نقدى بر اسلام
48.1K subscribers
6.58K photos
3.96K videos
932 files
5.84K links
اين كانال براي زدودن خرافات و تقدس زدايى تشكيل شده است. هدف ما مبارزه با جهل اديان ميباشد.
سايت ما
www.eslam.nu
ارتباط با ادمين:
@Naghde_eslam_bot
كتابخانه كانال
@ketabkhaneh_naghd
يوتيوب
https://www.youtube.com/channel/UCUVpfPD7eKOt-vs8M9FvTtQ
Download Telegram
نقدى بر اسلام
▪️محمد، پيامبر اعراب، پسر چه كسى بود عبدالله يا شخصى ديگر؟ #قسمت_دوم حال برويم سر وقت مسئله نسب محمد و اينكه اين شخص كيست و مادر و مادرش چه كسانى هستند. در کتب تاریخ اسلامی راجع نسب محمد و اثبات این که او فرزند خَلَف عبدالله و آمنه است دست به پنهان کاری…
▪️محمد، پيامبر اعراب، پسر چه كسى بود عبدالله يا شخصى ديگر؟

#قسمت_سوم

همین مطلب قسمت قبل بعنوان استناد تاریخی مسلّم در سایت مرکز پژوهش های صدا و سیما هم آمده است:(لينك)
در این روایت ذکر یک نکته جالب است که عبدالمطلب و عبدالله هم زمان با هم در یک مجلس از دو نفر خواستگاری می کنند و حاصل ازدواج عبدالله با آمنه محمد می شود و حاصل ازدواج عبدالمطلب با دختر عموی آمنه حمزه می شود.
همچنین طبری نیز این واقعه را از زبان واقدی بعنوان یک اصل تاریخی ثابت روایت می کند و می گوید: حدثنى الحارث بن محمد قال حدثنا محمد بن سعد قال حدثنا محمد بن عمر قال حدثنا معمر وغيره عن الزهري أن عبد الله بن عبد المطلب كان أجمل رجال قريش فذكر لآمنة بنت وهب جماله وهيئته وقيل لها هل لك أن تزوجيه فتزوجته آمنة بنت وهب فدخل بها وعلقت برسول الله وبعثه أبوه إلى المدينة في ميرة يحمل لهم تمرا فمات بالمدينة فبعث عبد المطلب ابنه الحارث في طلبه حين أبطأ فوجده قد مات * قال الواقدي هذا غلط والمجتمع عليه عندنا في نكاح عبد الله بن عبد المطلب ما حدثنا به عبد الله بن جعفر الزهري عن أم بكر بنت المسور أن عبد المطلب جاء بابنه عبد الله فخطب على نفسه وعلى ابنه فتزوجا في مجلس واحد فتزوج عبد المطلب هالة بنت أهيب بن عبد مناف بن زهرة وتزوج عبد الله بن عبد المطلب آمنة بنت وهب بن عبد مناف بن زهرة *
 #منبع: تاريخ الطبري جلد: ٢  صفحه: ٧
 #ترجمه:
از زهرى روايت كرده اند كه عبد الله بن عبد المطلب زيباترين مردان قريش بود و از زيبايى و نكو منظرى وى با آمنه دختر وهب سخن كردند و گفتند: «زن او مى شوى؟» و آمنه دختر وهب زن عبد الله شد كه چون بر وى درآمد پيمبر خدا را بار گرفت. پس از آن عبد المطلب عبد الله را به مدينه فرستاد كه خرما بيارد و آنجا بمرد و چون آمدن وى دير شد عبد المطلب پسر ديگر خود حارث را به طلب وى فرستاد و معلوم شد كه مرده است.
واقدى گويد: اين خطاست، و سخن مورد اتفاق درباره ازدواج عبد الله بن عبد المطلب همانست كه در روايت ام بكر دختر مسور آمده كه عبد المطلب با پسر خويش بيامد و براى خود و پسرش خواستگارى كرد و در يك مجلس زن گرفتند و عبد المطلب، هاله دختر اهيب بن عبد مناف بن زهره را به زنى گرفت و عبد الله بن عبد المطلب آمنه دختر وهب بن عبد مناف بن زهره را گرفت.
در اینجا به صراحت مورخین مشاهده می کنیم که عبدالله به محض عقد نمودن آمنه با او همبستر شده و آمنه حامله می شود. بقیه مورخین هم در این مسئله اختلافی ندارند و این یک امر تاریخی ثابت شده است و اتفاقا مسلمین جهان برای اثبات معجزه در دوران جنینی محمد به این داستان بسیار استناد می کنند غافل از آن که این مطلب اساس و تار و پود نسب محمد را به باد می دهد.

ادامه دارد
https://t.me/naghde_eslamm/36706
📝اشتباهات علمی امام صادق؛ مغز متفکر جهان شیعه! [با تمرکز بر کتاب توحید مفضل]

#قسمت_سوم



🖋در قسمت‌های اول و دوم به دو نمونه از اشتباهات امام صادق، دانشمند و متفکر جهان شیعه(!) اشاره کردیم که عبارت بودند از مصرف خون قاعدگی توسط جنین به‌عنوان تغذیه و تبدیل خون قاعدگی به شیر و مصرف آن توسط نوزاد! در این بخش نیز اشتباه علمی دیگری از این شخص را بررسی خواهیم کرد.



💬امام‌صادق: اگر از حیوان فقط جنس نر یا ماده زاده شود، نسل منقطع و نابود می‌گردد!

✍️در کتاب توحید مفضل؛ بابی تحت عنوان «انقراض الحيوان لو لم يلد ذكورا وإناثا‏» وجود دارد که امام صادق شیعیان در آن چنین می‌گوید:

▫️متن عربی: ولو لم يولد من الحيوان إلا ذكر فقط أو أنثى فقط ألم يكن النسل منقطعا وباد مع أجناس الحيوان فصار بعض الأولاد يأتي ذكورا وبعضها يأتي إناثا ليدوم التناسل ولا ينقطع. [۱]

▪️ترجمه: اگر از حیوان، فقط جنس نر و یا فقط ماده زاده می‌شد آیا نسل، منقطع و نابود نمی‌گشت؟ در نتیجه تقدیر و تدبیر چنین حکم کرده است که برخى از اولاد نر و برخى دیگر ماده باشند تا آفرینش نسل ادامه یابد و منقطع نگردد.



✍️امام صادق می‌گوید اگر از حیوان تنها یک جنس(نر یا ماده) زاده می‌شد، نسلش منقرض و نابود می‌گشت و این تدبیر الهی است که برخی از زادگان حیوانات نر باشند و برخی دیگر ماده تا اینکه نسل‌شان منقرض نشود و بقایشان تثبیت شود. در ابتدا معنای «حیوان» را بررسی می‌کنیم؛ طبق نظر لغت‌شناسان و ادیبان بزرگ نظیر راغب اصفهانی، ابونصر جوهری، صاحب بن عباد و ابن فارس واژه «حیوان» به معنای 'حیات و زندگی' و 'عکس مرگ' است. [۲]

✍️اگر این معنا را در نظر بگیریم، امام صادق شیعیان به سادگی مرتکب اشتباه شده است؛ تقریبا همۀ باکتری‌ها موجوداتی هستند که تولید مثل جنسی ندارند، آنها جاندارانی 'مثل و هم نوع' خودشان را تولید می‌کنند و مشاهده می‌کنیم که به این دلیل، نسل‌شان منقرض و منقطع نمی‌شود! همچنین موجودات ابتدایی دیگر نظیر مخمرها که از طریق جوانه‌زدن تولید مثل می‌کنند نیز چنین هستند و نسل‌شان به این دلیل از بین نمی‌رود.

✍️اما اگر معنای «حیوان» را موجودات زنده پیچیده نظیر چهارپایان و پرندگان و... در نظر بگیریم، بازهم در اینجا امام صادق اشتباه کرده است؛ در جانداران بسیاری تولید مثل به روش پارتنوژنز (بکرزایی) صورت می‌گیرد. معمولا بکرزایی در تعریف ساده به عنوان نوعی تولید مثل غیرجنسی که در آن از تخمک لقاح‌نیافته، یک موجود زنده کامل به وجود می‌آید [۳] شناخته می‌شود.

✍️در یک نوع از مارمولک‌های ساکن در جنوب غربی امریکا و مکزیک که به عنوان 'Whiptail Lizard' شناخته می‌شوند، برخی گونه‌ها "فقط و فقط" دارای جنس ماده هستند [۴] و فرزندان آنها نیز "فقط و فقط" ماده زاده می‌شوند! آنها معروف‌اند به جمعیت‌های تماما ماده(all-female population) [۵] و تولید مثل آنها به شکل پارتنوژنز حقیقی است که با فقدان کامل همیاری جنس نر شناخته می‌شود. بیش از یک‌سوم از ۵۰ گونه این مارمولک‌ها توسط این نوع از پارتنوژنز، یعنی فقدان کامل همیاری جنس نر تولید مثل می‌کنند چراکه درحال حاضر این گونه‌ها اساسا جنس نری ندارند! [همان ۵]

🖋روشن است که در هر حالت و معنا، امام صادق اشتباه کرده است و این اشتباهات به این دلیل است که ادعاهای شیعیان مبنی بر دانشمند بودن، عالم غیب و معصوم بودن این شخص و دیگر ائمه‌شان همگی کشک است!

📚پی‌نوشت‌ها:
[۱] توحيد المفضّل؛ نشر مكتبة الداوري، ص۹۰.
[۲] معجم مقاييس اللغة؛ ابن‌فارس، نشر دار الفکر، ج۲، ص۱۲۲ | المحيط في اللغه؛ الصاحب بن عباد، ج۱، ص۲۵۸ | المفردات؛ الراغب الأصفهاني، نشر دار القلم، ص۲۶۹ | الصحاح؛ أبو نصر الجوهري، نشر دار العلم للملايين، ج۶، ص۲۳۲۴.
[۳] Wikipedia: bit.ly/3b1KxKp
[۴] Integrated Principles of Zoology(by Hickman); 17th Edition, p. 137
[۵] Nature, 464(7286), 283–286. doi: 10.1038/nature08818

🔸تهیه شده در مجموعه پاسخ به اسلامگرایان
🚫 @ANSWER_ISLAMISM
نقدى بر اسلام
پرونده شنیداری موضوع: پشت پرده های انقلاب (اعترافات جعفر شفیع زاده) #قسمت_دوم با به اشتراک گذاشتن این فایل‌ صوتی، در روشنگری و مبارزه براى زدودن جهل و خرافات در جامعه سهیم باشید. @naghde_eslamm www.eslam.nu
Audio
پرونده شنیداری

موضوع: پشت پرده های انقلاب (اعترافات جعفر شفیع زاده)
#قسمت_سوم

با به اشتراک گذاشتن این فایل‌ صوتی، در روشنگری و مبارزه براى زدودن جهل و خرافات در جامعه سهیم باشید.
@naghde_eslamm
www.eslam.nu
نقدى بر اسلام
▪️مشكل ضماير در قرآن و سر درگمى مفسرين در طول تاريخ #قسمت_دوم به همین ترتیب كه گفتيم از سوره های ۱۱۳ تا سوره ۹۵ در همه جا الله به صورت سوم شخص مفرد ظاهر شده و در اغلب موارد از کلمه "رب" استفاده میشود. در جاهایی هم که ضمیر اول شخص به کار رفته براحتی میتوان…
▪️مشكل ضماير در قرآن و سر درگمى مفسرين در طول تاريخ

#قسمت_سوم

در سوره ۷۶ (سوره انسان) در همان اولین آیه ‌نوشته می شود:
هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا ﴿۱﴾
#ترجمه: آیا زمانی طولانی برای انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود
سپس ناگهان الله به شکل اول شخص جمع ظاهر می شود:
#ترجمه: ما انسان را از نطفه مختلطی آفریدیم و او را می آزماییم بدین جهت او را شنوا و بینا قرار دادیم (۲) ماه را به او نشان دادیم خواه شاکر باشد و پذیرا گردد یا ناسپاس (۳) ما برای کافران زنجیرها و غلها و شعله های سوزان آماده کرده ایم (۴) ...》
در آیه ۲۹ به عنوان پایان نوشته می شود:
این [آیات] پند نامه ای است تا هرکه خواهد راهی به سوی پروردگار خود پیش گیرد (۲۹) و تا الله نخواهد [شما] نخواهید خواست قطعا خدا دانای حکیم است(۳۰) هر که را خواهد به رحمت خویش در می آورد و براط ظالمان عذابی پر درد آماده کرده است (۳۱)》
بنابراین در این سوره نقل قول مشخص است و در انتها گفته میشود که این ذکر است برای کسانی که که پند گیرند. پس در اینجا ما با یک نقل قول طرف هستیم که از زبان الله بیان شده است
در نتیجه، اگر سوره های کوتاه پایانی آخر کتاب قرآن را همانطور که بسیاری از مفسرین و پژوهشگران قرآنی اذعان دارند، به لحاظ زمانی مقدم بر سوره های بلندتر بدانیم، با مطالعه آنها در می یابیم که الله به تدریج و بر اساس یک ضرورت، به شکل اول شخص جمع در متن ظاهر می شود. چرا اینطور است ؟
چرا بعد از مدتی، مولف گاهی در نقش الله یا فرشته اى از فرشتگان الله ظاهر می شود؟
این مسئله برای فرضیه ما تا حدی چالش برانگیز است، همیشه برای من سوال بود که چرا نویسنده در نامه های شخصی مجبور بوده گاهی نقش الله یا يكى از فرشتگان الله را برای محمد ایفا کند. در نظر گرفتن متن قرآن به صورت مجموعه ای از نامه ها تا حدی زیادی معنای آیات اولیه هر سوره را روشن می سازد. اما باید نکته دیگری را هم در نظر بگیریم که منظور اصلی بسیاری از نامه هاست (خصوصا سوره های بلند). پاسخ را باید در سوره یونس (۱۰) آیه ۳۹ جستجو کرد :
بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ ۚ كَذَٰلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۖ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ (۳۹)
#ترجمه: بلکه چیزی را دروغ شمردند که به علم آن احاطه نداشتند و هنوز تاویل آن برایشان نیامده است کسانی [هم] که پیش از آنان بودند همین گونه [پیامبرانشان] را تکذیب کردند .پس بنگر که فرجام ستمگران چگونه بوده است.》

ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/36901
نقدى بر اسلام
▪️امامزاده تراشی و ترويج خرافات توسط ملاها #قسمت_دوم انتشار این اعلان و تصدیق آن واعظ ولوله اى در شهر افکند. مدرسۀ ما تازه تعطیل شده بود و از بازار می گذشتیم که سر چهار سو مواجه با ازدحام خلایق شدیم. مرد باسواد و بی سواد، مقابل ستونی که نسخه اى از این اعلان…
▪️امامزاده تراشی و ترويج خرافات توسط ملاها

#قسمت_سوم

بالاخره، مثل همیشه، منطق مادر پیروز شد. یک دست "جااستکانی" نقره _ تنها یادگار دوران ناز و نعمت _ به گرو رفت و بیست تومان از مشدي فتحعلی نزول خور قرض گرفته شد که سرِ دو ماه دو تومان رویش بگذارند بدهند و جااستکانیها را پس بگیرند.
تهیۀ مقدمات سفر، بخلاف سفرهاي گذشته چندان طولی نکشید. دو روزه همه چیز فراهم شد و راه افتادیم .
خورشید نیمروزي تازه از وسط آسمان به دامن مغرب خزیده بود که گنبد با شکوه امامزاده بر سینۀ سفید " قلعه سنگ" در پهن دشت تفته نمایان شد و در جوارش مزرعۀ تازه احداث "قبطیه" با درختان نو نشانده و خیارستان شادابش چون لکه اي کبود بر سینۀ خشکیدة کویر؛ و ربع ساعتی بعد صداي ضعیفی به گوش رسید که هر چه پیشتر می رفتیم بر قوتش افزوده می گشت و بر حیرت کاروانیان نیز هم، که این طنین ِ در فراخناي بیابان پیچیده از کجاست.
دایی افسانه گویم تازه شروع به توضیح کرده بود دربارة صداهاي موهوم و اشباح مخوفی که به گوش و چشم مسافران کویر می رسد و مربوط به اجنۀ کافري است که به قصد گمراهی مسافران به هزار و یک حیله متوسل می شوند؛ و توصیۀ همیشگی اش که ذکر بسم االله صداها را محو و اشباح را نابود می کند، که صفر چاروادار توي ذوقش زد و دانش وسیعش را به مسخره گرفت که :"ارباب! جن و غول کجا بوده؟ این صداي نقاره خونۀ حضرتیه"، و در پاسخ این سوال انکارآمیز که " مشتی صفر، نقاره خانه توي این بر بیابان کجا بوده؟" با غرور صاحب خبران به توضیح پرداخت که " مگه نمی دونین امامزاده علی دیگه اون امامزاده علی پارسالی نیست، امسال امام رضا اومده مهمونش شده، ارباب قبطیه هم فرستاده از بلورد یۀ دسته ساز و دهل آورده نقاره خونه راه انداخته که بیا و بسیل، الان درست پنج شبونه روزه که یۀ مدوم میزنن و
میکوبن". دریغا که کم شدن فاصله و واضح تر شدن صداي طبل و شاخ نفیرها مجالی براي دایی سرخوردة دمغ شده ام باقی نگذاشت تا جزاي صفر خیره سر را کف دستش بگذارد و معلومات جن شناسی اش را از چنتۀ حافظه بیرون ریزد . انعکاس طنین دلهره آور دهل و نواي نفیر در طبع بازیچه پسند من تاثیري داشت نه از جنس تآثر شوق آمیز همسفران که عاشقانه اشک می ریختند و عبارت "جونم به قربونت یا امام رضا" را با هق هق گریه می آمیختند. من به اقتضاي سنم به ذوق آمده بودم و مشغول تقلید صداها بودم .
سرانجام به حریم زیارتگاه رسیدیم. و من که در طول زندگی کوتاه خود بارها مجالس_. البته قاچاقی_ روضه خوانی دیده و در مراسم عزاداري ایام عاشورا، همراه بچه هاي دیگر نالۀ " یا حسین" سر داده بودم _ با دیدن انبوه جمعیت و صداي نقاره اي که با همه رساییش در ضجۀ زایران و حاجتمندان گم شده بود، دست و پاي خود را گم کرده و با حالتی مرکب از شوق و وحشت به دامن قباي پدر چسبیده بودم، براي نخستین بار به یاد صحراي محشر افتادم و روایاتی که از زبان ملا توتی و پاي منبر آشیخ علی شنیده بودم.

ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/37009
نقدى بر اسلام
▪️دگردیسی عیسی بن مریم به مُحَمَد بن عبدالله در گذر تاريخ #قسمت_دوم همچنین بازۀِ زمانی میانِ انجیل های دستنویس شده، نسبتا بزرگ است؛ نگار ِش انجیل ها با دستنویسی های گوناگون بازنگری و تجدید نظر شده است، بگونه ای كه میتوان گفت که کُهن ترین نوشته های انجیل…
▪️دگردیسی عیسی بن مریم به مُحَمَد بن عبدالله در گذر تاريخ

#قسمت_سوم

اگر افسانۀِ ویرایش نهاییِ قرآن بدست «عثمان» یک الگوبرداری (شابلون) ادبی/دینی باشد - در سنجش با شیوۀِ گردآوری کتاب های مقد ِس زرتشتی - که خیلی دیرتر انجام گرفته است، باید بپذیریم که نُسخۀِ «کامل» قرآن نوشته های کُهن تر و نو تر را دربر دارد، به سخن دیگر قرآن گردایه ای از نوشتجاتی است که در یک زمان دراز گردآوری و روی آنها کار شده است.
زمان نگارش هر آیۀِ قرآن و پیونِد آن با رویدادهای تاریخی باید بررسی شود. از اینرو در نبالۀِ این پژوهش نُخست باید نام «مُحَمَد» به کمک اسنادِ هم دوره با او و از دریچۀِ زمانی و مکانی بررسی شود. در این پیوند، به دلیل نبود منبع نوشتاری، تنها سکه ها، سنگنبشته ها و نوشته های دیواری که از دو قرن نخستِ آغاز اسلام برجای مانده اند، تکیه گاه خوبی هستند(٣).
بُنمایه های نوشتاریِ مسیحی که با این دوره همزمان هستند، در بخش ویژه خودشان بررسی خواهند شد(٤).
٢) «مُحَ َمد» در جایگاه صفتی در ستایش از «عیسی مسیح»
نام «مُحَمَد» در نیمۀِ دومِ قرن هفتم و در نیمۀِ نخستِ قرن هشتم میلادی در جایگاه یک صفت برای ستایش از «عیسی» روی سکه های فرمانروایان عرب و بر رویِ دیوارهای داخلیِ پرستشگاه های آنها نمایان ُشد. نام «مُحَمَد» در جایگاهِ یک صفت مسیحی برای ستایش از «عیسی»، و برپایۀِ آن برداشتی که عرب ها از این واژه داشتند، یعنی ستایش شوند/ ستایش شده، دارای یک پیشینۀِ تاریخی است.
سپس تر واژۀِ «عبدالله (یعنی بنده و خدمتکار خدا، که در اینجا هم منظور «عیسی» است) روی نوشته های ایرانی/ سوریه ای دیده ُشد، و از سال ٤٠ هجری (٦٦١ میلادی) نام «محمت (MHMT)» روی سکه هایی که از خاورِ ایران سرچشمه میگرفتند نمایان ُشد(٥).
در آنجا مسیحیانی بودند که از سال ٢٤١ میلادی با چیره شدن ساسانیان بر شهر الحضر، زندگی میکردند. این مسیحیان نُخُست از سرزمین های خاور میانرودان (Arabiya)، سپس همچنین از نیسنگ های دیگر تا آنتاکیا (یکی از
شهرهای ترکیه)، به ایران کوچ داده شده بودند(٦).
گویا خاستگاهِ زدنِ سکه های «محمت (MHMT)» در دو جای گوناگون و با دو برداشتِ متفاوت از این نام بوده است: در شمال، در ترکمنستان امروزی و افغانستان، با نام «محمت (MHMT)» مفهوم «عبدالله» و «خلیفه الله» برداشت میشُد؛ سپس تر این برداشت از سوی «عبدالمک مروان» که از شهر مرو (در شمال شهر هرات در افغانستان) سرچشمه میگرفت، نمایندگی و چیره شد. در جنوب، در نیسنگ کرمان، جنوب شرقی ایران، با پشتیبانی از توضیحات نوشته های پارسی و بیشترِ نوشته های آرامی (زبانی که در سرزمین های زیر فرمانروایی هخامنشیان، از سوریه گرفته تا سراسر میانرودان زبان دیوانی و بازرگانی بود)، از نام «محمت (MHMT)» معنی «ولی الله» برداشت میشد که با قانون خدا پیوستگی داشت.

ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/37400
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
◾️ نكاتى از كتاب مستطاب منية الصائمين نوشته آيت الله محمد صادق صدر از مراجع بزرگ شيعه

#قسمت_سوم

در دو بخش گذشته مواردى را در مورد نزديكى با حيوانات و همچنين ارتباط جنسى دو مرد و عدم ابطال روزه، خدمت شما نوشتم.
اما در اين بخش عمق فاجعه و تفكر اين مرجع تقليد بسيار معروف شيعه را خواهيد ديد. سر اصل فتواى ايشان خواهم رفت و ترجمه آن.

#متن_عربى:
التصرف الثالث: أن يدخل الرجل ذكره في قُبُل أو دُبُر الصبية غير البالغة
إذا دخلت الحشفة بتمامها بطل الصوم
أما إذا لم تدخل بتمامها فلا يبطل الصوم
ما لم يسبب الإنزال فيبطل الصوم حينئذ من جهة الإنزال

#ترجمه:
اینکه مردی آلت تناسلی اش را در جلو یا عقب دختر بچه نا بالغی فرو ببرد
اگر به طور کامل وارد نشود پس روزه باطل نمی شود به شرطی که انزال نکند،
ولى اگر انزال كند روزه اش باطل ميشود.

#منبع: كتاب منية الصائمين ص ٩٧-٩٨

توضيح عمق فاجعه:
ايشان خودِ عمل نزديكى به يك دختر بچه را باطل كننده روزه نميداند و تنها درصورتى روزه شخص باطل ميشود كه شخص عمل انزال را انجام دهد و نه اينكه آلت تناسلى اش را در جلو يا عقب يك دختر نابالغ فرو كرده است.

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ روزه ماه رمضان و چگونگى ورود آن به اسلام

#قسمت_سوم(آخر)

#ابن_حزم اشاره می کند که روزه اى كه صائبين ميگرفتند در ماه رمضان بوده است.
وَلَهُم صلوَات خمس فِي الْيَوْم وَاللَّيْلَة تقرب من صلوَات الْمُسلمين وَيَصُومُونَ شهر رَمَضَان
از اعیاد صابئین گویا عید فطر هم بوده که به نوعی اقتباس عید فطر هم می تواند از این کانال باشد چنانچه ابن ندیم می گوید:
وأعيادهم عيد يسمى عيد فطر
#منبع: الفهرست نویسنده : ابن النديم :صفحه :٣٨٨
ابوالفداء کار را در این مورد تمام می کند و صراحتا شباهت صابئین را با اسلام چه در نماز و چه در روزه شرح می دهد. او در کتابش با عنوان #المختصر فی أخبار البشر ص جلد ١ صفحه ٨١ می گوید:
ولهم الصلاة على الميت بلا ركوع ولا سجود، ويصومون ثلاثين يوماً وإن نقص الشهر الهلالي صاموا تسعاً وعشرين يوماً، وكانوا يراعون في صومهم الفطر والهلال، بحيث يكون الفطر وقد دخلت الشمس الحمل، ويصومون من ربع الليل الأخير إِلى غروب قرص الشمس،
#ترجمه:
و صابئین نیز نماز جنازه می خواندند که رکوع و سجده ندارد و سی روز را روزه می گیرند و اگر ماه هلالی کم شود روزه را بیست و نه روزی می کنند و در زمان دیدن هلال فطر می کنند زیرا خورشید حمل داخل می گردد. روزه صابئین از یک چهارم شب تا غروب خورشید می باشد.
#ابن_جوزی در تلبیس ابلیس صفحه ٦٨ می گوید:
وعليهم صيام شهر أوله الثمان ليال يمضين من آذار وسبعة أيام أولها النسع يبقين من كانون الأَوَّل وسبعة أيام أولها الثمان ليال يمضين من شباط ويختمون صيامهم بالصدقة والذبائح
#ترجمه:
و صابئین نیز در یک ماه روزه می گیرند از هشتم شب که از آذار گذشته و هفت روز از که اولش نسع است که از کانون اول باقی می ماند و هفت روز که اولش هشت شب است که از شباط گذشته و روزه را با صدقه و قربانی ختم می کنند.
دقیقا می بینیم که اسلام به مانند صابئین برای روز عید فطر صدقه یا زکات فطر یا همان فطریه گذاشته است.
اما پیامبر اسلام قبل از هجرت نیز در رمضان در غار حراء می رفت و البته قریش نیز همین کار را می کردند.
اما اینکه ماه رمضان چطور ماه غفران و بخشش بوده نیز ریشه در جاهلیت دارد.
#مقدسی در البدء و التاریخ جلد چهار صفحه ١٤١ می گوید: وكان قريش يتحنثون بحراء في رمضان وكان رسول الله صلى الله عليه وسلم يفعل ذلك لأنّه من البرّ فبينا هو عاكف بحراء
#ترجمه:
و قریش در ماه رمضان به حراء می رفتند تا برای بخشش گناهان نیایش کنند و رسول الله نیز این کار را می کرد زیرا عمل نیکویی بود و در غار حراء معتکف می شد.
این بود مختصرى از كپى شدن روزه از اديان ديگر توسط پيامبر اسلام و حكم آن بر مسلمين بعنوان روزه اسلامى و اینکه اين حكم از سوى الله به اعراب سرزمين حجاز واجب شده است درصورتى كه منشاء آن صائبيان حره بودند.
تقريبا تمامى احكام اسلام يا جزئى از فرهنگ اعراب بوده و يا اينكه از مذاهب و اديان موجود در سرزمين حجاز كپى بردارى شده و بعنوان دستور الله در حلق مردم فرو شده است.

پايان
https://t.me/naghde_eslamm/32700
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️داستان مبهم قوم لوط در قرآن و سوالات بی پاسخ

#قسمت_سوم(آخر)

نه خود قرآن جای آن را گفته است و نه باستان‌شناسان و جغرافيدانان اثری از آن كشف كرده‌اند.
آری تاكنون آثار صدها شهر باستانی(متعلق به صدها يا هزاران سال پيش ) توسط باستان‌شناسان و جغرافيدانان كشف شده است، ولی در هيچ موردی دليل، سند يا مدرك محكم و معتبری نتوانسته(و نمی‌تواند) اثبات كند كه مردم آن شهر به عمل لواط معتاد بوده‌اند و به هيچ وجه حاضر نبودند از اين عمل زشت دست بكشند و همين موجب نزول عذاب الهی بر آنان شده است.
آنچه توسط باستان‌شناسان و كاوشگران كشف می‌شود، استخوان‌هايی نيمه‌پوسيده در زير خروارها خاك و سنگ بعلاوه بعضی سكه‌های رايج در آن دوران و ظروف فلزی و سفالينی است كه آنها استفاده می‌كردند و گاهی نيز تعدادی نقاشی و كنده‌كاری كه بر روی ديوارهای نيمه خراب به جا مانده است،
همين و بس. و البته از روی همين يافته‌ها تا حدودی به بعضی از شرايط اجتماعی و اقتصادی و آداب و رسوم و عقايد آنها ـ در حد حدس و گمان ـ پی‌می‌برند، اما هرگز نشانه و قرينه‌ای يافته نشده و نمی‌شود كه ثابت كند همه مردم آن شهر بدون استثناء لواط كار بودند. به هر حال منتظريم تا مسلمانان چنين شهری را به ما نشان دهند.
۲. فرض كنيم چنين شهری پيدا شود. در اين صورت:
الف) بالاخره روزی فرا می‌رسد كه آثار و نشانه‌های اين شهر به كلی نابود و با خاك يكسان می‌شود. آنگاه آيه مذكور كه می‌گويد: «آثار و نشانه‌های آن شهر هنوز بر جاست» خلاف واقع از آب در می‌آيد.
ب) اگر مؤمنان، در كنار آن شهر ويرانه، شهرها و آبادی‌هايی را ببينند كه مردم آنها صدها سال است كه در گناه و فساد و ظلم و تجاوز شهره آفاقند اما عذابی بر آنها نازل نمی‌شود، چگونه می‌توانند از ديدن آن ويرانه درس عبرت بگيرند؟
آيا در اين صورت به صحت و درستی آيات قرآن شك نخواهندكرد؟
آيا آنها با خود نخواهند گفت كه اگر داستان‌های قرآنی(مانند داستان قوم نوح، عاد، ثمود و لوط ) واقعيت دارند، پس چرا در اين روزگار پرگناه و پرفساد، شاهد آن‌ سيل‌ها، طوفان‌ها و باران‌هاي مرگبار نيستيم اما در عوض هر روز شاهد سيل‌ها، طوفان‌ها و زلزله‌هايی هستيم كه هزاران مرد و زن و كودك و نوزاد بی‌گناه را يا به كام مرگ می‌كشد و يا معلول و آواره و بدبخت می‌كند؟
به قلم: استاد حجت الله نیکویی
منابع:
[۱] رجوع كنيد به سوره اعراف ـ آيات ۸۴ ـ ۸۰، سوره شعرا ـ آيات ۱۶۶ ـ ۱۶۰، سوره نمل ـ آيات ۵۸ـ۵۴، سوره عنكبوت ـ آيات ۳۰ـ۲۸، و …


https://t.me/naghde_eslamm/31336
نقدى بر اسلام
▪️نگاهى به سرچشمه هاى اصلى قرآن #قسمت_دوم از آنجا که محمد بن عبدالله با تورات و انجیل آشنایی کارشناسانه نداشت، او نه انجیل های چهارگانه را میشناخت که از سویِ خط اصلی کلیسا پذیرفته و تایید شده بودند و نه با کتاب های دینیِ یهودیان همانند «تالموت» و «میدارش»…
▪️نگاهى به سرچشمه هاى اصلى قرآن

#قسمت_سوم

سرآغاز:
تاثیرات دین زرتُشت در شکل گیری قرآن و دین اسلام
تا پیش از پیدایش اسلام، ایران نقش بسیار مهم سیاسی در شبه جزیره عربستان بازی میکرد. در آغاز سدۀِ ششم میلادی خسرو انوشیروان پادشاهی «حیره» در ساحلِ رودخانۀِ فرات را سرنگون و نمایندۀِ خودش را به نام «Mundhir Mai's Sama» بر تختِ پادشاهی نشاند. سپس او لشکری را به فرماندهی سرلشکر «فراز» به یمن فرستاد تا به اشغال ٧٠ سالۀِ کشور یمن از سوی حبشیانِ ترسایی پایان دهد و تاج پادشاهی را به شاهزاده یمنی «Abu's Saif» و خانواده او بازگرداند [١].
ولی نیروهای رزمی ایران در این کشور ماندند و سرلشکر «فراز» خودش تاجِ پادشاهی یمن را بر سر گذاشت و این جایگاه را در خاندانِ خودش موروثی کرد [٢]. «Mundhir » و خانواده اش تنها به نام
فرماندار ایران بر عراق و عربستان حکومت میکردند [٣]. تا پیش از اینکه اسلام بر کشور یمن حاکم شود، چهار فرماندار حبشی و هشت شاهزاده ایرانی بر یمن فرمانروایی کردند [٤]. تا پیش از پیدایش جُنبش دینی محمد بن عبدالله، میان شمال باختری و باختر عربستان با ایران رفت و آمدهای بازرگانی برپا بود. گزارش هایِ تاریخی میگویند که هنگامیکه «نوفل» و « ُمطَلِب» (برادران جد بُزرگ محمد)، رهبریِ قبیلۀِ قریش را در دست داشتند، پیمان بازرگانی با کشور ایران بستند، که برپایۀِ آن کاروان هایِ بازرگانی مکه اجازه یافتند در عراق و سرزمین هایِ کشور پارس داد و ستد کُنند.
در سال ٦٠٦ یک کاروانِ بازرگانی با سرپرستی ابوسفیان به پایتخت ایران رسید و از دربار پادشاه ایران
دیدن کرد [٥]. هنگامیکه محمد بن عبدالله در سال ٦١٢ میلادی ادعایِ پیامبری کرد، کشور ایران بر آسیای کوچک، فلستین (فلسطین) و سوریه فرمانروایی میکرد. در زمان هجرتِ پیامبر اسلام در سال ٦٢٢ میلادی بخت به «هراکلیوس» امپراتور بیزانس روم روی آورد. و او توانست در پایان جنگِ ٣٠ ساله با ایران به پیروزی های مهمی دستیابد؛ و اندک زمانی پس از آن حکومتِ ایران ناگُزیر از پذیرش آتش بس و پیماننامۀ صلح شد.
در نتیجه فرماندار ایران در یمن، «بدزان» که اُمیدش را از گرفتن پُشتیبانی از حکومتِ ایران از دست داده بود، در سال ٦٢٨ میلادی ناگُزیر از پذیرشِ شرایط تحمیلی محمد و پرداخت باج به او شد.
در پی چندسال پس از مرگِ محمد سپاهیان اسلام ایران را شغال کرده و بخش بزرگی از مردم ایران را به زور شمشیر به پذیرش دین اسلام ناگزیر کردند.
هرگاه دو ملت که یکی از آنها دارای دانش و تمدن پیشرفته است ولی دیگری در تاریکی و واپسماندگی از تمدن درجا میزند، بهَم برخورد کُنند یا پیوند برپا سازند، همیشه مردم پیشرفته تاثیرهای آشکار بر آن ملت واپسمانده از تمدن خواهند گذاشت. سراسر تاریخ این آموزه را به ما یاد میدهد. اکنون در زمان محمد، عرب ها در سنجش با ایرانیان در تاریکی و نادانی روزگار میگُذراندند.

ادامه دارد ......
https://t.me/naghde_eslamm/37960