از لحاظ تکست نویسی هیچکس برگشت به تنظیمات کارخانه
از آلبوم مجاز دیگه سروشو اینطوری ندیده بودیم
$$مُلتَفِت اَصلّی$$
#ملتفت_اصلی
@moltfetasli
از آلبوم مجاز دیگه سروشو اینطوری ندیده بودیم
$$مُلتَفِت اَصلّی$$
#ملتفت_اصلی
@moltfetasli
تو پورن هاب رفتن عکس مریم رجوی رو تو صفحه لانا گذاشتن😂
تا پاک نشده برین ببینید
$$مُلتَفِت اَصلّی$$
#ملتفت_اصلی
@moltfetasli
تا پاک نشده برین ببینید
$$مُلتَفِت اَصلّی$$
#ملتفت_اصلی
@moltfetasli
Forwarded from هیچکس | HICHKAS (علیرضا)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from هیچکس | HICHKAS (علیرضا)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ما غیر از مشکل سیاسی، با جمهوری اسلامی مشکل خصوصی داریم...
$$مُلتَفِت اَصلّی$$
#ملتفت_اصلی
@moltfetasli
$$مُلتَفِت اَصلّی$$
#ملتفت_اصلی
@moltfetasli
تو کاور آهنگ «ما ادامه داریم» هیچکس و متن آهنگش که میگه تا پرچمو سیمرغ به اهتزاز درآره،
سروش از سیمرغ حرف میزنه داستان سیمرغ داستان وحدت پرندگان بود، داستان سیمرغ به این صورت هستش که در دوران باستان تعدادی از پرندگان جلسه ای تشکیل دادن و تصمیم گرفتن که که برای خودشون فرمانروایی نیک سرشت انتخاب کنن، هدهد که همواره سمبل عقل کل هستش در این جلسه رییس بود و به اعضای جلسه گفت که فرمانروا از قبل انتخاب شده و به او سیمرغ میگن.
هدهد توضیح داد که آشیانه سیمرغ در کوه قاف هست و برای رسیدن بهش باید از هفت وادی عبور کنند.
پرنده ها که این حرف رو شنیدن به دنبال دیدن سیمرغ عازم سفر شدن. وادی اول دره تحقیق بود، پرندگان تلاش کردن تا راه صحیح رو انتخاب کنند و به استقامت برسن، اما تعدادی از پرنده ها به خاطر سختی و مشقت راه از ادامه دادن پشیمون شدن، دومین وادی، وادی عشق بود.
که مجبور شدن برای خودشون و معشوقشون فداکاری کنن و به دلیل اینکه عشق از عقل پیروی نمیکنه عده ای دیگه هم پشیمون شدن. پرنده هایی که وارد وادی سوم شدن از محبت الهی کسب دانش بهره بردن و وادی سوم هم وادی کسب دانش بود.
پرنده هایی که رسیدن به وادی چهارم، به نوعی تونستن نسبت به وابستگی های دنیایی بی اعتنا باشن و به این وادی برسن. وادی پنجم، وحدت بود، به این شکل که اختلاف های مادی و ظاهری مد نظر اونا نبود و متحد شده بودن. تا اینجای راه عطش بسیاری از پرنده ها برای رسیدن به مرغ افسانه ای رفع نشده بود و قصد داشتن،
تمام وادی هارو پشت سر بگذارن، پس حرکت کردن به سمت وادی ششم حیرت. ناگهان حیران ماندن، چرا که بحث درباره من و تو نبوده مقصود ما بود اما اون ها حتی خودشون رو فراموش کرده بودن چه برسه تبدیل به ما بشن، اونا فراموش کرده بودن کی هستن و خودشون رو گم کرده بودن
در نهایت در وادی هفتم فقط سی مرغ تونستن از همه چیز فانی عبور کنند و به خودشون برسند،در آخر اون ها فهمیدن که معشوقی که در سر داشتن چیزی جز خودشون نبوده و فهمیدن که ای دل غافل از همون اول موضوع رو اشتباه فهمیده بودن و اینطوری اون سی مرغ با یکدیگر یکی شدن و سیمرغ به وجود اومد.
$$مُلتَفِت اَصلّی$$
#ملتفت_اصلی
@moltfetasli
سروش از سیمرغ حرف میزنه داستان سیمرغ داستان وحدت پرندگان بود، داستان سیمرغ به این صورت هستش که در دوران باستان تعدادی از پرندگان جلسه ای تشکیل دادن و تصمیم گرفتن که که برای خودشون فرمانروایی نیک سرشت انتخاب کنن، هدهد که همواره سمبل عقل کل هستش در این جلسه رییس بود و به اعضای جلسه گفت که فرمانروا از قبل انتخاب شده و به او سیمرغ میگن.
هدهد توضیح داد که آشیانه سیمرغ در کوه قاف هست و برای رسیدن بهش باید از هفت وادی عبور کنند.
پرنده ها که این حرف رو شنیدن به دنبال دیدن سیمرغ عازم سفر شدن. وادی اول دره تحقیق بود، پرندگان تلاش کردن تا راه صحیح رو انتخاب کنند و به استقامت برسن، اما تعدادی از پرنده ها به خاطر سختی و مشقت راه از ادامه دادن پشیمون شدن، دومین وادی، وادی عشق بود.
که مجبور شدن برای خودشون و معشوقشون فداکاری کنن و به دلیل اینکه عشق از عقل پیروی نمیکنه عده ای دیگه هم پشیمون شدن. پرنده هایی که وارد وادی سوم شدن از محبت الهی کسب دانش بهره بردن و وادی سوم هم وادی کسب دانش بود.
پرنده هایی که رسیدن به وادی چهارم، به نوعی تونستن نسبت به وابستگی های دنیایی بی اعتنا باشن و به این وادی برسن. وادی پنجم، وحدت بود، به این شکل که اختلاف های مادی و ظاهری مد نظر اونا نبود و متحد شده بودن. تا اینجای راه عطش بسیاری از پرنده ها برای رسیدن به مرغ افسانه ای رفع نشده بود و قصد داشتن،
تمام وادی هارو پشت سر بگذارن، پس حرکت کردن به سمت وادی ششم حیرت. ناگهان حیران ماندن، چرا که بحث درباره من و تو نبوده مقصود ما بود اما اون ها حتی خودشون رو فراموش کرده بودن چه برسه تبدیل به ما بشن، اونا فراموش کرده بودن کی هستن و خودشون رو گم کرده بودن
در نهایت در وادی هفتم فقط سی مرغ تونستن از همه چیز فانی عبور کنند و به خودشون برسند،در آخر اون ها فهمیدن که معشوقی که در سر داشتن چیزی جز خودشون نبوده و فهمیدن که ای دل غافل از همون اول موضوع رو اشتباه فهمیده بودن و اینطوری اون سی مرغ با یکدیگر یکی شدن و سیمرغ به وجود اومد.
$$مُلتَفِت اَصلّی$$
#ملتفت_اصلی
@moltfetasli
Inyekiam Vase
Hichkas
هیچکس - این یکی هم واسه
@hichkasofficial
@hichkasofficial