نقدى بر اسلام
47.6K subscribers
6.58K photos
3.97K videos
932 files
5.85K links
اين كانال براي زدودن خرافات و تقدس زدايى تشكيل شده است. هدف ما مبارزه با جهل اديان ميباشد.
سايت ما
www.eslam.nu
ارتباط با ادمين:
@Naghde_eslam_bot
كتابخانه كانال
@ketabkhaneh_naghd
يوتيوب
https://www.youtube.com/channel/UCUVpfPD7eKOt-vs8M9FvTtQ
Download Telegram
Telegram : @Archive_Reza_Fazeli
Telegram : @Archive_Reza_Fazeli
پرونده‌ی شنیداری: زنده‌یاد رضا فاضلی

بخش- دوم
#قسمت_پانزدهم

با به اشتراک گذاشتن این سخنرانی، در روشنگری و ستیز براى زدودن نادانی و یاوه‌ها در جامعه هم‌دست باشید.
@Naghde_Eslamm
www.eslam.nu
نقدى بر اسلام
▪️جهاد در اسلام، دفاع از خود يا قتل عام و تجاوز براى اعتلاى اسلام؟! #قسمت_چهاردهم ممکن است بپرسید هدف چیست که از آیه ٦ ترجمه مختلف را گذاشته اید؟ در پاسخ می گوییم در جواب دروغگوهای افرادی که می گویند جزیه پولی است برای حفظ و صیانت اهل ذمه و نه تحقیر و تذلل…
▪️جهاد در اسلام، دفاع از خود يا قتل عام و تجاوز براى اعتلاى اسلام؟!

#قسمت_پانزدهم

از اینجا به بعد به شرح و بیان تفصیلی و مبسوط همین صحبت های جناب خمینی از کتب اهل سنت می پردازیم و خواهید دید جزیه جهت تحقیر است چطور اسلام غیر مسلمان را شهروند درجه و تا حد حیوان پایین می آورد.
در ابتدا معنی جزیه را از نظر لغوی از قوامیس عرب مورد بررسی قرار می دهیم:
در لسان العرب می خوانیم:
والجِزْيَةُ مَا يُؤْخَذُ مِنْ أَهل الذِّمَّةِ، وَالْجَمْعُ
الجِزَى مِثْلُ لِحْيةٍ ولِحىً. وَقَدْ تَكَرَّرَ فِي الْحَدِيثِ
ذِكْرُ الجِزْيَة فِي غَيْرِ مَوْضِعٍ، وَهِيَ عِبَارَةٌ عَنِ
الْمَالِ الَّذِي يَعْقِد الكتابيُّ عَلَيْهِ الذِّمَّةَ، وَهِيَ
فِعْلَةٌ مِنَ الجَزاء كأَنها جَزَتْ عَنْ قتلِه؛ وَمِنْهُ
الْحَدِيثُ: لَيْسَ عَلَى مُسْلِمٍ جِزْيَة
#منبع: لسان العرب نویسنده: ابن منظور    ج: ١٤ صفحات: ١٤٦-١٤٧
#ترجمه:
و جزیه آن چیزی است که از اهل ذمه گرفته می شود و جمع الجزی است مانند لحیة و لحیّ. و در حدیث در غیر موضع ذکر جزیه آمده استو آن عبارت از مالی است که بر ذمه (گردن) اهل کتاب(یهود،مسیحی ها و مجوس البته با اختلاف نظر) است و این کلمه عمل بخاطر این انجام می شود که جزای حفظ جان دهنده ی آن از قتل است(بواسطه جزیه دادن فرد جانش را از دست مسلمانان می رهاند) و در این باره حدیثی است که گفته: بر مسلمان جزیه ای نیست.
در قاموس المحیط فیروز آبادی آمده است:
وأجْزَى كذا عن كذا:
قامَ مَقَامَهُ ولم يَكْفِ.
#منبع: القاموس المحيط نویسنده : الفيروز آبادي، مجد الدين ج: ١ ص ١٢٧٠
#ترجمه:
و چنان و چنان جزیه داد: بخاطر اینکه با دادن جزیه شأن و مقام خود را نگه دارد و آن را از کف ندهد(منظور یعنی پول بدهد در عوض اینکه جان را حفظ کند)
پس از نظر لغوی پولی که بابت جزیه می گیرند جزاء برای حفظ جان فرد است که کشته نشود نه اینکه پول بدهد جانش حفظ شود.
استناد می کنند که عمر بن خطاب از پیرمرد یهودی جزیه نگرفت بخاطر کهولت سنش خب همین جناب عمر در زمان قحطی دست سارق را هم قطع نکرد اما آیا این ترک ضرورت اخذ جزیه و حد سرقت که قطع دست است به ارزش های مبارک اسلام می افزاید؟
حالا برویم سر وقت اقوال علماء که بدون ماله کشی و منور کردن چهره اسلام به بیان حقایق جزیه پرداخته اند:
قرطبی در تفسیرش می گوید:
فَقَالَ عُلَمَاءُ الْمَالِكِيَّةِ: وَجَبَتْ بَدَلًا عَنِ الْقَتْلِ
بِسَبَبِ الْكُفْرِ. وَقَالَ الشَّافِعِيُّ: وَجَبَتْ بَدَلًا عَنِ
الدَّمِ وَسُكْنَى الدَّارِ.
#منبع: تفسير القرطبي نویسنده: القرطبي، شمس الدين جلد: ٨ صفحه ١١٣
#ترجمه: علمای مذهب مالکی گفته اند: (جزیه) در عوض این که فرد کشته نشود بخاطر اینکه آن فرد کافر(باید کشته شود) از فرد کافر گرفته می شود و شافعی گفته: (جزیه) در عوض نریختن خون کافر و اینکه او را از وطنش آواره نکنیم گرفته می شود.

ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/36221
نقدى بر اسلام
▪️امامزاده تراشی و ترويج خرافات توسط ملاها #قسمت_چهاردهم و در حالیکه دستش را به طرف مزرعۀ سرسبز قطبيه دراز کرده بود، به سخنش ادامه داد : " .همه حقه ها زیر سر این صحراى قبطیه است و هندوانه کارى بی حساب و کتابش. اگر امسال مستاجر قبطیه هندوانه نکاشته بود و…
▪️امامزاده تراشی و ترويج خرافات توسط ملاها

#قسمت_پانزدهم(آخر)

ملا توتی جلو می آمد و کف می ریخت و با نگاه یاري طلبش از مردم استمداد می کرد، اما مردم همچنان ساکت مانده بودند و مردد، که صداي سید نومیدونی از گوشۀ صفۀ دیگري در فضا پیچید که :
".ایها الناس! آهاي ملت بی غیرت سیرجون! این ناسید خدانشناس داره کفر کافرین میگه و شما واستادین نگاهش می کنین؟ این سید هرهري مذهب سگ بابی منکر معجزه شده، میگه پیر و پیغمبري نیست، ابلفرض للعباسی نیست، خدایی نیست، قرآنی نیست، آنوقت شما مثل بره سرتونه انداختین پایین؟ میگه امام رضا به دیدن امامزاده علی نیامده است." و در حالیکه کف می ریخت رویش را به طرف سید کرد و نعره زد که :
".سید جد به کمر زده! چطور من با این پاي لنگم، تو با آن قوز نکبت هفت منی ات می تونیم به زیارت امامزاده علی بیاییم و امام رضا، پسر موسی بن جعفر، ضامن آهو نمی تونه از مشهد تا سیرجون بیایه؟ اي لعنت خدا به همان شیري که خوردي، با شمر و سنان بن جوشن محشور بشی مردکۀ هرهري
مذهب؛ طفل معصوم نظر کردة امام رضا را بردي توي اطاق و حرف توي دهنش گذاشتی که جدت به کمرت بزنه."
ظاهرا شیوة استدلال سید نومیدونی در حال اثر گذاشتن بود و جمعیت حیرت زده در آستانۀ خروشیدن که بار دیگر صداي خستۀ سید در صحن زیارتگاه پیچید که ". :مردم! اما رضا از پسر عمویش جدا نیست که بخواهد به دیدنش برود، این دید و بازدیدها مخصوص ما مردم حسابگر است، چه نسبت خاك را با عالم پاك"،
و سپس در حالیکه نگاهش را به طرف زاویه اي از صحن زیارتگاه متوجه کرده بود فریاد زد :
".مشدي ابو تراب! به جده ام فاطمۀ زهرا فرداي قیامت سر پل صراط دامنت را می گیرم اگر آنچه پریشب براي من تعریف کردي براي این فلک زده هاي خوشباور تعریف نکنی. بگو، بله براي اینها بگو که چطور شب قبل از خواب نما شدن عیسی مریدبان اربابت به سراغش فرستاده بود، بگو چطوري با دو تا بار گندم این مرد بدبختِ خسر الدنیا و الآخره را فریب دادي و خوابنمایش کردي، بگو اگر این سیل جمعیت از شهر راه نمی افتادند و به زیارت نمی آمدند خروارها هندوانۀ اربابت روي زمین می ماند و می پوسید، بگو چرا اربابت دو روز پیش از خوابنما شدن مشدي عیسی به رعیتهایش دستور داده بود هندوانه ها را به شهر نفرستند و بیاورند جلو زیارتگاه خرمن کنند." کلام سید ادامه داشت و مشدي ابوتراب چون گنه کاران سرش را پایین انداخته بود که از دم دروازة زیارتگاه صداي عیساي مریدبان سرهاي خلایق را به چرخش واداشت. بله این مشدي عیسی بود که اشک می ریخت و فریاد می زد که " مردم !حق با آسید مصطفی است، اي مرده شور دو تا بار گندم ارباب را ببرد که باعث شد من دین و ایمانم را بفروشم. مردم، به آبروي همین بزرگواري که آنجا، توي حرم خوابیده قسم که قصۀ خوابنما شدن من از سر تا پایش دروغ بود، من طاقت صحراي محشر و فرداي قیامت را ندارم، گولتان زده ام، همینجا بریزید و تکه تکه ام کنید."
اما مردم کج سلیقه بجاي مجازات عیساي دروغگو، بی هیچ تحریک و اشاره اي، دو دسته شدند، دسته اي به طرف هندوانه هاي بر زمین خرمن شده هجوم بردند، و دسته اي چون سیل بلا به سمت صحراي سرسبز قبطیه سرازیر گشتند. هنوز سایه هاي سنگین شب، آفاق ِ دشتِ گسترده را نپوشانده بود که اثري نه از توده هاي هندوانه باقی بود و نه از خیارستان صد هکتاري قبطیه . خوب، می دانم که می خواهید بپرسید این همه روده درازي چه ربطی به سخن ناشر کتابت داشت و کمیابی و گرانی کاغذ؟ عجب از عقل شما؛ فکرش را بکنید، اگر آن روز آسیدمصطفایی از راه نرسیده بود و مرا وادار به اعترافی ابلهانه و زیان خیز نکرده و بساط تقدس فروشی و نظر کردگیم را برهم نزده
بود، امروز چونین وضع و حالی داشتم که مجبور باشم طعنه هاي دلازار ناشر کتابم را تحمل کنم و ناشر کج سلیقۀ آثارم مجبور باشد کاغذ بندي دو هزار و پانصد تومان بخرد؟ اگر سید لجباز، بجاي آنکه آبرویم را ببرد و هالۀ تقدس را از دور سرم بردارد، مثل ملاتوتی و سید نومیدونی در سایۀ علمم سینه زده بود، امروز کمترین بندگان آستانم با یک تلفن صدها تن کاغذِ بندي صد و نود تومان می گرفتند و به دیگران می فروختند و در هر بندي دو هزار و سیصد و ده تومان خالص فایده می بردند و این درآمد باد آورده را صرف بهبود زندگی صیغه هاي متعددشان می کردند. جمعی به نوایی می رسیدند ؛ و من نیز هم.

نويسنده: علی اکبر سعیدي سیرجانی
https://t.me/naghde_eslamm/37009
نقدى بر اسلام
▪️دگردیسی عیسی بن مریم به مُحَمَد بن عبدالله در گذر تاريخ #قسمت_چهاردهم فرهنگی که گستر ِش پرستشگاه مقدس «یحیی» غسل دهنده در شمالِ سرزمین نبطیان نمادش بود، الگویی شد تا ٤٩ سال پس از آن یک پرستشگاهِ مقدس دیگر در جنوب سرزمین نبطیان، یعنی در مدینه ساخته شود.…
▪️دگردیسی عیسی بن مریم به مُحَمَد بن عبدالله در گذر تاريخ

#قسمت_پانزدهم

٣.٤) پرستشگاهِ مدینه
این گرایش دینی را همچنین میتوان بر دیوارهایِ پرستشگاهِ مدینه مشاهده کرد(٤٣). این پرستشگاه در سال ١٣٥ هجرى عربی (٧٥٦ میلادی) ساخته شد، یعنی پس از آغازِ دوران فرمانروایی عباسیان. به هر روی آدم باید نُخستین دهه پس از پایانِ فرمانروایی دودمان اموی را بسان یک دورانِ گُذار نگاه کند که در آن باورهای مذهبی و آیین هایی که از سوی امویان منتقل شده بودند، نگهداشته شده، ولی هماهنگ با قانون های حقوقیِ عرب هایِ خاور ِمیانرودان که سخت متاثر از فرهنگ ایرانی بودند، کامل ُشدند(٤٤).
پس از گواهی دادن به یگانگی خدا و رد شریک داشتن او، از راه تکرار پاژنام هایِ ستایش کُننده و ارج دارنده که ویژۀِ آیینِ مسیحیت هستند، بر مسیحی بودنِ فضایِ پیرامون این نوشته تاکید میشود، همانگونه که نوشته های دیواریِ قبه الصخره و ساختمان مقدس امویان در دمشق نشان میدهند. سوایِ فرنام هایِ «مُحمَد» و «رسول» که در دمشق بکاربُرده شده اند، در اینجا فرنام «عبدالله» نمایان میشود. در اینجا نیز همانند اورشلیم و دمشق، دعای خیر برای پیامبر پس از ستایش از او میآید. ولی در تفاوت با قبه الصخره، همچنین بخش بیرونی دیوارِ پرستشگاه دمشق، نام «عیسی مسیح»، پسر «مریم» وجود ندارد. آنکسی که مسئول نگارش این نوشته بوده است، از بیان نام خودش خودداری کرده است، ولی عنوانش را بیان میکند که «عبدالله (خدمتکار خدا)» را هم شامل میشود.
اکنون این پُرسش پیش میآید که آیا در این نوشتۀِ دیواری منظور از اسلام، یک دین خودسالار و تازه است یا اینکه منظور یک باور مذهبی است که هنوز در سایۀِ ادامۀِ تاثیرات و اندیشه های مسیحی ایستاده است، و این پرسش را هم میشود دربارۀِ «کتاب الله»، و سنت رسول الله پیشکیشد(٤٥).
تا زمانیکه «عبدالله (بنده خدا)»، در جایگاه فرنام (نه تنها با خلیفه یا فرمانروا بلکه) با «مُحَمَد» در پیوند است و هنوز تبدیل به نام پدرِ پیامبر نشده است، منظور از «عبدالله»، «عیسی» است:
بُرهان های بسیار خوبی در تایید این ادعا وجود دارند که منظور عیسی است -یعنی هنوز اسلام در سایۀِ مسیحیت ایستاده است-. «زمانی میتوان پذیرفت که منظور از «مُحَمَد» پیامبر عرب هاست که نوشته های دیواری در پیوند با او دیگر فرنام «عبدالله (بنده خد)» را بکار نبرند»(٤٦).
پیش از همه دلائل، دلیل های دینی وجود دارند: هماهنگی آشکار این چهار نوشتۀِ رسمی دیواری که همانند یکدیگر جمله بندی شده اند، نشان میدهد که آنها یک برنامۀِ دینی/سیاسی را مُستند ساخته اند، از اورشلیم تا مدینه؛ مسئله عبارت است از آموزش دربارۀِ خدا و عیسی شناسی. این چهار نوشتۀِ دیواری در بخش اندرونی و بیرونی قبه الصخره، در دمشق و مدینه برنامۀِ دینی/سیاسی خلفا یا فرمانروایان را در یک زمان ویژه به آگاهی همگانی میرسانند

ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/37400
نقدى بر اسلام
▪️نگاهى به سرچشمه هاى اصلى قرآن #قسمت_چهاردهم فرشته ای به نام میخائیل به آسمان فرازید و ابراهیم را به همراه یک ارابه بسیار زیبایی که در آن نشسته بود با خود بُرد؛ و او ابراهیم را به آسمان بُرد، او ابراهیم را بالای ابرها بُرد، و ابراهیم سوار بر ارابه بر بالای…
▪️نگاهى به سرچشمه هاى اصلى قرآن

#قسمت_پانزدهم

هیچ نیازی به گفتن نیست که این کتاب های کیش های گُمراه مسیحی هیچگاه از سوی خط اصلی کلیسای مسیحی پذیرفته نشدند و دارای هیچگونه وزن و بار کارشناسانه نیستند، با آنکه برخی از آنها در یک زمانی در میان توده هایِ ناآگاه با درجه قابل توجه ای، توده پسند بودند. برخی از این افسانه ها زمان درازی است که شناخته شده اند، و برخی دیگر پس از اینکه برای سده ها ناپدید شُده بودند، بتازگی کشف شده اند.
اینکه آیا مسلمان ها گزارش دربارۀِ درخت توبا را از افسانه های زرتُشتی وام گرفته اند و یا از افسانه های یهودی، و یا اینکه از هر دو، (با توجه به هم ریشه بودن این افسانه ها) هیچ تاثیری بر این داستان ندارد، و ما نیازی به ادامۀِ پژوهش دربارۀِ آن نداریم. آن چهار رودخانه ای که مسلمان ها میگویند «محمد در بهشت دید،» همان رودخانه ها در «رویای پاولوس» هستند، و اینکه این رودخانه های بهشتی با رودخانه های «باغ عدن» همانند هستند، اشتباهی است که مسلمان ها را وام دار (مدیون) رونوشت برداری ساده دلانه از کتاب هایِ کیش های گُمراه مسیحی کرده است، که دربالا به آن اشاره کردیم. شاید پُرسیده شود که آیا گزارش «کتاب مقدس» دربارۀِ سفر «أخنوخ يا خنوخ»، «ایلیا (Elijah)» و مسیح به آسمان و بازدید «پاولوس مقدس» از آسمان سوم [٣٠] ، سرچشمۀِ این همه افسانه ها نیست که ما در بالا بررسی کردیم [٣١]؟
پاسخ به این پُرسش دشوار است، و در پیوند با افسانه های پارسی و هندی نیازی به چنین گمانه زنی نیست، هرچند که این افسانه ها سرچشمۀِ کتاب های کیش های گُمراه مسیحی در پیوند با سفرهای آسمانی بودند. ولی با این گمانه زنی، ما درخواهیم یافت که گُزارش مسلمان ها دربارۀِ سفر آسمانی محمد، و بسیاری از افسانه های دیگر دربارۀِ محمد [٣٢]، برپایۀِ دیگر گُزارش های افسانه ای همانند «ارداویراف نامه» بافته شده اند. و هدف از ساختن این افسانه ها برای محمد این بود که نشان دهند که جایگاه محمد از یک نگاه ویژه، برتر از عیسی مسیح و دیگر پیامبرانی بود که پیش از او پدیدار شده بودند.
دوم: بهشت مسلمانان و حوری های بهشتی
در بهشتِ مسلمان ها میتوان در کنارِ حوریان از غُلمان ها، جن ها و فرشتۀِ مرگ نیز نام بُرد؛ قرآن بهشت را اینگونه نشان میدهد [٣٣]: سوره ٥٥ «الرحمان» آيه ٤٦ آمده است: «و به کسیکه از دادگاه الهی میترسد دو تا باغ خواهیم بخشید با جویبارها.
در هرکدام از این باغ ها چشمه هایِ آب روان هستند. در هرکدام از این باغ ها از هر درختِ میوه دو گونه وجود دارد. آنها روی نیمکت های پوشیده با پارچه های ابریشمی، لمیده و میآسایند؛ و میوه های این دو باغ از درخت ها آویزان و در دسترس آنهاست. در آن باغ ها دوشیزگانی هستند که نگاهشان را از دیگران میگیرند، و تاکنون دست هیچ انسان یا جنی به آنها نرسیده است.

ادامه دارد ......
https://t.me/naghde_eslamm/37960
نقدى بر اسلام
چه کسانی قرآن را نوشته اند؟ #قسمت_چهاردهم یک نمونۀِ آشکار در تایید ادعای بالا سوره ٧٣ است. در آنجا میگوید: «"٢" برپا خیز (و نیایش کن)» بخش بزرگی از شب را (...) "٣"(یا ولی) نیمی از شب را (...) یا اندکی کمتر"٤" یا بیشتر...» در این سطرها یک آیینِ نیایشی که…
چه کسانی قرآن را نوشته اند؟

#قسمت_پانزدهم

در مورد سوم: پیرامونِ پدید آمدن آیه های ٢ تا ٤ و آیه ٢٠ باید جدا از آیه های دیگر باشد. نخست به نظر میآید که این آیه ها در پیرامونِ راهبه ای مسیحی پدید آمده باشند، همانند «گروهی از آنها که با تو هستند.» برخاستنِ شبانه برای نیایش کردن از دو سوم شب تا یک دوم و یا یک سوم شب یک رفتار روامند (عادی) نیست. هدفِ ویرایشگر از بهینه سازی (اصلاح) دستورهای پیشین، آسان کردن این دستورها برای یک جامعۀِ عادی و کوچک مذهبی است که شاید برای زمان درازی وجود داشته ولی از دستورهای سخت و بنیادگرانۀِ نخستین، در رنج بوده است. او میداند که این دینباوران توانایی انجام این دستورهای دینی سخت و بنیادگرایانه را ندارند، به ویژه بیماران، مسافران و جنگجویان. از اینرو او به نام خدا میگوید که خدا بیشتر از روخوانیِ قرآن، یک نیایش ساده، و صدقه دادن و انجام رفتارهای خوب، چیز دیگری از شما نمیخواهد.
آن گروهی که در آغاز طرف سخن بود، وابسته به یک جامعۀِ کوچک مذهبی است؛ شاید راهبه ای مسیحی یا کسانی که با گوشه نشینی زندگی میکردند. ولی طرف سخن آیه ٢٠ یک جامعه عادی مذهبی است که هنوز نمیتوان به گونه رسمی از آن به نام جامعه اسلامی یاد کرد. واپسین جمله از آیه ٢٠ بخشی از یک آیین مسیحی است که چشم پوشی از گناه را درخواست میکند. مسئله عبارت است از یک انجمنی از جنبش قرآنی است که شاید در پایان سده ٧ یا در آغاز سده ٨ میلادی پدیدار شد، که هنوز خودش را بخشی از جامعه مسیحی میداند.
خیلی از نوشته های قرآنی که در آنجا از خدا در جایگاهِ سوم شخص مفرد نام برده شده است، سرنوشت مشابهی همانند آیه های بالا دارند. اکثرا مسئله عبارت است از افزودنِ
تفسیرهای ویرایشگر / رونوشت بردار به نوشته های قرآنی است که بدست او رسیده است (برای نمونه سوره ٦ آيات ١٣٦-١٤٤ ...).
در بسیاری از موارد بازشناسیِ تفاوت میان یک نوشته که در جایگاهِ آیه آسمانی پذیرفته شده است، با یک تفسیر که یک ویرایشگر به قرآن افزوده است، ساده نیست، مگر در سوره ٧٣. برای نمونه در سوره ٤٨ گوینده که نخستین شخص جمع («ما») است، در تفسیری که سپس تر بخشی از آیه شده است، تبدیل به نخستین شخص مفرد («او») . در این سوره، آیه نخست ( که فاعل آن«ما» است) در پایان این آیه یعنی در آیه های ٢ تا ٧ تفسیر ؛ سپس آیه های ٨ تا ١٢ (ما) در آیههای ١٣ تا ٢٩ تفسیر میشوند. در اینجا به آیه ٢٩ که به گونه ناهنجار گسترده و دارای درونمایۀِ پُرمحتوای مذهبی است، یک نقش استثنایی داده. به نظر میآید که این آیه بازدۀِ تفسیرهای گوناگونِ ویرایشگرانِ متفاوتی است که با هدف ها و دلبستگی هایِ ویژه و گوناگون، اندیشه های خودشان را به آن نخستین آیه افزوده اند که از آن به نام آیه آسمانی یاد میکنند. افزون بر این، به نظر میآید که همانگونه که با نوشتن تفسیر بر «سخنان الله» در آیه نخستِ این سوره، آیه های ٢ تا ٧ پدید آمدند، آیه های ٨ تا ١٢ هم نتیجه تفسیرهایی باشند که بر آیه های ٢ تا ٧
نوشته اند.
در قرآن این موارد کم نیستند که یک گزارش دو یا چندبار با اندکی دگرگونی بازگویی شده باشند. این نابهنجاریهای شگفت انگیز که در تورات هم پیش میآید، نشانه ای از این راستی است که با گذشت زمان روایتهای گوناگونی که دارای چندین سرچشمه بوده اند، در قرآن پذیرفته شده اند، ولی یک احساس آمیخته از ترس و ارج در برابر این نوشته ها، از پاک کردن نوشته های تکراری یا ایجاد پیوستگی میان آنها پیشگیری کرده
است..


ادامه دارد ….