▫️ انقلابهای گرامشی
▫️ انقلاب منفعل و انقلاب مداوم
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی هژمونی
نوشتهی: پیتر دی. توماس
ترجمهی: تارا بهروزیان
6 فوریه 2022
🔸 در بخش نخست این مقاله به واکاوی شکلگیری فرمول انقلاب منفعل در اواخر 1930 بهمثابهی سازماندهی مجدد پژوهشهای پیشین گرامشی میپردازم که به ارزیابی متمایز از اهمیت تاریخی ژاکوبنیسم، یا آنچه برداشتی از «متاژاکوبنیسم» توصیفش میکنم، اختصاص داشت. سپس کاربرد انقلاب منفعل توسط گرامشی را در ارتباط با تأملات او دربارهی انقلاب مداوم بین سالهای 1930 و 1933 در سه فرازِ به هم مرتبط که بر سه شخصیت کروچه، ماکیاولی و مارکس متمرکز بود دنبال میکنم. به ویژه بر اهمیت تلفیق گرامشی میان پژوهش خود دربارهی انقلاب منفعل با ارزیابیِ درحال تغییرش از «پیشگفتار» 1859 مارکس تاکید میکنم.
🔸 در بخش دوم، تکوین درک متمایز گرامشی از انقلاب مداوم را واکاوی میکنم، و نشان میدهم به چه روشی مفهوم انقلاب مداوم با پژوهش او دربارهی انقلاب منفعل در هر مرحله همراه میشود و آن را تعیین میکند. من پیشنهاد میکنم که برداشت گرامشی از «انقلاب در تداوم» را باید از صورتبندی معروفتر تروتسکی متمایز کرد، و آن را در ارتباط با سنت تفسیری بدیل از اندیشهی مارکس و انگلس درک کرد. به ویژه میخواهم ارجاع تاریخی تلویحیِ پسِ پشت ادعای مکرر گرامشی را روشن سازم که نظریهپردازی و پراتیک لنین در خصوص هژمونیْ شکلی «بالفعل» و «فراررویشده» از مفهوم «انقلاب در تداوم» است که از تجربهی انقلاب 1848 نشأت گرفته است.
🔸 در نهایت، در نتیجهگیری، به این نکته میپردازم که این خوانش مسیرهای پژوهشی جدیدی را برای بحثهای معاصر دربارهی انقلاب منفعل میگشاید. گرچه زایندگیِ این فرمول برای مطالعات تاریخیِ دگرگونی دولت یا تحلیل پویشهای سیاسی جاری اینک شناخته شده است، لازم است به سرشت کاربست انقلاب منفعل توسط گرامشی بهمثابهی شکلی از تأمل سیاسی و استراتژیک توجه بیشتری شود. بر مبنای خوانش دیالکتیک بین انقلاب منفعل و انقلاب مداوم که در این مقاله بسط یافته است، اهمیت انقلاب منفعل که در زمینهی تاریخیاش در نظر گرفته میشود، صرفاً یا حتی اساساً عبارت از منزلت آن بهمثابهی یک روایت، مفهوم یا نظریهی توسعهی دولت مدرن نیست. مهمتر از همهی این جنبهها، نقش انقلاب منفعل در روشنشدن درک گرامشی از «انقلاب در تداوم»، و بنابراین سهم بدیع آن در بحثهای اصلی استراتژیک و نظریهی سیاسی سنت مارکسیستی زمان اوست. از این منظر است که معنای تاریخی انقلاب منفعل و اهمیت بالقوهی معاصر آن باید امروزه ارزیابی شود.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2NH
#هژمونی #گرامشی #پیتر_دی_توماس #تارا_بهروزیان
#انقلاب_منفعل #انقلاب_مداوم #ژاکوبینیسم،
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ انقلاب منفعل و انقلاب مداوم
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی هژمونی
نوشتهی: پیتر دی. توماس
ترجمهی: تارا بهروزیان
6 فوریه 2022
🔸 در بخش نخست این مقاله به واکاوی شکلگیری فرمول انقلاب منفعل در اواخر 1930 بهمثابهی سازماندهی مجدد پژوهشهای پیشین گرامشی میپردازم که به ارزیابی متمایز از اهمیت تاریخی ژاکوبنیسم، یا آنچه برداشتی از «متاژاکوبنیسم» توصیفش میکنم، اختصاص داشت. سپس کاربرد انقلاب منفعل توسط گرامشی را در ارتباط با تأملات او دربارهی انقلاب مداوم بین سالهای 1930 و 1933 در سه فرازِ به هم مرتبط که بر سه شخصیت کروچه، ماکیاولی و مارکس متمرکز بود دنبال میکنم. به ویژه بر اهمیت تلفیق گرامشی میان پژوهش خود دربارهی انقلاب منفعل با ارزیابیِ درحال تغییرش از «پیشگفتار» 1859 مارکس تاکید میکنم.
🔸 در بخش دوم، تکوین درک متمایز گرامشی از انقلاب مداوم را واکاوی میکنم، و نشان میدهم به چه روشی مفهوم انقلاب مداوم با پژوهش او دربارهی انقلاب منفعل در هر مرحله همراه میشود و آن را تعیین میکند. من پیشنهاد میکنم که برداشت گرامشی از «انقلاب در تداوم» را باید از صورتبندی معروفتر تروتسکی متمایز کرد، و آن را در ارتباط با سنت تفسیری بدیل از اندیشهی مارکس و انگلس درک کرد. به ویژه میخواهم ارجاع تاریخی تلویحیِ پسِ پشت ادعای مکرر گرامشی را روشن سازم که نظریهپردازی و پراتیک لنین در خصوص هژمونیْ شکلی «بالفعل» و «فراررویشده» از مفهوم «انقلاب در تداوم» است که از تجربهی انقلاب 1848 نشأت گرفته است.
🔸 در نهایت، در نتیجهگیری، به این نکته میپردازم که این خوانش مسیرهای پژوهشی جدیدی را برای بحثهای معاصر دربارهی انقلاب منفعل میگشاید. گرچه زایندگیِ این فرمول برای مطالعات تاریخیِ دگرگونی دولت یا تحلیل پویشهای سیاسی جاری اینک شناخته شده است، لازم است به سرشت کاربست انقلاب منفعل توسط گرامشی بهمثابهی شکلی از تأمل سیاسی و استراتژیک توجه بیشتری شود. بر مبنای خوانش دیالکتیک بین انقلاب منفعل و انقلاب مداوم که در این مقاله بسط یافته است، اهمیت انقلاب منفعل که در زمینهی تاریخیاش در نظر گرفته میشود، صرفاً یا حتی اساساً عبارت از منزلت آن بهمثابهی یک روایت، مفهوم یا نظریهی توسعهی دولت مدرن نیست. مهمتر از همهی این جنبهها، نقش انقلاب منفعل در روشنشدن درک گرامشی از «انقلاب در تداوم»، و بنابراین سهم بدیع آن در بحثهای اصلی استراتژیک و نظریهی سیاسی سنت مارکسیستی زمان اوست. از این منظر است که معنای تاریخی انقلاب منفعل و اهمیت بالقوهی معاصر آن باید امروزه ارزیابی شود.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2NH
#هژمونی #گرامشی #پیتر_دی_توماس #تارا_بهروزیان
#انقلاب_منفعل #انقلاب_مداوم #ژاکوبینیسم،
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
انقلابهای گرامشی
انقلاب منفعل و انقلاب مداوم نوشتهی: پیتر دی. توماس ترجمهی: تارا بهروزیان بحثهای معاصر دربارهی انقلابِ منفعل به معنای «انقلاب از بالا»، نظریههای شکلگیری دولت و مدرنیزاسیون، فنون دولتداری و حک…