نقد
3.32K subscribers
200 photos
17 files
788 links
نقد اقتصاد سیاسی- نقد بتوارگی- نقد ایدئولوژی

بهترین، انقلابی‌ترین و نبوغ‌آمیزترین نظریه، بدون پیوند اندام‌وار با نبض، متن و کنشگران یک جنبش اجتماعی و سیاسیِ واقعی، به‌طور بلاواسطه، هیچ هوده‌ای ندارد.

www.naghd.com

Naghd.site@gmail.com
Download Telegram
▫️ کمونیسم و خانواده

نوشته‌ی: الکساندرا کولونتای
ترجمه‌ی: نیکزاد زنگنه

26 دسامبر 2018

🔸 آیا خانواده تحت لوای کمونیسم نیز، حیاتش ادامه خواهد یافت؟ یا به‌همین شکل باقی خواهد ماند؟ این پرسش‌ها بسیاری از زنان طبقه کارگر را به دردسر می‌اندازد و مردانِ آنها را مضطرب می‌کند. زندگی در مقابل چشمانِ ما در حال تغییر است؛ عادات و رسوم کهنه از بین می‌روند و کل زندگی خانواده پرولتری در مسیری تازه و ناآشنا و به زعمِ برخی «نامأنوس»، دست‌خوش تحول می‌شود. جای تعجب نیست که زنان کارگر درگیر این پرسش‌ها شده‌اند.

🔸 عدم‌ مواجهه با واقعیت بی‌فایده است: خانواده‌ی قدیمی‌ که در آن مرد همه چیز و زن هیچ بود، خانواده‌ی معمول یعنی جایی که زن در آن هیچ آرزو، وقت و پولی برای خود نداشت، در مقابل چشمان ما‌ در حال تغییر است. اما نیازی نیست مضطرب شویم. تنها از جهالت ماست که گمان می‌‌کنیم چیزهایی که به آنها عادت داریم، هرگز تغییر ‌نمی‌کنند. هیچ چیز‌ی ‌نمی‌تواند تا این حد نادرست باشد که بگوییم: «این‌طور بوده‌است، پس همیشه نیز باید همین‌طور بماند». فقط کافیست گذشته را مرور کنیم تا بفهمیم که همه‌چیز دستخوش تغییر شده و هیچ رسم، سازمان سیاسی یا اصل اخلاقیِ ثابت و نقض ناشدنی‌ای وجود ندارد.

🔸 در نظام ‌سرمایه‌داری، کودکان اغلب مسئولیت‌های سنگین و تحمل‌ناپذیری برای خانواده‌ی پرولتری بودند. جامعه کمونیستی به‌کمک والدین می‌آید… حتی در جامعه ‌سرمایه‌داری هم آموزش کودکان در مقطع ابتدایی و بعدها در دوره متوسطه و موسسات آموزش عالی، به مسئولیت دولت تبدیل شده است. حتی در جامعه ‌سرمایه‌داری هم نیاز کارگران تا حدودی از طریقِ ایجاد زمین‌های بازی، مهدهای کودک، گروه‌های بازی و غیره مرتفع شده است. هرچه کارگران از حقوق خود بیشتر آگاه شوند و بهتر سازماندهی شوند، جامعه مجبور می‌شود مسئولیتِ مراقبتی خانواده نسبت به فرزندان را کاهش دهد. اما جامعه‌ی بورژوازی از تأمین زیاد منافع طبقه‌ی کارگر می‌هراسد، مبادا باعث فروپاشی خانواده شود. سرمایه‌داران به‌خوبی می‌دانند که شکلِ قدیمی ‌خانواده که زن، برده بود و شوهر، مسئول به‌زیستیِ زن و فرزندش، بهترین سلاحِ مبارزه برای فرونشاندنِ میلِ طبقه کارگر به آزادی و تضعیف روحیه‌ی انقلابی زن و مرد کارگر است. قامتِ کارگر زیر بارِ مراقبت از خانواده خم می‌شود و مجبور است با سرمایه‌داری سازش کند. پدر و مادر زمانی که فرزندان‌شان گرسنه هستند، حاضرند با هر شرایطی کنار بیایند. جامعه‌ی سرمایه‌داری نتوانسته آموزش را به امری واقعاً اجتماعی و دولتی تبدیل کند چراکه مالکِ اموال یعنی بورژوازی با این مسئله مخالف است.
نیازی نیست مادرانِ کارگر مضطرب شوند. کمونیسم قصد ندارد کودکان را از والدین‌شان جدا کند، نوزاد را از زیرِ پستان مادر بیرون بکشد یا از تدابیر خشونت‌آمیز برای ویران‌کردنِ خانواده استفاده کند...

🔸دولت کارگری باید رابطه‌ی نوینی را میان جنس‌ها ایجاد کند؛ همان‌طور که عاطفه‌ی محدود و انحصاریِ میان مادر و فرزندانش باید در میانِ همه‌ی خانواده‌ی بزرگ پرولتاریا گسترش بیابد. پیوندِ آزادانه دو عضو برابرِ یک جامعه کارگری نیز که بر اساس عشق و احترامِ دوسویه است، باید جایگزینِ ازدواج فسخ‌ناشدنی مبتنی بر بردگیِ زنان شود. به‌جای خانواده‌ی منفرد و خودخواهانه، خانواده‌ی جهانیِ کارگران می‌نشیند که در آن همه‌ی کارگران یعنی زن و مرد، پیش و بیش از هرچیز رفیقِ یکدیگرند. این رابطه‌ای است که میانِ زن و مرد در یک جامعه کمونیستی شکل خواهد گرفت. این روابط جدید، عشقی آزادانه و بر پایه‌ی برابری میان دو طرف را برای بشریت به ارمغان می‌آورد؛ [عشقی] که برای جامعه‌ی تجاری ناشناخته است...

🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-DZ

#الکساندرا_کولونتای #نیکزاد_زنگنه
#کار_خانگی #جنبش_کارگری #جنبش_زنان
#خانواده #کمونیسم
👇🏽

🖋@naghd_com
🔹 نوشته های دریافتی 🔹

▫️ درنگی بر ضرورت واژگونی
▫️ ازدواج و
خانواده

نوشته‌ی: آرش سیفی

3 ژوئن 2020

🔸 همان‌گونه که طبیعی جلوه‌دادن چیزی هم‌چون اقتصاد و در نظر گرفتن وجود آن به‌عنوان قوانین طبیعی و بدیهی، راه هر کوششی را برای برآشفتن و دگرگونیِ تابوها و قوانینِ آن سد می‌کند، هنجارها و سازمان‌های اجتماعیِ ظاهراً طبیعی، ما را از بازاندیشی انتقادی درمورد شیوه و معنای زندگی‌مان بازداشته‌اند. هنجارها، که واجد نوعی زمان‌مندی و موقتی‌بودن هستند، این‌بار اما هم‌چون حقایق ابدی-ازلی و به‌مثابه پیش‌انگاره‌ها و سنت‌ها، ما را برای گردن‌نهادن به هر شکلی از نظم اجتماعیِ مستقر آماده می‌کنند. به زبان فرهنگ و با ابزارهای نهفته در آن، به ما گفته‌اند که به‌عنوان یک انسان به معنای هنجارین آن، وقتی مشروع می‌شویم که در امر ازدواج و خانواده مشارکت کنیم. بدین‌سان، تحت تأثیر حامیان قسم خورده‌ی شیوه‌های مشروعِ زیست، ازدواج و تشکیل خانواده به اسطوره‌‌هایی معاف از بازنگری تبدیل شده‌اند، که ناچاریم خود را با آن‌ها سازگار کنیم؛ در غیر این‌صورت، ترس از «انحراف اجتماعی» ما را در موقعیت «فهم ناپذیری» قرار خواهد داد.

🔸 خانواده شالوده‌ی ستم بر آن‌هاست که جنسیت یا گرایش جنسی‌شان با هنجار دگرجنس‌خواهیِ موجود در خانواده انطباق ندارد. بنیانِ خانواده، یا آن‌گونه که محافظه‌کارها به ما می‌گویند، پایه‌های این دژ مستحکم «تمدن و ثبات اجتماعی»، از ستم بر بدن‌های نامشروع، غیرواقعی و نامفهوم ساخته شده است. بدن‌هایی که نتوانسته‌اند رابطه‌ای ذاتی و پیوسته میان جنس (sex)، جنسیت (gender) و تمایل‌جنسی (sexuality) برقرار کنند. ماتریکس فرهنگی‌ای که «خانواده» را در مرکز خود قرار می‌دهد، نیازمند آن است که انواعی از «هویت‌ها» نتوانند موجودیت یابند چرا که هویت جنسی‌شان قابل فهم نمی‌گردد؛ همان هویت‌هایی که در آن جنسیت از جنس پیروی نمی‌کند و کنش‌های میل از جنس و جنسیت، هر دو. این پیروی، امری سیاسی‌ست که به نهادینه‌شدن توسط قوانین فرهنگی و تنظیم تمایل جنسی در ساحت اجتماعی نیازمند است. هم‌نوا با باتلر، بر این باورم که وظیفه‌ی ما، افشای محدودیت‌های «ماتریکس فهم‌پذیری» و ایجاد ماتریکس‌هایی واژگون‌کننده متشکل از بی‌نظمی و آشفتگی جنسیتی است.

🔸 گرفتاری‌های ‌ما فقط به کشورهای پیرامونی، هم‌چون ایران، و به‌طور کلی به «جنوبِ جهانی» خلاصه نمی‌شود. حتی در پیشرفته‌ترین جوامع، احساس مسئولیت نسبت به خانه و فرزندان هم‌چنان به‌شدت متوجهِ زنان است. تبعات این امر در عرصه‌ی عمومی وقتی قابل فهم‌تر می‌شود که بدانیم بیش‌تر شغل‌ها و مسئولیت‌های مراقبتی در بیش‌تر کشورها به‌طور قابل مشاهده‌ای به زنان سپرده می‌شود. ما با یک رابطه‌ی علت و معلولی دوطرفه روبرو هستیم: از یک سو، شیوه‌ی فهمِ ارتباط‌گیری جامعه‌پسند و ازدواج، و خودِ وجود عرصه‌ی خانواده و تعریف آن، حاصل تصمیمات عرصه‌ی عمومی است که به شکلی رسمی یا غیررسمی در مجالس قانون‌گذاری، دستگاه بوروکراسی دولتی، با هم‌دستیِ دادگاه‌ها، اداره‌ها و رسانه‌ها گرفته شده است. از سوی دیگر، کنش‌ها و نگرش‌های خانوادگی، بر روابط قدرت در عرصه‌ی عمومی کارگر هستند. فراموش نکنیم که شخصیت آن‌ها که عرصه‌ی سیاست مستقر را تشکیل می‌دهند، از رأی دهندگان تا قانون‌گذاران، در محیط خانه و روابط خویشاوندی، شکل می‌گیرد.



🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-1tm

#آرش_سیفی #خانواده #جنسیت #پدرسالاری #سرمایه‌داری

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ مارکس درباره‌ی جنسیت و خانواده
▫️ خلاصه‌ای از کتابی با همین عنوان

به‌مناسبت 8 مارس روز جهانی زن

نوشته‌ی: هتر براون
ترجمه‌ی: رویا دارابی

‏9 مارس 2022

🔸 بسیاری از محققین فمینیست در بهترین حالت پیوندی مبهم با مارکس و مارکسیسم داشته‌اند. یکی از مهم‌ترین حوزه‌های مناقشه، رابطه‌ی مارکس/انگلس است.
مطالعات جورج لوکاچ، ترل کارور، و دیگران تفاوت‌های معناداری را میان مارکس و انگلس درباره‌ی دیالکتیک و هم‌چنین شماری مسائل دیگر نشان داده‌اند. من با تکیه بر این مطالعات، تفاوت‌های آن‌ها را در رابطه با جنسیت و نیز خانواده کاویده‌ام. این امر به‌ویژه برای بحث‌های جاری اهمیت دارد، زیرا تعدادی از محققان فمینیستْ مارکس و انگلس را به دلیل آن‌چه جبرگرایی اقتصادی می‌دانند آماج انتقاد قرار داده‌اند. با این حال، لوکاچ و کارور به درجه‌ی جبر‌گرایی اقتصادی نزد این دو، به‌عنوان تفاوت مهمی اشاره می‌کنند. هر دو، انگلس را تک‌پایه‌انگارتر و علم‌باورتر از مارکس می‌دانند. رایا دونایفسکایا یکی از معدود افرادی است که درباره‌ی مسئله‌ی جنسیت، مارکس و انگلس را از هم جدا می‌کند، هم‌زمان که به همین ترتیب به ماهیت تک‌پایه‌انگار و جبرگرایانه‌ی موضع انگلس، در مقابلِ درک دیالکتیکی ظریف‌تر مارکس از روابط جنسیتی اشاره می‌کند. در سال‌های اخیر بحث چندانی از نوشته‌های مارکس درباره‌ی جنسیت و خانواده شکل نگرفته است، اما در دهه‌های 1970 و 1980، این نوشته‌ها موضوع بحث‌های زیادی بود. در تعدادی از موارد، محققان فمینیستی مانند نانسی هارتسوک و هایدی هارتمن عناصر نظریه کلی مارکس را با اشکال روانکاوانه یا سایر اشکال نظریه‌ی فمینیستی ترکیب کردند. این محققان نظریه‌ی مارکس را نسبت به جنسیت کوربین و هم‌چنین نیازمند نظریه‌‌ای تکمیلی برای درک روابط جنسیتی قلمداد کردند. با این حال، آن‌ها ماتریالیسم تاریخی مارکس را به‌عنوان نقطه‌ی شروعی برای فهم تولید حفظ کردند. علاوه بر این، تعدادی از فمینیست‌های مارکسیست نیز از اواخر دهه‌ی 1960 تا 1980 به‌ویژه در حوزه‌ی اقتصاد سیاسی مشارکت نظری داشته‌اند.

🔸 بسیاری در دهه‌ی 1990 و پس از آن نظریه‌ی نظام‌های دوگانه‌ی مردسالاری و سرمایه‌داری ــ پدرسالاری سرمایه‌دارانه ــ را که شکل رایج فمینیسم سوسیالیستی در دهه‌های 1970 و 1980 بود، هم‌چون پروژه‌ای شکست‌خورده تلقی می‌کردند. در هر صورت، سقوط کمونیسم در اتحاد جماهیر شوروی و اروپای شرقی احتمالاً بر محبوبیت فمینیسم سوسیالیستی تأثیر منفی داشته است. همان‌طور که آیریس یانگ قبلاً استدلال کرده بود، نظریه‌ی سیستم‌های دوگانه نابسنده بود زیرا بر دو نظریه‌ی کاملاً متفاوت از جامعه مبتنی بود ــ یکی با توسعه‌ی پویای تاریخی جامعه، عمدتاً از نظر اجتماعی، اقتصادی و فن‌آوری سر و کار دارد و دیگری مبتنی بر یک دیدگاه روانشناختیِ ایستا است. آشتی‌دادن این دو نظریه به دلیل این تفاوت‌های گسترده بسیار دشوار است. با این حال، نقدهای آن‌ها به آن‌چه جبرگرایی، مقوله‌های کوربین نسبت به جنسیت و تأکید بر تولید به بهای نادیده‌گرفتن بازتولید نزد مارکس می‌دانستند، نقطه‌ی شروعی فراهم کرد برای بررسی مجدد من از آثار مارکس با استفاده از واکاوی متنی دقیق ــ که در کنار آثار فمینیست‌های مارکسیست که در بالا ذکر شد قرار می‌گیرد.

🔸 از لحاظ تاریخی، رابطه‌ی مارکسیسم با فمینیسم در بهترین حالت رابطه‌ای ضعیف بوده است، آن هم اغلب به دلیل جای خالی بحث درباره‌ی جنسیت و مسائل سنتی زنان نزد بسیاری از مارکسیست‌ها. علاوه بر این، حتی در جایی‌که به جنسیت و خانواده پرداخته شده است، این مطالعات تمایل دارند که استدلال کمتر ظریف و اقتصادمحور‌تر انگلس را دنبال کنند. با این حال، من فکر می‌کنم آثار مارکس در مورد جنسیت و خانواده تفاوت‌های قابل‌توجهی را با آثار انگلس نشان می‌دهد. پرسش‌های مهمی در رابطه با ارزش احتمالی دیدگاه‌های مارکس در مورد جنسیت و خانواده پابرجاست: مارکس چه چیزی به بحث‌های فمینیستی معاصر ارائه می‌دهد؟ آیا امکان وجود یک فمینیسم مارکسیستی وجود دارد که در واکاوی جامعه‌ی سرمایه‌داری معاصر درباره‌ی جنسیت به جبر‌گرایی اقتصادی یا طبقه‌ی ممتاز درنیفتد؟

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید: ‏

‎‌ https://wp.me/p9vUft-2RM

#هشت_مارس #فمینیسم
#هتر_براون #رویا_دارابی
#مارکس #جنسیت #خانواده

👇🏽

🖋@naghd_com‏ ‏