#سخن_روز
.
اگر آن طایر قدسی ز درم باز آید
عمر بگذشته به پیرانه سرم باز آید
( حافظ ، غزل/ ۲۳۶ )
دوستان عزیز و بزرگوارم
سلام
صبح بخیر
سلامتی شما عزیزان را از خدای مهربان خواستارم
@naein_nameh
.
اگر آن طایر قدسی ز درم باز آید
عمر بگذشته به پیرانه سرم باز آید
( حافظ ، غزل/ ۲۳۶ )
دوستان عزیز و بزرگوارم
سلام
صبح بخیر
سلامتی شما عزیزان را از خدای مهربان خواستارم
@naein_nameh
#مشاهیر_نایین
.
میرزا عبدالرحیم شیخالاسلام (نظرعلی شاه)
سبز شد دانه که با خاک سری پیدا کرد
هر که شد خاک نشین شاخ و بری پیدا کرد
تا تو عریان نشوی راه به مطلب نبری
بیضه چون جام فرو ریخت پری پیدا کرد
میرزا محمد رحیم نایینی از مریدان نورعلی شاه بود و در عنفوان جوانی برای تحصیل به اصفهان رفت و ذوفنون شد. سالک مینویسد: ازجمله عرفای مدفون در نایین مرحوم نظرعلی شاه شیخ عبدالرحیم (شیخالاسلام نایین )در طریقه عرفا و مجذوب
نورعلی شاه بوده است. در نامه ای که مراد به مرید خود نوشته رباعی ابتدای مقاله آمده است. حکایت آشنایی شیخالاسلام
نایین با نورعلی شاه: نورعلی شاه در سفری که به کرمان داشته ، در مسیر خود به نایین وارد بازار میشود. وی که نیکو منظر
و خوش قیافه بوده در هنگام پُرسه (نوعی گردش همراه با خواندن غزلیات) گیسوان خود را افشان نموده و طول بازار نایین را
بدین طریق طی میکند ،شروع از دروازه چهل دختران تا ورودی مسجد خواجه، وقتی میرسد به جوار دکانی که شیخ
عبدالرحیم در سکوی آن نشسته این اشعار را میخواند:
ای شیخ ز روی واقعیت
نشناخته ای هنوز ما را
در کعبه و سومنات مائیم
عالم صفت اند و ذات مائیم
شیخ عبدالرحیم دل از دست می دهد و چون مولانا روزی چند وی را مهمان و در سفری طولانی همراه وی می شود .
(تاریخ نایین-بلاغی)
@naein_nameh
.
میرزا عبدالرحیم شیخالاسلام (نظرعلی شاه)
سبز شد دانه که با خاک سری پیدا کرد
هر که شد خاک نشین شاخ و بری پیدا کرد
تا تو عریان نشوی راه به مطلب نبری
بیضه چون جام فرو ریخت پری پیدا کرد
میرزا محمد رحیم نایینی از مریدان نورعلی شاه بود و در عنفوان جوانی برای تحصیل به اصفهان رفت و ذوفنون شد. سالک مینویسد: ازجمله عرفای مدفون در نایین مرحوم نظرعلی شاه شیخ عبدالرحیم (شیخالاسلام نایین )در طریقه عرفا و مجذوب
نورعلی شاه بوده است. در نامه ای که مراد به مرید خود نوشته رباعی ابتدای مقاله آمده است. حکایت آشنایی شیخالاسلام
نایین با نورعلی شاه: نورعلی شاه در سفری که به کرمان داشته ، در مسیر خود به نایین وارد بازار میشود. وی که نیکو منظر
و خوش قیافه بوده در هنگام پُرسه (نوعی گردش همراه با خواندن غزلیات) گیسوان خود را افشان نموده و طول بازار نایین را
بدین طریق طی میکند ،شروع از دروازه چهل دختران تا ورودی مسجد خواجه، وقتی میرسد به جوار دکانی که شیخ
عبدالرحیم در سکوی آن نشسته این اشعار را میخواند:
ای شیخ ز روی واقعیت
نشناخته ای هنوز ما را
در کعبه و سومنات مائیم
عالم صفت اند و ذات مائیم
شیخ عبدالرحیم دل از دست می دهد و چون مولانا روزی چند وی را مهمان و در سفری طولانی همراه وی می شود .
(تاریخ نایین-بلاغی)
@naein_nameh
#حومه_نایین
#سخن_روز
.
هر كسي آن درود ، عاقبت كار كه كشت....
خدا قوت به شيرزنان سرزمينم
برداشت محصول در كجان
https://t.me/kejaneziba
@naein_nameh
#سخن_روز
.
هر كسي آن درود ، عاقبت كار كه كشت....
خدا قوت به شيرزنان سرزمينم
برداشت محصول در كجان
https://t.me/kejaneziba
@naein_nameh
#منظومه_نایین
.
به یاد نایین
کی شهر بلند نام دیرین پای
مغرور بزی به عمر جاویدان
وی مرکز پاک پهنه ایران
ای واسط عقد یزد و اسپاهان
ای چشم تو بس شگرفها دیده
وی گوش تو بس شگرف بشنیده
بر رنج زمانه صبر ها کردی
فائق شده بر شداید دوران
با کام تو باد گردش دوران
با نام تو باد شهرت ایران
بازار ادب تو داده ای رونق
درگاه هنر ز تو نگارستان
ای مسجد جامع نکو منظر
یا گنبد موصلیه ی بلند اختر
ای مرقد پاک آل پیغمبر
وی جام ثلاث زندگی گستر
صد بار زیارت شما خوشتر
از کاخ چهلستون و اکباتان
شب طاق تو پر ستاره می بینم
هر تکه چو ماه پاره می بینم
وان تیر شهاب جلوه ای دارد
چون کودک گاهواره می بینم
آنقدر ستاره می شود نزدیک
کز شوق کنم خروش چون طفلان
چون صبحدم هوا شود روشن
تکبیر کند موذن از مأذن
بیدار شوی زخواب دوشینه
در موج نسیم خوش بشویی تن
صبح است و هوای بام افسونگر
شن بارد نرم باد کوهستان
از پله دوباره رفت باید در که
رو را شستن در آب جو باید
جوئی دیرینه در رس و آجر
جاری است در آن قنات ورزیجان
(محمد علی امامی نایینی)
@naein_nameh
.
به یاد نایین
کی شهر بلند نام دیرین پای
مغرور بزی به عمر جاویدان
وی مرکز پاک پهنه ایران
ای واسط عقد یزد و اسپاهان
ای چشم تو بس شگرفها دیده
وی گوش تو بس شگرف بشنیده
بر رنج زمانه صبر ها کردی
فائق شده بر شداید دوران
با کام تو باد گردش دوران
با نام تو باد شهرت ایران
بازار ادب تو داده ای رونق
درگاه هنر ز تو نگارستان
ای مسجد جامع نکو منظر
یا گنبد موصلیه ی بلند اختر
ای مرقد پاک آل پیغمبر
وی جام ثلاث زندگی گستر
صد بار زیارت شما خوشتر
از کاخ چهلستون و اکباتان
شب طاق تو پر ستاره می بینم
هر تکه چو ماه پاره می بینم
وان تیر شهاب جلوه ای دارد
چون کودک گاهواره می بینم
آنقدر ستاره می شود نزدیک
کز شوق کنم خروش چون طفلان
چون صبحدم هوا شود روشن
تکبیر کند موذن از مأذن
بیدار شوی زخواب دوشینه
در موج نسیم خوش بشویی تن
صبح است و هوای بام افسونگر
شن بارد نرم باد کوهستان
از پله دوباره رفت باید در که
رو را شستن در آب جو باید
جوئی دیرینه در رس و آجر
جاری است در آن قنات ورزیجان
(محمد علی امامی نایینی)
@naein_nameh
#نظام_سنتی_آبیاری_نایین
قنات ورزیجان یا ورزی گان
.
مظهر قنات در کنار حصار و بافت قدیم نایین قرار داشت که استخر سرآب مدرسه باشد، زیرا در نایین به مظهر قنات سراب
گویند. محلّیان و معمّران گویند در اولین خانه داخل حصار شهر مقسّمی برای تقسیم آب قنات ساخته اند و به کمک این
مقسّم آب قنات به دو (اَژ) شاخه تقسیم می شود.
از طریق اَژ چپ یک سوم حجم آب قنات به طرف محلّات شمالی (در مسجد و نوگاباد) رفته و اژ راست دو سوم بقیه آب را به
طرف محلات دیگر شهر می برد. لازم به ذکر است که آب این قنات از تمام خانه های شهر می گذشته و مردم به آن دسترسی
داشتند.دو اَژ اصلی در طول مسیر خود به اژها یا شاخه های کوچکتر تقسیم می شده و سکنه از طریق پایاب های متعدد که
در نایین »کِه« گفته می شود از آن بهره می گرفته اند، باقیمانده آب شاخه ها پس از مشروب نمودن کلّ شهر در مشرق نایین
بهم می پیوسته و باغات و مزارع را سیراب می کرده است. با وجود اینکه آب این قنات کمتر از قنات پر آب جِزیسر ( معرب گزیسر) نبوده ولی حجم آب در بیرون دروازه محلّه پنجاهه حدود 2 سنگ بوده است (هر سنگ معادل شش لیتر در ثانیه) (۱)
&. معروف است که موجد این قنات دختری زرتشتی بوده به نام مرزگان بانو و چون خود یا توسط مغنی ماهری پی به وجود منبع آب قنات برد، امّا
مسیر قنات و چاه هایش از میان نایین می گذشت لذا اهالی مانع حفر آن شدند تا بالاخره قرار می گذارند این آب در تمام محلّات نایین گردش کند و
تمام خانه ها را که طی نمود هر چه ماند در خارج نایین به مصرف کشت و زرع برسد.(۲)
(۱-نظام آبیاری سنتی نایین - جواد صفی نژاد صفحه 4)
(۲-نایین قدیم-حسین امامی نایینی)
@naein_nameh
قنات ورزیجان یا ورزی گان
.
مظهر قنات در کنار حصار و بافت قدیم نایین قرار داشت که استخر سرآب مدرسه باشد، زیرا در نایین به مظهر قنات سراب
گویند. محلّیان و معمّران گویند در اولین خانه داخل حصار شهر مقسّمی برای تقسیم آب قنات ساخته اند و به کمک این
مقسّم آب قنات به دو (اَژ) شاخه تقسیم می شود.
از طریق اَژ چپ یک سوم حجم آب قنات به طرف محلّات شمالی (در مسجد و نوگاباد) رفته و اژ راست دو سوم بقیه آب را به
طرف محلات دیگر شهر می برد. لازم به ذکر است که آب این قنات از تمام خانه های شهر می گذشته و مردم به آن دسترسی
داشتند.دو اَژ اصلی در طول مسیر خود به اژها یا شاخه های کوچکتر تقسیم می شده و سکنه از طریق پایاب های متعدد که
در نایین »کِه« گفته می شود از آن بهره می گرفته اند، باقیمانده آب شاخه ها پس از مشروب نمودن کلّ شهر در مشرق نایین
بهم می پیوسته و باغات و مزارع را سیراب می کرده است. با وجود اینکه آب این قنات کمتر از قنات پر آب جِزیسر ( معرب گزیسر) نبوده ولی حجم آب در بیرون دروازه محلّه پنجاهه حدود 2 سنگ بوده است (هر سنگ معادل شش لیتر در ثانیه) (۱)
&. معروف است که موجد این قنات دختری زرتشتی بوده به نام مرزگان بانو و چون خود یا توسط مغنی ماهری پی به وجود منبع آب قنات برد، امّا
مسیر قنات و چاه هایش از میان نایین می گذشت لذا اهالی مانع حفر آن شدند تا بالاخره قرار می گذارند این آب در تمام محلّات نایین گردش کند و
تمام خانه ها را که طی نمود هر چه ماند در خارج نایین به مصرف کشت و زرع برسد.(۲)
(۱-نظام آبیاری سنتی نایین - جواد صفی نژاد صفحه 4)
(۲-نایین قدیم-حسین امامی نایینی)
@naein_nameh
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#آموزش_گویش_نایینی
#یادش_بخیر
مثنوی(مسمط) زیبا مملو از واژه ها و کلمات ناب نایینی.
سروده جناب آقای سید رضا مرتضوی
بند سوم
راسی گُه یادُش بخیر بُه ای روُوا/
سِرکوتاب شوفا بیو سیبِند دوُوا/
وَختی اِعتوُقاد قوی بی وَچوُوا/
هیچ کُمُش از ایکی بی نَبی کوُوا/
موُروکی چَش و مازو یادُش بخیر/
ِ🌺🌺🌺🌺 3
راسی = راستی ، واقعا
گُه = که
بُه = باشد
ای = آن اشاره به دور
رُووا = روز ها
سیبِند = اسفند ، بوته ای بیابانی با خواص دارویی فراوان که به دلایل مختلف از جمله برای چشم زخم دود می کنند
درمُون = درمان
بی = بود
داعا = سرکتاب
دوُوا = دارو ، دوا
وَختی = وقتی ، موقع ای ، زمانی که
اِعتوُقاد = اعتقاد
وَچوُوا = بچه ها ، خطاب به همه
کُم = کدام ، کُمُش کدامش
ایکی = یکی
بی = در اینجا ، دیگر ، دیگری
نَبی = نبود
کوُوا = کم ، کمتر
موریک ، موروک = دانه هایی مثل دانه تسبیح
موریک چَش = دانه هایی مثل دانه های تسبیح که برای چشم زخم به همراه مازو و.... به لباس بچهها آویزان می کردند
مازو ؛ فراورده گیاهی است از نوع بلوط ، کروی شکلی بوده که در طب سنتی و طب جدید کاربرد فراوان داشته و از آن برای درمان بسیاری از بیماری ها استفاده میشود
قبلا با چند چیز دیگر از جمله نمک سنگ که به آن نمک تُرکی می گفتند ، آویزه ای کوچک می ساختند و به جایی از جمله لباس نوزاد و اطفال آویزان می کردند
با اعتقاد بر اینکه از چشم خوردن(چشم زخم) جلو گیری می کند
#سید_رضا_مرتضوی
@naein_nameh
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#آموزش_گویش_نایینی
#یادش_بخیر
مثنوی(مسمط) زیبا مملو از واژه ها و کلمات ناب نایینی.
سروده جناب آقای سید رضا مرتضوی
بند سوم
راسی گُه یادُش بخیر بُه ای روُوا/
سِرکوتاب شوفا بیو سیبِند دوُوا/
وَختی اِعتوُقاد قوی بی وَچوُوا/
هیچ کُمُش از ایکی بی نَبی کوُوا/
موُروکی چَش و مازو یادُش بخیر/
ِ🌺🌺🌺🌺 3
راسی = راستی ، واقعا
گُه = که
بُه = باشد
ای = آن اشاره به دور
رُووا = روز ها
سیبِند = اسفند ، بوته ای بیابانی با خواص دارویی فراوان که به دلایل مختلف از جمله برای چشم زخم دود می کنند
درمُون = درمان
بی = بود
داعا = سرکتاب
دوُوا = دارو ، دوا
وَختی = وقتی ، موقع ای ، زمانی که
اِعتوُقاد = اعتقاد
وَچوُوا = بچه ها ، خطاب به همه
کُم = کدام ، کُمُش کدامش
ایکی = یکی
بی = در اینجا ، دیگر ، دیگری
نَبی = نبود
کوُوا = کم ، کمتر
موریک ، موروک = دانه هایی مثل دانه تسبیح
موریک چَش = دانه هایی مثل دانه های تسبیح که برای چشم زخم به همراه مازو و.... به لباس بچهها آویزان می کردند
مازو ؛ فراورده گیاهی است از نوع بلوط ، کروی شکلی بوده که در طب سنتی و طب جدید کاربرد فراوان داشته و از آن برای درمان بسیاری از بیماری ها استفاده میشود
قبلا با چند چیز دیگر از جمله نمک سنگ که به آن نمک تُرکی می گفتند ، آویزه ای کوچک می ساختند و به جایی از جمله لباس نوزاد و اطفال آویزان می کردند
با اعتقاد بر اینکه از چشم خوردن(چشم زخم) جلو گیری می کند
#سید_رضا_مرتضوی
@naein_nameh
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
#حکایت
.
ظل السلطان
🧶 تخریبِ شاهکارهای صفویان توسط قاجارها
یکی از کارهای بسیار قبیح ظلالسلطان فرزند ناصرالدین شاه و حاکم اصفهان، قطع درختان خیابانها و تخریب شمار زیادی عمارتهای زیبایی بود که نشان از هنرپروری ایرانیان داشت و ذوق و هنر و صناعت هنرمندان ایرانی را به رخ جهانیان می کشید و یادگار شکوه صفویه در اصفهان بود.
حاج سیاح می نویسد:
در اصفهان از تخریب بناهای باشکوه صفوی بسیار آزرده خاطر گشتم. در روز ملاقاتم با ظلالسلطان این موضوع را بیان نمودم و آنرا عملی دور از شان سلاطین و بزرگان نامیدم. ظلالسطان حکم ناصرالدین شاه را نشانم داد که در آن صراحتا تاکید شده بود اماکن باشکوه دوره صفوی میبایست تخریب گردد و قاجار را خورشید تابان این سرزمین نامیده بود که با وجود آن نیازی به شمع و چراغ نمیباشد!
از طرفی ظلالسلطان به جهت جلوگیری از جلب توجه ناصرالدین شاه به زیباییهای اصفهان و عدم مراجعت شاه به این شهر که اسباب زحمت برای ظلالسلطان نباشد، در اجرای این حکم زیادهروی و حتی از قطع درختان کهنسال نیز مضایقه نمیکرد.
جرج ناتانیل کرزن در سفرنامه خود مینویسد:
ظلالسطان دستور داده مسجد و عمارت سلطنتی اصفهان که متعلق به صفویان بود را از بیخ و بن کندند! آن عمارت هفتدست و آیینهخانه و نمکدان با نقشههای عجیب و آیینههای بزرگ شفاف و حوضهای یکپارچه که از سنگهای مرمرِ صاف و شفاف تراشیده شده و سلاطین صفوی با مخارج گزاف بنا نهاده بودند، تمام خراب و بجای آنها جز تپهخاکی غمانگیز و ملالتخیز باقی نمانده است!
در جایی دیگر می نویسد: ظلالسلطان بسیاری کاخهای باشکوه اصفهان را که موجب حیرت جهانیان بود نابود کرده است. متاسفانه او از خیابان خوشمنظره و نشاطآور چهارباغ که همانند تکهای از بهشت بود، چیزی باقی نگذاشته! جدولهای سنگی را پُر کرده و حواشی آنها را فروخته! نقاشیهای طاقها و دیوارها را محو نموده است! جای قصرها و عمارتهای خالی صفوی را هم با ایجاد مزارع گرمک و خیار اِشغال کرده و با اینحال خود را شاهزادهای خوشذوق مینامد!
مردم اصفهان که از تخریب بناهای زیبای شهر توسط ظلالسلطان، آزرده بودند، تنی چند از بازرگانان بنام اصفهان را نزد وی فرستاده و با پرداخت مبلغ هنگفتی تنها موفق می شوند از تخریب چهلستون جلوگیری نمایند. اما در مورد سایر بناها توفیقی به دست نمیآورند.
در مجموع بیش از ۲۵ عمارت و بنای بزرگ توسط ظلالسطان تخریب گردید. به این بناها بیفزایید بقعهها، تکیهها، آرامگاهها، گورستانها و بسیاری خیابانها و باغهای اطراف اصفهان.
📚منابع:
🧷 خاطرات حاج سیاح
🧷 سفرنامه جرج ناتانیل کرزن
🧷اصفهان در عصر ظلالسلطان، مهدی رجایی
@naein_nameh
.
ظل السلطان
🧶 تخریبِ شاهکارهای صفویان توسط قاجارها
یکی از کارهای بسیار قبیح ظلالسلطان فرزند ناصرالدین شاه و حاکم اصفهان، قطع درختان خیابانها و تخریب شمار زیادی عمارتهای زیبایی بود که نشان از هنرپروری ایرانیان داشت و ذوق و هنر و صناعت هنرمندان ایرانی را به رخ جهانیان می کشید و یادگار شکوه صفویه در اصفهان بود.
حاج سیاح می نویسد:
در اصفهان از تخریب بناهای باشکوه صفوی بسیار آزرده خاطر گشتم. در روز ملاقاتم با ظلالسلطان این موضوع را بیان نمودم و آنرا عملی دور از شان سلاطین و بزرگان نامیدم. ظلالسطان حکم ناصرالدین شاه را نشانم داد که در آن صراحتا تاکید شده بود اماکن باشکوه دوره صفوی میبایست تخریب گردد و قاجار را خورشید تابان این سرزمین نامیده بود که با وجود آن نیازی به شمع و چراغ نمیباشد!
از طرفی ظلالسلطان به جهت جلوگیری از جلب توجه ناصرالدین شاه به زیباییهای اصفهان و عدم مراجعت شاه به این شهر که اسباب زحمت برای ظلالسلطان نباشد، در اجرای این حکم زیادهروی و حتی از قطع درختان کهنسال نیز مضایقه نمیکرد.
جرج ناتانیل کرزن در سفرنامه خود مینویسد:
ظلالسطان دستور داده مسجد و عمارت سلطنتی اصفهان که متعلق به صفویان بود را از بیخ و بن کندند! آن عمارت هفتدست و آیینهخانه و نمکدان با نقشههای عجیب و آیینههای بزرگ شفاف و حوضهای یکپارچه که از سنگهای مرمرِ صاف و شفاف تراشیده شده و سلاطین صفوی با مخارج گزاف بنا نهاده بودند، تمام خراب و بجای آنها جز تپهخاکی غمانگیز و ملالتخیز باقی نمانده است!
در جایی دیگر می نویسد: ظلالسلطان بسیاری کاخهای باشکوه اصفهان را که موجب حیرت جهانیان بود نابود کرده است. متاسفانه او از خیابان خوشمنظره و نشاطآور چهارباغ که همانند تکهای از بهشت بود، چیزی باقی نگذاشته! جدولهای سنگی را پُر کرده و حواشی آنها را فروخته! نقاشیهای طاقها و دیوارها را محو نموده است! جای قصرها و عمارتهای خالی صفوی را هم با ایجاد مزارع گرمک و خیار اِشغال کرده و با اینحال خود را شاهزادهای خوشذوق مینامد!
مردم اصفهان که از تخریب بناهای زیبای شهر توسط ظلالسلطان، آزرده بودند، تنی چند از بازرگانان بنام اصفهان را نزد وی فرستاده و با پرداخت مبلغ هنگفتی تنها موفق می شوند از تخریب چهلستون جلوگیری نمایند. اما در مورد سایر بناها توفیقی به دست نمیآورند.
در مجموع بیش از ۲۵ عمارت و بنای بزرگ توسط ظلالسطان تخریب گردید. به این بناها بیفزایید بقعهها، تکیهها، آرامگاهها، گورستانها و بسیاری خیابانها و باغهای اطراف اصفهان.
📚منابع:
🧷 خاطرات حاج سیاح
🧷 سفرنامه جرج ناتانیل کرزن
🧷اصفهان در عصر ظلالسلطان، مهدی رجایی
@naein_nameh
#هنرهای_فراموش_شده
مشاغل فراموش شده نایین
یکی از شغل های پر رونق در نایین خودمان لحاف دوزی بود . در سنت رایج خانواده هم برای مهمان لحاف و تشک که از پنبه حلاجی شده تهیه می شد و هم به فرزندان موقع ازدواج چند دست لحاف تشک داده می شد. (گرچه بعد از چهل سال هنوز بلا استفاده و جاگیر است)
در دهه پنجاه خاطره آواز لحاف دوزان که با دوچرخه شغل خود را جار می زدند جزو خاطرات شیرین است.
@naein_nameh
مشاغل فراموش شده نایین
یکی از شغل های پر رونق در نایین خودمان لحاف دوزی بود . در سنت رایج خانواده هم برای مهمان لحاف و تشک که از پنبه حلاجی شده تهیه می شد و هم به فرزندان موقع ازدواج چند دست لحاف تشک داده می شد. (گرچه بعد از چهل سال هنوز بلا استفاده و جاگیر است)
در دهه پنجاه خاطره آواز لحاف دوزان که با دوچرخه شغل خود را جار می زدند جزو خاطرات شیرین است.
@naein_nameh
پاییز آمد_علیقلی
🍁صبح زیبای پاییزی بخیر🍁
#جمعه_بازار
#پاییز
.
پاییز آمد در میان درختان
لانه کرده کبوتر، از تراوش باران می گریزد
خورشید از غم، با تمام غرورش
پشت ابر سیاهی، عاشقانه به گریه می نشیند
من با قلبی به سپیدی صبح
با امید بهاران میروم به گلستان
همچو عطر اقاقی ،لابه لای درختان می نشینم
باشد روزی به امید بهاران
روی دامن صحرا لاله روید
شعر هستی بر زبانم جاری
پر توانم آری…. !
میروم در کوه و دشت و صحرا
ره پیمای قله ها هستم من
راه خود در توفان، در کنار یاران مینوردم
دارم امید که دهد روزی
سختی کوهستان بر روان و جانم
پاکی این کوه و دشت و صحرا
باشد روزی برسد به جهان
شعر هستی بر لب
جان نهاده بر کف راه انسان ها را در نوردم
ره پیمای قله ها هستم من
راه خود در طوفان
در کنار یاران می نوردم
در کوهستان یا کویر تشنه یا که در جنگل ها
رهنوردی شاد و پر امیدم
شعر هستی بودن و کوشیدن رفتن و پیوستن
از کژی بگسستن جان فدا کردن در راه حق است
شعر هستی بودن و کوشیدن رفتن و پیوستن
از کژی بگسستن جان فدا کردن در راه حق است
«دوستان جان ،پاییز مبارک»
@naein_nameh
#پاییز
.
پاییز آمد در میان درختان
لانه کرده کبوتر، از تراوش باران می گریزد
خورشید از غم، با تمام غرورش
پشت ابر سیاهی، عاشقانه به گریه می نشیند
من با قلبی به سپیدی صبح
با امید بهاران میروم به گلستان
همچو عطر اقاقی ،لابه لای درختان می نشینم
باشد روزی به امید بهاران
روی دامن صحرا لاله روید
شعر هستی بر زبانم جاری
پر توانم آری…. !
میروم در کوه و دشت و صحرا
ره پیمای قله ها هستم من
راه خود در توفان، در کنار یاران مینوردم
دارم امید که دهد روزی
سختی کوهستان بر روان و جانم
پاکی این کوه و دشت و صحرا
باشد روزی برسد به جهان
شعر هستی بر لب
جان نهاده بر کف راه انسان ها را در نوردم
ره پیمای قله ها هستم من
راه خود در طوفان
در کنار یاران می نوردم
در کوهستان یا کویر تشنه یا که در جنگل ها
رهنوردی شاد و پر امیدم
شعر هستی بودن و کوشیدن رفتن و پیوستن
از کژی بگسستن جان فدا کردن در راه حق است
شعر هستی بودن و کوشیدن رفتن و پیوستن
از کژی بگسستن جان فدا کردن در راه حق است
«دوستان جان ،پاییز مبارک»
@naein_nameh
#تاریخچه_نایین
.
هفت خواهران
مرحوم میرزا محمد علی
خادم العلوم هفت دختر داشت و فرزند پسری به نام میرزا رضا که در محاکم و مجالس شرعی وکالت می کرد. این هفت تن همسران خوانین و رجال نایین شدند ، لذا بسیاری از رجال نایین خاله زاده بوده اند.
1 -همسر سیف العلما (مادر دکتر فاطمی) طوبی خانم
2 -همسر مرحوم میرزا محمد تقی جلالی (مادر عالیه خانم )
3-همسر مرحوم میرزا حسن جلالی (مادر حضرات میرزا سید محمدخان و سعیدالعلما و میرزا حسین خان و دکتر محمدرضا
جلالی نایینی ) زیبا خانم
4 -همسر مرحوم میرزا محمدعلی مصطفوی (مادر اخوان,حسن و حسین مصطفوی) مچول خانم
5-همسر صدرالاسلام (میرزا مهدی) رباب خانم
1 -همسر نظام الشریعه (نظام زاده)
7 همسر میرزا محمد باغچهای (مادر حضرات ابوالحسن خان، احمد خان، عبدالوهاب خان منوچهری )
@naein_nameh
.
هفت خواهران
مرحوم میرزا محمد علی
خادم العلوم هفت دختر داشت و فرزند پسری به نام میرزا رضا که در محاکم و مجالس شرعی وکالت می کرد. این هفت تن همسران خوانین و رجال نایین شدند ، لذا بسیاری از رجال نایین خاله زاده بوده اند.
1 -همسر سیف العلما (مادر دکتر فاطمی) طوبی خانم
2 -همسر مرحوم میرزا محمد تقی جلالی (مادر عالیه خانم )
3-همسر مرحوم میرزا حسن جلالی (مادر حضرات میرزا سید محمدخان و سعیدالعلما و میرزا حسین خان و دکتر محمدرضا
جلالی نایینی ) زیبا خانم
4 -همسر مرحوم میرزا محمدعلی مصطفوی (مادر اخوان,حسن و حسین مصطفوی) مچول خانم
5-همسر صدرالاسلام (میرزا مهدی) رباب خانم
1 -همسر نظام الشریعه (نظام زاده)
7 همسر میرزا محمد باغچهای (مادر حضرات ابوالحسن خان، احمد خان، عبدالوهاب خان منوچهری )
@naein_nameh
#مناسبت
.
اولین روز دبستان بر نو آموزان مبارک باد
اولین روز دبستان بازگرد
کودکی ها شاد و خرم بازگرد
درس های اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکار ودزدچاپلوس
تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود
همکلاسی های درد و رنج و کار
بچه های جامه های وصله دار
کاش می شد باز کوچک می شدیم
لا اقل یک روز کودک میشدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچ ها که بودش روی دوش
ای معلم یاد و هم نامت بخیر
یاد درس آب و بابایت بخیر
ای دبستانی ترین احساس من
باز گرد ، این مشق ها را خط بزن
شاعر (محمد علی حریری جهرمی)
@naein_nameh
.
اولین روز دبستان بر نو آموزان مبارک باد
اولین روز دبستان بازگرد
کودکی ها شاد و خرم بازگرد
درس های اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکار ودزدچاپلوس
تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود
همکلاسی های درد و رنج و کار
بچه های جامه های وصله دار
کاش می شد باز کوچک می شدیم
لا اقل یک روز کودک میشدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچ ها که بودش روی دوش
ای معلم یاد و هم نامت بخیر
یاد درس آب و بابایت بخیر
ای دبستانی ترین احساس من
باز گرد ، این مشق ها را خط بزن
شاعر (محمد علی حریری جهرمی)
@naein_nameh
#کلمه_ترکیبهای_نایینی
.
وَنایه= خنک، بی مزه
وِن= بنه- پسته کوهی
وَوازنِه= از هم باز کن، هنگام عبور از نهر آب یا جوی پاها را بیش از حد باز کردن
وُوجار= فرق سر- باز کردن موی سر از وسط
ویر= یاد
با یک نگاه بدرقه کردم کویر را این ریگزار تف زده سربه زیر را
بدرود گر نگفتم و رفتم مرا ببخش
از ما گرفته دور زمان هوش و ویر را
(ابراهیمی انارکی)
دیکشنری گویش نایینی با امکان جستجو
yon.ir/naeenidic
@naein_nameh
.
وَنایه= خنک، بی مزه
وِن= بنه- پسته کوهی
وَوازنِه= از هم باز کن، هنگام عبور از نهر آب یا جوی پاها را بیش از حد باز کردن
وُوجار= فرق سر- باز کردن موی سر از وسط
ویر= یاد
با یک نگاه بدرقه کردم کویر را این ریگزار تف زده سربه زیر را
بدرود گر نگفتم و رفتم مرا ببخش
از ما گرفته دور زمان هوش و ویر را
(ابراهیمی انارکی)
دیکشنری گویش نایینی با امکان جستجو
yon.ir/naeenidic
@naein_nameh
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#آموزش_گویش_نایینی
#یادش_بخیر
چهارمین قسمت از مثنوی یادُش بخیر که از دوستان عزیز دعوت به خواندن ان می کنیم
درمونی بعضی دردا جی، خاش بیو/
دُندَه دِرُش گیسُ، گِل دوُواش بیو/
شوخیی بِعدُش هیمیشهَ باش بیو/
کاشکی دردُش کَفتُ، آمّا واش بیو/
گِلی کَفی سوُوَچو یادُش بخیر/
4 🌺🌺🌺🌺
جی = هم
خاش = خوش ، با مزه
دُندَه = زنبور
دِرُش گیس = نیش زد
دوُوا = دارو ، درمان
بی ی ُ، بیو = بود
کَفتُ = می افتاد
وا = باد ،ورم و آماس ،
(مصرع چهارم اشاره به داستانی طنز در خصوص گزیدن نقطه حساسی توسط زنبور دارد)
سوُوَ = کوزه ، سوُوَچو = کوزه کوچک
توضیح اینکه در قدیم اگر زنبور نیش می زد گل زیر کوزه که از تراوش آب آن حاصل شده بود را جهت خنک کردن و تسکین درد در محل گزش قرار می دادند
#سید_رضا_مرتضوی
@naein_nameh
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#آموزش_گویش_نایینی
#یادش_بخیر
چهارمین قسمت از مثنوی یادُش بخیر که از دوستان عزیز دعوت به خواندن ان می کنیم
درمونی بعضی دردا جی، خاش بیو/
دُندَه دِرُش گیسُ، گِل دوُواش بیو/
شوخیی بِعدُش هیمیشهَ باش بیو/
کاشکی دردُش کَفتُ، آمّا واش بیو/
گِلی کَفی سوُوَچو یادُش بخیر/
4 🌺🌺🌺🌺
جی = هم
خاش = خوش ، با مزه
دُندَه = زنبور
دِرُش گیس = نیش زد
دوُوا = دارو ، درمان
بی ی ُ، بیو = بود
کَفتُ = می افتاد
وا = باد ،ورم و آماس ،
(مصرع چهارم اشاره به داستانی طنز در خصوص گزیدن نقطه حساسی توسط زنبور دارد)
سوُوَ = کوزه ، سوُوَچو = کوزه کوچک
توضیح اینکه در قدیم اگر زنبور نیش می زد گل زیر کوزه که از تراوش آب آن حاصل شده بود را جهت خنک کردن و تسکین درد در محل گزش قرار می دادند
#سید_رضا_مرتضوی
@naein_nameh
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
Audio
#جمعه_بازار
#پاییز
.
به رهی دیدم برگ خزان
پژمرده ز بیداد زمان
کز شاخه جدا شد
چو ز گلشن رو کرده نهان
در رهگذرش باد خزان
چون پیک بلا بود
ای برگِ ستمدیدهء پاییزی ،
آخر تو زگلشن ز چه بگریزی . .
🍁 پاییزمبارکباد دوستان
@naein_nameh
#پاییز
.
به رهی دیدم برگ خزان
پژمرده ز بیداد زمان
کز شاخه جدا شد
چو ز گلشن رو کرده نهان
در رهگذرش باد خزان
چون پیک بلا بود
ای برگِ ستمدیدهء پاییزی ،
آخر تو زگلشن ز چه بگریزی . .
🍁 پاییزمبارکباد دوستان
@naein_nameh
#سخن_روز
#اخبار_نایین
.
قسمتی از قلعه رستم بافران ریزش کرد
قلعه ی رستم اگر پایش شکست
همتی باید دلش آورد به دست
مرهمی بر پیکر و زخمش زنید
تا نیفتد در سرش فکر نشست
محمد خُرّم👌👏👏
@naein_nameh
#اخبار_نایین
.
قسمتی از قلعه رستم بافران ریزش کرد
قلعه ی رستم اگر پایش شکست
همتی باید دلش آورد به دست
مرهمی بر پیکر و زخمش زنید
تا نیفتد در سرش فکر نشست
محمد خُرّم👌👏👏
@naein_nameh
#پنجاه_یادگار_در_نایین
.
آب انبار فیض و برج پیزای نایین
در ورودی محله پنجاهه و در کنار غسالخانه شهر و جنب دروازه پنجاهه نایین آب انباری قرار دارد که آب انبار فیض گفته
میشود و با همت جمعی و کارگروهی ساخته شده است.
بر سر در دروازه یک قطعه لوح کاشی به شکل ترنج با زمینه لاجورد و خط نستعلیق به ابعاد 25 31 نصب است که در آن
نوشته شده بسم الله، سلطان الذاکرین، واقف جمع اهل محله همت و آب انبار را تمام نمودند تاریخ 1317 هجری قمری
.به سعی و اهتمام خیرالحاج حاجی علی اکبر حسن،
آبی بنوش و لعنت حق بر یزید کن. البته در کنار انبار فیض آب انبار دیگری معروف به انبار حاجی علی اکبر وجود دارد.
دروازه محله پنجاهه هنوز سالم مانده و راه ورود به کشتخوان ورزگان است. آب انبار فیض برخلاف سایر آب انبارها سقف
گنبدی ندارد ولی با یک بادگیر بلند آب موجود در آن خنک میشود.
این بادگیر که اندکی به طرف شمال کج شده و به برج پیزای نایین شهرت یافته در کنار دروازه منظره زیبایی خلق نموده است.
@naein_nameh
.
آب انبار فیض و برج پیزای نایین
در ورودی محله پنجاهه و در کنار غسالخانه شهر و جنب دروازه پنجاهه نایین آب انباری قرار دارد که آب انبار فیض گفته
میشود و با همت جمعی و کارگروهی ساخته شده است.
بر سر در دروازه یک قطعه لوح کاشی به شکل ترنج با زمینه لاجورد و خط نستعلیق به ابعاد 25 31 نصب است که در آن
نوشته شده بسم الله، سلطان الذاکرین، واقف جمع اهل محله همت و آب انبار را تمام نمودند تاریخ 1317 هجری قمری
.به سعی و اهتمام خیرالحاج حاجی علی اکبر حسن،
آبی بنوش و لعنت حق بر یزید کن. البته در کنار انبار فیض آب انبار دیگری معروف به انبار حاجی علی اکبر وجود دارد.
دروازه محله پنجاهه هنوز سالم مانده و راه ورود به کشتخوان ورزگان است. آب انبار فیض برخلاف سایر آب انبارها سقف
گنبدی ندارد ولی با یک بادگیر بلند آب موجود در آن خنک میشود.
این بادگیر که اندکی به طرف شمال کج شده و به برج پیزای نایین شهرت یافته در کنار دروازه منظره زیبایی خلق نموده است.
@naein_nameh