#جمعه_بازار
.
از آه شبانه هیچ پروا نگنم
آه دل خود به ناله سودا نکنم
گر جرعه زجام معرفت می نوشی
بر درگه او شکوه فردا نکنم
(حسین عرب بافرانی)
@naein_nameh
.
از آه شبانه هیچ پروا نگنم
آه دل خود به ناله سودا نکنم
گر جرعه زجام معرفت می نوشی
بر درگه او شکوه فردا نکنم
(حسین عرب بافرانی)
@naein_nameh
#تاریخچه_نایین
.
اب انبارهای نایین
نحوه آبگیری اب انبارها
اب گیری اب انبارها اصولا اول بهار که اب کاریزهای لای ارور و کجان زیاد می شد و مازاد بر مصرف بود صورت می گرفت.
ابتدا اهالی هر محله اب انبار خود را لای روبی می کردند و اگر تعمیری نیاز داشت انجام می شد و انرا برای آبگیری آماده می کردند. سپس منتظر می ماندند تا آب از روستاهای لای ارود به نایین برسد. چند روزی طول می کشید و برطبق رسم قرار دادهای قدیم ابتدا آب انبارهای محله باب المسجد و سپس کلوان و همینطور نوگاباد و پنجاهه و بعد چهل دختران ، سرای نو و گودالو ابگیری می شد.البته گاه گاهی بین محلات درگیری بوجود می آمد ، چرا که اگر محله ای دیر می جنبید این امکان وجود داشت که اب انبار محله خالی بماند و این سبب بحران اجتماعی در محله بود.
ادامه دارد....
(فرهنگ نایین)
@naein_nameh
.
اب انبارهای نایین
نحوه آبگیری اب انبارها
اب گیری اب انبارها اصولا اول بهار که اب کاریزهای لای ارور و کجان زیاد می شد و مازاد بر مصرف بود صورت می گرفت.
ابتدا اهالی هر محله اب انبار خود را لای روبی می کردند و اگر تعمیری نیاز داشت انجام می شد و انرا برای آبگیری آماده می کردند. سپس منتظر می ماندند تا آب از روستاهای لای ارود به نایین برسد. چند روزی طول می کشید و برطبق رسم قرار دادهای قدیم ابتدا آب انبارهای محله باب المسجد و سپس کلوان و همینطور نوگاباد و پنجاهه و بعد چهل دختران ، سرای نو و گودالو ابگیری می شد.البته گاه گاهی بین محلات درگیری بوجود می آمد ، چرا که اگر محله ای دیر می جنبید این امکان وجود داشت که اب انبار محله خالی بماند و این سبب بحران اجتماعی در محله بود.
ادامه دارد....
(فرهنگ نایین)
@naein_nameh
Forwarded from سهام نیوز
#کلمه_ترکیبهای_نایینی
.
مایه تِله = سرمایه اندک، بخور نمیر
مایَه کَرت = شیر را برای ماست و خمیر را برای ور آمدن مایه زدن
مای مِرَه =مادر شوهر
مَج =مگس
مَج کویه = نوعی مگس سبز و بزرگتر از نوع معمولی، خر مگس
مِجری = صندوقچه ای فلزی نقش و نگار دار
مجمعه = سینی بزرگ غالبا از جنس مس
@naein_nameh
.
مایه تِله = سرمایه اندک، بخور نمیر
مایَه کَرت = شیر را برای ماست و خمیر را برای ور آمدن مایه زدن
مای مِرَه =مادر شوهر
مَج =مگس
مَج کویه = نوعی مگس سبز و بزرگتر از نوع معمولی، خر مگس
مِجری = صندوقچه ای فلزی نقش و نگار دار
مجمعه = سینی بزرگ غالبا از جنس مس
@naein_nameh
#اخبار_نایین
.
سگ و سلخ
اگه یادتون باشه پیلارسالم همچین سیل و سلخی را داشتیم...
و بعدها فهمیدیم از عوامل تسهیل کننده همهگیری سالک همین آبهای راکد بود...
بهترین مکان برای تخمریزی و تکثیر پشگان...
سگ هم که دگه انقد روضشا خوندیم همه واردن...
و قرار نیست از گذشته درسی بگیریم و اقدامی در جهت پیشگیری انجام بدیم
باید صبر کنیم که دوباره شیوعش فوران کنه، بعد انگشت اشاره را سمت همدیگه بگیریم و مقصر بسازیم و خودمون مبرا...
ایشالا که خدا خودش بمون رحم کنه و تموم شه سالک کوفتی...
( کانال سلام چوپانان)
@naein_nameh
.
سگ و سلخ
اگه یادتون باشه پیلارسالم همچین سیل و سلخی را داشتیم...
و بعدها فهمیدیم از عوامل تسهیل کننده همهگیری سالک همین آبهای راکد بود...
بهترین مکان برای تخمریزی و تکثیر پشگان...
سگ هم که دگه انقد روضشا خوندیم همه واردن...
و قرار نیست از گذشته درسی بگیریم و اقدامی در جهت پیشگیری انجام بدیم
باید صبر کنیم که دوباره شیوعش فوران کنه، بعد انگشت اشاره را سمت همدیگه بگیریم و مقصر بسازیم و خودمون مبرا...
ایشالا که خدا خودش بمون رحم کنه و تموم شه سالک کوفتی...
( کانال سلام چوپانان)
@naein_nameh
Forwarded from واج (75714 Hassnbalani)
#مشاهیر_نایین
.
◼️▪️▪️به فراخور ۲۴ اردیبهشت سالروز درگذشت محقق، روزنامه نگار، شاعر و نویسنده. زنده یاد: حبیب یغمایی
"و ۱۲۸۰-ف۱۳۶۳ ش، خوربیابانک "
🔸ای دریغا حبیب یغمایی
آفتاب کمال و دانایی
🔸شهره شهر مستی و رندی
نامدار دیار شیدایی
🔸زنده شوق هرکه صاحب حسن
مرده عشق هرچه زیبایی
🔸فتنه چشم نرگس شهلا
عاشق سنبل چلیپایی
🔸عشق را بهترین ستایشگر
حسن را بهترین تماشایی
🔸کرده از عشق سبحه را زنار
در پی دلبر کلیسایی
🔸شیخ صنعان صفت شده خرم
سوی دیر بتان ترسایی
🔸هیچ نه بیمی از ملامت خلق
هیچ نه اندهی ز رسوایی
------------‐--------------
روانشان مینو جایگاه باد
🔻تصویر کمتر دیده شده ای از روانشاد حبیب یغمایی
https://t.me/hatefTa
@naein_nameh
.
◼️▪️▪️به فراخور ۲۴ اردیبهشت سالروز درگذشت محقق، روزنامه نگار، شاعر و نویسنده. زنده یاد: حبیب یغمایی
"و ۱۲۸۰-ف۱۳۶۳ ش، خوربیابانک "
🔸ای دریغا حبیب یغمایی
آفتاب کمال و دانایی
🔸شهره شهر مستی و رندی
نامدار دیار شیدایی
🔸زنده شوق هرکه صاحب حسن
مرده عشق هرچه زیبایی
🔸فتنه چشم نرگس شهلا
عاشق سنبل چلیپایی
🔸عشق را بهترین ستایشگر
حسن را بهترین تماشایی
🔸کرده از عشق سبحه را زنار
در پی دلبر کلیسایی
🔸شیخ صنعان صفت شده خرم
سوی دیر بتان ترسایی
🔸هیچ نه بیمی از ملامت خلق
هیچ نه اندهی ز رسوایی
------------‐--------------
روانشان مینو جایگاه باد
🔻تصویر کمتر دیده شده ای از روانشاد حبیب یغمایی
https://t.me/hatefTa
@naein_nameh
Forwarded from واج (75714 Hassnbalani)
صبح زیباست....
اگر غصه خرابش نکند
فکر هجران کسی ، نقش برآبش نکند
صبح زیباست و این جمله حقیقت دارد
اگر اندوه دلت همچو سرابش نکند...
درودهاااا بر شما خوبان
🌸 صبحتون زیبـا ....
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
اگر غصه خرابش نکند
فکر هجران کسی ، نقش برآبش نکند
صبح زیباست و این جمله حقیقت دارد
اگر اندوه دلت همچو سرابش نکند...
درودهاااا بر شما خوبان
🌸 صبحتون زیبـا ....
@vaj_naein
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
Forwarded from گلچين
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹🌷اجرای عالی و شاهکار سرود "ای ایران" توسط زنان و مردانِ بزرگ سینمای ایران که هرگز مجوز و اجازه پخش نگرفت! واقعا خیلی زیبا و تاثیرگذار شده است! از دیدنش غافل نشوید و غرق در لذت نشوید!
http://telegram.me/bavarh
http://telegram.me/bavarh
#دستور_زبان_نایینی
.
*فعل های اشتباهی
بعضی فعل ها در زبان نایینی همچون زبان فارسی مشابه هستند. از همین رو بخصوص در محاوره به جای هم به کار برده می شوند و این هرچند خیلی آشکار نیست اما باید آنها را غلط پنداشت. مثل خوردن و آشامیدن در فارسی که گاه به جای هم بکار می روند . مثلا می گوییم آب خوردم در حالی که آب را می نوشند.
در زبان نایینی نیز می گوییم : میدی = دیدم / دیَمْ کَه = دیدم ، نگاه کردم. اما باید توجه داشت که این دو فعل هم به لحاظ ساختار یعنی بسیط و مرکب بودن و هم به لحاظ معنی با یکدیگر تفاوت دارند و نباید به صورت اشتباهی به جای همدیگر بکار برده شوند . از این فعل ها می توان به این ها نیز اشاره کرد :
هَنیگِشته بوی = نشسته بود . / آشِسْتَه بوی : نشسه بود ( در فعل دوم نشستن به معنای ساکن بودن و مقیم بودن در جایی است. این دوفعل به صورت کامل در زبان نایینی صرف می شوند).
میدیه بوی = دیده بودم / دیَم کَرتَه بوی= دیده بودم ، نگاه کرده بودم( دیَه کَرتْ = نگاه کردن ، تماشا کردن )
ورسایی = شنیدم / وَمْ رَسایَه بوی = پرسیده بودم ( فعل دوم مرکب و به معنای پرسیدن و سوال کردن است)
(دکتر عسگری)
@naein_nameh
.
*فعل های اشتباهی
بعضی فعل ها در زبان نایینی همچون زبان فارسی مشابه هستند. از همین رو بخصوص در محاوره به جای هم به کار برده می شوند و این هرچند خیلی آشکار نیست اما باید آنها را غلط پنداشت. مثل خوردن و آشامیدن در فارسی که گاه به جای هم بکار می روند . مثلا می گوییم آب خوردم در حالی که آب را می نوشند.
در زبان نایینی نیز می گوییم : میدی = دیدم / دیَمْ کَه = دیدم ، نگاه کردم. اما باید توجه داشت که این دو فعل هم به لحاظ ساختار یعنی بسیط و مرکب بودن و هم به لحاظ معنی با یکدیگر تفاوت دارند و نباید به صورت اشتباهی به جای همدیگر بکار برده شوند . از این فعل ها می توان به این ها نیز اشاره کرد :
هَنیگِشته بوی = نشسته بود . / آشِسْتَه بوی : نشسه بود ( در فعل دوم نشستن به معنای ساکن بودن و مقیم بودن در جایی است. این دوفعل به صورت کامل در زبان نایینی صرف می شوند).
میدیه بوی = دیده بودم / دیَم کَرتَه بوی= دیده بودم ، نگاه کرده بودم( دیَه کَرتْ = نگاه کردن ، تماشا کردن )
ورسایی = شنیدم / وَمْ رَسایَه بوی = پرسیده بودم ( فعل دوم مرکب و به معنای پرسیدن و سوال کردن است)
(دکتر عسگری)
@naein_nameh
Forwarded from گلچين
🌹🌷رضا بابایی نویسنده بالغ ١۵٠ کتاب در زمینه دین و فلسفه درسن ۵۵ سالگی گرفتار سرطان شد و روزگار برای او چنین رقم زد که پنجه در پنجه این بیماری سخت اندازد و با کمال تاسف در ۱۸ فروردین ۱۳۹۹ از بین ما رفت.
این یادداشت را در اوج بیماری بصورت وصیتنامهای برای علاقهمندان به آثارش نگاشته است:
http://telegram.me/bavarh
*اگر عمری باشد…*
اگر عمری باشد، پس از این هیچ فضیلتی را همپایه مهربانی با آدمیزادگان نمیشمارم.
اگر عمری باشد، کمتر میگویم و مینویسم و بیشتر میشنوم و میخوانم.
اگر عمری باشد، پس از این خویش را بدهکار هستی و هستان میشمارم نه طلبکار.
اگر عمری باشد، دیگر به هیچ سیاستمداری وکالت بلاعزل نمیدهم.
اگر عمری باشد، دیگر هیچ عدالت کوچکی را در هوس رسیدن به عدالت بزرگتر قربانی نمیکنم.
اگر عمری باشد، دیگر با دو گروه بحث و گفتوگو نمیکنم: آنان که از عقیده خویش منفعت میبرند و آنان که از اندیشه خویش، پیشه ساختهاند.
اگر عمری باشد، عدالت را فدای عقیده، و آرزو را فدای مصلحت، و عمر را در پای خوردنیها و پوشیدنیها قربان نمیکنم.
اگر عمری باشد، چندان در خطا و کوتاهیهای دیگران نمینگرم که روسیاهی خود را نبینم.
اگر عمری باشد، از دینها تنها مذهب انصاف را برمیگزینم و از فلسفهها، آن را که سربههوا نیست و چشم به راههای زمینی دارد.
اگر عمری باشد، هیچ ظلمی را سختتر از تحقیر دیگران نمیشمارم.
اگر عمری باشد، در پی هیچ عقیده و ایمانی نمیدوم. در خانه مینشینم تا ایمانی که سزاوار من است به سراغم آید.
http://telegram.me/bavarh
اگر عمری باشد، هر درختی را که دیدم در آغوش میگیرم، هر گلی را میبویم، و هر کوهی را بازیگاه میبینم و تنها یک تردید را در دل نگه میدارم: طلوع خورشید زیباتر است یا غروب آن.
اگر عمری باشد، سیاستمداران را از دو حال بیرون نمیدانم: آنان که دروغ را به راست و آنان که راست را به دروغ میآلایند.
اگر عمری باشد، همچنان برای آزادی و آبادی کشورم میکوشم.
اگر عمری باشد، رازگشایی از معمای هستی را به کودکان کهنسال میسپارم.
اگر عمری باشد، از هر عقیدهای میگریزم، چونان گنجشک از چنگال عقاب.
اگر عمری باشد، در جنگلهای بیشتری گم میشوم؛ کوههای بیشتری را مینوردم؛ ساعتهای بیشتری به امواج دریا خیره میشوم؛ دانههای بیشتری در زمین میکارم و زبالههای بیشتری از روی زمین برمیدارم.
اگر عمری باشد، کمتر غم نان میخورم و بیشتر غم جان میپرورم.
اگر عمری باشد، دیگر هیچ گنجی را باور نمیکنم جز گنج گهربار کوشش و زحمت.
اگر عمری باشد، برای خشنودی، منتظر اتفاقات خوشایند نمینشینم.
http://telegram.me/bavarh
اگر عمری باشد، خدایی را میپرستم که جز محراب حیرت، در شاُن او نیست.
اگر عمری باشد، قدر دوستان و عزیزانم را بیشتر میدانم.
من قدم به ۵۵ سالگی گذاشتم. خبر مهمی نیست؛ اما مهم است که دوستان من بدانند که این مرد ۵۵ ساله، به تعداد کتابهایی که نخوانده است غمگین است؛ به شمار دستهایی که نگرفته است، پشیمان است و به عدد مهربانیهایی که نکرده است، خاطری آزرده دارد. فریبکاری سپهر تیزرو، او را خام کرد و آینده را چنان فراخ و بلند نمایاند که همهچیز را به آن حوالت داد. در خانۀ او کتابهایی است که سالها چشم به دست او دوخته بودند که از قفس کتابخانه بیرون آیند و از روی میز مطالعه بر چشم او بتابند؛ اما او همیشه به آنها وعدۀ فردا داد؛ فردایی که هیچ حُسن و امتیازی بر امروز و دیروز نداشت.
اگر امروز از این مرد بسترنشین بپرسند که تنها وصیت تو به جوانان و میانسالان و حتی پیران و بیماران چیست، میگوید: *بخوانید و بخوانید و بخوانید. درد ما ندانستن نیست؛ درد ما خودداناپنداری و بیاشتهایی به دانستن و خواندن است. کتاب، تنها گنج دنیاست که نه در زیر خاک، که در پیش چشم ماست و ما آن را نمیبینیم.*
رضا بابایی
*یادش گرامی باد و نامش جاویدان*
http://telegram.me/bavarh
این یادداشت را در اوج بیماری بصورت وصیتنامهای برای علاقهمندان به آثارش نگاشته است:
http://telegram.me/bavarh
*اگر عمری باشد…*
اگر عمری باشد، پس از این هیچ فضیلتی را همپایه مهربانی با آدمیزادگان نمیشمارم.
اگر عمری باشد، کمتر میگویم و مینویسم و بیشتر میشنوم و میخوانم.
اگر عمری باشد، پس از این خویش را بدهکار هستی و هستان میشمارم نه طلبکار.
اگر عمری باشد، دیگر به هیچ سیاستمداری وکالت بلاعزل نمیدهم.
اگر عمری باشد، دیگر هیچ عدالت کوچکی را در هوس رسیدن به عدالت بزرگتر قربانی نمیکنم.
اگر عمری باشد، دیگر با دو گروه بحث و گفتوگو نمیکنم: آنان که از عقیده خویش منفعت میبرند و آنان که از اندیشه خویش، پیشه ساختهاند.
اگر عمری باشد، عدالت را فدای عقیده، و آرزو را فدای مصلحت، و عمر را در پای خوردنیها و پوشیدنیها قربان نمیکنم.
اگر عمری باشد، چندان در خطا و کوتاهیهای دیگران نمینگرم که روسیاهی خود را نبینم.
اگر عمری باشد، از دینها تنها مذهب انصاف را برمیگزینم و از فلسفهها، آن را که سربههوا نیست و چشم به راههای زمینی دارد.
اگر عمری باشد، هیچ ظلمی را سختتر از تحقیر دیگران نمیشمارم.
اگر عمری باشد، در پی هیچ عقیده و ایمانی نمیدوم. در خانه مینشینم تا ایمانی که سزاوار من است به سراغم آید.
http://telegram.me/bavarh
اگر عمری باشد، هر درختی را که دیدم در آغوش میگیرم، هر گلی را میبویم، و هر کوهی را بازیگاه میبینم و تنها یک تردید را در دل نگه میدارم: طلوع خورشید زیباتر است یا غروب آن.
اگر عمری باشد، سیاستمداران را از دو حال بیرون نمیدانم: آنان که دروغ را به راست و آنان که راست را به دروغ میآلایند.
اگر عمری باشد، همچنان برای آزادی و آبادی کشورم میکوشم.
اگر عمری باشد، رازگشایی از معمای هستی را به کودکان کهنسال میسپارم.
اگر عمری باشد، از هر عقیدهای میگریزم، چونان گنجشک از چنگال عقاب.
اگر عمری باشد، در جنگلهای بیشتری گم میشوم؛ کوههای بیشتری را مینوردم؛ ساعتهای بیشتری به امواج دریا خیره میشوم؛ دانههای بیشتری در زمین میکارم و زبالههای بیشتری از روی زمین برمیدارم.
اگر عمری باشد، کمتر غم نان میخورم و بیشتر غم جان میپرورم.
اگر عمری باشد، دیگر هیچ گنجی را باور نمیکنم جز گنج گهربار کوشش و زحمت.
اگر عمری باشد، برای خشنودی، منتظر اتفاقات خوشایند نمینشینم.
http://telegram.me/bavarh
اگر عمری باشد، خدایی را میپرستم که جز محراب حیرت، در شاُن او نیست.
اگر عمری باشد، قدر دوستان و عزیزانم را بیشتر میدانم.
من قدم به ۵۵ سالگی گذاشتم. خبر مهمی نیست؛ اما مهم است که دوستان من بدانند که این مرد ۵۵ ساله، به تعداد کتابهایی که نخوانده است غمگین است؛ به شمار دستهایی که نگرفته است، پشیمان است و به عدد مهربانیهایی که نکرده است، خاطری آزرده دارد. فریبکاری سپهر تیزرو، او را خام کرد و آینده را چنان فراخ و بلند نمایاند که همهچیز را به آن حوالت داد. در خانۀ او کتابهایی است که سالها چشم به دست او دوخته بودند که از قفس کتابخانه بیرون آیند و از روی میز مطالعه بر چشم او بتابند؛ اما او همیشه به آنها وعدۀ فردا داد؛ فردایی که هیچ حُسن و امتیازی بر امروز و دیروز نداشت.
اگر امروز از این مرد بسترنشین بپرسند که تنها وصیت تو به جوانان و میانسالان و حتی پیران و بیماران چیست، میگوید: *بخوانید و بخوانید و بخوانید. درد ما ندانستن نیست؛ درد ما خودداناپنداری و بیاشتهایی به دانستن و خواندن است. کتاب، تنها گنج دنیاست که نه در زیر خاک، که در پیش چشم ماست و ما آن را نمیبینیم.*
رضا بابایی
*یادش گرامی باد و نامش جاویدان*
http://telegram.me/bavarh
Telegram
گلچين
گلچيني از بهترينها
در زمینه های مختلف اجتماعی ،خبری،
فرهنگی ،هنری و......
در زمینه های مختلف اجتماعی ،خبری،
فرهنگی ،هنری و......
#تاریخچه_نایین
.
آب انبارهای نایین
نحوه برداشت و استفاده از آب انبارها
پس از ان که اب انباری در محله پر می شد اهالی باید چند روزی صبر می کردند تا گل و لایی که همراه آب ته نشین شود و کاملا رسوب کند انگاه فقط برای مصرف خوراکی استفاده می شد. در فرهنگ قدیم استفاده از این آب برای مصارف دیگر گناه شمرده می شد.
برداشت با ظروف سفالی چون تنگ و نیم تنگی و تنگ بزرگ ( سووه) صوزت می گرفت، بهمین خاطر دهها کارخانه کوزه گری در نایین قدیم وجود داشت. البته در قدیم باید پله های زیادی وجود داشت تا به خروجی(شیر) اب انبار برسد و بطور مثال اب انبار معصوم خانی حدود شصت پله داشت.
امروزه از طریق پمپ تحت فشار در حاشیه ورودی راه پله شیر اب وحود دارد و بهمین دلیل مصرف اسانتر است و بهمین نسبت مسولیت صرفه جویی بیشتر است.
( فرهنگ نایین)
@naein_nameh
.
آب انبارهای نایین
نحوه برداشت و استفاده از آب انبارها
پس از ان که اب انباری در محله پر می شد اهالی باید چند روزی صبر می کردند تا گل و لایی که همراه آب ته نشین شود و کاملا رسوب کند انگاه فقط برای مصرف خوراکی استفاده می شد. در فرهنگ قدیم استفاده از این آب برای مصارف دیگر گناه شمرده می شد.
برداشت با ظروف سفالی چون تنگ و نیم تنگی و تنگ بزرگ ( سووه) صوزت می گرفت، بهمین خاطر دهها کارخانه کوزه گری در نایین قدیم وجود داشت. البته در قدیم باید پله های زیادی وجود داشت تا به خروجی(شیر) اب انبار برسد و بطور مثال اب انبار معصوم خانی حدود شصت پله داشت.
امروزه از طریق پمپ تحت فشار در حاشیه ورودی راه پله شیر اب وحود دارد و بهمین دلیل مصرف اسانتر است و بهمین نسبت مسولیت صرفه جویی بیشتر است.
( فرهنگ نایین)
@naein_nameh
#سخن_روز
.
شعرى از حكيم عمر خيام بر دیوار دانشکده پزشکی میوکلینیک آمریکا:
تُنگی میِ لَعل خواهم و دیوانی
سَدِّ رَمَقی باید و نصف نانی
وانگه من و تو نشسته در ویرانی
خوشتر بُوَد آن ز مُلکَتِ سلطانی
@naein_nameh
.
شعرى از حكيم عمر خيام بر دیوار دانشکده پزشکی میوکلینیک آمریکا:
تُنگی میِ لَعل خواهم و دیوانی
سَدِّ رَمَقی باید و نصف نانی
وانگه من و تو نشسته در ویرانی
خوشتر بُوَد آن ز مُلکَتِ سلطانی
@naein_nameh
#آن_روزها
#حومه_نایین
#تاریخچه_نایین
.
🔴 شوشوشت و شوروفت*
🖌 سید مهدی حسینی کِجانی
از جمله حوادث غریبه و وقایع اتفاقیه در تابستان سال ۱۳۳۷ هجری شمسی در روستای کجان، طغیان شدید رودخانه بود که منجر به جاری شدن سیلاب ویرانگر گردید .
هنگام عصر اتفاق افتاد ، ناگهانی و غافلگیر کننده ، در یک چشم بهم زدن از راه رسید و طومار همه را در هم پیچید و رفت .
در دور دست ، بی رحمانه آنقدر آسمان بارید ،که بارانِ مهربان، سیلی شد زمین کَن و ویرانگر و با خود برد خانه ها و دار و درخت را و باقی گذارد گِل و لای و ویرانی .
از تأثیرات آن ، تخریب و ویرانی قنوات جاریه بود و درختانِ کهن را از اصل و ریشه برگردانید و تمامی محصولات زراعات و باغ ها را نابود کرد.
« کأن لم یکن شیئا مذکورا»
جانوران و خزندگانی که در مراتع و کشتزارها و حاشیه رودخانه بدون مزاحمت مردم ، امورات خود را می گذراندند منظور و نمایان شده و وارد زندگی مردم شدند .
در اثر. این سیلِ ویرانگر ، نمی توان باور کرد که پیش از این حادثه ، در این دشت های سرسبز و در این باغات، محصولی وجود داشته است .
بقول حافظ:
ز تند باد حوادث نمی توان دیدن
در این چمن که گُلی بوده است یا سمنی
قرآن کریم تعبیر " عالِیَهاسافلها "بکار برده است :
هنگامی که امر ما فرا رسید آنجا را زیر و زبر کردیم و بارانی از سنگ گِل های بر هم نهاده بر آنها نازل کردیم ...
ساکنین روستا که زندگی ایشان از راه زراعت و باغداری بود همه آزرده حال و مشوّش الاحوال گردیدند.
شاهدان متفق القول هستند که با توصیف آن سیل عظیم ،مخاطب جزءِ اندکی از حادثه را در ذهنش مجسم خواهد کرد ، که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل :
دختر کدخدا می گوید من فقط توانستم همراه سایر اعضای خانواده از خانه خارج شویم و به دنبال مکان امنی بودیم که به خانه مرحوم آقا حسین پناه بردیم . عده ای دیگر هم آمده بودند . شب را در آنجا بسر بردیم . روز بعد که برای سرکشی رفتیم جز گِل و لایی که همه جا را در بر گرفته بود چیزی بچشم نمی آمد .
یکی دیگر از اهالی، مشاهدات خود را اینگونه بیان می کند:
یَکباره وا ( باد ) و طیفونوش شورو که. آسمون مشدی آئرو سیا گِرتا ،تیره و تار گِرتا، آسمون غورومبه وبعدوش جی سیل دِر کفت.
وارون وسیل هیمِه رَهیش اُوُ ( آب ) و جارو کَ . شووشوشت و شووروفت.
تابِسون بُو، هیمِه دیرختا مَشتی میوه.
هُنوم یک چکه از آئروا دِر نکفته بو ،
از رعد و برق و آسمون غورومبه دی بو گو وارونی تند و سیل آسیایی قورارو اویو.
ما گو رو بیلندی وابویِم.
یَکبار یک صودایی عجیب وغریبی ور شو.
ما گو مالی ایترسایه بویِم.
سیلی وحشتناکی بو .
ما گو هَکوَکه(متعجب) وامونته بُویِم.
ماشینی حاج مهتی خان رو اُو وا سیل دارا شوبه.
هر چی دیرخت تو مسیر وابو شیمَرته بو و هِمرَهی سیل دارا تگ اوتومه.
آن یکی می گويد، هرچه عُمری اندوخته بودیم را ،یک شبه سیلاب برد.
کاشکی ای سیل، کمی آرامتر می تاختی
یورشت ، گوسفندانم را تا ته باغستان برد
دیگری می گوید: به مسیر صدا چشم دوختم و دیدم سیل مثل هیولایی خشماگین و شلنگ انداز کشتزارها را در می نوردد و پیش می آید. آنقدر فرصت برای فرار از مسیر سیل داشتم که خودم را به جای امنی برسانم و به تماشای این غول بی شاخ و دم بایستم.
سیل نعره زنان نزدیک و نزدیک تر شد و با قدرت تمام خودش را به دیوار باغ ها می کوبید و دیوارها در یک چشم به هم زدن از هم می پاشید .
پیشِ این سیلاب ، کِی دیوار میماند بجا . جایی که خانه ها را ویران کرده ، تخریب دیوارِ باغ سهل است . در حاشیه رودخانه اگر خانه داشتی ، آن سان به باد رفت که گویی نداشتی .
از همین روست که سعدی، وجودِ ناپایدار و فانیِ آدمی را به خانه ای تشبیه کرده که بر سرِ راهِ سیل قرار دارد:
وجودِ عاریتی ، خانه ایست بر رهِ سیل ...
* شُست و روفت
@naein_nameh
#حومه_نایین
#تاریخچه_نایین
.
🔴 شوشوشت و شوروفت*
🖌 سید مهدی حسینی کِجانی
از جمله حوادث غریبه و وقایع اتفاقیه در تابستان سال ۱۳۳۷ هجری شمسی در روستای کجان، طغیان شدید رودخانه بود که منجر به جاری شدن سیلاب ویرانگر گردید .
هنگام عصر اتفاق افتاد ، ناگهانی و غافلگیر کننده ، در یک چشم بهم زدن از راه رسید و طومار همه را در هم پیچید و رفت .
در دور دست ، بی رحمانه آنقدر آسمان بارید ،که بارانِ مهربان، سیلی شد زمین کَن و ویرانگر و با خود برد خانه ها و دار و درخت را و باقی گذارد گِل و لای و ویرانی .
از تأثیرات آن ، تخریب و ویرانی قنوات جاریه بود و درختانِ کهن را از اصل و ریشه برگردانید و تمامی محصولات زراعات و باغ ها را نابود کرد.
« کأن لم یکن شیئا مذکورا»
جانوران و خزندگانی که در مراتع و کشتزارها و حاشیه رودخانه بدون مزاحمت مردم ، امورات خود را می گذراندند منظور و نمایان شده و وارد زندگی مردم شدند .
در اثر. این سیلِ ویرانگر ، نمی توان باور کرد که پیش از این حادثه ، در این دشت های سرسبز و در این باغات، محصولی وجود داشته است .
بقول حافظ:
ز تند باد حوادث نمی توان دیدن
در این چمن که گُلی بوده است یا سمنی
قرآن کریم تعبیر " عالِیَهاسافلها "بکار برده است :
هنگامی که امر ما فرا رسید آنجا را زیر و زبر کردیم و بارانی از سنگ گِل های بر هم نهاده بر آنها نازل کردیم ...
ساکنین روستا که زندگی ایشان از راه زراعت و باغداری بود همه آزرده حال و مشوّش الاحوال گردیدند.
شاهدان متفق القول هستند که با توصیف آن سیل عظیم ،مخاطب جزءِ اندکی از حادثه را در ذهنش مجسم خواهد کرد ، که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل :
دختر کدخدا می گوید من فقط توانستم همراه سایر اعضای خانواده از خانه خارج شویم و به دنبال مکان امنی بودیم که به خانه مرحوم آقا حسین پناه بردیم . عده ای دیگر هم آمده بودند . شب را در آنجا بسر بردیم . روز بعد که برای سرکشی رفتیم جز گِل و لایی که همه جا را در بر گرفته بود چیزی بچشم نمی آمد .
یکی دیگر از اهالی، مشاهدات خود را اینگونه بیان می کند:
یَکباره وا ( باد ) و طیفونوش شورو که. آسمون مشدی آئرو سیا گِرتا ،تیره و تار گِرتا، آسمون غورومبه وبعدوش جی سیل دِر کفت.
وارون وسیل هیمِه رَهیش اُوُ ( آب ) و جارو کَ . شووشوشت و شووروفت.
تابِسون بُو، هیمِه دیرختا مَشتی میوه.
هُنوم یک چکه از آئروا دِر نکفته بو ،
از رعد و برق و آسمون غورومبه دی بو گو وارونی تند و سیل آسیایی قورارو اویو.
ما گو رو بیلندی وابویِم.
یَکبار یک صودایی عجیب وغریبی ور شو.
ما گو مالی ایترسایه بویِم.
سیلی وحشتناکی بو .
ما گو هَکوَکه(متعجب) وامونته بُویِم.
ماشینی حاج مهتی خان رو اُو وا سیل دارا شوبه.
هر چی دیرخت تو مسیر وابو شیمَرته بو و هِمرَهی سیل دارا تگ اوتومه.
آن یکی می گويد، هرچه عُمری اندوخته بودیم را ،یک شبه سیلاب برد.
کاشکی ای سیل، کمی آرامتر می تاختی
یورشت ، گوسفندانم را تا ته باغستان برد
دیگری می گوید: به مسیر صدا چشم دوختم و دیدم سیل مثل هیولایی خشماگین و شلنگ انداز کشتزارها را در می نوردد و پیش می آید. آنقدر فرصت برای فرار از مسیر سیل داشتم که خودم را به جای امنی برسانم و به تماشای این غول بی شاخ و دم بایستم.
سیل نعره زنان نزدیک و نزدیک تر شد و با قدرت تمام خودش را به دیوار باغ ها می کوبید و دیوارها در یک چشم به هم زدن از هم می پاشید .
پیشِ این سیلاب ، کِی دیوار میماند بجا . جایی که خانه ها را ویران کرده ، تخریب دیوارِ باغ سهل است . در حاشیه رودخانه اگر خانه داشتی ، آن سان به باد رفت که گویی نداشتی .
از همین روست که سعدی، وجودِ ناپایدار و فانیِ آدمی را به خانه ای تشبیه کرده که بر سرِ راهِ سیل قرار دارد:
وجودِ عاریتی ، خانه ایست بر رهِ سیل ...
* شُست و روفت
@naein_nameh
#تاریخچه_نایین
.
اب انبارهای نایین
اب انبار حسینیه باب المسجد
آب انبار که در سال ۱۳۱۶ هجری قمری به دست «اویس میرزا احتشام الدوله» احداث شده، دارای یک مخزن مکعب مستطیلی با سقف تخت پوش و نیز دو عدد بادگیر است. آب انبار سکان در محله «باب المسجد» شهر نایین واقع شده است. این آب انبار بیش از ۳۰۰ سال قدمت دارد و از قدیمی ترین آب انبارهای نایین به شمار می رود.
استاد میرزا بیگی در کتاب فرهنگ نایین به دو منبع یا خزینه این آب انبار اشاره و می گوید یک مخزن استوانه ای و دیگری مکعب شکل است که سقف گنبدی ندارد و از درون به هم وصل هستند و دارای یک راه پله ورودی هستند.
@naein_nameh
.
اب انبارهای نایین
اب انبار حسینیه باب المسجد
آب انبار که در سال ۱۳۱۶ هجری قمری به دست «اویس میرزا احتشام الدوله» احداث شده، دارای یک مخزن مکعب مستطیلی با سقف تخت پوش و نیز دو عدد بادگیر است. آب انبار سکان در محله «باب المسجد» شهر نایین واقع شده است. این آب انبار بیش از ۳۰۰ سال قدمت دارد و از قدیمی ترین آب انبارهای نایین به شمار می رود.
استاد میرزا بیگی در کتاب فرهنگ نایین به دو منبع یا خزینه این آب انبار اشاره و می گوید یک مخزن استوانه ای و دیگری مکعب شکل است که سقف گنبدی ندارد و از درون به هم وصل هستند و دارای یک راه پله ورودی هستند.
@naein_nameh
#آموزش_گویش_نایینی
.
به نام خدا و باسلام با گویش محلی ارسال کنید:
۱-حجامت =حجومت
۲-چوب =چو
۳-جوجه=چیری، چوری( کرک و چوری)
۴-برای چه=بورا چی
۵-چغندر=چوقُندر
۶-چاق= چاق و چله، پروراری
۷-تادرب خانه من آمد ولی داخل نیامد۰
تا بِر کیه می یومه اما تو نیومَه
۸-من نشناختمش او من را شناخت۰
می نَمشینسا، این میش ایشناسا
۹-آقا اسماعیل گفت من دوازده سال توی نطنز درس خواندم۰
اقا اسمئل شووات می دوازه سال تو نطنز وَ درسُم وِرخونته
۱۰-خودش یادش نبود من یادش آوردم۰
خویُش ویرُش نَبی، می ویرشم یارت ( دارت)
باتشکر اسماعیل ذبیحی طاری
@naein_nameh
.
به نام خدا و باسلام با گویش محلی ارسال کنید:
۱-حجامت =حجومت
۲-چوب =چو
۳-جوجه=چیری، چوری( کرک و چوری)
۴-برای چه=بورا چی
۵-چغندر=چوقُندر
۶-چاق= چاق و چله، پروراری
۷-تادرب خانه من آمد ولی داخل نیامد۰
تا بِر کیه می یومه اما تو نیومَه
۸-من نشناختمش او من را شناخت۰
می نَمشینسا، این میش ایشناسا
۹-آقا اسماعیل گفت من دوازده سال توی نطنز درس خواندم۰
اقا اسمئل شووات می دوازه سال تو نطنز وَ درسُم وِرخونته
۱۰-خودش یادش نبود من یادش آوردم۰
خویُش ویرُش نَبی، می ویرشم یارت ( دارت)
باتشکر اسماعیل ذبیحی طاری
@naein_nameh
VID-20230518-WA0003.mp4
12.2 MB
#جمعه_بازار
.
خوانندگی زیبای دسته جمعی بازنشستگان اصفهانی که هزار بار ارزش دیدن دارد! لطفا هرگز پیر نشوید، اگر هم شدید اینجوری پیر شید! این پیرمرد پیرزن های اصفهان با این اجرا و این آهنگ حسابی کولاک کردند!
صبح جمعه بهاری دوستان مهربان بخیر و شادی
@naein_namej
.
خوانندگی زیبای دسته جمعی بازنشستگان اصفهانی که هزار بار ارزش دیدن دارد! لطفا هرگز پیر نشوید، اگر هم شدید اینجوری پیر شید! این پیرمرد پیرزن های اصفهان با این اجرا و این آهنگ حسابی کولاک کردند!
صبح جمعه بهاری دوستان مهربان بخیر و شادی
@naein_namej