#هنرهای_فراموش_شده
#گیوه
با اجازه تا انجا که حافظه ام یاری کند تولید گیوه در کجان را
شرح می دهم
روبروی خونه پدرم کارگاه تخت کشی بود
ده نفر استاد کار تخت گیوه می ساختند
تخت گیوه ساخت استاد یدالله جعفری که خدایش رحمت کناد در کل منطقه اردستان ونایین درجه یک بود.
استاد یدالله یک تنه کار حد اقل پنج استاد را انجام می داد.ً
علاوه بر تولید بهترین گیوه
کشاورزفعالی بود
اصلاح سر می کرد
ختنه می کرد
دندان می کشید
ان روزها اعتقاد بر این بود که
یادگیری شغلهای لازم برای یک اجتماع واجب کفایی است.
تا زمانیکه کسی ان شغل را برعهده نگیرد بر همه واجب بود.
اما وقتی یک نفر ان شغل را بعهده می گرفت از گردن بقیه ساقط میشد .
و آن فرد ضمن درامد شغلش ثواب اخروی هم دارد.
از اساتید تخت کش استاد قدرت الله و استاد شکرالله بصیری یادم مانده که خدایشان رحمت کند.
هر استاد در جلوش یک کنده چوب که قسمتی از ان در زمین
فرو رفته و محکم شده بود قرار داشت(بگو میز کار)
ابزار کار یک مخروط توپر فلزی
حدوا نیم کیلویی بنام مشتهmoshte
یک قطعه فلزی مستطیل سه سانت در حدودسی سانت به ضخامت دو یا سه میلی متر که یک سر ان تیز و برنده بود
وسط آنرا بانوار لاستیک (مثل تیوپ مستعمل دوچرخه) پیچیده بودند که دستگیره اش بود بنام شفرهshefre
ویک میله توپر به قطر دو میلی متر که نوک ان تیز و انتهای دسته چوبی گردی داشت.
اسم این وسیله را یادم نیست
یک ظرف اتش زیر خاکستر هم کنار دست استاد بود. مواد اولیه پارچه مستعمل و قطعاتی از پوست شتر برای ابتدا و انتهای تخت گیوه وکتیرای خیس خورده در آب بصورت ژله در امده بعنوان چسب(از کتیرای گلی که بسیار ارزان بود استفاده می شد)
قسمت عمده تخت از پارچه های مستعمل ساخته می شد. پارچه را قطعه قطعه می بریدند و به شکل مستطیل به عرض تقریبا دو سانت وطول به اندازه عرض تخت گیوه تا می زدند وبا مشته انقدر می کوبیدند که لایه های پارچه بهم بچسبد .بین لایه های پارچه چسب کتیرا می مالیدند.
این پارچه های مستطیل شده را کنار هم می چیدند تا به اندازه طول تخت شود.
دو ابزار نوک تیز در تمام مدت
نوکشان داخل اتش بود. با ابزار نوک تیز لوله ای که نوکش داغ شده سوراخهایی سراسری ایجاد و از سوراخها نواری از چرم شتر عبور می دادند و پارچه ها را با آن محکم می کردند.
ابتدا وانتهای تخت که نوک انگشت و پاشنه پا می شد چرم شتر بسته می شد.
در انتها باشفره داغ کناره های تخت را می بریدند و تخت را فرم کف پا می دادند.
کنار مسجد که در سالهای 40بصورت مسجد روباز ( مسجد صاحب الزمان)در آمد والان داخل مسجد است خرابه ای بود که به آن برف انداز مسجد می گفتند وهنوز اثار کوره آجر پزی که آجر های مسجد اولیه را در ان پخته بودند، وجود داشت.
این خرابه با دروازه ای به میدان
گاه جلو خانه ما( موسوم به پشت مهتابی) راه داشت. روی دروازه چادر شبی می اندختند و زنها داخل خرابه که از دید رهگذر محفوظ بود رویه گیوه می بافتند( تقریبا شبیه کاموابافی)
کم کم تولید کفشهای لاستیکی کارخانه ای و ورود قالیبافی به کجان
به مرور شغل تولید گیوه را غیر اقتصادی ونابود کرد.
خاطرات اقامهدی توسلی
(کجان زیبا)
@naein_nameh
#هنرهای_فراموش_شده
#گیوه
با اجازه تا انجا که حافظه ام یاری کند تولید گیوه در کجان را
شرح می دهم
روبروی خونه پدرم کارگاه تخت کشی بود
ده نفر استاد کار تخت گیوه می ساختند
تخت گیوه ساخت استاد یدالله جعفری که خدایش رحمت کناد در کل منطقه اردستان ونایین درجه یک بود.
استاد یدالله یک تنه کار حد اقل پنج استاد را انجام می داد.ً
علاوه بر تولید بهترین گیوه
کشاورزفعالی بود
اصلاح سر می کرد
ختنه می کرد
دندان می کشید
ان روزها اعتقاد بر این بود که
یادگیری شغلهای لازم برای یک اجتماع واجب کفایی است.
تا زمانیکه کسی ان شغل را برعهده نگیرد بر همه واجب بود.
اما وقتی یک نفر ان شغل را بعهده می گرفت از گردن بقیه ساقط میشد .
و آن فرد ضمن درامد شغلش ثواب اخروی هم دارد.
از اساتید تخت کش استاد قدرت الله و استاد شکرالله بصیری یادم مانده که خدایشان رحمت کند.
هر استاد در جلوش یک کنده چوب که قسمتی از ان در زمین
فرو رفته و محکم شده بود قرار داشت(بگو میز کار)
ابزار کار یک مخروط توپر فلزی
حدوا نیم کیلویی بنام مشتهmoshte
یک قطعه فلزی مستطیل سه سانت در حدودسی سانت به ضخامت دو یا سه میلی متر که یک سر ان تیز و برنده بود
وسط آنرا بانوار لاستیک (مثل تیوپ مستعمل دوچرخه) پیچیده بودند که دستگیره اش بود بنام شفرهshefre
ویک میله توپر به قطر دو میلی متر که نوک ان تیز و انتهای دسته چوبی گردی داشت.
اسم این وسیله را یادم نیست
یک ظرف اتش زیر خاکستر هم کنار دست استاد بود. مواد اولیه پارچه مستعمل و قطعاتی از پوست شتر برای ابتدا و انتهای تخت گیوه وکتیرای خیس خورده در آب بصورت ژله در امده بعنوان چسب(از کتیرای گلی که بسیار ارزان بود استفاده می شد)
قسمت عمده تخت از پارچه های مستعمل ساخته می شد. پارچه را قطعه قطعه می بریدند و به شکل مستطیل به عرض تقریبا دو سانت وطول به اندازه عرض تخت گیوه تا می زدند وبا مشته انقدر می کوبیدند که لایه های پارچه بهم بچسبد .بین لایه های پارچه چسب کتیرا می مالیدند.
این پارچه های مستطیل شده را کنار هم می چیدند تا به اندازه طول تخت شود.
دو ابزار نوک تیز در تمام مدت
نوکشان داخل اتش بود. با ابزار نوک تیز لوله ای که نوکش داغ شده سوراخهایی سراسری ایجاد و از سوراخها نواری از چرم شتر عبور می دادند و پارچه ها را با آن محکم می کردند.
ابتدا وانتهای تخت که نوک انگشت و پاشنه پا می شد چرم شتر بسته می شد.
در انتها باشفره داغ کناره های تخت را می بریدند و تخت را فرم کف پا می دادند.
کنار مسجد که در سالهای 40بصورت مسجد روباز ( مسجد صاحب الزمان)در آمد والان داخل مسجد است خرابه ای بود که به آن برف انداز مسجد می گفتند وهنوز اثار کوره آجر پزی که آجر های مسجد اولیه را در ان پخته بودند، وجود داشت.
این خرابه با دروازه ای به میدان
گاه جلو خانه ما( موسوم به پشت مهتابی) راه داشت. روی دروازه چادر شبی می اندختند و زنها داخل خرابه که از دید رهگذر محفوظ بود رویه گیوه می بافتند( تقریبا شبیه کاموابافی)
کم کم تولید کفشهای لاستیکی کارخانه ای و ورود قالیبافی به کجان
به مرور شغل تولید گیوه را غیر اقتصادی ونابود کرد.
خاطرات اقامهدی توسلی
(کجان زیبا)
@naein_nameh
#مثل_حکم_نایینی
.
تا نتواته رئیسی، وختی تُووات پیسی
تا نگفته ای رئیسی، وقتی گفتی به پیسی می افتی
کنایه از ارزش راز تا فاش نشده
.
تابِسّون وِ اُو چُسی، زیمَسّون قُلقُلیش بالا شو
تابستان به آب می چسی ، زمستان قل قلیش بالا می ره
(به قول اصفهانی ها صداش صپ بلند میشه)
.
تُخمی کَرکُش زردی نداره
تخم مرغش بدون زرده است
کنایه از فرد متقلب و اختلاف ظاهر و باطن
.
تَرکَتُم تو اُو نایه
ترکه ات را خیسانده ام
در مکتب خانه ها ترکه تر که نشکند ابزار اصلی تنبیه بود، نوعی تهدید ملای مکتب به نوآموز
(امثال و حکم نایینی)
@naein_nameh
.
تا نتواته رئیسی، وختی تُووات پیسی
تا نگفته ای رئیسی، وقتی گفتی به پیسی می افتی
کنایه از ارزش راز تا فاش نشده
.
تابِسّون وِ اُو چُسی، زیمَسّون قُلقُلیش بالا شو
تابستان به آب می چسی ، زمستان قل قلیش بالا می ره
(به قول اصفهانی ها صداش صپ بلند میشه)
.
تُخمی کَرکُش زردی نداره
تخم مرغش بدون زرده است
کنایه از فرد متقلب و اختلاف ظاهر و باطن
.
تَرکَتُم تو اُو نایه
ترکه ات را خیسانده ام
در مکتب خانه ها ترکه تر که نشکند ابزار اصلی تنبیه بود، نوعی تهدید ملای مکتب به نوآموز
(امثال و حکم نایینی)
@naein_nameh
VID-20200403-WA0022.mp4
10.4 MB
#کرونا
شهر خالی ،
جاده خالی،
کوچه خالی،
خانه خالی......
خواننده و آهنگ ساز افغانستانی"امیر جان صبوری"
سالها پیش برای هموطنان آواره از اشغال و جنگ و طالبان این ترانه را سروده که بسیار غم انگیز اجرا کرده است. اکنون به تناسب قرنطینه و خالی بودن معابر توسط استاد عبدالحسین مختاباد باز خوانی شده، هم این ویدئو و هم ترانه اصلی در یوتیوب جالب و دیدنی است.👇
@naein_nameh
شهر خالی ،
جاده خالی،
کوچه خالی،
خانه خالی......
خواننده و آهنگ ساز افغانستانی"امیر جان صبوری"
سالها پیش برای هموطنان آواره از اشغال و جنگ و طالبان این ترانه را سروده که بسیار غم انگیز اجرا کرده است. اکنون به تناسب قرنطینه و خالی بودن معابر توسط استاد عبدالحسین مختاباد باز خوانی شده، هم این ویدئو و هم ترانه اصلی در یوتیوب جالب و دیدنی است.👇
@naein_nameh
Forwarded from یک حرف از هزاران
#گزین_گویه_ها l #عید_مبارک
داغ جنون تازه گشت
این دل پژمرده را
سخت خزانی گذشت،
خوب بهاری رسید.
#وحشی_بافقی
#یک_حرف_از_هزاران
✅ گزیده های ایران و جهان ✅
@yekhezaran
داغ جنون تازه گشت
این دل پژمرده را
سخت خزانی گذشت،
خوب بهاری رسید.
#وحشی_بافقی
#یک_حرف_از_هزاران
✅ گزیده های ایران و جهان ✅
@yekhezaran
#شوخی_با_نایینی_ها
.
رباعی طنز برای نایین, سروده مرحوم سید محمد علی هاشمی نایینی
.
ولایتی که ز ملک زواره پایین است
جهنمی که خدا آفریده نایین است
خدایا چو شهر لوط تو سرنگونش کن
ولایتی که نظام الشریعه اش این است.
@naein_nameh
.
رباعی طنز برای نایین, سروده مرحوم سید محمد علی هاشمی نایینی
.
ولایتی که ز ملک زواره پایین است
جهنمی که خدا آفریده نایین است
خدایا چو شهر لوط تو سرنگونش کن
ولایتی که نظام الشریعه اش این است.
@naein_nameh
#مشاهیر_نایین
.
ملا حسن آرندی(نایینی) معروف به ملاحسن زکریا
در تاریخ اصفهان و در فضل تکایا و مقابر چنین آمده است:
ملاحسن آرندی مشهور به نایینی متوفی ١٢٧٠ هـ.
ق. اصلش از قریۀ آرند از توابع نایین و از اکابر علما و دانشمندان و زهاد و ابدال مستجاب الدعوه
و سالکان واصل طریقۀ اویسه است که در مدرسۀ
نیماورد اصفهان حجره داشته و در علوم عقلی و نقلی مخصوصاً حکمت و عرفان و فنون ریاضی شهرتی بسزاداشت. درلباس و خوراک مانند فقیرترین مردم
گذران میکرد، به طوریکه فرش و لحاف او منحصر
به کهنه پلاسی بود که در ضرورت سرمای سخت می پوشید. تمام شبهادرذکر و فکر و ّتهجد،بیدار و
شب زنده داربود و سراسر سال به استثناء ایام ممنوع، روزه دار بوده و همه عمر از خوردن غذای حیوانی اجتناب داشته است. (فقط چهل روز یک باربه خوردن
اندکی گوشت گاو که خوراک فقرا محسوب میشد، اکتفا میکرد). کتاب موجود در حجرۀ او منحصر به دو کتاب قرآن و مثنوی بوده، بااینحال،گاهی ّطلاب
مستعد، از او خواهش تدریس میکردند. تمام کتب علوم عقلی و نقلی را با چنان احاطه و تسلط درس می گفته که پنداشتی همۀکتب اهل فن در لوح ضمیر
او حاضر و مشهوداست.
ملاحسـن آرنـدی در ریاضـت نفـس و طـی مقامـات روحانـی بـه
درجــه ای رســیده بــودکــه انــواع کرامــات و خــرق عــادت از وی بــه ظهــور میرســید، امــا ایــن احــوال را در جنــب مــدارج عالیــۀ انســانی بـه چیــزی نمیگرفــت و هرگــز درصــدد اظهــار و نمایــش برنمیآمــد،
بلکـه سـعی میکـرد خـود را در زمـرۀ ُجهـال بی معرفـت قلمـداد کنـد.
منبع:
تاریخ اصفهان، فصل تکایا و مقابر
صفحه ۴۸ -۵۹ تألیف میرزا محمد حسن جابری انصاری
@naein_nameh
.
ملا حسن آرندی(نایینی) معروف به ملاحسن زکریا
در تاریخ اصفهان و در فضل تکایا و مقابر چنین آمده است:
ملاحسن آرندی مشهور به نایینی متوفی ١٢٧٠ هـ.
ق. اصلش از قریۀ آرند از توابع نایین و از اکابر علما و دانشمندان و زهاد و ابدال مستجاب الدعوه
و سالکان واصل طریقۀ اویسه است که در مدرسۀ
نیماورد اصفهان حجره داشته و در علوم عقلی و نقلی مخصوصاً حکمت و عرفان و فنون ریاضی شهرتی بسزاداشت. درلباس و خوراک مانند فقیرترین مردم
گذران میکرد، به طوریکه فرش و لحاف او منحصر
به کهنه پلاسی بود که در ضرورت سرمای سخت می پوشید. تمام شبهادرذکر و فکر و ّتهجد،بیدار و
شب زنده داربود و سراسر سال به استثناء ایام ممنوع، روزه دار بوده و همه عمر از خوردن غذای حیوانی اجتناب داشته است. (فقط چهل روز یک باربه خوردن
اندکی گوشت گاو که خوراک فقرا محسوب میشد، اکتفا میکرد). کتاب موجود در حجرۀ او منحصر به دو کتاب قرآن و مثنوی بوده، بااینحال،گاهی ّطلاب
مستعد، از او خواهش تدریس میکردند. تمام کتب علوم عقلی و نقلی را با چنان احاطه و تسلط درس می گفته که پنداشتی همۀکتب اهل فن در لوح ضمیر
او حاضر و مشهوداست.
ملاحسـن آرنـدی در ریاضـت نفـس و طـی مقامـات روحانـی بـه
درجــه ای رســیده بــودکــه انــواع کرامــات و خــرق عــادت از وی بــه ظهــور میرســید، امــا ایــن احــوال را در جنــب مــدارج عالیــۀ انســانی بـه چیــزی نمیگرفــت و هرگــز درصــدد اظهــار و نمایــش برنمیآمــد،
بلکـه سـعی میکـرد خـود را در زمـرۀ ُجهـال بی معرفـت قلمـداد کنـد.
منبع:
تاریخ اصفهان، فصل تکایا و مقابر
صفحه ۴۸ -۵۹ تألیف میرزا محمد حسن جابری انصاری
@naein_nameh
#پروین_اعتصامی
آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است
آن پادشا که مال رعیت خورد، گداست!
به مناسبت سالروز درگذشت بانو پروین اعتصامی شاعر بزرگ و چهره ماندگار عصر حاضر .
@naein_nameh
آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است
آن پادشا که مال رعیت خورد، گداست!
به مناسبت سالروز درگذشت بانو پروین اعتصامی شاعر بزرگ و چهره ماندگار عصر حاضر .
@naein_nameh
#کتاب_شناسی_نایین
.
عروس کویر
نوشـتۀ آقـای علیرضـا عـرب بافرانـی کـه در ٣٢٨ صفحـه، بـه شـمارگان ۲۰۰٠ نسـخه درپاییـز ١٣٨٨ توسـط انتشـارات گلسـتان ادب اصفهـان چـاپ شـده اسـت. ایـن کتـاب در هشـت فصـل تنظیـم شـده کـه فصـل
دوم آن (بافــران دیــار دلاوران) بــه موقعیــت تاریخــی و جغرافیایــی بافـران پرداختـه و بسـیار خواندنـی اسـت. ازفصـل سـوم بـه بحـث زبــان محلــی و تمثیلهــا و آداب ورســوم ایــن منطقــه پرداخته اســت.
ایــن کتــاب جــزوکتــابهای مرتبــط بــا زبــان و ادبیــات و فرهنــگ ناییــن
محسـوب میشـود.
دکتر عرب :
"تنهــا عشــق و علاقــه بــه زبــان فارســی و نیـز ظرافتهـا و زیباییهـای موجـود در زبـان نایینی باعث جسارت نگارنده در این عرصه شده است"
@naein_nameh
.
عروس کویر
نوشـتۀ آقـای علیرضـا عـرب بافرانـی کـه در ٣٢٨ صفحـه، بـه شـمارگان ۲۰۰٠ نسـخه درپاییـز ١٣٨٨ توسـط انتشـارات گلسـتان ادب اصفهـان چـاپ شـده اسـت. ایـن کتـاب در هشـت فصـل تنظیـم شـده کـه فصـل
دوم آن (بافــران دیــار دلاوران) بــه موقعیــت تاریخــی و جغرافیایــی بافـران پرداختـه و بسـیار خواندنـی اسـت. ازفصـل سـوم بـه بحـث زبــان محلــی و تمثیلهــا و آداب ورســوم ایــن منطقــه پرداخته اســت.
ایــن کتــاب جــزوکتــابهای مرتبــط بــا زبــان و ادبیــات و فرهنــگ ناییــن
محسـوب میشـود.
دکتر عرب :
"تنهــا عشــق و علاقــه بــه زبــان فارســی و نیـز ظرافتهـا و زیباییهـای موجـود در زبـان نایینی باعث جسارت نگارنده در این عرصه شده است"
@naein_nameh
#کلمه_ترکیبهای_نایینی
.
بَشن=اندام، قد و قامت، سر و وضع، ظاهر
.
بُکّه=ایستگاه، توقفگاه، پاتوق، پناهگاه بازیکنان
.
بی=بود
احمد کیا وبی(احمد کجا بود)
بی=بدون
بی تو هیچا ناشی(بدون تو هیچ جایی نمی روم
بی=دیگری
وِ ایکی بی واج تا اوشو(به شخص دیگری بگو برود)
.
بورات، بیرات=روزهای سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه شعبان
.
بیریج, سوز و بیریج= خشک شدن و التیام یافتن دانه های سرخک را گویند.
@naein_nameh
.
بَشن=اندام، قد و قامت، سر و وضع، ظاهر
.
بُکّه=ایستگاه، توقفگاه، پاتوق، پناهگاه بازیکنان
.
بی=بود
احمد کیا وبی(احمد کجا بود)
بی=بدون
بی تو هیچا ناشی(بدون تو هیچ جایی نمی روم
بی=دیگری
وِ ایکی بی واج تا اوشو(به شخص دیگری بگو برود)
.
بورات، بیرات=روزهای سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه شعبان
.
بیریج, سوز و بیریج= خشک شدن و التیام یافتن دانه های سرخک را گویند.
@naein_nameh
#آن_روزها
دبستان بامداد آرند
درست اول مهر سال 1340 مدرسه ابتدايي بامداد آرند در خانـه شخصی حسين عباس كه اكنون صغري همسر مرحوم مـلا غلامرضـا در آن زنـدگي
ميكند ابتدا در يك كلاس و بعدها با افزايش دانش آموزان كلاسهاي ديگر اضـافه شد، شروع به كار كرد.
در زمان شروع مدرسه من و چند تن از بچه ها درست 6 سال تمام داشتيم و در كلاس اول ثبت نام شديم.
از برادرانم علي و رسول و دايي زاده هايم و چند نفر ديگر 10 تا 14 سال سـن داشتند و جالب اينكه به صورت مكتبي فقط خواندن و نوشتن بلد بودند. قرار بر این شد كه امتحان بدهند و با تعيين سطح كلاس آنها معلوم شـود فكـر مـيكـنم معلم مدرسه كمك كرد در قسمت رياضي و بـالاخره علـي در كـلاس چهـارم و
مصطفي دايي و رسول در كلاس سوم ثبت نام شدند.
روز اول مدرسه با پوشيدن لباس تميز و گيوه به پا به سوي كلاس رفتيم . مـن تا به حال كلاس را نديده بودم و در بدو ورود گيوه خود را از پا درآوردم و وارد شدم. 😂معلم گفت كفشت را بپوش و اگر اشاره نميكرد شايد نميدانستم.😜 الغرض گيوه را پوشيده و در رديف دوم بغل يكي از بچه ها نشستم و همه چيز جديـد و ناشناخته از نيمكت تا تخته سياه و كتاب نو و غيره.
معلم جوان آقاي صمد فخّارزاده بود كه جذَبه كافي داشت و از همـان اول از او ميترسيديم. او روزهاي چهارشنبه به نـائين محـل زنـدگي خـود مـيرفـت و
شنبه ها بعد از ظهر برميگشت.
براي روشن شدن سطح زندگي مردم در روستا بايد بگـويم غيـر از آنچـه در آرند به عمل ميآمد مثل سـيب و آلوچـه و زردآلـو و صـيفي هـا ماننـد خيـار و
هندوانه و خربزه ميوه جديدي نميشناختيم. حتي در شهر نائين نيز بعضي ميوه ها
كه وارداتي بودند هنوز ناشناخته بود.
بازيها و دلمشغولي هاي بچگي به خصـوص در كـلاسهـاي دوم و سـوم و چهارم از پيدا كردن كفشدوزك تا گُولي تُرنه(نوعی سوسک)
و يا سرسره روي برفهـاي يـخ زده کوه مانع از نوشتن مشق و رسيدگي به درسها بود.
ادامه دارد.....
@naein_nameh
دبستان بامداد آرند
درست اول مهر سال 1340 مدرسه ابتدايي بامداد آرند در خانـه شخصی حسين عباس كه اكنون صغري همسر مرحوم مـلا غلامرضـا در آن زنـدگي
ميكند ابتدا در يك كلاس و بعدها با افزايش دانش آموزان كلاسهاي ديگر اضـافه شد، شروع به كار كرد.
در زمان شروع مدرسه من و چند تن از بچه ها درست 6 سال تمام داشتيم و در كلاس اول ثبت نام شديم.
از برادرانم علي و رسول و دايي زاده هايم و چند نفر ديگر 10 تا 14 سال سـن داشتند و جالب اينكه به صورت مكتبي فقط خواندن و نوشتن بلد بودند. قرار بر این شد كه امتحان بدهند و با تعيين سطح كلاس آنها معلوم شـود فكـر مـيكـنم معلم مدرسه كمك كرد در قسمت رياضي و بـالاخره علـي در كـلاس چهـارم و
مصطفي دايي و رسول در كلاس سوم ثبت نام شدند.
روز اول مدرسه با پوشيدن لباس تميز و گيوه به پا به سوي كلاس رفتيم . مـن تا به حال كلاس را نديده بودم و در بدو ورود گيوه خود را از پا درآوردم و وارد شدم. 😂معلم گفت كفشت را بپوش و اگر اشاره نميكرد شايد نميدانستم.😜 الغرض گيوه را پوشيده و در رديف دوم بغل يكي از بچه ها نشستم و همه چيز جديـد و ناشناخته از نيمكت تا تخته سياه و كتاب نو و غيره.
معلم جوان آقاي صمد فخّارزاده بود كه جذَبه كافي داشت و از همـان اول از او ميترسيديم. او روزهاي چهارشنبه به نـائين محـل زنـدگي خـود مـيرفـت و
شنبه ها بعد از ظهر برميگشت.
براي روشن شدن سطح زندگي مردم در روستا بايد بگـويم غيـر از آنچـه در آرند به عمل ميآمد مثل سـيب و آلوچـه و زردآلـو و صـيفي هـا ماننـد خيـار و
هندوانه و خربزه ميوه جديدي نميشناختيم. حتي در شهر نائين نيز بعضي ميوه ها
كه وارداتي بودند هنوز ناشناخته بود.
بازيها و دلمشغولي هاي بچگي به خصـوص در كـلاسهـاي دوم و سـوم و چهارم از پيدا كردن كفشدوزك تا گُولي تُرنه(نوعی سوسک)
و يا سرسره روي برفهـاي يـخ زده کوه مانع از نوشتن مشق و رسيدگي به درسها بود.
ادامه دارد.....
@naein_nameh
#کرونا
.
کاش این تصویر مظلومانه زندهیاد دکتر وحید یحیوی که از شدت خستگی به خواب رفته، زینتبخش کتابهای درسی کودکان ایرانی باشد.
پزشک فوق تخصص انکلوژی و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی خراسان شمالی؛ که در سنگر دفاع از سلامت مردم ایران توسط ویروس کرونا در بجنورد از پا افتاد.
✍🏻دوست شاعرمان، ( نقل از جناب زمانی )آقای ابراهیمی انارکی با دیدن عکس شعر زیر را فرستادند:
دارالشفا گریست طبیبان گریستند
در هجرت شبانه آنان که نیستند
رفتند نخبه های طبیب از میان ما
افسوس کس نگفت که بودند و کیستند..
محمد علی ابراهیمی انارکی( کویر)
@naein_nameh
.
کاش این تصویر مظلومانه زندهیاد دکتر وحید یحیوی که از شدت خستگی به خواب رفته، زینتبخش کتابهای درسی کودکان ایرانی باشد.
پزشک فوق تخصص انکلوژی و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی خراسان شمالی؛ که در سنگر دفاع از سلامت مردم ایران توسط ویروس کرونا در بجنورد از پا افتاد.
✍🏻دوست شاعرمان، ( نقل از جناب زمانی )آقای ابراهیمی انارکی با دیدن عکس شعر زیر را فرستادند:
دارالشفا گریست طبیبان گریستند
در هجرت شبانه آنان که نیستند
رفتند نخبه های طبیب از میان ما
افسوس کس نگفت که بودند و کیستند..
محمد علی ابراهیمی انارکی( کویر)
@naein_nameh
#تاریخچه_نایین
.
روایتی از سفر نامه صفاء السلطنه نایینی(گزارش کویر)
چهارشــنبه چهــارم شــعبان: امــروز برحســب وعــده بــه خانــۀ
حاجی میرزا عبدالرحیــم شیخ الاســلام رفتــم. ایــن مــرد نــوادۀ مرحوم حاجی میرزاعبدالرحیــم شیخ الاســلام قدیــم اســت، حاجــی جد امــی والــد اســت کــه در دســتگاه مرحــوم نورعلیشــاه معتبــر بــوده و نظرعلیشــاه، لقــب داشــته اســت.
مرحــوم حاجــی دو پســر داشــت، یکــی حاجی میرزاســعید، پــدر
ایـن شـیخ الاسـلام و دیگـری میرزامحمدصـادق کـه در زمـان وزارت میرزامحمدخــان بــا وجــود ُمکنــت، پیــاده بــه تهــران رفتــه فرمــان صدرالعلمایــی ناییــن را از سپهســالارگرفتــه و پــس از آن خــود و دو
پســرش در ناییــن بــه خــوردن مــال وقــف و بــردن مــال از خانه هــای مـردم مشـغولند. اهـل قصبـه خـواب آرام نمیتواننـد نمـود. چنـد بـار هــم گرفتــار شــده و ّحــکام یــزد امــر بــه اخــراج آنهــا نموده انــد.
ّلاکن، بعضی ضُبّـاط حالیــۀ ناییــن بــا آنهــا مــدارا میکننــد.
ّ تعجــب اینجاســت کــه بــا ایــن همــه افتضــاح، لبــاس تقــوی حتــی نعلیــن را از خــود خلــع نکرده انــد.
تاریخ گزارش ۱۳۰۰ هجری قمری
@naein_nameh
.
روایتی از سفر نامه صفاء السلطنه نایینی(گزارش کویر)
چهارشــنبه چهــارم شــعبان: امــروز برحســب وعــده بــه خانــۀ
حاجی میرزا عبدالرحیــم شیخ الاســلام رفتــم. ایــن مــرد نــوادۀ مرحوم حاجی میرزاعبدالرحیــم شیخ الاســلام قدیــم اســت، حاجــی جد امــی والــد اســت کــه در دســتگاه مرحــوم نورعلیشــاه معتبــر بــوده و نظرعلیشــاه، لقــب داشــته اســت.
مرحــوم حاجــی دو پســر داشــت، یکــی حاجی میرزاســعید، پــدر
ایـن شـیخ الاسـلام و دیگـری میرزامحمدصـادق کـه در زمـان وزارت میرزامحمدخــان بــا وجــود ُمکنــت، پیــاده بــه تهــران رفتــه فرمــان صدرالعلمایــی ناییــن را از سپهســالارگرفتــه و پــس از آن خــود و دو
پســرش در ناییــن بــه خــوردن مــال وقــف و بــردن مــال از خانه هــای مـردم مشـغولند. اهـل قصبـه خـواب آرام نمیتواننـد نمـود. چنـد بـار هــم گرفتــار شــده و ّحــکام یــزد امــر بــه اخــراج آنهــا نموده انــد.
ّلاکن، بعضی ضُبّـاط حالیــۀ ناییــن بــا آنهــا مــدارا میکننــد.
ّ تعجــب اینجاســت کــه بــا ایــن همــه افتضــاح، لبــاس تقــوی حتــی نعلیــن را از خــود خلــع نکرده انــد.
تاریخ گزارش ۱۳۰۰ هجری قمری
@naein_nameh
ایسالا.mp3
@bergooshad
🔈 فایل کامل صوتی 🔊
🌺 ایسالا 🌺
شعری بسیارزیبا به زبان محلی نایینی
شاعروخواننده عباس جوانمردی
@ghasemibay
@naein_nameh
🌺 ایسالا 🌺
شعری بسیارزیبا به زبان محلی نایینی
شاعروخواننده عباس جوانمردی
@ghasemibay
@naein_nameh
@makhfigah_channel
کانال مخفیگاه (بنان،کاروان)
#موسیقی تصنیف کاروان
با صدای جاودانه غلامحسین بنان
شعر: رهی معیری
آهنگ: مرتضی محجوبی
(گلهای رنگارنگ ٬شماره ۲۱۷)
انتشار ۱۳۳۳
چو بوی گل به کجا رفتی
تنها ماندم ٬ تنها رفتی ...
کانال: @makhfigah_channel
با صدای جاودانه غلامحسین بنان
شعر: رهی معیری
آهنگ: مرتضی محجوبی
(گلهای رنگارنگ ٬شماره ۲۱۷)
انتشار ۱۳۳۳
چو بوی گل به کجا رفتی
تنها ماندم ٬ تنها رفتی ...
کانال: @makhfigah_channel
#مشاهیر_نایین
.
میرزا نصرالله خان مشیرالدوله
زرنگی و فراست.
به روایت تاریخ هفده سال یا نوزده ساله بود که یک لاقبا بدون زاد راه مناسب عازم تهران شد و ابتدا با عریضه نویسی و سپس منشی آصف الدوله با ماهی سه تومان به کار پرداخت.
اما با هوش خدادادی و خط بسیار عالی و پشتکار کم نظیر سریع پیشرفت کرد و نهایت به صدر اعظمی رسید.
حکایت امروز زیرکی و نکته سنجی او را بیان می کند .
"معیرالممالک از رابطۀ خوب او با شاه چنین می گوید:
روزی شاه (مظفرالدین شاه)مشغول وضو بود و مشیرالدوله در کنار
او ایستاده بود. شاه انگشتر گرانقیمت ّزمرد خود
را از دست خارج و به مشیرالدوله داد نگه دارد. او
هم بلافاصله تعظیم قرائی کرد، انگشتر را بوسید، به
دست خودکرد وگفت: خداوند سایۀ مبارک را از سر
خانه زاد خدمتگزار کوتاه نفرماید." (باستانی پاریزی-تلاش آزادی)
@naein_nameh
.
میرزا نصرالله خان مشیرالدوله
زرنگی و فراست.
به روایت تاریخ هفده سال یا نوزده ساله بود که یک لاقبا بدون زاد راه مناسب عازم تهران شد و ابتدا با عریضه نویسی و سپس منشی آصف الدوله با ماهی سه تومان به کار پرداخت.
اما با هوش خدادادی و خط بسیار عالی و پشتکار کم نظیر سریع پیشرفت کرد و نهایت به صدر اعظمی رسید.
حکایت امروز زیرکی و نکته سنجی او را بیان می کند .
"معیرالممالک از رابطۀ خوب او با شاه چنین می گوید:
روزی شاه (مظفرالدین شاه)مشغول وضو بود و مشیرالدوله در کنار
او ایستاده بود. شاه انگشتر گرانقیمت ّزمرد خود
را از دست خارج و به مشیرالدوله داد نگه دارد. او
هم بلافاصله تعظیم قرائی کرد، انگشتر را بوسید، به
دست خودکرد وگفت: خداوند سایۀ مبارک را از سر
خانه زاد خدمتگزار کوتاه نفرماید." (باستانی پاریزی-تلاش آزادی)
@naein_nameh
نوروز
سومین بخش( نوروز )سروده استاد ابراهیمی انارکی به زبان مادری در کتاب "ای نارسینه"
خوانش و توضیح👇👇👇
@naein_nameh
سومین بخش( نوروز )سروده استاد ابراهیمی انارکی به زبان مادری در کتاب "ای نارسینه"
خوانش و توضیح👇👇👇
@naein_nameh