▫️ بازاندیشی طبقه و دولت در شورای همکاری خلیج
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی خاورمیانه
نوشتهی: آدام هنیه
ترجمهی: تارا بهروزیان
7 مه 2022
در این مقاله میخوانیم:
▪️ چارچوب طبقه و دولت
▪️ شکلگیری طبقهی سرمایهدار در منطقهی خلیج
▪️ بینالمللی شدن سرمایهی خلیج
▪️ کار و شهروندی در منطقهی خلیج
از متن مقاله:
🔸 در آثاری که دربارهی منطقهی خلیج نوشته میشوند مسائل اقتصاد سیاسی کمتر مورد توجه هستند: مسائلی مانند روابط میان طبقات، انباشت سرمایه، و ماهیت قدرت دولتی. بهرغم آنکه اغلب از «سرمایهداری» در منطقهی خلیج نام برده میشود، اما این سرمایهداری همچنان نظریهپردازی نشده است، و دانشپژوهی دربارهی منطقهی خلیج همچنان گرایش به تاکید بر جغرافیا و تاریخِ خاص منطقهای دارد، و از بحثهای اقتصاد سیاسی کمتر سخن به میان میآید. بهویژه مفهوم طبقه، اغلب نادیده گرفته میشود، یا ولنگارانه با برچسبهای نادقیق و نابجا مانند «تجار» و «نخبگان» ادغام و حذف میشود.
🔸 حفرهی خالی حول موضوع طبقه و سرمایهداری شاید میراث ادامهدار مدل استاندارد اقتصاد سیاسی منطقهی خلیج، یعنی نظریهی دولت رانتی باشد. نظریهی دولت رانتی، همانگونه که از نامش پیداست، بر نقش رانتهایی که از صادرات سوختهای هیدورکربنی و دیگر مواد معدنی استخراج میشود تمرکز دارد و روابطی علّی میان «این موهبت رایگان طبیعت» و ساختارهای سیاسی و اقتصادی موجود در مناطقی مانند منطقهی خلیج ترسیم میکند. این نظریه بهعنوان یکی از «رهاورهای مهمی که مطالعات منطقهای خاورمیانه برای علوم سیاسی به ارمغان آورده است» توصیف میشود و از زمان تدوین اولیهاش توسط حسین مهدوی، اقتصاددان ایرانی، در 1970 موضوع شرح و تقسیرهای متعددی قرار گرفته که در بیرون از خاورمیانه نیز بازتاب گستردهای داشته است. گرچه نقدهایی هم به نظریهی دولت رانتی وجود داشته است، اما این نظریه همچنان چارچوب مسلط برای درک منطقهی خلیج است. مفروضات اصلی این نظریه، همچنان برداشت بسیاری از محققان را از قدرت سیاسی و اقتصادی در منطقهی خلیج شکل میدهد، حتی اگر به صراحت بیان نشود.
🔸 هدف من در این مقاله درگیری انتقادی با این دیدگاههاست. در بخش نخست، خوانشی جایگزین از مناسبات طبقه- دولت ارائه میدهم. من در اینجا بر رویکردهای مارکسی و نقد اقتصاد سیاسی تکیه میکنم که فرایندهای شکلگیری طبقات و انباشت سرمایه را به مثابهی فرایندهای «از درون مرتبط» به قدرت دولتی برجسته میسازند... لازم است هرگونه تفسیر دوگانهانگار از دولت و طبقه در منطقهی خلیج را رد کنیم. راز قدرت دولتی در منطقهی خلیج در قدرتِ طبقات سرمایهدار آن نهفته است و نه آنگونه ادعا میشود در ضعف آنها.
🔸 بخش دوم این مقاله این مشاهدات نظری را از طریق ترسیم نقشهی ساختار طبقاتی منطقهی خلیج نشان میدهد... خطوطی کلی از چگونگی سازمانیابی طبقهی سرمایهدار و کنترل سرمایه را در منطقهی خلیج معاصر؛ مکانهای اصلی انباشت این طبقه؛ روابط میان خانوادههای حاکم، سرمایهی خصوصی، و دولت؛ و دستآخر تمایل فزایندهی سرمایهی منطقهی خلیج به گسترش در بیرون از مرزهای خود ارائه میدهم.
🔸 در بخش سوم به روی دیگر سکهی ساختار طبقاتی منطقهی خلیج، مسئلهی کار، باز میگردم. روایتهای استاندارد از اقتصاد سیاسی خلیج اغلب نیروی کار را حذف میکنند یا به حاشیه میبرند. با این حال، هر دریافتی از چگونگی تشکیل سرمایه و دولت در منطقهی خلیج باید اتکای شدید آن به نیروی کار ناشهروند و مهاجر را در نظر بگیرد. سرانجام، برخی از نتایج را دربارهی اینکه همهی اینها برای آیندهی منطقهی خلیج چه معنایی میتواند داشته باشد مطرح میکنم.
🔹متن کامل نهمین مقاله از سلسله مقالات نقد دربارهی خاورمیانه را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Y2
#خاور_میانه #آدام_هنیه #تارا_بهروزیان
#نظریه_دولت_رانتی #شورای_همکاری_خلیج #دولت #طبقه
👇🏽
🖋@naghd_com
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی خاورمیانه
نوشتهی: آدام هنیه
ترجمهی: تارا بهروزیان
7 مه 2022
در این مقاله میخوانیم:
▪️ چارچوب طبقه و دولت
▪️ شکلگیری طبقهی سرمایهدار در منطقهی خلیج
▪️ بینالمللی شدن سرمایهی خلیج
▪️ کار و شهروندی در منطقهی خلیج
از متن مقاله:
🔸 در آثاری که دربارهی منطقهی خلیج نوشته میشوند مسائل اقتصاد سیاسی کمتر مورد توجه هستند: مسائلی مانند روابط میان طبقات، انباشت سرمایه، و ماهیت قدرت دولتی. بهرغم آنکه اغلب از «سرمایهداری» در منطقهی خلیج نام برده میشود، اما این سرمایهداری همچنان نظریهپردازی نشده است، و دانشپژوهی دربارهی منطقهی خلیج همچنان گرایش به تاکید بر جغرافیا و تاریخِ خاص منطقهای دارد، و از بحثهای اقتصاد سیاسی کمتر سخن به میان میآید. بهویژه مفهوم طبقه، اغلب نادیده گرفته میشود، یا ولنگارانه با برچسبهای نادقیق و نابجا مانند «تجار» و «نخبگان» ادغام و حذف میشود.
🔸 حفرهی خالی حول موضوع طبقه و سرمایهداری شاید میراث ادامهدار مدل استاندارد اقتصاد سیاسی منطقهی خلیج، یعنی نظریهی دولت رانتی باشد. نظریهی دولت رانتی، همانگونه که از نامش پیداست، بر نقش رانتهایی که از صادرات سوختهای هیدورکربنی و دیگر مواد معدنی استخراج میشود تمرکز دارد و روابطی علّی میان «این موهبت رایگان طبیعت» و ساختارهای سیاسی و اقتصادی موجود در مناطقی مانند منطقهی خلیج ترسیم میکند. این نظریه بهعنوان یکی از «رهاورهای مهمی که مطالعات منطقهای خاورمیانه برای علوم سیاسی به ارمغان آورده است» توصیف میشود و از زمان تدوین اولیهاش توسط حسین مهدوی، اقتصاددان ایرانی، در 1970 موضوع شرح و تقسیرهای متعددی قرار گرفته که در بیرون از خاورمیانه نیز بازتاب گستردهای داشته است. گرچه نقدهایی هم به نظریهی دولت رانتی وجود داشته است، اما این نظریه همچنان چارچوب مسلط برای درک منطقهی خلیج است. مفروضات اصلی این نظریه، همچنان برداشت بسیاری از محققان را از قدرت سیاسی و اقتصادی در منطقهی خلیج شکل میدهد، حتی اگر به صراحت بیان نشود.
🔸 هدف من در این مقاله درگیری انتقادی با این دیدگاههاست. در بخش نخست، خوانشی جایگزین از مناسبات طبقه- دولت ارائه میدهم. من در اینجا بر رویکردهای مارکسی و نقد اقتصاد سیاسی تکیه میکنم که فرایندهای شکلگیری طبقات و انباشت سرمایه را به مثابهی فرایندهای «از درون مرتبط» به قدرت دولتی برجسته میسازند... لازم است هرگونه تفسیر دوگانهانگار از دولت و طبقه در منطقهی خلیج را رد کنیم. راز قدرت دولتی در منطقهی خلیج در قدرتِ طبقات سرمایهدار آن نهفته است و نه آنگونه ادعا میشود در ضعف آنها.
🔸 بخش دوم این مقاله این مشاهدات نظری را از طریق ترسیم نقشهی ساختار طبقاتی منطقهی خلیج نشان میدهد... خطوطی کلی از چگونگی سازمانیابی طبقهی سرمایهدار و کنترل سرمایه را در منطقهی خلیج معاصر؛ مکانهای اصلی انباشت این طبقه؛ روابط میان خانوادههای حاکم، سرمایهی خصوصی، و دولت؛ و دستآخر تمایل فزایندهی سرمایهی منطقهی خلیج به گسترش در بیرون از مرزهای خود ارائه میدهم.
🔸 در بخش سوم به روی دیگر سکهی ساختار طبقاتی منطقهی خلیج، مسئلهی کار، باز میگردم. روایتهای استاندارد از اقتصاد سیاسی خلیج اغلب نیروی کار را حذف میکنند یا به حاشیه میبرند. با این حال، هر دریافتی از چگونگی تشکیل سرمایه و دولت در منطقهی خلیج باید اتکای شدید آن به نیروی کار ناشهروند و مهاجر را در نظر بگیرد. سرانجام، برخی از نتایج را دربارهی اینکه همهی اینها برای آیندهی منطقهی خلیج چه معنایی میتواند داشته باشد مطرح میکنم.
🔹متن کامل نهمین مقاله از سلسله مقالات نقد دربارهی خاورمیانه را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Y2
#خاور_میانه #آدام_هنیه #تارا_بهروزیان
#نظریه_دولت_رانتی #شورای_همکاری_خلیج #دولت #طبقه
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
بازاندیشی طبقه و دولت در شورای همکاری خلیج
نوشتهی: آدام هنیه ترجمهی: تارا بهروزیان برخلاف روایتهای استاندارد اقتصاد سیاسیِ منطقهی خلیج که از روابط سلطه و استثمار منتزع شدهاند، شکلهای کار اهمیت کمیتری از وجود مازادهای دلارهای نفتی در…
▫️ دلار نفتی و یک رویا
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی خاورمیانه
نوشتهی: آدام هنیه
ترجمهی: خورشید سیادتی
24 مه 2022
در این مقاله میخوانیم:
▪️ قطبیسازی منطقهای و توسعهی ناموزون
▪️ پرسش سیاسی
▪️ مصر و سوریه
▪️ جدالها
▪️ بهچالش کشیدن قدرتِ خلیج
از متن مقاله:
🔸 هرگونه تغییر و واژگونیِ نئولیبرالیسم در خاورمیانه نیازمندِ بهچالش کشیدنِ کشورهای قدرتمند حوزهی خلیج است. ویژگیِ برجستهی عملاً همهی تحولات سیاسی در جهان عرب امروز معطوف به نقش محوریِ شش کشورِ عضو شورای همکاری خلیج (GCC) یعنی عربستان سعودی، قطر، کویت، امارات متحدهی عربی، بحرین و عمان است. این دولتها – بهویژه عربستان سعودی و قطر – از همان آغاز خیزشهای عربی در اواخر سال 2010، در دامنهای از اقدامات چشمگیر مالی، دیپلماتیک و نظامی دخالت داشتند و در مقامِ مهمترین مجاری سیاست خاورمیانهای آمریکا و اروپا در میان اعراب عمل میکنند و در تضعیف و کنترلِ سمتوسوی مبارزات در سراسر منطقه میکوشند.
🔸 یکی از پیامدهای اهمیتِ نوظهور خلیج، همانا علاقهی فزایندهی بسیاری از چپها به ویژگیهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خلیج است. این امر، گسستی خوشایند از گذشته است، چرا که خلیج توجه اندکی را خارج از دایرهی محدودِ متخصصانِ آکادمیک به خود جلب میکرد که آنها نیز غالباً شیفتهی استعارههای شرقشناسانْ پیرامون زندگی ایلیاتی در شبهجزیرهی عربستان بودند. به هر حال، بهرغمِ این دغدغهی رو به گسترش، بسیاری از تحلیلها پیرامونِ خلیج و نقش آن در منطقه هنوز بر نظریههای سادهگرایانهی «دولتهای رانتی» و عوامل مذهبی و قبیلهای و یا فرضِ ظهور فرقهگرایی استوار است و به کرات با حکایتهای هولناک از انحطاط سلطنتی و ثروت بیحدوحساب پُر شده است.مفروضات اصلی این نظریه، همچنان برداشت بسیاری از محققان را از قدرت سیاسی و اقتصادی در منطقهی خلیج شکل میدهد، حتی اگر به صراحت بیان نشود.
🔸 این روایتهای مرسوم که غالباً بهصورتِ ناخودآگاه، بازتاب کلیشههای یافتهشده در سراسر رسانههای شرکتی هستند فاقد شناختی عمیق از تغییرات گسترده در اقتصاد سیاسی کل منطقه هستند. درک چگونگی عملکرد این اقتصاد سیاسی منطقهای و تغیییرات آن در دهههای اخیر برای توضیح و تفسیر قدرتِ سیاسیِ رو به رشد خلیجْ ضروری است.
🔸 هرگونه تغییرِ الگوهای توسعهی نئولیبرالی در خاورمیانه و تبعیت منطقه از قدرت غربی، لزوما با به چالش کشیدن خود خلیج در ارتباط است. به همین دلیل، مبارزات سیاسی در خلیجْ بسیار مهم است و پیوند مستقیمی با مبارزاتی دارد که در سایر نقاط خاورمیانه نمایان میشود... عنصرِ اساسیِ چالشبرانگیز سرمایه و دولت در خلیج میبایست دفاع از کارگران مهاجر منطقه باشد. استثمار این کارگران بخشِ جداییناپذیری از نحوهی شکلگیری طبقات کارگر در خاورمیانه است و برای روشهایی که سرمایهداری خلیج همچنان قدرت خود را به نمایش میگذارد و با بحرانها مقابله میکند ضروری است.
🔹متن کامل دهمین مقاله از سلسله مقالات نقد دربارهی خاورمیانه را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Ze
#خاور_میانه #آدام_هنیه #خورشید_سیادتی
#نظریه_دولت_رانتی #شورای_همکاری_خلیج #دلار_نفتی #نئولیبرالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی خاورمیانه
نوشتهی: آدام هنیه
ترجمهی: خورشید سیادتی
24 مه 2022
در این مقاله میخوانیم:
▪️ قطبیسازی منطقهای و توسعهی ناموزون
▪️ پرسش سیاسی
▪️ مصر و سوریه
▪️ جدالها
▪️ بهچالش کشیدن قدرتِ خلیج
از متن مقاله:
🔸 هرگونه تغییر و واژگونیِ نئولیبرالیسم در خاورمیانه نیازمندِ بهچالش کشیدنِ کشورهای قدرتمند حوزهی خلیج است. ویژگیِ برجستهی عملاً همهی تحولات سیاسی در جهان عرب امروز معطوف به نقش محوریِ شش کشورِ عضو شورای همکاری خلیج (GCC) یعنی عربستان سعودی، قطر، کویت، امارات متحدهی عربی، بحرین و عمان است. این دولتها – بهویژه عربستان سعودی و قطر – از همان آغاز خیزشهای عربی در اواخر سال 2010، در دامنهای از اقدامات چشمگیر مالی، دیپلماتیک و نظامی دخالت داشتند و در مقامِ مهمترین مجاری سیاست خاورمیانهای آمریکا و اروپا در میان اعراب عمل میکنند و در تضعیف و کنترلِ سمتوسوی مبارزات در سراسر منطقه میکوشند.
🔸 یکی از پیامدهای اهمیتِ نوظهور خلیج، همانا علاقهی فزایندهی بسیاری از چپها به ویژگیهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خلیج است. این امر، گسستی خوشایند از گذشته است، چرا که خلیج توجه اندکی را خارج از دایرهی محدودِ متخصصانِ آکادمیک به خود جلب میکرد که آنها نیز غالباً شیفتهی استعارههای شرقشناسانْ پیرامون زندگی ایلیاتی در شبهجزیرهی عربستان بودند. به هر حال، بهرغمِ این دغدغهی رو به گسترش، بسیاری از تحلیلها پیرامونِ خلیج و نقش آن در منطقه هنوز بر نظریههای سادهگرایانهی «دولتهای رانتی» و عوامل مذهبی و قبیلهای و یا فرضِ ظهور فرقهگرایی استوار است و به کرات با حکایتهای هولناک از انحطاط سلطنتی و ثروت بیحدوحساب پُر شده است.مفروضات اصلی این نظریه، همچنان برداشت بسیاری از محققان را از قدرت سیاسی و اقتصادی در منطقهی خلیج شکل میدهد، حتی اگر به صراحت بیان نشود.
🔸 این روایتهای مرسوم که غالباً بهصورتِ ناخودآگاه، بازتاب کلیشههای یافتهشده در سراسر رسانههای شرکتی هستند فاقد شناختی عمیق از تغییرات گسترده در اقتصاد سیاسی کل منطقه هستند. درک چگونگی عملکرد این اقتصاد سیاسی منطقهای و تغیییرات آن در دهههای اخیر برای توضیح و تفسیر قدرتِ سیاسیِ رو به رشد خلیجْ ضروری است.
🔸 هرگونه تغییرِ الگوهای توسعهی نئولیبرالی در خاورمیانه و تبعیت منطقه از قدرت غربی، لزوما با به چالش کشیدن خود خلیج در ارتباط است. به همین دلیل، مبارزات سیاسی در خلیجْ بسیار مهم است و پیوند مستقیمی با مبارزاتی دارد که در سایر نقاط خاورمیانه نمایان میشود... عنصرِ اساسیِ چالشبرانگیز سرمایه و دولت در خلیج میبایست دفاع از کارگران مهاجر منطقه باشد. استثمار این کارگران بخشِ جداییناپذیری از نحوهی شکلگیری طبقات کارگر در خاورمیانه است و برای روشهایی که سرمایهداری خلیج همچنان قدرت خود را به نمایش میگذارد و با بحرانها مقابله میکند ضروری است.
🔹متن کامل دهمین مقاله از سلسله مقالات نقد دربارهی خاورمیانه را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Ze
#خاور_میانه #آدام_هنیه #خورشید_سیادتی
#نظریه_دولت_رانتی #شورای_همکاری_خلیج #دلار_نفتی #نئولیبرالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
دلار نفتی و یک رویا
نوشتهی: آدام هنیه ترجمهی: خورشید سیادتی هیچگونه راهحل ملی و بلندمدتی برای مشکلات پیش رویِ خاورمیانه وجود ندارد، مادامی که کنترل چنین ثروت هنگفتی را به دست افراد بسیار کمی میسپارند. البته این…