زبان نایینی
1.1K subscribers
4.23K photos
1.58K videos
211 files
388 links
این کانال فقط جهت ترویج و آموزش زبان نایینی و گسترش فرهنگ محلی است.
ارتباط با ادمین
@emamiarandi
Download Telegram
#آموزش_گویش_نایینی
.


* بخشی از یک داستان به زبان نایینی

گاهی وَقتا گو می شویی کیَه شی ، میش وِر گیرفت و دوتایی شویِم نایین گَردی . مَچّی بابا عَبدالله ، نارین قَلعه ، کیَه یی پیرنیا ، مَچّی جامع و مالی یاهایی بی. گاهی بورایی می یَه بَسّنیش جی هَگیرِفت و دو تایی می خا . مالی خوش وِدرا .. گاهی وقتا دوتایی شویِم اِز اُو اِنبار اُو یارِم .. چِن تا دَبه و تُنگَچو می وِر گیرفت و شُویِم . چَل پِنجَه تا پله تِگ و شویِم . کَفی اُو اِنبار یَه شیری قُلچُماق بوی گو یَه پَهلوونُش پِیا وَکیره و هَبِندَه. دوتایی چارتا دستی وَمیکَه و وَمی بَس . بورایی خِنده و کایَه صوداهایی عجیب و غیریب می بِرو تارت. اِز تویی اُو اِنبار صودایی ما پِه تومَه. هیمّیشه اُو بازی می جی کَه و خولاصَه خیس و میس پِه تومِییِم . .. یادُش به خیر..
تویی مومزایَه ، ایکی اِز آخوندچوها وِروسّا گو اِز منبر بالاشو. ایکی بی وِ پَری َعباش چَسبا و تگُش یارت ... مِثلی دو گو با هِم کونار نیومیَه بویِن . دَعواشی دارت. وسطی مجلسی ختم، دارتِن هموشی تیکَه پارَه کَه . ریفیقُم گو کوناری می وَ آشّسَ بوی اِشارَش کَه : دِیا شِیوا اِسلام گوشُش دارِن ؟؟ بعضی دارتِن شیو لِوی خِندایِن . بعضی جی اِز تعَجب دارتو چَشاشی بِر و تومَه ...آخوندَه چووَشی تِگ یارت و اِیکی بی بالایی منبِر شوی. هونُم وِ بالا نَرسایَه بوی گو شوات: « صلواتی بلند بفرستید!!!». هِمِه یی مجلس جیغُش وِردارت : « اللهم صل علی محمد و آل محمد ». می نَم زونا ایخِندی یا ایبرِمبی ...
ترجمه : گاهی وقت ها که می رفتم خانه شان ، مرا بر می داشت و دوتایی می رفتیم نایین گردی . مسجد بابا عبدالله ، نارنج قلعه ، خانه پیرنیا، مسجد جامع و خیلی جاهای دیگر . گاهی برای من یک بستنی هم می گرفت و دوتایی می خوردیم. خیلی خوش می گذشت. گاهی وقت ها دوتایی می رفتیم تا از آب انبار آب بیاوریم . چندتا دبه و کوزه بر می داشتیم و می رفتیم . چهل پنجاه تا پله را پایین می رفتیم . کف آب انبار یک شیر قلچماق بود که یک پهلوان می خواست تا آن را باز کند و ببندد. دوتایی چهار دستی آن را باز می کردیم و می بستیم . برای خنده و بازی صداهای عجیب و غریب در می آوردیم . از توی آب انبار صدای ما بر می گشت .همیشه آب بازی هم می کردیم و خلاصه اینکه خیس و میس باز می گشتیم . یادش به خیر ..
توی امامزاده ، یکی از آخوندها برخاست تا از منبر برود بالا . یکی دیگر گوشه عبای او را چسبید و او را پایین کشید . .. مثل اینکه با هم کنار نیامده بودند. دعوا داشتند. وسط مجلس ختم داشتند همدیگر را تکه پاره می کردند. رفیقم که کنار من نشسته بود اشاره کرد که : اینها می خواهند اسلام را نگهدارند؟ بعضی داشتند زیر لب می خندیدند . بعضی هم از تعجب داشت چشم های شان بیرون می جست. آن آخوند را پایین آورده و یکی دیگر بالای منبر رفت . هنوز به بالا نرسیده بود که گفت : صلوات بلند بفرستید. همه مجلس فریاد برداشتند : اللهم صل علی محمد و آل محمد . من نمی دانستم بخندم یا گریه کنم . [عسگری ]
@naein_nameh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عاشقانِ تو را مُسلّم شد
بر همه مرگ‌ها، بخندیدن
فرع‌های درخت، لرزانند
اصل را نیست، خوف لرزیدن
باغبانان عشق را باشد
از دل خویش، میوه برچیدن
جان عاشق نواله‌ها می‌پیچ
در مکافاتِ رنج، پیچیدن
#مولانا

#همایون_شجریان

Insta: totia_mosighi
@sahandiranmehr
#شعرای_نایین
.
برای بیستمین سالگرد عروج شاعر دردانه، معلم فرزانه و فرهنگی یگانه مرحوم مجید خان منوچهری
《سرگردان》
دور از تو سرگردان تر از باد صبایم
در ناله از شب تا سحرگاهان چو نایم
پیوسته می گریم من مجنون بی دل
تا از تو، لیلی طلعت زیبا جدایم
دیگر نمی نالم چو نی، زیرا که ترسم
آخر بسوزاند دلت را ناله هایم
جان میفشانم در قدومت با دو صد شوق
نامهربانا گر بیایی در سرایم
دارم "منوچهری" هنر اما چه حاصل
زیرا به نزد مردمان بس بی بهایم
@naein_nameh
#مثل_حکم_نایینی
#حومه_نایین
.
ضرب المثل با گویش کجانی
۱_ یوزی کوجون، سنگی کوجون
کبوتر با کبوتر باز با باز
۲_گودا گادار گِرتایه
گدا ثروتمند شده است
۳_وَچه یَگونه چِل و دیونه
بچه یگانه، خل و دیوانه
۴_سی بیلُش آیتَه
دمغ و ناراحت است
۵_هرچی هات په هاگیری
هر دست که دادند همان دست گرفتند
(فرهنگ نایین)
@naein_nameh
#کلمه_ترکیبهای_نایینی
.
دَبَه= ۱_ظرفی مسی که اخیرا از جنس نیکل یا پلاستیک ساخته می شود.
۲_پشیمانی از معامله و رد کردن
۳_ دبه برآرتمون=به تعهد عمل نکردن ، ادهای غبن
۴_دَبه ریش=دارای ریش انبوه


دو بُرجه=دارای دو محل اقامت
تمثیل: رو کوفتر دو برجه مونه
برای کسی بیش از یک همسر دارد.
.
دَبولی=نتراشیده، هیکل گنده
گاهی به وسیله ای از پوست شبیه طبل نیز دبولی گفته می شد.
دَبورگه، گبورگه= جَرس، زنگ بزرگی برای شتر
.
دو پُشته=دونفره بر دوچرخه یا موتور سوار شدن
@naein_nameh
#تاریخچه_نایین
.
مشاغل فراموش شده
هنر قلم زنی بر مس و....
هنر قلمکاری و قلم زنی در نایین سابقه ای کهن دارد..
ظرافت در کار و انتخاب موضوعاتی الهام گرفته از طبیعت و موضوعات تاریخی روایتی که سرانگشتان هنرمند اساتید فن با نبوع سرشار از عشق خالق اثاری گرانبها شده اند که در موزه ها و منازل دیده می شود
با احترام به هنرمندان و اثار ارزشمند بزرگواران ، اکبر اخوندی
@naein_nameh
#نظام_سنتی_آبیاری_نایین
.
تقویم ملتی، یا تقویم رعیتی
برنامه زمانی و تحویل آب و شروع کشت و زرع بر اساس تقویمی بود که دارای دوازده ماه سی روزه بود.
در این تقویم ایامی خاص چون 《ایام گاتا》 یا روزهای《شِشِه》هست که ایام گاتا قبلا در آداب و رسوم نایین امده و بعدا تکرار خواهد شد، اما ایام (ششه) روزهای ششم عید و بیست و ششم بعد از عید و سی و ششم و چهل و ششم ، پنجاه و ششم ، شصت و ششم‌ هستند که در امور کشاورزی از جهت آب و هوا و وزش بادهای شدید روزهای معروف و مهمی بودند.
آخرین روز این ایام هفتادمین روز فصل بهار است که می گفتند"هفتاد، افتاد"
یعنی بعد از هفتادم بهار دیگر اثری از باد و باران نخواهد بود.
( فرهنگ نایین)
@naein_nameh
پاییز - شفیعی
#در_ استقبال_پاییز

به قلم زیبای آقای علیرضا بدیع
با خوانش زیبای هنرمند گرانقدر :
سرکار خانم #زهرا_شفیعی


@naein_nameh
#گیاهان_محلی
#هزاره
به مناسبت هزارمین روز فعالیت کانال


.
گون با فتحه (گاف و واو)
خاطرات کودکی
اما براي جوانان بگويم كه گون بوته اي است پرخار و بدسگال به خصوص
نوع تلخ آن و گاهي بسيار بزرگ حتي بزرگتر از اندازه قد ما در آن زمان. براي بدست آوردن
شيره ريشه اين گياه به اسم كتيرا بايد پاي اين ديو هراسناك را كَند و اين جاندار وحشي را تـا
رسيدن به ريشه تحمل كرد. با تبر خاك پاي آن را كنده آنقدر كه ريشه آن خوب نمايان شود.
سپس افراد وارد با تيغ به ريشه آن نشتر ميزدند تا شيره خارج شود.
ادامه دارد....
(آرند وطنم)
@naein_nameh
#هزاره
به مناسبت هزارمین روز فعالیت کانال
(کانال زبان نایینی)

شرح حال ادمین کانال

در عصر نوروز سال ۱۳۳۴ به کمک ماماچه (قابله) در روستای ارند به دنیا آمدم. با این که پدر نام چهارمین پسرش را سعید برگزیده بود فامیل از احتمال ناراحتی خوانین مانع و در شناسنامه عباس علی درج شد.
زندگی بچه روستایی عجین است با کار کشاورزی و چرای گوسفند و البته بازی هایی که کودکان امروز به خواب هم نمی بینند، سرشار از شادی و نشاط و تحرک. (#آن_روزها)
سال ۱۳۴۰ به کمک مرحوم سعید العلما جلالی نایینی قاضی عالی رتبه و بازرس شاهنشاهی دبستان بامداد آرند باز شد و من درست شش سال داشتم. ای بامداد چقدر نامت، یادت و خاطراتت زیبا و ماندنی است. با پایان دبستان، سال غم انگیز ۱۳۴۶ و وجود مشکل مالی برای ادامه تحصیل در نایین ، باعث رفتن به
(گونه سونی)گون زنی شد که خود حکایت تلخی است. شش سال تحصیل در دبیرستان طبای نایین و بخصوص سیکل دوم در رشته ریاضی و کلاس سیزده نفره و خاطرات ماندنی آن گذشت.قبولی در دانشکده مخابرات تهران و تجربه حضور در تهران عهد شاهنشاهی فراهم شد.
رفتن به سربازی در ابتدای سال ۱۳۵۷ ‌و انقلاب بزرگ پاییز همان سال، چنان که افتاد و دانی. کار در اولین مرکز کامپیوتری تلکس تهران(مخابرات ایران) که بسیار شیک و به روز بود مانع از بروز شور انقلابی نشد و عازم جهاد سازندگی در بلوچستان شدم.
سپس به مدرسه معروف اندیشه (دُن بسکو) ان زمان که کشیش های ایتالیایی اداره می کردند و از ایران اخراج شدند رفته و با کمک چند تن از دوستان ده سال به فعالیت فرهنگی و آموزشی که از بهترین دوران عمر بی ثمر می شمارم، پرداختم.انگاه ازدواج و باقی قضایا.....
بعد از بازنشستکی علاقه زیاد به زادگاهم باعث شد ابتدا کتاب(آرند وطنم)که شامل شرایط شصت سال پیش روستا و شرح خاطرات شیرین کودکی و نوجوانی بود به رشته تحریر درآورم.
(سال ۱۳۹۰)
سپس نتیجه بیش از پنج سال مطالعه و تحقیق در متون مربوط به نایین که از جوانی گرداوری نموده و اخیرا با تلاش زیاد بدست آورده بودم تحت عنوان، (نایین نامه— روایتی از دیار کهن ) که به نقص زیاد و فراوانی غلط های تایپی آن شرمسارم و اعتراف می کنم، پرداختم.نوشته ناقابل توسط پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در سال ۱۳۹۷ به چاپ رسید.
اکنون سالی می گذرد که برای حفظ و اشاعه زبان و گویش مادری و فرهنگ محلی و اشتراک بخشهایی از ان کتاب در کانال"زبان نایینی" چیزهایی سرهم می کنم. حالا اندی در بلخ(آرند) و اندی ‌در بغدادم (تهران). جاذبه روستای زیبای زادگاهم مرا رها نمی کند . خانه پدری را حفظ و مرمت نموده ام.
پدرم مرحوم ملا غلامحسین نواده حاجی ملا حسن آرندی است.
به قول مرحوم سالک نایینی:
افتاده چون غریبان ، اندر وطن پریشان
چون مرغ نیم بسمل، یاد از زمان پیروز
باشد مدار گردون ، دلها کند پر از خون
سالک زجور گردون ، نوبت به توست امروز
کتبه العبدالمفلوک سالک
(امامی آرندی— ۱۳۹۸)
@naein_nameh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#زبان_مادری
(مروری بر گویش نایینی)
(هر شب ساعت ۲۱)
همراه با استاد عباسعلی امامی آرندی
تصویربرداران:
#سیدمحسن_موسی‌کاظمی
#محمدمهدی_ربیعی
صدابردار: #ابوالفضل_بخشی_محمدی
تدوین: #علی_محمدی
با سپاس از همکاری صمیمانه: اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی شهرستان نایین

📺 بدون نیاز به دانلود تماشا فرمائید 👇
https://www.instagram.com/tv/CMulrM3hofC/?igshid=lxao8u4lzs30

#نایین #نائین
#جشنواره_نوروزی #نایین۱۴۰۰
#رادیو_اندیشه #۲_فروردین
#موسسه_فرهنگی_و_هنری_اندیشه
📺 @AndisheOfficial
#منظومه_نایین
#جمعه_بازار

بر مرکب باد پای رویین تن
یک روز نشسته در خزان بودم
تقدیم سلام شهر نایین را
مامور ز شهر اصفهان بودم
کی شهر بلند نام دیرین پای
مغرور بزی به عمر جاویدان
وی مرکز پاک پهنه ایران
ای واسط یزد و اسپاهان
ای چشم تو بس شگرفها دیده
وی گوش تو بس شگرف بشنیده
بر رنج زمانه صبر ها کردی
فائق شده بر شداید دوران
با کام تو باد گردش دوران
با نام تو باد شهرت ایران
بازار ادب تو داده ای رونق
درگاه هنر ز تو نگارستان
ای مسجد جامع نکو منظر
یا گنبد موصلیه ی بلند اختر
ای مرقد پاک آل پیغمبر
وی جام ثلاث زندگی گستر
صد بار زیارت شما خوشتر
از کاخ چهلستون و اکباتان
شب طاق تو پر ستاره می بینم
هر تکه چو ماه پاره می بینم
وان تیر شهاب جلوه ای دارد
چون کودک گاهواره می بینم
آنقدر ستاره می شود نزدیک
کز شوق کنم خروش چون طفلان
چون صبحدم هوا شود روشن
تکبیر کند موذن از ماذن
بیدار شوی زخواب دوشینه
در موج نسیم خوش بشویی تن
صبح است و هوای بام افسونگر
شن بارد نرم باد کوهستان
از پله دوباره رفت باید در کِه
رو را شستن در آب جو باید
جوئی دیرینه در رُس و آجر
جاری است در آن قنات ورزیجان

@naein_nameh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#جمعه_بازار
.
جمعه با شعر و موسیقی
شعر مرگ قو از مرحوم حمیدی شیرازی
با صدای گرم حبیب


@naein_nameh
نمایشنامه فراتر از ابرهای تیره
نوشته سرکار خانم دکتر ثریا انداز
@naein_nameh
#کلمه_ترکیبهای_نایینی
.
دِرشوشت= اطاق مطبخ خانه های قدیمی که "تاخینه، تاخونه" گفته می شد ، به علت دود بسیار از سوخت چوپ و پهن و آشوار بسیار تیره و سیاه بود . در محمدیه معادن گِل سفید وجود داشته که با حل ان در آب و پاشیدن به سقف و دیوارها مطبخ را سفید می کردند ، این کار را دِرشوشت می گفتند. تمثیل:
نوروز ایرسه هَروفت داره
دِرشوری و شوشت و روفت داره
.
وِرشوشت=گوسفندان در اواخر بهار و نیمه تابستان دارای پشم بلند هستند، روستاییان قبل از چیدن پشم آنها با دوکارت ، گوسفندان را در استخر می شستند .


دَرقسی، درغسی= صدای مهیب از جمله خالی شدن تفنگ، برخورد دوفلز یا اصابت جسمی به فلر یا شیشه
@naein_nameh
#تاریخچه_نایین
.
انوع چراغ در زبان نایینی (1)
چراغ ها همیشه نقش پررنگی در زندگی آدمی داشته اند. انسان تاریکی را بر نمی تافت و برای روشن کردن شب های تیره به ابزاری به نام چراغ متوسل می شد. به همین دلیل از گذشته تاکنون می توان ده ها و صدها کلمه را پیدا کرد که به نحوی به نام یکی از این چراغ ها یا مسائل حاشیه ای آن اشاره داشته باشد. در زبان نایینی نیز چنین است و دراین جا تا حدی که حافظه ام یاری کند نام تعدادی از این چراغ ها را پست زیرین می نویسم.👇👇👇
@naein_nameh
Forwarded from زبان نایینی (Abas Emaml)
#تاریخچه_نایین

معرفی تعدادی از چراغ های قدیمی در نایین:
1- شمع = ساده ترین و ابتدایی ترین وسیله روشنایی بخش که نوری شاعرانه دارد و هنوز هم با گذشت سالها و قرن ها جایگاه خودش را در صدر مجالس و محافل حفظ کرده است هرچند امروزه بیشتر کاربردهای تزیینی دارد . از شمع انواع و اقسام لاله ها و شمعدانی ها و لوسترها تولید می شد و این وسیله روشنی بخش ساده پا به پای انسان مدرن پیش آمده است.
2- چورا مُشی = چراغ موشی ، نوعی چراغ فتیله ای کوتاه و کوچک که با نفت می سوخت و البته خیلی هم دود می کرد. از آن برای روشن کردن اتاق های دور افتاده، راهرو ، طویله یا انباری و غیره استفاده می کردند و نباید در معرض باد قرار می گرفت.
3- پیه سوز = نوعی چراغ روغنی از پیه گوسفند یا سایر روغن های گیاهی و حیوانی که در ظرف خاصی ریخته می شد و به وسیله فتیله ای که از لبه قیف مانند آن بیرون می زد نور تولید می کرد.
4- چوراپا = به معنای پایه چراغ است نه خود چراغ . البته پایه ای فوق العاده زیبا با لگن های مسی دایره وار که بر روی آنها با ظرافت کنده کاری شده بود. بر روی این پایه همان چراغ های روغنی یا شمع قرار داده می شد.
5- چوراباد= یا فانوس ؛ نوعی چراغ نفتی فتیله ای که حبابی گرد و دایره وار در وسط داشت . این چراغ در برابر وزش بادها مقاوم بود و خاموش نمی شد از این رو بدان چراغ باد می گفتند. همین چراغ دارای دو اندازه کوچک و بزرگ بود که هرکدام برای خود مزایایی داشت.
6- چورا گِرسوز= همان چراغ گردسوز که پیش از آمدن برق در هر خانه ای حضور داشت. چراغی فتیله ای با حبابی عمودی که گاه برروی آن سه پایه ای می گذاشتند تا علاوه بر استفاده از روشنایی از حرارت آن برای پخت غذا نیز استفاده کنند. از این نوع چراغ نیز اندازه های مختلف و متنوعی تولید می شد که کاربردهای زیادی داشت و به برخی از آنها لامپا می گفتند.
7- چورا زنبوری: یا چورا توری ؛ چراغی بسیار پر نور که با نفت کار می کرد و به وسیله تلمبه ای در آن باد می دمیدند تا نفت را به صورت گاز به فتیله آن که یک حباب پارچه ای نازک و توری مانند بود برساند. چراغی مقاوم و کم مصرف که برای خود شأن و جایگاهی بلند داشت و مهم ترین عیبش صدای وِز وِز زنبوری شکل آن بود و دیگر اینکه با تکانی ساده ممکن بود توری آن بریزد.
8- چَل چورا: یا همان چلچراغ که بیشتر در معابد و مساجد و کاخ ها و قصرها از آن ها استفاده می شد و جایگاه ویژه ای داشت.
9- چورا کاربیت= نوعی چراغ مخصوص مقنیان یا معدنکاران که با سنگ کاربیت می سوخت. این چراغ بدنه ای فلزی با دو محفظه در بالا و پایین داشت که در محفظه بالایی آب می ریختند و این آب به صورت قطره قطره در محفظه پایینی بر روی سنگ های کاربیت ریخته می شد و از آن گازی تولید می کرد که از طریق لوله ای کوچک در کنار بدنه چراغ شعله ور می شد و شعله ای بسیار بادوام و نورانی داشت.
10- چورا پریموس= تقریبا از نامش پیداست هرچند امروزه دیگر کسی از آن استفاده نمی کند. چراغ کوچک سه پایه ای که بدنه ای برنجی داشت و با نفت می سوخت و به وسیله تلمبه در آن باد می دمیدند. شعله های قدرتمندی داشت و فقط برای پخت و پز از آن استفاده می شد.
11- چورا والور = باز چراغی نام آشنا برای قدیمی ها که مصارف زیادی در پخت و پز غذا داشت و با نفت و فتیله ای پنبه ای کار می کرد. از این چراغ برای تولید گرما نیز استفاده می شد و در اندازه ها و اشکال گوناگون تولید می شد. نمونه عالی نسب آن واقعا عالی بود!
12- چورا سه فتیله = چراغ های خوراک پزی کوتاه و پهنی که دارای دو یا سه فتیله پنبه ای بود و با نفت کار می کرد و در آشپزخانه ها مصارف زیادی داشت.
13 – چورا علاءالدین = همان چراغ مشهور که سالیان دراز میهمان خانه های ایرانیان بود و هنوز هم در برخی مناطق روستایی و کوهستانی وجود دارد. چراغی نفتی و فتیله ای که حرارت بالایی داشت و خانه ای را برای خود گرم می کرد.
یادش به خیر در زمان های گذشته شغلی رسمی و نان و آب دار به نام چراغسازی وجود داشت که گمان نمی کنم امروزه دیگر با گسترش برق و گاز اثری از آن بخصوص در شهرها باشد. چراغساز به کسی گفته می شد که مجموعه این چراغ ها را تعمیر می کرد. [عسگری]
@naein_nameh
#آموزش_گویش_نایینی
#قندعسل

.
نکته:
در کانال تلگرامی بادافشان(روستایی از کوهپایه) نویسنده ای توانا با عنوان《قند عسل》 و به کمک عاریه گرفتن از اصطلاحات ناب گویش محلی در بین جملات نثری جذاب پدید آورده که تقدیم می شود.
ناگفته نماند که در تودشک افراد بدون استثنا دارای لقبی خاص و حتی طنز دارند که بین مردم کاربرد دارد.
قطعا هیچ پسری نامش" دیزو" 《دیزی سفالی》نیست و هیچ دختری" هِمبونو" 《پوست دباغی شده》 نیست اما لقب رایج بعضی افراد به خاطر ویژگی خاص یا تکیه کلامی منحصر به فرد بین اهالی رایج میشود.
در این نوشتار زیبا که از امتزاج فارسی و زبان محلی پرداخته شده کلمات و اصطلاحات محلی پر رنگتر و مجزا شده است . لذا روشی خوب و قابل درک برای آموزش زبان محلی است.
@naein_nameh
#آموزش_گویش_نایینی
#طنز_هفته
#قندعسل
.
گویندسالهاپیش جوانکی‌"دیزو" نام دربادافشان میزیست.
روزی‌ دیزو درکوچه دخترکی لب‌سرخی رادید و عاشق شد،نزد مادرش رفت و گفت:"ماما اِنجوم وا"
مادرکه خوشحال از بزرگ‌شدن پسرش بود گفت:"کیت وا ماما؟"دیزو گفت: یک" دُتچوم ایدی دارتو شی لِوسیدَر، ایم وا."
مادر با شنیدن این حرف چادرش را به سرکشید و" سوتَه‌بُری" خود را به دخترک لب‌سرخی رساند تا تحقیقات میدانی‌را انجام‌دهد،مادر پس از مدتی به خانه بازگشت وگفت:"ماما دی نوموش هِمبونوو دوتاش جی مِره دارته و هردوتاش مَرتن واجِن کله خورو،سِیگرا هِنگاره تا مِرَش گو میره،دیمی ناوا."
اما دیزو بیخیال نشد و آنقدر اصرار تا سرانجام با همبونو عروسی کرد ،چند ماه بعد از عروسی دیزو از حرفهای تکراری و روی مخ همبونو به جنون رسیده و در بستر مرگ بود و همبونو بالای سرش همچنان در حال پرحرفی!دیزو گفت: یک "دَقه نَهِنگار موا وصیت کیری"،همبونو با شنیدن این حرف وحشت زده شروع به گریه کرد و گفت:
دیززوو دیززوو
"اوسمی‌توا ایمیری و می دِ کیم اَسباری"؟دیزوی نالان گفت:"دِ بدختی چهارمی"
گویندعزرائیل درحال "خاکوَتُوری" ازخنده روح دیزو رابه عرش بالابرد.
پ.ن:
سوته‌بری:باسرعت
هنگاره:حرف میزند
اسباری:میسپاری
خاک وَتوری: غلطیدن در خاک
اِنجو:زن، همسر
لِو سیدر:لب استخر

☀️🌪 @Badafshan
#فرش_نایین
.
کهن ترین فرش دست بافت نایین
..کرک ابریشم ..نماد سرو ازادی و استقامت..گل و مرغ باغ ایرانی..و نماد سنگ نگاره ها اولین خطوط تصویری ایران.
پژوهش میدانی استاد اکبر اخوندی متخصص سنگ نگاره و کتیبه های ایران
@naein_nameh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اختتامیه دومین جشنواره موسیقی آموزشگاه موسیقی نیلوفرانه نائین
همراه با اهداء تندیس و لوح تقدیر

___________________
@niloofaraneh_music
آدرس اینستاگرام:
https://www.instagram.com/academy_music_niloofaraneh