حاج آقا مجتبی تهرانی رحمة‌الله‌علیه
4.98K subscribers
1.48K photos
2.5K videos
14 files
162 links
مؤسسه مصابیح الهدی
دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی(ره)
021-77652134
اینستاگرام:
instagram.com/mojtabatehrani.ir
ارتباط با ما:
@masabiholhoda_77652134
سروش:
https://sapp.ir/mojtabatehrani.ir
ایتا، گپ و بله:
@mojtabatehrani_ir
Download Telegram

📍 یک نمونه ای از زنان دارای استقامت و پایداریپایداری ❗️
📌یک نمونه هم از زنان اهل پایداری را مثال می‏زنم. این پیرزن با شوهرِ پیرش، در خانه نشسته‏اند و صبحانه می‏خورند که کسی در می‏زند. مرد در را باز کرد و برگشت. همسرش دید نامه‏ای در دست شوهر است. پرسید: که بود؟ مرد پاسخ داد: نامه‏ای از جانب امام‏حسین‏(ع) آمده است. پرسید: چه نوشته است؟ نوشته است: «بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ. مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِی إلَی الرَّجُلِ الفَقِیهِ حَبِیبِ‏بن‏ِمَظَاهِرِ الأسَدِی، أمَّا بَعدُ فَقَد نَزَلتُ بِکربَلَا، وَ أنتَ تَعلَمُ قَرَابَتَنَا مِن رَسُولِ اللهِ فَإن أرَدتَ نُصرَتَنَا فَاقدِم إلَینَا عَاجِلاً سَرِیعاً»1️⃣؛ چقدر امام‏حسین(ع) از حبیب تجلیل می‏کند؛ از حسین به مردی فقیه، حبیب‏بن‏مظاهر؛ می‏فرماید: ما وارد کربلا شده‏ایم.
همسرش گفت: حالا می‏خواهی چه کنی؟ می‏گویند: حبیب آنجا تقیّه کرد؛. لذا حبیب به همسرش گفت: من نمی‏توانم به یاری امام‏حسین‏(ع) بروم. چون اگر بروم، عبیدالله خانۀ مرا خراب می‏کند، اموالم را غارت می‏کند و تو را به اسارت می‏گیرد. برای همین من نمی‏روم.
حالا پاسخ‏های همسر حبیب را با حرف‏های ابودجانه مقایسه کنید. همسرش گفت: یعنی نمی‏روی پسر پیغمبر(ص) را یاری کنی؟ روز قیامت چگونه می‏خواهی جواب پیغمبر(ص) را بدهی؟ آیا فکر قیامتت را کرده‏ای؟ تو برو! بگذار عبیدالله خانۀ مرا خراب کند و اموالمان را غارت کند و مرا به اسارت ببرد. همسر حبیب وقتی از حبیب ناامید شد و دید این حرف‏ها کارساز نیست، مقنعۀ خود را از سر برداشت و روی سر حبیب انداخت و گفت: اگر این‏طور است، پس مثل زنان در خانه بنشین! بعد هم یک جمله خطاب به امام‏حسین‏(ع) گفت؛ عرض کرد: یا اباعبدالله(ع)!
ای کاش من مَرد بودم به کربلا می‏آمدم و یاری‏ات می‏کردم! حبیب وقتی از همسرش اطمینان پیدا کرد، گفت: چنان کربلایی بروم که تا قیام قیامت زبانزد شود!
1️⃣مکاتیب الأئمه؟عهم؟، ج 3، ص 145

📚 #سلوک_عاشورایی منزل پنجم
📕 #استقامت_و_پایداری
🏷 جلسه چهارم
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
@mojtabatehrani_ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

📍 یک نمونه ای از زنان دارای استقامت و پایداریپایداری ❗️


📚 #سلوک_عاشورایی منزل پنجم
📕 #استقامت_و_پایداری
🏷 جلسه چهارم
🎞 #كليپ_تصويرى
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
@mojtabatehrani_ir

📍 نمونه تاریخی از عدم استقامت و پایداری در جنگ جمل ❗️
📌طلحه و زبیر دو نفر از اصحاب شناخته شدۀ پیغمبراکرم(ص) در تاریخ اسلام هستند. در تاریخ آمده که این ها در جنگ جمل، مقابل علی (ع) ایستادند. من از شما یک سؤال می کنم؛ آیا این ها روایت پیغمبراکرم(ص) را نشنیده بودند که حضرت فرمودند: «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدُورُ حَیْثُمَا دَارَ»1️⃣؟ قطعاً شنیده بودند. حالا چه شد که در مقابل امام علی(ع) قرار گرفتند؟ این ها از حق کناره گیری کردند. البتّه ریشۀ این مسئله را در جلسات آینده بیشتر توضیح خواهم داد.
وقتی که حضرت امیرالؤمنین (ع) با زبیر صحبت کردند، کناره گیری کرد و با حضرت نجنگید؛ لذا رفت و خودش را از صحنه خارج کرد، امّا به سپاه امام علی(ع) هم مُلحق نشد. وقتی زبیر از معرکه خارج شد، کسی رفت و او را کشت و شمشیر و سرش را پیش حضرت امیرالمؤمنین (ع) آورد. حضرت شمشیر زبیر را در دست گرفت و گفت: «سَیفٌ طَالَمَا جُلِّىَ بِهِ الکَربَ عَن وَجهِ رَسُولَ اللهِ(ص)»؛ می دانید این شمشیر چه شمشیری است؟ چه بسیار غصّه هایی که این شمشیر از چهرۀ پیغمبراکرم(ص) بر طرف کرد؛ امّا سرنوشت صاحبش این شد!چرا عاقبت زبیر به اینجا رسید؟ چون در مسیر حق پایداری نکرد. زبیر حق را تشخیص داد، راهش را هم شناخت، حرکت هم کرد، امّا پایداری نکرد؛ در میانۀ راه، عواملی موجب انحراف او شد.
امام حسین (ع) این درس را به ابنای بشر آموخت که وقتی حق را تشخیص دادید، راهش را شناختید و در آن حرکت کردید، باید تا آخر ایستادگی کنید .
1️⃣بحارالأنوار، ج 10، ص 105

📚 #سلوک_عاشورایی منزل پنجم
📕 #استقامت_و_پایداری
🏷 جلسه سوم
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
@mojtabatehrani_ir

📍 نگرانی حضرت موسی(ع) نسبت به بعد از مرگ خود برای بچّۀ کوچکش ❗️
📌در کتب تاریخ می نویسند: حضرت موسی(ع) هم که از انبیای مرسل(ع) است، موقع وفاتش که شد، عزرائیل(ع) نزد او آمد. حضرت به او گفت: برای چه آمده ای؟ برای ملاقات آمدی یا برای قبض روح؟ گفت: برای قبض روح شما آمده ام. گفت: بسیار خوب؛ اجازه بده از خانواده ام خداحافظی کنم. عزرائیل(ع) گفت: من اجازه ندارم. حضرت گفت: اجازه بده سجده کنم. ملک الموت گفت: باشد، این مقدار را وقت دارید. حضرت سجده کرد و در سجده گفت: خدایا! به او امر کن که به من اجازه دهد تا با خانواده ام خداحافظی کنم. خدا هم دعای او را مستجاب کرد و به عزرائیل(ع) امر فرمود که به حضرت موسی(ع) مهلت دهد. بعد حضرت موسی(ع) رفت و اوّل با مادرش خداحافظی کرد. به مادرش گفت: می خواهم به سفر بروم. مادر پرسید: کجا؟ گفت: سفر آخرت! مادرش گریه کرد و با او خداحافظی کرد و با هم وداع کردند. آن حضرت نزد همسر و بچّه هایش آمد و با آن ها هم خداحافظی کرد. من در تاریخ این گونه دیدم که حضرت بچّۀ کوچکی داشت که شروع کرد به گریه کردن و حضرت موسی(ع) هم خودش به گریه افتاد. از ناحیۀ خداوند خطاب رسید: یا موسی! تو می خواهی اکنون به ملاقات ما بیایی، چرا گریه می کنی؟ پاسخ داد: من برای این ها، وضعشان و این بچّه که مورد علاقۀ من است گریه می کنم. به او خطاب شد: یا موسی! عصایت را به دریا بزن. حضرت عصایش را به دریا زد و دریا شکافته شد. این کار سابقه هم داشت و حضرت موسی(ع) این کارها را می کرد. بعد حضرت عصایش را به سنگی زد و دید که کِرمی در دل سنگ است و دارد برگ سبزی را می خورد. خدا گفت: موسی!ربوبیّت مرا می خواهی ببینی؟ نگاه کن؛ ته دریا، در دل سنگ، کرم کوچکی هست، من دارم روزی اش را می دهم و حواسم به او هست؛ آن وقت بچّه تو را یادم برود؟ اینجا حضرت موسی(ع) به عزرائیل(ع) گفت: جانم را بگیر و مسئله تمام شد.

📚 #سلوک_عاشورایی منزل پنجم
📕 #استقامت_و_پایداری
🏷 جلسه ششم
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
@mojtabatehrani_ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

📍 نگرانی حضرت موسی(ع) نسبت به بعد از مرگ خود برای بچّۀ کوچکش ❗️

📚 #سلوک_عاشورایی منزل پنجم
📕 #استقامت_و_پایداری
🏷 جلسه ششم
🎞 #كليپ_تصويرى
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
@mojtabatehrani_ir

📍 دوستداران واقعی، امام حسین(ع)را برای دنیا و حتّی بهشت نمی خواهند ❗️
📌سعيد بن عبدالله حنفي است. شب عاشورا امام حسين(ع)خطبه خواند. شنيده ايد. خطبه که تمام شد، برگشت گفت اينان با من کار دارند و با شما کاري ندارند. بيعت را از آنان برداشت. هر که مي خواهد برود بلند شود و برود. حتّي دارد سياهي شب را چون مرکبي راهوار بگيريد. در بعضي از نقل ها دارد حتّي هر کدام دست يکي از اهل بيت مرا بگيرد و برويد شما. شب و تاريک. راحت برويد. اينان با من کار دارند. خود را به خاطر من به خطر نياندازيد. آنهايي که رفتني بودند که رفتند. يک مشتي که منزل زباله رفتند. من نقل کردم برايتان. يک عده هم آن شب رفتند. در اينان سعيد بن عبدالله حنفي، بلند مي شود. رو به امام حسين (ع)مي کند و مي گويد من که از تو دست بر نمي دارم. به خدا قسم اگر مرا بکشند و دو مرتبه زنده کنند، بعد بسوزانند باز زنده کنند، بسوزانند بعد خاکستر را هم بر باد دهند، آنجا استخوان ها مي ماند. مي گويد استخوان هم ته آن نماند. بسوزانند، خاکستر را هم بر باد دهند، اين کار را هفتاد بار انجام دهند، من دست از تو بر نمي دارم. اين بهشت مي خواست؟ سؤال مي کنم از شما. دنبال بهشت نبود. ببين سطح معرفتي او به کجا رسيده است. نعوذ بالله فکر نکنيد که مي خواهم تصرف در آيه نکنم. (أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ) نهايي که واقعاً امام حسين(ع) را دوست دارند، براي دنيايشان نمي خواهند. امام حسين (ع) نشست. زهير بلند شد. رو کرد گفت به اينکه به خدا قسم اگر من را هزار بار بکشند و زنده شوم، باز بکشند و زنده شوم، مي دانم که مي توانم با اين کار تو را حفظ کنم، او دنبال بهشت نيست. اين را دوست دارم. اين را مي خواهم. اين مي گويد:
گر مخيّر بکنندم به قيامت که چه خواهي؟ حسين(ع) ما را و همه نعمت فردوس شما را،
دوست ما را، همه نعمت فردوس شما را، همه براي شما، دنبال کار خود برويد. اينان چه ديدند؟! اين ها، نه اينکه ترجيح علاقه بر علاقه بود، اصلاً علاقه اي به دنيا نداشتند، فقط علاقه آنان به دنيا يک چيز بود. به مولايشان بود، همين. التماس دعا.

📚 #سلوک_عاشورایی منزل پنجم
📕 #استقامت_و_پایداری
🏷 جلسه هفتم
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
@mojtabatehrani_ir
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM

📍 دوستداران واقعی، امام حسین(ع)را برای دنیا و حتّی بهشت نمی خواهند ❗️

📚 #سلوک_عاشورایی منزل پنجم
📕 #استقامت_و_پایداری
🏷 جلسه هفتم
🎞 #كليپ_تصويرى
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
@mojtabatehrani_ir

📍 مکالمه امام‌حسین(ع) با علی اکبر(ع)❗️
📌امام حسین (ع) در بین راه به سمت کوفه می آمد و هنگام سحر بود. من در جایی دیدم که حضرت داشتند از قصر بنی مقاتل می آمدند که سوار بر مرکب بودند. عَقَبه بن سمعان، یکی از اصحاب همراه امام حسین(ع) نقل می کند که یک وقت دیدم امام حسین(ع) پیشانی خود را جلوی زین مرکب گذاشت، مثل اینکه بخواهند بخوابند؛ ایشان مختصری صبر کردند و سرشان را بلند کردند و این جمله را فرمودند: (انّا لِله و انا الیه راجعون) 1️⃣ و این را تکرار کردند. بعد هم بلافاصله گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ الْعَالَمِین، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ الْعَالَمِین» چه تناسبی بین این دو جمله است؟ این خودش مسئله ای است. معمولاً کلمۀ استرجاع، یعنی (انّا لِله و انا الیه راجعون)در مصیبت گفته می شود. مثلاً وقتی که خبر ناگواری به انسان می د هند، آدم می گوید: (انّا لِله و انا الیه راجعون)؛ وقتی هم که خبر خوش به آدم می دهند، می گوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ الْعَالَمِین».
عقبه می گوید: یک وقت دیدم حضرت علی اکبر(ع) جلو رفت. عرض کرد: «یا ابَا! مِمَّ استَرجَعتَ وَ حَمِدتَ؟» هر دو مورد را از امام سؤال کرد. پدر جان! بگو چه شد که هم کلمه استرجاع گفتی و هم حمد کردی؟ امام حسین(ع) رو کرد به پسرش و فرمود: من سرم را اینجا گذاشتم و «خَفَقْتُ خَفْقَةً» چرتی زدم. یک وقت دیدم یک منادی دارد ندا می کند: «الْقَومُ یَسِیرُونَ وَ المَنایَا تَسِیرُ إلَیهِمْ»؛ این کاروان می رود و مرگ این ها را بدرقه می کند. فهمیدم که کار تمام شده است. لذا گفتم: (انّا لِله و انا الیه راجعون). چرا حضرت کلمۀ استرجاع را گفت؟ چون فهمید که دارند از این عالم کوچ می کنند. لذا فرمود: همه از خدائیم و بازگشتمان به سوی خدا است. حال چرا امام حسین (ع) خدا را حمد کرد؟ «الحمدلله» برای اینکه به لقای دوست می رسم و او را می بینم. او مطلوب و محبوب من است و من می خواهم به او برسم. لذا الحمدلله. امام حسین(ع) هم کلمۀ استرجاع را فرموده و هم خدا را حمد کرد. هر دوی آن ها کنار هم بود. حالا حضرت علی اکبر(ع) به پدر می گوید: «أوَلَسْنَا عَلَی الْحَقِّ؟» مگر این راهی که ما می رویم، راه حق نیست؟ او از مسیر پرسید که مگر به سوی حق و برای اقامۀ حق نیست؟ «قٰال: نَعَم» حضرت فرمود: بله. حضرت علی اکبر(ع) گفت: «إذاً لانُبَالِی بِالْمَوْتِ»؛ پس باکی از مرگ نداریم. هم به دیدار حق می رویم که محبوب ما است و هم برای اقامۀ حق می رویم که مطلوب الهی است. می خواهیم دین الهی را به پا داریم و اسلام را زنده کنیم. چقدر این مکالمه زیبا است.
1️⃣سورۀ مبارکۀ بقره، آیۀ 156

📚 #سلوک_عاشورایی منزل پنجم
📕 #استقامت_و_پایداری
🏷 جلسه هشتم

#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
@mojtabatehrani_ir

📍 حضرت اباالفضل العبّاس(ع) بر اوج قلّۀ «بِرّ و نیکی» با دادن جان و آب❗️
📌می خواهم روایت معروف دیگری بخوانم تا با این بحث تطبیق شود. روایت از زین العابدین(ع) است؛ حضرت فرمودند: برای عمویم عبّاس، در بهشت مقامی است که تمام شهدا به آن غبطه می خورند. حالا چرایش را خواهم گفت. اکثر مقاتل این مطالب را نوشته اند و شما حالا خوب می فهمید که مسئله چیست.
من قبل از توضیح روایت، باید نکاتی را در باب نعمت های متّصله و منفصله عرض کنم. اشرف این نعمت ها چیست؟ اوّل برویم سراغ نِعَم منفصله؛ در میان نعمت های منفصله، آن چیزی که حیات همه به آن بستگی دارد چیست؟ (و جعلنا من الماء کل شیءٍ حی) 1️⃣؛ هر موجود زنده ای از «آب» زندگی دارد. در میان نعمت های منفصله، چیزی ارزنده تر از آب وجود ندارد. می گویند موجودات زنده، زندگی شان به آب است. در میان نعمت های متّصله، به اعضا و جوارح نگاه کن. اجزای رئیسۀ انسان، سر، چشم و دست است...بیا بالاتر؛ از همه مهم تر «جان» است؛ چون انسان همۀ این نعمت ها را برای جان خودش می خواهد. من بنا گذاشتم از وقتي آمدم اينجا، می‌دانستم حاج احمد آقا اينجا نشسته و مي‌دانم همگي حاجت داريم. گفتم مي‌خواهم امشب ذکر مصيبت براي يک نفر کنم نه براي شما.
من یک مطلب دیگر را هم دربارۀ شرایط زمانی و مکانی بگویم. آن هایی که در علم هیأت واردند، می گویند: از نظر زمانی، روز عاشورا در سال 61 هجری، درست آن موقعی که زمان شدّت گرما است. از نظر مکانی هم می دانید که کربلا، یک منطقه حارّه و گرمسیر است. التماس دعا. وارد ذکر مصيبت مي شويم.
1️⃣سورۀ مبارکۀ انبیا، آیۀ 30

📚 #سلوک_عاشورایی منزل پنجم
📕 #استقامت_و_پایداری
🏷 جلسه نهم
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
@mojtabatehrani_ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

📍 حضرت اباالفضل العبّاس(ع) بر اوج قلّۀ «بِرّ و نیکی» با دادن جان و آب❗️

📚 #سلوک_عاشورایی منزل پنجم
📕 #استقامت_و_پایداری
🏷 جلسه نهم
🎞 #كليپ_تصويرى
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
@mojtabatehrani_ir

📍 ما هرچه داریم از امام حسین(ع) است❗️
📌هر کس پیوند درونی با امام‌حسين (ع) پيدا کرد، مصونيّت به دست آورده و او را هيچ کاري نمي‌توان کرد. که اين مختص تشيّع است. بحث در اینجا، دیگر دربارۀ روحیۀ تعبّد نیست. چون روحیۀ تعبّد و تنسّک را می شود با ترویج لاابالی گری سائید و آرام آرام محو کرد، امّا این پیوند را هیچ کاری نمی شود کرد.
من یک تعبیری از امام(ره) یادم آمد. ایشان تعبیر خیلی زیبایی کرد که مطالب بسیاری در آن بود. امام(ره) فرمودند: «ما هر چه داریم از محرّم و صفر است»؛ شما حرف های ایشان را با دید ظاهری نگاه نکنید! این، حرف خیلی بزرگی است. این حرف، خیلی بلند است. هر کسی نمی تواند این را بفهمد. این یعنی چه؟ یعنی تشیّع، چنان پیوندی با اولیای خدا خورده که گویی، یک پیوند ژنتیکی شده و نسل به نسل، چهارده قرن آمده و هنوز هم ادامه دارد.
شنیده اید که بعضی ها می گویند: من بچّه بودم، مادرم در دهۀ عاشورا، مرا پای روضه ها شیر می داد؛ در گوش من «حسین حسین» می خواند. بعد آرام آرام با همین ذکر بزرگ شدم و بالا آمدم. من بالاتر از این می گویم؛ مسئله، چیز دیگری است. در یک فراز و دید بالاتر، می بینیم این پیوند، به اصطلاح روز «ژنتیکی» است؛ یعنی «منَ الْأزَلِ إلَی الْاَبَدِ؛ مِنَ الْآدَمِ(ع) إلَی الْخَاتَمِ(ص) وَ مِنَ الْخَاتَمِ(ص) إلَی الْقِیَامَةِ» این رابطه و پیوند برقرار است. مسئلۀ امام حسین(ع)، یک مسئلۀ عادی نیست. خودش، یعنی شخص او در تمام ابعاد وجودی اش؛ وجود عینی اش، ذهنی اش، لفظی اش و کتبی اش اثر و نفوذ دارد که این را هم خدا به او داده است. این تأثیرات را خدا به او داده است. مسئله را نباید سطحی دید. تمام این ها حساب شده است.

📚 #سلوک_عاشورایی منزل پنجم
📕 #استقامت_و_پایداری
🏷 جلسه نهم
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
@mojtabatehrani_ir