Forwarded from محسن باقری - نقدزیست (محسن باقری)
ریویو نامزدهای اسکار
roma 2018 (Alfonso Cuarón)
✍️ محسن باقری
رُما تصوراتم را نسبت به سینمای منحط تغییر داد. اثبات کرد هنوز میتوان امید داشت، هنوز میتوان لذت جامع و وافی از سینما بُرد و اقناع شد. میتوان به دروازه های ثبت تصاویر و از دریچه صداها به تونل خاطرات و نوستالژی پناه بُرد و اثبات کرد که هنوز هم سینما زنده است و از دروازه های صدا و تصویر هنوز زندگی جریان دارد.
رُما با قلم ستودنی نیست. نه که نباشد بلکه با مخاطب و نویسندگی در امروز بیگانه است. باید نوشید و پوشید و بوسید. رما فیلم لحظه است. فیلم ثبت لحظات است. فیلم درک عکاسی و سینماست. فیلم زندگی در عکس است. به تصاویر ایستا و میزانسنهای خطی اش که فکر کنید، متوجه خواهید شد که صحنه و اکسسوارش کارکرد عکس دارد و حرکت اجسام و آدمهای درونش همگی خاطرات کودکی فیلمساز است و دیدنش برای ما خاطره شدن خاطرات فیلمساز. اگر بدانید توضیحش چه میزان دشوار است، دیگر به من حق میدهید که تنبلی در نوشتن کار خیلی بدی نیست. گاهی شما باید بشنوید و گاهی باید بخوانید. اینبار وقت دیدن و شنیدن است نه خواندن...
رُما را باید لحظه به لحظه اش از زیر خاک بیرون کشید و کشف کرد و گردگیری و به صندوقچه افکار و امیال سپرد. رما را باید نوشید و شرابش را چشیده و بوییده و شنیده و دید. برای همین فیلم را نه در قلم بلکه در پلان به پلان بعد از ایام عید نوروزی مان با فراغ بال و تنی آسوده از تعطیلات، ستایش خواهم کرد و بر خاندان پاکش درود می فرستم.
رما خودِ سینماست. رقبایش در این سالها همگی شهین مهین های پرگو و پرمدعایی هستند که هنوز کاری نکرده، طلب خون ارث پدرها و ننه خود را میخواهند. پدرها دارند و یک مادر!. فیلم از خشونت پرهیز و مُردن در مقابل آن را ارزشمند و پروازکردنی می داند. بدون موضع ضعف در مقابل خشونت، خشم نمی پراکند و با سری بلند خود را به مرگ می سپارد اما ذلت خشونت آمبری خود را نمی پذیرد.
فیلم ادای احترام به تمام زنان خدمتگزاری ایست که در عین سادگی سرشار از عشق بودند و خود هیچگاه عشقی دریافت نکردند. فیلم ادای احترامیست به یک زن که در دوران خودش قدردانی نشد و احترام ندید و حالا این اوج قدرشناسی قیلمساز است که او را تا این اندازه دوست داشته و در قله مرتفع او را اسکان می دهد. و از پس اسکان یک فرد به هزاران هزار خدمتگزار و مادران سرزمینش درود می فرستد. کار بزرگ این فیلم از فرد به جمع رسیدن مینیمال است.
رما از لحاظ فرمی و کار با صدا و تصویر منحصر به فرد و خاص است و کشفش در پلان به پلان لذت بخش ترین خواهد بود. دوست داشتید ذر فروردین ماه شما را ملاقات خواهم کرد. البته فعلا تهرانی های مقیم مرکز را !
ارزش گذاری : 3 از 4 ستاره
https://t.me/image_naghdzee/15
@mohsen_baghery_critic
roma 2018 (Alfonso Cuarón)
✍️ محسن باقری
رُما تصوراتم را نسبت به سینمای منحط تغییر داد. اثبات کرد هنوز میتوان امید داشت، هنوز میتوان لذت جامع و وافی از سینما بُرد و اقناع شد. میتوان به دروازه های ثبت تصاویر و از دریچه صداها به تونل خاطرات و نوستالژی پناه بُرد و اثبات کرد که هنوز هم سینما زنده است و از دروازه های صدا و تصویر هنوز زندگی جریان دارد.
رُما با قلم ستودنی نیست. نه که نباشد بلکه با مخاطب و نویسندگی در امروز بیگانه است. باید نوشید و پوشید و بوسید. رما فیلم لحظه است. فیلم ثبت لحظات است. فیلم درک عکاسی و سینماست. فیلم زندگی در عکس است. به تصاویر ایستا و میزانسنهای خطی اش که فکر کنید، متوجه خواهید شد که صحنه و اکسسوارش کارکرد عکس دارد و حرکت اجسام و آدمهای درونش همگی خاطرات کودکی فیلمساز است و دیدنش برای ما خاطره شدن خاطرات فیلمساز. اگر بدانید توضیحش چه میزان دشوار است، دیگر به من حق میدهید که تنبلی در نوشتن کار خیلی بدی نیست. گاهی شما باید بشنوید و گاهی باید بخوانید. اینبار وقت دیدن و شنیدن است نه خواندن...
رُما را باید لحظه به لحظه اش از زیر خاک بیرون کشید و کشف کرد و گردگیری و به صندوقچه افکار و امیال سپرد. رما را باید نوشید و شرابش را چشیده و بوییده و شنیده و دید. برای همین فیلم را نه در قلم بلکه در پلان به پلان بعد از ایام عید نوروزی مان با فراغ بال و تنی آسوده از تعطیلات، ستایش خواهم کرد و بر خاندان پاکش درود می فرستم.
رما خودِ سینماست. رقبایش در این سالها همگی شهین مهین های پرگو و پرمدعایی هستند که هنوز کاری نکرده، طلب خون ارث پدرها و ننه خود را میخواهند. پدرها دارند و یک مادر!. فیلم از خشونت پرهیز و مُردن در مقابل آن را ارزشمند و پروازکردنی می داند. بدون موضع ضعف در مقابل خشونت، خشم نمی پراکند و با سری بلند خود را به مرگ می سپارد اما ذلت خشونت آمبری خود را نمی پذیرد.
فیلم ادای احترام به تمام زنان خدمتگزاری ایست که در عین سادگی سرشار از عشق بودند و خود هیچگاه عشقی دریافت نکردند. فیلم ادای احترامیست به یک زن که در دوران خودش قدردانی نشد و احترام ندید و حالا این اوج قدرشناسی قیلمساز است که او را تا این اندازه دوست داشته و در قله مرتفع او را اسکان می دهد. و از پس اسکان یک فرد به هزاران هزار خدمتگزار و مادران سرزمینش درود می فرستد. کار بزرگ این فیلم از فرد به جمع رسیدن مینیمال است.
رما از لحاظ فرمی و کار با صدا و تصویر منحصر به فرد و خاص است و کشفش در پلان به پلان لذت بخش ترین خواهد بود. دوست داشتید ذر فروردین ماه شما را ملاقات خواهم کرد. البته فعلا تهرانی های مقیم مرکز را !
ارزش گذاری : 3 از 4 ستاره
https://t.me/image_naghdzee/15
@mohsen_baghery_critic
Telegram
Image naghdzee
💯 جدول ارزشگذاری منتقدان نقدزی به فیلمهای سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر
محسن باقری - پژمان خلیل زاده -
سینا لسانی - معین عارفی - کیان زندی
🔹 @mohsen_baghery_critic
🔹 @pezhmaneveshte
🔹 @Lesani_Ch
🔹 @Sobhehonar1
🔹 @KiAn4z
🆔 @naghdzee
محسن باقری - پژمان خلیل زاده -
سینا لسانی - معین عارفی - کیان زندی
🔹 @mohsen_baghery_critic
🔹 @pezhmaneveshte
🔹 @Lesani_Ch
🔹 @Sobhehonar1
🔹 @KiAn4z
🆔 @naghdzee
Audio
#میزگرد
#پژمان_خلیلزاده / #محسن_باقری
چرا دادائیسم ، چرا سورئالیسم
1⃣ قسمت اول: از دادا تا فَرا دادا
(به بهانهی بحث در گروه نقدزی پیرامون فیلم "لبوفسکی بزرگ" برادران کوئن)
#سینما_صدا
#سینما_جنبش
@naghdzee
@pezhmaneveshte
@mohsen_baghery_critic
#پژمان_خلیلزاده / #محسن_باقری
چرا دادائیسم ، چرا سورئالیسم
1⃣ قسمت اول: از دادا تا فَرا دادا
(به بهانهی بحث در گروه نقدزی پیرامون فیلم "لبوفسکی بزرگ" برادران کوئن)
#سینما_صدا
#سینما_جنبش
@naghdzee
@pezhmaneveshte
@mohsen_baghery_critic
Audio
#میزگرد
#پژمان_خلیلزاده / #محسن_باقری
چرا دادائیسم ، چرا سورئالیسم
2️⃣ قسمت دوم: فرم گرفتن و انتظام در ساختار سورئالیسم
#سینما_صدا
#سینما_جنبش
@naghdzee
@pezhmaneveshte
@mohsen_baghery_critic
#پژمان_خلیلزاده / #محسن_باقری
چرا دادائیسم ، چرا سورئالیسم
2️⃣ قسمت دوم: فرم گرفتن و انتظام در ساختار سورئالیسم
#سینما_صدا
#سینما_جنبش
@naghdzee
@pezhmaneveshte
@mohsen_baghery_critic
Audio
#میزگرد
#پژمان_خلیلزاده / #محسن_باقری
چرا دادائیسم ، چرا سورئالیسم
3⃣ قسمت سوم: سرگردانی لبوفسکی بزرگ میان دادائیسم، فانتزی و سورئالیسم
#سینما_صدا
#سینما_جنبش
@naghdzee
@pezhmaneveshte
@mohsen_baghery_critic
#پژمان_خلیلزاده / #محسن_باقری
چرا دادائیسم ، چرا سورئالیسم
3⃣ قسمت سوم: سرگردانی لبوفسکی بزرگ میان دادائیسم، فانتزی و سورئالیسم
#سینما_صدا
#سینما_جنبش
@naghdzee
@pezhmaneveshte
@mohsen_baghery_critic
Forwarded from محسن باقری - نقدزیست (محسن باقری)
ضدیادداشت نامزدهای اسکار 2019
The Favourite 2019 (Yorgos Lanthimos)
https://t.me/image_naghdzee/17
✍️ محسن باقری
جهان تی موسی! لانتیموس (به زبان مازنی)
🔸سوگلی لانتیموس در هجو دربار انگلیس خود را به خاک و خونِ ابتذال می کشاند و از ابتذال فرمی خود نه تنها ملکه و دربار انگلیس را نقد نمی کند بلکه با انتخاب جهانِ سخیف و روایت فیلمفارسی؛ به ارزش و اعتبار مفهوم گرایی و نمادین بازی و تاویل سُرایی ها دلش را خوش می کند.
🔸سوگلی فیلمی لازمان الی مکان است و پیش از نقد سیاست و انتقاد کمیک، که به ضرب و زور در فبلمنامه ناچیزش، چیزک هایی کار شده بود را با کارگردانی خودنما و پرادعایش، همه چیز را به نسخه دوم خرم سلطان تبدیل می کند؛ بی هویت و ضعیف تر از سریالهای ترکیه ای. حال نهایتا با تخفیف بتواند ابتذال سریال اسپارتاکوس شود. در اصل مخلوطی از کنش و بازی های "حریم سلطان"- فضا و ابتذال دربارهای یونانی اسپارتاکوس و با معجون تکنیکی هالیوود. لانتیموس سه ملیتی ما می خواهد یک ملیت با اصل و نسب را به سخره گیرد. هویت فرم حرامزادگی و این همه ادعای کار و معنا؟ اینبار قیمه در شله زرد میریزد این لانگ تی موس!
🔸فیلم دوسره خوری که به قول بچه هایش گفتنی، برای نقدِ سخاوت به شدت سخیف عمل می کند و تا دلتان بخواهد خوش بَرورو و سرگرمی سازی سکسی و استفاده از المان های مرسوم و سطح پایین جنسی. وایت و پرداخت بزن دَررویی که همگی در مکتب فیلمفارسی تئوریزه شده بود را عملی می کند. لانتیموس در سوگلی که زیر حرکات تکنیکی بدون منطق و بی حس خود زاییده با حرکات احمقانه دوربین، فاز روشنفکری تقلبی، خودنمایی، ریا و لجاجت بر بدبودن در فیلم می بارَد و فقط میتازد و میبافد. خدا بیامرزد ایرج قادری را...
🔸از فیلمنامه تا اجرا - حریم سلطان ترکیه باشی و در خلق فضای دربار ناتوان و در بازسازی شهر دلخوش به نماد فاحشه خانه باشی و شخصیت ها را که تا این میزان کاریکاتوریزه و مضحک جلوه داده باشی، ادعا دیگر نوبره... قطعا در جهل و نادانی سلطان ترکیه هیچ تفاوتی با ملکه لانتیموسی نیست.
🔸وقتی در خلق ناتوانی و ادعای به لجنمال کشاندن و ملکه و تمسخر دولت انگلیس داشته باشی اما فضای سخیفی از دربارهای شرقی پدید آوری و در تداعی ذهن مخاطب به دربار انگلیس و ملکه اش ناموفق باشی، اینگونه سوگلی مبتذل و کثیف, ملکه ی احمق و دیوانه و دخترخاله پورنوگراف لانتیموس! پدید می آید نه ملکه و سیاست انگلیس. که اگر به حرف باشد؛ پس نقد من هم می تواند لانتیموس را در مفروضیات مخاطب نام غذایی بدمزه از محصول مشترک دو کشور یونان و ترکیه دانست، و نه به نام فیلمساز و نقد فیلم!
به راستی که فیلم هجویه دنیای شخصی فیلمساز است نه هجو یک سیاست و سیاستمدار.
ارزش گذاری: بی ارزش
🆔 @mohsen_baghery_critic
The Favourite 2019 (Yorgos Lanthimos)
https://t.me/image_naghdzee/17
✍️ محسن باقری
جهان تی موسی! لانتیموس (به زبان مازنی)
🔸سوگلی لانتیموس در هجو دربار انگلیس خود را به خاک و خونِ ابتذال می کشاند و از ابتذال فرمی خود نه تنها ملکه و دربار انگلیس را نقد نمی کند بلکه با انتخاب جهانِ سخیف و روایت فیلمفارسی؛ به ارزش و اعتبار مفهوم گرایی و نمادین بازی و تاویل سُرایی ها دلش را خوش می کند.
🔸سوگلی فیلمی لازمان الی مکان است و پیش از نقد سیاست و انتقاد کمیک، که به ضرب و زور در فبلمنامه ناچیزش، چیزک هایی کار شده بود را با کارگردانی خودنما و پرادعایش، همه چیز را به نسخه دوم خرم سلطان تبدیل می کند؛ بی هویت و ضعیف تر از سریالهای ترکیه ای. حال نهایتا با تخفیف بتواند ابتذال سریال اسپارتاکوس شود. در اصل مخلوطی از کنش و بازی های "حریم سلطان"- فضا و ابتذال دربارهای یونانی اسپارتاکوس و با معجون تکنیکی هالیوود. لانتیموس سه ملیتی ما می خواهد یک ملیت با اصل و نسب را به سخره گیرد. هویت فرم حرامزادگی و این همه ادعای کار و معنا؟ اینبار قیمه در شله زرد میریزد این لانگ تی موس!
🔸فیلم دوسره خوری که به قول بچه هایش گفتنی، برای نقدِ سخاوت به شدت سخیف عمل می کند و تا دلتان بخواهد خوش بَرورو و سرگرمی سازی سکسی و استفاده از المان های مرسوم و سطح پایین جنسی. وایت و پرداخت بزن دَررویی که همگی در مکتب فیلمفارسی تئوریزه شده بود را عملی می کند. لانتیموس در سوگلی که زیر حرکات تکنیکی بدون منطق و بی حس خود زاییده با حرکات احمقانه دوربین، فاز روشنفکری تقلبی، خودنمایی، ریا و لجاجت بر بدبودن در فیلم می بارَد و فقط میتازد و میبافد. خدا بیامرزد ایرج قادری را...
🔸از فیلمنامه تا اجرا - حریم سلطان ترکیه باشی و در خلق فضای دربار ناتوان و در بازسازی شهر دلخوش به نماد فاحشه خانه باشی و شخصیت ها را که تا این میزان کاریکاتوریزه و مضحک جلوه داده باشی، ادعا دیگر نوبره... قطعا در جهل و نادانی سلطان ترکیه هیچ تفاوتی با ملکه لانتیموسی نیست.
🔸وقتی در خلق ناتوانی و ادعای به لجنمال کشاندن و ملکه و تمسخر دولت انگلیس داشته باشی اما فضای سخیفی از دربارهای شرقی پدید آوری و در تداعی ذهن مخاطب به دربار انگلیس و ملکه اش ناموفق باشی، اینگونه سوگلی مبتذل و کثیف, ملکه ی احمق و دیوانه و دخترخاله پورنوگراف لانتیموس! پدید می آید نه ملکه و سیاست انگلیس. که اگر به حرف باشد؛ پس نقد من هم می تواند لانتیموس را در مفروضیات مخاطب نام غذایی بدمزه از محصول مشترک دو کشور یونان و ترکیه دانست، و نه به نام فیلمساز و نقد فیلم!
به راستی که فیلم هجویه دنیای شخصی فیلمساز است نه هجو یک سیاست و سیاستمدار.
ارزش گذاری: بی ارزش
🆔 @mohsen_baghery_critic
Telegram
Image naghdzee
Audio
🎙 #پادکست #میزگرد
موضوع: عملکرد و آسیب شناسی وضعیت مطبوعات
1️⃣ قسمت اول: نقش مطبوعات چیست؟
#سینالسانی (مجری - تحلیلگر)
@Lesani_Ch
#محسن_باقری (تحلیلگر)
@mohsen_baghery_critic
#پژمان_خلیل_زاده (تحلیلگر)
@pezhmaneveshte
🆔 @naghdzee
موضوع: عملکرد و آسیب شناسی وضعیت مطبوعات
1️⃣ قسمت اول: نقش مطبوعات چیست؟
#سینالسانی (مجری - تحلیلگر)
@Lesani_Ch
#محسن_باقری (تحلیلگر)
@mohsen_baghery_critic
#پژمان_خلیل_زاده (تحلیلگر)
@pezhmaneveshte
🆔 @naghdzee
Audio
🎙 #پادکست #میزگرد
موضوع: عملکرد و آسیب شناسی وضعیت مطبوعات
2️⃣ قسمت دوم: درباره وسیله ارتباط جمعی
#سینالسانی (مجری - تحلیلگر)
@Lesani_Ch
#پژمان_خلیل_زاده (تحلیلگر)
@pezhmaneveshte
#محمدافشاری (تحلیلگر)
@afsharimohammad2870
#محسن_باقری (تحلیلگر)
@mohsen_baghery_critic
🆔 @naghdzee
موضوع: عملکرد و آسیب شناسی وضعیت مطبوعات
2️⃣ قسمت دوم: درباره وسیله ارتباط جمعی
#سینالسانی (مجری - تحلیلگر)
@Lesani_Ch
#پژمان_خلیل_زاده (تحلیلگر)
@pezhmaneveshte
#محمدافشاری (تحلیلگر)
@afsharimohammad2870
#محسن_باقری (تحلیلگر)
@mohsen_baghery_critic
🆔 @naghdzee
Audio
🎙 #پادکست #میزگرد
موضوع: عملکرد و آسیب شناسی وضعیت مطبوعات
3⃣ قسمت سوم: آسیب شناسی دخل و خرج و تیراژ مطبوعات
#محمدافشاری (روزنامه نگار)
@afsharimohammad2870
#سینالسانی (تحلیلگر)
@Lesani_Ch
#محسن_باقری (منتقد)
@mohsen_baghery_critic
🆔 @naghdzee
موضوع: عملکرد و آسیب شناسی وضعیت مطبوعات
3⃣ قسمت سوم: آسیب شناسی دخل و خرج و تیراژ مطبوعات
#محمدافشاری (روزنامه نگار)
@afsharimohammad2870
#سینالسانی (تحلیلگر)
@Lesani_Ch
#محسن_باقری (منتقد)
@mohsen_baghery_critic
🆔 @naghdzee
Audio
🎙 #پادکست #میزگرد
موضوع: عملکرد و آسیب شناسی وضعیت مطبوعات
4️⃣ قسمت چهارم (پایانی) : جمع بندی و تقابل رسانه مجازی با مطبوعات
#سینالسانی (منتقد - مجری)
@Lesani_Ch
#محسن_باقری (منتقد)
@mohsen_baghery_critic
#محمدافشاری (روزنامه نگار)
@afsharimohammad2870
#پژمان_خلیل_زاده (منتقد)
@pezhmaneveshte
🆔 @naghdzee
موضوع: عملکرد و آسیب شناسی وضعیت مطبوعات
4️⃣ قسمت چهارم (پایانی) : جمع بندی و تقابل رسانه مجازی با مطبوعات
#سینالسانی (منتقد - مجری)
@Lesani_Ch
#محسن_باقری (منتقد)
@mohsen_baghery_critic
#محمدافشاری (روزنامه نگار)
@afsharimohammad2870
#پژمان_خلیل_زاده (منتقد)
@pezhmaneveshte
🆔 @naghdzee
#اطلاع_رسانی #آگهی #ثبت_نام
پلان به پلان حضوری فیلم روما roma 2018 (آلوفونسو کوارون)
روز جمعه 23 فروردین 1398
در تهران (کافه پدرخوانده)
برای ثبت نام به اکانت زیر مراجعه کنید:
@ravabet_naghdzee
پلان به پلان حضوری فیلم روما roma 2018 (آلوفونسو کوارون)
روز جمعه 23 فروردین 1398
در تهران (کافه پدرخوانده)
برای ثبت نام به اکانت زیر مراجعه کنید:
@ravabet_naghdzee
🔰 #نقدفیلم قتل جسی جیمز (اندرو دومینیک)
The Assassination of Jesse James by the Coward Robert Ford 2007
✍️ مصطفی ملکی (خزان یک افسانه)
کلمات زیادی وجود دارند که در هنگام توصیف «قتل جسی جیمز توسط رابرت فورد بزدل» به ذهن میآیند: مرثیه، فراموشنشدنی، غمی پاییزی و...
📌برای خواندن ادامه نقد به لینک مراجعه کنید:
👉 http://bit.ly/2TWbMjS
🆔 @naghdzee
The Assassination of Jesse James by the Coward Robert Ford 2007
✍️ مصطفی ملکی (خزان یک افسانه)
کلمات زیادی وجود دارند که در هنگام توصیف «قتل جسی جیمز توسط رابرت فورد بزدل» به ذهن میآیند: مرثیه، فراموشنشدنی، غمی پاییزی و...
📌برای خواندن ادامه نقد به لینک مراجعه کنید:
👉 http://bit.ly/2TWbMjS
🆔 @naghdzee
Forwarded from چشم به راه ساوه
دل درد "شماره ۱"
اکبر نجفی / بالاخره روز ما هم از راه رسید اما بعد از گذشت چهار دهه هنوز ما همان گرفتاری های پیشین را داریم.
تئاتر نیاز به تشکیلات منسجم دارد، سازمانی که در ابتدا امنیت شغلی ما را تضمین کند، اما درست در همین لحظه با مهم ترین ابهام موجود روبرو می شویم.
مگر تئاتر حرفه محسوب می گردد؟
با صراحت می گویم خیر!!!!
مادامی که تئاتر به صورت فراگیر و سازمانی اداره نشود، وضعیت هنرمندان آن روز به روز وخیم تر خواهد شد.
مادامی که ما سازمانی تحت عنوان سازمان تئاتر در چارت اداری وزارت فرهنگ و ارشاد نداشته باشیم، سخن گفتن از تئاتر به عنوان یک شغل کمی مضحک به نظر می رسد.
چگونه می شود مشکلات و مصائب صنفی را برطرف کرد در حالی که هنوز این صنف دارای تشکیلات اداری مستقل نیست؟
شاید باور کردن این موضوع کمی دشوار باشد اما یک هنرمند تئاتر در هیچ یک از فرم های اداری، بانکی و..... نمی تواند مقابل کلمه شغل بنویسد "نویسنده، کارگردان و یا بازیگر" در همه این موارد همکاران من مقابل کلمه شغل از واژه آزاد استفاده می کنند.
این دردناک ترین اتفاق روزمره ماست.
تصور کنید عمری را پای حرفه ای گذاشته باشید که توسط هیچ یک از ارگان ها به رسمیت شناخته نمی شود.
ما به عنوان یک هنرمندان تئاتر وظیفه داریم از جامع شناسی، فلسفه، روانشناسی و... برای انتقال اندیشه در غالب یک اثر هنری استفاده کنیم، لازمه ی خلق یک اثر هنری، قبل از هرچیز آرامش خاطر خود هنرمند است، حالا با توجه به تفاسیر بالا یک هنرمند تئاتر چگونه می تواند آرامش خود را در سایه ی عدم امنیت شغلی تامین کند؟
ما در حال حاضر با تئاتری روبرو هستیم که نه دولت آن را قبول دارد، نه هنرمندان و نه مردم....
با توجه به اصل بالا، من فکر میکنم که ما تئاتر به معنای واقعی کلمه نداریم و اگر گاهی در گوشه ای، اتفاقی شکل می گیرد حاصل تلاش انفرادی هنرمند است.
مثل شاخه گلی روئیده در بستری از علف های هرز....
من به عنوان یک هنرمند تئاتر، کماکان در مقابل واژه شغل از کلمه آزاد استفاده خواهم کرد و یقین دارم که رویای به رسمیت شناخته شدن این حرفه، در حد همان آرزو باقی خواهند ماند.
#اکبر_نجفی
@vaghaye_etefaghiye
📛📛📛📛📛📛
نقد ، تحلیل و خبر
ارتباط با ادمین : @akbar_najafi1
مسئولیت تمام متون و مقالات به عهده ی نویسندگان است.
https://t.me/joinchat/AAAAAEWcnvQTvqkh8M_Zbw
اکبر نجفی / بالاخره روز ما هم از راه رسید اما بعد از گذشت چهار دهه هنوز ما همان گرفتاری های پیشین را داریم.
تئاتر نیاز به تشکیلات منسجم دارد، سازمانی که در ابتدا امنیت شغلی ما را تضمین کند، اما درست در همین لحظه با مهم ترین ابهام موجود روبرو می شویم.
مگر تئاتر حرفه محسوب می گردد؟
با صراحت می گویم خیر!!!!
مادامی که تئاتر به صورت فراگیر و سازمانی اداره نشود، وضعیت هنرمندان آن روز به روز وخیم تر خواهد شد.
مادامی که ما سازمانی تحت عنوان سازمان تئاتر در چارت اداری وزارت فرهنگ و ارشاد نداشته باشیم، سخن گفتن از تئاتر به عنوان یک شغل کمی مضحک به نظر می رسد.
چگونه می شود مشکلات و مصائب صنفی را برطرف کرد در حالی که هنوز این صنف دارای تشکیلات اداری مستقل نیست؟
شاید باور کردن این موضوع کمی دشوار باشد اما یک هنرمند تئاتر در هیچ یک از فرم های اداری، بانکی و..... نمی تواند مقابل کلمه شغل بنویسد "نویسنده، کارگردان و یا بازیگر" در همه این موارد همکاران من مقابل کلمه شغل از واژه آزاد استفاده می کنند.
این دردناک ترین اتفاق روزمره ماست.
تصور کنید عمری را پای حرفه ای گذاشته باشید که توسط هیچ یک از ارگان ها به رسمیت شناخته نمی شود.
ما به عنوان یک هنرمندان تئاتر وظیفه داریم از جامع شناسی، فلسفه، روانشناسی و... برای انتقال اندیشه در غالب یک اثر هنری استفاده کنیم، لازمه ی خلق یک اثر هنری، قبل از هرچیز آرامش خاطر خود هنرمند است، حالا با توجه به تفاسیر بالا یک هنرمند تئاتر چگونه می تواند آرامش خود را در سایه ی عدم امنیت شغلی تامین کند؟
ما در حال حاضر با تئاتری روبرو هستیم که نه دولت آن را قبول دارد، نه هنرمندان و نه مردم....
با توجه به اصل بالا، من فکر میکنم که ما تئاتر به معنای واقعی کلمه نداریم و اگر گاهی در گوشه ای، اتفاقی شکل می گیرد حاصل تلاش انفرادی هنرمند است.
مثل شاخه گلی روئیده در بستری از علف های هرز....
من به عنوان یک هنرمند تئاتر، کماکان در مقابل واژه شغل از کلمه آزاد استفاده خواهم کرد و یقین دارم که رویای به رسمیت شناخته شدن این حرفه، در حد همان آرزو باقی خواهند ماند.
#اکبر_نجفی
@vaghaye_etefaghiye
📛📛📛📛📛📛
نقد ، تحلیل و خبر
ارتباط با ادمین : @akbar_najafi1
مسئولیت تمام متون و مقالات به عهده ی نویسندگان است.
https://t.me/joinchat/AAAAAEWcnvQTvqkh8M_Zbw
Telegram
وقایع اتفاقیه
نقد ، تحلیل و خبر
ارتباط با ادمین : @akbar_najafi1
مسئولیت تمام متون و مقالات به عهده ی نویسندگان است.
https://t.me/joinchat/AAAAAEWcnvRlqWOby4B6gA
ارتباط با ادمین : @akbar_najafi1
مسئولیت تمام متون و مقالات به عهده ی نویسندگان است.
https://t.me/joinchat/AAAAAEWcnvRlqWOby4B6gA
#نقدنوشت
سوختن ۲۰۱۸ / لی چانگ دو
burning 2018
🔸 جشنواره سینمایی کن همیشه مامنی است برای کشف آثار هنری از سرتاسر جهان که با حضور تنی چند از منتقدان نمونه و بزرگ، فیلمهای این فستیوال همیشه زیر ذرهبین مخاطبانِ پیگیر سینماست. خروجی این جشنواره بعضاً با آثاری شگفتانگیر مواجهه شده و گاهی اوقات هم برخی از فیلمها به دلایل نامعلومی تعریف و تمجیدی گزافه نثار آنها شده که وقتی فیلم موردنظر را میبینی در پایان اثر با تعجب به خودت میگویی «خب، این فیلم چه چیزی داشت که انقدر از چپ و راست صد آفرین نثارش میکردند؟!!»
🔸 «سوختن» فیلم کرهای این دوره از جشنواره کن که جایزهی فیبرشی را از آن خود کرد و بعضی از منتقدان زیر علمش سینه زدند و مخاطبانی بهبه و چهچهوار برایش لایک فرستادند، دقیقاً از همان دسته آثار بیخود و باری به هر جهت بود. فیلم با ادعای گندهتر از دهانش که نام هاروکی موراکامی نویسندهی پرآوازهی ژاپنی را از نخستین شات خود یدک میکشد و فیلمساز هم احتمالاً در خیال خود دست به یک اقتباس زده، به حدی فیلم بیدر و پیکر و بیسر و تهی است که کاملاً ۲ ساعت و نیم وقت شما را تلف میکند و لذت دیدن یک اثر سینمایی را به حضیض میبرد. فیلم دقیقاً مشخص نیست در مورد چیست و از هر المانبازیای استفاده میکند که مفهوم از ساختار لوثاش تراوش نماید.
🔸 بازیگران که در طول داستان بیشتر نقش هوازی دارند و برای خود از در میآیند و از پنجره میروند، نه منطقی دارند و نه کنش فعالی، بلکه از بالا و پایین در طول اثر رژه رفته و سببیتی برای ساحت خود در جهت اتمسفر و چگالی ایجاد نمیکنند. این مدل فیلم ساختن واقعاً کار سختی نیست چون یک داستان بیدر و پیکر را روایت کن و هر جا که کم آوردی چندتا نمای کارتپستالی بِچِپان به اثر و اصطلاحاً با حفرههای شخصیتپردازی و درام و قصه، ادای مدرن یا پستمدرن بودن دربیاور.
🔸 شخصیت اول فیلم که یک پسر جوان تنهاست و تا آخر هم نمیفهمیم که چه ساحت کاراکتریای دارد، دوست دوران کودکی خود را به طور اتفاقی میابد و از همینجا رابطهی سست و بیهدف فیلم استارت میخورد. اینکه در سطور قبلی گفتیم کاراکترها هوازی هستند منظورمان دقیقاً همین بود که شخصیتها بدون کنش و واکنشی آدمیزادی برای خودشان قدمرو میروند و هیچ علیت و چسبندگیای میانشان نیست. حتی منطق مکانی فیلم هم مشخص نیست، مثلاً دلیل اینکه خانهی پسر در کنار مرز کرهی شمالی است و دائماً صدای شعارهای آنور مرزیها برای اینور مرزیها پخش گشته مشخص نمیشود به چه منظور است، آیا دلیل و پز سیاسی دارد یا برچسبی برای الیناسیون ساحت پرسناژهاست؟!! این نکتهی آخر را اگر بگوییم حتماً داریم شوخی میکنیم، چون فیلم در حد و اندازههای این حرفها نیست. فیلم هنوز عرضه ندارد سببیت و کنش بسازد چه برسد به اینکه وارد چالش فردیت و الیناسیون از خودبیگانگی گردد!!! این علامت تعجب را که دیدم دقیقاً رنگ و بوی همان علامت تعجبی را داشت که وقتی فیلم خستهکننده و سرکاری «سوختن» تمام شد، و کمر دردی که تنها خروجی فیلم بود کاری کرد که بر روح سازنده ارادت ویژهای نمایم. گاهی اوقات تعریف و تمجید از آثار گویی مالیات ندارد و همینطور بر هر فیلمی که یک فیلمساز گمنام پشت دوربینش نما بازی کرده باشد، بهبه و چهچه نثار کنند تبدیل به نقدبازی و بازی با مدیوم میشود.
پ.ن: نقدنوشت واژه ی ابداعی نگارنده است که ترکیبی از دو واژه نقد و نوشتن می باشد و یک کلمه ی مرکب را می سازد به این معنی که متن مورد نظر نه یک نقد کامل است و نه یک نوشته ی معمولی بلکه نیمه نقد ، غیر یادداشت می باشد
✍ #پژمان_خلیلزاده
@pezhmaneveshte
https://t.me/image_naghdzee/21
🆔 @naghdzee
سوختن ۲۰۱۸ / لی چانگ دو
burning 2018
🔸 جشنواره سینمایی کن همیشه مامنی است برای کشف آثار هنری از سرتاسر جهان که با حضور تنی چند از منتقدان نمونه و بزرگ، فیلمهای این فستیوال همیشه زیر ذرهبین مخاطبانِ پیگیر سینماست. خروجی این جشنواره بعضاً با آثاری شگفتانگیر مواجهه شده و گاهی اوقات هم برخی از فیلمها به دلایل نامعلومی تعریف و تمجیدی گزافه نثار آنها شده که وقتی فیلم موردنظر را میبینی در پایان اثر با تعجب به خودت میگویی «خب، این فیلم چه چیزی داشت که انقدر از چپ و راست صد آفرین نثارش میکردند؟!!»
🔸 «سوختن» فیلم کرهای این دوره از جشنواره کن که جایزهی فیبرشی را از آن خود کرد و بعضی از منتقدان زیر علمش سینه زدند و مخاطبانی بهبه و چهچهوار برایش لایک فرستادند، دقیقاً از همان دسته آثار بیخود و باری به هر جهت بود. فیلم با ادعای گندهتر از دهانش که نام هاروکی موراکامی نویسندهی پرآوازهی ژاپنی را از نخستین شات خود یدک میکشد و فیلمساز هم احتمالاً در خیال خود دست به یک اقتباس زده، به حدی فیلم بیدر و پیکر و بیسر و تهی است که کاملاً ۲ ساعت و نیم وقت شما را تلف میکند و لذت دیدن یک اثر سینمایی را به حضیض میبرد. فیلم دقیقاً مشخص نیست در مورد چیست و از هر المانبازیای استفاده میکند که مفهوم از ساختار لوثاش تراوش نماید.
🔸 بازیگران که در طول داستان بیشتر نقش هوازی دارند و برای خود از در میآیند و از پنجره میروند، نه منطقی دارند و نه کنش فعالی، بلکه از بالا و پایین در طول اثر رژه رفته و سببیتی برای ساحت خود در جهت اتمسفر و چگالی ایجاد نمیکنند. این مدل فیلم ساختن واقعاً کار سختی نیست چون یک داستان بیدر و پیکر را روایت کن و هر جا که کم آوردی چندتا نمای کارتپستالی بِچِپان به اثر و اصطلاحاً با حفرههای شخصیتپردازی و درام و قصه، ادای مدرن یا پستمدرن بودن دربیاور.
🔸 شخصیت اول فیلم که یک پسر جوان تنهاست و تا آخر هم نمیفهمیم که چه ساحت کاراکتریای دارد، دوست دوران کودکی خود را به طور اتفاقی میابد و از همینجا رابطهی سست و بیهدف فیلم استارت میخورد. اینکه در سطور قبلی گفتیم کاراکترها هوازی هستند منظورمان دقیقاً همین بود که شخصیتها بدون کنش و واکنشی آدمیزادی برای خودشان قدمرو میروند و هیچ علیت و چسبندگیای میانشان نیست. حتی منطق مکانی فیلم هم مشخص نیست، مثلاً دلیل اینکه خانهی پسر در کنار مرز کرهی شمالی است و دائماً صدای شعارهای آنور مرزیها برای اینور مرزیها پخش گشته مشخص نمیشود به چه منظور است، آیا دلیل و پز سیاسی دارد یا برچسبی برای الیناسیون ساحت پرسناژهاست؟!! این نکتهی آخر را اگر بگوییم حتماً داریم شوخی میکنیم، چون فیلم در حد و اندازههای این حرفها نیست. فیلم هنوز عرضه ندارد سببیت و کنش بسازد چه برسد به اینکه وارد چالش فردیت و الیناسیون از خودبیگانگی گردد!!! این علامت تعجب را که دیدم دقیقاً رنگ و بوی همان علامت تعجبی را داشت که وقتی فیلم خستهکننده و سرکاری «سوختن» تمام شد، و کمر دردی که تنها خروجی فیلم بود کاری کرد که بر روح سازنده ارادت ویژهای نمایم. گاهی اوقات تعریف و تمجید از آثار گویی مالیات ندارد و همینطور بر هر فیلمی که یک فیلمساز گمنام پشت دوربینش نما بازی کرده باشد، بهبه و چهچه نثار کنند تبدیل به نقدبازی و بازی با مدیوم میشود.
پ.ن: نقدنوشت واژه ی ابداعی نگارنده است که ترکیبی از دو واژه نقد و نوشتن می باشد و یک کلمه ی مرکب را می سازد به این معنی که متن مورد نظر نه یک نقد کامل است و نه یک نوشته ی معمولی بلکه نیمه نقد ، غیر یادداشت می باشد
✍ #پژمان_خلیلزاده
@pezhmaneveshte
https://t.me/image_naghdzee/21
🆔 @naghdzee
Telegram
Image naghdzee
Forwarded from محسن باقری - نقدزیست (محسن باقری)
#نقدیادداشت
🔰محمدتقی فهیم به فیلم تختی در صفحه شخصی اش در اینستاگرام
مردمی که نیم قرن با غلامرضا تختی حال کرده اند، از مغازه و قصابی محله تا محیط های ورزشی و قهوه خانه های شهر، عکس آقا تختی جذاب ترین تصویر آمال و آرزویشان بوده و همواره این اسطوره سنگ محک مردی و نامردی بوده و هست، حالا چرا باید از تصویری بر پرده حمایت کنند که همه ی این موجودیت را نشانه رفته است ؟ اصلا چرا باید مردم از قهرمانی خوششان بیاید که حتی نمی تواند جوراب هایش را پیدا کند ؟ واقعیت امر، فیلم غلامرضا تختی، اثری با شکوه و بزرگ است، فیلمی که نمونه عظیم هالیوودی در سینمای ایران شناخته می شود ولی مگر مردم از داستان زندگی تختی فیلمی هالیوودی می خواهند ؟ کاش قهرمان سازی از هیچ را از هالیود وام می گرفتند. به شخصه فیلم تختی را تا سکانس ملبورن دوست دارم و معتقدم که اگر بهرام توکلی و تهیه کننده اش، سعید ملکان، داستان را چنان بسط می دادند که فینال، مسابقه ملبورن بود، حتی به رغم وجود نابازیگر غیر کاریزماتیک ، فیلمی می شد که مردم می خواستند ، اما گرایش روشنفکرانه ی پشت فیلم و اینکه نگاه به رضایت نخبگان و لایه هایی خاص جامعه معطوف بوده ، قصه را تا خار و ذلیل کردن قهرمان و به خودکشی کشاندن اش ، کش داده اند تا تیر خلاصی بر گمان های کشتن مستقیم تختی توسط ساواک باشد ، یعنی خلاف جهت خواست توده های مردم و قلقلک خوشایند شبه روشنفکران . پس عجیب نیست که حالا سهم فیلم تختی از سه میلیون مخاطب اکران نوروزی ناچیز و عامل ریزش آنها به گیشه فیلم های نازل و سطحی شدن مبرهن . آیا در این گریزان کردن مردم از دیدن فیلم خوب و کشاندنشان به دیدن آثار سطحی ، کی مقصر است ؟ کمپین راه انداختن و تشویق برخی چهره ها و خواص هیچ کمکی به این طراحی از پیش ، برای حرام کردن یک سوژه محبوب نمی کند
🔰محسن باقری : قهرمان سازی آمریکا آنقدر مردم سوسول ندارد که نبیند چطور قهرمانشان را به مرگ کشاندند. مشکل اینجاست مردم قهرمان پرور، همیشه شهید محور نمی کنند و شهادت می دهند... تختی کشی رسم ماست. قهرمان خودش را می کشد که با امثال ما طرف نباشد. ظرفیت یک مشت شعر و شعار برای تختی مردمی هرساله می شد اعتبار پوشالی؟ حالا حقیقت را باید چشید و کمی عذاب وجدان گرفت. ما کشتیم و بالای سرش روضه خوندیم. روضه دیگر بس است،لطفا خفه خوان مرگ بگیریم .... حقیقت تلخ است. از خانواده، جامعه، دولت، ملت، شاه، وطن، میهن، خدا، عشق، من، تو؛ فهیم، نادان، دانا و ... همه دستشان آغشته به خون تختی است. پس ببین که تختی دیگر نکشیم و قدردانش باشیم. تختی را مادر، خواهر، برادر کشتند و تنها پدر در مقابلش بچه بود. که او رفت و بی پدر گیر آورده و تا میخورد قرص مرگ نثارش کردیم.
یک بار هم که شده شقیقه به گوزن ربط ندهید و فروشی که توسط همان ملت قهرمان کش ایجاد شده را به خاطر مردم مداری مضحکتان به روشنفکری برچسب نزنید. سینمای آمریکا جامعه ای دارد که قهرمانش را نمی کشد و راست راست ملتش بر دروغ و فریب خانه نمی سازند... پس مدل قهرمان سازی روشنفکرانه ایرانی را بچشیم که بی شک تلخ است اما حقیقی و حقیقت را باید مانند همان لیوان آبی که تختی سر کشید، نوش جان کنیم. همین خقیقت تلخ ملت را به سینما نکشاند، پس فیلم به هدف خود رسیده... مردم هم مثل همیشه در محکمه خود حاضر نشده اند اما خدا را شکر که محکومند به حقیقتی که اسمش می آید عذاب وجدان میبلعند آنهم تا ابد الدهر. از وجدان بگدرد، باید فاتحه را خواند. تختی را نکشتند؛ تختی را دق دادیم و از جان سیرش کردیم ...آخ که این بازگویی حقیقت تلخ، چقدر شیرین است ... تا باشد از این روشنفکری ها.
🆔 @mohsen_baghery_critic
🔰محمدتقی فهیم به فیلم تختی در صفحه شخصی اش در اینستاگرام
مردمی که نیم قرن با غلامرضا تختی حال کرده اند، از مغازه و قصابی محله تا محیط های ورزشی و قهوه خانه های شهر، عکس آقا تختی جذاب ترین تصویر آمال و آرزویشان بوده و همواره این اسطوره سنگ محک مردی و نامردی بوده و هست، حالا چرا باید از تصویری بر پرده حمایت کنند که همه ی این موجودیت را نشانه رفته است ؟ اصلا چرا باید مردم از قهرمانی خوششان بیاید که حتی نمی تواند جوراب هایش را پیدا کند ؟ واقعیت امر، فیلم غلامرضا تختی، اثری با شکوه و بزرگ است، فیلمی که نمونه عظیم هالیوودی در سینمای ایران شناخته می شود ولی مگر مردم از داستان زندگی تختی فیلمی هالیوودی می خواهند ؟ کاش قهرمان سازی از هیچ را از هالیود وام می گرفتند. به شخصه فیلم تختی را تا سکانس ملبورن دوست دارم و معتقدم که اگر بهرام توکلی و تهیه کننده اش، سعید ملکان، داستان را چنان بسط می دادند که فینال، مسابقه ملبورن بود، حتی به رغم وجود نابازیگر غیر کاریزماتیک ، فیلمی می شد که مردم می خواستند ، اما گرایش روشنفکرانه ی پشت فیلم و اینکه نگاه به رضایت نخبگان و لایه هایی خاص جامعه معطوف بوده ، قصه را تا خار و ذلیل کردن قهرمان و به خودکشی کشاندن اش ، کش داده اند تا تیر خلاصی بر گمان های کشتن مستقیم تختی توسط ساواک باشد ، یعنی خلاف جهت خواست توده های مردم و قلقلک خوشایند شبه روشنفکران . پس عجیب نیست که حالا سهم فیلم تختی از سه میلیون مخاطب اکران نوروزی ناچیز و عامل ریزش آنها به گیشه فیلم های نازل و سطحی شدن مبرهن . آیا در این گریزان کردن مردم از دیدن فیلم خوب و کشاندنشان به دیدن آثار سطحی ، کی مقصر است ؟ کمپین راه انداختن و تشویق برخی چهره ها و خواص هیچ کمکی به این طراحی از پیش ، برای حرام کردن یک سوژه محبوب نمی کند
🔰محسن باقری : قهرمان سازی آمریکا آنقدر مردم سوسول ندارد که نبیند چطور قهرمانشان را به مرگ کشاندند. مشکل اینجاست مردم قهرمان پرور، همیشه شهید محور نمی کنند و شهادت می دهند... تختی کشی رسم ماست. قهرمان خودش را می کشد که با امثال ما طرف نباشد. ظرفیت یک مشت شعر و شعار برای تختی مردمی هرساله می شد اعتبار پوشالی؟ حالا حقیقت را باید چشید و کمی عذاب وجدان گرفت. ما کشتیم و بالای سرش روضه خوندیم. روضه دیگر بس است،لطفا خفه خوان مرگ بگیریم .... حقیقت تلخ است. از خانواده، جامعه، دولت، ملت، شاه، وطن، میهن، خدا، عشق، من، تو؛ فهیم، نادان، دانا و ... همه دستشان آغشته به خون تختی است. پس ببین که تختی دیگر نکشیم و قدردانش باشیم. تختی را مادر، خواهر، برادر کشتند و تنها پدر در مقابلش بچه بود. که او رفت و بی پدر گیر آورده و تا میخورد قرص مرگ نثارش کردیم.
یک بار هم که شده شقیقه به گوزن ربط ندهید و فروشی که توسط همان ملت قهرمان کش ایجاد شده را به خاطر مردم مداری مضحکتان به روشنفکری برچسب نزنید. سینمای آمریکا جامعه ای دارد که قهرمانش را نمی کشد و راست راست ملتش بر دروغ و فریب خانه نمی سازند... پس مدل قهرمان سازی روشنفکرانه ایرانی را بچشیم که بی شک تلخ است اما حقیقی و حقیقت را باید مانند همان لیوان آبی که تختی سر کشید، نوش جان کنیم. همین خقیقت تلخ ملت را به سینما نکشاند، پس فیلم به هدف خود رسیده... مردم هم مثل همیشه در محکمه خود حاضر نشده اند اما خدا را شکر که محکومند به حقیقتی که اسمش می آید عذاب وجدان میبلعند آنهم تا ابد الدهر. از وجدان بگدرد، باید فاتحه را خواند. تختی را نکشتند؛ تختی را دق دادیم و از جان سیرش کردیم ...آخ که این بازگویی حقیقت تلخ، چقدر شیرین است ... تا باشد از این روشنفکری ها.
🆔 @mohsen_baghery_critic
Forwarded from مسعودفراستی (محسن باقری)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نقدهای محمدتقی فهیم؛ مسعود فراستی، سعید قطبی زاده
فیلم "متری شش و نیم" ساخته "سعید روستایی" در برنامه هفت
1️⃣ قسمت اول
نقدِنقد صحبتهای این ویدیو را در زیر بخوانید👇
@massoud_farassati
فیلم "متری شش و نیم" ساخته "سعید روستایی" در برنامه هفت
1️⃣ قسمت اول
نقدِنقد صحبتهای این ویدیو را در زیر بخوانید👇
@massoud_farassati
Forwarded from مسعودفراستی (محسن باقری)
#نقدنقد فیلم "متری شش و نیم" ساخته "سعید روستایی" در برنامه هفت
نقدهای محسن باقری و فرید ذاکری بر نقدهای محمدتقی فهیم؛ مسعود فراستی، سعید قطبی زاده
1️⃣ قسمت اول : ویدیو را در پست بالا ببینید.
🔸در ابتدای میز نقد، محمدتقی فهیم به بیان نظرات کلیاش درمورد فیلم میپردازد و میگوید' با اینکه از فیلم قبلی روستایی خوشش نمیآمده اما آن را نسبت به این فیلم برتر میداند. و در اینجا رشد چشمگیری شاهد نبوده و معتقد است فیلم لحنی چندپاره دارد و میتوان فصلهای پایانی آن را جابهجا کرد و هیچ اتفاقی نمیافتد. تنها نقطه مثبت فیلم را بعضی موقعیتهای چشمگیر آن میداند و شخصیت پلیس آن که متفاوت است اما بازی معادی دراین نقش را آپارتمانی و ضعیف ارزیابی میکند.
🔸 سعید قطبیزاده در اولین دفاعیه از فیلم حرفی میزند که بسیاری از مدافعین روی آن مانور میدهند. او شخصیت ها را خاکستری دیده و معتقد است در فیلمنامه برای شخصیت منفی خصوصیات مثبت و برای شخصیت مثبت خصوصیات منفی تدارک دیده شده و این را نشانی از رویکرد مدرن و روایت نوآورانه میداند که در این راستا سعید روستایی را هم مستلزم تحسین فرا می خواند.
🔸این در بوق و کرنا کردن ها و ندیدنِ چگونگی پرداختِ شخصیت های خاکستری فیلم نزد منتقد موافق، خود جای اما و اگر دارد. چگونگی شخصیت پردازی مهم است نه نیتِ پردازش کاراکترهای خاکستری. همین بیان چگونگی است که منتقد را دارای استدلال می کند و تحلیل را دارای ستون های محکم می سازد تا به راحتی فرو نریزد. این ها تنها به دلیل نیتِ روابط عمومی بودن به جای نقد، شکل می گیرد.
مثلا چگونگی شخصیت پردازی پلیس (پیمان معادی) که اصلا نمیفهمیم، ویژگیهای منفی اش چه میشود. مثلا آن لکههای پرونده اش نزد دستگاه قضایی بالاخره چه سرانجامی مییابند و این موضوع در یک چهارم نهایی فیلم بهکل رها میشود. در مورد چگونی شخصیت پردازی کاراکتر منفی (نوید محمدزاده) هم که رییس مافیا بودنش از همان ابتدا به ساکن جای سوال است و باورپذیر نمیشود. اینکه به شخصیتی منفی مانند {دون کورلئونه} در پدرخوانده، بعضی وجوه مثبت مثل"خانواده دوستی" و "هواخواهی همکاران مافیایی" بیفزاییم، یک موضوع است، اما اینکه یک قاچاقچی که علی القاعده باید هفت خطی از روزگار میبود، در طول درام فیلم اینقدر رقیقالقلب و مظلوم شود که از شخصیتی منفی به شخصیت مثبت تغییرهویت دهد، موضوعی دیگر...
🔸نقل قول سعید قطبی زاده: «آن شخصیتی که تیپیکال منفی است، ویژگیهای مثبتش هم امرور میشود. و آن شخصیتی که تیپکال مثبت است، ویژگیهای منفیاش مرور میشود». اگر اینطور بود، که غمی نبود و نقد نقدمان کجا بود! مشکل دقیقا اینجاست که محمدزاده صرفاً یک شخصیت منفی نبوده که حالا ویژگیهای مثبتاش را مرور کنیم، بلکه هر چه فیلم جلو میرود، تقریبا از این شخصیت هیچ ویژگی منفی باقی نمیماند! و رسما می شود، مثبت در مثبت = مثبت! با دو سه لیوان آب هم رویش!
@massoud_farassati
@mohsen_baghery_critic
@shebroshan
@naghdzee
نقدهای محسن باقری و فرید ذاکری بر نقدهای محمدتقی فهیم؛ مسعود فراستی، سعید قطبی زاده
1️⃣ قسمت اول : ویدیو را در پست بالا ببینید.
🔸در ابتدای میز نقد، محمدتقی فهیم به بیان نظرات کلیاش درمورد فیلم میپردازد و میگوید' با اینکه از فیلم قبلی روستایی خوشش نمیآمده اما آن را نسبت به این فیلم برتر میداند. و در اینجا رشد چشمگیری شاهد نبوده و معتقد است فیلم لحنی چندپاره دارد و میتوان فصلهای پایانی آن را جابهجا کرد و هیچ اتفاقی نمیافتد. تنها نقطه مثبت فیلم را بعضی موقعیتهای چشمگیر آن میداند و شخصیت پلیس آن که متفاوت است اما بازی معادی دراین نقش را آپارتمانی و ضعیف ارزیابی میکند.
🔸 سعید قطبیزاده در اولین دفاعیه از فیلم حرفی میزند که بسیاری از مدافعین روی آن مانور میدهند. او شخصیت ها را خاکستری دیده و معتقد است در فیلمنامه برای شخصیت منفی خصوصیات مثبت و برای شخصیت مثبت خصوصیات منفی تدارک دیده شده و این را نشانی از رویکرد مدرن و روایت نوآورانه میداند که در این راستا سعید روستایی را هم مستلزم تحسین فرا می خواند.
🔸این در بوق و کرنا کردن ها و ندیدنِ چگونگی پرداختِ شخصیت های خاکستری فیلم نزد منتقد موافق، خود جای اما و اگر دارد. چگونگی شخصیت پردازی مهم است نه نیتِ پردازش کاراکترهای خاکستری. همین بیان چگونگی است که منتقد را دارای استدلال می کند و تحلیل را دارای ستون های محکم می سازد تا به راحتی فرو نریزد. این ها تنها به دلیل نیتِ روابط عمومی بودن به جای نقد، شکل می گیرد.
مثلا چگونگی شخصیت پردازی پلیس (پیمان معادی) که اصلا نمیفهمیم، ویژگیهای منفی اش چه میشود. مثلا آن لکههای پرونده اش نزد دستگاه قضایی بالاخره چه سرانجامی مییابند و این موضوع در یک چهارم نهایی فیلم بهکل رها میشود. در مورد چگونی شخصیت پردازی کاراکتر منفی (نوید محمدزاده) هم که رییس مافیا بودنش از همان ابتدا به ساکن جای سوال است و باورپذیر نمیشود. اینکه به شخصیتی منفی مانند {دون کورلئونه} در پدرخوانده، بعضی وجوه مثبت مثل"خانواده دوستی" و "هواخواهی همکاران مافیایی" بیفزاییم، یک موضوع است، اما اینکه یک قاچاقچی که علی القاعده باید هفت خطی از روزگار میبود، در طول درام فیلم اینقدر رقیقالقلب و مظلوم شود که از شخصیتی منفی به شخصیت مثبت تغییرهویت دهد، موضوعی دیگر...
🔸نقل قول سعید قطبی زاده: «آن شخصیتی که تیپیکال منفی است، ویژگیهای مثبتش هم امرور میشود. و آن شخصیتی که تیپکال مثبت است، ویژگیهای منفیاش مرور میشود». اگر اینطور بود، که غمی نبود و نقد نقدمان کجا بود! مشکل دقیقا اینجاست که محمدزاده صرفاً یک شخصیت منفی نبوده که حالا ویژگیهای مثبتاش را مرور کنیم، بلکه هر چه فیلم جلو میرود، تقریبا از این شخصیت هیچ ویژگی منفی باقی نمیماند! و رسما می شود، مثبت در مثبت = مثبت! با دو سه لیوان آب هم رویش!
@massoud_farassati
@mohsen_baghery_critic
@shebroshan
@naghdzee
نقد پلان به پلان فیلم #دزدان_فروشگاه با هدایت #پژمان_خلیلزاده (منتقد و مدرس سینما)
⏰ جمعه ۳۰ فروردین از ساعت ۱۵ الی ۱۸
☕️ #کافه_پدرخوانده، خیابان انقلاب، ضلع جنوب شرقی چهارراه کالج، نبش ساختمان اداری مترو، پلاک ۸۷۶
☎️ جهت هماهنگی برای ثبتنام می توانید با شماره تلفن روابط عمومی نقدزی 09383246633 یا آیدی @naghdzeee در تلگرام تماس حاصل فرمایید.
🔴 توجه: سرعت پاسخگویی تلگرامی بیشتر است.
🔴 ظرفیت سالن ۳۰ نفر است
@naghdzee
@pezhmaneveshte
⏰ جمعه ۳۰ فروردین از ساعت ۱۵ الی ۱۸
☕️ #کافه_پدرخوانده، خیابان انقلاب، ضلع جنوب شرقی چهارراه کالج، نبش ساختمان اداری مترو، پلاک ۸۷۶
☎️ جهت هماهنگی برای ثبتنام می توانید با شماره تلفن روابط عمومی نقدزی 09383246633 یا آیدی @naghdzeee در تلگرام تماس حاصل فرمایید.
🔴 توجه: سرعت پاسخگویی تلگرامی بیشتر است.
🔴 ظرفیت سالن ۳۰ نفر است
@naghdzee
@pezhmaneveshte
Forwarded from محسن باقری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نقدهای محمدتقی فهیم؛ مسعود فراستی، سعید قطبی زاده
فیلم "متری شش و نیم" ساخته "سعید روستایی" در برنامه هفت
2️⃣ قسمت دوم
نقدِنقد را در پست زیر بخوانید👇
@massoud_farassati
فیلم "متری شش و نیم" ساخته "سعید روستایی" در برنامه هفت
2️⃣ قسمت دوم
نقدِنقد را در پست زیر بخوانید👇
@massoud_farassati