#تاریخچه_نایین
#معرفی_کتاب
.
ادامه سفر شاهزاده خانم قاجاری در یک صد و چهل سال پیش:
روز یک شنبه نهم رمضان آمدیم نایین،آن جا قصبه ای است،جمعیت زیادی دارد. امامزاده دارد. گویا نواده امام موسی است.رفتیم زیارت. یک ادم خوبی دیدم . دلم سوخت ،یک زن و شوهر بودند ،دختر عمو و پسر عمو . پنج شش سال حکومت انارک کرده بودند. حال بدون تقصیر پیش آقایش که جناب مجد الدوله داماد شاه است مقصر شده بود . آن جا بست نشسته. ماه رمضان تابستان در میان خرابه های امام زاده به سر می بردند. باری برگشتیم منزل . به قدری گدا و سید و ارباب توقع بر سر من ریختند که فرصت شام خوردن و بار کردن نمی دهند.
@naein_nameh
#معرفی_کتاب
.
ادامه سفر شاهزاده خانم قاجاری در یک صد و چهل سال پیش:
روز یک شنبه نهم رمضان آمدیم نایین،آن جا قصبه ای است،جمعیت زیادی دارد. امامزاده دارد. گویا نواده امام موسی است.رفتیم زیارت. یک ادم خوبی دیدم . دلم سوخت ،یک زن و شوهر بودند ،دختر عمو و پسر عمو . پنج شش سال حکومت انارک کرده بودند. حال بدون تقصیر پیش آقایش که جناب مجد الدوله داماد شاه است مقصر شده بود . آن جا بست نشسته. ماه رمضان تابستان در میان خرابه های امام زاده به سر می بردند. باری برگشتیم منزل . به قدری گدا و سید و ارباب توقع بر سر من ریختند که فرصت شام خوردن و بار کردن نمی دهند.
@naein_nameh
#مثل_حکم_نایینی
.
پیلتَه= فتیله- نخی ضخیم ،مقداری پشم یا پنبه که با دست حالت گرفته و آماده ریسیدن توسط دوک نخریسی شده باشد
تمثیل :
یک پیلته رِس صبر کِر= به اندازه ریسیدن یک پیلته تأمل کن (زمان کم)
پاچَرماما و پیلته وِرکیره= پای چَرخ نخریسی مادر پیلته میسازد
کنایه از وابستگی و عدم استقلال، چون جنین از چند و چون خون میخوری از ناف مادر
.
پاردُم سُونایه= پالان الاغ تسمه ای چرمین دارد که از زیر دُم الاغ میگذرد که بر اثر کار مداوم و حرکت زیاد الاغ این تسمه
ساییده میشود.
کنایه از آدم پرتجربه و خبره و زرنگ درحالت منفی آن
@naein_nameh
.
پیلتَه= فتیله- نخی ضخیم ،مقداری پشم یا پنبه که با دست حالت گرفته و آماده ریسیدن توسط دوک نخریسی شده باشد
تمثیل :
یک پیلته رِس صبر کِر= به اندازه ریسیدن یک پیلته تأمل کن (زمان کم)
پاچَرماما و پیلته وِرکیره= پای چَرخ نخریسی مادر پیلته میسازد
کنایه از وابستگی و عدم استقلال، چون جنین از چند و چون خون میخوری از ناف مادر
.
پاردُم سُونایه= پالان الاغ تسمه ای چرمین دارد که از زیر دُم الاغ میگذرد که بر اثر کار مداوم و حرکت زیاد الاغ این تسمه
ساییده میشود.
کنایه از آدم پرتجربه و خبره و زرنگ درحالت منفی آن
@naein_nameh
#آن_روزها
.
☑️ دمی در میقات یا جنّتُ المُعَلّی - ۱۷(قسمت هفدهم)
(سرگذشت سفرِ شعبِ ابیطالب)
خاطراتِ سفر به سرزمینِ وحی و عتباتِ عالیات
*(سال ۱۳۸۷ هجری قمری - ۱۳۴۷ هجری شمسی)*
▫️به قلم: مرحوم حاج حبیب الله جابری انصاری
و باز در سمتِ شمال شرقی دمشق، دِهی است به نام مَرج عَذرا که مدفن جناب حُجر ابن عُدَی طائی و هفت نفر از یاران او که همگی از مُوالیان و بزرگان و دوست داران علی ابن ابیطالبند و داستانِ کشته شدن آنها بدین صورت است که بعد از کشته شدن امام علی ابن ابیطالب (ع) و صلح ظاهری امام حسن (ع) و معاویه، [او] ده نفر از سرانِ مُحِبّانِ قطبِ حقیقت را به شهر شام احضار می نماید و در مرج عذرا فرمان می رسد که یا بیزاری از علی (ع) بجوئید و یا کشته شوید و دو نفر از آنها به طور ظاهری آنچه او خواهد نمایند و بقیه هشت نفر که رئیس و بزرگ آنها حجر ابن عدی طائی بوده، از دشمنان علی (ع) بیزاری می جویند و به خاطرِ دوستیِ علی (ع) کشته می شوند و در همان جا مدفونند. خوشا به حال آنها که در راه حقیقت کشته شدند که همیشه زندگانند و زیارتِ قبورِ آنها را فایده ها است.
اگر به شام رفتی، حتماً سَری به مرج عذرا بزن و تنها نرو، چون دهکده ای است و مردمش سنّی [مذهب] هستند، اما نماز خوانند و ظاهراً [مردمانی] خوب باشند. قبر این شهدا را آیت الله امین، سنگ لوح گذارده و معلوم است و امین رئیس و پیشوایی بزرگ و از اَجلِّه یِ علمایِ شیعه در آن دیار است. چون در شهر دمشق و حلب و سایر دهات و شهرهای سوریه و لبنان شیعه، زیاد باشند و به غیر از عدّه [ای] مسیحی مذهب، تمامِ مردم سوریه مسلمانند. چه شیعه، چه سُنّی و اکثریت با سُنّی ها است. کَفِ بازارها با سنگ مفروش است و همه خیابان های شهر، آسفالت شده و بسیار مُرتّب است. در این دیار که این همه تعریفش نمودم، به اولادانِ امام حسین (ع) خوش نگذشته که امام چهارم فرموده: «اَمان از شام». اما گناه از شهر نبوده [است]، بلکه مُقصِّر یزید و درباریان یزید و ظلمه بودند، لعنت الله علیهم أجمعین.
این شهر را ترک نموده، از همان راهی که آمدیم، باید مراجعت نماییم. روز ۲۹ اسفند ۱۳۴۷ ایرانی، از دمشق ساعت ۱۰ صبح حرکت و روز جمعه اول نوروز عجم، به سال ۱۳۴۸، ساعت ۱۱ صبح وارد شهر بغداد شدیم و از بغداد به سمتِ کربلا حرکت نمودیم و جِسر [پلِ] مُصیّب، کمی خراب شده بود و با اتومبیل کوچک [از آن] گذشتیم و باز وارد شهر امام حسین شدیم و پس از زیارت، عازم شهر سامرا شدیم.
اینجا [: سامرا]، مدفن دو امامِ مظلومِ عَسْکَریِیْن است. امام علی النقی و امام حسن عسکری (ع) و محل غیبتِ امامِ زمان است و محل دفنِ مادر امام زمان و عمّه یِ امام می باشد. شهری است، قدیمی که هنوز بُرجِ معروفِ مُتَوکِّلِ عباسی و با آن کوهِ آجرش، از بیرون دور می زند و بالا می رود. از این برج برای دیده بانی استفاده می شده، و الان متروک است.
[سامرا] در کنار سَدِّ بزرگی و دریاچه ای در حالِ خاموشی به سر می برد. این شهر در زمانی، محلِ دارالخلافه یِ بنی عباس بوده، [اما] الان به صورت قَصَبِه ای درآمده و مردمانش بیشتر سُنّی باشند و هوایش نسبتاً خنک باشد و به غیر از حرمِ مُطهَّرِ دو امامِ مظلوم و صحن و گنبدِ سبزِ سرداب و یک مریضخانه و مدرسه یِ علمیه و حسینیه یِ آیت الله بروجردی، چیزِ دیدنی و گفتنی ندارد. فقط سَدِّ قشنگ و بزرگش و دریاچه یِ آب و بَس.
@yekhezaran
.
☑️ دمی در میقات یا جنّتُ المُعَلّی - ۱۷(قسمت هفدهم)
(سرگذشت سفرِ شعبِ ابیطالب)
خاطراتِ سفر به سرزمینِ وحی و عتباتِ عالیات
*(سال ۱۳۸۷ هجری قمری - ۱۳۴۷ هجری شمسی)*
▫️به قلم: مرحوم حاج حبیب الله جابری انصاری
و باز در سمتِ شمال شرقی دمشق، دِهی است به نام مَرج عَذرا که مدفن جناب حُجر ابن عُدَی طائی و هفت نفر از یاران او که همگی از مُوالیان و بزرگان و دوست داران علی ابن ابیطالبند و داستانِ کشته شدن آنها بدین صورت است که بعد از کشته شدن امام علی ابن ابیطالب (ع) و صلح ظاهری امام حسن (ع) و معاویه، [او] ده نفر از سرانِ مُحِبّانِ قطبِ حقیقت را به شهر شام احضار می نماید و در مرج عذرا فرمان می رسد که یا بیزاری از علی (ع) بجوئید و یا کشته شوید و دو نفر از آنها به طور ظاهری آنچه او خواهد نمایند و بقیه هشت نفر که رئیس و بزرگ آنها حجر ابن عدی طائی بوده، از دشمنان علی (ع) بیزاری می جویند و به خاطرِ دوستیِ علی (ع) کشته می شوند و در همان جا مدفونند. خوشا به حال آنها که در راه حقیقت کشته شدند که همیشه زندگانند و زیارتِ قبورِ آنها را فایده ها است.
اگر به شام رفتی، حتماً سَری به مرج عذرا بزن و تنها نرو، چون دهکده ای است و مردمش سنّی [مذهب] هستند، اما نماز خوانند و ظاهراً [مردمانی] خوب باشند. قبر این شهدا را آیت الله امین، سنگ لوح گذارده و معلوم است و امین رئیس و پیشوایی بزرگ و از اَجلِّه یِ علمایِ شیعه در آن دیار است. چون در شهر دمشق و حلب و سایر دهات و شهرهای سوریه و لبنان شیعه، زیاد باشند و به غیر از عدّه [ای] مسیحی مذهب، تمامِ مردم سوریه مسلمانند. چه شیعه، چه سُنّی و اکثریت با سُنّی ها است. کَفِ بازارها با سنگ مفروش است و همه خیابان های شهر، آسفالت شده و بسیار مُرتّب است. در این دیار که این همه تعریفش نمودم، به اولادانِ امام حسین (ع) خوش نگذشته که امام چهارم فرموده: «اَمان از شام». اما گناه از شهر نبوده [است]، بلکه مُقصِّر یزید و درباریان یزید و ظلمه بودند، لعنت الله علیهم أجمعین.
این شهر را ترک نموده، از همان راهی که آمدیم، باید مراجعت نماییم. روز ۲۹ اسفند ۱۳۴۷ ایرانی، از دمشق ساعت ۱۰ صبح حرکت و روز جمعه اول نوروز عجم، به سال ۱۳۴۸، ساعت ۱۱ صبح وارد شهر بغداد شدیم و از بغداد به سمتِ کربلا حرکت نمودیم و جِسر [پلِ] مُصیّب، کمی خراب شده بود و با اتومبیل کوچک [از آن] گذشتیم و باز وارد شهر امام حسین شدیم و پس از زیارت، عازم شهر سامرا شدیم.
اینجا [: سامرا]، مدفن دو امامِ مظلومِ عَسْکَریِیْن است. امام علی النقی و امام حسن عسکری (ع) و محل غیبتِ امامِ زمان است و محل دفنِ مادر امام زمان و عمّه یِ امام می باشد. شهری است، قدیمی که هنوز بُرجِ معروفِ مُتَوکِّلِ عباسی و با آن کوهِ آجرش، از بیرون دور می زند و بالا می رود. از این برج برای دیده بانی استفاده می شده، و الان متروک است.
[سامرا] در کنار سَدِّ بزرگی و دریاچه ای در حالِ خاموشی به سر می برد. این شهر در زمانی، محلِ دارالخلافه یِ بنی عباس بوده، [اما] الان به صورت قَصَبِه ای درآمده و مردمانش بیشتر سُنّی باشند و هوایش نسبتاً خنک باشد و به غیر از حرمِ مُطهَّرِ دو امامِ مظلوم و صحن و گنبدِ سبزِ سرداب و یک مریضخانه و مدرسه یِ علمیه و حسینیه یِ آیت الله بروجردی، چیزِ دیدنی و گفتنی ندارد. فقط سَدِّ قشنگ و بزرگش و دریاچه یِ آب و بَس.
@yekhezaran
جامع « نائینی »
آوا « شفیعی »
#شعرای_نایین
.
محمد تقی جامع نایینی
دبیر دلسوز ، نویسنده و شاعر گران قدر، زنده یاد محمدتقی جامع نایینی در سال ۱۲۹۶ شمسی در نایین دیده به جهان گشود . وی در چند ماهگی از پدر و در اوان کودکی از مادر یتیم گردید و سرپرستی ایشان را برادر بزرگشان مرحوم شمس الدین محمد جامع (از قضات عالی رتبه دادگستری) بر عهده گرفت. آموزش ابتدایی را نزد ملا رضا مکتب دار سختگیر و معروف نایین طی نمود. برای ادامه تحصیلات رهسپار اصفهان گردید. ان مرحوم با سمت معلمی ابتدا در چهار محال و بختیاری و سپس در نایین به تدریس عربی ، دینی، ادبیات پرداخت.
آثار ایشان عبارتند از
۱-ویژگی های زبان محلی نایین
۲- مقتبسات
۳-زنگ پنجم
۴- تلخ و شیرین
۵- دیوان اشعار
۶- ضرب المثلهای محلی نایین
تابستان ۱۳۷۰ کتابخانه ارزشمند ایشان به دست افرادی مغرض به آتش کشیده شد و مرحوم جامع بر اثر این حادثه رنجور و بیمار شد و دارفانی را وداع گفت.
@naein_nameh
.
محمد تقی جامع نایینی
دبیر دلسوز ، نویسنده و شاعر گران قدر، زنده یاد محمدتقی جامع نایینی در سال ۱۲۹۶ شمسی در نایین دیده به جهان گشود . وی در چند ماهگی از پدر و در اوان کودکی از مادر یتیم گردید و سرپرستی ایشان را برادر بزرگشان مرحوم شمس الدین محمد جامع (از قضات عالی رتبه دادگستری) بر عهده گرفت. آموزش ابتدایی را نزد ملا رضا مکتب دار سختگیر و معروف نایین طی نمود. برای ادامه تحصیلات رهسپار اصفهان گردید. ان مرحوم با سمت معلمی ابتدا در چهار محال و بختیاری و سپس در نایین به تدریس عربی ، دینی، ادبیات پرداخت.
آثار ایشان عبارتند از
۱-ویژگی های زبان محلی نایین
۲- مقتبسات
۳-زنگ پنجم
۴- تلخ و شیرین
۵- دیوان اشعار
۶- ضرب المثلهای محلی نایین
تابستان ۱۳۷۰ کتابخانه ارزشمند ایشان به دست افرادی مغرض به آتش کشیده شد و مرحوم جامع بر اثر این حادثه رنجور و بیمار شد و دارفانی را وداع گفت.
@naein_nameh
#دستور_زبان_نایینی
.
دِرنا، دِرنای (بار کردن)
این فعل به صورت درنای ، یا دِرُش نای (درست کردن، به جای خود گذاشتن، پختن) هم به کار رفته است.
دِرنی(بار می کنم)
دِر نی(بار می کنی، تو)
دِرنَه(بار می کند)
دِرنم(بار می کنیم)
دِرنید(بار می کنید)
دِرنن(بار می کنند)
واژه ای طنز و توهین آمیز از این فعل که دارای بار منفی بود در دوره جوانی ما به صورت«دِرُت نا» کاربرد داشت که امروزه چون زبان مادری در حال فراموشی است بطبع واژه های خاص را تنها جوانان قدیم نایین به یاد دارند.
@naein_nameh
.
دِرنا، دِرنای (بار کردن)
این فعل به صورت درنای ، یا دِرُش نای (درست کردن، به جای خود گذاشتن، پختن) هم به کار رفته است.
دِرنی(بار می کنم)
دِر نی(بار می کنی، تو)
دِرنَه(بار می کند)
دِرنم(بار می کنیم)
دِرنید(بار می کنید)
دِرنن(بار می کنند)
واژه ای طنز و توهین آمیز از این فعل که دارای بار منفی بود در دوره جوانی ما به صورت«دِرُت نا» کاربرد داشت که امروزه چون زبان مادری در حال فراموشی است بطبع واژه های خاص را تنها جوانان قدیم نایین به یاد دارند.
@naein_nameh
#معرفی_کتاب
.
«تلاش آزادی»
محیط سیاسی و زندگانی
مشیر الدوله(حسن پیرنیا) اثر ماندگار استاد باستانی پاریزی (استاد تاریخ دانشگاه تهران), تصویر مربوط به چاپ چهارم ان در سال ۱۳۵۶ باقیمت هفتاد تومان در ۶۸۰ صفحه در انتشارات نوین به چاپ رسیده است.
این نویسنده و استاد معروف تاریخ را به خاطر کتابها و نوشته های ارزشمندش اغلب می شناسند، اما نکته مهم تحقیقات مفصل و تشریح شرایط و نحوه زندگی سیاسی این رجل خوش نام و مشهور (مشیرالدوله) کتاب «تلاش آزادی» را تا حدی از دیگر آثار نویسنده متمایز و ممتاز می سازد. نگارنده برای تألیف نایین نامه و بخش رجال شهیر و معروف نایین بسیاری از کتب و مقالات را مطالعه نمودم، اما جامعیت مطلب و دقت نظر استاد باستانی پاریزی در این کتاب ارجمند ستودنی است.
( امامی آرندی)
@naein_nameh
.
«تلاش آزادی»
محیط سیاسی و زندگانی
مشیر الدوله(حسن پیرنیا) اثر ماندگار استاد باستانی پاریزی (استاد تاریخ دانشگاه تهران), تصویر مربوط به چاپ چهارم ان در سال ۱۳۵۶ باقیمت هفتاد تومان در ۶۸۰ صفحه در انتشارات نوین به چاپ رسیده است.
این نویسنده و استاد معروف تاریخ را به خاطر کتابها و نوشته های ارزشمندش اغلب می شناسند، اما نکته مهم تحقیقات مفصل و تشریح شرایط و نحوه زندگی سیاسی این رجل خوش نام و مشهور (مشیرالدوله) کتاب «تلاش آزادی» را تا حدی از دیگر آثار نویسنده متمایز و ممتاز می سازد. نگارنده برای تألیف نایین نامه و بخش رجال شهیر و معروف نایین بسیاری از کتب و مقالات را مطالعه نمودم، اما جامعیت مطلب و دقت نظر استاد باستانی پاریزی در این کتاب ارجمند ستودنی است.
( امامی آرندی)
@naein_nameh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#آدینه_شب
.
گفت: چون شب درآید، شاد شوم که مرا خلوتی بُود بی تفرقه ...
#تذکره_الأولياء
آواز: اسحاق انور
@sahandiranmehr
.
گفت: چون شب درآید، شاد شوم که مرا خلوتی بُود بی تفرقه ...
#تذکره_الأولياء
آواز: اسحاق انور
@sahandiranmehr
#شعرای_نایین
#جمعه_بازار
ابوالحسن یغما جندقی
امیر اسماعیل خان عرب با یاران از خور گذر میکرد. جلال و شوکت او باعث شد کودکان از مسیر او فرار کنند اما رحیم
همچنان در جای خود مانده خان پرسید تو کیستی؟ گفت:
ما مردمک خوریم ، از علم و ادب دوریم
خان تفحص کرد و از حاج ابراهیم قلی پدر رحیم خواست که رفیع خان فرزند بی استعداد حاکم را برای چوپانی بپذیرد و
رحیم را برای تربیت به وی بسپارد و اینگونه شد که رحیم یا همان ابوالحسن یغما جندقی در دستگاه خان آموزش زبان و
ادبیات فارسی و آنچه آنروزها از فقه و حکمت معمول بود فرا گیرد.
امیر اسماعیل خان از امر حکومت مرکزی سرپیچی میکند و در جنگ سختی از قوای دولتی شکست میخورد. در نتیجه
ذوالفقار خان معروف به سردار حاکم سمنان که جندق جزو آن بود یغما را آواره و اموالش را مصادره میکنید* او به حضرت
عبدالعظیم حسنی پناهنده میشود.با اصرار میرزا آقاسی وزارت حکومت در کاشان را میپذیرد و اینجاست که با مرحوم ملا احمد نراقی مجتهد معروف عصر قاجار آشنا میشود ، روزی مرحوم ملا احمد نراقی در مجلس انس و دوستانه بحث ادبی
رباعی زیر را سروده و دوستان حاضر اظهار نظر میکردند.
عاشق ار بر رخ معشوق نگاهی بکند
نه چنان است گمانم که گناهی بکند
ما به عاشق نه همین رخصت دیدار دهیم
بوسه را نیز دهیم اذن که گاهی بکند
ملا احمد پس از مدتی رو به یغما نموده و نظرش را پرسید. یغما با لبخند ملیحی گفت منتظرم حضرت آقا فتوی سومش را هم بدهند.
یغما ابتدا با تخلص مجنون شعر میگفت اما بعد از حمله سردار ذوالفقار خان تخلص خود را به یغما تغییر داده و منظومه
سرداریه که از نظر الفاظ مستحکم و از نظر معانی و محتوی بسیار بدیع اما به سبک هزل و هجو بود سرود که بسیار معروف
میباشد.
او به جز مکاتیب «نامه ها» و غزلهای بسیار جالب و شنیدنی و هجویات بی نظیر و محکم شاید بهترین مرثیه های صد سال
اخیر در ماتم شاه شهیدان را سروده است.
از:نایین نامه ص۲۶۱
@naein_nameh
#جمعه_بازار
ابوالحسن یغما جندقی
امیر اسماعیل خان عرب با یاران از خور گذر میکرد. جلال و شوکت او باعث شد کودکان از مسیر او فرار کنند اما رحیم
همچنان در جای خود مانده خان پرسید تو کیستی؟ گفت:
ما مردمک خوریم ، از علم و ادب دوریم
خان تفحص کرد و از حاج ابراهیم قلی پدر رحیم خواست که رفیع خان فرزند بی استعداد حاکم را برای چوپانی بپذیرد و
رحیم را برای تربیت به وی بسپارد و اینگونه شد که رحیم یا همان ابوالحسن یغما جندقی در دستگاه خان آموزش زبان و
ادبیات فارسی و آنچه آنروزها از فقه و حکمت معمول بود فرا گیرد.
امیر اسماعیل خان از امر حکومت مرکزی سرپیچی میکند و در جنگ سختی از قوای دولتی شکست میخورد. در نتیجه
ذوالفقار خان معروف به سردار حاکم سمنان که جندق جزو آن بود یغما را آواره و اموالش را مصادره میکنید* او به حضرت
عبدالعظیم حسنی پناهنده میشود.با اصرار میرزا آقاسی وزارت حکومت در کاشان را میپذیرد و اینجاست که با مرحوم ملا احمد نراقی مجتهد معروف عصر قاجار آشنا میشود ، روزی مرحوم ملا احمد نراقی در مجلس انس و دوستانه بحث ادبی
رباعی زیر را سروده و دوستان حاضر اظهار نظر میکردند.
عاشق ار بر رخ معشوق نگاهی بکند
نه چنان است گمانم که گناهی بکند
ما به عاشق نه همین رخصت دیدار دهیم
بوسه را نیز دهیم اذن که گاهی بکند
ملا احمد پس از مدتی رو به یغما نموده و نظرش را پرسید. یغما با لبخند ملیحی گفت منتظرم حضرت آقا فتوی سومش را هم بدهند.
یغما ابتدا با تخلص مجنون شعر میگفت اما بعد از حمله سردار ذوالفقار خان تخلص خود را به یغما تغییر داده و منظومه
سرداریه که از نظر الفاظ مستحکم و از نظر معانی و محتوی بسیار بدیع اما به سبک هزل و هجو بود سرود که بسیار معروف
میباشد.
او به جز مکاتیب «نامه ها» و غزلهای بسیار جالب و شنیدنی و هجویات بی نظیر و محکم شاید بهترین مرثیه های صد سال
اخیر در ماتم شاه شهیدان را سروده است.
از:نایین نامه ص۲۶۱
@naein_nameh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#شعرای_نایین
#جمعه_بازار
.
جمعه با شعر و موسیقی
یغما جندقی
با سپاس از هنرمند گرامی سرکار خانم شفیعی
@naein_nameh
#جمعه_بازار
.
جمعه با شعر و موسیقی
یغما جندقی
با سپاس از هنرمند گرامی سرکار خانم شفیعی
@naein_nameh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#جمعه_بازار
.
.ای پری از من دیوانه رمیدن زود است
رشته ی عهد به یکباره بریدن زود است
صید خال تو نشد دل ،چه زنی چین به جبین
مرغ چون رام نشد دام کشیدن زود است
از:ملا طاهری نایینی شاعر عهد صفویه(طاهر)
@naein_nameh
.
.ای پری از من دیوانه رمیدن زود است
رشته ی عهد به یکباره بریدن زود است
صید خال تو نشد دل ،چه زنی چین به جبین
مرغ چون رام نشد دام کشیدن زود است
از:ملا طاهری نایینی شاعر عهد صفویه(طاهر)
@naein_nameh
#طنز_هفته
#کرونا
.
خب به سلامتی، طلاب هم فهمیدند که کار از روغن بنفشه و دعا هفتم صحیفه سجادیه و... گذشته
مرکز مخصوصم که براشون گذاشتند که معطل نشن خدا نکرده...
ایکاش پامنبریهاشونم تو جلسات شلوغ محرم زودی واکسینه شن و شرّ ویروس کرونا کنده بشه...
ـــــــ
آقا منم یکی از فاکتوراشونا دارما🙈
به منم میزنن؟ 😅
(اقا ذبیح مرتضوی)
@naein_nameh
#کرونا
.
خب به سلامتی، طلاب هم فهمیدند که کار از روغن بنفشه و دعا هفتم صحیفه سجادیه و... گذشته
مرکز مخصوصم که براشون گذاشتند که معطل نشن خدا نکرده...
ایکاش پامنبریهاشونم تو جلسات شلوغ محرم زودی واکسینه شن و شرّ ویروس کرونا کنده بشه...
ـــــــ
آقا منم یکی از فاکتوراشونا دارما🙈
به منم میزنن؟ 😅
(اقا ذبیح مرتضوی)
@naein_nameh
#آن_روزها
.
☑️ دمی در میقات یا جنّتُ المُعَلّی - ۱۸(قسمت هیجدهم)
(سرگذشت سفرِ شعبِ ابیطالب)
خاطراتِ سفر به سرزمینِ وحی و عتباتِ عالیات
*(سال ۱۳۸۷ هجری قمری - ۱۳۴۷ هجری شمسی)*
▫️به قلم: مرحوم حاج حبیب الله جابری انصاری
در نزدیکِ راه سامرا به بغداد، دهی بزرگ باشد که آنجا را بَلَد نامند و در نزدیک آنجا مقام و بارگاه امامزاده سید محمد فرزند امام علی النقی علیه السّلام است و معجزات و کرامات بیشمار از آن بزگوار نقل می نمایند و مردمِ اطراف بدانجا آیند و گوسفندها نذر نمایند و قربانی کنند. خلاصه پناهگاهی است و خُدّام آن بزرگوار استفاده ها نمایند و نگارنده هم نذری نمودم و به عهدِ خود نیز وفا کردم.
به روز ششمِ مُحرّم الحرام، از سامرا مراجعت نمودیم و آمدیم کربلا. روز هفتم محرم ۱۳۸۸ هجری قمری، کربلا هستم. شهرِ کربلا سیاه پوش و عزاخانه است. حالا که تا چند روز باید کربلا بمانیم، سَری به اطراف کربلا بزنیم. از راه خیمه گاه که چند کیلومتر [به سمتِ] خارج از باغستان ها رفتیم، می رسیم به حرم و بارگاهی نسبتاً زیبا.
اینجا محل دفنِ حُرّ ابن یزید ریاحی، اول کشته از یاران حسین علیه السّلام است که تا روز عاشورا در لشکرِ ابن سعد لعنت الله [علیه]، بوده و همان روز به دربارِ حسین (ع) پناهنده شده و توبه نموده و امام توبه او را پذیرفت و اذنِ دفاع و جهاد خواست و از کربلا تا آنجا جنگید و کشته شد و امام حسین (ع)، دستمال خود را به سَرِ حُرّ بست و با آن دستمال مدفون است.
از آنجا که مقداری به سمت شمالِ کربلا در بیابان، صاف می رویم، به جایی می رسیم که حرم و گنبد سبز [آن]، مانند امامزاده ها نمایان است و عدّه [ای] عربِ بادیه نشین، آنجا نشسته و بعضی مریض های خود را دخیل نموده اند. به این صورت که دستمالی یا طنابی را به گردنِ مریضی بسته و یک سَرِ آن را به ضریح بسته و اینجا بیمارستان نیست که دَربانش بگوید نمره تمام شده و مریض بیچاره سرگردان باشد.
اینجا قبرِ دو نفر از اولادانِ عبداللهِ جعفر به نام عون و جعفر است که مادر گرامیشان، جناب زینب خاتون بنت امیرالمومنین سلام الله عليها است و در واقعه یِ کربلا به همراه خالویِ خود و مادرشان بودند و در راه دفاع از اسلام در رکابِ محترم امام حسین علیه السّلام به درجه یِ رفیعه یِ شهادت به راه حق رسیدند. روز هشتم و نهم مُحرّم تا روز عاشورا و روز یازدهم و دوازدهم، تمام اهالیِ عراق، چه شهرنشین و چه بادیه نشین به کربلا آیند و جمعیت، بیش از حساب است.
@yekhezaran
.
☑️ دمی در میقات یا جنّتُ المُعَلّی - ۱۸(قسمت هیجدهم)
(سرگذشت سفرِ شعبِ ابیطالب)
خاطراتِ سفر به سرزمینِ وحی و عتباتِ عالیات
*(سال ۱۳۸۷ هجری قمری - ۱۳۴۷ هجری شمسی)*
▫️به قلم: مرحوم حاج حبیب الله جابری انصاری
در نزدیکِ راه سامرا به بغداد، دهی بزرگ باشد که آنجا را بَلَد نامند و در نزدیک آنجا مقام و بارگاه امامزاده سید محمد فرزند امام علی النقی علیه السّلام است و معجزات و کرامات بیشمار از آن بزگوار نقل می نمایند و مردمِ اطراف بدانجا آیند و گوسفندها نذر نمایند و قربانی کنند. خلاصه پناهگاهی است و خُدّام آن بزرگوار استفاده ها نمایند و نگارنده هم نذری نمودم و به عهدِ خود نیز وفا کردم.
به روز ششمِ مُحرّم الحرام، از سامرا مراجعت نمودیم و آمدیم کربلا. روز هفتم محرم ۱۳۸۸ هجری قمری، کربلا هستم. شهرِ کربلا سیاه پوش و عزاخانه است. حالا که تا چند روز باید کربلا بمانیم، سَری به اطراف کربلا بزنیم. از راه خیمه گاه که چند کیلومتر [به سمتِ] خارج از باغستان ها رفتیم، می رسیم به حرم و بارگاهی نسبتاً زیبا.
اینجا محل دفنِ حُرّ ابن یزید ریاحی، اول کشته از یاران حسین علیه السّلام است که تا روز عاشورا در لشکرِ ابن سعد لعنت الله [علیه]، بوده و همان روز به دربارِ حسین (ع) پناهنده شده و توبه نموده و امام توبه او را پذیرفت و اذنِ دفاع و جهاد خواست و از کربلا تا آنجا جنگید و کشته شد و امام حسین (ع)، دستمال خود را به سَرِ حُرّ بست و با آن دستمال مدفون است.
از آنجا که مقداری به سمت شمالِ کربلا در بیابان، صاف می رویم، به جایی می رسیم که حرم و گنبد سبز [آن]، مانند امامزاده ها نمایان است و عدّه [ای] عربِ بادیه نشین، آنجا نشسته و بعضی مریض های خود را دخیل نموده اند. به این صورت که دستمالی یا طنابی را به گردنِ مریضی بسته و یک سَرِ آن را به ضریح بسته و اینجا بیمارستان نیست که دَربانش بگوید نمره تمام شده و مریض بیچاره سرگردان باشد.
اینجا قبرِ دو نفر از اولادانِ عبداللهِ جعفر به نام عون و جعفر است که مادر گرامیشان، جناب زینب خاتون بنت امیرالمومنین سلام الله عليها است و در واقعه یِ کربلا به همراه خالویِ خود و مادرشان بودند و در راه دفاع از اسلام در رکابِ محترم امام حسین علیه السّلام به درجه یِ رفیعه یِ شهادت به راه حق رسیدند. روز هشتم و نهم مُحرّم تا روز عاشورا و روز یازدهم و دوازدهم، تمام اهالیِ عراق، چه شهرنشین و چه بادیه نشین به کربلا آیند و جمعیت، بیش از حساب است.
@yekhezaran
#آموزش_گویش_نایینی
.
ترجمه شعر محلی سروده آقای مجتبی غلامی
به یاد عشقت به همه جا نگریستم
در هفت محله نامت را صدا زدم
کبوترهای دلم را برایت پرواز دادم
هر کاغذ بود برایت نوشتم و سیاه کردم
میدانی با خودم چه کردم برایت
سینه ام را کوبیدم و خدا خدا کردم
تنگ غروب وقت نماز مغرب
رو به روی گنبد طلا ایستادم
از بس دلم گرفته بود بی پروا
بلند، بلند امام رضا را صدا زدم
(کتاب تجلی هنر در آیینه اشعار گویشی نایین)
@naein_nameh
.
ترجمه شعر محلی سروده آقای مجتبی غلامی
به یاد عشقت به همه جا نگریستم
در هفت محله نامت را صدا زدم
کبوترهای دلم را برایت پرواز دادم
هر کاغذ بود برایت نوشتم و سیاه کردم
میدانی با خودم چه کردم برایت
سینه ام را کوبیدم و خدا خدا کردم
تنگ غروب وقت نماز مغرب
رو به روی گنبد طلا ایستادم
از بس دلم گرفته بود بی پروا
بلند، بلند امام رضا را صدا زدم
(کتاب تجلی هنر در آیینه اشعار گویشی نایین)
@naein_nameh
#کلمه_ترکیبهای_نایینی
.
چُنچُلی= تاب، نوعی بازی کودکانه
چِند=چه قیمت،
چِندر غاز=مقدار کمی پول، کم ارزش
چِندیره بساز، چنبیره بساز= پشت هم انداز، متقلب، چاخان
چِنگَه چِنگَه= مُشت، مُشت
چِنگال=نوعی خوراک زمستانی از نان و شیره توت ، یا انگور و روغن فراوان تهیه می کردند..
@naein_nameh
.
چُنچُلی= تاب، نوعی بازی کودکانه
چِند=چه قیمت،
چِندر غاز=مقدار کمی پول، کم ارزش
چِندیره بساز، چنبیره بساز= پشت هم انداز، متقلب، چاخان
چِنگَه چِنگَه= مُشت، مُشت
چِنگال=نوعی خوراک زمستانی از نان و شیره توت ، یا انگور و روغن فراوان تهیه می کردند..
@naein_nameh
Forwarded from Hamid Reza Pourbafrani
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#هنرمندان_نایین
ویولن زنی زیر تیغ عمل جراحی
#تهیه_کننده و #مجری
#محدثه_جعفری_مقدم
#تصویربردار
#راضیه_اسفیجانی
کاری از پایگاه خبری صدای نایین
@SedayeNaein
ویولن زنی زیر تیغ عمل جراحی
#تهیه_کننده و #مجری
#محدثه_جعفری_مقدم
#تصویربردار
#راضیه_اسفیجانی
کاری از پایگاه خبری صدای نایین
@SedayeNaein
#تاریخچه_نایین
.
پیرنیا و پیرزاده
مصلائی ها
پیر نیا ها نام خانوادگی اعقاب پسری مرحوم حاج عبد الوهاب نایینی و پیر زاده نام خانوادگی اعقاب دختری آن مرحوم است.
آقا محمد فرزند حاجی عبدالوهاب (مرشد) در جوانی فوت و از وی دو پسر و دو دختر به یادگار ماند که تحت سرپرستی جد خود(حاجی) قرار گرفتند.
پسران ، اقا ابوطالب و اقا عبدالله و دختران یکی همسر مرحوم میرزا سید محمد خان بزرگ( فرزند میرزا معصوم خان) و دیگری همسر حاج محمد حسن کوزه کنانی شاگرد برجسته و جانشین مرحوم حاجی شد.
از انجا که مرحوم حاجی از پیروان و علاقمندان سید نوربخشی بود و وصیت نمود در جوار او دفن شود . بعدها که محمد شاه قاجار دستور ساختن بقعه ای بر مزار حاجی محمد حسن و استادش مرحوم حاجی صادر کرد و ان بنا مصلی نام گرفت .
ساختن این بنا خود حکایتی دارد . همه کسانی که به مرحوم حاجی عبدالوهاب و حاجی محمد حسن مدفون در مصلی انتساب داشتند به مصلائی ها شهرت یافتند.
این خاندان تا زمان میرزا نصرالله خان مشیرالدوله از نظر وارستگی مورد توجه و علاقه اهالی نایین و سایر شهرها بودند.
@naein_nameh
.
پیرنیا و پیرزاده
مصلائی ها
پیر نیا ها نام خانوادگی اعقاب پسری مرحوم حاج عبد الوهاب نایینی و پیر زاده نام خانوادگی اعقاب دختری آن مرحوم است.
آقا محمد فرزند حاجی عبدالوهاب (مرشد) در جوانی فوت و از وی دو پسر و دو دختر به یادگار ماند که تحت سرپرستی جد خود(حاجی) قرار گرفتند.
پسران ، اقا ابوطالب و اقا عبدالله و دختران یکی همسر مرحوم میرزا سید محمد خان بزرگ( فرزند میرزا معصوم خان) و دیگری همسر حاج محمد حسن کوزه کنانی شاگرد برجسته و جانشین مرحوم حاجی شد.
از انجا که مرحوم حاجی از پیروان و علاقمندان سید نوربخشی بود و وصیت نمود در جوار او دفن شود . بعدها که محمد شاه قاجار دستور ساختن بقعه ای بر مزار حاجی محمد حسن و استادش مرحوم حاجی صادر کرد و ان بنا مصلی نام گرفت .
ساختن این بنا خود حکایتی دارد . همه کسانی که به مرحوم حاجی عبدالوهاب و حاجی محمد حسن مدفون در مصلی انتساب داشتند به مصلائی ها شهرت یافتند.
این خاندان تا زمان میرزا نصرالله خان مشیرالدوله از نظر وارستگی مورد توجه و علاقه اهالی نایین و سایر شهرها بودند.
@naein_nameh
#آن_روزها
.
☑️ دمی در میقات یا جنّتُ المُعَلّی - ۱۹(قسمت نوزدهم)
(سرگذشت سفرِ شعبِ ابیطالب)
خاطراتِ سفر به سرزمینِ وحی و عتباتِ عالیات
*(سال ۱۳۸۷ هجری قمری - ۱۳۴۷ هجری شمسی)*
▫️به قلم: مرحوم حاج حبیب الله جابری انصاری
تمام [آنها] با دسته های سینه زنی و زنجیر زنی، شب تا صبح به سَر و سینه می زنند. تعدادِ دسته ها از شُمار بیرون است و علی الإتصال در آمد و رفتند. هندی ها و افعانی ها و ایرانی ها و پاکستانی ها تماماً دسته یِ سینه زنی و هیئت جداگانه دارند.
شبِ عاشورا عِدِّه [ای] خون از سرشان می ریزد، چون قَمِه می زنند و خیلی از زنجیرزنها از مُشتشان خون جاری می شود و شبیه جنگ و جدال عاشورایِ حسینی، مُفصّلاً نمایش داده می شود و روز دوازده محرم که سوم امام حسین (ع) است یک دسته، زن و دختر با بیل و کلنگ می آیند و آنها از طایفه یِ بنی اسد می باشند. نپرسیدی چرا با بیل و کلنگ می آیند؟ خیال نکن اینها یزیدی هستند و می خواهند تهران شهر یا آریاشهر بسازند، یا کرج ویلا درست نمایند. آمدنِ این زن ها با بیل و کلنگ، داستان غمناکی دارد.
بعد از کشته شدن امام حسین (ع) و یارانش، ابنِ سعدِ ملعون، بدن نکبت مُتبعه یِ خود را جمع نموده [و] به جهنم انتقال داد، ولی قدغن نمود که کسی بدنِ پاک و طاهرِ شهدای آل پیغمبر را دفن نماید. بعد از سه شبانه روز که ماه و آفتاب به بدن هایِ پاک تابید و بویِ عطر از زمین بلند بود، مرغانِ هوا بالِ خود را رنگین نمودند از خونِ شهدا و در اطراف عالم پراکنده شدند که هر جا قطره خون به زمین رسیده، حالیه مسجدی بر آن بنا شده [است]. زن های طایفه یِ بنی اسد آمدند و شهدا را دفن نمودند و داستان مُفصّلی است که امام چهارم آمده و بدن ها را راهنمایی کرده و مدفون نموده اند. به افتخار آن زن هایِ محترم، هنوز طایفه یِ زنان و دخترانِ بنی اسد، روز سیّم [محرم] به کربلا آیند و آمدنِ آنها غوغایِ مصیبت را زیادتر می نماید.
تقریباً دیدنی های ما تمام شد و مأمورینِ عراقی خیلی اذیت نمودند و ما آمدیم، نزدیک مرز ایران که بویِ وطن خودمان آمد. با خوشرفتاریِ مأمورینِ گمرک در خسروی روبرو شدیم و آمدیم شب در کرمانشاهان بودیم و برای عصرِ فردا وارد شهر تهران شدیم. رفقا و برادران به استقبالِ ما آمدند. چند روزی ما را نعمتِ دیدارِ دوستان به خود مشغول نموده و باز وارد کارهای دنیوی شدیم. ای کاش ممکن بود طوری زندگی کنیم که دیگران از دستِ ما ناراضی نباشند و خدا هم راضی باشد.
[بخش بعدی: زندگینامه کوتاه و خودنوشت نویسنده دمی در میقات در پایان سفرنامه]
@yekhezaran
.
☑️ دمی در میقات یا جنّتُ المُعَلّی - ۱۹(قسمت نوزدهم)
(سرگذشت سفرِ شعبِ ابیطالب)
خاطراتِ سفر به سرزمینِ وحی و عتباتِ عالیات
*(سال ۱۳۸۷ هجری قمری - ۱۳۴۷ هجری شمسی)*
▫️به قلم: مرحوم حاج حبیب الله جابری انصاری
تمام [آنها] با دسته های سینه زنی و زنجیر زنی، شب تا صبح به سَر و سینه می زنند. تعدادِ دسته ها از شُمار بیرون است و علی الإتصال در آمد و رفتند. هندی ها و افعانی ها و ایرانی ها و پاکستانی ها تماماً دسته یِ سینه زنی و هیئت جداگانه دارند.
شبِ عاشورا عِدِّه [ای] خون از سرشان می ریزد، چون قَمِه می زنند و خیلی از زنجیرزنها از مُشتشان خون جاری می شود و شبیه جنگ و جدال عاشورایِ حسینی، مُفصّلاً نمایش داده می شود و روز دوازده محرم که سوم امام حسین (ع) است یک دسته، زن و دختر با بیل و کلنگ می آیند و آنها از طایفه یِ بنی اسد می باشند. نپرسیدی چرا با بیل و کلنگ می آیند؟ خیال نکن اینها یزیدی هستند و می خواهند تهران شهر یا آریاشهر بسازند، یا کرج ویلا درست نمایند. آمدنِ این زن ها با بیل و کلنگ، داستان غمناکی دارد.
بعد از کشته شدن امام حسین (ع) و یارانش، ابنِ سعدِ ملعون، بدن نکبت مُتبعه یِ خود را جمع نموده [و] به جهنم انتقال داد، ولی قدغن نمود که کسی بدنِ پاک و طاهرِ شهدای آل پیغمبر را دفن نماید. بعد از سه شبانه روز که ماه و آفتاب به بدن هایِ پاک تابید و بویِ عطر از زمین بلند بود، مرغانِ هوا بالِ خود را رنگین نمودند از خونِ شهدا و در اطراف عالم پراکنده شدند که هر جا قطره خون به زمین رسیده، حالیه مسجدی بر آن بنا شده [است]. زن های طایفه یِ بنی اسد آمدند و شهدا را دفن نمودند و داستان مُفصّلی است که امام چهارم آمده و بدن ها را راهنمایی کرده و مدفون نموده اند. به افتخار آن زن هایِ محترم، هنوز طایفه یِ زنان و دخترانِ بنی اسد، روز سیّم [محرم] به کربلا آیند و آمدنِ آنها غوغایِ مصیبت را زیادتر می نماید.
تقریباً دیدنی های ما تمام شد و مأمورینِ عراقی خیلی اذیت نمودند و ما آمدیم، نزدیک مرز ایران که بویِ وطن خودمان آمد. با خوشرفتاریِ مأمورینِ گمرک در خسروی روبرو شدیم و آمدیم شب در کرمانشاهان بودیم و برای عصرِ فردا وارد شهر تهران شدیم. رفقا و برادران به استقبالِ ما آمدند. چند روزی ما را نعمتِ دیدارِ دوستان به خود مشغول نموده و باز وارد کارهای دنیوی شدیم. ای کاش ممکن بود طوری زندگی کنیم که دیگران از دستِ ما ناراضی نباشند و خدا هم راضی باشد.
[بخش بعدی: زندگینامه کوتاه و خودنوشت نویسنده دمی در میقات در پایان سفرنامه]
@yekhezaran
#آموزش_گویش_نایینی
.
برگردان شعر زیبای مرحوم استاد رزاقی نایینی به زبان فارسی :
دیشب از سوز جگر تا نزدیک آفتاب برآمدن گریه کردم
سر شب خوابیدم و در رختخواب گریه کردم
تو که از درب خانه رد شدی و سراغی نگرفتی
به این خاطر خونم به جوش آمد و با پیچ وتاب گریه کردم
یادت هست پالتو مرا هی کشیدی تا پاره شد
من امروز صبح تا عصر به خاطر پالتو گریه کردم
خدای به من مرگ دهد و نباشم گریه هایت را ببینم
مرا کاش به مرده شور خانه میدادند تا مانند آب گریه می کردم
ان شالله زنده باشی و از بچه هایت خیر ببینی
رزاقی بمیرد تا نگوید که در خواب گریه کردم
(تجلی هنر در آیینه اشعار گویشی نایین)
@naein_nameh
.
برگردان شعر زیبای مرحوم استاد رزاقی نایینی به زبان فارسی :
دیشب از سوز جگر تا نزدیک آفتاب برآمدن گریه کردم
سر شب خوابیدم و در رختخواب گریه کردم
تو که از درب خانه رد شدی و سراغی نگرفتی
به این خاطر خونم به جوش آمد و با پیچ وتاب گریه کردم
یادت هست پالتو مرا هی کشیدی تا پاره شد
من امروز صبح تا عصر به خاطر پالتو گریه کردم
خدای به من مرگ دهد و نباشم گریه هایت را ببینم
مرا کاش به مرده شور خانه میدادند تا مانند آب گریه می کردم
ان شالله زنده باشی و از بچه هایت خیر ببینی
رزاقی بمیرد تا نگوید که در خواب گریه کردم
(تجلی هنر در آیینه اشعار گویشی نایین)
@naein_nameh
#مثل_حکم_نایینی
.
اِنجو وییَه آوُور نابو
زن بیوه ابستن نمی شود
جمله هم خبری و هم سؤالی می توان باشد.
حجله نَشیَه آوُورُ
حجله نرفته(بدون ازدواج) آبستن است.
دُتو آوُور جاهازُش مالیش وابُی
دختر حامله جهازش باید زیاد باشد
@ naein_nameh
.
اِنجو وییَه آوُور نابو
زن بیوه ابستن نمی شود
جمله هم خبری و هم سؤالی می توان باشد.
حجله نَشیَه آوُورُ
حجله نرفته(بدون ازدواج) آبستن است.
دُتو آوُور جاهازُش مالیش وابُی
دختر حامله جهازش باید زیاد باشد
@ naein_nameh