محسن باقری - نقدزیست
466 subscribers
121 photos
85 videos
15 files
105 links
برای دیالوگ:
@mohsenbaghery

نقدزی قدیم:
T.me/naghdzee
Download Telegram
Forwarded from محسن باقری
#پاسخ سامان
تفاوت تلویزیون و سینما
🆔 @mohsen_baghery_critic
Forwarded from نقدزی (سید محسن باقری)
نقد فیلم نگار (رامبد جوان)
✍️ سیدمحسن باقری
🌐 در سایت نقدزی بخوانید:
🍂 yon.ir/6dwd6

🆔 @naghdzee
#ریویو
#فراری علیرضا داوود نژاد
🆔 @mohsen_baghery_critic
Forwarded from اتچ بات
کلیپ: تعریف تعلیق و غافلگیری توسط سعید قطبی زاده

با مثالی از آثار اصغر فرهادی (جدایی نادر از سیمین)
1️⃣ تعلیق: آنچیزی که تماشاگر می داند اما شخصیت ها نمی دانند.
📌 به طور مثال در فیلمی ترسناک، یک شبح یا قاتلی با آلت قتاله ای وارد خانه می شود، شخصیت اصلی با هدفونی که در گوش دارد و چشمانی که بسته است از ورود آن مطلع نمی شود. اما تماشاگر از ورود آن آگاه شده است. لذا تماشاگر نگرانِ شخصیت می شود و در دل یا بر لب به شخصیتش میگوید: بلند شو، تکونی به خودت بده. این نگرانی و این اطلاعاتی که تماشاگر بیشتر از شخصیت دارد، زمان حال را کش می دهد و ثانیه به ثانیه آن برای تماشاگر مهم و چگونگی وقوع حادثه برایش حیاتی می شود. به این انتظار تعلیق یا سوسپانس می گویند.
یا بهتر به نقل قول هیچکاک اشاره کنیم: بمب زیر میز است، بینندگان فیلم می دانند و در انتظار چگونگی و سرانجام وقوع حادثه اند و شخصیت ها بی خبرند. این انتظارِ از بیش دانسته را تعلیق می گویند.

2️⃣ غافلگیری: آنچیزی که تماشاگران نمی دانند، اما شخصیت یا کاراکترها می دانند. آثار فرهادی هیچکدام تعلیق نیست. بلکه غافلگیری است. به طور مثال حمید فرخ نژاد در چهارشنبه سوری، باران کوثری در دایره زنگی، ساره بیات جدایی نادر از سیمین، ترانه علیدوستی درباره الی و فروشنده ...
🆔 @mohsen_baghery_critic
🤝 @naghdzee
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ #بادیگران
مقایسه فرهادی و کیارستمی
نقد فیلم فروشنده از سعید قطبی زاده
🆔 @mohsen_baghery_critic
Forwarded from مسعودفراستی (🎭SoGaNd_RaDmEhR🎬)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
صحبت هاي امير پوريا درباره ي #مسعودفراستي
با حضور محسن بدرقه و جمعى از دوستانشان...

اميرپوريا: كاريزماي مسعودفراستي باعث شده او را دنبال كنند.نه تحليل دارد نه استدلال

@massoud_farassati
Forwarded from مسعودفراستی (🎭SoGaNd_RaDmEhR🎬)
‌‎منتقدان ایرانی جديدأ آنقدر لوس شدند كه گمان می كنند هر معلم و نویسنده ای كه در ایران درباره سینما نظر می دهد، مانند خود آنها فقط در پیِ نام و نان است. شعورشان تا اینجا نمی رسد كه بفهمد چیزهای دیگری هم غیر از لم دادن روی مبل و نظريه دادن در توهماتشان وجود دارد. چیزهایی مانند فرهنگ، سیاست، اخلاق، اجتماع، انديشه
‌‎همانقدر بي استدلال همانقدر بي تحليل
‌‎کینه توز کسی ست که وقتی از یك نفر کینه به دل میگیرد از هر فرصتی(مثل همين محفل دوستانه نيمه لاكچري بدون مزه و قليون) استفاده میکند تا گله گشایی کند و بجای انتقاد از یک عمل(مثل منتقد حرفه اي و با مصداق ) از تمام توانش برای تخریب فرد مقابل استفاده میکند و با (كاريزما و بي تحليل و استدلال)گفتن،همه چيز را به طور نامربوط به هم ربط میدهد.
‌‎بلبل شده اند و صحبت را حالا ياد گرفته اند.
‌‎فقط بلدند براي خاص نشان دادن خودشان اضافه بگويند،چون خود را صاحبنظر ميدانند.
‌‎ جاي نظر دادن و پز روشنفكري راجع به اشخاص،و صحبت هاي خاله زنك طور
‌‎هيجان زده رفتار كردن و پر بودن دلتان از جاي ديگر را ،به پاي بي تحليل و بي استدلالي فراستي تمام نكنيد.
‌‎گويا دچارِ نارسیسیسم حاد شده ايد،اما نگران نباشيد،عوضش انگشتر زيبايتان
‌‎شما را ناخوداگاه خاص كرده./ماننده همان گردنبند معروفتان...تا ميتي كوماني راهي نمانده..تلاش كنيد،
‌‎وقتي خودتان بي تحليل و استدلال هستيد
‌‎مابقي را دخالت ندهيد،
‌‎چون كالسكه هاتون كدو نميشه
‌‎چمبره ميشه...
‌‎مابقي دوستان هم كه مجري و
‌‎نظاره گر بودند و پانتوميم را سعي داشتند كه حدس بزنند،
‌‎پيشنهاد ميكنم به خندوانه روند و در مسابقاتشان شركت كنند.


‌‎باشد تا رستگار شويم.

‌‎سوگند رادمهر

@massoud_farassati
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه خر تو خریه😳🤣
🆔 mohsen_baghery_critic
محسن باقری - نقدزیست
‌‎منتقدان ایرانی جديدأ آنقدر لوس شدند كه گمان می كنند هر معلم و نویسنده ای كه در ایران درباره سینما نظر می دهد، مانند خود آنها فقط در پیِ نام و نان است. شعورشان تا اینجا نمی رسد كه بفهمد چیزهای دیگری هم غیر از لم دادن روی مبل و نظريه دادن در توهماتشان وجود…
دیالکتیک نقد
برای سوگند رادمهر خوشحالم - به نظر من بهترین فرهنگ نقد، دیالوگ است.
و صمیمانه توصیه می کنم که این مسیر را ادامه دهد و ادامه دار بودن این مسیر را خواستارم.
و اما بعد... برویم تا دیالوگی با بازتاب سوگند رادمهر و امیر پوریا ذاشته باشیم....
ببینید در مواجهه با کلیپ های چند دقیقه ای ،همیشه باید یک نکته را در نظر داشت که این چیزی که در این چند دقیقه می بینیم، آیا می تواند معیار سنجش درستی بر شناخت شخصیت ها باشد؟ به نظر من که هیچ نقدی نمی تواند شخصیت را نقد کند مگر با استدلال و دلیل... استدلال ها بر روی مصداق است و سندیتش آیینه شدن مقابل فردی مورد انتقاد و مخاطبین...
این تنها چند دقیقه از یک فضای کلی است و بدون پیگیری قبلی امیر پوریا نمی توان به جمع بندی معیارهای شخصیتی او رسید. درست مانند چند نما از یک فیلمِی که تا به انتها ندیده ایم.
بهترین شیوه برخورد در این مواقع، پاسخ نعل به نعل به سخنان گفته شده است نه برخورد با گوینده...
گوینده هر که می خواهد باشد، اصلا اهمیتی ندارد. بنابراین نمی شود در چنین کلیپ هایی با نقدِ شخصیت و یا نگرش کلی به نقد پرداخت. نقد بدون تحلیل یک جای کارش لنگ است. مصداق در نقد ضروری و الزامی ست.
اینطور نمی توان بازتاب درخوری و مفیدی داشت. بلکه حالت کشمکش و کَل به خود می گیرد. در اینجا امیر پوریا و محسن بدرقه را نمی توان سره و ناسره کرد و با یک نقد که کاملا با نظر کلی آن موافقم و همسو، هستم، به کسی ففهماند که امیر پوریا چرا غرض ورزی می کند و این حرفهایش چرا بر پایه ای غلط نهفته است. حتی نمی توان شخصیت امیر پوریا را آنطور که این یادداشت می گوید، بر بی حقانیتی متهم کرد. به گواه سخنان استاد فراستی، که بارها شنیده ایم که می گوید امیر پوریا جدی ترین تحلیلگر جوان منتقدان ایران است، با وجود مخالفت های بسیار این منتقد جوان با استاد اما همچنان می بینیم که با هم رفاقت دارند و بر سرِ یک میز نقد می نشینند.
بنده هم صحبتهای امیر پوریا را نادرست می دانم و لحنش را فراتر از حدش قلمداد می کنم؛ اما او را از صدها نوشته و مقاله اش در طول این سالها و اواخر ویدیوهای آموزشی می شناسم. تحلیلگر ِجدی ولی حراف و بی کاریزما... نوشته هایش هم پر از جمله ها و از این در به آن در زدن دارد، اما میان همان ها می شود معدود تحلیل هایی یافت که بدهد حقانیت سواد و دغدغه اش را...
باسواد است و متاسفانه در این سالهای اخیر زرد شده و منتقد بودنش را فراموش کرده و مانند دوربین ندیده ها حاضر است تن به روابط عمومی شدن برای فیلمساز و سلبریتی ها... امیدوارم هر چه سریع تر به روزهای نقدزیستی خودش بازگردد.
و اما بعد...
پیشنهاد بنده در کل این است. هیچگاه چنانکه شخصیتی را کاملا نمی شناسید و کارهایش را حداقل یک سال متوالی دنبال نکرده اید، از روی چند دقیقه صحبت، نقد شخصیت نکنید. به قول داوینچی که علاقه و نفرت جویی های انسان باید توضیح دادنی شود. هنگامی که چیزی را نمی توان توضیح داد، شناختی از پدیده ها نمی توان داشت.
بازتاب سوگند عزیز با وجود مواضع به حقش، در واقع بازتابی نیست که سره از ناسره را تفکیک کند.
به دلیل شناختی که از امیر پوریا در این چند سال دارم، این بازتاب را در واقع فاقد شناخت می دانم اما همچنان از این روندی که پیش گرفته است خرسندم و قطعا ادامه دار بودن بازتاب ها و نوشته ها را آرزومندم...
اما یک پیشنهاد:
نقد اثر به جای نقدِ صاحب اثر - نقد حرف به جای نقد محرف ، نقدِ نقد به جای نقد منتقد، نقد سخن به جای نقد سخنگو، نقد عیان به جای نقد نهان، نقد بیان به جای نقد لحن و ...
به گونه ای دیگر تلاش برای آوردن استدلالی برای اثبات غلط و غرض ورزی گوینده...
بازتاب همانند به نقد اساسا به تحلیل نیاز دارد. باید برای سوءنیت افراد با مصداق و سند فاش شود و در نهایت همگان را به غرض ورزی و جاهلی او آگاه ساخت...
👇🏾👇🏿برای توضیحات تکمیلی صوت زیر را بشنوید👇👇🏼
🆔 @mohsen_baghery_critic
Audio
🎙 نقدی بر صحبتهای امیر پوریا
🆔 @mohsen_baghery_critic
Forwarded from Deleted Account
#پرسش محسن
بلاک باسترایی مثل لوگان و سری ایکس من و بلید رانر
غیر از هدف دار بودن در گیشه
در محتوا چه هدفیو دنبال میکنن
چرا انقدر تکنیک زدن؟
🆔 @mohsen_baghery_critic
#پاسخ
بلاک باسترها چه هدفی را دنبال می کنند.
🆔 @mohsen_baghery_critic
Forwarded from Deleted Account
#پرسش هوشنگ
چرا استاد فراستی آنقدر نسبت به سینما ملی مسئله داره و خیلی دوست داره به این سینما بپردازه!؟
🆔 @mohsen_baghery_critic
Forwarded from محسن باقری - نقدزیست (سید محسن باقری)
چطوری بانوی هرزه ی پیر
مادر گُرگ بچه ی شیر
چطوری اولین هفته دی
چطوری آخرین هفته ی تیر
تن پُر از جای دستت چطوره
اون خنده ی دلچسبت چطوره
اون سر مستت چطوره
بهت بگم ناز شصتت چطوره
هرشبو میگیری ازم میبینی اصن
میبینی تنمو بعد قدمت روش
میبینی اصن؟ نمیبینی فقط میگی نفست سوخت
شرمت کجاست ادبش کوش
بانوی هرزه خبرت اومد بغل گوشم
قدر یه نفست بودم سوختم
میگن نمیفهمی از عاشقی
درست میگن ؟
میگن تو کلاً افسانه ای
درست میگن ؟
میگن آرایشی ولی واسه من دنیای آرامشی
میگن وقتی سر من روی بالشت تو با خیلیا هم بالشی
درست میگن ؟
از روزی که اسیر پوتین شدی
هر روز بیشتر کوچیک شدی
شدی یه گربه ی کوچیک گشنه همیشه دنبال نون میدویی
درست میگن خودم مرد همسایه رو توی اتاق تو دیدم
درست میگن


خبر اومد بانو از راه
خبر از مُردن لبخندا
با خبر از خیال تختم باش
خبر رسید از همتختات
خبر اومد بانو بانو
خبر اومد بانو بانو
رسید به دوتا گوشای من از دیروز خبر فردا
به قول تو مجنونم
این کلمه رو به تو مدیونم
تو یه سم من ازت مسمومم
روت حساسم چون مجبورم
میترسم از موی سرت
گل رز روی تنت
میترسم وقتی دورت شلوغه از رژ سرخ روی لبت
بگو بمیر دم نمیدم
جمعه ی بی شنبه میشم
سرم اضافه به سرای بُریده ی راهت که بوی پنبه میدن
نذار همسایه خوشبین بشه
یه کاری کن خشکیده شه
اون عاشق موهای پُر پشتته
عاشق سینه ی پر شیره ته
بانو من عاشقتم
پروانه میشم واسه ی شمع
واسه ی من باش واسه ی من
کهنه شو تو قلب تازه ی من
اگه یه طوفانی من گردشم
اگه سرطانی من دردشم
هر رنگی باشی همرنگشم
تو اتفاقی و من لرزشم
وقتی روتم نفس سخته
منو تو و تنه عرق کرده
نخواه تا ابد بخوابیم تنه من بدجوری هوس کرده
از موهای سبز قشنگت تا کمر خاکی رنگت
عاشقتم نه به رنگ شعار تا دامن آبی قشنگت

تکست آهنگ بانوی هرزه علی سورنا
🆔 @mohsen_baghery_critic
محسن باقری - نقدزیست
چطوری بانوی هرزه ی پیر مادر گُرگ بچه ی شیر چطوری اولین هفته دی چطوری آخرین هفته ی تیر تن پُر از جای دستت چطوره اون خنده ی دلچسبت چطوره اون سر مستت چطوره بهت بگم ناز شصتت چطوره هرشبو میگیری ازم میبینی اصن میبینی تنمو بعد قدمت روش میبینی اصن؟ نمیبینی فقط میگی…
در باب هنر رپ!
شما که در حال خواندن این مطلب هستید، آقا پلیسه در حال تماس با دارالمجانین است تا من را تحویل دهند.
رپ به معنای واقعی، هنر ماندگاری نیست. رپ خاستگاه اعتراض است و عصیان. کم پیدا می شود، چیزی در آن یافت که ماندگاری را بشارت دهد. شرارت از آن رپ، رفاقت پیشه آن و خیابان اندیشه اش...
هنر همیشه آنقدر ماندگاری دارد که

چطوری بانوی هرزه پیر
شروع که تصورمان را در سطح آثار دیگر رپ، به قضاوت نازل می برد در بیت های بعدی چنان این دوپهلویی هنر را تشکیک می کند که مدام به خود می گوییم، این خواننده رپ عزیز داره دقیقا به چی اشاره می کنه.

مادر گُرگ بچه ی شیر
بانو در مصرع اول به مادر ارتقا می یابد و بچه های گرگ و شیر و مادر مورد اشاره ما این بستر دوپهلویی هنر را می رساند.

چظوری اولین هفته دی / چطوری آخرین هفته تیر
گویا روزهای عاشقانه گی این بانو و مادر را یادآوری می کند. اما در غین حال تعلیق که پهلوی دوم را حفظ می کند. پهلو اول که همان همسر و عاشقانه گی است و اشاره اول به احوال پرسی با خطاب کردن عبارت هرزه! تم چنان هنرمنذانه است که شعر بی دریغ دوپهلویی هنر و زیبایی و کشمکش آثار رپ را تجمیع در یک فرم عرضه می کند.

تن پُر از جای دستت چطوره/اون خنده ی دلچسبت چطوره
اون سر مستت چطوره/بهت بگم ناز شصتت چطوره
مضرع اول یادآور هرزگی اشاره شده در شروع شعر است. مصرع دوم خنده دلچسب و عشق شاعر به سوژه است.
بیت دوم اشاره به سر مست معشوقه است و مصرع دوم تمجید از یار ...

هرشبو میگیری ازم میبینی اصن / میبینی تنمو بعد قدمت روش
میبینی اصن؟ نمیبینی فقط میگی نفست سوخت
شرمت کجاست ادبت کوش
بکوهش یار، چطور میشه این توصیف ایران، به بانوی هرزه را از یک رپ با این ابیات کاملا عاشقانه، اما فرمی که قالبش رپ است و رپی که توانسته همیشه و همه وقت کارکرد حسی اش را بسازد... نه وابسته به زمان است، نه از زمانه خود منفک ... در زمان خود با زمانه های گوناگون کار خواهد کرد. چرا که تناسبات هنر را داراست. از زیبایی تا دوپهلویی، استعاره های شعر و ساختار موسیقیایی رپ ... عاشقانه است - ایران در نقس یک جسم، از توصیفات و کارکردهای هنر...

بانوی هرزه خبرت اومد بغل گوشم/قدر یه نفست بودم-سوختم
اینجا آن اشاره های دوگانه به اوج می رسد. اما برای مخاطب همچنان اشاره دوم باز نشده و شنونده کاربرد یک گانه و عشق فیزیکال را تچسم می کند. عشق مردی به یک بانو که ماذری هم میکند.
توصیفات حسی شاعر هم با سوختن در این رابطه عاشقانه داده می شود.

میگن نمیفهمی از عاشقی - درست میگن؟
میگن تو کلاً افسانه ای - درست میگن؟
میگن آرایشی ولی واسه من دنیای آرامشی
میگن وقتی سر من روی بالشته تو با خیلیا هم بالشی
درست میگن؟
اینجا شعر به قالب پرسش از یار یا همان چیزی که در انتها برای مخاطب باز هم در همان پرده گویی که هنر دارد. تئوری هنر را که مفصل است و توضیحش بماند برای بعد. اما فقط همین نکته را باید خاطر نشان کرد که هنر شعر به دلیل کاربرد معنایی کلمات و تخیلی که در خوانش آنها کاملا آزادانه می توانه با گونه ها و قشرهای متفاوتی از انسان ها با هر سنین و هر نوع شخصیتی ارتباط خودش را برقرار کند. زیبایی شرط اولیه هنر است و بعد از آن در تکاپوی حسی قرار دادنِ مخاطب و در آخر انتقال تکاپوی حسی به تکاپوی عقلانی ...
پس تا اینجا که برداشت ها همچنان از این شعر در مرحله عاشقانه ای مانده و کارگرد دیکری برای آن دسته از مخاطبان دیگر را باز نکاه می دارد تا در انتها به آن دریابیم.

✍️ محسن باقری
🆔 @mohsen_baghery_critic
باب دوم:
از روزی که اسیر پوتین شدی / هر روز بیشتر کوچیک شدی
شدی یه گربه ی کوچیک گشنه / همیشه دنبال نون میدویی
اینجاست که مخاطب با خود یک تلنگرهای هنری احساس میکند. با حس زیبایی شناسی اش دارد قلقک می شود تا به هیجانی و شکوفایی معنایی رسد. پیش خود می تواند با مصرع اول که بانوی هرزه جطور می تواند اسیر پوتین شده باشد! ... فرم رپ هم که کاملا سیاست و اجتماع و اعتراض است می تواند برای مخاطب جدی فضایی را بسازد که متوجه تعبیر دیگری از مخاطب انسانی به چیزی دیگر باشد.
اسیر پوتین و کوچک شدن ! گربه ی کوچک و دنبال نون بودن؟
مخاطب به یکباره میتواند در همین ابیات تلنگر را احساس کرده و بفهمد و با خود بگوید:"چه باحال ؟ این آهنگ تا الان داشته ایران رو میگفته"... در حقیقت این بیت کاملا بانوی هرزه ای که در تجسم اول می سازد را کاملا دگرگون نمی کند بلکه تلنگر می زند که آن بانوی هرزه چه شخصیتی است که این ابیات در راستایش بگنجد.

درست میگن خودم مرد همسایه رو توی اتاق تو دیدم
این ارجاغ تکمیلی است. برگشت دوباره به کارکرد مشخص قبلی اما اینبار با این تفاوت که معلق بودن خود را برای بار معنایی و فهمیدن مخاطبِ شاعر جلو می برد. حقیقتا این بازگشت به خط اصلی شعر هنرمندانه است. با یک ترجیع بند که ارجاع را به سرعت بازمی گرداند تا مخاطب همچنان در راستای شناخت بانوی هرزه و منظور شاعر باشد. مرد همسایه بیش از بیش در این بازگشت دوباره به هنر نزدیک کردن رپ را نوید می دهد.

تغییر در روایت تکنیکال شعر...
خبر اومد بانو از راه / خبر از مُردن لبخندا
باخبر از خیال تختم باش / خبر رسید از همتختات
خبر اومد بانو بانو / خبر اومد بانو بانو
رسید به دوتا گوشای من از دیروز، خبرِ فردا
شاعر نوید خبری می دهد... خبر مردن لبخندها که در حس اولیه خبر زا اجتماعی احساس میکنیم اما شاعر با زیرکی به سرعت در مصرع بعد به دوپهلویی بودن خود بر می گردد و از خیال تخت خود می گوید و خبر هم خوابگی های بانوی هرزه...
در مصرع بعد شاعر با تاکید دوباره از خبرهای گوناگون برای بانو نوید می دهد و رسیدن اخباری که فردایش را می سازند، می گوید. یعنی تاثیر این خبرها آینده او را می سازد و در نهایت میزان اهمیت و وابستگی شاعر به عشقش میدهد.

به قول تو مجنونم / این کلمه رو به تو مدیونم
تو یه سم من ازت مسمومم / روت حساسم چون مجبورم
بار اول که گوش می دهید و مخاطب را یک بانو در نظر گرفته اید، آن کارکرد زیبایی شناسانه است که مخاطب را سر ذوق می آورد اما بار معلق گونه اشعار کمی ذهن مخاطب جدی را درگیر میکند. ادبیات شعر در بار اول با آن مخاطب اولیه ای که مخاطب در ذهن سپرده کمی از حال می افتد اما وقتی متوجه مخاطب اصلی در انتهای شعر می شوید، بار معنای آن چنان تاثیر ده به صدی می گیرد که انس با این موزیک با مخاطبی که به هنر پی می برد، همیشگی می شود.
ادامه ذر پست بعد
✍️ محسن باقری
🆔 @mohaen_baghery_critic
محسن باقری - نقدزیست
چطوری بانوی هرزه ی پیر مادر گُرگ بچه ی شیر چطوری اولین هفته دی چطوری آخرین هفته ی تیر تن پُر از جای دستت چطوره اون خنده ی دلچسبت چطوره اون سر مستت چطوره بهت بگم ناز شصتت چطوره هرشبو میگیری ازم میبینی اصن میبینی تنمو بعد قدمت روش میبینی اصن؟ نمیبینی فقط میگی…
میترسم از موی سرت / گل رز روی تنت
میترسم وقتی دورت شلوغه، از رژ سرخ روی لبت
بگو بمیر دم نمیدم / جمعه ی بی شنبه میشم
سرم اضافه به سرای بُریده ی راهتِ، که بوی پنبه میدن
وصف عاشقانه شاعر از بانوی هرزه با وجود تمام اخباری که در ابیات قبل بیان می گوید. نکاتی که باید در این جا بگویم بیشتر به مروری دوباره است که در قالب voice در پست بعدی گوش دهید. فعلا تحلیل مصرع به مصرع است تا به هنر شدن یک ترانه با فرم رپ را بررسی میکنیم.

نذار همسایه خوشبین بشه / یه کاری کن خشکیده شه
اون عاشق موهای پُر پشتته / عاشق سینه ی پر شیره ته
بانو من عاشقتم پروانه میشم واسه ی شمع
واسه ی من باش واسه ی من / کهنه شو تو قلب تازه ی من گه یه طوفانی من گردشم / اگه سرطانی من دردشم
هر رنگی باشی همرنگشم / تو اتفاقی و من لرزشم
وقتی روتم نفس سخته / منو تو و تنه عرق کرده
نخواه تا ابد بخوابیم / تنه من بدجوری هوس کرده
خب تمام ابیات بماند برای همان صوتی که در پست بعدی می گذارم جز بیت آخر که این عاشقانه گی شاعر را با فرم به مرحله اروتیک می رساند. عشقی که از پس آن بی حد و حصری اش بیداد میکند. عشقی آتشین با زیبایی شناسی هنرمندانه اما تا بدینجا همچنان غیر از بانو نمی توان تصوری از مخاطب دیگر به مشخصاتی همچون چیزی که بتوان ابیات را برای چیزی غیر از یک زن تصور کرد. که شاعر به درستی در انتها این را برای مخاطب مشخص می سازد و آنوقت است که شعر را می توانذ به هنر رسیده و با شنیدن دوبارع از آن لذتی ذو چندان ببرید.

بیت آخر و اوج هنر در ترانه ای با ساختار رپ
از موهای سبز قشنگت
تا کمر خاکی رنگت
عاشقتم نه به رنگ شعار
تا دامن آبی قشنگت
از موهای سبز قشنگت (سبزی جنگلهای شمال کشور ایران)
تا کمر/کویر خاکی رنگت (نقشه ایران) را به یاد بیاورید.
تا دامن آبی (خلیج قازس)
درود بر شاعر ... لطفا در پست بعدی صوت را گوش دهید.
قصد داریم در ویس شعر را از لحاظ معانی اینبار با دیدی که در انتها هنرمنذ به ما کد می دهد بررسی کنید. پیشنهاد می کنم حتما گوش کنید.
بانوی هرزه / ایران

✍️ محسن باقری
🆔 @mohsen_baghery_critic
نقد از باب معنا
شعر و موزیک بانوی هرزه ی پیر
🆔 @mohsen_baghery_critic
Forwarded from Deleted Account
تولدت مبارک🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹👏👏👏👇👇👇👇👇👇👇👇👇