بهار، باران، برگ خزان، گرمای تابستان
خاطره میشود انگار
میدانی دلهره ام چیست؟!
میترسم روزی عاشق شوم و تو برگردی..!
حرف زیادی با #تو ندارم
مگر میشود کابوس تحویل سال را
در خطوط جای داد..!؟
تحویل سال همان آنی ست
که دلتنگی های برای تو را
باید در پارسالش جستجو کنم
تحویل سال که میشود
باید تو را در ازدحام خاطرات سال قبل بیابم
تحویل سال تو را یک سال از من دور میکند
باید بگویم پارسال بود که دیدمت
انگار نه انگار فقط چند ماه گذشته است...!
مراقب خودت باش،
از #من فقط #تو مانده ای...!
عید مبارک بادت،
هرچند نمیخوانی...!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
خاطره میشود انگار
میدانی دلهره ام چیست؟!
میترسم روزی عاشق شوم و تو برگردی..!
حرف زیادی با #تو ندارم
مگر میشود کابوس تحویل سال را
در خطوط جای داد..!؟
تحویل سال همان آنی ست
که دلتنگی های برای تو را
باید در پارسالش جستجو کنم
تحویل سال که میشود
باید تو را در ازدحام خاطرات سال قبل بیابم
تحویل سال تو را یک سال از من دور میکند
باید بگویم پارسال بود که دیدمت
انگار نه انگار فقط چند ماه گذشته است...!
مراقب خودت باش،
از #من فقط #تو مانده ای...!
عید مبارک بادت،
هرچند نمیخوانی...!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
بانو، آقا
بیا کمی منطقی فکر کنیم
مثلا اینطور خوب است !؟
تو اینجا و دلبرت در آن فاصله دور
و دلتان اما در خانه مشترک
خوب نیست قبول کن بانو، آقا
لطفا الآنی که دم عید است
که همه در فکر آجیل و عیدی اند
و سال جدیدی که ثانیه ای بعد از آن
همه میروند و میخوابند
بیایید بنشینید و حرف بزنید
و تصمیم بگیرید که سال آینده
اگر نشد سال بعدش
اصلا هر زمانی هر سالی هر لحظه ای
حداقل خیالش را راحت کنید
از آن لحظه ای که بعد از آن
تحویل سال هایش را
با بوسه ای از جانب شما
آن هم در فاصله ای به اندازه ی یک هوا
تحویل میکند...!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
بیا کمی منطقی فکر کنیم
مثلا اینطور خوب است !؟
تو اینجا و دلبرت در آن فاصله دور
و دلتان اما در خانه مشترک
خوب نیست قبول کن بانو، آقا
لطفا الآنی که دم عید است
که همه در فکر آجیل و عیدی اند
و سال جدیدی که ثانیه ای بعد از آن
همه میروند و میخوابند
بیایید بنشینید و حرف بزنید
و تصمیم بگیرید که سال آینده
اگر نشد سال بعدش
اصلا هر زمانی هر سالی هر لحظه ای
حداقل خیالش را راحت کنید
از آن لحظه ای که بعد از آن
تحویل سال هایش را
با بوسه ای از جانب شما
آن هم در فاصله ای به اندازه ی یک هوا
تحویل میکند...!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
تو همیشه دقیقا همانی بودی
که میخواستم
همان مرد دوست داشتنی
با همان نگاه نافذ همیشگی
دیدنی، شنیدنی
خیلی خوب
مانند شعرهایم...!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
که میخواستم
همان مرد دوست داشتنی
با همان نگاه نافذ همیشگی
دیدنی، شنیدنی
خیلی خوب
مانند شعرهایم...!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
قافیه بافی میکنم
و تار و پود نامنظم عاشقانه هایم را مینگرم
دریغا که نمیشود
این قافیه ها
فقط خودشان را اذیت میکنند
هیچ کلمه ای هم قافیه تو نمیشود...!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
و تار و پود نامنظم عاشقانه هایم را مینگرم
دریغا که نمیشود
این قافیه ها
فقط خودشان را اذیت میکنند
هیچ کلمه ای هم قافیه تو نمیشود...!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
اراجیف میگویند
آنهایی که هوای دونفره ی بهار بارانی را تبلیغ میکنند؛
اینجا هوا سخت یک نفره است،
یک نفره ای با مزه گس مهربانی هایت
در گوشه ی دنجی از خیال من،
دقیقا زیر ابرهای بارانی
که در خیالم از تو آرامشی ساخته ام ستودنی،
زیبایی دیدنی
و مهربانی...!
آری، هوای اینجا انگار کمی بیشتر از تو،
خیالت را کم دارد،
حالی به مانند باران بهاری...!
#محمد_عبدشاهے
@mohammad_abdeshahi
آنهایی که هوای دونفره ی بهار بارانی را تبلیغ میکنند؛
اینجا هوا سخت یک نفره است،
یک نفره ای با مزه گس مهربانی هایت
در گوشه ی دنجی از خیال من،
دقیقا زیر ابرهای بارانی
که در خیالم از تو آرامشی ساخته ام ستودنی،
زیبایی دیدنی
و مهربانی...!
آری، هوای اینجا انگار کمی بیشتر از تو،
خیالت را کم دارد،
حالی به مانند باران بهاری...!
#محمد_عبدشاهے
@mohammad_abdeshahi
The Rain
Mari_rahi
خوانش: خانم مریم رحیمی
#اراجیف_میگویند...
#احــساس_نابـــ
نویسنده: #محـمدعبدشاهے
از مهـرتان سپـاس
@mohammad_abdeshahi
#اراجیف_میگویند...
#احــساس_نابـــ
نویسنده: #محـمدعبدشاهے
از مهـرتان سپـاس
@mohammad_abdeshahi
اینجا بلوط زجر دیده در لرستان است
دریا به سیل و سیل با دریا گلستان است
#بزودی...
#محمد_عبدشاهے
@mohammad_abdeshahi
دریا به سیل و سیل با دریا گلستان است
#بزودی...
#محمد_عبدشاهے
@mohammad_abdeshahi
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
اینجا بلوط زجر دیده در لرستان است
دریا به سیل و سیل با دریا گلستان است
ماشین من شد قایق و فرزند، سنگ قبر
اینجا غذا غصه ولیکن جان به دندان است
از سیل پیکی سر کشیدم تا که فهمیدم
از اشک ایران دخت ها این آب شوران است
آن اشک میافتاد و با آن اشک چشمانش
این سیل باران است یا این اشکِ نالان است
از خاک خوزستان تا کرد کرمانشاه
غم بار جور بی کفایت ها همدان است
باری تعالی از کلامم غصه میبارد
اینجا همه شوریده احوالان ایران است
آنان که میگفتند ما را دست میگیرند
حالا کجایید بت پرستان سخت باران است
#محمد_عبدشاهے
⚫️ایرانم تسلیت⚫️
@mohammad_abdeshahi
اینجا بلوط زجر دیده در لرستان است
دریا به سیل و سیل با دریا گلستان است
ماشین من شد قایق و فرزند، سنگ قبر
اینجا غذا غصه ولیکن جان به دندان است
از سیل پیکی سر کشیدم تا که فهمیدم
از اشک ایران دخت ها این آب شوران است
آن اشک میافتاد و با آن اشک چشمانش
این سیل باران است یا این اشکِ نالان است
از خاک خوزستان تا کرد کرمانشاه
غم بار جور بی کفایت ها همدان است
باری تعالی از کلامم غصه میبارد
اینجا همه شوریده احوالان ایران است
آنان که میگفتند ما را دست میگیرند
حالا کجایید بت پرستان سخت باران است
#محمد_عبدشاهے
⚫️ایرانم تسلیت⚫️
@mohammad_abdeshahi
گفت: بهتر از تو خیلی ها بودند
نمیدانم بهتر از من هم او را خواسته بود
هیچ نمیفهمم
او آدم دیگری شده بود
شاید این جدایی او را مجبور به رو کردن حرف های دلش کرده است
حقایقی که رس آدم را میکشید
و بند دلم را پاره میکرد
و جان مرا که حالا ذره ای از وجودم شده بود میگرفت
و اگر خواسته بودنش
شاید رهایم میکرد
حس عجیبی بود
نمیدانم چه گذشت اما
او را برای من تمام کرد..!
#محمد_عبدشاهی
#برشی_از_رمان_پلاک_۱۷
@mohammad_abdeshahi
نمیدانم بهتر از من هم او را خواسته بود
هیچ نمیفهمم
او آدم دیگری شده بود
شاید این جدایی او را مجبور به رو کردن حرف های دلش کرده است
حقایقی که رس آدم را میکشید
و بند دلم را پاره میکرد
و جان مرا که حالا ذره ای از وجودم شده بود میگرفت
و اگر خواسته بودنش
شاید رهایم میکرد
حس عجیبی بود
نمیدانم چه گذشت اما
او را برای من تمام کرد..!
#محمد_عبدشاهی
#برشی_از_رمان_پلاک_۱۷
@mohammad_abdeshahi
چه ماضی زیباییست،
زیبا بخش زیبنده های لحظه های زیبای من تویی
و حال، چه زیبا میشود انگار
تو اینبار زیبابخش زیبنده های خاطرات زیبای منی
روزی من برای تو
روزی تو برای من
معادله ی عاشقی ما به همین سادگیست
روزی قهقه ی خنده هایت آهنگ زندگی بود
اینبار صدای گریه هایم
معادله چقدر پیچیده شد
ماضی، خنده هایت برای من
"اینبار" گریه هایم برای تو
خنده هایت برای او...!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
زیبا بخش زیبنده های لحظه های زیبای من تویی
و حال، چه زیبا میشود انگار
تو اینبار زیبابخش زیبنده های خاطرات زیبای منی
روزی من برای تو
روزی تو برای من
معادله ی عاشقی ما به همین سادگیست
روزی قهقه ی خنده هایت آهنگ زندگی بود
اینبار صدای گریه هایم
معادله چقدر پیچیده شد
ماضی، خنده هایت برای من
"اینبار" گریه هایم برای تو
خنده هایت برای او...!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
چه درامی شده ایم جانانم
انگار که میان منو تو
نقش آینه ای کدر شکسته است
و زنی زانوی غم بغل کرده، آرام میگرید؛
به من نگاه کن
بیراهه ای ببین
که فریاد نبودنت
بیراهه بودنش را
پژواک میکند...!
#محمد_عبدشاهے
@mohammad_abdeshahi
انگار که میان منو تو
نقش آینه ای کدر شکسته است
و زنی زانوی غم بغل کرده، آرام میگرید؛
به من نگاه کن
بیراهه ای ببین
که فریاد نبودنت
بیراهه بودنش را
پژواک میکند...!
#محمد_عبدشاهے
@mohammad_abdeshahi
همین چند وقت پیش بود ،
که با چشمانت
مرا اسیر خود کردی
همه چیز مهربانانه انجام شد
چه صیاد باوفایی
چه اسارت زیبایی
و همین امشب بود ،
که #چشمانت را نوشتم
در پشت یک عمر #دلبستگی
یک دم #بی_قراری
یک آن #دلتنگی
یک نگاه #دیوانگی
یک پلک حس خوب #عاشقی
#محمد_عبدشاهے
@mohammad_abdeshahi
که با چشمانت
مرا اسیر خود کردی
همه چیز مهربانانه انجام شد
چه صیاد باوفایی
چه اسارت زیبایی
و همین امشب بود ،
که #چشمانت را نوشتم
در پشت یک عمر #دلبستگی
یک دم #بی_قراری
یک آن #دلتنگی
یک نگاه #دیوانگی
یک پلک حس خوب #عاشقی
#محمد_عبدشاهے
@mohammad_abdeshahi
میخواهمت،
مثل پدربزرگ
که راز و رمزی با مادر بزرگ داشت
که عاشقانه هایش را، حاج خانم صدا میزد ؛
میخواهمت، مثل ساعت چندی
که گذرش را
در باران بهاری نمیفهمم ؛
میخواهمت،
مانند نگاه آفتابگردانی در پی آفتاب
نگاه گرگی به ماه ؛
میخواهمت،
مانند نوزادی در پی مادر
تشنه ای در پی آب
ابری در پی باد ؛
دوستت می دارم؛
به خواستنی ترینِ داشتن ها
به تقدس یک نگاه
به مهتاب، آسمان، ماه
به احساسی ترین احساس دنیا...!
#محـمد_عبدشاهے
@mohammad_abdeshahi
مثل پدربزرگ
که راز و رمزی با مادر بزرگ داشت
که عاشقانه هایش را، حاج خانم صدا میزد ؛
میخواهمت، مثل ساعت چندی
که گذرش را
در باران بهاری نمیفهمم ؛
میخواهمت،
مانند نگاه آفتابگردانی در پی آفتاب
نگاه گرگی به ماه ؛
میخواهمت،
مانند نوزادی در پی مادر
تشنه ای در پی آب
ابری در پی باد ؛
دوستت می دارم؛
به خواستنی ترینِ داشتن ها
به تقدس یک نگاه
به مهتاب، آسمان، ماه
به احساسی ترین احساس دنیا...!
#محـمد_عبدشاهے
@mohammad_abdeshahi
غمم، نالونم و یه غم و بارم
إ دس آسمو بونگم إرارم
و آگر حال مه سامون نگرتی
تشم یه ازگِل بی بند و بارم
وتم وارو نوار واروأ گرتم
غم آلوده دلم نالون وهارم
لکستان و لرسونم لف آوه
خدا بارو نوار تو بو وه یارم
#محـمد_عبدشاهے
#لرستان_تنهاست
@mohammad_abdeshahi
إ دس آسمو بونگم إرارم
و آگر حال مه سامون نگرتی
تشم یه ازگِل بی بند و بارم
وتم وارو نوار واروأ گرتم
غم آلوده دلم نالون وهارم
لکستان و لرسونم لف آوه
خدا بارو نوار تو بو وه یارم
#محـمد_عبدشاهے
#لرستان_تنهاست
@mohammad_abdeshahi
دلم ریشه خدا بارونه یا سیل
یه نیله یا لرسونه خدا بیل
دلم تنگ وهاره خوت که دونی
یه اوره یه زمسونه بیا نیل
#محـمد_عبدشاهے
#لرستان_تنهاست
@mohammad_abdeshahi
یه نیله یا لرسونه خدا بیل
دلم تنگ وهاره خوت که دونی
یه اوره یه زمسونه بیا نیل
#محـمد_عبدشاهے
#لرستان_تنهاست
@mohammad_abdeshahi
بوییت کوتا بیا ابر وهاری
یه سیله یا خدا کرد بی قراری
لرسونم خدا بی کس بیا بین
میکم نذرت نکم تو بی براری
#محـمد_عبدشاهے
#لرستان_تنهاست
@mohammad_abdeshahi
یه سیله یا خدا کرد بی قراری
لرسونم خدا بی کس بیا بین
میکم نذرت نکم تو بی براری
#محـمد_عبدشاهے
#لرستان_تنهاست
@mohammad_abdeshahi
روز به آخرش رسیده بود
آتشمان هم دیگر رو به خاموشی میرفت
خیره شده بودی،
چشمهای نازنینت تلالو خیره کننده ای داشت
انگار که گریه کرده بودی
دستانی سرد، چشمانی گریان،
این ها نشانه ی تاملی از درون قلب مهربانت بود
سوالی نپرسیدم،
انگار که منتظرم بودی
این همان عصر روز سیزدهم بود،
لحن تو آرامش خاطره انگیزی داشت،
از سبزه های گره زده ات برایم گفتی
یک سال بعد،
دلیل اشک هایت را فهمیدم
شاید دلت به حال گره های امسال من سوخته بود...!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
آتشمان هم دیگر رو به خاموشی میرفت
خیره شده بودی،
چشمهای نازنینت تلالو خیره کننده ای داشت
انگار که گریه کرده بودی
دستانی سرد، چشمانی گریان،
این ها نشانه ی تاملی از درون قلب مهربانت بود
سوالی نپرسیدم،
انگار که منتظرم بودی
این همان عصر روز سیزدهم بود،
لحن تو آرامش خاطره انگیزی داشت،
از سبزه های گره زده ات برایم گفتی
یک سال بعد،
دلیل اشک هایت را فهمیدم
شاید دلت به حال گره های امسال من سوخته بود...!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🌷گزارش عملکرد کمک هایی که کردید🌷
🌹سپاس از مهرتان🌹
بخاطر حجم بالا کیفیت کلیپ رو پایین آوردم که حجم پایین بیاد☝️
@mohammad_abdeshahi
🌹سپاس از مهرتان🌹
بخاطر حجم بالا کیفیت کلیپ رو پایین آوردم که حجم پایین بیاد☝️
@mohammad_abdeshahi
اصلا میدانی چرا دوستت دارم!؟
به خیالت چشمان زیبای اعجاز آور
مرا بنده ی تو کرده است..!؟
یا نه، دستان لطیف تو
ولوله ای ویرانگر در دنیایم
به پا کرده است،
یا شاید صدای قلب نازنینت
حکومت دلم را
به چالش کشیده است؛
و شانه هایت آسمان پرستوی دلم را
صاف و آفتابی نموده است
اصلا میدانی چیست!؟
من هیچگاه دوست داشتن های با دلیل را دوست نداشته ام....
لابد برایت سوال است
که چرا دوستت دارم..!؟
نگاهت میکنم،
لبخند میزنم
و میگویم:
چون دوستت دارم.
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
به خیالت چشمان زیبای اعجاز آور
مرا بنده ی تو کرده است..!؟
یا نه، دستان لطیف تو
ولوله ای ویرانگر در دنیایم
به پا کرده است،
یا شاید صدای قلب نازنینت
حکومت دلم را
به چالش کشیده است؛
و شانه هایت آسمان پرستوی دلم را
صاف و آفتابی نموده است
اصلا میدانی چیست!؟
من هیچگاه دوست داشتن های با دلیل را دوست نداشته ام....
لابد برایت سوال است
که چرا دوستت دارم..!؟
نگاهت میکنم،
لبخند میزنم
و میگویم:
چون دوستت دارم.
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
دوستانی که افتخار بدن احساسشون در قالب صدا و متن های بنده با ما به اشتراک بزارن
اونارو توی کانال میزارم🌹
ارسال : @mohamad_abdeshahi
اونارو توی کانال میزارم🌹
ارسال : @mohamad_abdeshahi