#جمعه_بازار
.
#بامداد_خمار *| زندگی
زندگی زیباست ای زیبا پسند
زنده اندیشان به زیبایی رسند
آن قدر زیباست این بی بازگشت
کز برایش می توان از جان گذشت
مردن عاشق نمی میراندش
در چراغ تازه می گیراندش
باغ ها را گر چه دیوار و در است
از هوا شان راه با یکدیگر است
شاخه ها را از جدایی گر غم است
ریشه هاشان دست در دست هم است.
زنده یاد #هوشنگ_ابتهاج - سایه
(۶ اسفند ۱۳۰۶ - ١٩ مرداد ۱۴۰۱)
🔖 بامداد آدینه شما بخیر
#یک_حرف_از_هزاران
https://t.me/yekhezaran
.
#بامداد_خمار *| زندگی
زندگی زیباست ای زیبا پسند
زنده اندیشان به زیبایی رسند
آن قدر زیباست این بی بازگشت
کز برایش می توان از جان گذشت
مردن عاشق نمی میراندش
در چراغ تازه می گیراندش
باغ ها را گر چه دیوار و در است
از هوا شان راه با یکدیگر است
شاخه ها را از جدایی گر غم است
ریشه هاشان دست در دست هم است.
زنده یاد #هوشنگ_ابتهاج - سایه
(۶ اسفند ۱۳۰۶ - ١٩ مرداد ۱۴۰۱)
🔖 بامداد آدینه شما بخیر
#یک_حرف_از_هزاران
https://t.me/yekhezaran
Forwarded from یک حرف از هزاران
#بامداد_خمار *| دلتنگ!
من اينجا بس دلم تنگست
و هر سازی که میبينم بدآهنگست
بيا رهتوشه برداريم،
قدم در راه بیبرگشت بگذاريم،
ببينيم آسمانِ "هر کجا" آيا همين رنگست؟
بيا رهتوشه برداريم
قدم در راه بگذاريم
بسوی سرزمينهايی که ديدارش،
بسان شعلهی آتش،
دواند در رگم خونِ نشيطِ زندهی بيدار.
بيا رهتوشه برداريم
قدم در راه بگذاريم
کجا؟ هر جا که پيش آيد.
بدانجايی که میگويند خورشيدِ غروب ما،
زند بر پردهی شبگيرشان تصوير.
کجا؟ هر جا که اينجا نيست.
من اينجا از نوازش نيز چون آزار ترسانم
ز سيلیزن، ز سيلیخور،
وزين تصوير بر ديوار ترسانم.
بيا تا راه بسپاريم
بسوی سبزهزارانی
که نه کس کِشته، ندروده
بسوی آفتاب شاد صحرايی،
که نگذارد تهی از خون گرم خويشتن جايی
بيا ای خستهخاطر دوست!
ای مانند من دلکنده و غمگين
من اينجا بس دلم تنگ است،
بيا رهتوشه برداريم
قدم در راه بیفرجام بگذاريم.
#مهدی_اخوان_ثالث
(۱۰ اسفند ۱۳۰۷ - ۴ شهریور ۱۳۶۹)
🔖 بامداد یکشنبه شما بخیر
#عکس_های_اختصاصی_حسین_عمیدی
📷 اوشان فشم - آهار - مسیر آبشار شکر آب - مرداد ۱۴۰۱
#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
@yekhezaran
من اينجا بس دلم تنگست
و هر سازی که میبينم بدآهنگست
بيا رهتوشه برداريم،
قدم در راه بیبرگشت بگذاريم،
ببينيم آسمانِ "هر کجا" آيا همين رنگست؟
بيا رهتوشه برداريم
قدم در راه بگذاريم
بسوی سرزمينهايی که ديدارش،
بسان شعلهی آتش،
دواند در رگم خونِ نشيطِ زندهی بيدار.
بيا رهتوشه برداريم
قدم در راه بگذاريم
کجا؟ هر جا که پيش آيد.
بدانجايی که میگويند خورشيدِ غروب ما،
زند بر پردهی شبگيرشان تصوير.
کجا؟ هر جا که اينجا نيست.
من اينجا از نوازش نيز چون آزار ترسانم
ز سيلیزن، ز سيلیخور،
وزين تصوير بر ديوار ترسانم.
بيا تا راه بسپاريم
بسوی سبزهزارانی
که نه کس کِشته، ندروده
بسوی آفتاب شاد صحرايی،
که نگذارد تهی از خون گرم خويشتن جايی
بيا ای خستهخاطر دوست!
ای مانند من دلکنده و غمگين
من اينجا بس دلم تنگ است،
بيا رهتوشه برداريم
قدم در راه بیفرجام بگذاريم.
#مهدی_اخوان_ثالث
(۱۰ اسفند ۱۳۰۷ - ۴ شهریور ۱۳۶۹)
🔖 بامداد یکشنبه شما بخیر
#عکس_های_اختصاصی_حسین_عمیدی
📷 اوشان فشم - آهار - مسیر آبشار شکر آب - مرداد ۱۴۰۱
#یک_حرف_از_هزاران
◀️ گزیده های ایران و جهان ▶️
@yekhezaran