زبان نایینی
1.08K subscribers
4.21K photos
1.56K videos
211 files
384 links
این کانال فقط جهت ترویج و آموزش زبان نایینی و گسترش فرهنگ محلی است.
ارتباط با ادمین
@emamiarandi
Download Telegram
#جمعه_بازار
.
جمعه با شعر و موسیقی
#شعر_ها | آتشِ قلم

می‌خواستم که دل بِکَنم از خودم...نشد!
صد بار توبه کردم و این‌بار هم نشد

دلبر هزار و حضرتِ دلدار، یک نفر
هرگز کسی بجز تو عزیزِ دلم نشد

از لحظه‌ای که دل به هوای تو پر کشید
از عشقِ من به چشمِ تو یک ذره کم نشد

جز دل که در وفای تو جان داد و دم نزد
نزد تو کَس به نقضِ وفا متهم نشد

هرچیز با گذشتِ زمان محو شد ولی
عشقِ تو رهسپارِ دیارِ عدم نشد

تاریخِ انقضای جهان هم مشخص است
جز عشق، هیچ قصه به عالم عَلَم نشد

می‌خواستم تو را بِنِویسم ز سوزِ دل
کاغذ حریفِ آتشِ تندِ قلم نشد!

#علی_حاجیلاری

@yekhezaran
2_5443072179467979236.mp4
1.9 MB
#جمعه_بازار
.
☆به سر آمد شب غم بار دگر روز رسید
♡دست خورشید به تن جامه‌ی پرنور کشید

☆بلبل نغمه سرا چهچه خوان در برِ من
♡غزلم بار دگر زمزمه‌ی عشق شنید
#محمد_امیری
@naein_nameh
#طنز_هفته
.
بهلول را گفتند که فلانی هنگام تلاوت قرآن چنان از خود بیخود میشود که نقش بر زمین شده و غش میکند.
بهلول گفت:
او را بر سر دیوار بگذارید تا تلاوت کند، اگر غش کرد در عمل خود صالح است...

@naein_nameh
#مشاهیر_نایین
.
میرزا محمود امام جمعه
مرحوم میرزا محمود امامی نایینی پدر مرحوم حسین امامی نایینی مؤلف گرانقدر کتاب های نایین قدیم و خاندانهای قدیم نایین هستند و از اعقاب حاج مؤمن و میرزا مغیث است که از رجال نامی نایین در دوره صفویه بوده اند .
مرحوم امام جمعه در سال ۱۲۹۳ هجری قمری در نایین متولد و نواده حاج میرزا سعید امام جمعه معروف نایین است.‌ وی جامع مراتب حسن خلق و فقاهت بود و قضاوت شرعیه نایین نیز با وی بود. در سرودن شعر و کتابت مکاتبات نمونه و سرآمد بود.
از مدرسان به نام نایین که در اطاق روی ساباط در خانه بسیار معروف و قدیمی( خانه امامی ها) دوره صفویه کلاسی داشت ، این خانه قدیمی که عروس های امام جمعه به میراث فرهنگی اهدا کرده اند و اکنون محل استقرار اداره میراث فرهنگی است در دوره قاجار بخش هایی از ان دستخوش تغییر و مرمت شد. خاندان امامی نایینی از جمله خانواده های معروف نایین و سعادت درک محضر جناب عطا خان امامی در دبیرستان طبا را داشته ام.
@naein_nameh
#مثل_حکم_نایینی
#کلمه_ترکیبهای_نایینی
.
چوراش کور کوری کیره، اَر گِرتَه
چراغش سوسو می زند و آسیاب می چرخد
کنایه از گذران زندگی با آب باریکه

لغات (چورا=چراغ، کورکوری=سوسو می زند، اَر=آسیاب، گِرته=می چرخد)
.
چوراش روشو
چراغش روشن است
تمثیلی مخصوص زوج های جدید و دعایی برای عروس و داماد:
شالا چوراتی تا صُب ایسیجه
ان شالله در زندگی موفق و خوشبخت باشید و تا آخر عمر به شادی بگذرانید
@naein_nameh
#پنجاه_یادگار_در_نایین
.
کوه کلیزه
یکی از آثار قدمت نایین در سه کیلومتری نایین و در کوه کلیزه(کُه ریزه) ستونی دست ساز با طول تقریبی ۱۷۰ و ارتفاع ۶۰ سانتی متر است که با مصالح(سنگ و آهک و ساروج و سفیده تخم مرغ ) ساخته شده و به حمام جنٌ و پری یا لنگرگاه معروف است. (گفته شده قدیم بندرگاه بوده و ناخدایان کشتی خود را به ان محکم می کردند)
این ستون با این احتمالا جز این مورد محل و موردی ندارد.
نقل از:
ویژگی های زبان مخلی نایین
@naein_nameh
#آموزش_گویش_نایینی
.
با سلام جمله های امشب
۱-من هرروز حسن را توی پارک می دیدم ،می دوید و ورزش می کرد. دیروز سراغش را گرفتم گفتند ازاین محل رفت۰
۲-آقا محسن خیلی کشور ها رفت درس موسیقی خواند دکترا گرفت الان استاد دانشگاه و صدا وسیماست۰
۳-علی و رضا همدیگر را بعد از سی سال دیدند هردو پیر شده بودند۰
یاد می گیرم
یادمی گیری
یاد می گیرد
یادمی گیریم
یاد می گیرید
یاد می گیرند۰
باتشکر اسماعیل ذبیحی طاری
ترجمه به زبان مادری
.
۱-می هِر رو حسنم تو پارک وَ دی گو وَسٌو و ورزشش که، هیزی وَم رسا کیاوَه، شیوات از اند شیه
۲-,اقا محسن تو مالی یاها وَه درسش ورخونت، تا دکتری موسیقیش هَگیرفت، اُسمی استاد تلویزیونو
۳-علی خُی رضا بعد از سی سال هِمُش ایدی، هردوشی پیر گِرتاین
افعال:
بَلد بی
بلد بی(تو)
بلد بو
بلد بِم
بلد بید
بلد بِن
@naein_nameh
#مشاهیر_نایین
#تاریخچه_نایین


خان بابا خان طباطبایی برادر دکتر طبا( معروف به دوکَلو)
، او فرزند مرتضی قلیخان متولی باشی و لیسانسه ادبی بود که مقالاتش زینت بخش جراید کشور بود. چهار دوره پیاپی نماینده نایین بود (دوره-دهم، یازدهم، دوازده و سیزدهم که این دوره های نمایندگی دو ساله بود)
در آن زمان مجلس تصویب کرد فقط افراد باسواد حق رأی دارند تا ارای مردم خرید و فروش نشود. او با زیرکی از ترفند
جالبی استفاده کرد و چون میدانست مردم غالباً بی سواد هستند در تجمع مردم گفت شما هم باسوادید و موقع رأی دادن
اظهار کنید میتوانید بنویسید.
همه شما کَلوی دهل زنی را دیده اید، در برگ رأی دو تا کلو را برعکس (وارونه) بکشید و دو نقطه در زیرش بنویسید میشود اسم من (بابا) و بهمین روش چندین دوره نمایندگی مجلس شورای ملی از طرف مردم نایین بود.
البته از حق نگذریم این خاندان افرادی عالم و فهیم و اصیل و نایین دوست بودند.
(تصویر و برداشت مطلب از تاریخ نایین مرحوم بلاغی)
@naein_nameh
✔️مصیبت چکمه‌هایی می‌پوشید که پیوسته زمخت‌تر می‌شد و قدم‌هایی پیوسته بلندتر و پرصداتر برمی‌داشت تا همه‌جاگیر شود. …. آخر مصیبت را نمی‌شود در سرداب به زنجیر کشید. در سرداب هم که باشد همراه با فاضلاب به لوله‌کشی نفوذ می‌کند و از لوله‌های گاز به همه جا سر می‌کشد و به همه خانه‌ها وارد می‌شود و مردم که دیگ‌شان را بار می‌گذارند روح‌شان هم خبر ندارد که غذاشان با آتش مصیبت پخته می‌شود.

طبل حلبی
گونتر گراس

🔸امروز سالگرد درگذشت گونترگراس رمان نویس آلمانی و برنده جایز نوبل ادبی است.
@sahandiranmehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#بیدار_باش نماد همدلی دارالسادات نایین
#سنت_دیرینه که در عصر مدرنیته توسط
مردم #محله_محمدیه_نایین احیا شده است.
#صدای_نایین

@Sedayenaein
#آموزش_گویش_نایینی
.
🌸🍃🌸
🍃
🌸
#یادش_بخیر
بخش سیزدهم

از صفایی سیزّه و نَوروز نَواج/
از آجیل و تُخمُر و از یوُز نَواج/
شاهی نَوروز و حاجی فیروز نَواج/
یوُرُ اَبی دی هَمَه خُی سوز نَواج/
ماهیی حلقه لُنجو یادُش بخیر/

🌺🌺🌺🌺

سیزّه = سیزده ، سیزده بدر
نَوْروز = نوروز
نَواج = نگو
تًخمُر = تخم مرغ
یوُز = گردو
شاهی نَوروز = میر نوروزی
یوُر = بیا
اَبی = دگر ، دیگه
خُی = با
ماهیی حلقهَ لُنجو = ماهی ای که حلقه ای در بینی داشته
لُنج = بینی ، دماغ

شعر از جناب سید رضا مرتضوی متخلص به «کوچک»
.
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
@naein_nameh
#آن_روزها
.
سپاه دانش
خاطرات سربازی
قسمت یازدهم

خاطره رفتن به سربازی
(سپاهی دانش)📚
قسمت هشتم‌:
ما نیمه اول بهمن ماه ۴۴که به روستای پرلوک رفتیم تمام ایام را در روستا به تدریس وپیگیر ساختمان دبستان بودیم . تنها عصر پنجشنبه به همدان میرفتیم وعصر جمعه به روستا بر می گشتیم.🌸
تعطیلات عید نوروز فرا رسید! وعازم کجان شدم . پدرم گفت مانند سالهای گذشته ما به عید دیدنی همه خانواده های سادات و بزرگان وریش سفیدان واقوام میرویم وهیچ کاری هم به اختلافات و دودستگی نداریم. چند روزی را به دید وبازدید گذراندیم یادش بخیر. خاطرات بسیارخوب از عید نوروز برایم باقی مانده است.🟢
بر حسب وظیفه میبایستی صبح چهاردهم فروردین در محل خدمت حاظر می شدم ، روز یازدهم کجان را ترک واز طریق اردستان کاشان به تهران رفتم ،باز هم یک شب در خدمت پسر عمه و خواهر خواهر زاده ها بودم و با اتوبوس اتو الوند ازخیابان سپه بسوی همدان حرکت و خود را برای شب سیزدهم به روستا رساندم . وقتی وارد اتاق شدم اقای علیخانی قبل از من آمده بودند. ذاتا انسانی منضبط و عاشق خدمت بود.🍂 سیزده بدر رادر باغ جلو ساختمان در حال ساخت دبستان گذراندیم🌸 اکثریت اهالی هم به دیدن ما امدند وهر یک هم با دست پر و روی خوش و از ماپذیرایی نمودند .💐 مردمانی ساده ، مهربان، با صفا ، وواقعا دوست داشتنی . در چهارده ماه خدمت، به ما اجازه خرید نان ولبنیات نمی دادند،اهالی روستا مارا هم فرزندان خود میدانستند وهم مهمان از نظر اخلاقی وآداب ورسوم زشت میدانستند که مهمان آنها برای نان ولبنیات پول بدهد . چه ؟ رشته پلو های با مزه ای ! از شیر وماست و پنیر وکره و سر شیر وعسل هم که نگو ونپرس ما هم خود را فرزند روستای آنان میدانستیم . وبپاس مهمان نوازی هایشان بیشتر به فرزندانشان میرسیدیم واز همدان دفتر ومداد وتراش وپاک کن مداد رنگ به اندازه کافی خریداری وبه بهانه های مختلف به فرزندانشان جایزه میدادیم تا با علاقه بیشر درس بخوانند. 🌲
اهالی روستا علاوه بر جشن نوروز جشن ها ومراسم متعددی داشتند.: مثلا جشن پایان درو ' جشن انگور چینی، جشن مهرگان ،جشن چله و مراسم خرمنکوبی ، مراسم عقد وعروسی ها که مفصل و هفتگی بود. طبیعت روستا سر سبز و زیبا ورودخانه پراز آب وقنات هم‌مملو آب . کشاورزان، هم کشت آبی داشتند وهم دیم کاری! مقدار بذر آنها متفاوت مثلا کدخدا ورئیس انجمن وچند نفر دیگر هر ساله هر یک تاچهار تن بذر لازم داشتند محصول بحمداله خوب بود درتابستان سال ۴۵ 🍂 ۲ درصد سهم انجمن ده از محصولات سی خروار بودعلاوه بر شیوه شخم سنتی با گاو آهن به تازگی چند تراکتور هم خریده بودند ، کشاورزان هم با عشق وعلاقه کار میکردند چون همه صاحب زمین بودند وحاصل زحمات را خودشان برداشت میکردند ،اهالی از < خانم بزرگ> مادرمالک سابق روستا راضی بودند وبا دیده احترام باو مینگریستندو به نیکی ازاو یاد میکردند،میگفتند بانوی پرهیزکار،متشخص وبخشنده وشجاع وخیر خواه بوده است.🌸روزی به روستا آمد !همه بدیدارش شتافتند.خانم بزرگ ،راننده خود را فرستاده و پیغام داده بودند که بدلیل کهولت سن نمیتوانندپیش ما بیایند وما را برای ناهار دعوت کرده بودند.ظهر خدمت ایشان رسیدیم 🌿 پس از اظهار تشکر نشستیم کوفته تبریزی آماده کرده بودند! در یک سینی بزرگ روی میز ناهار خوری . برای اولین بار بود که چنین کوفته به این بزرگی باندازه هندوانه میدیدم. پس از صرف ناهار این بانوی محترم گفتند این باغ که در آن دبستان میسازید مهریه من است وخاطرات بسیار خوبی از آن دارم.اما چون برای مدرسه استفاده میشود بنده آنرا واگذآر کردم تا نامم به نیکی باقی بماندواز شما هم میخواهم فرزندان این کشاورزان را خوب تربیت کنید! که مفید باشند. ادم‌های وفادار و نجیبی هستند .📚 هر وقت هم همدان آمدید درب خانه من بروی مهمان باز است.🍂 منصور خان هم این جارا(نام پسرش مالک سابق این روستا ) بیشتر از همه روستاهایش دوست داشت اما ماموران اصلاحات ارضی توجه نکردند....... وگریان شد ! من هم تحت تاثیر قرار گرفتم گفت من همدان وایران را دوست دارم ومی خواهم در ایران بمیرم نه در خاک کشور دیگری🟢 به اداره فرهنگ پیشنهاد دادیم نام فرزند این خانم که جوانمرگ شده بود را برای دبستان انتخاب کنند. تا دیگر مالکین هم ترغیب شوند ومدرسه بسازند 🌺 چندین بار در همدان بدیدار ایشان رفتم ، بانویی مهربان وبزرگ زاده بود !پسرش منصور خان هم مرد با فرهنگ وخوش فکری بود . سهام کارخانه های دولتی در عوض بهای زمین هایش به او تعلق گرفته بود . خانه او بالاتر از مقبره بوعلی در خیابانی که بنام خودش بود قرار داشت . <<نظام فئودالیسم فرو ریخت به نظام کاپیتالیسم بنیان نهاده شد!>>>>🐪🐪🐪🐪🐪🐪🐪
🌹🌹🌹🌹🌹🌹

خاطرات و دلنوشته های زیبای دکتر حاج قنبرعلی اکبری
@naein_nameh
#اطلاعیه
همراهان عزیز و یاران صمیمی سلام، لازم است به عرض مبارکتان برسانم که شادی و شادکامی عزیزان منتهی ارزویم است.
اما بعد برخی دوستان در خصوص تاریخچه و شرح محلات قدیمی نایین و بناهای قدیمی و بافت قدیم نایین مطلب بیشتری درخواست نموده اند. قبلا مطالب ناقصی تحت عنوان «هفت محل» ارایه شد که ناتمام ماند . اکنون فرصتی فراهم شده تا بیشتر تحقیق و مطالعه نمایم . لذا عنوان مطلب #بافت_قدیم_نایین , است که شامل محلات و بناهای هر محل و اب انبارها و ..... خواهد بود. امیدوارم همراهی شما عزیزان یاری بخش و مشوقم باشد.
امامی آرندی
(تصویر سرو ابرقو با چند هزار سال عمر)
@naein_nameh
#آموزش_گویش_نایینی
.
خوشی آخر ؟ بگو ، ای یار ، چونی ؟
ازین ایام ناهموار چونی ؟

به روز و شب مرا اندیشه ی توست
کزین روز و شب خونخوار چونی ؟

( مولانا، غزلیات، غزل/ ۲۶۷۰ )

ترجمه به زبان مادری
.
بلاخره خوشی، اُوواج عزیزُم، چه جوری؟
تو دی روزگاری پُر گودار( کوه و تله) چه وِدرنی؟
هر شِو و رُو فکر و ذکرُم تویی
گو از دی شِو و روی خین خوار چه جوری
@naein_nameh
#بافت_قدیم_نایین
.
ابتدا تقاضا مندم به چند مقاله تحت عنوان سیر تکامل نایین رجوع و مجددا مطالعه شود.
.
محله کلوان (۱)
کلوان را دو گونه معنی کرده اند، مرحوم بلاغی از دوبخش «کل»و «وان» کلمه کل را به معنی قریه ومحل سکونت گرفته(البته باضم ک که ریشه لغوی دارد و «وان» را نگهبان دانسته است. چون کُل و کلاة به این معنی است. سپس مرحوم امامی نایینی از واژه «کِل» +«وان» به معنی محل استقرار کلید بانان دژ و قلعه نام برده است. این نظریه توسط استاد دکتر حسین سلطان زاده تقریبا به عنوان اولین سکونتگاه خارج از کهن دژ تأیید شده است.
ادامه دارد......
@naein_nameh
#کلمه_ترکیبهای_نایینی
.
جُمخو، جُخمو=رختخواب، لحاف
جابیا، جاویه=در گل سازی برای اندود بام یا آبیاری دشت مسیر ابگیری درست کردن
جِِقله=پسر بچه نابالغ
جِزٌ= سوزش زخم
جلز و ولز=سر و صدا روغن در تابه، گاهی اه و ناله بسیار نیز گفته می شود.
جارتَ=جویدن
جارته نابُه= جویده نمی شود
جیجه=پستان
جِِلُ و جِلٌ= صدای ریزش باران
@naein_nameh
#آن_روزها
.
👈👈👈👈👈
خاطره رفتن به سربازی
(سپاه دانش)📚
قسمت دوازدهم وپایانی🟢🟢🟢مسئولین با اعزام سپاه دانش جدید . هم پیش بینی جانشین برای ما نموده بودند وهم برای جلوگیری از وقفه تحصیلی دانش آموزان برنامه ریزی داشتندسپاه دانش جدید هم۵۰ روز قبل ازاتمام دوره ما با محیط و دانش آموزان وامور روستا آشنا میشد 🌸پایان خدمت ما روز ۴۶/۱/۹ بود🌺🌺🌺🌺🌺 از اول هفته بعضی از دروس همه کلاس ها را به ایشان محول نمودیم که با تمام کتاب ها ودانش آموزان آشنا و عادت کنند.📚 ما هم عصر ها به یک یک خانه ها سری میزدیم وخداحافظی را شروع کردیم. تازه با همه آشنا شده بودیم ،زبان ترکی کمی می فهمیدیم وتعدادی از کلمات را برای صحبت با آنها یاد گرفته بودیم. بیش از یک سال با آنها انس گرفته وبه این زندگی عادت کرده بودیم ، روز ها وساعت ها به کندی سپری میشد .شمارش معکوس آغاز شد یکماه دیگه مونده !بیست روز دیگه.ده روز دیگه و ..‌‌‌‌......بیشر شبهارا دعوت خانه این مردم مهربان بودیم. هفته آخر اسفند آقای غضنفری راهنمای تعلیماتی سپاه دانش ما آمد وشب را هم پیش ما ماند.💐 اقای کدخدا ورئیس انجمن وچند نفر بزرگان ده هم بودند ، رشته پلو مورد علاقه من برای شام از خانه حاجی آقا آورده شد🌺 فراموش کردم در این روستا فقط یک نفر حاجی بود و واقعا هم از نظر ثروت ودرآمد حاجی بود دو سه نفر هم کربلایی .اصلا مشهدی نداشتیم. علت را نمیدانم .دو نفر هم قم رفته بودند. برای مسجد هم فقط ماه مبارک رمضان یک نفر روحانی از حوزه همدان می آمد.🟧 اقای غضنفری آخرین حقوق اسفند ماه ما را آورده بود 💐راستی حقوق ماهانه سپاه دانش را ننوشته بودم گروهبان یک حدود ۴۵۰ تومان گروهبان دو ۳۷۵ تومان وگروهبان سه ۳۰۰ تومان📚 حاجی اقا گفت اقای سپاهی قضیه تعمیر رادیو را میخواهیم از زبان خودتان در حضور آقای غضنفری بشنویم خواهش میکنم بفرمایید.🟧قضیه تعمیر رادیو این بود: روزی اقای رئیس انجمن به مدرسه آمد وگفت که یک رادیو دارم و چند روز است روشن نمی شود شما که تشریف میبرید همدان لطف کنید ببرید وبه رادیو ساز بدهید تعمیر کنند. 🌿 اقای علیخانی گفتند سرکار اکبری خودشان مهندس هستند درست میکنند! نگاهی کردم وگفتم :چشم ،عصر رادیو را آوردند، تحویل گرفتم وبعداز رفتن ایشان ،به اقای علیخانی گفتم این چه حرفی بود که شما گفتید من که مهندس رادیو نیستم، جواب داد زشت است که اهالی فکر کنند شما کاری را بلد نیستید می بریم همدان تعمیر میکنندومی آوریم تحویل میدهیم . خوب این هم نوعی طرز تفکر از بیکاری پیچ گوشتی را برداشتم و پیچ های رادیو را باز و با دستمالی به گرد گیری ان مشغول شدم و بعد که پیچ های باز شده را 🍂 دومرتبه بستم 🌿 دو پیچ اضافه بود وهرچه نگاه کردم جای پیچی نمی دیدم اقای علیخانی گفت ناراحتی ندارد ما که باید ببریم همدان آنجا خودشان پیچها را می بندند. 🌿این آقای علیخانی آرامش قلب بود برای من .خیلی صبور باطری ها رادیو را جای خودش قرار دادم ودرب رادیو را بستم به ناگهان رادیو روشن شد و هر سه موج آن بخوبی دارای صوت بود صدای رادیو تهران وبی بی سی و دهلی بخوبی شنیده میشد 🌸تعجب کردیم!!!! چند مرتبه رادیو را روشن وخاموش کردیم نه،عیبی نداشت شب را هم استفاده کردیم مشکلی نداشت تمام ایستگاه ها را میگرفت . هر دو خوشحال شدیم .فردای آن روز دونفری رفتیم درب منزل اقای رئیس ورادیو راتحویل دادیم . سوال کردچه عیبی داشت ؟اقای علیخانی گفتند ؛کمپانی فیلیپس دو تا پیچ زیادی گذاشته بود روی رادیو سرکار اکبری بیرون آوردند ⚘تشکر کرده وبه همه اهالی روستا گفته بودندکه اکبری مهندس رادیو است .🌿
این موضوع را آنشب برای حاضرین تعریف کردیم وبلند شدم دوتا پیچ رادیو را که در کشوی میز بود تقدیمشان کردم ⚘⚘⚘⚘
همگی خیلی خندیدند .🤩😛😜 تازه یکی از حاضرین گفت راستی این دو تا پیچ زیادی بودند ؟ گفتم البته 🐪🐪🐪 این اقایان تا چند سال بعد در نامه هایشان می نوشتند اقای اکبری رادیو بنده دوتا پیچ اضافه دارد اگر لطف بفرمایید تشریف بیاورید آنرا تعمیر کنید.ممنون میشویم😛 این به معنی دعوت نامه از شما است👈👈👈👈👈 صبح
اقای غضنفری گفتند میتوانید تعطیلات نوروز بروید وبرای دهم فروردین بیایید اداره و دفترچه خاتمه خدمت خود را بگیرید ⚘ میتوانید هم‌بمانید و یکباره دهم فروردین بیایید اداره برای گرفتن دفتر چه خاتمه خدمت . دور بر عید نوروز بلیط اتوبوس نبود ومسافرت ها بسادگی امکان پذیر نبود برای اقای علیخانی رفتن به خور وبرگشتن وهم‌چنین برای من مشکل بود ⚘ دانش آموزان و اهالی روستا هم تمام از ما خو دهاستند که چند روز عید را در روستا بمانیم.
(نوشته جناب اقای دکتر
قنبرعلی اکبری)
@naein_nameh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بهار نایین
در خیابان بهار
کاری از مؤسسه فرهنگی هنری اندیشه
@naein_nameh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#آموزش_گویش_نایینی
.
#چاربیتی

دگر شب شد که تا جانم بسوزه
گریبان تا به دامانم بسوزه
گریبان تا به دامانم نه چندون
از اون ترسم که ایمانم بسوزه

خدا رحمتش کنه
عمومحمدرضا مرتضوی
.
برگردان به گویش نایینی
بازجی شِو گِرتا تا جونُم ایسیجَه
از یقه ام گیرفته تا تِگ دِلُم ایسیجه
از یَقَم تا کف دِلُم مالی نیو
ترسی گو دین و ایمونُم ایسیجه
#naein_nameh
Forwarded from Deleted Account
شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند
غزل ۲۴۸ دیوان غزلیات سعدی شیرازی
خوانش، ،غریب نائینی