زبان نایینی
1.08K subscribers
4.21K photos
1.56K videos
211 files
384 links
این کانال فقط جهت ترویج و آموزش زبان نایینی و گسترش فرهنگ محلی است.
ارتباط با ادمین
@emamiarandi
Download Telegram
#سالنامه
.
گزارش پنج سال فعالیت کانال با اقرار به ضعفها و کمبودها و بی سوادی ادمین کانال، به همراه تشکر بسیار از همراهان صمیمی و دوستان فرهیخته و دانشمند که یاری نموده اند و تقدیم عرض تبریک نوروزی .
مطالب منتشره در سر فصل های مختلف که با #(....) مشخص شده در سال اول و دوم بیشتر از کتاب "نایین نامه" است که در سال ۱۳۹۷ منتشر شده و در بیست و پنجمین دوسالانه کتاب اصفهان به عنوان اثر برتر انتخاب شد، می باشد.
#آموزش_گویش_نایینی ( ۴۹۷ مورد). #کلمه_ترکیبهای_نایینی ( ۴۳۸ مورد)
#تاریخچه_نایین ( ۳۹۷ مورد) . #مشاهیر_نایین ( ۲۵۸ ) مورد. #مثل_حکم_نایینی ( ۲۷۸ مورد). #سخن_روز ( ۲۵۳ مورد).
#آن_روزها ( ۱۵۷ مورد) .
#طنز_هفته ( ۱۳۶ مورد).
#جمعه_بازار ( ۳۰۷ مورد).
#نایین_نامه ( ۱۱۲ مورد).
#اخبار_نایین ( ۱۰۹ مورد).
#حکایت ( ۱۲۷ مورد). #آداب_رسوم_نایین قدیم ( ۱۱۲ مورد).
#دستور_زبان_نایینی ( ۱۲۰ مورد)
#نظام_سنتی_آبیاری_نایین (۳۷ مورد)
#پنجاه_یادگار_از_نایین ( ۷۳ مورد)
#شعرای_نایین ( ۹۲ مورد)


@naein_nameh
#سالنامه
.
#آموزش_گویش_نایینی
.
#حکایت


روزی شـخص روستایی دربازار نایین،متوجـه گفتگـوی دو کاسـب بـازار شـد، که مربـوط به ببـری بـود کـه سـحرگاه در بـازار ناییـن دیـده شـد، وارد بحـث شـد، طـرف اول میگفـت: «ِسِـحلی یـک بَور یومیـه بـی تــو بــازار، اواج چــه جــوری، ســبیل رُو ســبیل علممــد یاســائول،رنـگ، رنگی عبـا حـاج ناصـر،گل باقیلی, کـَلّه   رُو کَلّـه ی یـدو َمَدسـن، تو راسـه بـازار و شـیدیرنا و شـو چاکنـا پیـش َوشـی» روسـتایی میگویـد: « َ تـوره بــی یــه» بــازاری نایینــی جــواب میدهــد: «کوهــی خــر چــه ُزونــه بَورچیـو» «ایگـر تـوره بـی َدم ُدکـن قصابـا َوه َ پاچـش ورنـاگیرفت او شـو»
ترجمه و توضیح:
بازاریان ازحیوانی که بنظرشان ببر بوده و سحرگاهان در بازار بوده سخن می گفتند که حیوان از نظر سبیل به مانند سبیل علی محمد یاسائول (میرزا علی محمد نجف )که سبیل بزرگی داشته و رنگ ان مثل عبای حاج ناصر (بازاری معروف و شیک پوشی که عبای رنگی داشته) و از نظر بزرگی سر تشبیه به سر (یدو مَدسن)یدالله محمد حسن که شتابان از بازار می گذشته است.
روستایی می گوید شغال بوده و ادامه بحث..
@naein_nameh
#سالنامه
#سخن_روز
.
صد فصل بهار آید و
بیرون ننهم گام !
ترسم که بیایی تو و
در خانه نباشم...

#وحشی_بافقی
@naein_nameh
#سالنامه
.
#آداب_رسوم_نایین_قدیم
.
از بیست و پنجم اسفند، دیگر زمستان رفته و بهار سر زده بود. پنج روز آخر اسفند را «پنجه» می‌گفتیم که از قدیم‌ترین زمان از روزهای پرمعنای سال بود، زیرا می‌بایست مقدمات آمدن نوروز را فراهم کند. این نوروز به‌هرحال و در هر خانه، ولو با مقداری گرفتاری، عادت شده بود و جزو حکم بود که امید تازه برانگیزد.
در کنار خانه‌تکانی، سایر نظافت‌های گاه‌به‌گاهی نیز که در طی سال نشده بود، می‌شد: چراغ‌ها و لامپاها، سماور و شیشه‌های پنجره و ظرف‌های مس را می‌دادند سفید کنند. همه‌ی گوشه‌های دوردست منزل رُفته می‌شد. رخت‌های بهاری را می‌شستند و روی بند می‌انداختند و آن‌گاه تهیه‌ی خوراکی‌های خاصّ نوروز بود.
شیرینی که به‌آن «حلوا» می‌گفتند، البته از شهر آورده می‌شد، ولی این شیرینی پادزهری داشت که می‌بایست آن را در همان خانه تهیه کرد و آن عبارت بود از آن‌چه که در مجموع «آب‌کرده» می‌گفتند؛ یعنی میوه‌های خشک ترش و شیرین، چون آلو، قیسی، آلبالو، برگه‌ی شفتالو و زردآلو که در آب خیس می‌شد. از این «آب‌کرده» رسم بود که یک لیوان به‌ هر مهمانی که وارد خانه می‌شد خورانده شود، زیرا فرض بر این بود که اشخاص با خوردن شیرینی و تنقلات گرمی‌شان می‌کند و نوشابه‌ی خشک، آن گرمی را دفع خواهد نمود. بنابراین تغارهایی توی خانه بود مخصوص این کار و کمچه‌ای روی آن که در آن می‌زدند و توی نیم‌کاسه یا لیوان برای تازه‌وارد می‌آوردند..

یک یا دو روز پیش از رسیدن عید، چاروادارهای زغال‌کِش -که از شهر می‌رسیدند- بارشان شیرینی و سورسات عید بود. عطارها می‌دادند خرما و کشمش و نخودچی و انجیر و حلواهای ارزان‌قیمتی که از شیره‌ی انگور و مغز گردو درست می‌شد بیاورند که به‌مصرف عید فقیرترها می‌رسید، زیرا آن‌ها دسترسی به‌ خرید حلوای اصلی نداشتند؛ بنابراین این کاروان پیش از شب عید، کاروان مخصوصی بود. علاوه بر آن، مقدار اضافه‌تری قند و چای و ادویه و پارچه با خود می‌آوردند: شیرین‌کننده‌ی کام و نونوارکننده‌ی کسانی بود که در دِه دستشان به‌دهن‌شان می‌رسید. شیرینی در زندگی مردمِ آن زمان اهمیّت بسیار داشت؛ زیرا خیلی کم‌تر از آن‌چه بدن احتیاج داشت، به‌آن می‌رسید. به‌ چربی (به‌علت وجود گوسفند) کم‌ و بیش دسترسی بود ولی شیرینی جزو نوادر به‌شمار می‌رفت. از این رو، وجود آن با عید و عیش و عروسی و سور وابسته بود.

پنج روز «پنجه» در خانه‌ی ما کارهای عید تهیّه می‌شد. نخستین نشانه‌ی عید با رسیدن نخستین شیر آغوز (ماک) که از صحرا می‌آوردند، آغاز می‌گشت. این شیر را کمی می‌جوشاندند که سفت می‌شد مانند ماست و آن را در اصطلاح محلّی «فله» می‌خواندند. طعمی نه ترش، بلکه روغنی داشت و بسیار خوشمزه و مقوّی بود. همان هفته‌ی اول زایمان، شیر بز را می‌شد به‌این صورت درآورد، بعد از آن دیگر به‌مصرف ماست می‌رسید.
از شیر نخستین گوسفندانی که زاییده بودند «فله» برای ارباب‌ها فرستاده می‌شد؛ زیرا یمن داشت که روز نوروز «سفیدی» بر سر سفره باشد. ما خودمان گوسفند صحرایی نداشتیم، اما از گله‌ی خویشاوندان برای ما نیز آورده می‌شد.
رسم بر این بود که تشریفات عید به‌بهترین نحو ممکن انجام گیرد. نوعی ماهیّت مذهبی پیدا کرده بود، یعنی رعایتش به‌همان اندازه‌ی مناسک مذهبی واجب شمرده می‌شد. آدابی که در کبوده به‌کار می‌رفت، نسبت به‌ آن‌چه من بعد در تهران دیدم، گمان می‌کنم که ریشه‌ی قدیمی‌تر و دست‌نخورده‌تر داشت؛ مثلاً ما هفت‌سین نمی‌شناختیم.
روز عید، چنان‌که در سراسر ایران رسم است، شرط اول نظافت بود. همه می‌بایست به‌حمّام رفته و نوترین لباس خود را در بر کرده باشند. زن‌ها با زینت‌هایی بر خود.
پدرم که همیشه نظیف و منظّم بود، لباس پاکیزه‌ی خود را به‌تن می‌کرد. در زمان من دیگر کت و شلوار بود. مادرم سراپا در لباس نو می‌رفت، نو نه بدان معنا که همان سال دوخته شده باشد، منظور آن‌ست که از لای بقچه بیرون آمده و خیلی کم به‌تن شده بود. بوی گل سرخ و بیدمشک که لای آن‌ها خوابانده شده بود، می‌داد. همه دم به‌روشنی می‌زد، با چارقد سفید وال، چادر نماز سفید که خال‌ها یا گل‌های خیلی ریز داشت. تنها شلوار استثناء بود. من و خواهرم نیز نوترین لباسی که داشتیم می‌پوشیدیم. چه انتظار خوشی بود!

دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
با ارزوی علو درجات برای استاد بزرگوار مرحوم دکتر ندوشن
@naein_nameh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#سالنامه
.
شعر و موسیقی
ترانه قدیمی مربوط به سال ۱۳۱۰ به نام یه حمومی سیت بسازم چل ستون چل پنجره!

همراه با تصاویری که هیچگاه ندیده اید..👌

@naein_nameh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#بهاریه
.
بهارِ دلکش رسید و دل به جا نباشد
از آن که دلبر دمی به فکرِ ما نباشد
در این بهار ای صنم بیا و آشتی کن
که جنگ و کین با منِ حزین روا نباشد
صبحدم بلبل بر درختِ گل به خنده می گفت
نازنینان را مه جبینان را وفا نباشد

@naein_nameh
#سالنامه
.
#اخبار_نایین

دکتر حبیب الله اسماعیلی از همشهریان ارجمند که نویسنده، پژوهشگر و استاد تاریخ هستند را خدمت عزیزان معرفی می کنیم.
قبلا تاریخچه اتومبیل ایشان در کانال نشر یافت.

@naein_nameh
#طنز_هفته
.
خبردارشدیم که رعیت ‎#اوشان_فشم بلوا به پا کرده اند که ‎#امام_جمعه_تهران نسق زارعین را متصرف شده !  به صدراعظم فرمان دادیم  همه بلوا کننده ها را در میدان ‎#قورخانه فلک کنند، تا ‎#رعیت جماعت  یاد بگیرد حافظ  قرق  ‎#قبله_عالم باشد!
@naein_nameh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#سالنامه
.
#نایین_نامه
اسیاب ابی ریگاره در محمدیه نایین. اثری اعجاب انگیز و بسیار قدیمی
@naein_nameh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#سالنامه
.
#حکایت
.
لطیفه
روزی برفی عظیم می آمد و بادِ بسیار سردی می وزید . رشید وطواط را ذوق صحبت ادیب صابر پیش آمد و بین آنان مطایبتی بود . چون در آن برف و سرما ، رشید به در خانه ی ادیب رسید ، حلقه بر در زد . كنیزكی به پس در آمد و پرسید : كیست ؟ گفت : رشید است و ادیب را می خواهد . كنیز گفت : خواجه ام در خانه نیست . رشید این بیت را بر بدیهه گفت :

آن كس كه برون رود در این روز
كودن تر از او كسِ دگر نیست

ادیب در خانه بود و شعر وطواط را شنید. سر از دریچه ی بالا خانه بیرون كرد و بر بدیهه گفت :

من، خود به حرمسرای خویشم
پیداست كه در برونِ در كیست
@naein_nameh
#سالنامه
.
#سخن_روز
.
سر الاسرار
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃

یار بی‌پرده از در و دیوار
در تجلی است یا اولی‌الابصار

شمع جویی و آفتاب بلند
روز بس روشن و تو در شب تار

گر ز ظلمات خود رهی بینی
همه عالم مشارق انوار

....
هاتف، ارباب معرفت که گهی
مست خوانندشان و گه هشیار

....
قصد ایشان نهفته اسراری است
که به ایما کنند گاه اظهار

پی بری گر به رازشان دانی
که همین است سر آن اسرار

که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله الاهو


"هاتف اصفهانی"
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃
@naein_nameh
#سالنامه
.

پنگاب خانه ای در کویر

کویر از حس سبز‌ ما
به باران‌‌ می رسد پایش
به خواب تشنه ای شاید
بود یک قطره دریایش

عکس: از هنرمند فقید سید محسن موسی کاظمی
@naein_nameh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#سالنامه
.
#حکایت
.
رباط حاجی محمد ابراهیم در سنه ۱۲۷۱ ( ه-ق)ساخته شده ، قبل از ظهر که اینجا وارد شدیم احدی اینجا نبود.
بعد از ظهر قریب پنجاه نفر زوار شیرازی هر یک با یک راس الاغ وارد شدند. غروب ملا ابوطالب یزدی که داعیه روضه خوانی دارد، خواست تا آواز خود را در مقام چهارگاه بیازماید. به مجرد کشیدن آواز این همه خران یک مرتبه نهیق برکشیدند، بیچاره ملا ابوطالب صوت خود را در میان اصوات خران مستهلک دیده بی اختیارگفت:
بر همکار بد لعنت. خیلی بامزه بود.
نقل از صفحه ۴۳ سفرنامه صفاء السلطنه نایینی ( گزارش کویر) که سال ۱۳۰۰ هجری قمری از مشهد به نایین و از راه کویر انجام شده است.
@naein_nameh
#طبیعت_ایران
.
مهر محیط بان

منطقه حفاظت شده عباس آباد
《بوسه عشق》
رها سازی اهوی ماده پس از تیمار توسط اقای مهدی جلالپور
@naein_nameh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#سالنامه
.
برخیز که می رود زمستان
  بگشای در سرای بستان

نارنج و بنفشه در طبق نه
  منقل بگذار در شبستان

خاموشی بلبلان مشتاق
در موسم گل ندارد امکان

  بوی گل بامداد نوروز
و آواز خوش هزاردستان

( سعدی، غزلیات، غزل ۴۴۷ )

آمدن بهار و عید نوروز مبارکبادا

@naein_nameh
#سخن_روز
.
شکوفه ها  در قحطی محبت و خشکسالی عطوفت
به چه امید و برای که می شکفند .
کاش بارانی لطیف از جنس مهربانی جسم و روحمان را نوازش و روزنه امیدی برای ثمر شکوفه ها می شد.
@naein_nameh
#تاریخچه_نایین
.
-درسال ۱۳۱۹ که منشی باشی (حاج مشیر الملک نایینی)به تهران رفت با اخذ فرامین و حقوق شایان و تخفیفاتی برای مالیات نقدی و جنسی املاک  خالصه که برای خود در کراج و رودشت به اصفهان بازگشت.
*اعتمادالسلطنه در روزنامه خاطرات شاهزاده ظل السلطان را چنین توصیف میکند: عصر دوشان تپه رفتیم، میرزا علی اکبر مستوفی خزانه هم فوت شد. مشیرالملک انصاری وزیر ظل السلطان که کرورها پول به شاهزاده فایده رسانیده را 
محبوس و مصادره اموال کرده بود در اصفهان به سکته در گذشت. اما سکته فرمایشی بود، یعنی مسموم شده که هم شاهزاده مالش را بخورد و هم آنچه اندوخته مخفی بماند. سبحان الله از این ظلم
(جسارت است): شاهزاده جور غریبی ادرار فرمودند ، پیشخدمتی گلدان در دست داشت ، دکمه شلوار را در حضور من باز کردند، پیشخدمت باشی که به ابراهیم خلیل خان موسوم است احلیل شاهزاده را گرفته در گلدان نهادند، شاهزاده ادرار کردند. همان پیشخدمت باشی آب ریخت طهارت گرفت. خیلی من تعجب کردم که سالها است در آستان شاه هستم هرگز از این اعمال ندیدیم. 
بر دیده من خندی کاین جا ز چه میگرید
خندند بر آن دیده کاین جا نشود گریان
نایین نامه ص۱۲۱
@naein_nameh
فقر فرهنگی
@naein_nameh