#جمعه_بازار
.
جمعه با شعر و موسیقی
.
چها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
مگر دشمن کند اینها که من با جان خود کردم
طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
غلط میگفت خود را کشتم و درمان خود کردم
مگو وقتی دل سد پارهای بودت کجا بردی
کجا بردم ز راه دیده در دامان خود کردم
ز سر بگذشت آب دیدهاش از سر گذشت من
به هر کس شرح آب دیدهٔ گریان خود کردم
ز حرف گرم وحشی آتشی در سینه افکندم
باو اظهار سوز سینهٔ سوزان خود کردم
#وحشی_بافقی
@naein_nameh
.
جمعه با شعر و موسیقی
.
چها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
مگر دشمن کند اینها که من با جان خود کردم
طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
غلط میگفت خود را کشتم و درمان خود کردم
مگو وقتی دل سد پارهای بودت کجا بردی
کجا بردم ز راه دیده در دامان خود کردم
ز سر بگذشت آب دیدهاش از سر گذشت من
به هر کس شرح آب دیدهٔ گریان خود کردم
ز حرف گرم وحشی آتشی در سینه افکندم
باو اظهار سوز سینهٔ سوزان خود کردم
#وحشی_بافقی
@naein_nameh
#آموزش_گویش_نایینی
#جمعه_بازار
ترجمه نوحه از شاعر معاصر جناب اقای مصاحبی که به گویش محلی
سروده شده است.
شیک نپوشید(الاگارسون که فرنگی است) مردم عاشوار امده
بر تن امام حسین نیزه و. شمشیر خورده است
لباس ماتم بپوشید، جامه غم به بر کنید
دیگر شادی نکنید در محرم و صفر
تا خدا یک لحظه با نظر لطف به ما نظر کند
ریشه ظلم را باید کند تا ظالمی زنده نماند
تا برای زورگویان کسی بندگی نکند
لباس ماتم بپوشید، جامه غم به بر کنید
زور به کسی نگویید و زیر بار زور هم نروید
تا نامتان در دنیا به نام فردی رشید باقی بماند
لباس ماتم بپوشید، جامه غم به بر کنید
@naein_nameh
#جمعه_بازار
ترجمه نوحه از شاعر معاصر جناب اقای مصاحبی که به گویش محلی
سروده شده است.
شیک نپوشید(الاگارسون که فرنگی است) مردم عاشوار امده
بر تن امام حسین نیزه و. شمشیر خورده است
لباس ماتم بپوشید، جامه غم به بر کنید
دیگر شادی نکنید در محرم و صفر
تا خدا یک لحظه با نظر لطف به ما نظر کند
ریشه ظلم را باید کند تا ظالمی زنده نماند
تا برای زورگویان کسی بندگی نکند
لباس ماتم بپوشید، جامه غم به بر کنید
زور به کسی نگویید و زیر بار زور هم نروید
تا نامتان در دنیا به نام فردی رشید باقی بماند
لباس ماتم بپوشید، جامه غم به بر کنید
@naein_nameh
#آن_روزها
.
☑️ دمی در میقات یا جنّتُ المُعَلّی - ۱۳(قسمت سیزدهم)
(سرگذشت سفرِ شعبِ ابیطالب)
خاطراتِ سفر به سرزمینِ وحی و عتباتِ عالیات
*(سال ۱۳۸۷ هجری قمری - ۱۳۴۷ هجری شمسی)*
▫️به قلم: مرحوم حاج حبیب الله جابری انصاری
شهرستان نجف که در دل بیابان های ریگزار بی آب، بر دور قبر مطهر [و] قبّه یِ یعسوب الدّین، امام المتّقین، نور عین اهل یقین، حبل المتین دین، صهر طه و یس علی ابن ابیطالب (ع) بنا شده [است] و اینکه دور تا دور آن به چندین فرسنگ حصار و عمارت شهر باشد و نزدیک است به کوفه قدیم وصل شود.
بارگاه و حرم مطهّر، بسیار زیبا و در بلندی واقع است و علمای چندی در حجرات اطراف صحن منزل دارند و دارالعلم بزرگی است و پایگاه قرار گرفتن علم قرآن و تعلیمات مذهب حقّه یِ اثنی عشریه باشد. از صحن و حجره ها و حرم مطهّر که بگذریم، وادی السّلامِ نجف دیدنی است. در زمین مسطح که دورادورش فرسنگ ها باشد تا چشم کار کند قبرستان است.
قبور اهل تسنّن و شیعه مذهب خدا می داند و عظمت این وادی، دسته دسته مردم برای زیارت قبور مؤمنين می آیند و می روند. به عقیده یِ من آنچه قبرستان در قم و تهران و مشهد باشد، تمامش را اگر در یکی جمع نمایند، یک ثلث وادی السّلام نگردد. خوشا به حال مردگانی که در جوار اشرف اولاد آدم، امیر مومنان مدفون باشند.
دیدنی های نجف، اول حرم و صحن مطهّر، دوم وادی السّلام که اختصاراً به هر دو اشاره شد و درباره صحن مطهر شاعر گفته [است]:
"ایوان نجف عجب صفایی دارد
حیدر بنگر چه بارگاهی دارد [...]"
و درباره وادی السّلام، قصّه ای است [که] بد نیست وقت خواننده گرامی را چند لحظه [برای بازگویی آن] صرف نمایم. گویند زمانی، ناصرالدّین شاه قاجار علوی، شاهنشاه ایران با خَدَم و حَشَم و لشکریانِ ملتزمِ رکاب، برای زیارت مرقد مطهّر امام علی ابن ابیطالب (ع) به نجف آمده، در وادی السّلام خیمه بر پا نموده و اُطراق کرده [است]. شب چون به خواب می رود در خواب به او اَمر می شود که [چرا] وادیِ امنِ خدا را محلّ ریختن سرگین اسب ها نموده ای؟ شبانه بیدار می شود و دستور کوچ از آن محل صادر می نماید و به سمت دیگر منزل می نماید. اگر از من بپرسید این داستان را از کدام کتاب خوانده ای، فراموش نموده ام و یاد ندارم. ولی خودم نساخته ام و شنیده ام و تقریباً باید دروغ نباشد.
دیگر دیدنی های نجف، مدارس علمیه و مدرسه آیت الله بروجردی رحمة الله علیه و ساختمان های جدیدی که به نام علما و مخصوصاً آیت الله شاهرودی، برای طلّاب علوم دینیه ساخته شده [است].
از اینها که بگذریم وادیِ ریگزار و گرمی است و ایام اعیاد مذهبی، اعراب بادیه نشین آنقدر به این شهر می آیند که در تمام صحن، تا پای ضریح و کوچه های نجف تا دروازه یِ نجف، مانند صحرای عرفات جمعیت می نشینند و برخیزند و شب هنگام استراحت می نمایند. دیدن آن همه زن های اعراب و مردان، با لباس عربی مخصوص و چادرهای عبا مانند و قد و قواره های [در] صحرا پرورش خورده، بی صفا نباشد و این مردم عرب را هیچ عیبی نباشد و مردمان خوبی هستند، اما کسی طمع نکند که آنها مُتعه را حرام می دانند والسلام.
[کوفه]
شهر تاریخی کوفه که الان از آن بیشتر از چند مخروبه و چند مسجد بزرگ و یک مختصر محل سکونت نباشد، یک پهلو به شطّ فرات و پهلوهای دیگر به خرماستانها و بیابان های بسیط دارد و مسجد جامع معروف کوفه که قبر جناب مسلم ابن عقیل و هانی ابن عروة، سر دسته شهدای راه حقیقت، جنب آن و سمت جنوب مسجد واقع است، مسجدی است قدیمی و دیدنی و درب ورود آن باب الفیل نام دارد.
و در داخل حیاط بزرگ مسجد، چندین مقامی است که به هر یک نماز می خوانند و دعا نمایند و یکی از مقام ها را دکّة القضاء نامند. و آنجا سنگی است که گویند در زمان حکومت حقِّ مطلق، امیر مؤمنان، سر دسته و یگانه یِ مردان اهل ایمان، بدان سنگ تکیه نموده، به قضاوت شرعی می پرداخته [است].
و قصّه ای دارد که زمانی در یکی از قبایل معروف و سرشناس عرب، دختری موجه که در حرمتش شکی نبوده و نامحرمی او را هرگز ندیده، و بدون علتی، دختر باردار می شود و اقوام او نمی دانند چه کنند و آن وقت ها دختر و زن بی شوهر خیلی عیب بوده که حامله شوند. اگر حالا بود زیاد مهم نبود. یعنی مردم آن وقت فکرشان، خوب معلو دهم است کوتاه بوده. خلاصه دختر را می خواهند بکشند و التماس می نماید که مرا زنده نزد جناب امیر ببرید من گناهی ندارم.
ادامه دارد....
@yekhezaran
.
☑️ دمی در میقات یا جنّتُ المُعَلّی - ۱۳(قسمت سیزدهم)
(سرگذشت سفرِ شعبِ ابیطالب)
خاطراتِ سفر به سرزمینِ وحی و عتباتِ عالیات
*(سال ۱۳۸۷ هجری قمری - ۱۳۴۷ هجری شمسی)*
▫️به قلم: مرحوم حاج حبیب الله جابری انصاری
شهرستان نجف که در دل بیابان های ریگزار بی آب، بر دور قبر مطهر [و] قبّه یِ یعسوب الدّین، امام المتّقین، نور عین اهل یقین، حبل المتین دین، صهر طه و یس علی ابن ابیطالب (ع) بنا شده [است] و اینکه دور تا دور آن به چندین فرسنگ حصار و عمارت شهر باشد و نزدیک است به کوفه قدیم وصل شود.
بارگاه و حرم مطهّر، بسیار زیبا و در بلندی واقع است و علمای چندی در حجرات اطراف صحن منزل دارند و دارالعلم بزرگی است و پایگاه قرار گرفتن علم قرآن و تعلیمات مذهب حقّه یِ اثنی عشریه باشد. از صحن و حجره ها و حرم مطهّر که بگذریم، وادی السّلامِ نجف دیدنی است. در زمین مسطح که دورادورش فرسنگ ها باشد تا چشم کار کند قبرستان است.
قبور اهل تسنّن و شیعه مذهب خدا می داند و عظمت این وادی، دسته دسته مردم برای زیارت قبور مؤمنين می آیند و می روند. به عقیده یِ من آنچه قبرستان در قم و تهران و مشهد باشد، تمامش را اگر در یکی جمع نمایند، یک ثلث وادی السّلام نگردد. خوشا به حال مردگانی که در جوار اشرف اولاد آدم، امیر مومنان مدفون باشند.
دیدنی های نجف، اول حرم و صحن مطهّر، دوم وادی السّلام که اختصاراً به هر دو اشاره شد و درباره صحن مطهر شاعر گفته [است]:
"ایوان نجف عجب صفایی دارد
حیدر بنگر چه بارگاهی دارد [...]"
و درباره وادی السّلام، قصّه ای است [که] بد نیست وقت خواننده گرامی را چند لحظه [برای بازگویی آن] صرف نمایم. گویند زمانی، ناصرالدّین شاه قاجار علوی، شاهنشاه ایران با خَدَم و حَشَم و لشکریانِ ملتزمِ رکاب، برای زیارت مرقد مطهّر امام علی ابن ابیطالب (ع) به نجف آمده، در وادی السّلام خیمه بر پا نموده و اُطراق کرده [است]. شب چون به خواب می رود در خواب به او اَمر می شود که [چرا] وادیِ امنِ خدا را محلّ ریختن سرگین اسب ها نموده ای؟ شبانه بیدار می شود و دستور کوچ از آن محل صادر می نماید و به سمت دیگر منزل می نماید. اگر از من بپرسید این داستان را از کدام کتاب خوانده ای، فراموش نموده ام و یاد ندارم. ولی خودم نساخته ام و شنیده ام و تقریباً باید دروغ نباشد.
دیگر دیدنی های نجف، مدارس علمیه و مدرسه آیت الله بروجردی رحمة الله علیه و ساختمان های جدیدی که به نام علما و مخصوصاً آیت الله شاهرودی، برای طلّاب علوم دینیه ساخته شده [است].
از اینها که بگذریم وادیِ ریگزار و گرمی است و ایام اعیاد مذهبی، اعراب بادیه نشین آنقدر به این شهر می آیند که در تمام صحن، تا پای ضریح و کوچه های نجف تا دروازه یِ نجف، مانند صحرای عرفات جمعیت می نشینند و برخیزند و شب هنگام استراحت می نمایند. دیدن آن همه زن های اعراب و مردان، با لباس عربی مخصوص و چادرهای عبا مانند و قد و قواره های [در] صحرا پرورش خورده، بی صفا نباشد و این مردم عرب را هیچ عیبی نباشد و مردمان خوبی هستند، اما کسی طمع نکند که آنها مُتعه را حرام می دانند والسلام.
[کوفه]
شهر تاریخی کوفه که الان از آن بیشتر از چند مخروبه و چند مسجد بزرگ و یک مختصر محل سکونت نباشد، یک پهلو به شطّ فرات و پهلوهای دیگر به خرماستانها و بیابان های بسیط دارد و مسجد جامع معروف کوفه که قبر جناب مسلم ابن عقیل و هانی ابن عروة، سر دسته شهدای راه حقیقت، جنب آن و سمت جنوب مسجد واقع است، مسجدی است قدیمی و دیدنی و درب ورود آن باب الفیل نام دارد.
و در داخل حیاط بزرگ مسجد، چندین مقامی است که به هر یک نماز می خوانند و دعا نمایند و یکی از مقام ها را دکّة القضاء نامند. و آنجا سنگی است که گویند در زمان حکومت حقِّ مطلق، امیر مؤمنان، سر دسته و یگانه یِ مردان اهل ایمان، بدان سنگ تکیه نموده، به قضاوت شرعی می پرداخته [است].
و قصّه ای دارد که زمانی در یکی از قبایل معروف و سرشناس عرب، دختری موجه که در حرمتش شکی نبوده و نامحرمی او را هرگز ندیده، و بدون علتی، دختر باردار می شود و اقوام او نمی دانند چه کنند و آن وقت ها دختر و زن بی شوهر خیلی عیب بوده که حامله شوند. اگر حالا بود زیاد مهم نبود. یعنی مردم آن وقت فکرشان، خوب معلو دهم است کوتاه بوده. خلاصه دختر را می خواهند بکشند و التماس می نماید که مرا زنده نزد جناب امیر ببرید من گناهی ندارم.
ادامه دارد....
@yekhezaran
#معرفی_کتاب
.
پیغمبر دزدان
این کتاب خواندنی و پر نکته که نوشته یک روحانی خوش ذوق بوده و مرحوم استاد باستانی پاریزی جمع اوری و به چاپ رسانده اما اکنون در دسترس نیست.
دیشب هنگام عروج به سدره المنتهی و صعود به قاب قوسین او ادنی عرض کردم :بار الها هر چه میخواهم امر دزدی را افشاء کنم و دین محمدی را حاشا، این شخص که گوهر عقیده اش تابناک و دامنش از لوث معاصی پاک است نمی گذارد.من مردم را به دزدی و عیاری تشویق کرده و او به تقوی و پرهیزکاری، من انها را به فقر و فلاکت انداخته و به دزدی تربیت ساخته ام ،او به زراعت و فلاحت.....
چه شد که در فارس و کرمان و اصفهان و آذربایجان چنان دینم نفوذ کرده...... یک نفر نیست که ربنا سمعنا منادیا ینادی للسرقه نگوید و راه کفر و زندقه نپوید.
دو بیتی دارد در خصوص مراسم مسلمان شدن مردی شصت ساله که احتمالا ختنه نیز جزء آن است،
آفرین بر طاقت بی پیر تو
خود چه بود آخر مگر تقصیر تو
زین مسلمانی گرفتی سهم خود
زانکه اول شد بریده ........
@naein_nameh
.
پیغمبر دزدان
این کتاب خواندنی و پر نکته که نوشته یک روحانی خوش ذوق بوده و مرحوم استاد باستانی پاریزی جمع اوری و به چاپ رسانده اما اکنون در دسترس نیست.
دیشب هنگام عروج به سدره المنتهی و صعود به قاب قوسین او ادنی عرض کردم :بار الها هر چه میخواهم امر دزدی را افشاء کنم و دین محمدی را حاشا، این شخص که گوهر عقیده اش تابناک و دامنش از لوث معاصی پاک است نمی گذارد.من مردم را به دزدی و عیاری تشویق کرده و او به تقوی و پرهیزکاری، من انها را به فقر و فلاکت انداخته و به دزدی تربیت ساخته ام ،او به زراعت و فلاحت.....
چه شد که در فارس و کرمان و اصفهان و آذربایجان چنان دینم نفوذ کرده...... یک نفر نیست که ربنا سمعنا منادیا ینادی للسرقه نگوید و راه کفر و زندقه نپوید.
دو بیتی دارد در خصوص مراسم مسلمان شدن مردی شصت ساله که احتمالا ختنه نیز جزء آن است،
آفرین بر طاقت بی پیر تو
خود چه بود آخر مگر تقصیر تو
زین مسلمانی گرفتی سهم خود
زانکه اول شد بریده ........
@naein_nameh
#مثل_حکم_نایینی
.
_ آیُر تاُ سیبند گُ نَواره خُل خُلیش تیر ماه بالا شُو .
_ آذر تا اسفند که نبارد تیر ماه سر و صدایش بلند میشود . ( زندگی کشاورز و دامدار روستایی بستگی به بارش زمستان دارد)
اشاره دارد به آینده نگری و عاقبت اندیشی .
@naein_nameh
.
_ آیُر تاُ سیبند گُ نَواره خُل خُلیش تیر ماه بالا شُو .
_ آذر تا اسفند که نبارد تیر ماه سر و صدایش بلند میشود . ( زندگی کشاورز و دامدار روستایی بستگی به بارش زمستان دارد)
اشاره دارد به آینده نگری و عاقبت اندیشی .
@naein_nameh
#نایین_به_روایت_اسناد
#مشاهیر_نایین
.
نگارش زیبای حاج ملاحسن مرتاض معروف به حاجی آخوند (محمدحسن ابن محمدحسین نیستانکی) مؤلف بیش از صد رساله و شعر عربی و فارسی که در اواخر قاجار می زیسته و در مسجد بابا عبدالله اقامه جماعت می کرده و هم آنجا مکتب خانه داشته است.
@naein_nameh
#مشاهیر_نایین
.
نگارش زیبای حاج ملاحسن مرتاض معروف به حاجی آخوند (محمدحسن ابن محمدحسین نیستانکی) مؤلف بیش از صد رساله و شعر عربی و فارسی که در اواخر قاجار می زیسته و در مسجد بابا عبدالله اقامه جماعت می کرده و هم آنجا مکتب خانه داشته است.
@naein_nameh
#آموزش_گویش_نایینی
.
هیمِه چی از روس و هند و چین نَبی/
بالا شُی بی سَرت و بی هُرچین نَبی/
تُمُّنی قِر کِمتر از پاچین نَبی/
خُل وِ سِری قالیی نایین نَبی/
گیلیمی هولُک آمو یادُش بخیر/
ترجمه لغات و اصطلاحات نایینی:
هیمِه چی = همه چیز
نَبی = نبود
.بالا شُی = بالا رفتن ، (ترقی و پیشرفت کردن)
سَرت = نردبان
هُرچین(اُرچِن)= راه پله
تُمُّنی قِر = نوعی شلوار زنانه با چین زیاد و شبیه دامن
پاچین = نوعی پیراهن زنانه یا دامن که دارای چین های فراوان و معمولا گل دار بود
کل مصرع اشاره دارد به ضربالمثل کهر از کبود کمتر نیست
خُل = خاکستر
خُل وِ سِر = اصطلاحی است مثل خاک بر سر ولی زننده تر
هولُک آمو ( هامون آباد ) = نام روستایی است در غرب شهرستان نایین بین آرند و ورپا که در آنجا گلیم جُلی را خوب می بافتند
شعر از :سید_رضا_مرتضوی
@naein_nameh
.
هیمِه چی از روس و هند و چین نَبی/
بالا شُی بی سَرت و بی هُرچین نَبی/
تُمُّنی قِر کِمتر از پاچین نَبی/
خُل وِ سِری قالیی نایین نَبی/
گیلیمی هولُک آمو یادُش بخیر/
ترجمه لغات و اصطلاحات نایینی:
هیمِه چی = همه چیز
نَبی = نبود
.بالا شُی = بالا رفتن ، (ترقی و پیشرفت کردن)
سَرت = نردبان
هُرچین(اُرچِن)= راه پله
تُمُّنی قِر = نوعی شلوار زنانه با چین زیاد و شبیه دامن
پاچین = نوعی پیراهن زنانه یا دامن که دارای چین های فراوان و معمولا گل دار بود
کل مصرع اشاره دارد به ضربالمثل کهر از کبود کمتر نیست
خُل = خاکستر
خُل وِ سِر = اصطلاحی است مثل خاک بر سر ولی زننده تر
هولُک آمو ( هامون آباد ) = نام روستایی است در غرب شهرستان نایین بین آرند و ورپا که در آنجا گلیم جُلی را خوب می بافتند
شعر از :سید_رضا_مرتضوی
@naein_nameh
#مشاهیر_نایین
.
وفات مرحوم نایینی
بیست و چهارم مرداد ۱۳۱۵
در سال های آخر عمر شریفش هرازگاهی به علت کسالت درس او تعطیل می شد. و دو مرتبه به بغداد جهت معالجه تشریف بردند. دولت عراق نسبت به درمان ایشان اهتمام کامل داشت. بالاخره روز شنبه ۲۶ جمادی الاول ۱۳۵۵( هـ ق ) در سن هفتاد و هشت سالگی دار فانی را وداع گفت و به رحمت ایزدی پیوست.روز وفات ایشان روزی عجیب بود و هنگامه ای برپا شد که سابقه نداشت. تشیع کنندگان از اطراف نجف و کربلا و حِلٌه به نجف سرازیر شدند و تمامی شهر نجف یکپارچه عزا و شیون بود. پس از غسل که با سرپرستی علامه آقا شیخ علی قمی معروف به زاهد در جدول امیر غازی انجام گرفت. اهل علم و طلاٌب جنازه آن
فقیه را به صحن مطهر حضرت امیرالمؤمنین علی منتقل و پس از نماز که توسط مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی اقامه شد،
برای طواف و وداع به حرم شریف انتقال یافت و سپس در حجره ای که مرحوم آقا سیدمحمد اصفهانی مدفون بود (این حجره
در گوشه شرقی صحن واقع است) به خاک سپرده شد. تشیع کنندگان تا چهل الی پنجاه هزار نفر تخمین زده می شد .
(نایین نامه. ص۱۷۲)
@naein_nameh
.
وفات مرحوم نایینی
بیست و چهارم مرداد ۱۳۱۵
در سال های آخر عمر شریفش هرازگاهی به علت کسالت درس او تعطیل می شد. و دو مرتبه به بغداد جهت معالجه تشریف بردند. دولت عراق نسبت به درمان ایشان اهتمام کامل داشت. بالاخره روز شنبه ۲۶ جمادی الاول ۱۳۵۵( هـ ق ) در سن هفتاد و هشت سالگی دار فانی را وداع گفت و به رحمت ایزدی پیوست.روز وفات ایشان روزی عجیب بود و هنگامه ای برپا شد که سابقه نداشت. تشیع کنندگان از اطراف نجف و کربلا و حِلٌه به نجف سرازیر شدند و تمامی شهر نجف یکپارچه عزا و شیون بود. پس از غسل که با سرپرستی علامه آقا شیخ علی قمی معروف به زاهد در جدول امیر غازی انجام گرفت. اهل علم و طلاٌب جنازه آن
فقیه را به صحن مطهر حضرت امیرالمؤمنین علی منتقل و پس از نماز که توسط مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی اقامه شد،
برای طواف و وداع به حرم شریف انتقال یافت و سپس در حجره ای که مرحوم آقا سیدمحمد اصفهانی مدفون بود (این حجره
در گوشه شرقی صحن واقع است) به خاک سپرده شد. تشیع کنندگان تا چهل الی پنجاه هزار نفر تخمین زده می شد .
(نایین نامه. ص۱۷۲)
@naein_nameh
#مثل_حکم_نایینی
#کلمه_ترکیبهای_نایینی
.
چَشت روش= چشمت روشن
وقتی فرزند یا عزیزی از سفر طولانی می اید به خانواده او گفته می شود و در جواب می گویند (دلُت روش)
چَش خُی خوب کیرید=با نظر قبول نگاه کنید،
وقتی هدیه یا. تعارفی به کسی داده می شود برای اظهار کم ارزش و ناقابل بودن به هدیه گیرنده گفته می شود.
@naein_nameh
#کلمه_ترکیبهای_نایینی
.
چَشت روش= چشمت روشن
وقتی فرزند یا عزیزی از سفر طولانی می اید به خانواده او گفته می شود و در جواب می گویند (دلُت روش)
چَش خُی خوب کیرید=با نظر قبول نگاه کنید،
وقتی هدیه یا. تعارفی به کسی داده می شود برای اظهار کم ارزش و ناقابل بودن به هدیه گیرنده گفته می شود.
@naein_nameh
#حقیقت_واقعه
.
.
یک تَن شُکوهِ رزمِ تورا شایگان نگفت
شایستۀ تو آنچه که بایست، آن نگفت!
هرکس که رفت بر سر منبر به نام تو،
جز نالههای العطشت، داستان نگفت!
تا اشکِ خلق را به در آرَد ز چشم خشک،
جز مشکِ آن سوارِ ابَر قهرمان، نگفت!
مشکل سر تو بود و دهان تو بود و هیچ
یک تن ز اصلِ قصه از این ذاکران نگفت!
ور گفت از سر تو، زِ نی یاد کرد و بس
ور گفت از دهان تو، جز خیزران نگفت
فهمید ماجرا نه همین گریه کردن است
این راز سر به مهر به پیر و جوان نگفت
دانست اگر تو را بشناسند و بشنوند
طوفان به پا کنند همین مردمان، نگفت!
یک نکته بیش نیست پیام قیام تو
من عاجزم ز گفتن و آن روضهخوان نگفت!
#حسین_جنتی
#گریان_بی_نگاه
@naein_nameh
.
.
یک تَن شُکوهِ رزمِ تورا شایگان نگفت
شایستۀ تو آنچه که بایست، آن نگفت!
هرکس که رفت بر سر منبر به نام تو،
جز نالههای العطشت، داستان نگفت!
تا اشکِ خلق را به در آرَد ز چشم خشک،
جز مشکِ آن سوارِ ابَر قهرمان، نگفت!
مشکل سر تو بود و دهان تو بود و هیچ
یک تن ز اصلِ قصه از این ذاکران نگفت!
ور گفت از سر تو، زِ نی یاد کرد و بس
ور گفت از دهان تو، جز خیزران نگفت
فهمید ماجرا نه همین گریه کردن است
این راز سر به مهر به پیر و جوان نگفت
دانست اگر تو را بشناسند و بشنوند
طوفان به پا کنند همین مردمان، نگفت!
یک نکته بیش نیست پیام قیام تو
من عاجزم ز گفتن و آن روضهخوان نگفت!
#حسین_جنتی
#گریان_بی_نگاه
@naein_nameh
#آن_روزها
.
☑️ دمی در میقات یا جنّتُ المُعَلّی - ۱۴(قسمت چهاردهم)
(سرگذشت سفرِ شعبِ ابیطالب)
خاطراتِ سفر به سرزمینِ وحی و عتباتِ عالیات
*(سال ۱۳۸۷ هجری قمری - ۱۳۴۷ هجری شمسی)*
▫️به قلم: مرحوم حاج حبیب الله جابری انصاری
وقتی حضور مولا آمدند، فرمود خیمه ای زدند و دختر را در آن خیمه منزل دادند و به وسیله زنان وسائلی از چیزهای سرد یا برف یا هر چه، تهیه نمودند. البته این هم معجزه است و هم عِلمِ علی از این حرف ها بیشتر است. و کِرمی سنگین از بدن دختر بیرون آمد و پاکی دختر ثابت شد و آبروی قومی محفوظ ماند. امام علیه السّلام
فرمود: در کودکی دختر در مرغزار و آبخیز، بازی نموده [و] کرم کوچک، داخل رَحِم او شده و نَشْوْ و نُمُوّ نموده و به این صورت درآمده [است].
الغرض؛ فضیلت نماز در مسجد کوفه و زیارت قبور مُقدس جناب مسلم و هانی بسیار باشد و خدا نصیب همه اهل دنیا نماید، از آن فیض بهره برند.
در بیرون مسجد کوفه، آنجا که بین نجف و مسجد باشد، خانه ای قدیمی است که خانه یِ علی ابن ابیطالبش نامند و مردم آن خانه را دیدن نمایند و بین خانه و مسجد، گودال و خرابه ای است که گویند، زمان قدیم دارالاماره بوده و زمان عبدالملک مروان، از ریشه خراب نموده باشند.
و قصه یِ دارالاماره مذکور چنین است که بعد از کشته شدن مُصعب ابن زبیر، چون عبدالملک به اریکه خلافت نشست و مردم برای تبریک و چاپلوسی به دیدارش می آمدند، مرد تاریخ دانی اجازه خواست و گفت سَرِ خلیفه سلامت باشد ولی مرا داستانی از این گنبد [و] بارگاه باشد که اگر اجازه باشد به عرض رسانم. بعد از اجازه، مطلبی گفت که [آقا صادق تفرشی؟] شاعر شیرین زبان فارسی، خلاصه اش را به شعر درآورده و بد نیست اینجا نوشته شود:
"نادره مردی ز عرب هوشمند
گفت به عبدالملک از روی پند
زیر همین قُبّه و این بارگاه
روی همین مَسند و این جایگاه
بودم و دیدم بَرِ ابن زیاد
سَر که چه ها دید که چشمم مباد
سَر که هزارش سَر و افسر فدا
وارث دیهیمِ رسول خدا
بعد ز چندی سَر آن بد گهر
در بَرِ مُختار شدی جلوه گر
بعد که مُصعب سَر و سردار شد
زینت مجلس سَر مُختار شد
این سر مُصعب، به تقاضای کار
تا چه کند با سَرِ تو روزگار"
پس از بیان این مطلب و یادآوری، به دستور عبدالملک بنای دارالاماره را ویران نمودند. و باید هم ویران شود، ساختمانی که از بالای آن مسلم ابن عقیل را به زیر اندازند، و سَرِ پاک مقدس امام حسین (ع) را به حضور ظالم خونخوار [ی] مانند ابن زیاد پلید بَرند. درس عبرتی است برای مردم دنیا.
بالاتر از آنجا قبر و مقامی است در وسط صحرا و حَرم کوچکی است که گویند قبر میثم تَمّار از بزرگان صحابه مولا امیرمؤمنان آنجا باشد و مردم بدان جایگاه روند و زیارت نمایند و حاجت طلب نمایند. همه جا قبر اولیای خدا محل اجابت دعا است.
در سمت شمال مسجد کوفه به فاصله حوالی سه کیلومتر - یک فرسنگ کمتر - مساجد دیگری به نام «سهله» و مسجد «صعصعه» و مسجد «زید» باشد. آنجا مردم عراق شب های چهارشنبه روند و مُعتکف شوند و بعضی را اعتقاد است که هر کس چهل شب چهارشنبه به مساجد کوفه رود، امام غائب مهدی آل محمد (عج) را ملاقات نماید. و ما یک شب چهارشنبه در این سال و چند بار دیگر در زمان های پیش در آن مسجد رفتیم، اما شب تا صبح نماندیم. خدا قبول نماید.
بعد از زیارت نجف، و برنامه مساجد کوفه و دیداری از قبر کمیل ابن زیاد نخعی که آن هم در بیابان های بالای کوفه است، در کنار شط [فرات در] کوفه، دیداری از قبر یونس مَتّی پیغمبر معروف و سوار شونده در دلِ ماهی [انجام دادیم] که در قرآن هم به آن یاد شده و داستان قشنگی دارد و [شامل] رفتن او از قوم و نشستن در کشتی و افتادن به دَهان ماهی و در آن تاریکی ذکر خدا گفتن و [به] سلامت نجات یافتن [می شود] که مُفَصَّلاً اگر بخواهم بنویسم، چند صفحه لازم دارد و بنای این یادداشت بر اختصار است، مراجعت به کربلا نمودیم.
@yekhezaran
.
☑️ دمی در میقات یا جنّتُ المُعَلّی - ۱۴(قسمت چهاردهم)
(سرگذشت سفرِ شعبِ ابیطالب)
خاطراتِ سفر به سرزمینِ وحی و عتباتِ عالیات
*(سال ۱۳۸۷ هجری قمری - ۱۳۴۷ هجری شمسی)*
▫️به قلم: مرحوم حاج حبیب الله جابری انصاری
وقتی حضور مولا آمدند، فرمود خیمه ای زدند و دختر را در آن خیمه منزل دادند و به وسیله زنان وسائلی از چیزهای سرد یا برف یا هر چه، تهیه نمودند. البته این هم معجزه است و هم عِلمِ علی از این حرف ها بیشتر است. و کِرمی سنگین از بدن دختر بیرون آمد و پاکی دختر ثابت شد و آبروی قومی محفوظ ماند. امام علیه السّلام
فرمود: در کودکی دختر در مرغزار و آبخیز، بازی نموده [و] کرم کوچک، داخل رَحِم او شده و نَشْوْ و نُمُوّ نموده و به این صورت درآمده [است].
الغرض؛ فضیلت نماز در مسجد کوفه و زیارت قبور مُقدس جناب مسلم و هانی بسیار باشد و خدا نصیب همه اهل دنیا نماید، از آن فیض بهره برند.
در بیرون مسجد کوفه، آنجا که بین نجف و مسجد باشد، خانه ای قدیمی است که خانه یِ علی ابن ابیطالبش نامند و مردم آن خانه را دیدن نمایند و بین خانه و مسجد، گودال و خرابه ای است که گویند، زمان قدیم دارالاماره بوده و زمان عبدالملک مروان، از ریشه خراب نموده باشند.
و قصه یِ دارالاماره مذکور چنین است که بعد از کشته شدن مُصعب ابن زبیر، چون عبدالملک به اریکه خلافت نشست و مردم برای تبریک و چاپلوسی به دیدارش می آمدند، مرد تاریخ دانی اجازه خواست و گفت سَرِ خلیفه سلامت باشد ولی مرا داستانی از این گنبد [و] بارگاه باشد که اگر اجازه باشد به عرض رسانم. بعد از اجازه، مطلبی گفت که [آقا صادق تفرشی؟] شاعر شیرین زبان فارسی، خلاصه اش را به شعر درآورده و بد نیست اینجا نوشته شود:
"نادره مردی ز عرب هوشمند
گفت به عبدالملک از روی پند
زیر همین قُبّه و این بارگاه
روی همین مَسند و این جایگاه
بودم و دیدم بَرِ ابن زیاد
سَر که چه ها دید که چشمم مباد
سَر که هزارش سَر و افسر فدا
وارث دیهیمِ رسول خدا
بعد ز چندی سَر آن بد گهر
در بَرِ مُختار شدی جلوه گر
بعد که مُصعب سَر و سردار شد
زینت مجلس سَر مُختار شد
این سر مُصعب، به تقاضای کار
تا چه کند با سَرِ تو روزگار"
پس از بیان این مطلب و یادآوری، به دستور عبدالملک بنای دارالاماره را ویران نمودند. و باید هم ویران شود، ساختمانی که از بالای آن مسلم ابن عقیل را به زیر اندازند، و سَرِ پاک مقدس امام حسین (ع) را به حضور ظالم خونخوار [ی] مانند ابن زیاد پلید بَرند. درس عبرتی است برای مردم دنیا.
بالاتر از آنجا قبر و مقامی است در وسط صحرا و حَرم کوچکی است که گویند قبر میثم تَمّار از بزرگان صحابه مولا امیرمؤمنان آنجا باشد و مردم بدان جایگاه روند و زیارت نمایند و حاجت طلب نمایند. همه جا قبر اولیای خدا محل اجابت دعا است.
در سمت شمال مسجد کوفه به فاصله حوالی سه کیلومتر - یک فرسنگ کمتر - مساجد دیگری به نام «سهله» و مسجد «صعصعه» و مسجد «زید» باشد. آنجا مردم عراق شب های چهارشنبه روند و مُعتکف شوند و بعضی را اعتقاد است که هر کس چهل شب چهارشنبه به مساجد کوفه رود، امام غائب مهدی آل محمد (عج) را ملاقات نماید. و ما یک شب چهارشنبه در این سال و چند بار دیگر در زمان های پیش در آن مسجد رفتیم، اما شب تا صبح نماندیم. خدا قبول نماید.
بعد از زیارت نجف، و برنامه مساجد کوفه و دیداری از قبر کمیل ابن زیاد نخعی که آن هم در بیابان های بالای کوفه است، در کنار شط [فرات در] کوفه، دیداری از قبر یونس مَتّی پیغمبر معروف و سوار شونده در دلِ ماهی [انجام دادیم] که در قرآن هم به آن یاد شده و داستان قشنگی دارد و [شامل] رفتن او از قوم و نشستن در کشتی و افتادن به دَهان ماهی و در آن تاریکی ذکر خدا گفتن و [به] سلامت نجات یافتن [می شود] که مُفَصَّلاً اگر بخواهم بنویسم، چند صفحه لازم دارد و بنای این یادداشت بر اختصار است، مراجعت به کربلا نمودیم.
@yekhezaran
#حومه_نایین
.
چوپانان
حکایت تأسیس چوپانان
.
کاروانهای تجاری بین اصفهان و سمنان از انارک میگذشتند، اغلب ساربانها و قافله سالار آنها از اهالی انارک بودند. در یکی از
سفرهای تجاری که محمد علی رمضان قافله سالار بود و روحانی معروف محمد باقر قهی شاگرد برجسته شیخ احمد احسائی به
عنوان همسفر وی و کاروان را همراهی میکرد، در محل نزدیک چوپانان فعلی (چاه قدیمی که بارانداز بود) به قافله سالار می-
گوید به زودی در این محل آبادی بزرگی احداث خواهد شد، من به وضوح آنرا میبینم که سرسبز و خرم است.
محمد علی رمضان که ارادتی به شیخ داشت پس از سفر یک شرکت فامیلی تأسیس میکند که اعضای آن متشکل از حاج
محمد علی رمضان مستقیمی( محمد علی محمد ابراهیم )عمادی( حاج محمد حاج ابراهیم )زاهدی( محمد حاج عبدالله
(رحیمی) و نکته جالب و زیبا این که نام همه شرکاء محمد (ص) است, که درود و صلوات خدا بر او باد. این شراکت در مراحل
بعدی چند عضو جدید نیز پیدا کرد.
ابتدا با یک نفر مغّنی و با یک دست چرخ و دلو و طناب و بیل و کلنگ بار الاغی نموده به محل شتافته و اولین چاه را حفر
میکنند. چاه در عمق 12 متری به آب میرسد.
(نایین نامه ص۳۵۶)
@naein_nameh
.
چوپانان
حکایت تأسیس چوپانان
.
کاروانهای تجاری بین اصفهان و سمنان از انارک میگذشتند، اغلب ساربانها و قافله سالار آنها از اهالی انارک بودند. در یکی از
سفرهای تجاری که محمد علی رمضان قافله سالار بود و روحانی معروف محمد باقر قهی شاگرد برجسته شیخ احمد احسائی به
عنوان همسفر وی و کاروان را همراهی میکرد، در محل نزدیک چوپانان فعلی (چاه قدیمی که بارانداز بود) به قافله سالار می-
گوید به زودی در این محل آبادی بزرگی احداث خواهد شد، من به وضوح آنرا میبینم که سرسبز و خرم است.
محمد علی رمضان که ارادتی به شیخ داشت پس از سفر یک شرکت فامیلی تأسیس میکند که اعضای آن متشکل از حاج
محمد علی رمضان مستقیمی( محمد علی محمد ابراهیم )عمادی( حاج محمد حاج ابراهیم )زاهدی( محمد حاج عبدالله
(رحیمی) و نکته جالب و زیبا این که نام همه شرکاء محمد (ص) است, که درود و صلوات خدا بر او باد. این شراکت در مراحل
بعدی چند عضو جدید نیز پیدا کرد.
ابتدا با یک نفر مغّنی و با یک دست چرخ و دلو و طناب و بیل و کلنگ بار الاغی نموده به محل شتافته و اولین چاه را حفر
میکنند. چاه در عمق 12 متری به آب میرسد.
(نایین نامه ص۳۵۶)
@naein_nameh
اصلاحیه
جناب اقای مرتضوی ( اقا ذبیح) در خصوص عمق چاه که پنجاه متر بوده و پدر اقای زاهدی مرحوم حاج محمد رحیم بوده است به تصحیح و تکمیل مطلب پرداخته اند . از توجه ایشان تشکر می شود.همچنین مرحوم شیخ محمد باقر قهی شاگرد مستقیم ایشان نبوده و از جمله علمای شیخیه می دانند.
جناب اقای مرتضوی ( اقا ذبیح) در خصوص عمق چاه که پنجاه متر بوده و پدر اقای زاهدی مرحوم حاج محمد رحیم بوده است به تصحیح و تکمیل مطلب پرداخته اند . از توجه ایشان تشکر می شود.همچنین مرحوم شیخ محمد باقر قهی شاگرد مستقیم ایشان نبوده و از جمله علمای شیخیه می دانند.
#طنز_هفته
#کرونا
.
ملا محمد جهانپور سخنگوی وزارت صحت عامه: به زودی خط تولید واکسن کووطالب با ظرفیت دو میلیون دوز در روز افتتاح خواهد شد. به آمریکا واکسن خواهیم داد.
@Sahamnewsorg
#کرونا
.
ملا محمد جهانپور سخنگوی وزارت صحت عامه: به زودی خط تولید واکسن کووطالب با ظرفیت دو میلیون دوز در روز افتتاح خواهد شد. به آمریکا واکسن خواهیم داد.
@Sahamnewsorg
Forwarded from نایین فردا 🇮🇷
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📃عمه هاجر و حاجعلی، محیطبانان بینام و نشان طبیعت + تصاویر و فیلم
زوج عاشق طبیعت سالهاست در پناهگاه حیات وحش عباسآباد نائین ازگونههای مختلف جانوری محافظت میکنند.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، مرکز اصفهان؛ پناهگاه حیات وحش عباسآباد نائین با ۳۰۸ هزار هکتار وسعت پناهگاه گونههای مختلف جانوری، چون گرگ، پلنگ، کل وبز، میش و قوچ، گرگ، روباه، پرندگان و خزندگان است.
عمه هاجر و حاجعلی پس از بازگشت از شهر به زادگاهشان باغ و مزرعهای برای حیوانات ایجاد کردهاند که با توجه به خشکسالی، همه…
🔻ادامه مطلب در لینک زیر:
🌐http://www.naeinfarda.ir/عمه-هاجر-و-حاج-علی،محیط-بانان-بی-نام-و-ن/
#اخبار_شهرستان_نایین
#چوپانان #عباس_آباد #حیات_وحش #عاشقان_طبیعت
#نایین_فردا #رسانه_خبری_فرهنگی_اجتماعی
@NaeinFarda
زوج عاشق طبیعت سالهاست در پناهگاه حیات وحش عباسآباد نائین ازگونههای مختلف جانوری محافظت میکنند.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، مرکز اصفهان؛ پناهگاه حیات وحش عباسآباد نائین با ۳۰۸ هزار هکتار وسعت پناهگاه گونههای مختلف جانوری، چون گرگ، پلنگ، کل وبز، میش و قوچ، گرگ، روباه، پرندگان و خزندگان است.
عمه هاجر و حاجعلی پس از بازگشت از شهر به زادگاهشان باغ و مزرعهای برای حیوانات ایجاد کردهاند که با توجه به خشکسالی، همه…
🔻ادامه مطلب در لینک زیر:
🌐http://www.naeinfarda.ir/عمه-هاجر-و-حاج-علی،محیط-بانان-بی-نام-و-ن/
#اخبار_شهرستان_نایین
#چوپانان #عباس_آباد #حیات_وحش #عاشقان_طبیعت
#نایین_فردا #رسانه_خبری_فرهنگی_اجتماعی
@NaeinFarda
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#حقیقت_واقعه
.
✅من با کسی که مفهوم «کلمه» را نمیفهمد، حرفی ندارم
#احمد_العیوضی، بازیگر مصری اقدام به خواندن بخشی از نمایشنامه ممنوعالپخش ثارالله اثر عبدالرحمن الشرقاوى شاعر و نویسنده مصرى میکند. عبارات و تعابیر زیبایی از معنای «کلمه» بکار میبرد که واقعا ارزش دیدن و شنیدن دارد. آنجا که #ولید، بیعت کردن را فقط یک «کلمه» ساده میداند...
اما در نگاه #امامحسین، «کلمه» بسیار بزرگ و با اهمیت است...
@naein_nameh
.
✅من با کسی که مفهوم «کلمه» را نمیفهمد، حرفی ندارم
#احمد_العیوضی، بازیگر مصری اقدام به خواندن بخشی از نمایشنامه ممنوعالپخش ثارالله اثر عبدالرحمن الشرقاوى شاعر و نویسنده مصرى میکند. عبارات و تعابیر زیبایی از معنای «کلمه» بکار میبرد که واقعا ارزش دیدن و شنیدن دارد. آنجا که #ولید، بیعت کردن را فقط یک «کلمه» ساده میداند...
اما در نگاه #امامحسین، «کلمه» بسیار بزرگ و با اهمیت است...
@naein_nameh
#حومه_نایین
.
انارک
آمدیم انارک ،این انارک تفصیل دارد. خلق بسیار ،آب کمی دارد. عوض همه چیز شتر دارد. مثلا اگر شتر این ده عُشرش(یک دهم) آب ده را بخورد جوب می ایستد.همه تعیّش اهل ده منحصر به یک باغ است. زمین ده هم خیلی پست و بلند است.تمام زن ها از اعلا تا ادنی لباس شان به یک قسم است.مثلا همه چادرشان سفید است.تنبان آبی،دم تنبان ،قرمز دوخته اند.دخترهای خوشگل دیدم. جای خان را خالی کردم . یک شب هم لَنگ کرده،کاروانسرای کوچک نویی دارد . زنی بنا کرده،شوهرش و خودش خدمت کردند. این زن سه دختر به یک شکم زایید.دوتای ان ها را عقد بسته. دیدم به سن چهارده سال یکی را دایه به شور انداخته.....شب هفتم رمضان بار کردیم جفت حوطه. اگرچه آبادی نداشت ولی هوایش خوب بود.
نقل از سفرنامه شاهزاده خانم قاجار در سفر به مکه در صد و چهل سال قبل
@naein_nameh
.
انارک
آمدیم انارک ،این انارک تفصیل دارد. خلق بسیار ،آب کمی دارد. عوض همه چیز شتر دارد. مثلا اگر شتر این ده عُشرش(یک دهم) آب ده را بخورد جوب می ایستد.همه تعیّش اهل ده منحصر به یک باغ است. زمین ده هم خیلی پست و بلند است.تمام زن ها از اعلا تا ادنی لباس شان به یک قسم است.مثلا همه چادرشان سفید است.تنبان آبی،دم تنبان ،قرمز دوخته اند.دخترهای خوشگل دیدم. جای خان را خالی کردم . یک شب هم لَنگ کرده،کاروانسرای کوچک نویی دارد . زنی بنا کرده،شوهرش و خودش خدمت کردند. این زن سه دختر به یک شکم زایید.دوتای ان ها را عقد بسته. دیدم به سن چهارده سال یکی را دایه به شور انداخته.....شب هفتم رمضان بار کردیم جفت حوطه. اگرچه آبادی نداشت ولی هوایش خوب بود.
نقل از سفرنامه شاهزاده خانم قاجار در سفر به مکه در صد و چهل سال قبل
@naein_nameh
#آداب_رسوم_نایین_قدیم
.
مراسم آئینی در نایین
1 .در شب تاسوعا مردم هفت محل نایین به امام زاده سلطان سیدعلی برای اقامه سوگواری می روند و روز عاشورا حیدری ها
(دو محل کلوان و در مسجد)به سلطان موصلیه و نعمتی ها باز به امام زاده می رفته اند که این سنت ادامه دارد، اگر اندک تقدم و تأخری در طرز حرکت دستجات رخ می داد سوگواری برای امام به سوگواری شخصی تبدیل می شد، حتی گاهی منجر به قتل هم شده است.
2.غیر از نخل دوغولی نخلهای متعدد دیگری هم در کار بوده و هست که یکی از آنها نخل معروف به «سوتی خان» است که به
زبان محلی (سیتی خان) گفته می شود. این نخل اکنون در مسجد بابا عبدالله نایین موجود است و با اینکه عریان است و
دارای روپوش و شمشیر و سپر و آیینه و زنگ و معجر نیست، معذالک از همه نخل های نایین معنون تر است و اگر آن
را حرکت بدهند و از بالای بام مسجد به کوچه بیاورند (زیرا از درب مسجد نمی توان خارج کرد)دست کمی از ظهور دُهُل
هسته خرمایی۱ نخواهد بود.
ا_دهل هسته خرمایی که در بین محلات بر سر تصاحب آن اختلاف بوده سالیان زیادی است مفقود شده و در هیچ محله ای ظاهر نشده است.
@naein_nameh
.
مراسم آئینی در نایین
1 .در شب تاسوعا مردم هفت محل نایین به امام زاده سلطان سیدعلی برای اقامه سوگواری می روند و روز عاشورا حیدری ها
(دو محل کلوان و در مسجد)به سلطان موصلیه و نعمتی ها باز به امام زاده می رفته اند که این سنت ادامه دارد، اگر اندک تقدم و تأخری در طرز حرکت دستجات رخ می داد سوگواری برای امام به سوگواری شخصی تبدیل می شد، حتی گاهی منجر به قتل هم شده است.
2.غیر از نخل دوغولی نخلهای متعدد دیگری هم در کار بوده و هست که یکی از آنها نخل معروف به «سوتی خان» است که به
زبان محلی (سیتی خان) گفته می شود. این نخل اکنون در مسجد بابا عبدالله نایین موجود است و با اینکه عریان است و
دارای روپوش و شمشیر و سپر و آیینه و زنگ و معجر نیست، معذالک از همه نخل های نایین معنون تر است و اگر آن
را حرکت بدهند و از بالای بام مسجد به کوچه بیاورند (زیرا از درب مسجد نمی توان خارج کرد)دست کمی از ظهور دُهُل
هسته خرمایی۱ نخواهد بود.
ا_دهل هسته خرمایی که در بین محلات بر سر تصاحب آن اختلاف بوده سالیان زیادی است مفقود شده و در هیچ محله ای ظاهر نشده است.
@naein_nameh
#آن_روزها
☑️ دمی در میقات یا جنّتُ المُعَلّی - ۱۵(قسمت پانزدهم)
(سرگذشت سفرِ شعبِ ابیطالب)
خاطراتِ سفر به سرزمینِ وحی و عتباتِ عالیات
*(سال ۱۳۸۷ هجری قمری - ۱۳۴۷ هجری شمسی)*
▫️به قلم: مرحوم حاج حبیب الله جابری انصاری
با اینکه در تنگی وقتیم و بین راه قبله به وطن و در پناه امام حسین (ع)، بعضی از رفقا طالب شدند که چند روزی به کشور سوریه مسافرت نمایند. از کربلا تا دمشق، پایتخت کشور جمهوری سوریه، قریب به دویست و هشتاد فرسنگ راه است. با تریلرِ مسافریِ شرکت عَبْر الصَّحرا، عازم آن دیار شدیم. آن روز و شب تمامش راه آمدیم و از بیابان های وسیع [که] بعضی جاها، خشک و شن زار مانند بیابان جندق، و بعضی جاها آباد و سبز و خرّم، و بعضی جاها خرماستان های فراوان در کنار راه [بود]، گذشتیم و از گمرک کشور اردن هاشمی گذشتیم.
در صحرای اردن، همه جا آثار جنگ بود و خیمه های سربازان، مانندِ رویِ یتیمان زرد و آفتاب سوخته بود. در کشورِ ملک حسین، جز کامیونْ قراضه ها و توپْ کُهنه ها و بِرنُوهای فرسوده و سربازهایِ بیچاره، چیز دیگری به چشم نمی خورد. همه چیز و همه یِ مطالب، تَحتُ الشُّعاعِ جنگ اعراب و اسرائیل بود. ای جنگِ خانمان سوز، خدا لعنتت کند و خدا اربابانِ جنگ افزا را نفرین نماید.
ما با سرعت از خاک اردن گذشتیم. البته باغستان های سیب در اردن فراوان است، ولی نه از راهی که امسال ما رفتیم، بلکه در نزدیک های راه فلسطین و اورشلیم که مسجد الاقصی در آنجا است و شهر حضرت سلیمان نبی است. و نویسنده را چند سال قبل که جنگ، بدین گرمی نبود، [توفیق] یک سفرِ چند روزه [به فلسطین] نصیب شد و در مسجدالاقصی و خلیلِ قُدس و قبورِ جمیعِ انبیاءِ سلف، من جمله جنابِ یعقوب و یوسف و همه انبیاء، نماز خوانده ام و دعایِ خیر برای جمیع بندگانِ خدا نموده ام.
ساعت ۹ صبح روز بعد، وارد مرز سوریه شدیم. تشریفات مرزی و گمرکی کشورهای عربی معمولاً بی دردسر و بدون معطّلی است، ولی عراقی ها بعضی وقت [ها]، اذیت های مغرضانه می نمایند. در هر حال به مرز سوریه که رسیدیم، صحرا [: دشت]، سبز و خُرّم بود و همه جا نعمت و خوشی به چشم می خورد. چند شهرک، در سَرِ راهِ ما بود و باغستان های انواع درخت ها، خاصّه شجره یِ زیتون و سیب و گردو و جمیع درخت های باردِهِ خوب و گندمستان هایِ فراوان، به چشم می خورد.
یک پادگان نظامی نسبتاً بزرگ و مجهّز هم نزدیک راه هست [که از کنار آن] گذشتیم و وارد شهر دمشق، بهترین و بزرگ ترین شهرستانِ آن سرزمین شدیم. [دمشق]، شهری است زیبا، خوش آب و هوا و درخت های انبوهی [که] در اطراف شهر [هست]، منظره یِ نیکویی دارد.
در کَراجِ [:گاراژ] نصر، از تریلر [مسافری] پیاده شدیم و به سمت محله یِ خراب [الأمين] که جایگاه زائران ایران است، حرکت نمودیم. برای من این شهر، خیلی نا آشنا نیست، چون قبلاً اینجا بوده ام.
شهر دمشق را چنان نعمتی و فراخی است که کسی نتواند [درباره آن مناقشه و] گفتگو کند. مردمانش بُلَندْ قد و چاق و سُرخگون، به پَرِّ گُل ماننده باشند و مثل اینکه این مردم را خداوند جَلَّت عظمته، برای خوشی آفریده است و هم در این شهر دیدنی ها و مناظرِ زیبا و بدیع، زیاد باشد اما ناگزیر از [آوردن] چند مطلب هستم.
شهر در دامنه کوهستانِ برف گیرِ بزرگی واقع است، و رودی از وسط شهر جریان دارد که به واسطه آن، آبْ فراوان باشد و باغات زیاد و انواع میوه ها و سبزیجات و لبنیات به حَدِّ وافر و با قیمتِ مناسب، یافت شود. در این فصل که چهار روز به نوروزِ عجم مانده باشد، سیب و پرتقال هر یک به کیلویی یک تومان، فراوان تَر از کاه در فصلِ خرمن باشد. کره یِ گاو و گوسفندِ خالص به یک سیر، چهار ریال می باشد. همه جا همه چیز فراوان [است]
@yekhezaran
☑️ دمی در میقات یا جنّتُ المُعَلّی - ۱۵(قسمت پانزدهم)
(سرگذشت سفرِ شعبِ ابیطالب)
خاطراتِ سفر به سرزمینِ وحی و عتباتِ عالیات
*(سال ۱۳۸۷ هجری قمری - ۱۳۴۷ هجری شمسی)*
▫️به قلم: مرحوم حاج حبیب الله جابری انصاری
با اینکه در تنگی وقتیم و بین راه قبله به وطن و در پناه امام حسین (ع)، بعضی از رفقا طالب شدند که چند روزی به کشور سوریه مسافرت نمایند. از کربلا تا دمشق، پایتخت کشور جمهوری سوریه، قریب به دویست و هشتاد فرسنگ راه است. با تریلرِ مسافریِ شرکت عَبْر الصَّحرا، عازم آن دیار شدیم. آن روز و شب تمامش راه آمدیم و از بیابان های وسیع [که] بعضی جاها، خشک و شن زار مانند بیابان جندق، و بعضی جاها آباد و سبز و خرّم، و بعضی جاها خرماستان های فراوان در کنار راه [بود]، گذشتیم و از گمرک کشور اردن هاشمی گذشتیم.
در صحرای اردن، همه جا آثار جنگ بود و خیمه های سربازان، مانندِ رویِ یتیمان زرد و آفتاب سوخته بود. در کشورِ ملک حسین، جز کامیونْ قراضه ها و توپْ کُهنه ها و بِرنُوهای فرسوده و سربازهایِ بیچاره، چیز دیگری به چشم نمی خورد. همه چیز و همه یِ مطالب، تَحتُ الشُّعاعِ جنگ اعراب و اسرائیل بود. ای جنگِ خانمان سوز، خدا لعنتت کند و خدا اربابانِ جنگ افزا را نفرین نماید.
ما با سرعت از خاک اردن گذشتیم. البته باغستان های سیب در اردن فراوان است، ولی نه از راهی که امسال ما رفتیم، بلکه در نزدیک های راه فلسطین و اورشلیم که مسجد الاقصی در آنجا است و شهر حضرت سلیمان نبی است. و نویسنده را چند سال قبل که جنگ، بدین گرمی نبود، [توفیق] یک سفرِ چند روزه [به فلسطین] نصیب شد و در مسجدالاقصی و خلیلِ قُدس و قبورِ جمیعِ انبیاءِ سلف، من جمله جنابِ یعقوب و یوسف و همه انبیاء، نماز خوانده ام و دعایِ خیر برای جمیع بندگانِ خدا نموده ام.
ساعت ۹ صبح روز بعد، وارد مرز سوریه شدیم. تشریفات مرزی و گمرکی کشورهای عربی معمولاً بی دردسر و بدون معطّلی است، ولی عراقی ها بعضی وقت [ها]، اذیت های مغرضانه می نمایند. در هر حال به مرز سوریه که رسیدیم، صحرا [: دشت]، سبز و خُرّم بود و همه جا نعمت و خوشی به چشم می خورد. چند شهرک، در سَرِ راهِ ما بود و باغستان های انواع درخت ها، خاصّه شجره یِ زیتون و سیب و گردو و جمیع درخت های باردِهِ خوب و گندمستان هایِ فراوان، به چشم می خورد.
یک پادگان نظامی نسبتاً بزرگ و مجهّز هم نزدیک راه هست [که از کنار آن] گذشتیم و وارد شهر دمشق، بهترین و بزرگ ترین شهرستانِ آن سرزمین شدیم. [دمشق]، شهری است زیبا، خوش آب و هوا و درخت های انبوهی [که] در اطراف شهر [هست]، منظره یِ نیکویی دارد.
در کَراجِ [:گاراژ] نصر، از تریلر [مسافری] پیاده شدیم و به سمت محله یِ خراب [الأمين] که جایگاه زائران ایران است، حرکت نمودیم. برای من این شهر، خیلی نا آشنا نیست، چون قبلاً اینجا بوده ام.
شهر دمشق را چنان نعمتی و فراخی است که کسی نتواند [درباره آن مناقشه و] گفتگو کند. مردمانش بُلَندْ قد و چاق و سُرخگون، به پَرِّ گُل ماننده باشند و مثل اینکه این مردم را خداوند جَلَّت عظمته، برای خوشی آفریده است و هم در این شهر دیدنی ها و مناظرِ زیبا و بدیع، زیاد باشد اما ناگزیر از [آوردن] چند مطلب هستم.
شهر در دامنه کوهستانِ برف گیرِ بزرگی واقع است، و رودی از وسط شهر جریان دارد که به واسطه آن، آبْ فراوان باشد و باغات زیاد و انواع میوه ها و سبزیجات و لبنیات به حَدِّ وافر و با قیمتِ مناسب، یافت شود. در این فصل که چهار روز به نوروزِ عجم مانده باشد، سیب و پرتقال هر یک به کیلویی یک تومان، فراوان تَر از کاه در فصلِ خرمن باشد. کره یِ گاو و گوسفندِ خالص به یک سیر، چهار ریال می باشد. همه جا همه چیز فراوان [است]
@yekhezaran