Forwarded from Deleted Account
https://ipsan.ir/2022/08/18/%db%8c%d8%a7%d8%af%d8%af%d8%a7%d8%b4%d8%aa-%d8%af%da%a9%d8%aa%d8%b1-%d9%85%d8%ad%d9%85%d8%af-%d9%85%d9%86%d8%b5%d9%88%d8%b1%d9%86%da%98%d8%a7%d8%af-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af-%d8%b2%db%8c/
یادداشت دکتر محمد منصورنژاد در مورد زیست همدلانه مهاجران در کشور میزبان بر اساس مذاهب
یادداشت دکتر محمد منصورنژاد در مورد زیست همدلانه مهاجران در کشور میزبان بر اساس مذاهب
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️پاسخی به یک پاسخ: حربه جامعه شناسی دین برای مقابله با کدیور /۲
✍️ دکتر محمد منصورنژاد
۲۷ مرداد ۱۴۰۱
با سپاس از دوست گرامی جناب دکتر محدثی به جهت سعه صدر بالایشان؛ این یادداشت در ادامه مباحث پیشین است:
دوم:
دکتر محدثی در قسمت دیگر آوردند: « 🔻خطای بنیادیی منصورنژاد خَلط دو نگاه جامعهشناختی و نگاه دینی است. او تلاش کرده است نشان دهد که کدیور در معنای مصطلح فقیه است، زیرا فقه خوانده و مجتهد و حتّا صاحب رأی فقهی است؛ پنداری من دانش دینی یا فقهیی کدیور را مورد پرسش یا تردید قرار داده ام. اما فقیه از منظر جامعهشناسی کسی است که نقش اجتماعیی فقیه را ایفا میکند. برای اینکه این اتفاق بیافتد، چند شرط میبایست تحقق یابد:
۱. رسالهی عملیه (اثر فقهیی مرتبط با کار فقیه) از وی منتشر شده باشد،
۲. مقلدانی داشته باشد که از او مطالبهی حکم شرعی بکنند، ....
۳. در میان اجتماع فقها بهعنوان اجتماع معرفتیی تخصّصی، بهعنوان فقیه شناخته شود.
🔻مطابق بررسیها و اطّلاعات من، در مورد دکتر محسن کدیور هیچیک از این موارد سهگانه تحقق نیافته است. لذا اگر خود کدیور یا طرفداران وی، او را فقیه بدانند (و چه بسا کدیور از بسیاری دیگر از فقها در تاریخ فقه از نظر فقاهت و استنباط فقهی تواناتر و برجستهتر باشد)، از منظر جامعهشناسی فقیه محسوب نخواهد شد.»
در پاسخ این استاد گرامی چند نکته می توان گفت:
1. اشاره شد که در ایران فقر ادبیات در زمینه جامعه شناسی دین مشکل آفرین است. این نکته حتی در میان متفکران بزرگ غربی نیز دیده میشود. مثلا «میرچاالیاده» در کتاب دین پژوهی: جلد اول، ترجمه خرمشاهی (ص 333) پس از گزارش تاریخی 25 صفحه ای از مطالعات جامعهشناسی ادیان از آغاز تا حوالی پایان قرن بیستم، از جمله نتیجه می گیرد: «به خاطر این فقدان عمق تاریخی و تطبیقی، فقط معدودی از جامعهشناسانی که درباره دین کار می کنند، توانستند خدماتی انجام دهند که از نظر شعب دیگر جامعه شناسی و دین پژوهی جالب توجه باشد.» با این وصف می توان حدس زد که جامعه شناسی دین در ایران در چه وضعی است! نمونه اش همین نکات دکتر محدثی است که با نوعی خودبرترانگاری (دیگران مرز علوم را نمیدانند و من میدانم؛ به یاد مفهوم بدیع دکتر محدثی گرانقدر افتادم: «تفرعن اهل فلسفه»!) حتی ناخودآگاه همراه است و به همین جهت به خود حق میدهد تا فقیه و مادون فقیه را نه تنها تعریف کند (البته با مفهومبندی غلط)، بلکه بر اساس همان مفاهیم تعیین مصداق نماید (که کدیور فقیه نیست)! شاید زین پس در تعیین مصادیق مافوق فقیه و ... هم جامعه شناسان دین بخواهند ورود پیدا کنند!
۲. پنداری که از نگاه محدثی وقتی کسی جامعه شناس دین شد هم می تواند جعل مفهوم در حیطه مباحث دینی داشته باشد و هم مدعیات بدون دلیلاش مسموع افتد. اشتباهی که در حال رخ دادن است آنکه فکر می شود اگر فردی جامعه شناس، در باب دین سخن گفت؛ آن مطلب از منظر جامعه شناسی دین است. حال آنکه رهیافت یاد شده هم مفاهیم و روش های خود را دارد و هم از نگاه درون دینی به موضوعات دینی خود داری می کند. اما دوست ارجمند ما عکس آن عمل می کند و با اضافه کردن یک کلمه جامعه شناس، مفهومی که درون دینی و درون رشتهای است را غلط معرفی می کند. برای همین می گوید: «فقیه از منظر جامعهشناسی کسی است که نقش اجتماعیی فقیه را ایفا میکند.» و سپس در اظهار نظر شگفت، نشانه های فقاهت را داشتن رساله عملیه، مقلدان و....ذکر میکند!. در نوشته قبلی توضیح دادم که چنین ویژگی هایی اوصاف مراجع تقلید است و نه هر فقیهی. مثلا در شهر قم امروزه چند صد فقیه برجسته و تاثیرگذار دینی وجود دارند بدون اینکه صاحب رساله باشند و ... داشته باشند. جامعه شناس دین که نمی تواند اصطلاحات رایج در میان دینداران و دارای بار معنایی خاص در آن رشته را به نفع خود مصادره کند. جامعه شناسی می تواند روحانیت را به عنوان شانی اجتماعی (با عناوین مختلفی که رایج و مستعمل است) مفروض گرفته و کارکرد آنها را بررسی کند. البته اعتراف می کنم که رعایت مرز نگاه درون دینی (مثلا فقیه) و برون دینی (مثلا جامعه شناس دین) از جهت متدلوژیک کار سهلی نیست و خیلی ممارست می خواهد تا بین این دو خلط نشود!
ادامه دارد. 👇
#کدیور
#منصورنژاد
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
✍️ دکتر محمد منصورنژاد
۲۷ مرداد ۱۴۰۱
با سپاس از دوست گرامی جناب دکتر محدثی به جهت سعه صدر بالایشان؛ این یادداشت در ادامه مباحث پیشین است:
دوم:
دکتر محدثی در قسمت دیگر آوردند: « 🔻خطای بنیادیی منصورنژاد خَلط دو نگاه جامعهشناختی و نگاه دینی است. او تلاش کرده است نشان دهد که کدیور در معنای مصطلح فقیه است، زیرا فقه خوانده و مجتهد و حتّا صاحب رأی فقهی است؛ پنداری من دانش دینی یا فقهیی کدیور را مورد پرسش یا تردید قرار داده ام. اما فقیه از منظر جامعهشناسی کسی است که نقش اجتماعیی فقیه را ایفا میکند. برای اینکه این اتفاق بیافتد، چند شرط میبایست تحقق یابد:
۱. رسالهی عملیه (اثر فقهیی مرتبط با کار فقیه) از وی منتشر شده باشد،
۲. مقلدانی داشته باشد که از او مطالبهی حکم شرعی بکنند، ....
۳. در میان اجتماع فقها بهعنوان اجتماع معرفتیی تخصّصی، بهعنوان فقیه شناخته شود.
🔻مطابق بررسیها و اطّلاعات من، در مورد دکتر محسن کدیور هیچیک از این موارد سهگانه تحقق نیافته است. لذا اگر خود کدیور یا طرفداران وی، او را فقیه بدانند (و چه بسا کدیور از بسیاری دیگر از فقها در تاریخ فقه از نظر فقاهت و استنباط فقهی تواناتر و برجستهتر باشد)، از منظر جامعهشناسی فقیه محسوب نخواهد شد.»
در پاسخ این استاد گرامی چند نکته می توان گفت:
1. اشاره شد که در ایران فقر ادبیات در زمینه جامعه شناسی دین مشکل آفرین است. این نکته حتی در میان متفکران بزرگ غربی نیز دیده میشود. مثلا «میرچاالیاده» در کتاب دین پژوهی: جلد اول، ترجمه خرمشاهی (ص 333) پس از گزارش تاریخی 25 صفحه ای از مطالعات جامعهشناسی ادیان از آغاز تا حوالی پایان قرن بیستم، از جمله نتیجه می گیرد: «به خاطر این فقدان عمق تاریخی و تطبیقی، فقط معدودی از جامعهشناسانی که درباره دین کار می کنند، توانستند خدماتی انجام دهند که از نظر شعب دیگر جامعه شناسی و دین پژوهی جالب توجه باشد.» با این وصف می توان حدس زد که جامعه شناسی دین در ایران در چه وضعی است! نمونه اش همین نکات دکتر محدثی است که با نوعی خودبرترانگاری (دیگران مرز علوم را نمیدانند و من میدانم؛ به یاد مفهوم بدیع دکتر محدثی گرانقدر افتادم: «تفرعن اهل فلسفه»!) حتی ناخودآگاه همراه است و به همین جهت به خود حق میدهد تا فقیه و مادون فقیه را نه تنها تعریف کند (البته با مفهومبندی غلط)، بلکه بر اساس همان مفاهیم تعیین مصداق نماید (که کدیور فقیه نیست)! شاید زین پس در تعیین مصادیق مافوق فقیه و ... هم جامعه شناسان دین بخواهند ورود پیدا کنند!
۲. پنداری که از نگاه محدثی وقتی کسی جامعه شناس دین شد هم می تواند جعل مفهوم در حیطه مباحث دینی داشته باشد و هم مدعیات بدون دلیلاش مسموع افتد. اشتباهی که در حال رخ دادن است آنکه فکر می شود اگر فردی جامعه شناس، در باب دین سخن گفت؛ آن مطلب از منظر جامعه شناسی دین است. حال آنکه رهیافت یاد شده هم مفاهیم و روش های خود را دارد و هم از نگاه درون دینی به موضوعات دینی خود داری می کند. اما دوست ارجمند ما عکس آن عمل می کند و با اضافه کردن یک کلمه جامعه شناس، مفهومی که درون دینی و درون رشتهای است را غلط معرفی می کند. برای همین می گوید: «فقیه از منظر جامعهشناسی کسی است که نقش اجتماعیی فقیه را ایفا میکند.» و سپس در اظهار نظر شگفت، نشانه های فقاهت را داشتن رساله عملیه، مقلدان و....ذکر میکند!. در نوشته قبلی توضیح دادم که چنین ویژگی هایی اوصاف مراجع تقلید است و نه هر فقیهی. مثلا در شهر قم امروزه چند صد فقیه برجسته و تاثیرگذار دینی وجود دارند بدون اینکه صاحب رساله باشند و ... داشته باشند. جامعه شناس دین که نمی تواند اصطلاحات رایج در میان دینداران و دارای بار معنایی خاص در آن رشته را به نفع خود مصادره کند. جامعه شناسی می تواند روحانیت را به عنوان شانی اجتماعی (با عناوین مختلفی که رایج و مستعمل است) مفروض گرفته و کارکرد آنها را بررسی کند. البته اعتراف می کنم که رعایت مرز نگاه درون دینی (مثلا فقیه) و برون دینی (مثلا جامعه شناس دین) از جهت متدلوژیک کار سهلی نیست و خیلی ممارست می خواهد تا بین این دو خلط نشود!
ادامه دارد. 👇
#کدیور
#منصورنژاد
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
Forwarded from زیر سقف آسمان
👆از نگاه صاحب این قلم اصحاب علوم باید مرز دانش خویش شناسند و پا از گلیم خود دراز نکنند. همانگونه که فقیه حق ندارد کار جامعه شناس دین را انجام دهد، بالعکس آن هم صادق است. اگر در موردی هم جامعه شناس دین، شناخت مصداق فقیه برایش موضوعیت دارد؛ باید با طی روش های آکادمیک (مصاحبه و نشست کانونی و.... از میان کارشناسان درون دینی) و با رعایت روایی و پایایی تکنیک ها و... به این نتیجه برسد که فلانی در جایگاه فقاهت قرار دارد یا خیر؟ (در ادامه نشان داده می شود که شیوه کار جناب محدثی در شناسایی موقعیت کدیور، اعتبار علمی ندارد) با این وصف به جدّ می توان پرسید اصلا یادداشت «شبه فقیه و....» در مورد کدیور (طرح مفاهیم نامانوس و بلکه نادرست تا....)، اصلا کار جامعه شناختی و برون دینی بود؟ تلاشی که با مقدمات نادرست؛ به نتیجه سهمگین می انجامد: نفی و طرد فعالترین فقیه معاصر!
3.از جهت کارکردی هم اتفاقا دکتر کدیور از اکثر مراجع تقلید امروزی در ابعاد گوناگون فعالترند: در دفاع از دین، در پاسخ به شبهات دینی، در مقابله با استفاده ابزاری از دین از سوی فقه فروشان و... و بدون اینکه اعلام مرجعیت کنند، گاهی کارکرد آنها را در برخی مسایل مثلا در تعیین استهلال و ... هم دارند.
سوم:
محدثی با ذکر هشت عنصر برای تکفیر می نویسد: 🔻«از این هشت مؤلفه تنها مؤلفهی هفتم یعنی حکم تکفیر است که از جهاتی (و نه کاملاً و صد در صد) در ورای تحقیق جامعهشناختی قرار میگیرد و نیازمند بررسی فقهی است اما بقیّهی مؤلفهها را میتوان جامعهشناسانه مطالعه کرد. 🔻در مورد نوع مواجههی آقای کدیور با روشنفکران دینی، اغلب این مؤلفههای تکفیر موجود اند. من در باب موارد سوم و چهارم و پنجم اطلاع کافی ندارم اما پنج مؤلفهی دیگر همه بهنحوی محقق شده اند.»
در این زمینه هم دست کم می توان گفت: جدای از اینکه آیا واقعا این هشت عنصر لازمه تکفیرند و با مفروض گرفتن آن! خود ایشان ابتدا یک عنصر از عناصر هشت گانه را خارج می کنند و سپس می نویسند که در سه مورد هم اطلاعی ندارند؛ یعنی با این وصف در موضوعی که نیمی از آن (چهار مولفه) را به دلایل یاد شده اقرار دارند که یا خارج از موضوع است و یا اطلاعی ندارند (نیز به غلط محاسبه کرده و می نویسد پنج مولفه!).
اضافه شود که درباره چهار عنصر دیگری که مدعیند پیرامون کدیور داده دارند، هم توضیحی نمی دهند تا ببینیم از چه مجرایی بدان داده ها رسیده، اصل اطلاعات کدامند و تا چه میزان موثقند!
نتیجه آنکه دوست ارجمندمان، با پیمودن روشی کاملا نامعتبر، براحتی درباره شخصیتی علمی و فرهنگی ایران امروز به صورت غیر علمی داوری نموده و برای او اوصاف زننده«شبه فقیه، شبه فتوا وشبه تکفیر» بکار می برند! ، آیا نتیجه کار عالمانه و جامعه شناسی دین این چنین است؟ آیا این است نتیجه بیطرفی علمی؟
چهارم
جناب محدثی گرامی، بر پاسخ اول تکمله ای هم دارند. برای رعایت اختصار و جلوگیری از تطویل کلام، از نکات اولیه مثلا نشناختن مرز نقد و طرد و... در می گذرم و فقط در اینجا به یک جلد کتابم که حدود 20 سال پیش نوشتم، ارجاع می دهم و فایلش را در کانال تلگرامیم هم بارگذاری می کنم: «درآمدی بر نقد و انتقاد» (نشر جوان پویا) و اما تنها به قسمت پایانی نوشته ایشان بسنده می کنم:
محدثی می نویسد: 🔹«پسنوشت: حتا اگر معنای مد نظر دکتر منصورنژاد را از فقیه مراد بکنیم، باز هم نیازمند این هستیم که ایشان در اجتماع متخصصان فقهی بهعنوان فقیه شناخته شده باشند. من البته توجه دارم که در درون حوزهی علمیه روابط قدرتی وجود دارد که بهسادهگی اجازه نمیدهد که هر کس بهعنوان فقیه یا به عناوین دیگر شناخته شود و موقعیتاش تثبیت گردد. مایل ام قول یکی از روحانیان معروف را در همین باره در پاسخ به پرسشی در بارهی دکتر کدیور در اینجا بیاورم و البته از ذکر نام معذور ام:
«در باره اجتهاد آقای کدیور بنده اطلاعی ندارم چون با ایشان در قم مراوده علمی نداشتم و تالیف فقهی که دلالت بر اجتهاد ایشان باشد از ایشان نخوانده ام. سنت حوزه بر این بوده: که اجتهاد یا توسط استاد شخص گواهی میشده مثل اجازه اجتهاد آقای خویی برای برخی شاگردانش مثل شهید سید محمد باقر صدر و آقای سیستانی و یا اجتهاد از تالیفات اجتهادی و استدلالی و یا درسها و شاگردان اثبات میشده و الان بنده از هیچ یک از این راهها نمیتوانم قضاوتی در باره ایشون داشته باشم.»
ادامه دارد. 👇
#کدیور
#منصورنژاد
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
3.از جهت کارکردی هم اتفاقا دکتر کدیور از اکثر مراجع تقلید امروزی در ابعاد گوناگون فعالترند: در دفاع از دین، در پاسخ به شبهات دینی، در مقابله با استفاده ابزاری از دین از سوی فقه فروشان و... و بدون اینکه اعلام مرجعیت کنند، گاهی کارکرد آنها را در برخی مسایل مثلا در تعیین استهلال و ... هم دارند.
سوم:
محدثی با ذکر هشت عنصر برای تکفیر می نویسد: 🔻«از این هشت مؤلفه تنها مؤلفهی هفتم یعنی حکم تکفیر است که از جهاتی (و نه کاملاً و صد در صد) در ورای تحقیق جامعهشناختی قرار میگیرد و نیازمند بررسی فقهی است اما بقیّهی مؤلفهها را میتوان جامعهشناسانه مطالعه کرد. 🔻در مورد نوع مواجههی آقای کدیور با روشنفکران دینی، اغلب این مؤلفههای تکفیر موجود اند. من در باب موارد سوم و چهارم و پنجم اطلاع کافی ندارم اما پنج مؤلفهی دیگر همه بهنحوی محقق شده اند.»
در این زمینه هم دست کم می توان گفت: جدای از اینکه آیا واقعا این هشت عنصر لازمه تکفیرند و با مفروض گرفتن آن! خود ایشان ابتدا یک عنصر از عناصر هشت گانه را خارج می کنند و سپس می نویسند که در سه مورد هم اطلاعی ندارند؛ یعنی با این وصف در موضوعی که نیمی از آن (چهار مولفه) را به دلایل یاد شده اقرار دارند که یا خارج از موضوع است و یا اطلاعی ندارند (نیز به غلط محاسبه کرده و می نویسد پنج مولفه!).
اضافه شود که درباره چهار عنصر دیگری که مدعیند پیرامون کدیور داده دارند، هم توضیحی نمی دهند تا ببینیم از چه مجرایی بدان داده ها رسیده، اصل اطلاعات کدامند و تا چه میزان موثقند!
نتیجه آنکه دوست ارجمندمان، با پیمودن روشی کاملا نامعتبر، براحتی درباره شخصیتی علمی و فرهنگی ایران امروز به صورت غیر علمی داوری نموده و برای او اوصاف زننده«شبه فقیه، شبه فتوا وشبه تکفیر» بکار می برند! ، آیا نتیجه کار عالمانه و جامعه شناسی دین این چنین است؟ آیا این است نتیجه بیطرفی علمی؟
چهارم
جناب محدثی گرامی، بر پاسخ اول تکمله ای هم دارند. برای رعایت اختصار و جلوگیری از تطویل کلام، از نکات اولیه مثلا نشناختن مرز نقد و طرد و... در می گذرم و فقط در اینجا به یک جلد کتابم که حدود 20 سال پیش نوشتم، ارجاع می دهم و فایلش را در کانال تلگرامیم هم بارگذاری می کنم: «درآمدی بر نقد و انتقاد» (نشر جوان پویا) و اما تنها به قسمت پایانی نوشته ایشان بسنده می کنم:
محدثی می نویسد: 🔹«پسنوشت: حتا اگر معنای مد نظر دکتر منصورنژاد را از فقیه مراد بکنیم، باز هم نیازمند این هستیم که ایشان در اجتماع متخصصان فقهی بهعنوان فقیه شناخته شده باشند. من البته توجه دارم که در درون حوزهی علمیه روابط قدرتی وجود دارد که بهسادهگی اجازه نمیدهد که هر کس بهعنوان فقیه یا به عناوین دیگر شناخته شود و موقعیتاش تثبیت گردد. مایل ام قول یکی از روحانیان معروف را در همین باره در پاسخ به پرسشی در بارهی دکتر کدیور در اینجا بیاورم و البته از ذکر نام معذور ام:
«در باره اجتهاد آقای کدیور بنده اطلاعی ندارم چون با ایشان در قم مراوده علمی نداشتم و تالیف فقهی که دلالت بر اجتهاد ایشان باشد از ایشان نخوانده ام. سنت حوزه بر این بوده: که اجتهاد یا توسط استاد شخص گواهی میشده مثل اجازه اجتهاد آقای خویی برای برخی شاگردانش مثل شهید سید محمد باقر صدر و آقای سیستانی و یا اجتهاد از تالیفات اجتهادی و استدلالی و یا درسها و شاگردان اثبات میشده و الان بنده از هیچ یک از این راهها نمیتوانم قضاوتی در باره ایشون داشته باشم.»
ادامه دارد. 👇
#کدیور
#منصورنژاد
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
Forwarded from زیر سقف آسمان
👆پایان نقل قول مستقیم از جناب دکتر محدثی و اما نکات من:
بخش پس نوشت، که به نقل قولی ختم شد که اولا ناقل و منبع سخن مشخص نیست! تا بتوان در باب موثق بودن یا نبودن خبر چیزی گفت و در نتیجه ارزش علمی ندارد (حتی اگر منبع معرفی هم می شد، ابتدا می بایست وثاقتش تایید می شد، به ویژه در این بازی های سیاسی که اصحاب قدرت مرجعیت و بلکه اجتهاد مثل آیه الله العظمی صانعی که پیش از انقلاب فقیه بود، را زیر سوال بردند!) و ثانیا اگر آن ناقل مجهول زحمت مطالعه در باب شخصیت کدیور را ندارد، دست کم بر جناب محدثی پژوهشگر، لازم بود و اخلاق علمی هم اقتضا دارد تا درباره موضوعی به یقین نرسیده است با آبروی سرمایه های انسانی این سامان شوخی نکنند! به دلایل یاد شده گفتم که جامعه شناسی دین در ایران هنوز تا بلوغ فاصله زیادی دارد.
تا این نتیجه آن شد که جناب محدثی چون شناخت دقیقی از کدیور نداشتند به منبعی که نمی توانند معرفی کنند! مراجعه داشتند که ایشان هم چندان از سیر علمی کدیور اطلاعی نداشتند و نتیجه این «چند ندانستن» این شد که کدیور، شبه فقیه است و شبه فتوا می دهد و شبه تکفیر می کند!!!
نگارنده چون قصد ارایه بحث تفصیلی در باب نواندیشان دینی پس از انقلاب ایران را داشت (کتاب در تلگرامم قابل دریافت است)، بالای 2 سال به جد منابع این بزرگان از جمله کدیور را مرور کردم و دیدم. زمانی که به شخصیتی می پرداختم اگر ارتباط با او ممکن بود، متن پیش نویس بحث را هم پیش از ارایه برایشان می فرستادم تا داوری ناصوابی درباره کسی نداشته باشم و با ملاحظه پیشنهادات آنان، در باب آنان سخن گفتم و نوشتم.
درباره اجتهاد و فقاهت جناب کدیور هم تحقیق کردم. جهت اطلاع علاقه مندان عرض می کنم که در سایت شخصی دکتر کدیور، سند اجتهاد ایشان توسط دو تن مرحوم آیه الله العظمی منتظری (مرداد 76) و مرحوم آیه الله العظمی موسوی اردبیلی (شهریور 1376) بازتاب یافته است. (ببینید یادداشت امتیازات و مزایای موسوی اردبیلی و نیز کتاب «در محضر فقیه آزاده: ص 32). آیه الله منتظری بیش از اجازه اجتهاد؛ وکالت در تصدی امور حسبیه و نیز اجازه پاسخگویی به سوالات شرعی را نیز به شاگردش کدیور دادند که سندش در منبع یاد شده آمده است.
اضافه شود که اگر ملاک فقاهت آثار فقهی مرتبط با فقه باشد، نگارنده در فقه استدلالی دست کم سه بحث مفصل و مستقل از کدیور می شناسد که کاری اجتهادی در سطوح بسیار عالی فقهی و دارای نوآوری است: کتاب مجازات مرتد و آزادی فقهی (که از جمله نوآوری هایش در این اثر نفی پدیده تکفیر و ارتداد در اسلام است!)؛ رساله صلوه مسافر و کتاب حکومت ولایی.
ادامه دارد. 👇
#کدیور
#منصورنژاد
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
بخش پس نوشت، که به نقل قولی ختم شد که اولا ناقل و منبع سخن مشخص نیست! تا بتوان در باب موثق بودن یا نبودن خبر چیزی گفت و در نتیجه ارزش علمی ندارد (حتی اگر منبع معرفی هم می شد، ابتدا می بایست وثاقتش تایید می شد، به ویژه در این بازی های سیاسی که اصحاب قدرت مرجعیت و بلکه اجتهاد مثل آیه الله العظمی صانعی که پیش از انقلاب فقیه بود، را زیر سوال بردند!) و ثانیا اگر آن ناقل مجهول زحمت مطالعه در باب شخصیت کدیور را ندارد، دست کم بر جناب محدثی پژوهشگر، لازم بود و اخلاق علمی هم اقتضا دارد تا درباره موضوعی به یقین نرسیده است با آبروی سرمایه های انسانی این سامان شوخی نکنند! به دلایل یاد شده گفتم که جامعه شناسی دین در ایران هنوز تا بلوغ فاصله زیادی دارد.
تا این نتیجه آن شد که جناب محدثی چون شناخت دقیقی از کدیور نداشتند به منبعی که نمی توانند معرفی کنند! مراجعه داشتند که ایشان هم چندان از سیر علمی کدیور اطلاعی نداشتند و نتیجه این «چند ندانستن» این شد که کدیور، شبه فقیه است و شبه فتوا می دهد و شبه تکفیر می کند!!!
نگارنده چون قصد ارایه بحث تفصیلی در باب نواندیشان دینی پس از انقلاب ایران را داشت (کتاب در تلگرامم قابل دریافت است)، بالای 2 سال به جد منابع این بزرگان از جمله کدیور را مرور کردم و دیدم. زمانی که به شخصیتی می پرداختم اگر ارتباط با او ممکن بود، متن پیش نویس بحث را هم پیش از ارایه برایشان می فرستادم تا داوری ناصوابی درباره کسی نداشته باشم و با ملاحظه پیشنهادات آنان، در باب آنان سخن گفتم و نوشتم.
درباره اجتهاد و فقاهت جناب کدیور هم تحقیق کردم. جهت اطلاع علاقه مندان عرض می کنم که در سایت شخصی دکتر کدیور، سند اجتهاد ایشان توسط دو تن مرحوم آیه الله العظمی منتظری (مرداد 76) و مرحوم آیه الله العظمی موسوی اردبیلی (شهریور 1376) بازتاب یافته است. (ببینید یادداشت امتیازات و مزایای موسوی اردبیلی و نیز کتاب «در محضر فقیه آزاده: ص 32). آیه الله منتظری بیش از اجازه اجتهاد؛ وکالت در تصدی امور حسبیه و نیز اجازه پاسخگویی به سوالات شرعی را نیز به شاگردش کدیور دادند که سندش در منبع یاد شده آمده است.
اضافه شود که اگر ملاک فقاهت آثار فقهی مرتبط با فقه باشد، نگارنده در فقه استدلالی دست کم سه بحث مفصل و مستقل از کدیور می شناسد که کاری اجتهادی در سطوح بسیار عالی فقهی و دارای نوآوری است: کتاب مجازات مرتد و آزادی فقهی (که از جمله نوآوری هایش در این اثر نفی پدیده تکفیر و ارتداد در اسلام است!)؛ رساله صلوه مسافر و کتاب حکومت ولایی.
ادامه دارد. 👇
#کدیور
#منصورنژاد
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️گامی ورای اردوکشیهای دینی و روشنفکری: پاسخی به دکتر منصورنژاد
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۲۸ مرداد ۱۴۰۱
🔻من به رخداد نزاع بین کدیور و سروش خوشآمد میگویم و آن را محصول طبیعیی مشی فکری و عملیی این دو بزرگوار میدانم. از مسیر گذشتهی این دو بزرگوار میتوانستیم نتیجه بگیریم که مشی کدیور در برابر سروش و شبستری و دیگران به اینجا میانجامد.
🔻من توفیق مراودهی مستقیم با دکتر سروش را هرگز نیافته ام و فقط در دورهی کارشناسی دو بار به همراه دوستان همکلاسی در انجمن حکمت و فلسفه خدمتشان رسیدم و ایشان با بزرگواری پذیرفتند نقد بیش از یک صد صفحهایی دستنویس مرا به بحث خود در بارهی فربهتر از ایدهئولوژی بخوانند. رفتار ایشان کرامتی بود در حق یک دانشجوی نوآموز شریعتی خوانده که قدردانشان هستم. بعد از آن هم هر چه در بارهی ایشان نوشته ام عمدتا از جنس نقد فکری بوده است.
🔻اما من افتخار مراودهی الکترونیک با دکتر کدیور را داشتم و از این طریق گفتوگوهایی با ایشان داشته ام و ایشان نیز بسی کریمانه رفتار کردهاند و نیز گاه دانشجویانام را به سراغ ایشان فرستادهام و همه از دکتر کدیور پاسخ گرفتند و من باز هم سپاسگزار رفتار کریمانهی ایشان هستم!
🔻اما در همین مراودات با ایشان نگاه انتقادیام را به فقه برای ایشان نوشتم و بهعنوان محقّق در جامعهشناسیی دین از زوال اجتماعیی فقه با ایشان سخن گفتم و متأسفانه در یافتم که ایشان از مدافعان جدّیی فقه است؛ معرفتی که از نظر من عصر اش سپری شده است و بهنحو روزافزون چراغاش در حال خاموش شدن است و از بنیاد با خودسالاری و خودتعیینگریی انسان مدرن در تقابل است. من در همان گفتوگوها دریافتم که این مسیر به کجا ختم تواند شد. از فقه و فقاهت به گواهیی تاریخ فقه همینگونه رفتارها برمیخیزد که ایشان انجام داده است.
🔻اما برخلاف دکتر منصورنژاد عزیز، من این منازعه را پربرکت میدانم؛ بهشرطی که رفتاری شبیه رفتار ایشان در پیش نگیریم: شکل دادن یک اردوکشیی جدید اینبار حول نزاع کدیور-سروش. به نظر من درونمایههای این رفتار دقیقاً در نوشتههای اخیر منصورنژاد عزیز مندرج است. او مرا در درون این نوع اردوکشی قرار داده است و کوشیده است موقعیتی برای من در این اردوکشی دست و پا کند و از هر سو چیزی فراهم کند تا این موضعسازیی اردوکشانه را تثبیت و مدلّل نماید. من اما با اصل این اردوکشی مشکل دارم و شأن خود را فراتر از ورود به ایننوع اردوکشیی دینی یا بهاصطلاح روشنفکریی زمانه میدانم. برای نیل به مقام اندیشهورزیی مؤثر میبایست از الگوی رفتاری اردوکشانه فراتر برویم.
🔻به گمان من مسیری که منصورنژاد طی کرده است، بحث پیشین را گلآلود و تیره و تار ساخته است. بهعنوان مثال، او همچنان فکر میکند که من با تعابیری که بهکار گرفته ام قصد تخفیف دکتر کدیور را داشته ام. او مقام فقیه را برای کدیور ترجیح میدهد و من مقام متفکر بودن را. من از قضا وقتی از شبهفقیهانه بودن رفتار کدیور سخن میگویم، میخواهم هم او را بری از رفتار فقیهانه بدانم و هم انذار بدهم که آقای کدیور این الگوی رفتاری در شأن شما نیست و در مقام یک متفکر ظاهر بشوید. ببینید اختلاف دید چهقدر زیاد است.
🔻منصورنژاد توجه ندارد که در برابر دو دیدگاه مخالف هم که یکی رفتار کدیور را در برابر روشن فکران دینی «تکفیر فقیهانه» در نظر گرفته است (نظیر واکنش خود دکتر سروش و برخی دیگر) و دیدگاهی که رفتار کدیور را «نقد» تلقی کرده است نه «تکفیر فقیهانه» (نظیر موضع هومان دوراندیش)، من موضع سومی را از منظری جامعهشناختی اتخاذ کرده ام. حالا من هر قدر بگویم که قصد تخفیفی در کار نبوده بلکه من از این بیرون به این رفتار نگاه میکنم، افاقه نخواهد کرد، زیرا منصورنژاد میخواهد برای من جایی در این اردوکشی دست و پا کند!
🔻هومان دوراندیش در بارهی این نزاع مینویسد:
🔹«مشکل آقای کدیور لحن و ادبیات او در دفاع از اسلام است و این احتمالا به سابقۀ روحانی بودن ایشان بازمیگردد. کدیور از اسلام مقبول خودش با همان لحن و ادبیاتی دفاع میکند که احمد خاتمی و احمد علمالهدی از حکومت اسلامی مقبول خودشان دفاع میکنند. این لحن تند رماننده است و باب گفتوگو را میبندد. اما اگر از لحن و ادبیات محسن کدیور بگذریم و حتی با اکثر نقدهای او به آرای سروش موافق نباشیم، مسأله این است که کدیور در آرای سروش غور کرده و به این نتیجه رسیده که سروش در بنیادهای اسلام تجدید نظر کرده و این (از نظر کدیور) یعنی "ارائۀ دینی متفاوت با اسلام". حال آیا کدیور حق دارد این نظرش را بیان کند یا نه؟» (دوراندیش، ۱۴۰۱، https://www.asriran.com/fa/news/852002/).🔹
ادامه دارد. 👇👇👇
#کدیور
#منصورنژاد
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۲۸ مرداد ۱۴۰۱
🔻من به رخداد نزاع بین کدیور و سروش خوشآمد میگویم و آن را محصول طبیعیی مشی فکری و عملیی این دو بزرگوار میدانم. از مسیر گذشتهی این دو بزرگوار میتوانستیم نتیجه بگیریم که مشی کدیور در برابر سروش و شبستری و دیگران به اینجا میانجامد.
🔻من توفیق مراودهی مستقیم با دکتر سروش را هرگز نیافته ام و فقط در دورهی کارشناسی دو بار به همراه دوستان همکلاسی در انجمن حکمت و فلسفه خدمتشان رسیدم و ایشان با بزرگواری پذیرفتند نقد بیش از یک صد صفحهایی دستنویس مرا به بحث خود در بارهی فربهتر از ایدهئولوژی بخوانند. رفتار ایشان کرامتی بود در حق یک دانشجوی نوآموز شریعتی خوانده که قدردانشان هستم. بعد از آن هم هر چه در بارهی ایشان نوشته ام عمدتا از جنس نقد فکری بوده است.
🔻اما من افتخار مراودهی الکترونیک با دکتر کدیور را داشتم و از این طریق گفتوگوهایی با ایشان داشته ام و ایشان نیز بسی کریمانه رفتار کردهاند و نیز گاه دانشجویانام را به سراغ ایشان فرستادهام و همه از دکتر کدیور پاسخ گرفتند و من باز هم سپاسگزار رفتار کریمانهی ایشان هستم!
🔻اما در همین مراودات با ایشان نگاه انتقادیام را به فقه برای ایشان نوشتم و بهعنوان محقّق در جامعهشناسیی دین از زوال اجتماعیی فقه با ایشان سخن گفتم و متأسفانه در یافتم که ایشان از مدافعان جدّیی فقه است؛ معرفتی که از نظر من عصر اش سپری شده است و بهنحو روزافزون چراغاش در حال خاموش شدن است و از بنیاد با خودسالاری و خودتعیینگریی انسان مدرن در تقابل است. من در همان گفتوگوها دریافتم که این مسیر به کجا ختم تواند شد. از فقه و فقاهت به گواهیی تاریخ فقه همینگونه رفتارها برمیخیزد که ایشان انجام داده است.
🔻اما برخلاف دکتر منصورنژاد عزیز، من این منازعه را پربرکت میدانم؛ بهشرطی که رفتاری شبیه رفتار ایشان در پیش نگیریم: شکل دادن یک اردوکشیی جدید اینبار حول نزاع کدیور-سروش. به نظر من درونمایههای این رفتار دقیقاً در نوشتههای اخیر منصورنژاد عزیز مندرج است. او مرا در درون این نوع اردوکشی قرار داده است و کوشیده است موقعیتی برای من در این اردوکشی دست و پا کند و از هر سو چیزی فراهم کند تا این موضعسازیی اردوکشانه را تثبیت و مدلّل نماید. من اما با اصل این اردوکشی مشکل دارم و شأن خود را فراتر از ورود به ایننوع اردوکشیی دینی یا بهاصطلاح روشنفکریی زمانه میدانم. برای نیل به مقام اندیشهورزیی مؤثر میبایست از الگوی رفتاری اردوکشانه فراتر برویم.
🔻به گمان من مسیری که منصورنژاد طی کرده است، بحث پیشین را گلآلود و تیره و تار ساخته است. بهعنوان مثال، او همچنان فکر میکند که من با تعابیری که بهکار گرفته ام قصد تخفیف دکتر کدیور را داشته ام. او مقام فقیه را برای کدیور ترجیح میدهد و من مقام متفکر بودن را. من از قضا وقتی از شبهفقیهانه بودن رفتار کدیور سخن میگویم، میخواهم هم او را بری از رفتار فقیهانه بدانم و هم انذار بدهم که آقای کدیور این الگوی رفتاری در شأن شما نیست و در مقام یک متفکر ظاهر بشوید. ببینید اختلاف دید چهقدر زیاد است.
🔻منصورنژاد توجه ندارد که در برابر دو دیدگاه مخالف هم که یکی رفتار کدیور را در برابر روشن فکران دینی «تکفیر فقیهانه» در نظر گرفته است (نظیر واکنش خود دکتر سروش و برخی دیگر) و دیدگاهی که رفتار کدیور را «نقد» تلقی کرده است نه «تکفیر فقیهانه» (نظیر موضع هومان دوراندیش)، من موضع سومی را از منظری جامعهشناختی اتخاذ کرده ام. حالا من هر قدر بگویم که قصد تخفیفی در کار نبوده بلکه من از این بیرون به این رفتار نگاه میکنم، افاقه نخواهد کرد، زیرا منصورنژاد میخواهد برای من جایی در این اردوکشی دست و پا کند!
🔻هومان دوراندیش در بارهی این نزاع مینویسد:
🔹«مشکل آقای کدیور لحن و ادبیات او در دفاع از اسلام است و این احتمالا به سابقۀ روحانی بودن ایشان بازمیگردد. کدیور از اسلام مقبول خودش با همان لحن و ادبیاتی دفاع میکند که احمد خاتمی و احمد علمالهدی از حکومت اسلامی مقبول خودشان دفاع میکنند. این لحن تند رماننده است و باب گفتوگو را میبندد. اما اگر از لحن و ادبیات محسن کدیور بگذریم و حتی با اکثر نقدهای او به آرای سروش موافق نباشیم، مسأله این است که کدیور در آرای سروش غور کرده و به این نتیجه رسیده که سروش در بنیادهای اسلام تجدید نظر کرده و این (از نظر کدیور) یعنی "ارائۀ دینی متفاوت با اسلام". حال آیا کدیور حق دارد این نظرش را بیان کند یا نه؟» (دوراندیش، ۱۴۰۱، https://www.asriran.com/fa/news/852002/).🔹
ادامه دارد. 👇👇👇
#کدیور
#منصورنژاد
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
عصر ايران
کدیور، بادیگارد سروش نیست
مشاجرۀ عبدالکریم سروش و محسن کدیور که هر دو در خارج از کشور به طرح نظریات خود می پردازند و در چارچوب روشن فکری دینی شناخته می شوند موضوع این یادداشت است...
Forwarded from زیر سقف آسمان
🔻همان رفتار رماننده را من «شبه تکفیر و شبهفقیهانه» نامیده ام. اما هومان دوراندیش بر اساس چنین موضعگیریای سروش را نقدناپذیر معرفی کرده است:
«نقدناپذیری به این معنا که سروش نمیپذیرد دیگران حق دارند به او بگویند افکارت مصداق تجدید نظر در بنیادهای اسلام است (ولو که نظرشان نادرست باشد). نفی چنین حقی، نوعی تلاش برای زبانبستن و خاموشکردن منتقد است؛ تلاشی که البته در غرب به جایی نمیرسد» (همان).
🔻این کار کدیور نه نقد است و نه تکفیر. منصورنژاد بهدلیل تعلق خاطر ویژهای که به کدیور دارد، نمیتواند نوع موضعگیری و تفسیر مرا از این پدیده دریابد و مرا به امور مختلفی از جمله ضعف دانشی یا «تفرعن» و «خوش درخشیدن به نفع یکی از طرفین ماجرا» متصف کرده است!
🔻در برابر این دو دیدگاه ضد هم که یکی رفتار کدیور را «تکفیر فقیهانه» و دیگری «نقد» تلقی کرده است، من از «شبهتکفیر»، «شبهفتوا»، و «شبهفقیه» سخن میگویم و اکنون مفهوم «شبهنقد» را هم اضافه میکنم؛ زیرا از نظر من این کاری که کدیور علیه روشنفکران دینی در این ایام کرده است، چیزی بیش از نقد صرف است.
🔻از نظر من ورود به بحثهای دیگر زائد و دور از اصل مسأله است و دامنزدن مخرب به اردوکشی است. من به سهم خود ام میکوشم از این رویداد در صحنهی فکر دینی در ایران کنونی بهره ببرم و کمک بکنم به اعتلای رشد فکری و به همین خاطر به زودی در بارهی موضع «ذاتمندی و ناذاتمندیی دین» سخن خواهم گفت؛ موضوعی که به نزاع کدیور-سروش ربط وثیقی دارد.
#کدیور
#منصورنژاد
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
«نقدناپذیری به این معنا که سروش نمیپذیرد دیگران حق دارند به او بگویند افکارت مصداق تجدید نظر در بنیادهای اسلام است (ولو که نظرشان نادرست باشد). نفی چنین حقی، نوعی تلاش برای زبانبستن و خاموشکردن منتقد است؛ تلاشی که البته در غرب به جایی نمیرسد» (همان).
🔻این کار کدیور نه نقد است و نه تکفیر. منصورنژاد بهدلیل تعلق خاطر ویژهای که به کدیور دارد، نمیتواند نوع موضعگیری و تفسیر مرا از این پدیده دریابد و مرا به امور مختلفی از جمله ضعف دانشی یا «تفرعن» و «خوش درخشیدن به نفع یکی از طرفین ماجرا» متصف کرده است!
🔻در برابر این دو دیدگاه ضد هم که یکی رفتار کدیور را «تکفیر فقیهانه» و دیگری «نقد» تلقی کرده است، من از «شبهتکفیر»، «شبهفتوا»، و «شبهفقیه» سخن میگویم و اکنون مفهوم «شبهنقد» را هم اضافه میکنم؛ زیرا از نظر من این کاری که کدیور علیه روشنفکران دینی در این ایام کرده است، چیزی بیش از نقد صرف است.
🔻از نظر من ورود به بحثهای دیگر زائد و دور از اصل مسأله است و دامنزدن مخرب به اردوکشی است. من به سهم خود ام میکوشم از این رویداد در صحنهی فکر دینی در ایران کنونی بهره ببرم و کمک بکنم به اعتلای رشد فکری و به همین خاطر به زودی در بارهی موضع «ذاتمندی و ناذاتمندیی دین» سخن خواهم گفت؛ موضوعی که به نزاع کدیور-سروش ربط وثیقی دارد.
#کدیور
#منصورنژاد
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
دکتر محمد منصورنژاد
🔻همان رفتار رماننده را من «شبه تکفیر و شبهفقیهانه» نامیده ام. اما هومان دوراندیش بر اساس چنین موضعگیریای سروش را نقدناپذیر معرفی کرده است: «نقدناپذیری به این معنا که سروش نمیپذیرد دیگران حق دارند به او بگویند افکارت مصداق تجدید نظر در بنیادهای اسلام است…
باسلام خدمت دوستان گرانقدری که مناظره قلمی من و جناب دکتر محدثی را تعقیب نمودند.
در نوشته بالا می بینید که حتی یک مورد جناب دکتر به نوشته های من ارجاع ندادند و در اصل در آخر اعلام نمودند که وارد بحث دیگری شدند.
به همین دلیل سخن تازه ای گفته نشده تا پاسخ دهم و به همین جهت این مناظره را همین جا ختم می کنم، مگر ضرورت دیگری اقتضا نماید
در نوشته بالا می بینید که حتی یک مورد جناب دکتر به نوشته های من ارجاع ندادند و در اصل در آخر اعلام نمودند که وارد بحث دیگری شدند.
به همین دلیل سخن تازه ای گفته نشده تا پاسخ دهم و به همین جهت این مناظره را همین جا ختم می کنم، مگر ضرورت دیگری اقتضا نماید
محمد منصورنژاد, [۱۸/۰۸/۲۰۲۲ ۰۳:۲۱ ب.ظ]
[Forwarded from زیر سقف آسمان]
♦️گامی ورای اردوکشیهای دینی و روشنفکری: پاسخی به دکتر منصورنژاد
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۲۸ مرداد ۱۴۰۱
🔻من به رخداد نزاع بین کدیور و سروش خوشآمد میگویم و آن را محصول طبیعیی مشی فکری و عملیی این دو بزرگوار میدانم. از مسیر گذشتهی این دو بزرگوار میتوانستیم نتیجه بگیریم که مشی کدیور در برابر سروش و شبستری و دیگران به اینجا میانجامد.
🔻من توفیق مراودهی مستقیم با دکتر سروش را هرگز نیافته ام و فقط در دورهی کارشناسی دو بار به همراه دوستان همکلاسی در انجمن حکمت و فلسفه خدمتشان رسیدم و ایشان با بزرگواری پذیرفتند نقد بیش از یک صد صفحهایی دستنویس مرا به بحث خود در بارهی فربهتر از ایدهئولوژی بخوانند. رفتار ایشان کرامتی بود در حق یک دانشجوی نوآموز شریعتی خوانده که قدردانشان هستم. بعد از آن هم هر چه در بارهی ایشان نوشته ام عمدتا از جنس نقد فکری بوده است.
🔻اما من افتخار مراودهی الکترونیک با دکتر کدیور را داشتم و از این طریق گفتوگوهایی با ایشان داشته ام و ایشان نیز بسی کریمانه رفتار کردهاند و نیز گاه دانشجویانام را به سراغ ایشان فرستادهام و همه از دکتر کدیور پاسخ گرفتند و من باز هم سپاسگزار رفتار کریمانهی ایشان هستم!
🔻اما در همین مراودات با ایشان نگاه انتقادیام را به فقه برای ایشان نوشتم و بهعنوان محقّق در جامعهشناسیی دین از زوال اجتماعیی فقه با ایشان سخن گفتم و متأسفانه در یافتم که ایشان از مدافعان جدّیی فقه است؛ معرفتی که از نظر من عصر اش سپری شده است و بهنحو روزافزون چراغاش در حال خاموش شدن است و از بنیاد با خودسالاری و خودتعیینگریی انسان مدرن در تقابل است. من در همان گفتوگوها دریافتم که این مسیر به کجا ختم تواند شد. از فقه و فقاهت به گواهیی تاریخ فقه همینگونه رفتارها برمیخیزد که ایشان انجام داده است.
🔻اما برخلاف دکتر منصورنژاد عزیز، من این منازعه را پربرکت میدانم؛ بهشرطی که رفتاری شبیه رفتار ایشان در پیش نگیریم: شکل دادن یک اردوکشیی جدید اینبار حول نزاع کدیور-سروش. به نظر من درونمایههای این رفتار دقیقاً در نوشتههای اخیر منصورنژاد عزیز مندرج است. او مرا در درون این نوع اردوکشی قرار داده است و کوشیده است موقعیتی برای من در این اردوکشی دست و پا کند و از هر سو چیزی فراهم کند تا این موضعسازیی اردوکشانه را تثبیت و مدلّل نماید. من اما با اصل این اردوکشی مشکل دارم و شأن خود را فراتر از ورود به ایننوع اردوکشیی دینی یا بهاصطلاح روشنفکریی زمانه میدانم. برای نیل به مقام اندیشهورزیی مؤثر میبایست از الگوی رفتاری اردوکشانه فراتر برویم.
🔻به گمان من مسیری که منصورنژاد طی کرده است، بحث پیشین را گلآلود و تیره و تار ساخته است. بهعنوان مثال، او همچنان فکر میکند که من با تعابیری که بهکار گرفته ام قصد تخفیف دکتر کدیور را داشته ام. او مقام فقیه را برای کدیور ترجیح میدهد و من مقام متفکر بودن را. من از قضا وقتی از شبهفقیهانه بودن رفتار کدیور سخن میگویم، میخواهم هم او را بری از رفتار فقیهانه بدانم و هم انذار بدهم که آقای کدیور این الگوی رفتاری در شأن شما نیست و در مقام یک متفکر ظاهر بشوید. ببینید اختلاف دید چهقدر زیاد است.
🔻منصورنژاد توجه ندارد که در برابر دو دیدگاه مخالف هم که یکی رفتار کدیور را در برابر روشن فکران دینی «تکفیر فقیهانه» در نظر گرفته است (نظیر واکنش خود دکتر سروش و برخی دیگر) و دیدگاهی که رفتار کدیور را «نقد» تلقی کرده است نه «تکفیر فقیهانه» (نظیر موضع هومان دوراندیش)، من موضع سومی را از منظری جامعهشناختی اتخاذ کرده ام. حالا من هر قدر بگویم که قصد تخفیفی در کار نبوده بلکه من از این بیرون به این رفتار نگاه میکنم، افاقه نخواهد کرد، زیرا منصورنژاد میخواهد برای من جایی در این اردوکشی دست و پا کند!
🔻هومان دوراندیش در بارهی این نزاع مینویسد:
🔹«مشکل آقای کدیور لحن و ادبیات او در دفاع از اسلام است و این احتمالا به سابقۀ روحانی بودن ایشان بازمیگردد. کدیور از اسلام مقبول خودش با همان لحن و ادبیاتی دفاع میکند که احمد خاتمی و احمد علمالهدی از حکومت اسلامی مقبول خودشان دفاع میکنند. این لحن تند رماننده است و باب گفتوگو را میبندد. اما اگر از لحن و ادبیات محسن کدیور بگذریم و حتی با اکثر نقدهای او به آرای سروش موافق نباشیم، مسأله این است که کدیور در آرای سروش غور کرده و به این نتیجه رسیده که سروش در بنیادهای اسلام تجدید نظر کرده و این (از نظر کدیور) یعنی "ارائۀ دینی متفاوت با اسلام". حال آیا کدیور حق دارد این نظرش را بیان کند یا نه؟» (دوراندیش، ۱۴۰۱، https://www.asriran.com/fa/news/852002/).🔹
ادامه دارد. 👇👇👇
#کدیور
#منصورنژاد
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
[Forwarded from زیر سقف آسمان]
♦️گامی ورای اردوکشیهای دینی و روشنفکری: پاسخی به دکتر منصورنژاد
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۲۸ مرداد ۱۴۰۱
🔻من به رخداد نزاع بین کدیور و سروش خوشآمد میگویم و آن را محصول طبیعیی مشی فکری و عملیی این دو بزرگوار میدانم. از مسیر گذشتهی این دو بزرگوار میتوانستیم نتیجه بگیریم که مشی کدیور در برابر سروش و شبستری و دیگران به اینجا میانجامد.
🔻من توفیق مراودهی مستقیم با دکتر سروش را هرگز نیافته ام و فقط در دورهی کارشناسی دو بار به همراه دوستان همکلاسی در انجمن حکمت و فلسفه خدمتشان رسیدم و ایشان با بزرگواری پذیرفتند نقد بیش از یک صد صفحهایی دستنویس مرا به بحث خود در بارهی فربهتر از ایدهئولوژی بخوانند. رفتار ایشان کرامتی بود در حق یک دانشجوی نوآموز شریعتی خوانده که قدردانشان هستم. بعد از آن هم هر چه در بارهی ایشان نوشته ام عمدتا از جنس نقد فکری بوده است.
🔻اما من افتخار مراودهی الکترونیک با دکتر کدیور را داشتم و از این طریق گفتوگوهایی با ایشان داشته ام و ایشان نیز بسی کریمانه رفتار کردهاند و نیز گاه دانشجویانام را به سراغ ایشان فرستادهام و همه از دکتر کدیور پاسخ گرفتند و من باز هم سپاسگزار رفتار کریمانهی ایشان هستم!
🔻اما در همین مراودات با ایشان نگاه انتقادیام را به فقه برای ایشان نوشتم و بهعنوان محقّق در جامعهشناسیی دین از زوال اجتماعیی فقه با ایشان سخن گفتم و متأسفانه در یافتم که ایشان از مدافعان جدّیی فقه است؛ معرفتی که از نظر من عصر اش سپری شده است و بهنحو روزافزون چراغاش در حال خاموش شدن است و از بنیاد با خودسالاری و خودتعیینگریی انسان مدرن در تقابل است. من در همان گفتوگوها دریافتم که این مسیر به کجا ختم تواند شد. از فقه و فقاهت به گواهیی تاریخ فقه همینگونه رفتارها برمیخیزد که ایشان انجام داده است.
🔻اما برخلاف دکتر منصورنژاد عزیز، من این منازعه را پربرکت میدانم؛ بهشرطی که رفتاری شبیه رفتار ایشان در پیش نگیریم: شکل دادن یک اردوکشیی جدید اینبار حول نزاع کدیور-سروش. به نظر من درونمایههای این رفتار دقیقاً در نوشتههای اخیر منصورنژاد عزیز مندرج است. او مرا در درون این نوع اردوکشی قرار داده است و کوشیده است موقعیتی برای من در این اردوکشی دست و پا کند و از هر سو چیزی فراهم کند تا این موضعسازیی اردوکشانه را تثبیت و مدلّل نماید. من اما با اصل این اردوکشی مشکل دارم و شأن خود را فراتر از ورود به ایننوع اردوکشیی دینی یا بهاصطلاح روشنفکریی زمانه میدانم. برای نیل به مقام اندیشهورزیی مؤثر میبایست از الگوی رفتاری اردوکشانه فراتر برویم.
🔻به گمان من مسیری که منصورنژاد طی کرده است، بحث پیشین را گلآلود و تیره و تار ساخته است. بهعنوان مثال، او همچنان فکر میکند که من با تعابیری که بهکار گرفته ام قصد تخفیف دکتر کدیور را داشته ام. او مقام فقیه را برای کدیور ترجیح میدهد و من مقام متفکر بودن را. من از قضا وقتی از شبهفقیهانه بودن رفتار کدیور سخن میگویم، میخواهم هم او را بری از رفتار فقیهانه بدانم و هم انذار بدهم که آقای کدیور این الگوی رفتاری در شأن شما نیست و در مقام یک متفکر ظاهر بشوید. ببینید اختلاف دید چهقدر زیاد است.
🔻منصورنژاد توجه ندارد که در برابر دو دیدگاه مخالف هم که یکی رفتار کدیور را در برابر روشن فکران دینی «تکفیر فقیهانه» در نظر گرفته است (نظیر واکنش خود دکتر سروش و برخی دیگر) و دیدگاهی که رفتار کدیور را «نقد» تلقی کرده است نه «تکفیر فقیهانه» (نظیر موضع هومان دوراندیش)، من موضع سومی را از منظری جامعهشناختی اتخاذ کرده ام. حالا من هر قدر بگویم که قصد تخفیفی در کار نبوده بلکه من از این بیرون به این رفتار نگاه میکنم، افاقه نخواهد کرد، زیرا منصورنژاد میخواهد برای من جایی در این اردوکشی دست و پا کند!
🔻هومان دوراندیش در بارهی این نزاع مینویسد:
🔹«مشکل آقای کدیور لحن و ادبیات او در دفاع از اسلام است و این احتمالا به سابقۀ روحانی بودن ایشان بازمیگردد. کدیور از اسلام مقبول خودش با همان لحن و ادبیاتی دفاع میکند که احمد خاتمی و احمد علمالهدی از حکومت اسلامی مقبول خودشان دفاع میکنند. این لحن تند رماننده است و باب گفتوگو را میبندد. اما اگر از لحن و ادبیات محسن کدیور بگذریم و حتی با اکثر نقدهای او به آرای سروش موافق نباشیم، مسأله این است که کدیور در آرای سروش غور کرده و به این نتیجه رسیده که سروش در بنیادهای اسلام تجدید نظر کرده و این (از نظر کدیور) یعنی "ارائۀ دینی متفاوت با اسلام". حال آیا کدیور حق دارد این نظرش را بیان کند یا نه؟» (دوراندیش، ۱۴۰۱، https://www.asriran.com/fa/news/852002/).🔹
ادامه دارد. 👇👇👇
#کدیور
#منصورنژاد
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
عصر ايران
کدیور، بادیگارد سروش نیست
مشاجرۀ عبدالکریم سروش و محسن کدیور که هر دو در خارج از کشور به طرح نظریات خود می پردازند و در چارچوب روشن فکری دینی شناخته می شوند موضوع این یادداشت است...
محمد منصورنژاد, [۱۸/۰۸/۲۰۲۲ ۰۳:۲۱ ب.ظ]
[Forwarded from زیر سقف آسمان]
🔻همان رفتار رماننده را من «شبه تکفیر و شبهفقیهانه» نامیده ام. اما هومان دوراندیش بر اساس چنین موضعگیریای سروش را نقدناپذیر معرفی کرده است:
«نقدناپذیری به این معنا که سروش نمیپذیرد دیگران حق دارند به او بگویند افکارت مصداق تجدید نظر در بنیادهای اسلام است (ولو که نظرشان نادرست باشد). نفی چنین حقی، نوعی تلاش برای زبانبستن و خاموشکردن منتقد است؛ تلاشی که البته در غرب به جایی نمیرسد» (همان).
🔻این کار کدیور نه نقد است و نه تکفیر. منصورنژاد بهدلیل تعلق خاطر ویژهای که به کدیور دارد، نمیتواند نوع موضعگیری و تفسیر مرا از این پدیده دریابد و مرا به امور مختلفی از جمله ضعف دانشی یا «تفرعن» و «خوش درخشیدن به نفع یکی از طرفین ماجرا» متصف کرده است!
🔻در برابر این دو دیدگاه ضد هم که یکی رفتار کدیور را «تکفیر فقیهانه» و دیگری «نقد» تلقی کرده است، من از «شبهتکفیر»، «شبهفتوا»، و «شبهفقیه» سخن میگویم و اکنون مفهوم «شبهنقد» را هم اضافه میکنم؛ زیرا از نظر من این کاری که کدیور علیه روشنفکران دینی در این ایام کرده است، چیزی بیش از نقد صرف است.
🔻از نظر من ورود به بحثهای دیگر زائد و دور از اصل مسأله است و دامنزدن مخرب به اردوکشی است. من به سهم خود ام میکوشم از این رویداد در صحنهی فکر دینی در ایران کنونی بهره ببرم و کمک بکنم به اعتلای رشد فکری و به همین خاطر به زودی در بارهی موضع «ذاتمندی و ناذاتمندیی دین» سخن خواهم گفت؛ موضوعی که به نزاع کدیور-سروش ربط وثیقی دارد.
#کدیور
#منصورنژاد
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
محمد منصورنژاد, [۱۸/۰۸/۲۰۲۲ ۰۳:۲۶ ب.ظ]
[In reply to محمد منصورنژاد]
باسلام خدمت دوستان گرانقدری که مناظره قلمی من و جناب دکتر محدثی را تعقیب نمودند.
در نوشته بالا می بینید که حتی یک مورد جناب دکتر به نوشته های من ارجاع ندادند و در اصل در آخر اعلام نمودند که وارد بحث دیگری شدند.
به همین دلیل سخن تازه ای گفته نشده تا پاسخ دهم و به همین جهت این مناظره را همین جا ختم می کنم، مگر ضرورت دیگری اقتضا نماید
[Forwarded from زیر سقف آسمان]
🔻همان رفتار رماننده را من «شبه تکفیر و شبهفقیهانه» نامیده ام. اما هومان دوراندیش بر اساس چنین موضعگیریای سروش را نقدناپذیر معرفی کرده است:
«نقدناپذیری به این معنا که سروش نمیپذیرد دیگران حق دارند به او بگویند افکارت مصداق تجدید نظر در بنیادهای اسلام است (ولو که نظرشان نادرست باشد). نفی چنین حقی، نوعی تلاش برای زبانبستن و خاموشکردن منتقد است؛ تلاشی که البته در غرب به جایی نمیرسد» (همان).
🔻این کار کدیور نه نقد است و نه تکفیر. منصورنژاد بهدلیل تعلق خاطر ویژهای که به کدیور دارد، نمیتواند نوع موضعگیری و تفسیر مرا از این پدیده دریابد و مرا به امور مختلفی از جمله ضعف دانشی یا «تفرعن» و «خوش درخشیدن به نفع یکی از طرفین ماجرا» متصف کرده است!
🔻در برابر این دو دیدگاه ضد هم که یکی رفتار کدیور را «تکفیر فقیهانه» و دیگری «نقد» تلقی کرده است، من از «شبهتکفیر»، «شبهفتوا»، و «شبهفقیه» سخن میگویم و اکنون مفهوم «شبهنقد» را هم اضافه میکنم؛ زیرا از نظر من این کاری که کدیور علیه روشنفکران دینی در این ایام کرده است، چیزی بیش از نقد صرف است.
🔻از نظر من ورود به بحثهای دیگر زائد و دور از اصل مسأله است و دامنزدن مخرب به اردوکشی است. من به سهم خود ام میکوشم از این رویداد در صحنهی فکر دینی در ایران کنونی بهره ببرم و کمک بکنم به اعتلای رشد فکری و به همین خاطر به زودی در بارهی موضع «ذاتمندی و ناذاتمندیی دین» سخن خواهم گفت؛ موضوعی که به نزاع کدیور-سروش ربط وثیقی دارد.
#کدیور
#منصورنژاد
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
محمد منصورنژاد, [۱۸/۰۸/۲۰۲۲ ۰۳:۲۶ ب.ظ]
[In reply to محمد منصورنژاد]
باسلام خدمت دوستان گرانقدری که مناظره قلمی من و جناب دکتر محدثی را تعقیب نمودند.
در نوشته بالا می بینید که حتی یک مورد جناب دکتر به نوشته های من ارجاع ندادند و در اصل در آخر اعلام نمودند که وارد بحث دیگری شدند.
به همین دلیل سخن تازه ای گفته نشده تا پاسخ دهم و به همین جهت این مناظره را همین جا ختم می کنم، مگر ضرورت دیگری اقتضا نماید
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️واکنش دکتر منصورنژاد به «گامی ورای اردوکشی ...»
🔹دکتر منصورنژاد: «با سلام خدمت دوستان گرانقدری که مناظره قلمی من و جناب دکتر محدثی را تعقیب نمودند. در نوشته بالا می بینید که حتی یک مورد جناب دکتر به نوشته های من ارجاع ندادند و در اصل در آخر اعلام نمودند که وارد بحث دیگری شدند. به همین دلیل سخن تازه ای گفته نشده تا پاسخ دهم و به همین جهت این مناظره را همین جا ختم می کنم، مگر ضرورت دیگری اقتضا نماید.»
🔸محدثی: من از دکتر منصورنژاد گرامی بهخاطر ورود به این گفتوگو سپاسگزار ام! در اینجا نظر مخاطبان محترم را به نوشتهی نخستینام در بارهی نزاع موسوم به کدیور-سروش جلب میکنم، تا توجه نمایند که نحوهی ورود ام به این بحث چهگونه بوده و با چه جملاتی شروع شده است و چه پرسشهایی را طرح کرده ام:
از منظر جامعهشناسیی دین، آنچه در رفتار دکتر محسن کدیور در قبال برخی روشنفکران دینی سر زده است را چه میتوان خواند؟ آیا میتوان آن را نقد دانست؟ پاسخ من منفی است. نقد با مرزکشیی اعتقادی و بهرهگیری از ساز و کارهای طرد فرق دارد.
https://t.me/NewHasanMohaddesi/7523
#کدیور
#منصورنژاد
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
🔹دکتر منصورنژاد: «با سلام خدمت دوستان گرانقدری که مناظره قلمی من و جناب دکتر محدثی را تعقیب نمودند. در نوشته بالا می بینید که حتی یک مورد جناب دکتر به نوشته های من ارجاع ندادند و در اصل در آخر اعلام نمودند که وارد بحث دیگری شدند. به همین دلیل سخن تازه ای گفته نشده تا پاسخ دهم و به همین جهت این مناظره را همین جا ختم می کنم، مگر ضرورت دیگری اقتضا نماید.»
🔸محدثی: من از دکتر منصورنژاد گرامی بهخاطر ورود به این گفتوگو سپاسگزار ام! در اینجا نظر مخاطبان محترم را به نوشتهی نخستینام در بارهی نزاع موسوم به کدیور-سروش جلب میکنم، تا توجه نمایند که نحوهی ورود ام به این بحث چهگونه بوده و با چه جملاتی شروع شده است و چه پرسشهایی را طرح کرده ام:
از منظر جامعهشناسیی دین، آنچه در رفتار دکتر محسن کدیور در قبال برخی روشنفکران دینی سر زده است را چه میتوان خواند؟ آیا میتوان آن را نقد دانست؟ پاسخ من منفی است. نقد با مرزکشیی اعتقادی و بهرهگیری از ساز و کارهای طرد فرق دارد.
https://t.me/NewHasanMohaddesi/7523
#کدیور
#منصورنژاد
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
Telegram
زیر سقف آسمان
♦️شبه تکفیر روشنفکران دینی توسط یک نواندیش دینی
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
🔻از منظر جامعهشناسیی دین، آنچه در رفتار دکتر محسن کدیور در قبال برخی روشنفکران دینی سر زده است را چه میتوان خواند؟ آیا میتوان آن را نقد دانست؟ پاسخ من منفی است.…
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
🔻از منظر جامعهشناسیی دین، آنچه در رفتار دکتر محسن کدیور در قبال برخی روشنفکران دینی سر زده است را چه میتوان خواند؟ آیا میتوان آن را نقد دانست؟ پاسخ من منفی است.…
حاشیه یا متن
در باره ی گفتگوی اخیر من با جناب دکتر محدثی برخی دوستان اظهار نظر فرمودند. در این بین برخی توجه اصلی شان در ارزیابی، طرفداری کم یا بیشتر من یا جناب دکتر، از دکتر سروش یا دکتر کدیور بود. و در این یادداشت با این دوستان مایلم کمی سخن کنم:
1.نخست آنکه اینان فکر می کنند بدون پیشداوری مطلق، می توان اندیشید. حال آن که «کارل پوپر» به درستی گفته است که آدمی که در هیچ نگاه علمی، بدون پیش فرض نیست و از این رو بر خلاف نظر «پوزیتیویست ها»، علم و معرفت، با مشاهده شروع نمی شود و با مساله آغاز می گردد... مرحوم دکتر «احمد احمدی» که فیلسوف زمانه ی ما بود (از شاگردان علامه طباطبایی) حتی دامنه ی این پیشفرض ها و پیشداوری ها را به حیوانات هم تعمیم بخشید و مثال می زد که یک «سگ» در برابر یکی پارس می کند و می غرّد و در مقابل دیگری، دُم تکان می دهد. چرا؟ چون نسبت به آنها ذهنیت پیشین دارد. با یکی احساس قربت می کند و در مقابل دیگری احساس خطر دارد.
2.برخی هم منتقد لحن تند، خشک و تخریبی کدیور در گفتگوی با سروش را به غلط عمده کردند. یادم نمی رود وقتی به دکتر «سید جواد طباطبایی» تاختند که در مباحثه، لحنت با دیگران تند و غیر سازنده است، پاسخ داد؛ قبول. اما بعد چه؟ اصل حرف من چه شد؟ با مفروض گرفتن لحن نامناسب کدیور هم نمی توان نتیجه گرفت که او فقیه نیست و .... اضافه شود مگر رقیب او دکتر سروش با مخالفانش مودبانه و اخلاقی سخن می کند تا در دفاع از سروش به این بهانه به کدیور تاخت! (افراد غیر مطلع خوب است تنها نوشته های سروش علیه فیلسوف برجسته و کهنسال ایرانی دکتر رضا داوری اردکانی را تحلیل محتوا کنند، تا ببینند در این داستان چه بی اخلاقی هایی اتفاق افتاده است!) بله؛ خوب است همه صاحبان بیان و بنان اخلاق علمی و پژوهشی را رعایت کنند و متفکر اخلاق مندی چون استاد «مصطفی ملکیان» دراین زمینه الگوی خوبی برای همگان است.
3. اما در هر بحث علمی می توان برای آن 2 وجه در نظر گرفت: یکی آن که به اصل ومتن بحث و گفت وگو توجه داشت و دیگر آن که در حواشی ماند و مفصل پیرامون آن ( نه مرکز آن) داد سخن داد. میزان دانش افراد را در اینکه در باره ی اصل بحث اظهار نظر می کند یا در پیرامون آن می توان حدس زد و سنجید. به همین جهت حوزویان ضربالمثلی دارند که :
الا یا ایها الطلاب ناشی
علیکم بالمتون لا بِالحواشی
4. به زبان دیگر، در داوری نسبت به نقطه نظرات معرفتی فرد، مساله اصلی آن نیست که آیا از این و آن فرد طرفداری شده است یا نه؟ و یا آیا موضع یک متفکر مودبانه است یا نه؟ در بحث علمی مساله ی مهم آن است که آیا ادله ای که می آورد متقن است و خرد جمعی می پذیرد یا خیر؟ آیا ایده ای که طرح می شود ،ملاک های علمی بودن ( مثلا ابطال پذیری و....) را دارد یا خیر؟
5.در گفتگوی با دوستم جناب محدثی،بحث اصلی این بود که ایشان مدعایی را طرح کرده بود بدین شکل که دکتر کدیور جایگاه «مادون فقیه» را دارد و «شبه فقیه» است و من در دفاع از فقاهت کدیور، اقامه ی دلیل کردم .پس معلوم است که این نوشته در حمایت از وجهه علمی کدیور نوشته شده است. اما توضیحی دادم که این دفاع عاشقانه و متعبدانه نیست، به همین دلیل من در نوشته های منتشر شده ام از نقادان جدی اندیشه کدیور هستم و این نکته هم در رساله ی دکتریم که حدود پیش از دو دهه ی پیش منتشر شده و هم در کتاب سال اخیر در کتابم تحت عنوان «محمد؛ پیامبر مردمگرا»، بازتاب یافته است و در خصوصی با کدیور (در فضای مجازی) نیز اکثر مباحث ایشان در چند سال اخیر را به صراحت، نقد کردم.
اما در این مقطع که ایشان به ناحق مورد هجوم باندی و غیر منصفانه قرار گرفته، در دفاع از مظلومی، سخنم به تعبیر «رند شیراز» آن بود که:
عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگویی
و در مباحثم با دوست گرامیم محدثی، با شواهد متقن و مستند نشان دادم که دکتر کدیور فقیهی بسیار توانا است. چه خوب است اندیشمند و اهل نقدی، این وجه اصلی موضوع را ببیند و نقطه نظراتش را بیان کند تا اگر در خطایم به مسیر درست بازگردم.
منصورنژاد
28/5/1401
در باره ی گفتگوی اخیر من با جناب دکتر محدثی برخی دوستان اظهار نظر فرمودند. در این بین برخی توجه اصلی شان در ارزیابی، طرفداری کم یا بیشتر من یا جناب دکتر، از دکتر سروش یا دکتر کدیور بود. و در این یادداشت با این دوستان مایلم کمی سخن کنم:
1.نخست آنکه اینان فکر می کنند بدون پیشداوری مطلق، می توان اندیشید. حال آن که «کارل پوپر» به درستی گفته است که آدمی که در هیچ نگاه علمی، بدون پیش فرض نیست و از این رو بر خلاف نظر «پوزیتیویست ها»، علم و معرفت، با مشاهده شروع نمی شود و با مساله آغاز می گردد... مرحوم دکتر «احمد احمدی» که فیلسوف زمانه ی ما بود (از شاگردان علامه طباطبایی) حتی دامنه ی این پیشفرض ها و پیشداوری ها را به حیوانات هم تعمیم بخشید و مثال می زد که یک «سگ» در برابر یکی پارس می کند و می غرّد و در مقابل دیگری، دُم تکان می دهد. چرا؟ چون نسبت به آنها ذهنیت پیشین دارد. با یکی احساس قربت می کند و در مقابل دیگری احساس خطر دارد.
2.برخی هم منتقد لحن تند، خشک و تخریبی کدیور در گفتگوی با سروش را به غلط عمده کردند. یادم نمی رود وقتی به دکتر «سید جواد طباطبایی» تاختند که در مباحثه، لحنت با دیگران تند و غیر سازنده است، پاسخ داد؛ قبول. اما بعد چه؟ اصل حرف من چه شد؟ با مفروض گرفتن لحن نامناسب کدیور هم نمی توان نتیجه گرفت که او فقیه نیست و .... اضافه شود مگر رقیب او دکتر سروش با مخالفانش مودبانه و اخلاقی سخن می کند تا در دفاع از سروش به این بهانه به کدیور تاخت! (افراد غیر مطلع خوب است تنها نوشته های سروش علیه فیلسوف برجسته و کهنسال ایرانی دکتر رضا داوری اردکانی را تحلیل محتوا کنند، تا ببینند در این داستان چه بی اخلاقی هایی اتفاق افتاده است!) بله؛ خوب است همه صاحبان بیان و بنان اخلاق علمی و پژوهشی را رعایت کنند و متفکر اخلاق مندی چون استاد «مصطفی ملکیان» دراین زمینه الگوی خوبی برای همگان است.
3. اما در هر بحث علمی می توان برای آن 2 وجه در نظر گرفت: یکی آن که به اصل ومتن بحث و گفت وگو توجه داشت و دیگر آن که در حواشی ماند و مفصل پیرامون آن ( نه مرکز آن) داد سخن داد. میزان دانش افراد را در اینکه در باره ی اصل بحث اظهار نظر می کند یا در پیرامون آن می توان حدس زد و سنجید. به همین جهت حوزویان ضربالمثلی دارند که :
الا یا ایها الطلاب ناشی
علیکم بالمتون لا بِالحواشی
4. به زبان دیگر، در داوری نسبت به نقطه نظرات معرفتی فرد، مساله اصلی آن نیست که آیا از این و آن فرد طرفداری شده است یا نه؟ و یا آیا موضع یک متفکر مودبانه است یا نه؟ در بحث علمی مساله ی مهم آن است که آیا ادله ای که می آورد متقن است و خرد جمعی می پذیرد یا خیر؟ آیا ایده ای که طرح می شود ،ملاک های علمی بودن ( مثلا ابطال پذیری و....) را دارد یا خیر؟
5.در گفتگوی با دوستم جناب محدثی،بحث اصلی این بود که ایشان مدعایی را طرح کرده بود بدین شکل که دکتر کدیور جایگاه «مادون فقیه» را دارد و «شبه فقیه» است و من در دفاع از فقاهت کدیور، اقامه ی دلیل کردم .پس معلوم است که این نوشته در حمایت از وجهه علمی کدیور نوشته شده است. اما توضیحی دادم که این دفاع عاشقانه و متعبدانه نیست، به همین دلیل من در نوشته های منتشر شده ام از نقادان جدی اندیشه کدیور هستم و این نکته هم در رساله ی دکتریم که حدود پیش از دو دهه ی پیش منتشر شده و هم در کتاب سال اخیر در کتابم تحت عنوان «محمد؛ پیامبر مردمگرا»، بازتاب یافته است و در خصوصی با کدیور (در فضای مجازی) نیز اکثر مباحث ایشان در چند سال اخیر را به صراحت، نقد کردم.
اما در این مقطع که ایشان به ناحق مورد هجوم باندی و غیر منصفانه قرار گرفته، در دفاع از مظلومی، سخنم به تعبیر «رند شیراز» آن بود که:
عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگویی
و در مباحثم با دوست گرامیم محدثی، با شواهد متقن و مستند نشان دادم که دکتر کدیور فقیهی بسیار توانا است. چه خوب است اندیشمند و اهل نقدی، این وجه اصلی موضوع را ببیند و نقطه نظراتش را بیان کند تا اگر در خطایم به مسیر درست بازگردم.
منصورنژاد
28/5/1401
Forwarded from زيتون | Zeitoons@
تفسیری تازه از ذاتانگاری و هسته سخت دین
محمد منصورنژاد
در این نوشتار به بحث ذاتانگاری یا هسته سخت دین دو گونه نگاه خواهیم داشت:
الف)نفی و سلب: در این قسمت برخی آرای دیگران در موضوع طرح و نقد و رد می شود
ب)اثبات و ایجاب: در این قسمت تز نگارنده طرح و شرح می گردد.
الف: نگاهی نفی و سلبی برخی با فرض وجود و یا عدم وجود ذاتانگاری در دین، وارد منازعهی جاری میان عبدالکریم سروش و محسن کدیور در مورد تجدیدنظرطلبی و تکفیر در دین شدند. نگارنده هر دوی این شیوه نگاههت را غیر دقیق میپندارد. در ادامه از هر کدام تنها به ارایه شاهدی بسنده می گردد.
۱.مدافع ذاتانگاری در دین: اندیشه دکتر کدیور به عنوان شاهد به برخی آرای دکتر «محسن کدیور» (مرداد ۱۴۰۰) در مقاله هسته سخت(hard core ) اسلام (مرداد ۱۴۰۰) که تعبیر دیگری از ذاتی و یا ضروری دین است، اشاره می گردد. او که از منظر درون دینی (در مقابل نگاههای برون دینی)، سخن میکند، معتقد است بحث از وجود حقیقی اسلام به مثابه دین الهی و حق است که تعیّن الهی دارد. نیز شناخت هسته سخت از این نگاه، دو شرط دارد: یکی تشخیص درست و نادرست این ذات، کار متخصص است و نه همگان و دیگری آنکه باید با کتاب و سنت معتبر سازگار باشد. در نهایت از نگاه او اجزای دهگانه هسته سخت اسلام، عبارتند از: ایمان به خدا؛ معاد؛ غیب؛ نبوت محمد؛ سنت معتبر نبوی؛ وحی و قرآن؛ اخلاق؛ عبادات؛ شبه مناسک و امور توقیفی (مثل احکام خوردن و آشامیدن و…) و سرخط برخی احکام و قواعد مطلوب.
اما برخی اشکالات این برداشت: یک: همانگونه که در ادامه توضیح داده میشود، هسته سختی مطلقا لایغیّر، اصلا وجود خارجی ندارد. به همین جهت حتی در باب توحید و معاد (چه رسد به شبه مناسک و….!) که از نگاه او هسته سخت اسلاماند، نه تنها دیدگاههای متمایز، بلکه متعارض میان اندیشمندان اسلامی وجود داشته و دارد.
دو: در باب اینکه شرط فهم هسته سخت، وجود متخصص است، نیز میتوان با الهام از «کارل پوپر»، گفت که در ایدهپردازی، «مقام شکار»، اصلا اهمیت ندارد (مدعا میتواند از هر جایی و از سوی هر کسی طرح شود)؛ مهم، «مقام داوری» و ارزیابی است. بر این مبنا، مدعا میتواند «نقلی»، «عقلی» و یا «تجربی» باشد.
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/104479
محمد منصورنژاد
در این نوشتار به بحث ذاتانگاری یا هسته سخت دین دو گونه نگاه خواهیم داشت:
الف)نفی و سلب: در این قسمت برخی آرای دیگران در موضوع طرح و نقد و رد می شود
ب)اثبات و ایجاب: در این قسمت تز نگارنده طرح و شرح می گردد.
الف: نگاهی نفی و سلبی برخی با فرض وجود و یا عدم وجود ذاتانگاری در دین، وارد منازعهی جاری میان عبدالکریم سروش و محسن کدیور در مورد تجدیدنظرطلبی و تکفیر در دین شدند. نگارنده هر دوی این شیوه نگاههت را غیر دقیق میپندارد. در ادامه از هر کدام تنها به ارایه شاهدی بسنده می گردد.
۱.مدافع ذاتانگاری در دین: اندیشه دکتر کدیور به عنوان شاهد به برخی آرای دکتر «محسن کدیور» (مرداد ۱۴۰۰) در مقاله هسته سخت(hard core ) اسلام (مرداد ۱۴۰۰) که تعبیر دیگری از ذاتی و یا ضروری دین است، اشاره می گردد. او که از منظر درون دینی (در مقابل نگاههای برون دینی)، سخن میکند، معتقد است بحث از وجود حقیقی اسلام به مثابه دین الهی و حق است که تعیّن الهی دارد. نیز شناخت هسته سخت از این نگاه، دو شرط دارد: یکی تشخیص درست و نادرست این ذات، کار متخصص است و نه همگان و دیگری آنکه باید با کتاب و سنت معتبر سازگار باشد. در نهایت از نگاه او اجزای دهگانه هسته سخت اسلام، عبارتند از: ایمان به خدا؛ معاد؛ غیب؛ نبوت محمد؛ سنت معتبر نبوی؛ وحی و قرآن؛ اخلاق؛ عبادات؛ شبه مناسک و امور توقیفی (مثل احکام خوردن و آشامیدن و…) و سرخط برخی احکام و قواعد مطلوب.
اما برخی اشکالات این برداشت: یک: همانگونه که در ادامه توضیح داده میشود، هسته سختی مطلقا لایغیّر، اصلا وجود خارجی ندارد. به همین جهت حتی در باب توحید و معاد (چه رسد به شبه مناسک و….!) که از نگاه او هسته سخت اسلاماند، نه تنها دیدگاههای متمایز، بلکه متعارض میان اندیشمندان اسلامی وجود داشته و دارد.
دو: در باب اینکه شرط فهم هسته سخت، وجود متخصص است، نیز میتوان با الهام از «کارل پوپر»، گفت که در ایدهپردازی، «مقام شکار»، اصلا اهمیت ندارد (مدعا میتواند از هر جایی و از سوی هر کسی طرح شود)؛ مهم، «مقام داوری» و ارزیابی است. بر این مبنا، مدعا میتواند «نقلی»، «عقلی» و یا «تجربی» باشد.
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/104479
Forwarded from زيتون | Zeitoons@
پروندهای برای «تجدیدنظرطلبی» و «تکفیر» در اسلام
حالا دیگر چند وقتی است که اختلاف نظری و گاه عملی دو تن از برجستهترین نواندیشان دینی همعصر با ما، داستانی است که بر هر سر بازاری هست. آنچه گاه به کنایه و اشاره و گاه به صراحت و تفصیل در سالهای اخیر میان عبدالکریم سروش و محسن کدیور میرفت حالا در عرصهی عمومی نمایانتر از همیشه شده. حالا همه میدانن. که کدیور پروژهی فکری جمعی از نواندیشانِ مسلمان از جمله سروش را «تجدیدنظر در اسلام» میداند، که چیزی از «بنیادهای اسلام» باقی نگذاشته، و سروش هم این ادعاها را «قشری» و کار کدیور را «تکفیرگری» میخواند که «باب نقد علمی را بهروی خود و دیگری میبندد».
این دو تن هم در این راه تنها نیستند و هرکدام طیفی از همفکران و دوستان و همراهان و علاقهمندان را نمایندگی میکنند…
در زیتون بخوانید:
• نوشته محسن کدیور در باره «تجدیدنظر طلبانِ مسلمان»
• پاسخ اولِ عبدالکریم سروش به سخنان محسن کدیور
• پاسخ اول محسن کدیور به عبدالکریم سروش
• پاسخ دوم عبدالکریم سروش به محسن کدیور
• کدام اسلام؟ به بهانهی مناقشاتِ سروش و کدیور | رضا رمضانی
• نقدی بر مرزبندی میان روشنکفری دینی و تجدیدنظرطلبی دینی | جعفر نکونام
• مسلمانِ تجدیدنظرطلب یا نواندیش دینی رادیکال؟ | میثم بادامچی
• «هسته سخت اسلام» وجود ندارد | گفتوگو با سروش دباغ
• تفکری در تکفیر | محمد منصورنژاد
• جریان نیمهروشنفکری تاریخ معاصر ایران | آرین رسولی
• فقها بیش از آنکه حکمِ تکفیر بدهند، مانع از آن شدهاند | گفتوگو با هادی طباطبایی
• تفاوت بنیادی «تکفیرگری» با «نقد ساختاری» | محسن کدیور (میهمان)
• تکفیری اتفاق نیافتاده است | گفتوگو با علیرضا علویتبار
• بستهبندی دین یا واسازی دین؛ مورد نزاع کدیور-سروش | حسن محدثی گیلوایی
• تفسیری تازه از ذاتانگاری و هسته سخت دین | محمد منصورنژاد
حالا دیگر چند وقتی است که اختلاف نظری و گاه عملی دو تن از برجستهترین نواندیشان دینی همعصر با ما، داستانی است که بر هر سر بازاری هست. آنچه گاه به کنایه و اشاره و گاه به صراحت و تفصیل در سالهای اخیر میان عبدالکریم سروش و محسن کدیور میرفت حالا در عرصهی عمومی نمایانتر از همیشه شده. حالا همه میدانن. که کدیور پروژهی فکری جمعی از نواندیشانِ مسلمان از جمله سروش را «تجدیدنظر در اسلام» میداند، که چیزی از «بنیادهای اسلام» باقی نگذاشته، و سروش هم این ادعاها را «قشری» و کار کدیور را «تکفیرگری» میخواند که «باب نقد علمی را بهروی خود و دیگری میبندد».
این دو تن هم در این راه تنها نیستند و هرکدام طیفی از همفکران و دوستان و همراهان و علاقهمندان را نمایندگی میکنند…
در زیتون بخوانید:
• نوشته محسن کدیور در باره «تجدیدنظر طلبانِ مسلمان»
• پاسخ اولِ عبدالکریم سروش به سخنان محسن کدیور
• پاسخ اول محسن کدیور به عبدالکریم سروش
• پاسخ دوم عبدالکریم سروش به محسن کدیور
• کدام اسلام؟ به بهانهی مناقشاتِ سروش و کدیور | رضا رمضانی
• نقدی بر مرزبندی میان روشنکفری دینی و تجدیدنظرطلبی دینی | جعفر نکونام
• مسلمانِ تجدیدنظرطلب یا نواندیش دینی رادیکال؟ | میثم بادامچی
• «هسته سخت اسلام» وجود ندارد | گفتوگو با سروش دباغ
• تفکری در تکفیر | محمد منصورنژاد
• جریان نیمهروشنفکری تاریخ معاصر ایران | آرین رسولی
• فقها بیش از آنکه حکمِ تکفیر بدهند، مانع از آن شدهاند | گفتوگو با هادی طباطبایی
• تفاوت بنیادی «تکفیرگری» با «نقد ساختاری» | محسن کدیور (میهمان)
• تکفیری اتفاق نیافتاده است | گفتوگو با علیرضا علویتبار
• بستهبندی دین یا واسازی دین؛ مورد نزاع کدیور-سروش | حسن محدثی گیلوایی
• تفسیری تازه از ذاتانگاری و هسته سخت دین | محمد منصورنژاد
Forwarded from کانال نو اندیشی دینی کیان
تفسیری تازه از ذاتانگاری و هسته سخت دین
محمد منصورنژاد
در این نوشتار به بحث ذاتانگاری یا هسته سخت دین دو گونه نگاه خواهیم داشت:
الف)نفی و سلب: در این قسمت برخی آرای دیگران در موضوع طرح و نقد و رد می شود
ب)اثبات و ایجاب: در این قسمت تز نگارنده طرح و شرح می گردد.
الف: نگاهی نفی و سلبی
برخی با فرض وجود و یا عدم وجود ذاتانگاری در دین، وارد منازعهی جاری میان عبدالکریم سروش و محسن کدیور در مورد تجدیدنظرطلبی و تکفیر در دین شدند. نگارنده هر دوی این شیوه نگاههت را غیر دقیق میپندارد. در ادامه از هر کدام تنها به ارایه شاهدی بسنده می گردد.
۱.مدافع ذاتانگاری در دین: اندیشه دکتر کدیور
به عنوان شاهد به برخی آرای دکتر «محسن کدیور» (مرداد ۱۴۰۰) در مقاله هسته سخت(hard core ) اسلام (مرداد ۱۴۰۰) که تعبیر دیگری از ذاتی و یا ضروری دین است، اشاره می گردد. او که از منظر درون دینی (در مقابل نگاههای برون دینی)، سخن میکند، معتقد است بحث از وجود حقیقی اسلام به مثابه دین الهی و حق است که تعیّن الهی دارد. نیز شناخت هسته سخت از این نگاه، دو شرط دارد: یکی تشخیص درست و نادرست این ذات، کار متخصص است و نه همگان و دیگری آنکه باید با کتاب و سنت معتبر سازگار باشد. در نهایت از نگاه او اجزای دهگانه هسته سخت اسلام، عبارتند از: ایمان به خدا؛ معاد؛ غیب؛ نبوت محمد؛ سنت معتبر نبوی؛ وحی و قرآن؛ اخلاق؛ عبادات؛ شبه مناسک و امور توقیفی (مثل احکام خوردن و آشامیدن و…) و سرخط برخی احکام و قواعد مطلوب.
اما برخی اشکالات این برداشت:
یک: همانگونه که در ادامه توضیح داده میشود، هسته سختی مطلقا لایغیّر، اصلا وجود خارجی ندارد. به همین جهت حتی در باب توحید و معاد (چه رسد به شبه مناسک و….!) که از نگاه او هسته سخت اسلاماند، نه تنها دیدگاههای متمایز، بلکه متعارض میان اندیشمندان اسلامی وجود داشته و دارد.
دو: در باب اینکه شرط فهم هسته سخت، وجود متخصص است، نیز میتوان با الهام از «کارل پوپر»، گفت که در ایدهپردازی، «مقام شکار»، اصلا اهمیت ندارد (مدعا میتواند از هر جایی و از سوی هر کسی طرح شود)؛ مهم، «مقام داوری» و ارزیابی است. بر این مبنا، مدعا میتواند «نقلی»، «عقلی» و یا «تجربی» باشد.
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/104479
محمد منصورنژاد
در این نوشتار به بحث ذاتانگاری یا هسته سخت دین دو گونه نگاه خواهیم داشت:
الف)نفی و سلب: در این قسمت برخی آرای دیگران در موضوع طرح و نقد و رد می شود
ب)اثبات و ایجاب: در این قسمت تز نگارنده طرح و شرح می گردد.
الف: نگاهی نفی و سلبی
برخی با فرض وجود و یا عدم وجود ذاتانگاری در دین، وارد منازعهی جاری میان عبدالکریم سروش و محسن کدیور در مورد تجدیدنظرطلبی و تکفیر در دین شدند. نگارنده هر دوی این شیوه نگاههت را غیر دقیق میپندارد. در ادامه از هر کدام تنها به ارایه شاهدی بسنده می گردد.
۱.مدافع ذاتانگاری در دین: اندیشه دکتر کدیور
به عنوان شاهد به برخی آرای دکتر «محسن کدیور» (مرداد ۱۴۰۰) در مقاله هسته سخت(hard core ) اسلام (مرداد ۱۴۰۰) که تعبیر دیگری از ذاتی و یا ضروری دین است، اشاره می گردد. او که از منظر درون دینی (در مقابل نگاههای برون دینی)، سخن میکند، معتقد است بحث از وجود حقیقی اسلام به مثابه دین الهی و حق است که تعیّن الهی دارد. نیز شناخت هسته سخت از این نگاه، دو شرط دارد: یکی تشخیص درست و نادرست این ذات، کار متخصص است و نه همگان و دیگری آنکه باید با کتاب و سنت معتبر سازگار باشد. در نهایت از نگاه او اجزای دهگانه هسته سخت اسلام، عبارتند از: ایمان به خدا؛ معاد؛ غیب؛ نبوت محمد؛ سنت معتبر نبوی؛ وحی و قرآن؛ اخلاق؛ عبادات؛ شبه مناسک و امور توقیفی (مثل احکام خوردن و آشامیدن و…) و سرخط برخی احکام و قواعد مطلوب.
اما برخی اشکالات این برداشت:
یک: همانگونه که در ادامه توضیح داده میشود، هسته سختی مطلقا لایغیّر، اصلا وجود خارجی ندارد. به همین جهت حتی در باب توحید و معاد (چه رسد به شبه مناسک و….!) که از نگاه او هسته سخت اسلاماند، نه تنها دیدگاههای متمایز، بلکه متعارض میان اندیشمندان اسلامی وجود داشته و دارد.
دو: در باب اینکه شرط فهم هسته سخت، وجود متخصص است، نیز میتوان با الهام از «کارل پوپر»، گفت که در ایدهپردازی، «مقام شکار»، اصلا اهمیت ندارد (مدعا میتواند از هر جایی و از سوی هر کسی طرح شود)؛ مهم، «مقام داوری» و ارزیابی است. بر این مبنا، مدعا میتواند «نقلی»، «عقلی» و یا «تجربی» باشد.
متن کامل در زیتون:
https://www.zeitoons.com/104479
خواستم برای مهسا امینی، دختر مظلوم ایرانی، چیزی بنویسم. دیدم خانم دکتر رهنورد، حق مطلب را ادا کرده است. پس عین نوشته ایشان را می اورم 👇
Forwarded from سایت خبری-تحلیلی کلمه
🟢 پیشوای مبارزه با سرکوبها زنان خواهند بود!
✍🏻 زهرا رهنورد
زندان اختر
حاکمیت در نهایت خشونت و بیرحمی بدعتی را نسبت به زنان اعمال میکند که حتی در دیکتاتوریهای قرون وسطی نیز سابقه ندارد؛ بدعتی که نه دین است و نه عرف، نه اخلاق است و نه شرف و نه حتی مندرج در قوانین خودنوشتهشان.
یک روز سپیده رشنو، دختر فکور و آزاده به بهانه اجبار در حجاب با چهرهای کبود از ضرب و شتم در پرده تلویزیون وادار به اعتراف علیه خود میشود.
روزی مادری دردمند، خودش را جلوی ماشین گشت ارشاد پرتاب میکند و ضجه میزند، دخترم مریض است او را نبرید؛ و البته حاکمان گوش شنوایی برای شنیدن اعتراضات ندارند.
و امروز، مهسا امینی، دختر کُرد سقزی از کنار برادرش دستگیر میشود و به بهانهی مندرآوردیِ "توجیه و آموزش" درباره حجاب، با خشونتی که ماهیت وشکل آن برای ملت واضح است از شاخه نوبهار زندگیش به خاک و خون میغلطد.
آیا حاکمان نمیدانند که فردا روزی پیشوای مبارزه با سرکوبها زنان خواهند بود؟ و جای هزار افسوس است که مصلحان ذینفوذ، بر سر حاکمان فریاد نمیزنند بس کنید این ستم را؛ وگرنه...
@kaleme
✍🏻 زهرا رهنورد
زندان اختر
حاکمیت در نهایت خشونت و بیرحمی بدعتی را نسبت به زنان اعمال میکند که حتی در دیکتاتوریهای قرون وسطی نیز سابقه ندارد؛ بدعتی که نه دین است و نه عرف، نه اخلاق است و نه شرف و نه حتی مندرج در قوانین خودنوشتهشان.
یک روز سپیده رشنو، دختر فکور و آزاده به بهانه اجبار در حجاب با چهرهای کبود از ضرب و شتم در پرده تلویزیون وادار به اعتراف علیه خود میشود.
روزی مادری دردمند، خودش را جلوی ماشین گشت ارشاد پرتاب میکند و ضجه میزند، دخترم مریض است او را نبرید؛ و البته حاکمان گوش شنوایی برای شنیدن اعتراضات ندارند.
و امروز، مهسا امینی، دختر کُرد سقزی از کنار برادرش دستگیر میشود و به بهانهی مندرآوردیِ "توجیه و آموزش" درباره حجاب، با خشونتی که ماهیت وشکل آن برای ملت واضح است از شاخه نوبهار زندگیش به خاک و خون میغلطد.
آیا حاکمان نمیدانند که فردا روزی پیشوای مبارزه با سرکوبها زنان خواهند بود؟ و جای هزار افسوس است که مصلحان ذینفوذ، بر سر حاکمان فریاد نمیزنند بس کنید این ستم را؛ وگرنه...
@kaleme