✍️ محسن جلال‌پور
9.51K subscribers
344 photos
15 videos
9 files
421 links
فعال بخش خصوصی و تحلیل‌گر مسائل اقتصادی
Download Telegram
خطای بازرگان

آیا لیبرال خواندن مهندس بازرگان
خطاست؟

برای من معماست که می‌گویند مهندس مهدی بازرگان لیبرال بود. چون تصورم از یک سیاستمدار لیبرال این است که دست کم به شش اصل لیبرالیسم اعتقاد قلبی داشته باشد؛ مؤمن به دموکراسی باشد و به حقوق بشر احترام بگذارد. برای حاکمیت قانون تلاش کند،آزادی فردی را به رسمیت بشناسد و مالکیت خصوصی و بازار آزاد را قبول داشته باشد.
این‌ها اصول لیبرالیسم به شمار می‌روند و از نظر من اگر فردی حتی یکی از این اصول را قبول نداشته باشد لیبرال نیست یا دست کم این‌که اگر اصول اقتصادی آن را قبول نداشته باشد در نهایت «سوسیال لیبرال» است.
سیاستمدار معتقد به«سوسیالیسمِ لیبرال»به آزادی، حقوق بشر و حاکمیت قانون اعتقاد دارد اما مؤمن به بازار آزاد و مالکیت خصوصی نیست.

سال‌های طولانی است که مخالفان و موافقان مهندس بازرگان او را لیبرال می‌خوانند و من متعجبم که با وجود این‌که رادیکال‌ترین سیاست‌های ضد بازارآزاد از جمله نقض گسترده مالکیت بنگاه‌های بخش خصوصی و ده‌ها مورد مصادره و ملی شدن‌ها در دولت موقت طراحی و اجرا شد، چطور می‌شود ایشان را لیبرال دانست.
هرچند دولت موقت عمرکوتاهی داشت اما در همین مدت زمان کوتاه، طرح‌هایی را تصویب و اجرا کرد که آثار آن تا امروز قابل مشاهده است. در 275 روز عمر این دولت ، بانک‌های متعلق به بخش خصوصی را ملی و صنایع متعلق به کارآفرینان را هم مصادره کردند.

به گمان من هیچ سیاستی پس از انقلاب به اندازه نقض گسترده مالکیت بنگاه‌های بخش خصوصی و مصادره اموال سرمایه‌داران و کارآفرینان و همین طور ملی شدن بانک‌ها و صنایع خطا نبوده است.
ممکن است بگویند ملی شدن‌ها و مصادره‌ها بیشتر محصول نشست‌های شورای انقلاب است تا دولت موقت اما روایت مرحوم علی اکبر معین‌فر این گزاره را رد می‌کند. معین‌فر در گفت وگویی با تجارت فردا تأکید کرده که ملی شدن بانک‌ها پیشنهاد او به شورای انقلاب بوده اما مصوبه مربوط به مصادره‌ها از درون شورای انقلاب بیرون آمده است.
البته ملی شدن بانک‌ها آخرین اقدام دولت موقت در حوزه اقتصاد نبود.

مهندس بازرگان در ۱۶ تیرماه 1358 یعنی کمتر از یک ماه بعد، مصوبه دیگر شورای انقلاب مبنی بر ملی شدن صنایع را تحت عنوان «قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران» ابلاغ کرد. بر اساس این ابلاغیه راه برای ملی شدن و مصادره خیلی از بنگاه‌های بخش خصوصی باز شد و این مصادره‌ها هم در دولت موقت اتفاق افتاد.
ممکن است بگویند قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران مصوبه شورای انقلاب بوده و دولت موقت چاره‌ای جز اجرای آن نداشته است اما به نظر من این استدلال هم درست نیست چون هفت نفر از وزرای همین دولت پس از آن‌که عده‌ای از بازاریان قصد داشتند بانک اسلامی راه اندازی کنند،تهدید به استعفا کردند اما در برابر مصوبه مصادره و ملی شدن صنایع هیچ واکنشی نشان ندادند که هیچ، آن را بلافاصله اجرایی کردند.

مرحوم عزت‌الله سحابی در واپسین سال‌های زندگی از اینکه مسبب برخی مصادره‌ها و دولتی شدن‌ها بوده، ابراز پشیمانی کرد اما دیگر اعضای شاخص دولت موقت از جمله علی اکبر معین‌فر تا زمانی که در قید حیات بودند به آن افتخار می‌کردند.


پ ن: امیدوارم مدافعان و علاقه مندان مهندس بازرگان از این نوشته ناراحت نشوند.دغدغه‌ای است که قطعا نیاز به بررسی بیشتر دارد و از این حیث ادعایی ندارم.

☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
✍️ محسن جلال‌پور
خطای بازرگان آیا لیبرال خواندن مهندس بازرگان خطاست؟ برای من معماست که می‌گویند مهندس مهدی بازرگان لیبرال بود. چون تصورم از یک سیاستمدار لیبرال این است که دست کم به شش اصل لیبرالیسم اعتقاد قلبی داشته باشد؛ مؤمن به دموکراسی باشد و به حقوق بشر احترام بگذارد.…
نظر دکتر موسی غنی‌نژاد درباره نوشته «خطای بازرگان»


نکاتی که متذکر شده‌ایدکاملا درست است.
برای رعایت انصاف شاید این نکته را باید اضافه کرد که مهندس بازرگان شخصا انسانی با پرنسیپ و آزادیخواه بود اما هیچگاه خود را لیبرال نمی‌دانست و به نظر من اطلاع عمیقی نسبت به فلسفه لیبرالیسم نداشت.

تا جایی که من اطلاع دارم به رغم اینکه مصادره‌ها و دولتی کردن اقتصاد از زمان صدارت بازرگان آغاز شد و او مسوولیت تمام و کمال آنرا طبیعتا بر عهده داشت اما نه در آن زمان و نه بعدها هیچگاه از این کار دفاع نکرد.
به نظر می‌رسد او برخلاف اطرافیانش از این کارها خوشنود نبود.
او در آخرین صحبتهایی که داشت با جسارت تمام نسبت به برخی اشتباهات اعتراف کرد اما اجل مهلتش نداد تا دیدگاههای جدید خود را تعمیق ببخشد.

@mohsenjalalpour
یک روز بد،یک روز خوب

دیروز اصلا روز خوبی نبود. درختان پسته را از همیشه تشنه‌تر و غمگین‌تر دیدم. روی شاخه‌ درختان خاک نشسته بود و زمین از تشنگی له له می‌زد. هیچ وقت باغ‌های پسته را اینقدر مظلوم ندیده بودم. در مسیر بازگشت به خانه کم مانده بود گریه کنم.شب با همین حس و حال به خواب رفتم اما صبح زود که بیدار شدم و بوی باران را حس کردم،غصه‌ها را به فراموشی سپردم.
در حیاط وضو گرفتم و در خنکای بامداد یاد 41 سال پیش افتادم. به دیوار تکیه دادم و یاد روزی افتادم که همکلاسی‌ام در برفی سنگین زمین خورد و پایش شکست. باورم نمی‌شود؛ این روزها آنقدر برف نباریده که شمایلش را هم فراموش کرده‌ایم.
صبح یکی از روزهای سرد بهمن پنجاه و شش از خواب بیدار شدیم و همه‌جا را سفید دیدیم. روی هرچیز بی‌سرپناه،بیست سانتی‌متر برف نشسته بود. برخلاف تصورمان مدرسه‌ها دایر بود و فقط دبستانی‌ها و راهنمایی‌ها تعطیل شده بودند. با تردید لباس‌ پوشیدم و بیرون زدم. کوچه و خیابان خلوت بود و پرنده پر نمی‌زد.هیچ نشانی از دبیرستانی‌ها نبود. تردید داشتم که به راهم ادامه بدهم یا در خانه بمانم تااین‌که یکی از همکلاسی‌ها از راه رسید و دو نفری راه افتادیم.
به چهارراه احمدی رسیدیم،خواستیم با‌احتیاط از خیابان رد شویم که دوستم به شکلی عجیب زمین خورد.کیف و کتاب‌هایش را جمع و کمکش کردم که بلند شود.درد شدیدی در پایش احساس می‌کرد اما خواست ادامه بدهیم.
چندقدمی حرکت کردیم که دیدم اصلاً توان راه رفتن ندارد. زیر بغلش را گرفتم و به دیواری تکیه‌اش دادم. به اطراف نگاه کردم،هیچ‌کس در خیابان نبود.کمی دورتر اما مغازه‎ای باز بود. دویدم و کمک خواستم. فروشنده آمد و تا وضعیت دوستم را دید گفت: فکر کنم پایش شکسته باشد،باید او را به درمانگاه ببریم.
چند دقیقه بعد فولکس واگنی قدیمی از گاراژ بیرون آمد.تا کرکره مغازه را پایین بکشد،ما هم سوار ماشین شدیم. در اورژانس فهمیدم واقعا پای دوستم شکسته؛به همین سادگی.
از آن روزها 41 سال می‌گذرد و هر سال از میزان بارش برف و باران کاسته می‌شود. دیگر نه از برف سنگین خبری هست و نه از باران سیل‌آسا. امسال در کرمان حدود سي میلی‌متر باران باریده و این یعنی نا‌اطمینانی و دلواپسی. نه فقط برای کشاورز و باغ‌دار که برای همه مردم. نه فقط برای مردم کرمان که برای همه مردم ایران.
به همین دلیل است که بارندگی‌های دیشب کرمان هرچند خيلي دير،اما امید تازه به دلمان راه می‌دهد.
کاش برف و باران ببارد و پاهایمان در یخ‌بندان پیاده‌روها بشکند اما دلمان از بی‌آبی و بی‌‌بارانی پژمرده نشود. پا را می‌شود در بیمارستان شهید باهنرکرمان گچ گرفت، با نا‌امیدی هیچ کاری نمی‎شود کرد.


☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
مشکل گوشت و مغز

هر سال ممکن است ١٠ تا ٢٠درصد گاوهای یک گله یا یک گاوداری بزرگ حذف ‌شده و در مقابل برای این‌که چرخه تولید شیر از حرکت باز نایستد باید به همین میزان، گوساله و تلیسه به گله یا گاوداری اضافه شود.
فرض کنید در یک گاوداری هزار رأس گاو داریم. هر سال باید به دلیل پیری یا بیماری،ورم پستان،پایین آمدن میزان تولید شیر یا مشکل کتوز، بین ١٠٠تا٢٠٠رأس گاو را از چرخه تولید شیر خارج کرده و به همین تعداد گوساله یا تلیسه به گله اضافه کنیم.گاوهایی که به هردلیل نتوانند شیر تولید کنند معمولا پس از خروج از گاوداری به کشتارگاه سپرده می‌شوند. این چرخه هرگز از حرکت با نمی‌ایستد و باید همواره ادامه پیدا کند تا تأمین شیر و گوشت کشور دچار مشکل نشود.
حالا اجازه بدهید از گرفتاری یکی از دوستان سرشناسم بنویسم که مدیریت یک گاوداری بسیار بزرگ را بر عهده دارد. او این روزها به این دلیل که باید تعدادی از گاوهای موجود را به همان دلایلی که شرح دادم از چرخه تولید شیر حذف و تعدادی گوساله و تلیسه را به این چرخه بیفزاید پایش به نهادهای امنیتی و انتظامی باز شده است.
این کار هرسال او و همه آنهایی است که به این کار مشغولند اما امسال به دلیل التهاباتی که در بازار گوشت اتفاق افتاده حمل هرگونه دام نیاز به مجوز از نهادها و مراجع متعدد دولتی دارد.
دوست من که بسیار آدم سرشناسی است و در همه ادارات دولتی پیش پایش بلند می‌شوند، 20 روز است که از این اداره به آن اداره می‌دود تا مجوز حمل گاو و گوساله بگیرد اما هنوز موفق نشده است.
دیروز که این فرآیند را برایم شرح داد نمی‌دانستم بخندم یا گریه کنم.
بوروکرات‌ها به بهانه تنظیم بازار و جلوگیری از قاچاق گوشت، حمل گاو و گوسفند در شهرهای داخلی را منوط به دریافت مجوز از نهادهای دولتی کرده‌اند اما هیچ کس نگران اتلاف سرمایه مردم نیست. چرا باید یک عده افراد ناآگاه تصمیماتی بگیرند که ضد کسب وکار و نابود کننده انگیزه فعالان اقتصادی است؟
جز این، راستش به خودم می‌گویم؛ کار دنیا را ببین همه نگران کمبود گوشت هستند اما هیچ کس نگران فرار مغز و سرمایه نیست.

چرا دولت از قاچاق گوشت می‌ترسد اما از فرار مغزها نه؟


☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
حفره سیاست‌های ارزی

این‌روزها برای خیلی‌ها این سؤال پیش آمده که چرا قیمت محصولات ایرانی که به خارج از کشور صادر می‌شود،به مراتب ارزان‌تر از قیمت داخل است؟
در چند روز گذشته بارها دیدم که مردم در شبکه‌های اجتماعی به مقایسه قیمت داخلی و خارجی محصولات صادراتی می‌پردازند و نتیجه می‌گیرند که مردم این طرف مرز با گران‌فروشی مواجهند و مردم آن طرف مرز کالای ایرانی را ارزان می‌خرند.
واقعیت چیست، آیاعده‌ای درداخل گران‌فروشی می‌كنند؟

اجازه دهید این قضیه را با مثال پسته توضیح دهم که حوزه تخصصی من است.
در حال حاضر قیمت یك كیلو پسته فندقی در بازارهای جهانی 9 تا 10 دلار است. خیلی‌ها برای این‌که بدانند قیمت پسته در بازار داخلی چه تفاوتی با قیمت آن در بازارهای جهانی دارد،مبنا را قیمت جهانی می‌دانند و قیمت داخلی پسته را بر اساس همین نرخ محاسبه می‌کنند. مشکل دقیقا ازهمین جا شروع می‌شود، با کدام نرخ باید قیمت داخلی پسته را محاسبه کنیم؟

اکنون صادر کنندگان با سه نرخ سر و کار دارند؛ نرخ سامانه سنا،نرخ سامانه نیما و نرخ بازار آزاد.
اگر صادرکننده براساس دستور‌العمل‌های بانك مركزی عمل کند باید بخشی از ارز ناشی از صادرات را در سامانه سنا و بخش دیگری را در سامانه نیما بفروشد.
اگر صادرات او زیر یک میلیون یورو باشد، می‌تواند ارز ناشی از صادرات را در سامانه سنا بفروشد. اگر بین یک تا سه میلیون یورو کالا صادر کرده باشد می‌تواند بخشي ارز را درسامانه سنا و بخش ديگري را درسامانه نيما عرضه کند و چنانچه بیش از سه ملیون یورو صادر کرده باشد باید بخش عمده آن را در سامانه نيما و بخش كمي را در سامانه سنا عرضه کند.

می‌دانیم که عرضه ارز درسامانه سنا به قیمت بالاتر از سامانه نیما و نزدیک به قیمت بازار آزاد ارز است اما مشتری حاضر و آماده‌ای ندارد. ضمن اینكه باتوجه به تحریم‌ها ارتباط بین خریداران و فروشندگان درسامانه هاي ارزي یاد شده با مشكل جدی مواجه است و معمولا کمتر به سرانجام می‌رسد. در مقابل، عرضه ارز درسامانه نیما كه به مراتب مشتری بیشتری دارد، با قيمت پایین‌تر از نرخ سنا و نرخ بازار آزاد است. با این وجود، عرضه وتقاضا در این سامانه نیز با مشكل جدی مواجه است و باز هم به دلیل تحریم، صادركننده قادر به فروش ارز خود به همه خریداران متقاضی در این سامانه نیست.

در این شرایط برخی ازصادرکنندگان برای این که در تله سنا و نیما نیفتند، از کارت بازرگانی دیگران استفاده می‌کنند و مشکل از همین‌جا آغاز می‌شود. همان‌طور که در نوشته‌های قبل پیش‌بینی کردم، با این تقسیم بندی راه برای سوء استفاده و فساد باز شده و برخی دارندگان کارت بازرگانی حاضرند در برابر دریافت مبلغی از صادرکنندگان، كارت خود را در اختیار آنها قرار دهند. درچنین شرایطی عرصه رقابت سالم مختل شده و عملا كار برای صادركنندگان واقعی و ریشه‌دار سخت شده است.
به قول امروزی‌ها باگ سیاست‌های ارزی همین‌جاست و تفاوت قیمت کالای صادراتی با بازار داخل نیز از همین حفره نشأت می‌گیرد. چون وقتی مبنای محاسبه، ارز بازار آزاد باشد نتیجه به طور کامل با محاسبه بر مبنای ارز سامانه نیما وسنا متفاوت است.

البته هدف اصلی نوشته، نقد شیوه محاسبه قیمت کالای داخل و خارج نیست. هدف این است که یک بار دیگر یادآوری کنم که متأسفانه مجموع سیاست‌های ارزی در ماه‌های گذشته، صادرکنندگان شفاف و سالم را بر سر دو راهی سختی قرار داده است. محدودیت‌ها به گونه‌ای شکل گرفته که صادر کننده یا باید مسیر ناسالم را در پیش گرفته و در بازی بماند یا باید زمین بازی را ترك کند.

هزینه ترک زمین بازی از دست دادن بازارهایی است که عمری با خون دل به دست آمده و هزینه ماندن در زمین بازی یا زیان صادر کننده است یا آلودگی به تخلف و فساد.


☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
به فهرست نا‌اطمینانی‌های نگران‌کننده سال آینده،فقدان محمد جواد ظریف را هم اضافه کنید. استعفای متخصص مذاکره و دیپلماسی،آن‌قدر معنی‌دار است که امیدوارم ساختار سیاسی ما متوجه عواقب مخربش در افکار عمومی باشد.
ظریف یک فرد نیست،نماد دیپلماسی است .اميدوارم استعفای او برای ما به معناي پايان مذاکره نباشد.

☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
✍️ محسن جلال‌پور
به فهرست نا‌اطمینانی‌های نگران‌کننده سال آینده،فقدان محمد جواد ظریف را هم اضافه کنید. استعفای متخصص مذاکره و دیپلماسی،آن‌قدر معنی‌دار است که امیدوارم ساختار سیاسی ما متوجه عواقب مخربش در افکار عمومی باشد. ظریف یک فرد نیست،نماد دیپلماسی است .اميدوارم استعفای…
نا‌اطمینانی ظریف

استعفای محمد جواد ظریف از وزارت خارجه بدون شک بدترین اتفاق امسال است که ابهامات زیادی در افکار عمومی ایجاد می‌کند.

برخی این استعفا را مقدمه خروج ایران از برجام می‌دانند.
برخی آن را به معنای پایان راهبرد مذاکره و دیپلماسی می‌دانند.
برخی آن را به منزله وجود اختلاف نظرهای فراوان در ساختار سیاسی کشور بر سر روابط بین الملل می‌دانند.
برخی آن را به منزله پایان همکاری دولت با تکنوکرات‌ها می‌دانند.
برخی آن را به معنی بی‌نتیجه ماندن بخش مهمی از شعارهای انتخاباتی رئیس جمهور می‌دانند.
برخی آن را کنار دیگر استعفاهای امسال می‌گذارند و می‌گویند رئیس جمهور قادر به حفظ کیان دولت خود نیست.
برخی آن را نشانه بی‌دولتی و مصداق ضعف دولت در انجام وظایف اصلی‌اش می‌دانند.

هرکدام از این گزاره‌ها یا موارد مشابه درست باشند،علاوه بر عواقب نگران‌کننده‌ای که می‌توانند به دنبال داشته باشند، نشانه‌های یک بحران عمیق در حکمرانی ما هستند.
این استعفا را باید در کنار ناتوانی سیاستمداران در تشخیص مصلحت و منفعت ملی برای تصویب لوایح مبارزه با پول‌شویی و تأمین منابع مالی تروریسم در مجامع عالی تصمیم‌گیری کشور دید.

این استعفا البته یک پیام مهم دیگر هم دارد؛ این‌که مهم نیست چه کسی هستی،هرکسی باشی و هرچقدر برای کشورت تلاش کرده باشی، در نهایت ممکن است به تراژیک‌ترین شکل از فعالیت سیاسی کنار‌بروی.


☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
✍️ چه کسی نماینده واقعی بخش خصوصی است؟


روزهای ثبت نام انتخابات اتاق‌های بازرگانی برای حضور در رقابت‌ها به شدت تحت فشار قرار گرفتم. به دلایل مختلف تصمیم نداشتم ثبت نام کنم اما با اصرار دوستان و همکاران خوبم مواجه شدم. در نهایت چاره را در این دیدم که چند روزی از انظار پنهان بمانم تا آب‌ از آسیاب بیفتد.به گوشه اي رفتم و پس از پایان مهلت قانونی ثبت نام، بازگشتم.

این روزها هم به شدت تحت فشارم که مواضعم را درباره انتخابات اعلام کنم. حتی دوستانی دارم که انتظار دارند اسامی نامزدهای مورد حمایتم را به صورت عمومی اعلام کنم اما بدیهی است که چنین کاری نخواهم کرد.

همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، انتخابات این دوره، دو قطبی و شاید سه قطبی شده و گروه‌های مختلفی هم ائتلاف کرده‌اند اما در نهایت همه انگیزه‌ها مي‌تواند به دو هدف ختم شود:

🔹 تداوم وضع موجود
🔹 تغییر در مدیریت و حکمرانی فعلی اتاق

به این ترتیب گروهی از تجار و بازرگانان و صنعتگران کشور که احساس می‌کنند بهتر می‌توانند کشتی اتاق را هدایت کنند در برابر گروهی دیگر از تجار و بازرگانان و صنعتگران کشور که مدافع وضع موجود هستند، صف آرایی کرده‌اند. عملکرد و مواضع هر دو گروه مشخص است و برنامه‌های آنها نیز در دسترس همه قرار دارد،بنابراین انتخاب نماینده شایسته برای اتاق‌های بازرگانی خیلی دشوار نیست.

همان طور که پیش از این نيزبه دفعات اشاره کردم، در حال حاضر دو تفکر در اتاق مطرح است که هرکدام برای این نهاد قدیمی و دیرپا مأموریتی متفاوت قائلند. برخی معتقدند اتاق باید صرفا از منافع اعضایش که عاملان بخش‌خصوصی هستند دفاع کند و برخی اتاق را دیده‌بان فضای کسب و کار و برج مراقبت آزادی اقتصادی می‌دانند.

از نظر من ماموریت اصلی اتاق، دیده‌بانی فضای کسب‌وکار و تحکیم نهادهای مهم اقتصادی مثل رقابت و مالکیت است، نه چانه‌زنی برای دریافت رانت و حمایت بیشتر. بنابر این فردی که قرار است نماینده فعالان بخش‌خصوصی باشد اول از همه باید تکلیف خود را با دولت‌، اقتصاد دولتی و مسائلی نظیر حمایت، یارانه‌ و فساد مشخص کند.

به این ترتیب فکر می‌کنم فردی که داعیه حضور در اتاق‌های بازرگانی را دارد، حداقل باید 10 ویژگی داشته باشد:

نخست: معتقد به توسعه و مدافع آزادی اقتصادی و رقابت باشد.
دوم: تجربه اداره بنگاه خصوصی را داشته باشد.
سوم: نگاه ملی داشته و نفع بخش خصوصی را در انحصار نبیند.
چهارم: حمایت‌گرا نباشد و به رقابت فکر کند.
پنجم: شریک سفره دولت و سیاستمداران نشده باشد.
ششم: فاصله‌اش را با فساد و سرمایه‌داری دولتی و تیولداری حفظ کرده باشد.
هفتم: مدافع بهبود رابطه با جهان باشد.
هشتم: از شفافیت و عدالت اطلاعاتی دفاع کند.
نهم: اخلاق‌گرا و اهل تعامل باشد نه طالب تعارض و اهل تقابل.
دهم: در کنار تجربه به دانش و بینش اقتصادی هم اعتقاد داشته باشد.

خوشبختانه در همه ائتلاف‌ها افراد محترمی وجود دارند که حائز چنین وجوهي بوده و باکمی جست وجو و تلاش مي‌توان افرادی را روانه اتاق کرد که به معنای واقعی مطالبه‌گر رقابت و تسهیل فضای کسب‌وکار باشند.


☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
نخستین فردی بودم که امروز در نهمین دوره هیات نمایندگان اتاق کرمان رای خود را به صندوق انداختم.
اميدوارم انتخابات اتاق‌های سراسر کشور پرشورتر از همیشه برگزار شود.

☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
چرخه بازگشت به دهه 60
چگونه ممکن است به عصر کوپن برگردیم؟

به همین سادگی ممکن است به دهه 60 و عصر کوپن برگردیم.
مسأله ساده است؛ دولت می‌خواهد به گونه‌ای برنامه‌ریزی کند که در تنگنای پیش رو، کشور دچار کمبود ارز و دیگر منابع مورد نیاز نشود. به همین دلیل این تفکر در میان سیاستمداران ما ریشه دوانده که سهمیه‌بندی و دونرخی کردن کالاها چاره کار است. این بزرگ‌ترین خطای سیاستگذار در مقطع فعلی است که منجر به اتفاقات نگران‌کننده در کشور می‌شود و عواقب زیانباری به دنبال خواهد داشت.
مشکلات ابتدا از کسری بودجه شروع شده است.یعنی اگر هیچ تحریمی هم در کار نبود،قطعا کار دولت باز هم پیچیده می‌شد. کسری بودجه و فشار بالای نقدینگی باعث افزایش تورم شده است.دولت به جای این‌که فکری به حال کسری بودجه کند و مکانیزمی برای حل مشکل نقدینگی بیابد،سرکوب بازار را در دستور کار داده و سیاست کنترل قیمت‌ها را کلیدزده است. بعد از مدتی ناچار می‌شود کالاها را دونرخی و سهمیه‌بندی کند. به محض اجرای این سیاست، بازارهای غیررسمی زیادی در اقتصاد شکل می‌گیرد که نمونه‌اش را در بازار ارز دیدیم و نتایج زیان بارش را با تمام وجود احساس کردیم.
از این به بعد شما یک اقتصاد کنترل‌شده چندنرخی دارید که امکان مبادله آزاد در آن فراهم نیست. در این فضا بخش خصوصی امکان رشد ندارد. نتیجه این‌که، انحصار شکل می‌گیرد. انحصار که شکل گرفت، انواع فساد به وجود می‌آید و بخش عمده توان و امکانات دولت باید صرف مقابله با انبار کردن و احتکار کالا شود. نتیجه اینکه دولت تصمیم می‌گیرد کوپن را احیا کند. احیای کوپن دوباره پایه‌های تولید و توزیع دولتی را قوی می‌کند و این روند همین‌طور ادامه پیدا می‌کند.
من فکر می‌کنم به سرعت در حال بازگشت به دهه 60 هستیم. متاسفانه ذهنیت سیاستگذار در کشور ما این است که دهه 60 از نظر سیاستگذاری اقتصادی دهه خوبی بوده و در شرایط اضطرار باید به همان سیاست‌ها بازگردیم در حالی که اگر تعصب را کنار بگذاریم باید اعتراف کنیم که اداره اقتصاد کشور در دهه 60 نتایج زیان‌باری داشته که اقتصاد ایران هنوز با آن درگیر است. من خیلی علاقه دارم که یک تحقیق اقتصادی درباره درست بودن سیاست‌های دهه 60 پیدا کنم و افرادی پیدا شوند که به دور از تعصب و علایق سیاسی، دستاوردهای آن دهه را برای ما روشن کنند.


☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
سال مرگ انتظارات


برآوردها حاکی از منفی شدن رشد در عملکرد امسال و سال آینده اقتصادایران است.

در کنار تورم رو به افزایش، اقتصاد ما یک بار دیگر در معرض ابتلا به عارضه «رکود تورمی» قرار می‌گیرد که قطعا نارضایتی همزمان طیف گسترده‌ای از مردم و فعالان اقتصادی را به دنبال خواهد داشت.

تعمیق شکاف میان درآمدها و هزینه‌های دولت هم نگران‌کننده خواهد بود. دولت در سال آینده احتمالا بیش از ۴۴۰ هزار میلیارد تومان هزینه خواهد داشت در حالی که در بهترین حالت، درآمدهای دولت بیشتر از ۳۶۰ هزار میلیارد تومان نخواهد بود.

اگر درآمدهای نفتی به دلیل تحریم و کاهش صادرات نفت کاهش پیدا کند، به‌طور قطع تحقق این میزان درآمد غیر ممکن خواهد بود.

به این ترتیب کسری بودجه می‌تواند منجر به افزایش تورم شود و این موضوع رفتار دولت با عاملان اقتصادی را وارد فاز دستوری و تعزیراتی می‌کند.

از دید اقتصاددان و فعال اقتصادی آنچه اتفاق افتاده تورم است که دولت در آن نقش اساسی دارد، اما دولت با پاک کردن صورت مساله و نادیده گرفتن نقش خود وانمود می‌کند که گرانی رخ داده و بنابراین دست به سرکوب قیمت و ممانعت از تعدیل طبیعی قیمت‌ها می‌زند.

سرکوب قیمت آن هم در شرایطی که به دلیل تحریم و تورم هزینه بنگاه‌ها به شدت بالا رفته، به سرکوب انگیزه و در نهایت به زیان‌دهی و توقف فعالیت بنگاه‌ها منجر می‌شود. در نتیجه در سال آینده احتمالا شاهد تعطیلی تعدادی از بنگاه‌های تولیدی نیز خواهیم بود که نتیجه‌اش بیکاری کارگران خواهد بود.

متن کامل👇

https://donya-e-eqtesad.com/بخش-سرمقاله-28/3506888-سال-تعدیل-انتظارات


☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
راز سر به مهر پدر

اوايل دهه 70 بود. دقيقايادم نمي‌آيد چه سالي ولي مي‌دانم در ابتداي راه صادرات بودم که نیاز مالی شدیدی پیدا کردم. آن روزها سیستم بانکی این قدر که امروز هست،پیچیده نبود و اگر كسي آخر وقت پولي درحسابش مي‌ماند، شب راحت مي‌خوابيد و از اين‌كه تا فردا سودي به حسابش واریز نمی‌شود، بی‌تاب و بی‌خواب نمی‌شد.هنوز اين همه سود و بهره و مدت معنی نداشت.اصلا کسی نمی دانست بهره مرکب چیست.
به یکی از بانک ها مراجعه و تقاضای وام کردم.بانک مدارکی خواست و اعلام کرد نه همه وام درخواستی که بخشی از آن را می‌تواند پرداخت کند.مشکلم با این مقدار پول حل نمی‌شد.به این ترتیب خدمت پدرم رسیدم و جریان را گفتم.درخواست راهنمایی و کمک کردم اما احساسم این بود که خیلی مشکل من را جدی نمی‌گیرند.با این حال گفتند چند روزی صبر کن تا ببینیم چه می‌شود.چند روزی گذشت و من همچنان کلافه بودم که از بانک تماس گرفتند و خواستند به شعبه مراجعه کنم.وقتی مقابل رئیس شعبه نشستم،برخلاف چند روز قبل،برخورد متفاوتی داشت و گفت: از آن جا که شما مشتری خوب ما هستید،با پرداخت کل مبلغ تسهیلات موافقت می‌کنیم و نیازی به وثیقه گذاری و ضامن بیشتر نیست و فقط باید سفته آماده کنید.
ناباورانه و خوشحال به دفتر بازگشتم و فورا همه مدارک مورد نیاز را آماده کردم و دو روز بعد مبلغ درخواستی به حسابم واریز شد.
دوباره که به دیدار پدر رفتم،با لحنی گلایه آمیز گفتم؛شما که گرهی از کارم نگشودید اما بانک مشکلم را حل کرد.
از این ماجرا سال ها گذشت و من هم در کار صادرات موفق ظاهر شدم و توانستم اعتباری به هم بزنم اما همیشه از این که پدرم در آن مقطع کمکی به من نکردند،ناراحت بودم.
سال 1385 که ایشان به رحمت خدا رفتند،اسناد و مدارک ایشان را بررسی می‌کردم که واقعیتی پس از حدود 15 سال بر من آشکار شد.متوجه شدم پدرم در آن مقطع با مراجعه به بانک و سپرده گذاشتن همان مبلغی که نیاز داشتم،شرایط را برای پرداخت وام به من فراهم کرده بودند بی‌آن که چیزی به من بگویند.به این ترتیب متوجه شدم در حقیقت این پدرم بودند که گره از کارم گشودند نه بانک و دلیل تغییر رفتار بانک دقیقا به خاطر لطفی بود که ایشان داشتند. جالب بود که پدرم این کار را مخفیانه و غیر مستقیم انجام دادند و هدفشان هم این بود که کمک مستقیم نکنند و من هم روی پای خودم بایستم. هروقت یاد این بزرگواری می‌افتم،احساس شرمندگی می‌کنم.

خداوند روح همه پدران در گذشته را شاد كند و به همه پدراني كه هنوز زنده اند و به زندگي ها عشق و معنا بخشيده اند،طول عمر و عزت عطا بفرمايد.


@mohsenjalalpour
زخم نود

راستش زیاد اهل تلویزیون نیستم. وقت کنم،فیلم می‌بینم اما منبع تحلیل‌های مورد نیاز من برنامه‌های رادیو و تلویزیون نیستند.
ماهواره هم اصلا نمی‌بینم و فکر می‌کنم ما میان دو طیف رسانه قرار داریم که هیچ کدام دوست ندارند واقعیت را بگویند.
بعضی رسانه‌ها خودشان را می‌کشند که بگویند همه چیز گل و بلبل است و برخی دیگر،زور می‌زنند که بگویند عن قریب است که کشور از هم بپاشد. راستش دیدن برنامه‌های هردو طیف ناراحتم می‌کند.
اما در میان این همه برنامه راست و دروغ، به چند دلیل از برنامه نود نمی‌توانستم بگذرم.
عادل فردوسی پور کرمانی است و همیشه دوست دارم اخبار کرمانی‌ها را دنبال کنم.
دوم این‌که برنامه‌ای که عادل می‌سازد حتما فکر شده و حرفه‌ای است و باید دنبالش کرد.
سوم این‌که برنامه نود تنها برنامه‌ای است که میان سرمایه‌دار و کارگر و مدیر و راننده و نگهبان و نانوا و بقال و... دغدغه و زبان و گفتمان مشترک ایجاد کرده و می‌کند.
راستش در بیست سال گذشته با وجود این‌که به فوتبال علاقه نداشتم، هر وقت فرصتی فراهم می‌شد، بیدار می‌ماندم و نود را می‌دیدم. چون فرداهای بعد از نود دوست نداشتم در گفت وگو با آدم‌های اطراف خودم از تنها زمینه گفت وگوی مشترک با آحاد جامعه محروم شوم.
نود را همه می‌دیدند؛ از روحانی گرفته تا خلبان و از نانوا گرفته تا نماینده مجلس.

آنها که کمر به زخمی کردن یا کشتن نود بسته‌اند باید بدانند این برنامه شاید آخرین حلقه اتصال خیلی از مردم با سازمان عریض و طویلی باشد که خلاقیت و بهره وری در آن جایی ندارد.
من اگر در آن سازمان کاره‌ای بودم زمینه را برای ورود ده‌ها عادل فردوسی پور و ساخت برنامه‌های با کیفیت دیگر فراهم می‌کردم نه این‌که تنها برنامه با کیفیت تلویزیون را به محاق تعلیق ببرم.
کاش در حوزه اقتصاد،سیاست و جامعه هم برنامه‌هایی به کیفیت نود تولید می‌شدند. آن وقت اطمینان دارم وضعمان این نبود.

☑️محسن جلال‌پور


@mohsenjalalpour
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سال ١٣٩٧ سال سختي بود ما اما اميدواريم.

آدرس روزهای خوب دست جوانان خلاق و پر تلاش است. آنها نمی‌گذارند سال ۱۳۹۸ سال سختی باشد.

@mohsenjalalpour
چون لاله به نوروز قدح گیر بدست
با لاله‌رخی اگر تو را فرصت هست
می نوش به خرمی که این چرخ کهن
ناگاه تو را چو خاک گرداند پست

با تبریک حلول سال جدید و عرض صمیمانه ترین درودها به مناسبت آغاز بهار، این گلخند شیرین روزگار، توفیق بیش از پیش شما را از درگاه خداوند مسئلت دارم.

همتم بدرقه راه کن ای گلشن قدس
که دراز است ره مقصد و ما نو سفریم

☑️محسن جلال پور

@mohsenjalalpour
علاقه سیاستمداران به دخالت در اقتصاد و زندگی مردم ما را به کجا می‌برد؟


مداخله گسترده در زندگی خصوصی و کسب وکار مردم در حال ایجاد شکافی عمیق میان مردم و سیاستمداران است.

ساختار سیاسی ما بسیار فراتر از دیگر نظام‌های سیاسی موجود، در کسب وکار و زندگی مردم مداخله می‌کند و این در حالی است که خود قادر به حل مشکلات بی‌شمار کشور نیست.

مردم می‌گویند در حالی که هیچ نهادی در ساختار سیاسی پاسخ‌گوی نابسامانی‌های موجود در سیاستگذاری اقتصادی و شرایط زندگی مردم نیست، زندگی خصوصی و کسب وکارشان مدعیان بی‌شماری دارد.


متأسفانه هر دو مداخله باعث مزمن شدن تنش‌هایی در جامعه شده‌اند که در نهایت به عنوان عامل اخلالگر زندگی و فضای و کسب و کار عمل کرده‌اند.

مداخله گسترده در اقتصاد و تمایل به تشدید نظام چند قیمتی از یک سو دولت را از انجام وظایف اصلی‌اش یعنی تولید و عرضه کالای عمومی باز داشته و از سوی دیگر به سرکوب انگیزه بخش خصوصی برای تولید کالاهای خصوصی منجر شده است.

مداخله بی‌ حد و مرز در علایق اجتماعی و سیاسی و دخالت وسیع و عمیق حاکمیت در زندگی مردم نیز باعث ایجاد شکافی عمیق و غیر ضروری میان مردم و ساختار سیاسی شده و یکی دیگر از تنش‌های مزمن را به وجود آورده است.

این دو تنش مزمن در کنار شکاف میان دغدغه‌های مردم و اولویت‌های ساختار سیاسی وضعی را به وجود آورده که تداوم آن بسیار نگران‌کننده است.


☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
ایران مردم و ایران سیاستمداران


در اقتصاد تلاش می‌کنند کیفیت‌ها را تبدیل به کمیت کنند و به صورت گراف و نمودار شرح دهند اما چیزهایی هست که هرگز به کمیت تبدیل نمی‌شود.
مثل عشق،دوست داشتن و فکر می‌کنم مقوله «دوست داشتن وطن» هم از آن دست کیفیت هایی است که کمیت‌پذیر نیست.

آدم‌های این زمانه دنبال چیزی که هستی نیستند،دنبال چیزی هستند که می‌خواهند باشی.
بیشتر این آدم‌ها به فکر مهاجرتند و همیشه از آدم‌هایی که شرایط رفتن را دارند می‌پرسند«تو که می‌تونی بری، خب چرا نمی‌ری؟»
من همیشه در پاسخ می‌گویم نمی‌روم چون هم کرمان را دوست دارم و هم ایران را؛ هردو موطن من هستند.

می‌دانید واکنش آنها چیست؟

چشمانشان را گرد می‌کنند و به لب‌هایشان پیچ و تاب می‌دهند.گاهی هم با پوزخند مواجه می‌شوم و بعضی ها هم سر تکان می‌دهند طوری که انگار به سرم ضربه‌ای خورده یا حواسم پرت است و من متعجب می‌مانم که کدام اشتباه می‌کنیم؟ من که از ابراز علاقه‌ام به وطن سخن می‌گویم یا کسی که از این ابراز علاقه متعجب می‌شود.

پیش خودم می‌گویم عجب زمانه‌ای شده، کسی که آرزو دارد وطنش را ترک کند به کسی که آرزو دارد وطنش را ترک نکند پوزخند می‎زند.
به قول میرزاده عشقی؛

خاكم به سر ، زغصه به سر خاك اگر كنم
خاك وطن كه رفت ، چه خاكي به سر كنم ؟

آوخ ، كلاه نيست وطن ، گر كه از سرم
برداشتند فكر كلاهي دگر كنم

گاهی فکر می‌کنم ما دو ایران داریم. یعنی من دو ایران می شناسم. یک ایران همان است که دوستش داریم و دوست داشتنش قابل اندازه گیری نیست. همان که کوچه و بازارش بوی عشق می‌دهد و یک دم نفس کشیدن در هوایش با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست. می‌توانیم اسمش را بگذاریم «ایران مردم» و یک ایران هم داریم که مال سیاستمداران است. همان که خیلی‌ها به خاطرش ترک وطن می‌کنند. اسمش را بگذاریم«ایران سیاستمداران». ایرانی که دوست داشتنی نیست و خیلی‌ها از آن گریزانند.

متأسفم بگویم که قهرمان‌های امروز ایران،آنهایی نیستند که کاری کرده‌اند یا قرار است بکنند؛ آنها هستند که کاری نکرده‌اند و قرار است نکنند. آنها که دزدی نکرده‌اند، غارت نکرده‌اند،خاک نفروخته‌اند،خونش را نریخته‌اند و پا روی گلویش نگذاشته اند.

برای ایران تنها کاری که می‌شود کرد این است که کاری نکنیم. سیاستمداران عصر ما دست به هرکاری که زده‎اند خراب کاری کرده‌اند. بیایید از آنها خواهش کنیم هیچ کاری نکنند.


☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
✍️ محسن جلال‌پور
https://www.instagram.com/p/BwJe9vjhD8s/
به احترام شاهرخ ظهیری


برای این‌که دوستت داشته باشند کافی است مهربان،خوش‌پوش و بذله گو باشی اما برای این‌که همه به احترامت بایستند باید کارهای بزرگ کرده باشی.

دیروز پیرمردی مهربان و خوش‌پوش از میان ما رفت که هم دوستش داشتیم و هم به احترامش می‌ایستادیم.
او شاهرخ ظهیری بود که دیروز در 89 سالگی درگذشت و فهرست غم‌ها وغصه‌های فروردینی امسالمان را تکمیل کرد.

اگر بخواهم او را با یک کلمه توصیف کنم باید بگویم در تمام زندگی‌اش به معنای واقعی عاشق بود. هم عاشق خانه و خانواده‌ و هم عاشق کسب وکارش و جالب این‌که همه موفقیت‌های کسب وکارش را هم مدیون عشقی نافرجام بود.

هرکس برای ثروتمند شدن بهانه‌ای می‌خواهد و چه بهانه‌ای شیرین‌تر ازعشق؟ شاهرخ ظهیری ابتدا عاشق می‌شود و پس از آن‌که از خانواده دختر جواب رد می‌شنود تصمیم می‌گیرد تغییری در وضعیت زندگی‌اش ایجاد کند.
یک بار برایم تعریف کرد که چگونه عاشق شد و عشق چگونه او را به کسب وکار پیوند زد.

داستانش از این قرار است:
شاهرخ ظهیری معلمی مجرد در محله قلهک تهران است که یکی از دانش آموزانش توجه او را جلب می‌کند. این توجه رفته رفته به دلبستگی و گرفتاری ظهیری منجر می‌شود و پس از مدتی می‌فهمد عاشق دختر شده است. دختر هم به او ابراز علاقه می‌کند و هر دو سخت عاشق و دلبسته هم می‌شوند.
اما این عشق سوزان سرانجام سوزان‌تری دارد. به خواستگاری‌اش می‌رود که پدر دختر درباره شغل و حرفه اش سوال می‌کند. ظهیری می‌گوید لیسانس حقوق دارم و شغل اصلی‌ام دبیری آموزش وپرورش است. ضمن این‌که در بازار هم کار می‌کنم. اما پدر دختر در نهایت سنگدلی می‌گوید به معلم جماعت دختر نمی‌دهم و ظهیری را به شکلی بد از خانه بیرون می‌کند.
با مخالفت‌های پدر،این دو هرگز به هم نمی‌رسند و مدتی بعد آن دختر به اجبار پدر به ازدواج سرهنگی درمی آید اما پس از مدتی دست به خودکشی می‌زند.ظهیری اما خودش را نمی‌بازد و در حالی‌که به شدت از این واقعه متأثر شده،تصمیمی مهم می‌گیرد.
به خودش قول می‌دهد که کسب وکاری دست و پا کند و ثروتمند شود.
پس از فراز و فرودهای بسیاری که می‌بیند سرانجام در سال 1349 شرکت مهرام را راه اندازی می‌کند. آن روزها درایران کمپوت و رب گوجه فرنگی و برخی محصولات کنسرو شده تولید می‌شد اما ظهیری تصمیمی جسورانه می‌گیرد و نخستین خط تولید سس را در ایران راه‌اندازی می‌کند.

آن روزها مردم نمی‌دانستند سس چیست بنابراین جا انداختن فرهنگ مصرف این محصول میان ایرانیان آن زمان به مراتب سخت تر از راه اندازی خط تولید سس بود. به این ترتیب ظهیری و همکارانش تلاش می‌کنند با ترفندهای مختلف سس را به جامعه معرفی کنند.
ظهیری در خاطراتش گفته: « روزها کارمان این بود که کامیون های پخش محصولات مهرام را به پیچ شمیران می فرستادیم. بلافاصله افراد آموزش دیده ای را نیز به عنوان مشتری به مغازه های پیچ شمیران می فرستادیم و هرکدام انواعی از محصولات مهرام را خریداری می کردند. مغازه دار هم که می دید برای محصولات ما آن همه مشتری پیدا شده، رفته رفته میل بیشتری به خرید از ما پیدا می کرد. به این ترتیب فروش محصولات مهرام در مدت کوتاهی رونق گرفت.»
به این ترتیب ظهیری موفق می‌شود سس را به سفره ایرانی‌ها اضافه کند و برای این کار متحمل زحمت زیادی می‌شود.به همین دلیل است که در محافل رسانه‌ای به شاهرخ ظهیری «سلطان سس» گفته می‌شود.

ظهیری دیگر میان ما نیست اما یادش همیشه با ما خواهد بود.


☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
منبع اصلی تولید بی‌اخلاقی و فساد چیست؟

یکی از دلایل اصلی یا شاید اصلی‌ترین دلیل ترویج فساد و بی‌اخلاقی در جامعه امروز ما درجه بالای تمرکز و دخالت زیاد دولت در اقتصاد است. در نتیجه این دخالت‌ها و سیاستگذاری ناکارآمد، بنگاه‌های ما امروز به شدت آلوده شده‌اند و در نتیجه اخلاق از بازارهای ما رخت بربسته است.
ساختار فعلی مدام در حال تولید رانت است و تلاش برای شفافیت آن نتیجه بخش نیست چون اقتصاد دولتی اصلاح ناپذیر است.

این فساد باعث شده بنگاه‌های سالم نیز به بیماری دچار شوند.در نتیجه فعالیت سالم غیر ممکن شده است.
وقتی از اخلاق صحبت می‌کنیم منظورمان رفتار مبتنی بر تعقل و استدلال است با در نظر گرفتن این نکته که این رفتار و سلوک، منافع دیگران را ضایع نکند.طبیعی است افراد اجازه دارند برای خوشبختی و سعادت خود تلاش کرده و منافع خود را بیشینه کنند اما این یک واقعیت است که منافع شخصی با منافع جمعی گره خورده است.

نظریه‌های اخلاقی آن‌جا که با رفتارهای اقتصادی پیوند می‌خورند تأکید دارند که هرکس باید بتواند منافع خود را بیشینه کند اما رمز رفتار اخلاقی این نیست که بیشینه یابی نکنیم، این است که منافعمان را بر اساس منافع دیگران و جامعه بیشینه کنیم. پس خط قرمز فعال اقتصادی اخلاق‌گرا، زیان دیگران و جامعه است.

از این منظر متأسفانه جامعه و اقتصاد ما در مسير خوبي حركت نمي كنند. اخلاق و اخلاقيات پشت سياست گذاری های نادرست و نادیدن انگاشتن آزادی‌ها گم شده است. در ساختاری كه بازار به درستي كار نكند و قيمت سركوب شود، اول از همه اخلاق كسب و كار می‌ميرد.

مداخله در بازار آزاد به نقض آزادی،حق انتخاب و حقوق مالکیت افراد ختم می‌شود. قیمت‌گذاری دولتی هم که همراه با جبر و فشارهای امنیتی و قضایی است،به چیزی جز محدود کردن حقوق و آزادی مردم و خدشه دار کردن حق انتخاب افراد و مختل کردن قراردادهای داوطلبانه ختم نمی‌شود. به قول دکتر غنی‌نژاد؛ زمانی که به زور تعزیر، تولیدکنندگان را وادار می‌کنند تا محصول خود را به قیمتی کمتر از قیمت تعادلی بازار بفروشند در واقع به حقوق مالکیت او تجاوز کرده‌اند.

راه حل اصلی در پایان دادن به مناسبات اقتصاد دولتی و احترام گذاشتن به آزادی و حق انتخاب است. در جامعه‌ای که آزادی وجود دارد و قانون محترم شمرده می‌شود، اخلاق اهمیت پیدا می‌کند اما در جامعه‌ای که اقتصاد متمرکز دارد اخلاق به حاشیه می‌رود.

☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour