زبان نایینی
1.09K subscribers
4.22K photos
1.57K videos
211 files
388 links
این کانال فقط جهت ترویج و آموزش زبان نایینی و گسترش فرهنگ محلی است.
ارتباط با ادمین
@emamiarandi
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#حومه_نایین
.
پرواز بر فراز ریگ جن در حاشیه‌ی چوپانان
استاد حمید فاتح عزیز
@naein_nameh
#آموزش_گویش_نایینی
.
چشم در راهِ کسی هستم
کوله بارش بر دوش،
آفتابش در دست،
خنده بر لب، گل به دامن، پیروز
کوله‌بارش سرشار از عشق، امید
آفتابش نوروز.
مهربان، زیبا، دوست
روح هستی با اوست!
قصه ساده‌ست، معما مشمار،
چشم در راهِ بهارم آری،
چشم در راه بهار...!

#فریدون_مشیری
.
ترجمه و برگردان به زبان مادری
.
چَش انتوظار ایکی هی گو
تیره کولیش وِ کول،
اُفتو تو مُشتُش
خنده وِ لِوش، پَر پِرنَش مشتی گل، بَرنده
تیره کولیش مشتی عشق،
امیدی اُفتوش نوروز
مِهربون، وَس(پاکیزه), رفیق
جوهری زندگی با این بو
حکایت آسونو، سِرٌه(معما) نواج
چش انتظاری باهاری،
چش وِ رَه باهار.......
@naein_nameh
4_6014890879578278334.wav
3.3 MB
#تاریخچه_نایین
.
برگی از تاریخ چوپانان
از زبان استاد راهی
روایتی بکر از تاریخ احداث چوپانان، با ذکر دو نکته مهم: اول حکایت دانگ مشیرالدوله اشتباه لفظی است و متعلق به حاج مشیر الملک وزیر حکومت مقتدر اصفهان(ظل السلطان) بوده که مالک عباس آباد بوده و مدعی ضرر احداث چوپانان،
دوم روحانی که در متن نام برده شده مرحوم محمد باقر قهی که بسیار سرشناس و از پیروان شیخیه بوده است.
شنیدن این روایت جذاب را از دست ندهید.
@naein_nameh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شاد زی با سیاه چشمان، شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد
زآمده شادمان بباید بود
وز گذشته نکرد باید یاد
من و آن جعد موی غالیه بوی
من و آن ماهروی حورنژاد
نیک بخت آن کسی که داد و بخورد
شوربخت آن که او نخورد و نداد
باد و ابر است این جهان، افسوس!
باده پیش آر، هر چه باداباد
شاد بوده‌ست از این جهان هرگز
هیچ کس؟ تا از او تو باشی شاد
داد دیده‌ست از او به هیچ سبب
هیچ فرزانه؟ تا تو بینی داد
رودکی
🔸 دختر تاجیک در آرامگاه رودکی واقع در روستای بَنُج رودک(پنجکنت در تاجیکستان ) ناحیه رودک در نزدیکی نخشب و سمرقند.
@sahandiranmehr
#پنجاه_یادگار_در_نایین
.
دروازه های نایین
۱-دروازه چهل دختران که در اول بازار واقع است و می تواند مهمترین مدخل و مخرج شهر باشد.
۲-دروازه کوی نوگاباد، که از آن به کشتخوان جزیسر می رفته اند.
۳-دروازه پنجاهه، که به علت کج بود باد گیر اب انبار مجاور دروازه به برج پیزا معروف است، محل عبور به کشتخوان ورزگان بوده است
۴-دروازه سکٌان ، که دروازه باب المسجد هم محسوب می شد.
۵-,دروازه کلوان، که دروازه اصلی شهر بوده و به نظر استاد سلطان زاده (کتاب نایین شهر هزاره های تاریخی) این مکان اولین سکونتگاه خارج از نارنج قلعه بوده است.
۶-دروازه سرای نو یا به اصطلاح «دروازه چو»
۷- دروازه محمد آباد، ناگفته نماند که فی ما بین انها دروازه های دیگری نیز احداث شده که چندان معروف نیست.
(تصویر از کتاب نظام سنتی ابیاری نایین قدیم)
@naein_nameh
#کلمه_ترکیبهای_نایینی
.
دُینَه، دُی وَ=اسم اشاره ، این، این جا
دُملو=گُندله نخ
دُشُو=شیره توت و انگور و ...
.دُورُن، دُرُو=درو، برداشت محصول
دُندَه=زنبور
دُشمون=دشنام
دولاغ=دود غلیظ.
دُولَه=زوزه ، ندبه، گریه
@naein_nameh
#آموزش_گویش_نایینی
.
با سلام جمله های امشب
۱-حسین تا پیش از اینکه با دختر عمویش ازدواج کند خانه ما می آمد چند سال است که نمی دانم کجاست ۰
۲-برو جلو آینه بایست موهایت را شانه بزن این جوری بیرون نرو ۰
۳-این نمی دانست که ماست و آلبالو را نباید باهم بخورد۰
زنبور نیشم زد
زنبور نیشت زد
زنبور نیشش زد
زنبور نیشمان زد
زنبور نیشتان زد
زنبور نیششان زد
باتشکر اسماعیل ذبیحی طاری
.
برگردان به زبان مادری
۱-حسین تا وختی خُی دُت عاموش عاروسیش نکرته بی کی ما تومه، اما چند وختُ ازش خیبری نداری
۲-اُوشو شاوِر آینه وَ میت شونه کِر ، دی رویی بِر نَشو
۳-این نَشزونا گو آلبالی و ماسُش گِل هم وَ نَشواخا
افعال
دُنده میش دِرگیس
دُنده توش درگیس
دُنده اینُش درگیس
دنده ماش درگیس
دنده شوماش درگیس
دنده ایاش درگیس
(تصویر بسیار زیبا متعلق به روستای سُه است که سرکار خانم ماهرخ سادات هاشمی سُهی تهیه کرده اند.)
@naein_nameh
#نایین_نامه
#حومه_نایین

.

ستاره "سهیل"

منطقه "سهیل" و "سپرو" در نائین یکی از مناطقی است که در مسیر توسعه قرار گرفته و جامعه محلی خلاق آن که در سال‌های پیش روستا را ترک کردند و راه تهران را در پیش گرفتند، اکنون در پی بازگشت به روستا خود و ایجاد کسب و کاری پایدار هستند. اقدامی که نشان می‌دهد در اولین رکن، یعنی تفکر خلاق این گروه پیشرو هستند و در مسیر توسعه قرار دارند. این منطقه علی‌رغم سرشار بودن از زیبایی‌های طبیعی و انسان ساز تاکنون از دیدگان به دور بوده است و از این حیث می‌توان آن را به ستاره سهیل تشبیه کرد.

مهدی راستقلم که یاری دهنده جامعه محلی سهیل و سپرو برای برنامه‌ریزی طولانی و کوتاه مدت بوده است، این منطقه را اینگونه شرح می‌دهد: سهیل و سپرو یک منظومه روستایی هستند که اولین ویژگی مثبت آن برخورداری از طبقه مدیران خلاق و آگاهی است که انگیزه تغییر و آبادانی منطقه را دارند. قطعا در این مسیر چالش‌ها و موانع گوناگونی وجود دارد، اما چون مردم منطقه و مدیران آن انگیزه لازم را دارند بر مشکلات غلبه خواهد کرد.
@naein_nameh
#حومه_نایین
.
پیوند در درخت گردو در روستای کجان
@naein_nameh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#مشاهیر_نایین
.
برای بزرگداشت عالمی فاضل و پزشکی چیره دست که عمری به جامعه بشری خدمت کرد.
پروفسور مهدی کجانی ، روحش شاد و نامش ماندگار
@naein_nameh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ربنا باصدای #سمیرا-کارزان، دخترکورد ،کوردستان عراق با عشق به اسطوره آوازایران زنده یاد محمدرضا شجریان،به مناسبت ماه مبارک رمضان
رمضان الکریم
@naein_nameh
#حکایت
.
حسن بصری در کنار شط حبیب عجمی (احتمالا مدفون در نایین)را ضعیف و نحیف ، ژنده پوش و گرسنه یافت که در کلبه ای از حصیر برای سرپناه آفتاب سوزان بصره میزیست (همو که روزگاری سرمایه داری متشخص البته از راه ربا خواری بود) شب را به کلبه وی در امد . حبیب مشغول نماز بود
حسن خواست به وی بپیوندد اما چون حسن ایرانی بود و الحمد را المد لله تلفظ می کرد منصرف شد
چون سحر نزدیک شد حسن درمناجات گفت آرزو داشتم دو رکعت نماز خالص و بی ریا از بهرتو بخوانم ، ندائی شنید توفیق دو رکعت نماز پسندیده را دی از دست دادی ،
ما درون را بنگریم و حال را
نی برون را بنگریم و قال را
حسن بسیار بگریست تا از هوش رفت چون حال بازیافت حبیب را نیافت.
نقل از تذکره الاولیا عطار با تغییرات جزئی
به مناسبت ۲۵فروردین و روز بزرگداشت حکیم عطار نیشابوری
@naein_nameh
#آن_روزها
.
خاطرات سربازی
سپاه دانش
قسمت دهم

تابستان رابیشتر به گشت وگذار و انجام امور اجتماعی وفرهنگی وبهداشتی روستا مشغول بودیم .رابطه ما با تمام اهالی روستا صمیمانه بود 🌾 انتخابات انجمن ده رابر گزار نمودیم 🍂کدخدابدلیل کهولت سن ومریضی استعفا نمود،با حضور بخشدار وبا رای مرد م یکی از مغازه داران که مردی میان سا ل و درستکار و مورد تایید بود بعنوان کدخدای جدیدانتخاب و از طریق بخشداری ابلاغ وی صادر شد. 🌾 باکمک کدخدای جدید ورئیس انجمن🍂 ۲ در صد سهم انجمن ده از محصولات کشاورزان مشخص و دریافت وبه انبار برده شد تاصرف امور عمرانی وفرهنگی وهزینه های لازم روستا بشود🌾 مقدمات تشکیل شرکت تعاونی روستایی فراهم گردید🌾 محل برای خشکاندن فضولات گاوها در بیرون روستا مانند خرمن گاه ها برای هر خانوارتعیین گردیدتمیز کردن کوچه های روستا آغاز شد🌾 الزام خانواده ها به ساختن توالت در خانه و جارو کردن درب منازل وکوچه های جلو خانه ها 🌾 تجربه لاروبی قنوات وجویهای آب (درکجان)در آنجا عملی شد 🌾 زدن تیرک های چوبی در کوچه ها ونصب فانوس نفتی برای روشنایی معابر در شب🌾 معرفی چند جوان روستا برای آموزش رانندگی تراکتور ومکانیزه کردن کشاورزی🌾تبدیل سرویس رفت وآمد به شهر از وانت به اتوبوس 🍂مرمت جاده فرعی ماشین رو🌾 رفع اختلافات بین جوانها ومردم بطور کدخدا منشی وجلوگیری از مراجعه آنها به پاسگاه ژاندارمری🌾 دعوت منظم از مسئولین کشاورزی بهداشت وادارات دیگر برای رسیدگی امور مردم در محل 🌾 شرکت در تمام مراسم وبرنامه های روستاییان وهمراهی با آنها.🍂 بخصوص جشن های آنها🍂 ایجاد مزرعه نمونه که خود درس عبرتی بود برای من‌وهمکارم‌🐪🍂 تعمیر مسجدو حمام🌺 ما دونفر شده بودیم‌ سنگ صبور خانواده ها و محرم راز آنان وبقول دوستم آچار فرانسه ای بودیم که مشکلات مردم روستا رابایستی باز میکردیم . حتی رادیو خراب آنها را تعمیر میکردیم خوشبختانه چون ما خودمان روستایی بودیم علاقمند به پیشرفت روستا وفرزند ندان آنها بودیم .به نظرم عملکرد ما بهتر تر از سپاه دانش دیگر روستا ها بود .🐪🐪🐪 ((( کس نگوید که دوغ من تُرش است))🐪🐪🐪🐪
سعی بر برقراری ارتباط با سپاهیان روستاهای هم جوار واستفاده از فکر وتجربیات یکدیگر... ...گشت وگذار با هم در کوه ودر ودشت و آموزش اسب سواری و دور همی های ساده با یک چای و نان وپنیر🟢🟢🟢 برنامه غذایی هفتگی ما بیشتر لبنیات ،تخم مرغ و سیب زمینی رشته پلو و عسل وآش بود، کمتراز گوشت استفاده میکردیم چه عسل های خوشمزه ای . به هر مناسبتی هم عکس یادگاری! عکس ها هنوز در آلبوم موجود ، اما از عسل طبیعی خبری نیست🌿🌿🌿 خوشبختانه در بیشر روستاها هم جوار دوستان نایینی و اردستانی بودند وبرای گزراندن اوقات فراغت با هم بسر میبردیم.🟢 یکی از پسران علامه غروی🌿 هم دوره خدمت سربازی ما بودند که مورداحترام همه و دارای حسن اخلاق ورفتار نیک و خیلی به روستا علاقه داشتند و کمتر سعادت دیدارشان را در همدان داشتیم . 🍂 یکی دو نفر هم تنهایی را ترجیح میدادندو فقط بفکر اتمام‌دوره بودند شنیده ها حاکی از این بود که از این ۲۰۰ نفر سپاه دانش که با هم بودیم ۸ نفر در روستا ازدواج کرده بودند 🙉🙉 گویامهریه دختران حد اقل دو گوسفند وحد اکثر ۱۰ گوسفند شیر بها هم حداقل ۵۰ تومان تا ۵۰۰ تومان 🐪 اول مِهرماه ۴۵ شد و آمارکلاس ها بیشر ‌ودرس شروع ومدرسه با رونق تر گردید. دختر پسر باهم بودند🌲 بچه ها مشتاق یاد گیری و در مجموع هوشیار. 🍂 پیشرفت درسی رضایت بخش بود 🌿یکی از دانش آموزان دختر کلاس اول کلمات وجملات کتاب را درست می خواند اما مانند تصویر صفحه کتاب در آئینه 📚 زیبا وخوش خط اما وارونه می نوشت. این مسئله برای ما معما شده بود . از راهنمای تعلیماتی کمک گرفتیم اما اوهم بار اول بود که با این مسئله روبرو میشد و راه حلی نداشت.🍂 بفکرم رسید که در کناریکی از همکلاسانی بنشینداول تماشای نوشتن او بکند وبعد آن همکلاسی دست این دختر را گرفته وازروی کتاب کلمه به کلمه رابا هم تمرین درست نوشتن بکنند⚘ حدود دوماه بطول انجامید تا در نهایتا درست نوشتن را آموخت دفتر های مشق این دانش آموز را چندین سال نگهداری کردم📚📚📚 بعد از ظهر پنجشبه ها تا عصر جمعه وعده همه دوستان سپاهی در همدان مسافر خانه ِشوِرین بود📚 برای تجدید دیدارو استحمام و دیدن آثار باستانی وقدم زدن در خیابان ها وتهیه وسایل موردنیاز🟢 به عقیده بنده : شهرهمدان دارای مردمانی متمدن ،با فرهنگ و پیرو مد تهران ، شیک پوش ، سر زنده ،مهربان ، خوش بر خورد، وبزرگترین شانس ما اینکه رئیس شهربانی همدان جناب سرگرد عامری نایینی بود
نوشته:
دکتر قنبر علی اکبری
@naein_nameh
#آموزش_گویش_نایینی
.
به خانه ی ما بیا
مادر برایت غذا می پزد
گنجشک ها هم برایت می خوانند
نترس ! در خانه ی ما
مهمان حبیب خداست

( رسول عظیمی، )
برگردان به زبان مادری
.
یور کی ما
مایُم بورات را یه چی پیچَه
چوراکا جی بورات آواز خونن
نترس تو کی ما وََه
مهمون حبیب خداوُ
@naein_nameh
#حومه_نایین
.

سنگیج
از دهات بخش مرکزی نایین که اکثرا روستاها کم آب هستند، و با نهایت تأسف خالی از سکنه شده است.
وجود نام های کهن از قبیل گنوئیه، گزلا، مزیک و ......همه قدمت تمدن را در این ناحیه می رساند.(مقاله مفصل آقای دکتر جمالی در خصوص اساس تمدن کهن در کوهپایه ها،البته عنوان دقیق نیست)
واژه شناسی سنگیج :
سنگیج از دو جزء «سنگ+ایج» ترکیب یافته است. واژه سنگ معلوم و اکثر قناتها در نهایت از سنگ خارج می شود و سنگیج به وضوح این مطلب را بیان می کند.
جزء دوم «ایج» واژه ای است مثل ایز، ایج، ایک که در تاجیک، تاریک ، زندیگ(زندیق) از که در مجموع می شود آبی که در سنگ روان شده است.
(تصویر زیبا از برج سنگیج توسط اقای محمود امامی)
@naein_nameh
#آدینه_شب
.
‏تذکره الاولیا :

پرسید چگونه‌ای؟
+ گفت چگونه باشد حال قومی که در دریا باشند و کِشتی بشکند و هریک بر تخته‌ای بمانند؟
- گفتند صعب باشد
+ گفت حال من هم چنین است ...

25 فروردین ماه روز بزرگداشت عطار‌ نیشابوری گرامی باد
@naein_nameh
#دستور_زبان_نایینی
.
صرف فعل از مصدر « می جای» به معنای مکیدن در زمان حال
می می جی(می مکم)
تو می جی( می مکی)
ای می جه(می مکد)
.
ما می جِم(می مکیم)
شوما می جید(می مکید)
ایا می جن (انها می مکند)
امر
ایمیج ( بمک)
ایمیجید( بمکید)
@naein_nameh
#آداب_رسوم_نایین_قدیم
.
چشم زخم از قدیم در فرهنگ عامه بوده و هست.
برای دفع چشم زخم مهره سیاه و سفید بر بازوی یا گردن کودکان می بستند.
مهره ارزق آورید به دست
وز پی چشم بد در ایشان بست
گاهی به رُخ نیل می کشیدند
هر نیل که بر رخش کشیدند
افسون دلی بر او دمیدند
گاهی اسپند دود می کردند
گنجینه به بند میتوان داشت
خوبی به سپند میتوان داشت
دعا و ورد نیز از راهکارهای معروف بوده است
هر کس که رخش ز دور دیدی
بادی ز دعا بر او دمیدی
نکته اول:
اشعار از نظامی گنجوی است
نکته دوم:
متن بیت تصویر به یغما منسوب است و چنین نیز نقل شده:
به روز حشر غم قیامتم این است
که روی مردم دنیا دوباره باید دید
@naein_nameh
#کلمه_ترکیبهای_نایینی
.
دارب=داشته باش
دولاغ=دود غلیظ
دُولَه=زوزه ، ندبه،گریه
دِمنَه= راهی که برای جریان هوای تنور می سازند(البته در اصل وقتی تنور کاملا افروخته می شد برای کنترل حرارت و جلوگیری از سوختن نان با کهنه یا چیزی راه جریان هوای تنور را می بستند ، که گمانم نام آن دِمنه بود)
دَهر،=داس، آلتی آهنی برای درو محصولات زراعی
دَراری=داسی کوچک تر و دندانه دار برای ویدن یونجه و علوفه
@naein_nameh
#جمعه_بازار
.
جمعه با شعر و موسیقی
#شعر_ها | آتشِ قلم

می‌خواستم که دل بِکَنم از خودم...نشد!
صد بار توبه کردم و این‌بار هم نشد

دلبر هزار و حضرتِ دلدار، یک نفر
هرگز کسی بجز تو عزیزِ دلم نشد

از لحظه‌ای که دل به هوای تو پر کشید
از عشقِ من به چشمِ تو یک ذره کم نشد

جز دل که در وفای تو جان داد و دم نزد
نزد تو کَس به نقضِ وفا متهم نشد

هرچیز با گذشتِ زمان محو شد ولی
عشقِ تو رهسپارِ دیارِ عدم نشد

تاریخِ انقضای جهان هم مشخص است
جز عشق، هیچ قصه به عالم عَلَم نشد

می‌خواستم تو را بِنِویسم ز سوزِ دل
کاغذ حریفِ آتشِ تندِ قلم نشد!

#علی_حاجیلاری

@yekhezaran