زبان نایینی
1.09K subscribers
4.23K photos
1.58K videos
211 files
388 links
این کانال فقط جهت ترویج و آموزش زبان نایینی و گسترش فرهنگ محلی است.
ارتباط با ادمین
@emamiarandi
Download Telegram
مجله افق ۱۴ منتشر شد
#حومه_نایین
#تاریخچه_نایین
.
روستای سیف آباد حدود ۷۰ سال قبل توسط ارباب روستای کدنوئیه مصباح فاطمی ایجاد گردید و ازبین رعیتهای کدنوئیه ۸ خانوار برای رعیتی ششدانگ سیف آباد انتخاب و به این روستا منتقل شدند :
حاج مراد فرزند اسماعیل(یک دانگ)
صفرعلی فرزند علی عسکر (یک دانگ)
حاج حسن مشهور به اشتردار(یک دانگ)
حسین اروون فرزند اسماعیل (یک دانگ)
عباس فرزند محمد مشهور به داروغه( نیم دانگ)
محمد علی فرزند محمد(نیم دانگ)
حسین فرزند علی عسکر ( نیم دانگ)
حسن فرزند علی عسکر ( نیم دانگ)
همه این عزیزان که بنیانگذار روستا بوده اند اکنون اسیر خاکند. روحشان شاد .خدا رحمتشان کند
(کانال جامع کدنوئیه، سیف آباد)
@naein_nameh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#مشاغل_فراموش_شده
.
گَوَن زنی
استحصال کتیرا از بوته گون
در کتاب آرند وطنم به این حکایت غم انگیز پرداخته شده است.
از جناب غفرانی برای تهیه این مصاحبه دیدنی تشکر می شود.
@naein_nameh
#آموزش_گویش_نایینی
.
با سلام سوالهای امشب
۱-توی پادگان آنقدر ما را می دواندند که نفسمان بالا نمی آمد
۲-نمی توانست بایستد باید می رفت کمک آنها می کرد۰
۳-اینجا را نگاه کنید بزغاله ها دارند شیرمی خورند بزهااز جایشان تکان نمی خورند۰
بو کشیدن را در مضارع اخباری صرف کنید
بو می کشم بو می کشی بو می کشد بو می کشیم بومی کشید بو می کشند
باتشکر اسماعیل ذبیحی طاری
.
برگردان به زبان مادری
۱-تو پادگان وَسیگیرا ماشی ایویزنا گو نیفسُمی بالا ناتومه
۲-وِش ناشایُسا، شیپیاشوی کیمک ای یا کیره
۳-دُی دیه کیرید، بزغاله چووا دارن شیر خورِن، بُزا از یاشی جی ناجُمبن
افعال
بو وَکیشی (می)
بو وَکیشی (تو)
بو وَکیشه
بو وَکیشم
بو وَکیشید
بو وَکیشن
@naein_nameh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#آدینه_شب
.
بینایی ره گم کرد
یاری کن
و گره زن
نگه ما و خودت با هم

( سپهری، هشت کتاب، نیایش، ص ۲۶۵ )

سلام دوستان خوبم
وقت بخیر

@maein_nameh
#زبان_کهن_ایران
.
کتیبه و حکاکی سنگ نگاره ها اسناد چگونگی زندگی ایرانیان بوده در حفظ سنگ نبشته و کتیبه ها تلاش نماییم و برای ثبت انها با میراث فرهنگی و گردشگری همان دیار مکاتبه نماییم..
اکبر اخوندی دوستدار میراث ایرانزمین
@naein_nameh
Audio
#آداب_رسوم_نایین_قدیم
.
حکایت یلدا در چلّه تابستان
از سرکار خانم حاجیه خانم فرخنده امامیان از نیستانک
@naein_nameh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#طنز_هفته
.
تبلور؟

عباس عبدی: ‏چرا وضع چنین است؟
یک نوار صوتی ۸۰ دقیقه‌ای از آقای دکتر ناظران در باره اقتصاد ایران منتشر شده که در طول آن حتی یک تپق کوچک هم نمی‌زند و مسائل پیچیده اقتصادی را به روانی تحلیل کرده و راه حل هم می‌دهد.

🔻سخنگوی وزارت خارجه قادر به خواندن متن ساده فارسی نیست.
اولی کجاست؟
دومی کجاست؟
@Sahamnewsorg
#پنج_شنبه

پنجشنبه است شاخه گلي
بفرستيم,,,

براي تموم آنهايي
كه دربين ما نيستند,,,

ولي
دعاهاشون هنوزكارگشاست,,,

يادشون هميشه با ما,,,
@naein_nameh
#جمعه_بازار
.
جمعه با شعر و موسیقی
@naein_namej
#آن_روزها
.


🖊: خاطرات مطبوعاتی و سینمایی/ احمد طالبی نژاد
قسمت پنجم

... اما چرا خیلی شبیه فیلم هایش نبود. یعنی بود و نبود. دماغش گنده تر از فیلم ها به نظر می آمد. شکمش هم ورقلمبیده تر. شک و تردید هی راه خیالم را می بست و من هم پسش می زدم. تازه داشت پشت پلک هایم گرم می شد که صدای ترمز ماشین شیر پاستوریزه بلند شد و بعد هم ضربه های لگد رئیس خط به کرکره در که این یعنی پایین آوردن هفتاد هشتاد جعبه فلزی شیرو ماست و بار کردن جعبه های خالی و بلافاصله توزیع سهمیه مغازه های دور و اطراف که عامل توزیعشان دائی بود. این جوری، روز ما آغاز می شد... خسته و خواب آلود برخاستم و کرکره را بالا دادم. فردا نزدیکی های ظهر سرو کله دختر خاله فردین پیدا شد که مثل همیشه با عجله آمد و دوتا " تن ماهی "می خواست. برای این که خرم کند، پرسید " بالاخره دیدش. نگفتم ؟ " گفتم " آره ولی یه جوری بود. مثل فیلماش نبود " من ومنی کرد و گفت " آخه چیز شد. راستش دیشب قرار بود بیاد ولی فیلمبرداریش طول کشید، نتونس بیاد. اینی که دیدی، حسن آقا داداشش بود. خودش یه شب دیگه میاد. خبرت می کنم. " چشم هام چهار تا شد!!. پس بگو. این خانم به من کلک زده. داداش فردین به جای فردین. مات و مبهوت از کلاهی که سرم رفته بود به صورت ور قلمبیده اش نگاه می کردم. پرسید " پس چی شد تن ماهی؟ زود باش بچه ام از مدرسه میاد. " صدایی انگار از اعماق وجودم بالا آمد و مثل بمب در فضای مغازه پیچید و تبدیل شد به واژه " نداریم " چنان ترسید که پا به فرار گذاشت. دایی و مشتری ها هم وحشت زده نگاهم کردند. از آن پس نه کره و ماهی تن به او دادم و نه شیر بی گرویی. دختر خاله فردین، هرگز به وعده اش عمل نکرد و بعید هم نبود دروغ گفته و نسبت دوری با او داشته است. هر چه بودآن شب توی صندلی اتوبوس از ته دل آرزو می کردم ای کاش فردین یکی از عاشقانش را در این حال شوریده می دید. و ناگهان، بغضم ترکید و اشک بر پهنای صورتم جاری شد. مسافر کناریم که پیر زنی همولایتی بود، تا گریه ام را دید مرا در آغوش کشید و گفت " غصه نخور. عمر سفر کوتاه است. چشم باز کنی رسیدیم خانه پیش مادرت. دلت برایش تنگ شده نه؟ " من؟ دلم برای مادرم تنگ... اصلا توی این یک سال دلم برای کسی تنگ نشده بود. اما حالا که نزدیک قم رسیده بودیم، دلم برای سینما و هنر پیشه هایش تنگ شده بود. چرا اغلب اعضاء خانواده و فامیل من را متهم می کنند که هیچ وقت دلتنگ کسی نمی شوم؟. دوسال بعد که طبق قرار هرسال تابستان برای کار در مغازه دائی آمده بودم تهران، روزی خبر دادند که پدر و مادرم عازم مشهد هستند و آمده اند تهران و در منزل خاله ام که در خیابان نظام آباد بود و فاصله زیادی با میدان عشرت آباد نداشت، مهمانند و غروب هم راهی مشهد هستند و می خواهند من را ببینند. دائی اجازه داد که دوسه ساعتی بروم پیششان. بهترین فرصت بود برای سینما رفتن. پاشنه ها را ورکشیدم ویک نفس تا میدان فوزیه دویدم وخودم را رساندم به سینما مراد و یک فیلم دیدم و وقتی برگشتم مغازه به دایی گفتم که پدر و مادرم را دیدم و خیلی سلام رساندند. ولی دایی چنان چپ چپ نگاهم کرد که زهره ترک شدم. نگو که در این فاصله، پدر و مادم که حسابی دلتنگ من بوده اند، خودشان راه افتاده اند طرف مغازه دایی و گند کار در آمده. سال ها بعد پدرم در جمع خانوادگی، این بی معرفتی را به رخم کشید که به بهانه دیدن آن ها که دلشان برایم تنگ شده بود، رفته ام سینما. نمی دانم بعد ها که دید سینما حرفه ام شده، توانست حال آن روزهایم را درک کند یا تلخی این بی معرفتی هنوز در ذهنش باقی مانده بود؟ آن شب توی اتوبوس سرم را به شانه پیر زن تکه دادم و از خستگی و دلشکستگی خوابم برد... ادامه دارد.. 👇
👁🌸👁
@mamatiir
Forwarded from خلوت انس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سرای عامری ها

#کاشان

سرای عامری ها که پس از بازسازی به هتل سرای عامری ها تبدیل شده است با ۳۸ اتاق، دو فضای رستوران، کافی شاپ، گالری و ۰۰۰ در نگین کویر شهر کاشان جلوه گر است۰

@khalvatons
#مساجد_نایین
.

مسجد جامع (علویان)
مسجد جامع قدیمان هم گفته می شود . در مدخل میدان کلوان و واسط بین قدمگاه و بازارچه کلوان که نیمه برجی مدور داشت و گفته شده اولین مسجد جامع بوده که با افزایش جمعیت و کمبود فضا جامع اصلی شهر در قرن سوم هجری یا اوایل قرن چهارم بنا شده است.
اثار موجود و منصوب مسجد سنگ محرابی شکل به اندازه ۲۹×۴۵,سانتی متر منصوب بر ستون نزدیک محراب با کتابه خط نسخ :
وفات مرحوم میر شاه کمال ولد میر عرب شاه تبا تبا فی شهر جمادی الاول سنه ۱۱۰۸هجری قمری
@naein_nameh
وقتی صحبت از بشر اولیه و نوع تغذیه می شود بیاد دوره انسان و شکار می افتیم و تاریخ هم اینگونه بیان می نماید..دیرینه شناسان هم بر این باورند...وقتی پژوهش های میدانی ام را از استان لرستان و مرکزی و اصفهان و یزد انجام دادم بیشتر به اینگونه تصاویر بر خورد نمودم..در ابراهیم اباد اردستان تاریخ ورق خورد و بگونه دگر منطقه را معرفی نمود..دوره انسان و شکار..زیستگاه های حیات وحش در منطقه هم مزید بر علت ..نوع نگاهمان به تاریخ اردستان باید چشم ها را شست و جور دیگر باید دید...سکنی ماقبل تاریخ...
با احترام اکبر اخوندی
@naein_nameh
#دستور_زبان_نایینی
.
صرف فعل "وات"از مصدر "واتمون"
به معنی گفتن
ماضی ساده
مو وات گفتم
تو وات گفتی
شو وات گفت
.
می وات گفتیم
تی وات گفتید
شی وات گفتند
.
منفی ماضی ساده
نَموات نگفتن
نَت وات نگفتی
نشوات نگفت

نمی وات نگفتیم
نتی وات نگفتید
نشی وات نگفتند

ادامه دارد...
@naein_nameh
Forwarded from Mamatiir - کانال پایگاه ممتی (尺.丂卄.爪)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سکانس ذبح گوسفند در روز عید قربان در فیلم "حاجی واشنگتن" با موسیقی محمدرضا لطفی و آواز بیژن کامکار

🔹کارگردان : علی حاتمی
🔹بازیگر : عزت الله انتظامی
🔹دیالوگ "آیین چراغ خاموشی نیست" در این سکانس بعدها روی سنگ مزار حاتمی نوشته شد.
👁🌸👁
@mamatiir
Library of Congress. Persian manuscript, M162.pdf
4.8 MB
▪️Library of Congress. Persian manuscript, M162
@literature9
@litera999
رباعیات طایر نائینی
میرزا حسنعلی حسینی نائینی متخلّص به «طایر»
#کرونا
.
یک بار جستی ملخک ، دوبارجستی ملخک...
دوستان مهربان و یاران جان، آخرالامر به چنگ کرونا اسیر شدم
برای چند روز تقاضای مرخصی استعلاجی دارم.
امامی آرندی
@naein_nameh
#کرونا
.
از اظهار لطف و محبت دوستان بسیار ممنونم و برای همراهان عزیز تندرستی و سعادت ابدی آرزومندم.
هرچه از دوست رسد نیکوست
امامی آرندی
@naein_nameh
#دستور_زبان_نایینی
.
زونایْ یا ذونایْ ؟
یکی از افعال پر کاربرد و مهم در زبان نایینی مصدر « زونایْ » به معنای « دانستن » یا آگاه شدن است. این مصدر را می توان کاملا معادل و مترادف با « دانستن » در فارسی گرفت و احتمال داد که هردو از یک ریشه گرفته شده باشند. می دانیم که در مواردی « د » به « ذ » یا برعکس تبدیل می شده است. برای مثال در شعر « آهوی کوهی در دشت چگونه دَوَذا» یعنی چگونه « دَودا » یا چگونه دویده است. از این رو احتمال می رود که همین کلمه در فارسی با « د » و در زبان نایینی با رسم الخط « ذ – ز » حفظ شده باشد. با این حال گاه مشاهده می شود که در زبان نایینی املای این کلمه را به صورت « ذونای » می نویسند. مثل « می ذونی= من می دانم» که به نظرم درست نیست. چون اگر به زبان کردی بنگریم که هنوز از این فعل و مصدر استفاده می کنند متوجه می شویم که آنها املای این کلمه را با « ز » می نویسند. به همین خاطر یکی از اسامی زیبا در بین کردها « زانا » به معنی دانا و آگاه و هوشیار است. ریشه این کلمه از « زانین» به معنای « دانستن » گرفته شده است و یکی از مشتقات آن « ده زانم= می دانم» و « نازانم= نمی دانم» است که با « نازونی » در زبان نایینی بسیار نزدیک است. به همین خاطر توصیه می شود در املای نایینی هم به جای « ذ» که در مواردی تولید اشکال هم می کند از « ز » استفاده شود. مثل « زونی = می دانم»
در زبان نایینی از این مصدر افعال ماضی، مضارع و امر با انواع مشتقات شان صرف می شود هرچند در مواردی صرف آنها دشوار خواهد بود. به عنوان مثال :
ماضی : موزُونا، توزُونا، شوزونا، می زونا، تی زونا، شی زونا ( دانستم، دانستی ، دانست، دانستیم، دانستید، دانستند)
همین فعل با همین ساختار(البته بدون استفاده از فعل کمکی) به معنای استمراری هم به کار می رود.موزونا = می دانستم/ شی زونا = می دانستند.
ماضی نقلی : موزونایه = دانسته ام ... / ماضی استمراری : دارتی موزونا، دارتی موزومبا= داشتم می دانستم/ ماضی بعید : موزونایه بوی(بی)/ موزنونبایه بی = دانسته بودم/
مضارع : زونی ، زونی، زونَه، زونِم ، زونِید، زونِنْ ( می دانم، می دانی، می داند، می دانیم، می دانید، می دانند)
امر : اوزون= بدان / اوزونید= بدانید
نهی: نَزون= ندان/ نزونید= ندانید
نفی : نازونی = نمی دانم/ نازونِم= نمی دانیم
چندمثال :
نازونی کیگَه إز کیَه شی بِر یومِیی : نمی دانم چه موقع از خانه شان خارج شدم . ( نازونی= نمی دانم = مضارع)
موزونبایَه بوی گو چه فکری تو کلَهْ ش وَ هو : دانسته بودم که چه فکری را در سر دارد. (موزونایَه بوی- مو زونْبایَه بوی = ماضی بعید.)
بالاخره یَه رویی تیوازُونا گو دو پُرَه چی تو مُشتُش دِرُو : بالاخره یک روز باید بدانید که این پسر چه چیزی را در مشت خود دارد. ( تی زونا- تیوازونا= می دانید- باید بدانید)
هیش کی نَشْزونا می چِیم پِیا : هیچ کس نمی دانست من چه می خواستم. ( شوزُونا- نَشُوزونا- نَشْزونا) می دانست، نمی دانست. ماضی منفی./ عسگری
با سپاس از توجه جناب دکتر عسگری
@naein_nameh