زبان نایینی
1.08K subscribers
4.21K photos
1.56K videos
211 files
386 links
این کانال فقط جهت ترویج و آموزش زبان نایینی و گسترش فرهنگ محلی است.
ارتباط با ادمین
@emamiarandi
Download Telegram
#قصه_های_ولایت

#فاطمه_سلطان قسمت دوم

...صبح روز بعد از چهلم یدالله، سکینه یک کوزه ماست گوسفندی برداشت و رفت منزل حاج لیلا و سربسته به او رساند که دنبال ماجرای خواستگاری را بگیرد. یک قواره پارچه مخمل قرمزی را هم که آن‌وقت‌ها یدالله از مشهد برایش آورده بود و سال‌ها توی صندوقچه‌اش زیر خرت‌وپرت‌های دیگر نگه‌داشته بود از زیر چادرش درآورد و گذاشت کنار تشکچه حاج لیلا که محکم‌کاری کرده باشد. حاج لیلا هم ملتفت ماجرا بود و همان‌طور که دستش را روی سطح نرم مخمل پیشکشی می‌لغزاند، سکینه را مطمئن کرد که خیالش راحت باشد.دو هفته بعدش، پنجشنبه‌شبی که برف سنگینی هم آمده بود، چندنفری از خانواده نایب درحالی‌که مردانشان خود را در عبا پوشانده بودند و زنانشان چادر چاقچور کرده بودند، فانوس به دست به سمت منزل یدالله درحرکت بودند و حاج لیلا هم جلودارشان بود. نایب هم درحالی‌که کلاه نمدی نو شهرضایی و گیوه دو دوخت دهبیدی نونواری پوشیده بود و عبای شتری آستر مخملی‌اش را به دوش انداخته بود، پشت سر بزرگان فامیل و آخرین نفر بود که وارد منزل یدالله شد. یک ساعت بعد، عمو و دایی نایب، چپق به دست از منزل یدالله خارج شدند و هنوز چپقشان روشن بود که شیخ مرتضی را با خودشان آوردند و همان شب صیغه جاری شد و فاطمه سلطان و نایب زن و شوهر شدند. آن شب بعد از مدت‌ها اولین شبی بود که سکینه با خیال راحت سرش را بر بالین گذاشت و آسوده خوابید. زمستان آن سال برای اهالی بسیار سخت بود؛ به خاطر برف سنگین و کولاک و سوز سرما، مدت‌ها گله به چرا نرفت؛ همه چُغندر و شلغم و زردکی که اهالی به‌عنوان آذوقه برای خود و دامشان گاله کرده بودند، ته کشیده بود و خیلی‌ها مجبور شدند برای قوت خانواده و جبران کمبود آذوقه حیواناتشان، چندتایی از دام‌های خود را سر ببرند و قَلیه اش کنند. این‌طوری هم‌غذای خودشان به راه بود و هم مصرف آذوقه حیوانات کمتر می‌شد. نایب هم به خاطر برف و کولاک و سرمای بیش‌ازحد خانه‌نشین بود و بیشتر اوقاتش را در خانه سکینه نزد فاطمه سلطان می‌گذراند؛ گرچه خودش هم تعدادی از گوسفندانش را که در خَوگَچو پروار بسته بود به خاطر سرما و کمبود آذوقه از دست داد بود اما درمجموع از این‌که به خاطر برف و بوران زمستان، چوپانی‌اش تعطیل‌شده بود و شب و روزش را وَر دل فاطمه سلطان پا در تنور می‌گذراند خوشحال بود. چیزی نگذشت که قصه عشق و عاشقی اشان ورد زبان پیر و جوان ولایت شد و خیلی‌ها حسرت زندگی آن‌ دو را داشتند. بارش برف آن سال به‌قدری زیاد بود که کوچه‌های ولایت تا نیمه‌های فروردین مملو از برف‌های برهم فشرده و یخ‌زده بود. آن سال خیلی از پیرهای ولایت عمرشان به بهار نرسید؛ اهالی آن سال را، سال (سیاه سرما) نام نهادند...ادامه دارد

🖊#ناصر_طالبی_نژاد
👁🌸👁
@mamatiir
#اطلاعیه
.
بارش شدید باران و آبگرفتگی خیابان ها در #اصفهان - ۱۴۰۱/۱۱/۲۶👍

در ۳۰ ساعت گذشته ۵۵ میلیمتر باران باریده است(چیزی حدود نصف بارش یکسال کامل زراعی ایستگاه اصفهان)
💠مبارکت باشد دیارنصف جهان💠
@naein_nameh
Forwarded from زبان نایینی (Abas Emaml)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#آدینه_شب

در این شب ها و دعاها ما را از قلم نیندازید.
@naein_nameh
#مشاهیر_نایین
#شعرای_نایین
.
مرحوم میرزا باقر بقایی نایینی
مشهور به " ادیب"
یک شمه ای از نور رخش جلوه گه طور
خورشید ز یک پرتو او یافته این نور
بر خیل سواران شده او مطلب و منظور
اعدا همه از ضربت تیغش شده مقهور
«در رزم دلیران بود او حیدر صفدر»
هر چند گنه کار سراپای ادیب است دیوانه هر کوچه و بازار ادیب است
در لجّه ی اندوه گرفتار ادیب است
تا نام تو در دفتر و طومار ادیب است
«بی باک نهد پای سوی عرصه محشر»
از مرحوم ادیب نایینی
@naein_nameh
Forwarded from زبان نایینی (Abas Emaml)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نایین گنجی پنهان و سرمایه ای بلا استفاده
@naein_nameh
#مشاهیر_نایین
.
ملا حبیب صفایی
در کلوان می زیسته و با این که سواد عالی نداشته اهل ذوق و حال بوده است.
شعر می سرودهدو از اجداد حضرات صفایی می باشد .

ای صفائی گر نداری قالی از نقش حجاز
بر لحاف کهنه و دم خفتی نایین بساز
مرحوم ملا حبیب صفائی عارفی گمنام، متخلص به صفا که سواد اندکی داشته و شغل او عبابافی بوده است. او جد حاج محمد 
و حاج عباسعلی صفائی پیربابای حسینیه کلوان بوده و در تیرماه ۱۳۶۳ از دنیا رفته است.
تو که می ترسی از این ویرانه کُنج لَحد
تا توانی خانه ی ویرانه ای آباد کن
ای صفائی عاقبت مرگ است میباید که رفت
عبرت از کیخسور و جمشید یا فرهاد کن
@naein_nameh
#حکایت
.
ابو حنیفه روزی می گذشت
کودکی را دید که در گل بمانده.
گفت: گوش دار تا نیفتی
گفت: افتادن من سهل است، اگر بیفتم تنها باشم.

امّا تو گوش دار، که اگر پای تو بلغزد؛
همۀ مسلمانان که از پس تو آیند بلغزند.

📕 #تذکرة_الاولیاء
#عطار_نیشابوری

@vaj_naein
الهی غنچه ی امید بگشای
گلی از روضه ی جاوید بگشای

بخندان از لب آن غنچه ی باغم
وز این گل، عطرپرور کن دماغم

ز تقویم خرد بهروزیم بخش
بر اقلیم سخن فیروزیم بخش

( عبدالرحمن جامی، ق ۹،
     گزیده هفت اورنگ،
اورنگ پنجم، یوسف و زلیخا، ص ۱۶۷ )



@naein_nameh
#حومه_نایین
.
لای ارور

لای اَروَر که بزرگترین روستای آن "ارور " نامیده می شود در دره ای 
بسیار زیبا قرار دارد که از روستای "دیزیکان" شروع می شود و به ترتیب "اُرموده" و " پریکان" و " مازمهرآباد" و " ارور" تا 
" کهنو " و" چَم" و "گل آباد" و "گلچی" و "هُیُد" که آخرین روستای ناحیه است ادامه دارد.
دیزیکان – دیزیگان از سه بخش "دی+زی+ گان" تشکیل شده ،دی به معنی دیه یا ده و زی یعنی زیستن و گان پسوند نسبت 
و کثرت است. اُرموده – آرموده که ظاهرا از دو جزء "اُوره " به معنی آبی که از آسیاب می ریزد ، و "موده" یعنی آماده که
در کل می شود آب آماده و در دسترس تلقی می شود. مازمهرآباد که که در سر شماری سال 1331 دارای 11 نفر 
سکنه بوده دهی کوچک اما با شکوه است . معنی آن که از سه بخش " ماز+ مهر+ آباد" تشکیل شده ، خوب است.و عالی 
است.نام پریکان از ترکیب واژه های " پری +ک+ ان" تشکیل شده است. پری همان موجود 
افسانه ای ،که موجودی زیبا را مجسم می کند و جزء دوم و سوم پسوند محسوب میشود ، شاید به محل و جای پریان نیز   تداعی شود. اما چَم به معنی خم و پیچ ساحل رود است.
تصویر از اخرین روستای لای ارور《هُیُد》
@naein_nameh
#معرفی_کتاب
《پیامبر اسلام در آئینه قرآن》 به قلم زنده یاد
دکتر ضیاء رفیعیان نائینی.
@naein_nameh
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂         
🍃

#کتابنامه_نایین


💠 پیامبر اسلام در آئینه قرآن

✍️"پیامبر اسلام در آئینه قرآن", به قلم دکتر ضیاء رفیعیان نائینی( ١٣٠۶-١٣٩٨)  کتابی است ثمین و پر بار، پیرامون پیامبر عظیم الشان اسلام با اتکاء به آیات و کلمات قرآن که در سال ١٣٩۵ توسط شرکت سهامی انتشار به زیور طبع آراسته شده است .

مولف در این اثر کوشیده است ورایِ روایت سیره نویسان و تاریخ نگاران، به حقایق و واقعیت هایی از مشی و منش حضرت محمد (ص)، در لابه لای آیات کتاب خدا دست یابد که با سنجه وحی قطعیت یافته و بر آن تحریف و کژی وارد نگردیده است .

به باور مولف، "از مطالعه بیش‌تر کتاب‌های سیره و تاریخ این نتیجه حاصل می‌شود که حقایق و واقعیات اخلاقی و رفتاری پیامبر اسلام (ص) در زیر انبوهی از مجعولات دشمنان آن شخصیت شخیص جهان بشریت مستور مانده است. قبل از این‌که سیره‌نویسان و تاریخ‌نگاران نوشتن شرح احوال اشخاص و رخدادهای اقوام و جوامع مورد نظر را آغاز کنند، جاعلان کار دروغ‌پردازی‌ها و تمت‌ها و قلب حقایق را به پایان برده بودند. نویسندگان سیره‌ها و تاریخ‌ها در قرن‌های نخستین هجری، بدون بررسی و تحقیق و جدا کردن حقایق از ساخته‌ها و پرداخته‌های دروغ‌پردازان همه را در کتاب‌های خود درج کرده‌اند و قرآن را ملاک تمیز اخبار درست از نادرست قرار ندادند. بلکه برعکس، اخبار را مبنای تفسیر آیات کتاب ساختند. از این‌رو در فهم محتوا به کژراهه رفتند و به ورطه اشتباه فرو غلتیدند. اگر با تعمق و تدبر، ورود در آیات می‌کردند. به گنجینه معارف الهی و اسرار کتاب دست می‌یافتند و در گرداب قصه‌ها و افسانه‌ها، خاصه آن‌چه درباره پیامبر اسلام (ص) ساخته و یافته شده است نمی‌افتادند".

بر اساس همین انگاره، مولف در بیست و شش فصل سعی خود را معطوف به ترسیم سیمایی از آن وجود نازنین نموده است که مستند به کلمات وحی است تا از این منظر پرده از حقایق مستور زندگی و زمانه حضرتش بردارد.

واقعیت آن است که مولف، پیش از ورود به فصول ٢۶ گانه کتاب، با مقدمه ای پر بار و خواندنی، اشراف و آگاهی خود بر بحث را در مرتبه اعلا نشان داده و این خوب نویسی و زیبا نویسی مطلع کتاب را بسیار شیرین و خوشخوان ساخته است. مقدمه ای در تراز مقدمه زنده یاد  اسدالله مبشری بر کتاب "راه محمد" عباس محمود العقاد .

پس از  مقدمه، فصول یکم تا چهارم به تشریح متد تحقیقی و پژوهشی این اثر و ضرورت و چگونگی بازشناسی نبی مکرم (ص) در قرآن معطوف شده و  تلاش شده گزاره "شناخت پیامبر در گرو فهم درست قرآن" تبیین گردد .

سایر فصول، که در واقع دالّ مرکزی کتاب است، کنکاش، تعمّق و تدبّر در آیات قرآن کریم در جستجوی پیامبر (ص) است که به نظر تلاشی ماجور و قابل استناد می باشد، هر چند مولف در کمال انصاف و فروتنی ادای حق مطلب را به تلاش های جمعی اهل علم موکول می داند .

این نوشتار مختصر در معرفی کتاب، همزمان با عید سعید مبعث که عید قرآن و پیامبر است و در ایام سالگرد درگذشت زنده یاد دکتر ضیاء رفیعیان نگاشته شد که این حسن تقارن با یادبود مولف فقید همراه گردید. رحمه الله علیه.

مطالعه این کتاب به همه علاقه مندان قرآن و پیامبر اسلام توصیه می‌شود. امید آنکه با توشه گیری از سیره حضرت خاتم الانبیا ( ص) و عمل به آن، در حیات فردی و جمعی، مسلمان تراز قرآن و پیامبر باشیم .

🌹
     محمد جابری            
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌼

https://t.me/naein_nameh
زبان نایینی
#مشاهیر_نایین . ملا حبیب صفایی در کلوان می زیسته و با این که سواد عالی نداشته اهل ذوق و حال بوده است. شعر می سرودهدو از اجداد حضرات صفایی می باشد . ای صفائی گر نداری قالی از نقش حجاز بر لحاف کهنه و دم خفتی نایین بساز مرحوم ملا حبیب صفائی عارفی گمنام، متخلص…
#اصلاحیه

علیرضا صدری:
سلام و عرض ارادت
تا جایی که من میدانم مرحوم ملا حبیب پدراقای صفایی دامادمرحوم ناطق که قبلاً در شبکه بهداشت شاغل و حالا مرغداری می کنند
بوده اند.

ظاهراً دخترشان هم همسر محمد آقای شیخ نظامی می باشند

مضافاً اینکه پدر آقایان صفایی وبرخوردار وطن مرحوم عبدالعلی.وجدشان شایدحدود صدسال پیش فوت شده باشد.

با سپاس و قدردانی از حضرت آقای صدری و بنا به اطلاع کامل ایشان در انساب، مطلب اصلاح می شود.
@naein_nameh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#نایین_نامه
.
فهرست مندرجات «نایین نامه»
فصل پنجم : حومه نایین
- انارک
(تاریخچه تأسیس- حسین کاشی- دامداری و شترداری - ...)
- چوپانان
(بنای اولیه آبادی- علی محمد یاسائول ...)
- بافران
(تاریخ و جغرافیای بافران- حمله افاغنه به بافران- دلاوران بافران و میرزا معصوم خان)
- محمدیه
(تاریخچه- عبابافی-آسیاب ریگاره – مراسم مذهبی...)
- مزرعه امام( شاه)
- کجان
(معرفی و تاریخچه رجال آن ، .....)
- نیستانک
(بناهای تاریخی- اشخاص معروف و قناتهای آن و ..)
- مزیک
(حکایتهای شنیدنی و افراد جالب روستا.,......)
- بلان
(مرکز دهستان کوهستان -سد و تفرجگاه سد بلان و اشخاص متعیّن در روستا)
- آرند
(معرفی روستا و موقعیت جغرافیایی و حکایتهای قابل ذکر)
- لای ارور
( دیزیکان – ارموده – پیرکان - مازمهر آباد – ارور - چم – گل آباد – گلچی – هُیُد)
- سلطان نصیر
( محل دفن امام زاده سلطان سید نصیر - آب و هوا)
- اوشن
(روستایی ییلاق نشین و خوش آب و هوا و با چشم اندازی زیبا)
@naein_nameh
#کلمه_ترکیبهای_نایینی
#دستور_زبان_نایینی
.
گُ، گو = این واژه دارای مفاهیم زیر است،
- در اول جمله بیانگر پرسش است:
گو تو دَسّی بزن داری؟
که تو دست بزن داری
- گاهی "که" معنی میدهد:
کارُتت گو یا که یور
کارت که تمام شد بیا
- بین دو فعل بیانگر قهر و بی توجهی است.
جادَت سفید کیره ، نیفست گو دوای دردی دل نیو
- در جواب رفتن قهر آمیز گفته می شود
راهت سفید و روشن است نفست که دوای درد دل نیست
- امری موکد در بیان مفاهیم بلی یا خیر:
در جواب سوال " با این که تو را اذیت کرده هنوز برایش پول می فرستی؟
" بله گو هِندونی، وِشترُش جی هندونی"
بله که می فرستم بیشتر هم می فرستم
- در جملات شرطی:
ایگر پیلُم دارت گو ریم وِ دُن ناخُس
اگر پول داشتم که به این رو نمی انداختم

@naein_nameh
#هنر_معماری
حجاری
این هنر بسیار قدیمی و ماندگار که بیشتر در کتیبه ها تجسم دارد در معماری ساختمان و خاصه کتیبه های سردر بناهای قدیمی (ماده تاریخ بنا) و نوع بسیار معردف آن کتیبه سردر مسجد بابا عبدالله که سالها پیش سرقت شده ، نمود دارد.
استاد آخوندی با ارسال تصویر فوق چنین نگاشته اند : هنر حجاری از دوره ماقبل تاریخ..
انسان با همت و پشتکار خود با کمترین امکانات اینگونه تلاش نموده اند.دل کوه را شکافته و سنگ سخت بیرون رانده و با حجاری سنگ تراشی جلوه ای به ان داده است..
پژوهش هنر اکبر اخوندی
@naein_nameh
#قصه_های_ولایت

#فاطمه_سلطان قسمت سوم )

...اواسط بهار بود که ولایت دوباره جان گرفت. گله دوباره راهی چرا شد و زمین‌ها برای کشت بهاره شخم خورد و مردم از تاخینه ها به درآمدند و نایب هم به عشق فاطمه سلطان صبح علی‌الطلوع از میانه پشتکویه گله را سینه می‌کرد و با خودش می‌برد و خورشید ته آسمان بود که بازمی‌گشت؛ گله را به اسدالله می‌سپرد و یک‌راست هم می‌رفت منزل فاطمه سلطان. سکینه از برکت نایب، خوردوخوراک کافی در اختیار داشت و برای همین هم برای دامادش سنگ تمام می‌گذاشت و از معاشقه آن دو لذت می‌برد؛ بالاخره هم این خوش‌خدمتی‌ها و سهل‌انگاری‌ها، کار دستش داد و بعد از مدتی شکم فاطمه سلطان بالا آمد، سکینه دوباره چادربه‌سر شد و رفت سراغ حاج لیلا که: دستم به دامنت من رویم نمی‌شود و بهتر است به خانواده نایب بگویی هر چه زودتر دست دخترم را بگیرند و عروسی برگزار کنند. چراکه ممکن است آبروی هر دو خانواده به باد برود؛ نیمه خردادماه بود که نایب در محله پشت کوه، خانه نوساز میرزاعلی حسینعلی را خرید و آخر ماه هم مختصر جهیزیه فاطمه سلطان را به آنجا منتقل کرد؛ پنجشنبه‌شب همان هفته هم سوروسات عروسی پروپیمانی را در حیاط بزرگ منزل حاج سید رضا به راه کرد؛ آبگوشت مایه‌دار و مفصلی هم به همه مهمانانش داد. شب عروسی سکینه با هزار جور ترفند سعی کرد کسی شکم برآمده دخترش را نبیند اما تقریباً همه زن‌های ولایت می‌دانستند که فاطمه سلطان چهارماهه حامله است اما هیچ‌کسی پیش خانواده دو طرف بروز نمی‌داد و همه آن را به‌حساب زندگی عاشقانه آن دو گذاشته بودند. چراکه دیده بودند نایب هر وقت که می‌خواهد از فاطمه سلطان دور شود؛ او را می‌بوسد؛ چنین رفتار عاشقانه‌ای را به عمرشان در ولایت ندیده بودند و برایشان حسرت برانگیز بود.
تابستان آن سال به خاطر برف و باران زمستان، کشت و کار خوب بود و بیابان‌ها نیز مملو از علف‌های صحرایی بود. گله فربه و سرحال شده بودند. نایب با آخرین سهمیه ارث پدری‌اش که به او رسیده بود، تعدادی گوسفند از عشایر خرید. عشایر هرسال از ولایت گذر می‌کردند؛ زنانشان الک و داس و چاقو و خرت‌وپرت‌های دیگر را که از ولایات دیگر بود، می‌فروختند و مردانشان نیز الاغ و پالان و یراق‌آلات و گوسفند و گاهی هم شتر می‌آوردند و می‌فروختند و یا با چیزهای دیگر معاوضه می‌کردند. نایب گوسفندان تازه خریده را با گوسفندانی که در گله ولایت داشت و جمعاً حدود صد رأس می‌شدند، یکجا راهی خَوگَچو کرد و موقتاً اسدالله را هم پی آن‌ها فرستاد؛ اما گله نیاز به چوپانی تمام‌وقت داشت. به همین دلیل رفت سراغ رسول چوپان؛ تنها کسی که آدم این کار بود و به‌هیچ‌وجه اهل ماندن در ولایت نبود و دوست داشت در کوه و صحرا زندگی کند...ادامه دارد

🖊#ناصر_طالبی_نژاد
👁🌸👁
@mamatiir
#مثل_حکم_نایینی
.
هم از تیره خورَه ،هم از آخور
هم از توبره می خورد هم از آخور
کنایه از رندی و زرنگی منفی و خود خواهی
در همین باب داریم:
آخور گیر
بارها دیده ام بعضی چارپایان بر سر آخور دیگر همنوعان را با شاخ می رانند و مانع از چرای ان ها می شوند. با همان مضمون قبلی.
در همین موضوع
خِر پیر تیرَه مَک ناکیره
خر پیر توبره اش را گم نمی کند
کنایه از کاربرد تجربه و ارزش آن.
@naein_nameh
🔺کام گاوخونی با سیلاب تر شد

👤معاون حفاظت و بهره برداری شرکت آب منطقه‌ای اصفهان:

🔹جریان سیلابی زاینده رود با گذر از بند شاخ کنار وارد تالاب بین المللی گاوخونی شد.🔹🏆🌖
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@naein_nameh
#آداب_رسوم_نایین_قدیم
.
دربندان
حجله نشینی عروس و داماد به مدت سه شبانه روز بود که دربندان گفته میشد. در این مدت کسی حق ورود به حجله را نداشت، شام و نهار به عهده خانواده های عروس و داماد بود. البته داماد بایدصبح روز ا ول عروسی برای دست بوسی به خانه پدر و مادر عروس برود. مادر زن به پاس این تشکر غذایی که به ان گداخته می گفتند تهیه و برای عروس و داماد می فرستاد. گداخته ترکیبی از مغز پسته کوبیده و مغز بادان و گردو با نارگیل ونبات که با روغن بومی بود پخته می شد، که بسیار مقوی بود.
( فرهنگ نایین، استاد میرزا بیگی)
@naein_nameh