محسن باقری - نقدزیست
463 subscribers
121 photos
86 videos
15 files
105 links
برای دیالوگ:
@mohsenbaghery

نقدزی قدیم:
T.me/naghdzee
Download Telegram
nama be nama 3.pdf
2.3 MB
🔶 #نما_به_نما
#PDF #darkest_hours
بررسی دکوپاژ چند سکانس آغازین جو رایت فیلم ساعت تاریکی
🆔 @mohsen_baghery_critic
#پرسش کوروش:
سلام شب خوش
اگر هدف سینما سرگرمیه و فیلم خوب فیلمیست که سرگرم کننده باشه؛
پس چرا شاهکار های سینمایی اغلب فیلمهای کسل کننده و مفهومی هستند مثل مهر هفتم
#سرگرمی
🆔 @Mohsen_baghery_critic
که آفتاب بیاید، نیامد_رضا براهنی
@SocialistL
🎙 دکلمه‌ای از رضا براهنی.
نیامد
🆔 @mohsen_baghery_critic
روز پنجم جشنواره
ریویو: #لاتاری #بخش_دوم
کارگردان: #محمدحسین_مهدویان
#سبک #سبک_دوربین
منتقد: #محسن_باقری
روز پنجم جشنواره
ریویو: #لاتاری #بخش_سوم
کارگردان: #محمدحسین_مهدویان
#دوسره_خوردن #سیاست
منتقد: #محسن_باقری
Forwarded from نقدزی (سید محسن باقری)
⭐️معرفی فیلم به وقت شام + ویدیو بخشی از فیلم
🔎نقد پوستر سیاوش مخصصی {انزجار از کاکپیت}
یادداشت سید محسن باقری {داعشی ها مدمکس اند} + یادداشت محمد قربانی
🔻
🔻
http://naghdzee.ir/singleFAJR.aspx?id=8
🎙 ضدیادداشت به وقت شام
Forwarded from Deleted Account
#پرسش
آیا در یک فیلم میتواند دین حضور داشته باشد?یعنی عقاید دینی شخص کارگردان
@mohsen_baghery_critic
Forwarded from Deleted Account
#پرسش
آیافیلم های روبر برسون یا آندره تارکوفسکی دینی اند?
@mohsen_baghery_critic
محسن باقری - نقدزیست
#پرسش آیافیلم های روبر برسون یا آندره تارکوفسکی دینی اند? @mohsen_baghery_critic
#پاسخ
در سینما فیلم دینی یا سینمای دینی نداریم. آنِ دینی و لحظات دینی داریم.
در ادامه چند ویدیو را به عنوان تکمیل کننده بحث از استاد فراستی میزارم.
سلام
لطفا۱۰تا از بهترین اقتباس های سینمایی را از رمان های بزرگ رو معرفی کنید؟
#پرسش کوروش
🆔 @mohsen_baghery_critic
۱_ سرگیجه (آلفرد هیچکاک)
۲_ خداحافظی طولانی (رابرت آلتمن)
۳_ دیوانه از قفس پرید (میلوش فورمن)
۴_ پدرخوانده (فرانسیس فورد کاپولا)
۵_ پرتقال کوکی (کوبریک)
۶_ غرور و تعصب (جو رایت)
۷_ خوشه های خشم (جان فورد)
۸_ فهرست شیندلر (اسپیلبرگ)
۹_کازابلانکا
۱۰_ دوازده سال بردگی

توضیح : برای فهمیدن اقتباس سینمایی موفق، نیاز به خواندن کتاب و دیدن اثر ضروری است. صرفا با دیدن یک فیلم نمی توان اثر را اقتباسی موفق نامید. بنابراین این لیست کاملا با تکیه به این موضوع صرفا در این لیست فیلمهایی نام برده شد که رمان آنها توسط نگارنده خوانده شده باشد.
🆔 @mohsen_baghery_critic
Forwarded from Milad
#پرسش
اقا یه ذره راجع به کارگردانای مولف توضیح میدید؟
چه ویژگی هایی باید داشته باشن تا مولف به حساب بیان؟ حتی اگر فیلم هاشون ضعیفی باشند ارزشمندند؟بهترین و یا جدیدترین کارگردانای مولف معاصر که تو این چند ساله فعالیت داشتن کیان؟
Forwarded from محسن باقری
#پاسخ
#مولف
مولف در هنر به کسی گفته میشه که صاحب لحن و سبک است. مولف به جهان از دریچه خاصی نگاه می کند که در کلیه آثارش رد پای نگاهش قابل بررسی و ارزیابی می شود. فیلم به فیلم رنگ عوض نمی کند و اثر به اثر در ادامه یکدیگر فضا می گیرند. سبک دوربین و لحن روایتشان خاص خودشان است و به هر چیزی تن نمی دهند. روز به روز و کار به کار رنگ عوض نمی کنند و آفتاب پرست نیستند. فردیت و شخصیت های اصیلی هستند و امضایشان در کارها متعین و قابل تشخیص است. بدون دانستن نام هنرمند به گونه ای که اگر چند فیلم از آنان دیده باشید، با حرکت دوربین و فضای کلی فیلم می توانید نام او را به زبان بیاورید.
هنرمندان مولف در سینما:
1_ هیچکاک کبیر (همیشه استاد)
۲_ جان فورد بزرگ (اسطوره سینما)
۳_ برگمان اصیل (پناهگاه سینما)
۴_ هوارد هاکس (من دوستش ندارم _ اما مولفه)
۵_ کوروساوا (حماسه سینما)
۶_ چاپلین و لورل هاردی و کلیه کمدین های کلاسیک
۷_ فلینی (خوشم نمیاد ولی مولفه)
و ده ها فیلمساز کلاسیک دیگر

آنها که مشاهیرند و مولف نیستند (به نگاه من)
مارتین اسکورسیزی - استیون اسپیلبرگ - تارکوفسکی - کیشلوفسکی و نولان و ...

مولف معاصر:
فون تریه _ جو رایت _ بلاتار و ...

ایرانی ها:
عباس کیارستمی (مولف کارنابلد _ نشانه انحطاط تفکر سینمایی)
ابراهیم حاتمی گیا (ردپایش بیشتر در عناصر فیلمنامه نویسی و بازیگران و دیالوگ هایش مشهود است) اما تنها مولف اثبات شده سینمای ایران است، به شرط فاگتور گرفتن "دعوت"
مسعود کیمیایی (پرسوناژساز ایران _ مولف بودنش با کارهای اخیر زیر سوال است)
محسن مخملباف (خزئبل و ترهات سینما)
سهراب شهید ثالث (خوشم نمیاد ولی مولفه) و ...
از جدیدی ها تنها هومن سیدی

فیلمسازان مشهور ایرانی که مولف نیستند:
داریوش مهرجویی - مجید مجیدی (حیف بچه های آسمان) _ میرکریمی (نزدیک به مولف اما حیف) _ اصغر فرهادی (فرینده ترین سینماگر _ مولف قلابی) و ....

توضیحات این لیست را با دنبال کردن نقدها و پلان به پلان های من در کانال شخصی یا کانال نقدزی جستجو کنید. در آینده نزدیک هم مبسوط و مشروح خواهیم پرداخت.
🆔 mohsen_baghery_critic
Forwarded from پژمانوشته
نقد تند ژان پیر دترمینان بر روی فیلم سرگیجه

مجله ی سینما ریپورتر / 1960

مترجم: سارا صفاریان

تنظیم کننده ی متون: پژمان خلیل زاده

تعقیب و گریز کارتونی، کارآگاه بودن باسمه ای، درامی ناگزیر با پستی و بلندی های کهنه ی استدیویی و سر آخر عشقی کودکانه از جنس انیمیشن میکی موس، تمامیت فیلم خزعبل و بی اثر سرگیجه را تشکیل می دهد. در کل هیچکاک فیلمساز شوخ طبعی است و هر اثر سینمایی اش، یک اتفاق غیر منتظره ی کمیک است که در سالن سینما آدمی را به خنده می اندازد. مثل شروع فیلم که چندین نفر در ردیف جایی که نشسته بودم، می خندیدند. آنجا دریافتم که فقط این من نیستم که فیلمهای پرت و پلای هیچکاک به خنده اش می آورد.
باز هم در اینجا با یک جیمز استوارت شکاک طرفیم که گویی با انبر شیرینی فروشی بیخ گوشش را گرفته اند و از فیلم "پنجره ی عقبی" بیرونش آورده اند و در سرگیجه ای سرکاری، رهایش کرده اند. در کل این مدل شخصیت پردازی وا رفته ی فیلمساز انگلیسی ماست که ای کاش از سینماگران هم قاره اش، کمی پرسونا محوری را یاد می گرفت. آقای اسکاتی در اول کار، در زمین و هوا معلق می ماند و اولین نقطه ضعف کاراکتر برای مخاطب بارگذاری می شود. سپس باید برویم به سراغ قصه پردازی پر از هیجان اثر که فیلمساز علاقه ی زیادی برای به اوج رساندن حس مخاطب در سالن تاریک دارد. با گذشت زمان به یک زن بد قواره ی ادایی می رسیم که همچون دانش آموزان کارگاهی لی استراسبرگ که نمره ی رد گرفته اند، برای دوربین به اصطلاح پر از تعلیق آقای هیچکاک در میزانسن قدم رو می رود و برای مخاطب قیافه ی یک زن بورژوای افسرده را می گیرد. زنی بی مسئله و لوس که به کنار رودخانه می رود و احتمالا مثل یک ماهی گیر بدون قلاب، پا روی پایش می گذارد و به فلسفه ی زندگی ماهی های آبزی و دوزیستان نیویورکی می اندیشد و سپس برای تکامل این کنفوسیوس زنانه به سبک هیچکاک، روانه ی نمایشگاه نقاشی می شود و یک تابلو مزخرف ماقبل هنر را دید می زند و احتمالا در بطن نقاشی به دنبال پیکاسو و رافائل می گردد، اما چون نقاشی توسط یک دانشجوی مقدماتی رشته ی نقاشی کشیده شده، در میان فلسفه ی نهادینش گیج می زند. پشت سرش هم اسکاتی، آن کارگاه آرسن لوپن، زن را زیر نظر می گیرد تا مثلا از رازهای این خانم شبک پوش سر در بیاورد.
اما وسط فیلم همه چیز به سرگیجه ای مضحک بدل می شود چون می فهمیم همه ی اینها یک دلقک بازی برای فریب آرسن لوپن چشم آبی و دیلاق ما بوده و هم اکنون مخاطب هم همچون دکتر واتسن، معاون شرلوک هولمز باید به همراه اسکاتی راز این بازی را کشف نماید.
پس از اینکه چراغهای سالن روشن می شود و از سینما خارج می شوی پیش خودت می گویی: "خب که چی؟؟ فیلم موضع اش چه بود؟" یعنی دقیقا همان پرسشی که بیشتر تماشاگران در بیرون از سینما سنترال از هم می پرسیدند و من به هیچکاک فکر می کردم که در گوشه ی خیابان دارد ما را دید می زند و به ریش ما می خندد.
هیچکاک به جای یک فیلمساز و هنرمند بیشتر یک کارمند و تکنسین کمپانی های مترو گلدوین مایر و وارنرها و شرکت های دیگر است. یعنی به مانند گروه تدارکات پشت صحنه، هیچکاک هم یک حقوق بگیر شرکتی است که فیلمنامه را جلویش می گذارند و او باید بسازد. حتی بی عرضه بودن او در پروسه ی فیلمسازی به جایی می رسد که جرات ندارد از لوکیشن های استدیویی و شهرک های سینمایی کمپانی ها خارج شود و بر عکس جان فورد که کمپانی ها را برخی اوقات دور می زند و به مانیومنت لی می رود، شعور فهمیدن این امر را هم ندارد که بداند دیگر تصویر سازی های استدیویی در این دوران اثر گذار نیست. امروزه در فیلمهای آنسوی دنیا سبک فیلمسازی فلینی و آنتونیونی و گدار و تروفو و رنه را می بینیم که با جسارت، دوربینشان را به رئالیسم خارجی پیوند می زنند. فیلمسازان جوانی که آینده ی درخشانی در سبک فیلمسازی شان می شود پیش بینی کرد و جهان های خزعبل و پاستوریزه ی استدیویی هیچکاک ها و هاکس ها و هاتاوی ها و فوردها را با سر به زمین می کوبند. مدل فیلمسازی و داستانگویی این سینماگران با استعداد جوان، مثل سرگبجه کاریکاتوری و ساختگی نیست و مخاطب را سر کار نمی گذارند
@pezhmaneveshte
Forwarded from پژمانوشته
جیمز مک دونا:

تارکوفسکی کاری که با فرمش انجام می دهد در تک تک سلول های مخاطب رسوخ پیدا می کند. دوربین تارکوفسکی یک خدایگان جهان شمول پر از احساس است. امثال این فیلمساز با حس و تمام امیال درونیشان فیلم می سازند و زیر بار دستورات و قواعد کمپانی ها نمی روند.

پالین کیل:

با اینکه آنتونیونی با فیلم خزعبل نقطه ی زابریسکی به آمریکا آمد اما نیروی درونی که فرم او به مخاطب انتقال می دهد، کلاسیک های استدیویی ساز هنوز به آن نرسیده اند، چون تمامیت فیلم برای آننونیونی و تارکوفسکی است و فیلمنامه را جلویشان نمی گذارند و نمی گویند این را دو ماهه بساز و این هم حقوق کارمندیت. سینما یعنی حدیث نفس و مسئله و دغدغه ی فیلمساز است که از رسانه ی سینما، هنر می سازد. چیزی که در هالیوود غریب است و کمپانی ها هنوز فهم این را ندارند.

بخشی از مقاله " سینما از یک پلان جدید" / مجله ی آرت لایو / 1980
#پاسخ
در سینما فیلم دینی یا سینمای دینی نداریم. آنِ دینی و لحظات دینی داریم.
در ادامه چند ویدیو را به عنوان تکمیل کننده بحث از استاد فراستی میزارم.
@mohsen_baghery_critic