گاهی دلت میخواهد کسی از راه برسد و خستگی و تلاشهای فراتر از تحمل تو را درک کند و تو را نجات بدهد. کسی که نگوید روی پای خودت بایست! نگوید تحت هر شرایطی ادامه بده! بگوید من حواسم به همه چیز هست، تو خستهای، نگران هیچ چیز نباش و آرام بخواب.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@narges_sarrafian_toofan
من چه خوب تا امروز ادامه دادهبودم و چه خوب تا اینجای مسیر را دوام آوردهبودم و چه خوب حفظ ظاهر کردهبودم مقابل آدمها.
و حالا حق داشتم؛ حتی اگر تمام مسیر را باز میگشتم با این امید که فقط به شانههای کسی تکیه کنم و حس کنم که دیگر هیچ چیزِ جهان و آدمها، به من مربوط نیست.
من خستهبودم از اینکه همیشه خودم حواسم به همه چیز بود و همیشه خودم باید خودم را نجات میدادم. گاهی دلت میخواهد کسی از راه برسد و خستگی و تلاشهای فراتر از تحمل تو را درک کند و تو را نجات بدهد. کسی که نگوید روی پای خودت بایست! نگوید تحت هر شرایطی ادامه بده! بگوید من حواسم به همه چیز هست، تو خستهای، نگران هیچ چیز نباش و آرام بخواب.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@narges_sarrafian_toofan
ببین! تو مقصر نیستی! کم خودت را سرزنش کن و خودت را با آدمهایی که موفق میدانی و هیچ چیز از شرایط جهانشان نمیدانی قیاس کن! تقصیر تو نیست اگر میدوی و میجنگی و تلاش میکنی و نمیشود... تو گیر کردهای در دل اوضاع نامساعد و وسط هزارتوی مشکلات و آنوقت از خودت به اندازهی آدمی که ناملایمات کمتری داشته یا به هر طریقی از آنها عبور کرده توقع داری؟؟! خودت را اینقدر تحت فشار نگذار! تو تا اینجای کار را خیلی هم خوب آمدهای! با این شرایطی که تو داری هرکس بود احتمالا یا در جا میزد یا پا پس میکشید و ادامه نمیداد. باور کن حال بیشتر آدمها همین است، همه فکر میکنند در حق خودشان کوتاهی کردهاند یا تلاششان کم بوده که افاقه نکرده! همه فکر میکنند از قافله جا ماندهاند، فکر میکنند بقیه رفتهاند و رسیدهاند و فقط آنها ایستادهاند و دست روی دست گذاشتهاند. ولی حقیقت این است که ما در شرایط ناعادلانهای داریم میجنگیم و تلاش میکنیم. همهی ما آرزوهای بلندی داریم و دستها و طاقتی کوتاه...
اینبار که خواستی خودت را سرزنش کنی، اینها را به خاطر بیاور و یقهی خودت را ول کن و سعی کن با خودِ خسته و بیپشتوانهات مهربانتر باشی.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@narges_sarrafian_toofan
اینبار که خواستی خودت را سرزنش کنی، اینها را به خاطر بیاور و یقهی خودت را ول کن و سعی کن با خودِ خسته و بیپشتوانهات مهربانتر باشی.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@narges_sarrafian_toofan
تلاش بیش از حدِ یک حکومت در راه مذهبیسازی جامعه، به این دلیل است که آنها به خوبی میدانند جوامع مذهبی دارای آستانه تحمل بسیار بالاتری -در برابر بیعدالتی- نسبت به جوامع عادی هستند، زیرا معتقدند خدا در دنیایی دیگر انتقامشان را خواهد گرفت؛ پس هیچگاه تلاشی برای احقاق حق خود نمیکنند.
- الکساندر آستروفسکی
- الکساندر آستروفسکی
«وقتی آدم قلبش را سرد احساس میکند بهتر است خاموش باشد. تو تنها کسی هستی که امروز دوست دارم برایش بنویسم. اما باز هم دلیل نمیشود. از طرفی بد هم نیست. تا امروز بهترین خصوصیاتم را دیدهای و دوست داشتهای. شاید این اسمش دوست داشتن نباشد. شاید دوست داشتنت واقعی نباشد مگر وقتی که مرا با تمام ضعفها و خطاهایم دوست بداری. اما تا کی؟ سخت شکوهمند اما هولناک است که باید یکدیگر را وقت مخاطره و تردید هم دوست بداریم، در قعر دنیایی که فرو میپاشد و در تاریخی که زندگی انسان پشیزی نمیارزد.
بخشی از نامههای عاشقانه آلبر کامو به ماریا کاسارس.
بخشی از نامههای عاشقانه آلبر کامو به ماریا کاسارس.