Forwarded from سید مرتضی
راستی یه جواب 😂
دوست عزیز من یکی از اون افراد یگان موازیم میدونی چرا ما مسافر کشی نمیکنیم چون سال 67 روز پنجشنبه ازدواج کردیم. روز شنبه سوار اتوبوس شدیم رفتیم جبهه 45 روز تو خط مقدم در حال عملیات بودیم. بعد 15 روز آمدیم مرخصی چشم باز کردیم دیدیم 15 60 روز وشب از خانه وبچه دور بودیم. اصلا نه ماشین داشتیم نه منزل بودیم که مسافر کشی کنیم. فقط یادم میاد یه دفترچه کوچیک خریده بودم داده دست خانواده که برا خرید می بردند میداند بقال سر کوچه مون اجناس نسیه ای را توش مینوشت وقتی می آمدم مرخصی وحقوق میگرفتم تسویهحساب میکردم وبخشی اش هم می موند برا حقوق ماه بعد. جنگ هم که تمام شد رفتیم شمال غرب تو قله های جاسوسان وآلواتان برای مقابله با دموکرات ها والان هم یک دفترچه خدمات درمانی با نوشته جانباز بازنشسته داریم که هر روز کارمون گرفتن نوبت دکتر قلب واعصاب وریه و... هست. خدا به تمام همسنگر ها تو ارتش وسپاه وناجا و... آجر عظیم بدهد من با دیدن یک برادر ارتشی عشق میکنم.
مواظب باشید آدرس غلط را از هیچ کس نگیریم دشمن کسی دیگر است.
دوست عزیز من یکی از اون افراد یگان موازیم میدونی چرا ما مسافر کشی نمیکنیم چون سال 67 روز پنجشنبه ازدواج کردیم. روز شنبه سوار اتوبوس شدیم رفتیم جبهه 45 روز تو خط مقدم در حال عملیات بودیم. بعد 15 روز آمدیم مرخصی چشم باز کردیم دیدیم 15 60 روز وشب از خانه وبچه دور بودیم. اصلا نه ماشین داشتیم نه منزل بودیم که مسافر کشی کنیم. فقط یادم میاد یه دفترچه کوچیک خریده بودم داده دست خانواده که برا خرید می بردند میداند بقال سر کوچه مون اجناس نسیه ای را توش مینوشت وقتی می آمدم مرخصی وحقوق میگرفتم تسویهحساب میکردم وبخشی اش هم می موند برا حقوق ماه بعد. جنگ هم که تمام شد رفتیم شمال غرب تو قله های جاسوسان وآلواتان برای مقابله با دموکرات ها والان هم یک دفترچه خدمات درمانی با نوشته جانباز بازنشسته داریم که هر روز کارمون گرفتن نوبت دکتر قلب واعصاب وریه و... هست. خدا به تمام همسنگر ها تو ارتش وسپاه وناجا و... آجر عظیم بدهد من با دیدن یک برادر ارتشی عشق میکنم.
مواظب باشید آدرس غلط را از هیچ کس نگیریم دشمن کسی دیگر است.
Forwarded from خبرگرام|فوری|اخبار khabargram2018
ارسالی
🔴 کرمان
«خیلی جالبه حتما بخوانید ....پیراهنی پوشیدم که همه فحشم می دادند .من راستش از اول شیعه متولد شده ام در یک خانواده مذهبی .بزرگ شده ام راستش یک پیراهن یقه دیپلمات یا به تعبیر عموم یقه آخوندی پوشیدم و خیلی هم از یقه ی آن خوشم می آید .یک روز رفتم برای قدم زدن دیدم هر کس مرا می بیند نگاهی خشمگین به من می کند و بعضی هم زیر لب چیزی می گویند و هر کجا جنسی سوال می کنم سه برابر قیمت به من می دهند .راستش .هر چند قدم کلمه دزد به گوشم می خورد و بعضی موقعها کلمه مفت خور .تا اینکه آمدم کنار آب خوری آب بخورم دیدم یک آقا به کناریش گفت همه ی مملکت را دزدیدند سیر نشده اند .گفتم کی ?با جرات گفت همین شما های مفت خور و اختلاس گر .دیدم خیلی عصبانی است یک دانه شکلات که یکی از دانش آموزانم به من داده بود به او دادم گفتم آقای محترم کارت شناسایی من را ببین من معلم هستم ..چطور مرا قضاوت کردی .گفت از صبح دنبال وام ازدواج بودم هر کجا می رفتم سنگ پیش پایم می انداختن انقدر عصبانی بودم فکر می کردم شما که یقه آخوندی پوشیدی مقصر ی .....فکر کردم از آدمهای ........ ........هستی .گفتم مشکلت حل شده گفت نه بابا کو ضامن .گفتم من ضامن شما ....باور نمی کرد .....اما موقعی که نامه از حسابداری گرفتم ضامنش شدم مطمئن شد که من معلمم ...»
۲۳ اسفند ۹۷
🔴 کرمان
«خیلی جالبه حتما بخوانید ....پیراهنی پوشیدم که همه فحشم می دادند .من راستش از اول شیعه متولد شده ام در یک خانواده مذهبی .بزرگ شده ام راستش یک پیراهن یقه دیپلمات یا به تعبیر عموم یقه آخوندی پوشیدم و خیلی هم از یقه ی آن خوشم می آید .یک روز رفتم برای قدم زدن دیدم هر کس مرا می بیند نگاهی خشمگین به من می کند و بعضی هم زیر لب چیزی می گویند و هر کجا جنسی سوال می کنم سه برابر قیمت به من می دهند .راستش .هر چند قدم کلمه دزد به گوشم می خورد و بعضی موقعها کلمه مفت خور .تا اینکه آمدم کنار آب خوری آب بخورم دیدم یک آقا به کناریش گفت همه ی مملکت را دزدیدند سیر نشده اند .گفتم کی ?با جرات گفت همین شما های مفت خور و اختلاس گر .دیدم خیلی عصبانی است یک دانه شکلات که یکی از دانش آموزانم به من داده بود به او دادم گفتم آقای محترم کارت شناسایی من را ببین من معلم هستم ..چطور مرا قضاوت کردی .گفت از صبح دنبال وام ازدواج بودم هر کجا می رفتم سنگ پیش پایم می انداختن انقدر عصبانی بودم فکر می کردم شما که یقه آخوندی پوشیدی مقصر ی .....فکر کردم از آدمهای ........ ........هستی .گفتم مشکلت حل شده گفت نه بابا کو ضامن .گفتم من ضامن شما ....باور نمی کرد .....اما موقعی که نامه از حسابداری گرفتم ضامنش شدم مطمئن شد که من معلمم ...»
۲۳ اسفند ۹۷
Forwarded from تهران/ صدای مردم ایران/خبر/پروکسی/برق
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴سیستم تعلیقو ببینید شما!
یه جوریه اصن راننده نمیفهمه چه پستی بلندی هایی رو داره رد میکنه فقط با خیال راحت گاز میده
🔻دقیقا مثل پراید ۵۰ میلیونی ما 😊
سیستم تعلیقو ببینید شما!
یه جوریه اصن راننده نمیفهمه چه پستی بلندی هایی رو داره رد میکنه فقط با خیال راحت گاز میده
+ دقیقا مثل پراید ۵۰ میلیونی ما 😊
@AvatarAzadi
یه جوریه اصن راننده نمیفهمه چه پستی بلندی هایی رو داره رد میکنه فقط با خیال راحت گاز میده
🔻دقیقا مثل پراید ۵۰ میلیونی ما 😊
سیستم تعلیقو ببینید شما!
یه جوریه اصن راننده نمیفهمه چه پستی بلندی هایی رو داره رد میکنه فقط با خیال راحت گاز میده
+ دقیقا مثل پراید ۵۰ میلیونی ما 😊
@AvatarAzadi
ستون پنجم دشمن
هرگاه کشوری درهرشرایطی درحال تنش بادشمنی خارجی باشد عوامل ستون پنجم دشمن ازراه ایجاد گرانی مصنوعی وتورم بیجا سبب افسردگی ملیون مردم ومدافعان کشور میشوند افسردگی ملی سبب فلج شدن قدرت اتدیشه یک ملت ومدافعانش میشود
این خیانت بوطن بی سابقه نیست چراکه درزمان جنگ عراق هم زالو صفتان ستون پنجم دشمن بااحتکار وگرانی دران شرایط درحق وطن خود خیانت وعلیه مردم جنایتهای فراوان کردند ازتاسیس شرکتهای مضاربه ای تا بالابردن قیمت دلار وسکه ودلالی واحتکار وتورم ودیدیم که پس از پذیرش قطعنامه 598 بناگهان نرخها شکست وتعدادی ازاین خاینان بوطن دچار سکته وایست قلبی شدند
اینک اینطور که میبینیم کشور درخالتی بین نه جنگ نه صلحست
وضعیت کشور اضطراری است و
اقتصادما تحت تاثیر این وضعیت نه جنگ نه صلح قرار گرفته است
بدین صورت هرکس درهرجا گرانی وتورم ایجاد وروحیه مردم راضعیف کند ویا عده ای نابکار باخیانت ورزی کالای مورد نیاز مردم رااحتکار کنند بیتعارف هرکس که میخواهد باشد او یا ستون پنجم دشمنست یا نقش اورا بازی میکند درهرصورت بدانیم که دشمن دشمنست
هرگاه کشوری درهرشرایطی درحال تنش بادشمنی خارجی باشد عوامل ستون پنجم دشمن ازراه ایجاد گرانی مصنوعی وتورم بیجا سبب افسردگی ملیون مردم ومدافعان کشور میشوند افسردگی ملی سبب فلج شدن قدرت اتدیشه یک ملت ومدافعانش میشود
این خیانت بوطن بی سابقه نیست چراکه درزمان جنگ عراق هم زالو صفتان ستون پنجم دشمن بااحتکار وگرانی دران شرایط درحق وطن خود خیانت وعلیه مردم جنایتهای فراوان کردند ازتاسیس شرکتهای مضاربه ای تا بالابردن قیمت دلار وسکه ودلالی واحتکار وتورم ودیدیم که پس از پذیرش قطعنامه 598 بناگهان نرخها شکست وتعدادی ازاین خاینان بوطن دچار سکته وایست قلبی شدند
اینک اینطور که میبینیم کشور درخالتی بین نه جنگ نه صلحست
وضعیت کشور اضطراری است و
اقتصادما تحت تاثیر این وضعیت نه جنگ نه صلح قرار گرفته است
بدین صورت هرکس درهرجا گرانی وتورم ایجاد وروحیه مردم راضعیف کند ویا عده ای نابکار باخیانت ورزی کالای مورد نیاز مردم رااحتکار کنند بیتعارف هرکس که میخواهد باشد او یا ستون پنجم دشمنست یا نقش اورا بازی میکند درهرصورت بدانیم که دشمن دشمنست
Forwarded from M F
Hamed:
شیخ ترامادول 100 میزنه میره بالا منبر، بعد از اتمام مراسم اطرافیان بهش گفتند: یا شیخ امروز بد جفنگیدی ،
شیخ گفت چطور مگه !؟
شما گفتی جنگ بدر بمباران هوایی شد چیزی نگفتیم،
گفتی یزید با (آر پی جی) زد کشتی نوح رو ترکوند چیزی نگفتیم ،
گفتی تو جنگ صفین شیمیایی زدن چیزی نگفتیم.
ولی اینکه ابوجهل ، بلال حبشی رو پونزده میلیون دلار به بارسلونا فروخت ،اینو از کجا آوردی !!؟
#حکایت
@DirtyKidstel 👻
شیخ ترامادول 100 میزنه میره بالا منبر، بعد از اتمام مراسم اطرافیان بهش گفتند: یا شیخ امروز بد جفنگیدی ،
شیخ گفت چطور مگه !؟
شما گفتی جنگ بدر بمباران هوایی شد چیزی نگفتیم،
گفتی یزید با (آر پی جی) زد کشتی نوح رو ترکوند چیزی نگفتیم ،
گفتی تو جنگ صفین شیمیایی زدن چیزی نگفتیم.
ولی اینکه ابوجهل ، بلال حبشی رو پونزده میلیون دلار به بارسلونا فروخت ،اینو از کجا آوردی !!؟
#حکایت
@DirtyKidstel 👻
Forwarded from Deleted Account
در شهر رشت بر حسب اتفاق در خیابان سعدی رشت به مزاری 👆🏼👆🏼رسیدم و با سرگذشتی عجیب آشنا شدم .
منطقه ای بود متعلق به هموطنان ارمنی و در آن منطقه مزاری بود متعلق به یک انسان آزاده به نام آرمن میناسیان.
بعدها وقتی در مورد آرمن جستجو کردم بیشتر با این آزاده مرد آشنا شدم.
آرمن در شهر رشت زاده شد.دوران ابتدایی را در همان شهر سپری نمود.در ایامی که فقر در ایران همه گیر شده بود.روزی مادرش برای آرمن پالتویی خریداری میکند و در هنگام عزیمت به مدرسه به وی میپوشاند اما در برگشت آرمن پالتو را به همراه نداشت .
وقتی با سوال مادر روبرو میشود میگوید یکی از همکلاسهای مسلمانش لباس مناسب نداشته پالتو را به وی بخشیده .
بعدها آرمن به داروسازی تجربی رو آورد . وشهرت آرمن از همین جا شروع شد.آن مرد بزرگ متعدد مشاهده میکرد که افرادی هستند که هزینه داروهای خود را ندارند یا به دلیل فقر اصلا دسترسی به دارو ندارند و آنزمان هم ایران دچارفقر فراگیر بود .
آرمن با هزینه خودش شبها نیمه شبها به سمت تهران راه می افتاد و صبح هنگام در تهران داروهای مورد نیاز نیازمندان را خریداری یا تهیه میکرد یا مواد آنرا تهیه میکرد و سپس ظهر هنگام خودش را به رشت میرساند و از بعد از ظهر داروهایی مورد نیاز مردم فقیر را به یک سوم قیمت واقعی بین ایشان توزیع میکرد.
در ابتدا عده ای کوته فکر علیه آن ابر مرد دست به اتهام سازی و شایعه پراکنی زدند و با تاکید بر ارمنی بودن وی ،داروها را حرام و... میدانستند
و چند مرتبه آرمن بخاطر همین ناجوانمردیهای و اتهامات به زندان افتاد اما آن آزاده مرد عزم داشت که مسیح رشت بشود .زندگی خود را فروخت و داروخانه ای راه انداخت کم کم مردم رشت و نواحی اطراف آن به نیات آن آزاده مرد اعتماد کردند .
داروخانه آرمن تبدیل شد به قبله و ماوای بیپناهان و مستضعفان رشت .اما آرمن خسته نشد .آنقدر پیش رفت و بزرگ مردی به خرج داد تا علمای رشت به زیارت او
رفتند .آنزمان امام جماعت مسجد جامع رشت در اختیار حضرت آیه الله ضیابری بود .آیه الله به حریم و آزادگی آرمن اعتقاد پیدا کرد و دست در دست آن ابر مرد گذاشت و اولین داروخانه شبانه روزی ایران را در شهر رشت بنا نهادند .مردم فقیر خطه گیلان از هر دین و مذهب به داروخانه آرمن هجوم می آوردند.
تجار شهر پول خود را به آیه الله ضیابری میدادند و آیه الله نیز پول را دو دستی تقدیم آرمن مینمود تا صرف هزینه دارو و درمان فقرا شود .
بعدها آیه الله ضیابری و آرمن میناسیان برای سر و سامان دادن سالمندان بی سرپرست اولین سرای سالمندان ایران را در شهر رشت و با هزینه شخصی و کمک بازاریان رشت تاسیس نمودند و بدون حتی یک ریال کمک از دولت وقت پذیرای سالمندان بیمار و بی کس و کار از سراسر ایران شدند .
پس از رشت آرمن تلاشی وافر را برای سرای تاسیس سالمندان در تهران مبذول داشت و توانست با زحمت و مرارت زیاد سرای سالمندان کهریزک را بنا نهد که هر سه بنای خیر آرمن تا کنون به فعالیت خود ادامه میدهند .هم داروخانه شبانه روزی رشت و هم سرای سالمندان رشت و هم سرای سالمندان کهریزک.
در سال ۱۳۵۶ آن آزاده مرد در حالی که در سرای سالمندان رشت در حال خدمات رسانی بود در هنگام کار در گذشت و مردم خطه گیلان را در عزای فراق خود گذاشت.روز بعد شهر رشت از هجوم جمعیت به صحرای محشر تبدیل شد . جا برای سوزن انداختن نبود .مردم گیلان از هر فرقه وایین آمدند.و عظمتی خلق شد به نام تشیع جنازه مسیح رشت.جنازه ساعتها روی دست مردم بود و امکان دفن پیدا نمیکرد.بر روی تابوت یک مسیحی چندین عمامه سادات بزرگ گیلان گذاشته شده بود .مردم تکبیر گویان و صلوات فرستان جنازه یک ارمنی را تشییع میکردند. در ابتدا مسلمانان اجازه دفن آن ابر مرد در قبرستان ارامنه را نمیدادند و میخواستند او را در قبرستان مسلمانان دفن کنند .اما با میانجی گری علما و صرف وقت زیاد جنازه به کلیسای رشت رسید .
ساعتها مردم رشت کلیسا را مانند کعبه ای در برگرفتند و انروز مسلمان و ارمنی یه کعبه داشتند و آنهم کلیسای کوچک رشت بود.نهایتا جسد آن آزاده مرد را در همان جا دفن کردند .آری آرمن میناسیان عنوان مسیح رشت را پیدا کرد ودر هنگام مرگ سروسوزنی مال یا اموال در این دنیا نداشت اما دنیایی را در سوگ خود نشاند......آزادگی به دین و مذهب نیست، همینکه در خدمت خدا و خلق خدا باشی کافیه.👍👌
منطقه ای بود متعلق به هموطنان ارمنی و در آن منطقه مزاری بود متعلق به یک انسان آزاده به نام آرمن میناسیان.
بعدها وقتی در مورد آرمن جستجو کردم بیشتر با این آزاده مرد آشنا شدم.
آرمن در شهر رشت زاده شد.دوران ابتدایی را در همان شهر سپری نمود.در ایامی که فقر در ایران همه گیر شده بود.روزی مادرش برای آرمن پالتویی خریداری میکند و در هنگام عزیمت به مدرسه به وی میپوشاند اما در برگشت آرمن پالتو را به همراه نداشت .
وقتی با سوال مادر روبرو میشود میگوید یکی از همکلاسهای مسلمانش لباس مناسب نداشته پالتو را به وی بخشیده .
بعدها آرمن به داروسازی تجربی رو آورد . وشهرت آرمن از همین جا شروع شد.آن مرد بزرگ متعدد مشاهده میکرد که افرادی هستند که هزینه داروهای خود را ندارند یا به دلیل فقر اصلا دسترسی به دارو ندارند و آنزمان هم ایران دچارفقر فراگیر بود .
آرمن با هزینه خودش شبها نیمه شبها به سمت تهران راه می افتاد و صبح هنگام در تهران داروهای مورد نیاز نیازمندان را خریداری یا تهیه میکرد یا مواد آنرا تهیه میکرد و سپس ظهر هنگام خودش را به رشت میرساند و از بعد از ظهر داروهایی مورد نیاز مردم فقیر را به یک سوم قیمت واقعی بین ایشان توزیع میکرد.
در ابتدا عده ای کوته فکر علیه آن ابر مرد دست به اتهام سازی و شایعه پراکنی زدند و با تاکید بر ارمنی بودن وی ،داروها را حرام و... میدانستند
و چند مرتبه آرمن بخاطر همین ناجوانمردیهای و اتهامات به زندان افتاد اما آن آزاده مرد عزم داشت که مسیح رشت بشود .زندگی خود را فروخت و داروخانه ای راه انداخت کم کم مردم رشت و نواحی اطراف آن به نیات آن آزاده مرد اعتماد کردند .
داروخانه آرمن تبدیل شد به قبله و ماوای بیپناهان و مستضعفان رشت .اما آرمن خسته نشد .آنقدر پیش رفت و بزرگ مردی به خرج داد تا علمای رشت به زیارت او
رفتند .آنزمان امام جماعت مسجد جامع رشت در اختیار حضرت آیه الله ضیابری بود .آیه الله به حریم و آزادگی آرمن اعتقاد پیدا کرد و دست در دست آن ابر مرد گذاشت و اولین داروخانه شبانه روزی ایران را در شهر رشت بنا نهادند .مردم فقیر خطه گیلان از هر دین و مذهب به داروخانه آرمن هجوم می آوردند.
تجار شهر پول خود را به آیه الله ضیابری میدادند و آیه الله نیز پول را دو دستی تقدیم آرمن مینمود تا صرف هزینه دارو و درمان فقرا شود .
بعدها آیه الله ضیابری و آرمن میناسیان برای سر و سامان دادن سالمندان بی سرپرست اولین سرای سالمندان ایران را در شهر رشت و با هزینه شخصی و کمک بازاریان رشت تاسیس نمودند و بدون حتی یک ریال کمک از دولت وقت پذیرای سالمندان بیمار و بی کس و کار از سراسر ایران شدند .
پس از رشت آرمن تلاشی وافر را برای سرای تاسیس سالمندان در تهران مبذول داشت و توانست با زحمت و مرارت زیاد سرای سالمندان کهریزک را بنا نهد که هر سه بنای خیر آرمن تا کنون به فعالیت خود ادامه میدهند .هم داروخانه شبانه روزی رشت و هم سرای سالمندان رشت و هم سرای سالمندان کهریزک.
در سال ۱۳۵۶ آن آزاده مرد در حالی که در سرای سالمندان رشت در حال خدمات رسانی بود در هنگام کار در گذشت و مردم خطه گیلان را در عزای فراق خود گذاشت.روز بعد شهر رشت از هجوم جمعیت به صحرای محشر تبدیل شد . جا برای سوزن انداختن نبود .مردم گیلان از هر فرقه وایین آمدند.و عظمتی خلق شد به نام تشیع جنازه مسیح رشت.جنازه ساعتها روی دست مردم بود و امکان دفن پیدا نمیکرد.بر روی تابوت یک مسیحی چندین عمامه سادات بزرگ گیلان گذاشته شده بود .مردم تکبیر گویان و صلوات فرستان جنازه یک ارمنی را تشییع میکردند. در ابتدا مسلمانان اجازه دفن آن ابر مرد در قبرستان ارامنه را نمیدادند و میخواستند او را در قبرستان مسلمانان دفن کنند .اما با میانجی گری علما و صرف وقت زیاد جنازه به کلیسای رشت رسید .
ساعتها مردم رشت کلیسا را مانند کعبه ای در برگرفتند و انروز مسلمان و ارمنی یه کعبه داشتند و آنهم کلیسای کوچک رشت بود.نهایتا جسد آن آزاده مرد را در همان جا دفن کردند .آری آرمن میناسیان عنوان مسیح رشت را پیدا کرد ودر هنگام مرگ سروسوزنی مال یا اموال در این دنیا نداشت اما دنیایی را در سوگ خود نشاند......آزادگی به دین و مذهب نیست، همینکه در خدمت خدا و خلق خدا باشی کافیه.👍👌
فعالیت ستون پنجم دشمن ازراه گران کردن داروودرمان
متاسفانه اینک که مردم درعسز هستند ستون پنجم برای تضعیف روحیه ملیون مردم تعرفه های پزشگی را بالابرده و چند ده برابر نموده که توان مردم را ازانان گرفته است مثلایک ورق قرص مسکن معده《 هیوسین》 درزمان خاتمی 30 تومان بود درزمان احمدی نژاد شد 300 تومان اینک ستون پنجم آنرا 5100 تومان میفروشد یعنی کسی که نداشت محکوم بمرگ بادلدرداست واینطوردارندبدشمن خدمت جانانه میکنتدوجدانا جزستون پنجم دشمن چه کسی قادر باین خیانت وجنایتست خودتان قضاوت کنید
متاسفانه اینک که مردم درعسز هستند ستون پنجم برای تضعیف روحیه ملیون مردم تعرفه های پزشگی را بالابرده و چند ده برابر نموده که توان مردم را ازانان گرفته است مثلایک ورق قرص مسکن معده《 هیوسین》 درزمان خاتمی 30 تومان بود درزمان احمدی نژاد شد 300 تومان اینک ستون پنجم آنرا 5100 تومان میفروشد یعنی کسی که نداشت محکوم بمرگ بادلدرداست واینطوردارندبدشمن خدمت جانانه میکنتدوجدانا جزستون پنجم دشمن چه کسی قادر باین خیانت وجنایتست خودتان قضاوت کنید
Forwarded from انوشیروان
بنام خداوند جان و خرد
پی نوشتی برکلیپ هدیه کمیته امداد جمهوری اسلامی به عراقی ها
مگر برای تحریک صدام به آغاز جنگ خانمانسوز هشت ساله از ملت ایران پرسش کردند و اجازه گرفتند ؟
مگر برای تداوم ۸ ساله جنگ که محصولش بیش از یک میلیون شهید و جانباز و مفقود و غیره بود ، از ما اجازه گرفتند ؟
مگر برای نادیده گرفتن یک ترلیون دلار غرامت جنگی از عراق ، از ما اجازه گرفتند ؟
راستی کویتی ها برای گرفتن غرامت جنگی ناشی از حمله عراقیها به کویت ،از مسئولین جمهوری اسلامی ، با عرضه تر و با غیرت تر بودند یا مسئولین جمهوری اسلامی ، عرب تر و عراقی تر ؟
مگر برای فرستادن چهل هزار خشت طلا برای بازسازی و طلا کاری حرم و گنبد حضرت ابوتراب امام علی بن ابی طالب در نجف اشرف ، از ما اجازه گرفتند ؟
مگر برای ساختن صحن و سرای حضرت زهرا در نجف که گنجایش همزمان ۲۰۰ هزار زائر را دارد ، با پول مردمی که بیشترشان زیر خط فقر زنده اند و بعضا به نان شب محتاجند و تعدادی از آنها کارتن خواب و گور خواب و....هستند ، از ما اجازه گرفتند ؟
مگر برای اعتباراتی که به عراقیها میدهند یا پول گاز و برقی که از عراقی ها نمیگیرند ، از ما اجازه گرفتند ؟
مگر برای صرف هزینه های سرسام آور میلیاردی راه پیمایی صرفا سیاسی اربعین بمنظور رقابت با سعودیهای بدنام و جنایتکار و یارانه هایی که از جیب ملت چپاول شده و مستاصل ایران میبخشند ، از ما اجازه گرفتند ؟
و مگر......؟ ومگر......؟ و مگر....؟
آقای فتاح رئیس کمیته امداد امام خمینی در سیمای جمهوری اسلامی ، همین چند روز پیش بدروغ گفت که درآمدهای کمیته امداد صرفا در داخل کشور برای فقرا و مستمندان هزینه میشود ،
حال داوری با شما آیا مسئولین جمهوری اسلامی برای اینهمه دروغی که شبانه روز به ملت شوربخت ایران میگویند ! از مردم مجوز گرفته اند که حالا انتظار و توقع داشته باشیم که کمیته امداد امام خمینی ، خلاف جهت این آب آلوده و گل آلود حرکت کند ؟
ای وای اگر از پس امروز بود فردایی !
و ای وای اگر اراده و مشیت خداوند قهار بر این قرار گیرد که پرده ای از معرکه
یوم تبلی السرائر فردای قیامت را در همین دنیا ، فرو افکند !
که بنا به سخن جناب ابوسعید ابوالخیر :
گیرم که هزار مصحف از بر داری
خود را چه کنی که نفس کافر داری
سر را به زمین نهاده ای بهر نماز
آن را بزمین بنه ، که در سر داری
پی نوشتی برکلیپ هدیه کمیته امداد جمهوری اسلامی به عراقی ها
مگر برای تحریک صدام به آغاز جنگ خانمانسوز هشت ساله از ملت ایران پرسش کردند و اجازه گرفتند ؟
مگر برای تداوم ۸ ساله جنگ که محصولش بیش از یک میلیون شهید و جانباز و مفقود و غیره بود ، از ما اجازه گرفتند ؟
مگر برای نادیده گرفتن یک ترلیون دلار غرامت جنگی از عراق ، از ما اجازه گرفتند ؟
راستی کویتی ها برای گرفتن غرامت جنگی ناشی از حمله عراقیها به کویت ،از مسئولین جمهوری اسلامی ، با عرضه تر و با غیرت تر بودند یا مسئولین جمهوری اسلامی ، عرب تر و عراقی تر ؟
مگر برای فرستادن چهل هزار خشت طلا برای بازسازی و طلا کاری حرم و گنبد حضرت ابوتراب امام علی بن ابی طالب در نجف اشرف ، از ما اجازه گرفتند ؟
مگر برای ساختن صحن و سرای حضرت زهرا در نجف که گنجایش همزمان ۲۰۰ هزار زائر را دارد ، با پول مردمی که بیشترشان زیر خط فقر زنده اند و بعضا به نان شب محتاجند و تعدادی از آنها کارتن خواب و گور خواب و....هستند ، از ما اجازه گرفتند ؟
مگر برای اعتباراتی که به عراقیها میدهند یا پول گاز و برقی که از عراقی ها نمیگیرند ، از ما اجازه گرفتند ؟
مگر برای صرف هزینه های سرسام آور میلیاردی راه پیمایی صرفا سیاسی اربعین بمنظور رقابت با سعودیهای بدنام و جنایتکار و یارانه هایی که از جیب ملت چپاول شده و مستاصل ایران میبخشند ، از ما اجازه گرفتند ؟
و مگر......؟ ومگر......؟ و مگر....؟
آقای فتاح رئیس کمیته امداد امام خمینی در سیمای جمهوری اسلامی ، همین چند روز پیش بدروغ گفت که درآمدهای کمیته امداد صرفا در داخل کشور برای فقرا و مستمندان هزینه میشود ،
حال داوری با شما آیا مسئولین جمهوری اسلامی برای اینهمه دروغی که شبانه روز به ملت شوربخت ایران میگویند ! از مردم مجوز گرفته اند که حالا انتظار و توقع داشته باشیم که کمیته امداد امام خمینی ، خلاف جهت این آب آلوده و گل آلود حرکت کند ؟
ای وای اگر از پس امروز بود فردایی !
و ای وای اگر اراده و مشیت خداوند قهار بر این قرار گیرد که پرده ای از معرکه
یوم تبلی السرائر فردای قیامت را در همین دنیا ، فرو افکند !
که بنا به سخن جناب ابوسعید ابوالخیر :
گیرم که هزار مصحف از بر داری
خود را چه کنی که نفس کافر داری
سر را به زمین نهاده ای بهر نماز
آن را بزمین بنه ، که در سر داری
مبارزه صدام حسیت باستون پنجم دشمن
صدام حسین دشمن مابود زیان جانی ومالی زیادی بمازد شکی دران نیست اما همین صدام برای بقا ودوام حکومتش وجلوگیری ازتارضایتی توده ها درامر مبارزه باتورم واحتکار مبارزه ای بی امان میکرد وهیچ گذشتی وچشم پوشی نداشت
درجنگ اول امریکا وعراق درسال 1982 عراق وارد دور تحریم جهانی نفت درمقابل غذا ودارو شد
تورم بشدت بالارفت واحتکار وسیله تجار عراقی آغاز شد بطوریکه کشور دیتارش بشدت سقوط کرد وحالتی شبیه قحطی بوجود آمد درجلسه حزب بعث نارساییها مطرح شد وصدام دستورداد مردم موظف محتکرین ومحل کالاهایشان را اطلاع دهند
چند محل احتکار کالای اساسی باگزارش مردم کشف شد صاحبان کالا تاجران سرسپرده حزب بعث بودند دراولین وحله چهارنفر دستگیر شدند صدام گفت اینها ستون پنجم دشمنند آوردند تو خیابان بغداد هرنفررا ازناحیه پا به دوماشین جیپ بستند وباحرکت ماشینها دوشقه شدند واجسادشان دردرواره های بغداد اویخته شد تاعبرت سایرین گردد ترس ازاین نوع مرگ سبب شد درب انبارها راگشودند وصدام 11 سال دیگر دوام آورد وگرانی درعراق شکست خورد اگر جنگ دوم امریکا باعراق پیش نمیامد صدام رفتنی نبود
اودشمن ما وقاتل جوانانمان بود ولی درداخل کشور خود بافساد وتورم جنگید وگران فروشان ومحتکرین راستون پنجم مینامید وهرمقامی درحزب بعث داشتند بعلت خیانت انانرابدنیای مرگ میفرستاد
بنده درمریوان خدمت میکردم این اعدامها را ازتلویزیون بغداد بچشم خود دیدم
درهرگشوری که درحال جنگ یاتنش خارجیست نیازبه جلب رضایت مردم ووحدت ملی داردو اصولا تورم افرینان ومحتکران
تحت هرشرایطی که باشند ودرهرمقامیکه باشند برای حکومت خود وملت خود ستون پنجم دشمن محسوب میشوند
چه آنکس که سلطان سکه شود وچه آنکس که سلطان گوشت ومرغ وچه آنکس که تورم مصنوعی بیافریند وازنجابت مردم وموقعیت شغلی سود جوید وچه آنکه درپتروشیمی اختلاس کند ویا سرمایه هفت تپه را بچاپد ومشتی کارگررااواره وسرکردان کند
مانمیگوییم مثل صدام مردم راشقه کنید مامیگوییم ستون پنجم درگشور بیشمار شدند خطردربیخ گوشتانست برای حفظ خودتان ومردم شناسانی ودستگیر وبمجازات برسانید مردم بستوه آمدند جدی بگیریددشمن را
صدام حسین دشمن مابود زیان جانی ومالی زیادی بمازد شکی دران نیست اما همین صدام برای بقا ودوام حکومتش وجلوگیری ازتارضایتی توده ها درامر مبارزه باتورم واحتکار مبارزه ای بی امان میکرد وهیچ گذشتی وچشم پوشی نداشت
درجنگ اول امریکا وعراق درسال 1982 عراق وارد دور تحریم جهانی نفت درمقابل غذا ودارو شد
تورم بشدت بالارفت واحتکار وسیله تجار عراقی آغاز شد بطوریکه کشور دیتارش بشدت سقوط کرد وحالتی شبیه قحطی بوجود آمد درجلسه حزب بعث نارساییها مطرح شد وصدام دستورداد مردم موظف محتکرین ومحل کالاهایشان را اطلاع دهند
چند محل احتکار کالای اساسی باگزارش مردم کشف شد صاحبان کالا تاجران سرسپرده حزب بعث بودند دراولین وحله چهارنفر دستگیر شدند صدام گفت اینها ستون پنجم دشمنند آوردند تو خیابان بغداد هرنفررا ازناحیه پا به دوماشین جیپ بستند وباحرکت ماشینها دوشقه شدند واجسادشان دردرواره های بغداد اویخته شد تاعبرت سایرین گردد ترس ازاین نوع مرگ سبب شد درب انبارها راگشودند وصدام 11 سال دیگر دوام آورد وگرانی درعراق شکست خورد اگر جنگ دوم امریکا باعراق پیش نمیامد صدام رفتنی نبود
اودشمن ما وقاتل جوانانمان بود ولی درداخل کشور خود بافساد وتورم جنگید وگران فروشان ومحتکرین راستون پنجم مینامید وهرمقامی درحزب بعث داشتند بعلت خیانت انانرابدنیای مرگ میفرستاد
بنده درمریوان خدمت میکردم این اعدامها را ازتلویزیون بغداد بچشم خود دیدم
درهرگشوری که درحال جنگ یاتنش خارجیست نیازبه جلب رضایت مردم ووحدت ملی داردو اصولا تورم افرینان ومحتکران
تحت هرشرایطی که باشند ودرهرمقامیکه باشند برای حکومت خود وملت خود ستون پنجم دشمن محسوب میشوند
چه آنکس که سلطان سکه شود وچه آنکس که سلطان گوشت ومرغ وچه آنکس که تورم مصنوعی بیافریند وازنجابت مردم وموقعیت شغلی سود جوید وچه آنکه درپتروشیمی اختلاس کند ویا سرمایه هفت تپه را بچاپد ومشتی کارگررااواره وسرکردان کند
مانمیگوییم مثل صدام مردم راشقه کنید مامیگوییم ستون پنجم درگشور بیشمار شدند خطردربیخ گوشتانست برای حفظ خودتان ومردم شناسانی ودستگیر وبمجازات برسانید مردم بستوه آمدند جدی بگیریددشمن را
Forwarded from AVATODAY - علی جوانمردی Ali Javanmardi77
⭕️ حملات هوایی شدید ارتش اسرائیل به سایت عین الجالوت متعلق به تیپ القسام بین رفح و غزه
🆔 @Javanmardi77
ارتش اسرائیل، «حماس» را مقصر اصلی شلیک ۲ موشک به «گوش دان» تل آویو دانست
دو ساعت پیش شلیک ۷ راکت هوابه زمین به جنوب غرب غزه، سایت دریایی «البیدر» انجام شد. یک پرتاب ناموفق راکت از غزه به سوی اسرائیل
حمله به سالن المحروصە در نزدیکی سایت البیدر با ۴ راکت هوا به زمین
تاکنون ۲۰ حمله هوایی توسط ارتش اسرائیل انجام شده و ۸ موضع نابود شده است. هم اکنون حمله به سایت دریایی «البیدر» در جنوب غزه، حمله به سایت «الواحه» نزدیک بیت لاهیا شمال غزه، حمله به دانشگاه «الزهرا» در غزه
حمله هوایی به یک ایستگاه پلیس در شمال غزه
و چندین انفجار غرب غزه صورت گرفتە است.
۲ انفجار در «خان یونس» و «رفح» و حملات جدید به شمال غرب غزه و حملات جدید به یک سایت در غرب غزه انجام شدە است.
🆔 @Javanmardi77
ارتش اسرائیل، «حماس» را مقصر اصلی شلیک ۲ موشک به «گوش دان» تل آویو دانست
دو ساعت پیش شلیک ۷ راکت هوابه زمین به جنوب غرب غزه، سایت دریایی «البیدر» انجام شد. یک پرتاب ناموفق راکت از غزه به سوی اسرائیل
حمله به سالن المحروصە در نزدیکی سایت البیدر با ۴ راکت هوا به زمین
تاکنون ۲۰ حمله هوایی توسط ارتش اسرائیل انجام شده و ۸ موضع نابود شده است. هم اکنون حمله به سایت دریایی «البیدر» در جنوب غزه، حمله به سایت «الواحه» نزدیک بیت لاهیا شمال غزه، حمله به دانشگاه «الزهرا» در غزه
حمله هوایی به یک ایستگاه پلیس در شمال غزه
و چندین انفجار غرب غزه صورت گرفتە است.
۲ انفجار در «خان یونس» و «رفح» و حملات جدید به شمال غرب غزه و حملات جدید به یک سایت در غرب غزه انجام شدە است.
Forwarded from Fahime J.
🔴 از مرحوم علي آبادي تا صادق لاريجاني
✍️: سید علی اصغر حسینی
🔹️ آیت الله صادق لاریجانی؛ رئیس سابق قوه قضائیه؛ در مراسم تودیع خود و در پایان ۱۰ سال ریاست بر قوه قضائیه، درحالیکه مرسوم است و انتظار می رفت که از مردم و کسانی که در یک دههی اخیر حقی از آنها در قوه قضائیه تضییع شده حلالیت بطلبند، اما ایشان نه تنها چنین نکردند بلکه بلعکس گفتند کسانی را که علیه ایشان صحبت کرده و به وی تهمت زده اند را حلال نمی کنند و فراتر از این، حتی آنهایی که این صحبت ها را شنیده و سکوت نمودهاند و از ایشان دفاع نکردهاند نیز مشمول حلالیتِ آیت الله قرار نمی گیرند!
🔹️ با شنیدن این سخنان، یاد خاطره ای از استاد فقید دکتر ناصر کاتوزیان درمورد مرحوم دکتر عبدالحسین علیآبادی افتادم که او نیز به مدت یک دهه از ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۲ در یکی از عالیترین مناصب قضایی قبل از انقلاب یعنی دادستانی کل کشور، مسئولیت داشت.
🔹️ دکتر کاتوزیان می گوید: به عیادت مرحوم دکتر عبدالحسین علیآبادی رفته بودم. او در بستر بیماری بود؛ بستری که دیگر از آن برنخاست. از هر دری سخن رفت تا نوبه به لزوم تقوای قاضی و ترس از عدل الهی رسید. ناگهان مردی که به عدالت خواهی و وسعت معلومات شهره بود، چهره درهم کرد. ما از حسن شهرت و توفیق ایشان می گفتیم و او می کوشید قطره اشکی را که همچون مروارید غلطان بر گوشه چشمانش می درخشید، در سایه لبخندی عارفانه پنهان سازد. سرانجام با لحنی آرام و در پناه همان لبخند حزن آلود گفت: «مدتها پیش، در پرونده ای که دادگاه جنایی حکم به اعدام داده بود و برای رسیدگی تمیزی در دیوان عالی مطرح می شد، بر مبنای شواهد ظاهری، درخواست ابرام حکم را کرده ام و بیم آن دارم که تمام حقیقت را ندیده باشم و خطای من به هدر رفتن خون بی گناهی کمک کرده باشد.»
در همان حال که او با نگرانی از امکان خطای خود سخن می گفت، ذهن من بی اختیار متوجه نمونه های مخالف شد؛ آنان که با بضاعت اندک خود و بی آنکه اطلاعی درخور از دادرسی و قضاء و دانش حقوق داشته باشند، با غرور تکیه بر مسند قضا می زنند و با خونسردی و تهوّر کامل حکم می رانند، چنان که گویی بر میراث غصب شده خود سلطه یافتهاند. با خود می گفتم: در این جهان پر غوغا و گونهگون، نه تنها میان «آنچه هست» و «آنچه باید باشد» فاصله ای عمیق است، تفاوت وجدان ها نیز مثال زدنی و عبرت آموز است: این یکی، پس از سالیان دراز تجربه و تحقیق و با داشتن عالی ترین مدارک تحصیلی از دانشگاههای معتبر دنیا و با آن همه کنجکاوی و احتیاط، از تقاضای ابرام حکمی که شخص دیگری آن را صادر کرده و شخص دیگری هم باید آن را ابرام یا نقض کند، نگران است و آن یکی، همچون والیان خودکامه حکم می راند و اعتنایی هم به قوانین و آثار حکم خود بر خون و مال و عِرض مردم ندارد. (منبع: عدالت قضائی، دکتر ناصر کاتوزیان، تهران، نشر دادگستر، چاپ اول، ۱۳۷۸، ص۶)
🔹️ پ.ن: مرحوم دکتر عبدالحسین علیآبادی، استاد حقوق در دانشگاه ملی (شهید بهشتی) و دانشگاه تهران و از قضات برجسته و خوشنام دادگستری قبل از انقلاب است که علاوه بر دانش حقوقی بالا، به وسواس و دقت نظر فوق العاده در رسیدگی های خود معروف بود و در کنار این، شجاعت و استقلال رای او نیز ستودنی و مثالزدنی بود. برای نمونه هیچ ابایی نداشت در آن فضایی که سخن گفتن از مرحوم دکتر مصدق "ذنب لایغفر" بود، در مورد عزل وی از نخستوزیری توسط شاه بگوید که این اقدام از نظر حقوقی خلاف قانون اساسی بوده است. دکتر علیآبادی زندگی ساده و محقری داشت و قبل از فوت در سال ۱۳۶۸، خانهاش را که تنها دارایی او بود به قیمت یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان فروخت و خانه ای به مبلغ یک میلیون و ۶۰۰ هزار تومان برای همسرش که تنها وارث او بود، خرید و ۲۰۰ هزار تومان باقیمانده را صرف امور خیریه کرد.
✍️: سید علی اصغر حسینی
🔹️ آیت الله صادق لاریجانی؛ رئیس سابق قوه قضائیه؛ در مراسم تودیع خود و در پایان ۱۰ سال ریاست بر قوه قضائیه، درحالیکه مرسوم است و انتظار می رفت که از مردم و کسانی که در یک دههی اخیر حقی از آنها در قوه قضائیه تضییع شده حلالیت بطلبند، اما ایشان نه تنها چنین نکردند بلکه بلعکس گفتند کسانی را که علیه ایشان صحبت کرده و به وی تهمت زده اند را حلال نمی کنند و فراتر از این، حتی آنهایی که این صحبت ها را شنیده و سکوت نمودهاند و از ایشان دفاع نکردهاند نیز مشمول حلالیتِ آیت الله قرار نمی گیرند!
🔹️ با شنیدن این سخنان، یاد خاطره ای از استاد فقید دکتر ناصر کاتوزیان درمورد مرحوم دکتر عبدالحسین علیآبادی افتادم که او نیز به مدت یک دهه از ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۲ در یکی از عالیترین مناصب قضایی قبل از انقلاب یعنی دادستانی کل کشور، مسئولیت داشت.
🔹️ دکتر کاتوزیان می گوید: به عیادت مرحوم دکتر عبدالحسین علیآبادی رفته بودم. او در بستر بیماری بود؛ بستری که دیگر از آن برنخاست. از هر دری سخن رفت تا نوبه به لزوم تقوای قاضی و ترس از عدل الهی رسید. ناگهان مردی که به عدالت خواهی و وسعت معلومات شهره بود، چهره درهم کرد. ما از حسن شهرت و توفیق ایشان می گفتیم و او می کوشید قطره اشکی را که همچون مروارید غلطان بر گوشه چشمانش می درخشید، در سایه لبخندی عارفانه پنهان سازد. سرانجام با لحنی آرام و در پناه همان لبخند حزن آلود گفت: «مدتها پیش، در پرونده ای که دادگاه جنایی حکم به اعدام داده بود و برای رسیدگی تمیزی در دیوان عالی مطرح می شد، بر مبنای شواهد ظاهری، درخواست ابرام حکم را کرده ام و بیم آن دارم که تمام حقیقت را ندیده باشم و خطای من به هدر رفتن خون بی گناهی کمک کرده باشد.»
در همان حال که او با نگرانی از امکان خطای خود سخن می گفت، ذهن من بی اختیار متوجه نمونه های مخالف شد؛ آنان که با بضاعت اندک خود و بی آنکه اطلاعی درخور از دادرسی و قضاء و دانش حقوق داشته باشند، با غرور تکیه بر مسند قضا می زنند و با خونسردی و تهوّر کامل حکم می رانند، چنان که گویی بر میراث غصب شده خود سلطه یافتهاند. با خود می گفتم: در این جهان پر غوغا و گونهگون، نه تنها میان «آنچه هست» و «آنچه باید باشد» فاصله ای عمیق است، تفاوت وجدان ها نیز مثال زدنی و عبرت آموز است: این یکی، پس از سالیان دراز تجربه و تحقیق و با داشتن عالی ترین مدارک تحصیلی از دانشگاههای معتبر دنیا و با آن همه کنجکاوی و احتیاط، از تقاضای ابرام حکمی که شخص دیگری آن را صادر کرده و شخص دیگری هم باید آن را ابرام یا نقض کند، نگران است و آن یکی، همچون والیان خودکامه حکم می راند و اعتنایی هم به قوانین و آثار حکم خود بر خون و مال و عِرض مردم ندارد. (منبع: عدالت قضائی، دکتر ناصر کاتوزیان، تهران، نشر دادگستر، چاپ اول، ۱۳۷۸، ص۶)
🔹️ پ.ن: مرحوم دکتر عبدالحسین علیآبادی، استاد حقوق در دانشگاه ملی (شهید بهشتی) و دانشگاه تهران و از قضات برجسته و خوشنام دادگستری قبل از انقلاب است که علاوه بر دانش حقوقی بالا، به وسواس و دقت نظر فوق العاده در رسیدگی های خود معروف بود و در کنار این، شجاعت و استقلال رای او نیز ستودنی و مثالزدنی بود. برای نمونه هیچ ابایی نداشت در آن فضایی که سخن گفتن از مرحوم دکتر مصدق "ذنب لایغفر" بود، در مورد عزل وی از نخستوزیری توسط شاه بگوید که این اقدام از نظر حقوقی خلاف قانون اساسی بوده است. دکتر علیآبادی زندگی ساده و محقری داشت و قبل از فوت در سال ۱۳۶۸، خانهاش را که تنها دارایی او بود به قیمت یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان فروخت و خانه ای به مبلغ یک میلیون و ۶۰۰ هزار تومان برای همسرش که تنها وارث او بود، خرید و ۲۰۰ هزار تومان باقیمانده را صرف امور خیریه کرد.
Forwarded from اتچ بات
با پا به عرصه گذاشتن
امیر کبیر ها و قائم مقام ها
مردم دردمند و مشقت دیده و فقیر و سرگردان و دچار انواع بیماری ها و اکثریت آلوده به مواد مخدر (تریاک) ....ایران دوره ناپاک قجر خرافاتی و متوهم ...
آهسته ، آهسته آگاهی مردم بیش از پیش ترویج دهندگان اوهامات و جعليات. ...را نگران میکرد
و باعث تخته شدن در دکان خالی آنان میشد
به همین روی کاسبان بر بالای منبرها رفته چنین فرمودند:
اغنیا به بهشت نمی روند
پس چه کسانی به بهشت میروند؟؟؟
آنانی به بهشت میروند که
بدن آنها آلوده به جانوران طفیلی مانند شپش باشد....!!!!
مردم فلاکت زده تیفوسی به دنبال قرض گرفتن شپش شدند تا آلوده شوند ...و به بهشت مشرف شوند
این سرنوشت شوم و تحقیر آمیز و زندگی نکبت بار و بدور از زیستن یک زندگی شرافتمند با تمام سرعت و قدرت تا آمدن رضا شاه ادامه داشت....
و با آمدن رضا شاه دیکتاتور و مستبد همه آن دردها و آمال ها و رنج ها و بیماری ها و اعتیاد به تریاک (هدیه انگلیس و به همکاری وطن فروشان داخلی)یواش یواش و با همیت و سرسختی و تلاش آن قلدر به پایان رسید....
از تاریخ متنفر نباشیم و آن را برده وار تحریف نکنیم و از تعصب کنار ...
یک منتقد آزاد ...واقعیت را درک میکند و هرگز اسیر.... نمی شود....
#جواد_خاکی
امیر کبیر ها و قائم مقام ها
مردم دردمند و مشقت دیده و فقیر و سرگردان و دچار انواع بیماری ها و اکثریت آلوده به مواد مخدر (تریاک) ....ایران دوره ناپاک قجر خرافاتی و متوهم ...
آهسته ، آهسته آگاهی مردم بیش از پیش ترویج دهندگان اوهامات و جعليات. ...را نگران میکرد
و باعث تخته شدن در دکان خالی آنان میشد
به همین روی کاسبان بر بالای منبرها رفته چنین فرمودند:
اغنیا به بهشت نمی روند
پس چه کسانی به بهشت میروند؟؟؟
آنانی به بهشت میروند که
بدن آنها آلوده به جانوران طفیلی مانند شپش باشد....!!!!
مردم فلاکت زده تیفوسی به دنبال قرض گرفتن شپش شدند تا آلوده شوند ...و به بهشت مشرف شوند
این سرنوشت شوم و تحقیر آمیز و زندگی نکبت بار و بدور از زیستن یک زندگی شرافتمند با تمام سرعت و قدرت تا آمدن رضا شاه ادامه داشت....
و با آمدن رضا شاه دیکتاتور و مستبد همه آن دردها و آمال ها و رنج ها و بیماری ها و اعتیاد به تریاک (هدیه انگلیس و به همکاری وطن فروشان داخلی)یواش یواش و با همیت و سرسختی و تلاش آن قلدر به پایان رسید....
از تاریخ متنفر نباشیم و آن را برده وار تحریف نکنیم و از تعصب کنار ...
یک منتقد آزاد ...واقعیت را درک میکند و هرگز اسیر.... نمی شود....
#جواد_خاکی
Telegram
attach 📎
Forwarded from Deleted Account
در کوران انقلاب!
مردی نقل میکرد:
"در کوران انقلاب 57 مادر بزرگ پیر و فرتوتام درگذشت. به هر زحمتی بود آمبولانسی پیدا کردیم و جنازهاش را به بهشت زهرا رساندیم تا به خاک بسپریم. در بهشت زهرا همینکه جنازۀ پیرزن را از آمبولانس پایین کشیدیم، ناگهان جمعی خشمگین از راه رسیدند، جنازه را سر دست گرفتند و با فریادِ "میکشم، میکشم آنکه برادرم کشت!" به تشییع جسد مشغول شدند. من که از این "سوءتفاهم" جمعیت حیرتزده و دستپاچه شده بودم، به دنبال آنها شتافتم و داد زدم که آقایان! شما ظاهراً اشتباه... هنوز جملهام تمام نشده بود که مردی تنومند مرا به کناری کشید و با لحنی خشمآلود گفت: "چه خبرته؟ چرا داد میزنی؟ مگه میخوان بخورنش؟همین جا سرِ جات بشین چند ساعت دیگه پساش میآرن برات!" چارهای جز اطاعت نبود! همانجا مثل سگهای کتک خورده، منگ و مغموم روی جدول خیابان نشستم و اقوامام نیز هر کدام روی سنگ قبری یا سایۀ درختی به انتظار جا خوش کردند.
جمعیت خشمگین با همان شعار "میکشم میکشم آنکه برادرم کشت!" سه بار جنازۀ مادر بزرگ بینوای مرا دور بهشت زهرا چرخاندند و نهایتاً همان مرد تنومند پیش آمد و با همان لحن قبلیاش - البته یک جو ملایمتر - گفت: "این هم جنازهتون! حالا چیزی ازش کم شد؟ برو هر جا دوست داری خاکش کن! خدا رحمتش کنه!" من که زبانام بند آمده بود و نتوانستم چیزی در جوابش بگویم اما برادرم همین که خواست زبان بگشاید، مردتنومند به سمت او غرید و گفت: "میخوای از رژیم خونریز حمایت کنی؟ یا میخوای حقانیت انقلاب را منکر بشی؟" برادرم از این حرف، رنگ از خسارش پرید و دهانش از ترس مثل کویر لوت خشک شد. به ناچار من دخالت کردم و با زبانی الکن به او گفتم: "نه آقا! ما خودمون طرفدار انقلابیم! خودمون تو خیابون دیدیم که جوونای مردم را میکشن ولی..." طرف با قاطعیت حرفام را قطع کرد و گفت: "اگه دیدید دیگه ولی و اما نداره! زودتر جمعاش کنید برید دنبال کارتون!"
چی بگم دیگه! همین بود قصۀ مرگ و خاکسپاری مادر بزرگام در کوران انقلاب!"
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
مردی نقل میکرد:
"در کوران انقلاب 57 مادر بزرگ پیر و فرتوتام درگذشت. به هر زحمتی بود آمبولانسی پیدا کردیم و جنازهاش را به بهشت زهرا رساندیم تا به خاک بسپریم. در بهشت زهرا همینکه جنازۀ پیرزن را از آمبولانس پایین کشیدیم، ناگهان جمعی خشمگین از راه رسیدند، جنازه را سر دست گرفتند و با فریادِ "میکشم، میکشم آنکه برادرم کشت!" به تشییع جسد مشغول شدند. من که از این "سوءتفاهم" جمعیت حیرتزده و دستپاچه شده بودم، به دنبال آنها شتافتم و داد زدم که آقایان! شما ظاهراً اشتباه... هنوز جملهام تمام نشده بود که مردی تنومند مرا به کناری کشید و با لحنی خشمآلود گفت: "چه خبرته؟ چرا داد میزنی؟ مگه میخوان بخورنش؟همین جا سرِ جات بشین چند ساعت دیگه پساش میآرن برات!" چارهای جز اطاعت نبود! همانجا مثل سگهای کتک خورده، منگ و مغموم روی جدول خیابان نشستم و اقوامام نیز هر کدام روی سنگ قبری یا سایۀ درختی به انتظار جا خوش کردند.
جمعیت خشمگین با همان شعار "میکشم میکشم آنکه برادرم کشت!" سه بار جنازۀ مادر بزرگ بینوای مرا دور بهشت زهرا چرخاندند و نهایتاً همان مرد تنومند پیش آمد و با همان لحن قبلیاش - البته یک جو ملایمتر - گفت: "این هم جنازهتون! حالا چیزی ازش کم شد؟ برو هر جا دوست داری خاکش کن! خدا رحمتش کنه!" من که زبانام بند آمده بود و نتوانستم چیزی در جوابش بگویم اما برادرم همین که خواست زبان بگشاید، مردتنومند به سمت او غرید و گفت: "میخوای از رژیم خونریز حمایت کنی؟ یا میخوای حقانیت انقلاب را منکر بشی؟" برادرم از این حرف، رنگ از خسارش پرید و دهانش از ترس مثل کویر لوت خشک شد. به ناچار من دخالت کردم و با زبانی الکن به او گفتم: "نه آقا! ما خودمون طرفدار انقلابیم! خودمون تو خیابون دیدیم که جوونای مردم را میکشن ولی..." طرف با قاطعیت حرفام را قطع کرد و گفت: "اگه دیدید دیگه ولی و اما نداره! زودتر جمعاش کنید برید دنبال کارتون!"
چی بگم دیگه! همین بود قصۀ مرگ و خاکسپاری مادر بزرگام در کوران انقلاب!"
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
سزدم چو ابر بهمن که بر این چمن بگریم
طرب آشیان بلبل بنگر که زاغ دارد
شخصی آمده روپی وی من میگوید چرا همه راانگ ستون پنجم میزنی
گفتم بدان ستون پنجم
دراصطلاح سیاسی خرابکاران وجاسوسان یک کشور دشمن درسرزمین خودیند درتمام دستگاهها رخنه میکنند بصورت خفیه ایجاد نارضایتی میکنند ازراههای اقتصادی رسانه ای وهر مسیله ای سعی میکنند بین حکومت وملت کدورت و جدایی بوجود آورند وبدبینی ایجاد کنند
واًضافه کردم غارت اموال ملی بنام اختلاس رانت خواری ایجادفقر تورم ساختگی برخوردارباب رعیتی بامردم وتحقیر آنها واشرافیگریها وبالاکشیدن وامهای ماخوذه ازبانک وفخرفروختن بمردم که سبب نارضایتی عمومی شده جزو اهداف دشمنست وعاملان این وضعیت وغارت اموال وسرمایه کارخانجات وبیکارکردن کارگران وبالاکشیدن مال وپول مردم وسیله صندوقهای قرض الحسنه و اختلاس های ملیاردی ناچار کردن مردم به تجمع اعتراضی توهین بمردم ازطریق تریبونها مهاجرت لردمئابانه چون امثال خاوریهاوآختلاس درپتروشیمی وجای جای ایران بدون شک همه ستون پنجم دشمنند یاخوداگاهند وعمدیست ویاناخوداگاهند درهرحال عملشان بنفع دشمنست وبزیان ملی پس دراین صورت ستون پنجمندمن فکرمیکنم حتی ازامریکا وانگلیس مدال لیاقت هم بگیرند ومجاهدین هم تحسینشان کنند که اینقدر توانستند درجامعه ایران ناراضی تراشی کرده وسرباز مفت برای آن گروه آدمکش بسازند
اگر حکومت میخواهد سرپا بایستد باید پاهای ستون پنجمیکه لباس میش پوشیده وبداخل رمه گوسفندان رخنه کرده کشف وریشه کن کند ودستگاه قضایی بهیچکس کوچکترین رحمی نکند ازدانه درشتها اول شروع کند وتسمه ازپشتشان بکشد تابود بود شازده میرزاها بودند حالا تغییر نام داده شدند آقازاده شدند اگر واقعا این جماعت ستون پنجم نیستند 4000 آقازاده که طبق گفته رییس سابق بانک مرکزی موجودیشان د ربانکهای خارجی از ذخایرارزی کشور بیشترست درامر یکا وانگلیس وکانادا واسترالیا چه میکنند پس شک نکنیم ملت ایران دروطن خود درغربتست وستون پنجم کارخودرا کرده و مسیولین دلسوز بایدقاطعانه عمل کنندتابیش ازاین بکشور لطمه نخورد
طرب آشیان بلبل بنگر که زاغ دارد
شخصی آمده روپی وی من میگوید چرا همه راانگ ستون پنجم میزنی
گفتم بدان ستون پنجم
دراصطلاح سیاسی خرابکاران وجاسوسان یک کشور دشمن درسرزمین خودیند درتمام دستگاهها رخنه میکنند بصورت خفیه ایجاد نارضایتی میکنند ازراههای اقتصادی رسانه ای وهر مسیله ای سعی میکنند بین حکومت وملت کدورت و جدایی بوجود آورند وبدبینی ایجاد کنند
واًضافه کردم غارت اموال ملی بنام اختلاس رانت خواری ایجادفقر تورم ساختگی برخوردارباب رعیتی بامردم وتحقیر آنها واشرافیگریها وبالاکشیدن وامهای ماخوذه ازبانک وفخرفروختن بمردم که سبب نارضایتی عمومی شده جزو اهداف دشمنست وعاملان این وضعیت وغارت اموال وسرمایه کارخانجات وبیکارکردن کارگران وبالاکشیدن مال وپول مردم وسیله صندوقهای قرض الحسنه و اختلاس های ملیاردی ناچار کردن مردم به تجمع اعتراضی توهین بمردم ازطریق تریبونها مهاجرت لردمئابانه چون امثال خاوریهاوآختلاس درپتروشیمی وجای جای ایران بدون شک همه ستون پنجم دشمنند یاخوداگاهند وعمدیست ویاناخوداگاهند درهرحال عملشان بنفع دشمنست وبزیان ملی پس دراین صورت ستون پنجمندمن فکرمیکنم حتی ازامریکا وانگلیس مدال لیاقت هم بگیرند ومجاهدین هم تحسینشان کنند که اینقدر توانستند درجامعه ایران ناراضی تراشی کرده وسرباز مفت برای آن گروه آدمکش بسازند
اگر حکومت میخواهد سرپا بایستد باید پاهای ستون پنجمیکه لباس میش پوشیده وبداخل رمه گوسفندان رخنه کرده کشف وریشه کن کند ودستگاه قضایی بهیچکس کوچکترین رحمی نکند ازدانه درشتها اول شروع کند وتسمه ازپشتشان بکشد تابود بود شازده میرزاها بودند حالا تغییر نام داده شدند آقازاده شدند اگر واقعا این جماعت ستون پنجم نیستند 4000 آقازاده که طبق گفته رییس سابق بانک مرکزی موجودیشان د ربانکهای خارجی از ذخایرارزی کشور بیشترست درامر یکا وانگلیس وکانادا واسترالیا چه میکنند پس شک نکنیم ملت ایران دروطن خود درغربتست وستون پنجم کارخودرا کرده و مسیولین دلسوز بایدقاطعانه عمل کنندتابیش ازاین بکشور لطمه نخورد
Forwarded from Deleted Account
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یکی از وحشتناکترین اقامتگاههای دنیا در کشور پرو !😮
فقط تصور کنید که شب رو در همچین ارتفاعی بگذرونید !
@NISHTMANIJOAN
فقط تصور کنید که شب رو در همچین ارتفاعی بگذرونید !
@NISHTMANIJOAN
Forwarded from Deleted Account
🔹حجت الاسلام بیگدلی
🔹مهندس بازرگان به دادگاه نظامی شاه گفت: آقای رییس دادگاه! به مقامات بالاتر (شاه) اطلاع دهید که ما آخرین گروهی هستیم که فعالیتهای سیاسی را با زبان قانون دنبال کردیم.
🔹بعد از ما کسانی خواهند آمد که زبان قانون و پارلمان را نخواهند شناخت و زبانشان اسلحه و انقلاب خواهد بود!
🔹همینطور هم شد..
🔹مهندس بازرگان به دادگاه نظامی شاه گفت: آقای رییس دادگاه! به مقامات بالاتر (شاه) اطلاع دهید که ما آخرین گروهی هستیم که فعالیتهای سیاسی را با زبان قانون دنبال کردیم.
🔹بعد از ما کسانی خواهند آمد که زبان قانون و پارلمان را نخواهند شناخت و زبانشان اسلحه و انقلاب خواهد بود!
🔹همینطور هم شد..
Forwarded from دیدارگاه هوشنگ طالع
یادداشت 1341
به جای برنامه ی 40 ساله ی دوم ، در پی ترمیم زخم های 40 ساله یکم باشید .
چند روز پیش چشمم به گفتگوی آقای اکبر ترکان ( وزیر پیش ترین راه و ترابری و دفاع ، معاون وزیر نفت و مدیر عامل نفت و گاز پارس و ...) با «فرارود» افتاد . خبر این گفتگو 21اردیبهشت 1391 , یعنی کمابیش 7سال پیش ( در سی و سومین سال انقلاب اسلامی ) است .
آقای اکبر ترکان ، بدون پرده پوشی به فساد گسترده ی حاکم بر جمهوری اسلامی اشاره می کند که شنیدنی و پندآموز است که نه شنیده شد و نه پند گرفته شد؛ تا جایی که این فساد ، هر سال گسترده تر و گسترده تر گردیده است و نیازمند یک جراحی پر درد با هزینه های بسیار برای کشور و مردم ایران است.
آقای اکبر ترکان میگویند : ( فساد هم اکنون خرخره کشور را گرفته است هر کجا می روید از شما پول می خواهند . اگر زمانی این موضوع به شکل پنهانی انجام می گرفت ، اکنون این طور نیست و خیلی راحت مذاکره میکنند و این امر برای کشور خیلی خطرناک است ».
آقای اکبر ترکان می گویند : « اکنون وضعیت به گونه ای است که متاسفانه در سیستم بانکی باید پول داد ، در حالی که ما اگر بخواهیم نظر مقام رهبری را در تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی جلو ببریم ؛ یکی از موانع بزرگ آن فساد است ... فساد یک موضوعی است که اگر آن را رها کنیم تا به استخوان برسد مثل قانقاریا می شود و باید استخوان را قطع کرد . خدا نکند این فسادی که ما اکنون در بخش های اجرایی کشور مشاهده می کنیم ، نهادینه شود ، اگر نهادینه شود به آسانی درمان نخواهد شد . من می شنوم اکنون در ادارات و سازمان های متعدد همه گرفتن پول را جزء کار خود حساب می کند و این امر تبدیل به یک موضوع علنی شده است یعنی کار شما در ادارات زمانی انجام می شود که پول بدهید ».
با توجه به آن چه کمابیش گفته شد و پیش از آن نیز بارها و بارها گفته شده بود و شنیده نشد و درمان نشد ، امروز به جای برنامه 40 ساله دوم ، باید به فکر درمان « قانقاریا » و جراحی و قطع استخوان بود !
آدینه 24 اسفند 1397 هوشنگ طالع
به جای برنامه ی 40 ساله ی دوم ، در پی ترمیم زخم های 40 ساله یکم باشید .
چند روز پیش چشمم به گفتگوی آقای اکبر ترکان ( وزیر پیش ترین راه و ترابری و دفاع ، معاون وزیر نفت و مدیر عامل نفت و گاز پارس و ...) با «فرارود» افتاد . خبر این گفتگو 21اردیبهشت 1391 , یعنی کمابیش 7سال پیش ( در سی و سومین سال انقلاب اسلامی ) است .
آقای اکبر ترکان ، بدون پرده پوشی به فساد گسترده ی حاکم بر جمهوری اسلامی اشاره می کند که شنیدنی و پندآموز است که نه شنیده شد و نه پند گرفته شد؛ تا جایی که این فساد ، هر سال گسترده تر و گسترده تر گردیده است و نیازمند یک جراحی پر درد با هزینه های بسیار برای کشور و مردم ایران است.
آقای اکبر ترکان میگویند : ( فساد هم اکنون خرخره کشور را گرفته است هر کجا می روید از شما پول می خواهند . اگر زمانی این موضوع به شکل پنهانی انجام می گرفت ، اکنون این طور نیست و خیلی راحت مذاکره میکنند و این امر برای کشور خیلی خطرناک است ».
آقای اکبر ترکان می گویند : « اکنون وضعیت به گونه ای است که متاسفانه در سیستم بانکی باید پول داد ، در حالی که ما اگر بخواهیم نظر مقام رهبری را در تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی جلو ببریم ؛ یکی از موانع بزرگ آن فساد است ... فساد یک موضوعی است که اگر آن را رها کنیم تا به استخوان برسد مثل قانقاریا می شود و باید استخوان را قطع کرد . خدا نکند این فسادی که ما اکنون در بخش های اجرایی کشور مشاهده می کنیم ، نهادینه شود ، اگر نهادینه شود به آسانی درمان نخواهد شد . من می شنوم اکنون در ادارات و سازمان های متعدد همه گرفتن پول را جزء کار خود حساب می کند و این امر تبدیل به یک موضوع علنی شده است یعنی کار شما در ادارات زمانی انجام می شود که پول بدهید ».
با توجه به آن چه کمابیش گفته شد و پیش از آن نیز بارها و بارها گفته شده بود و شنیده نشد و درمان نشد ، امروز به جای برنامه 40 ساله دوم ، باید به فکر درمان « قانقاریا » و جراحی و قطع استخوان بود !
آدینه 24 اسفند 1397 هوشنگ طالع