دشت زیباییست
از نگاهمان سرخ میروید
و درجای پایمان
صدای گنجشکی که آفتاب را
از لابه لای شاخ و برگ های بید مجنون
دیده است؛
دشت زیباییست
اینجا در لابه لای خواب زیبای من
"تو"
چقدر خوب شده ای...!
#محمد_عبدشاهی
معجزه برباد رفته
@mohammad_abdeshahi
از نگاهمان سرخ میروید
و درجای پایمان
صدای گنجشکی که آفتاب را
از لابه لای شاخ و برگ های بید مجنون
دیده است؛
دشت زیباییست
اینجا در لابه لای خواب زیبای من
"تو"
چقدر خوب شده ای...!
#محمد_عبدشاهی
معجزه برباد رفته
@mohammad_abdeshahi
دوستان عزیزم💐
بهترینای زندگی من🌷
سلام
از اولین روزی که این کانال رو تشکیل دادم الآن دقیقا ۹۰۰ روز گذشته
و تمام دلخوشی من بودن شماست که هرازچندگاهی حس و حال دلم رو در هر قالبی باهاتون به اشتراک میزارم❤️.
🌹ناب ترین حس های دنیا رو تقدیم تک به تکتون میکنم🌹
💝۹۰۰ بار عاشقانه نگاهتون میکنم و ۹۰۰ بار میگم که دوستون دارم💝
✔️جدیدترین فعالیت های من:
چاپ سوم عاشقانه های مرد ریش طلایی و چاپ دوم معجزه برباد رفته زمستان امسال انجام میشه و رمان پلاک ۱۷ زمستان ۹۸ به چاپ اول خواهد رسید
ارادتمند: محمد عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
بهترینای زندگی من🌷
سلام
از اولین روزی که این کانال رو تشکیل دادم الآن دقیقا ۹۰۰ روز گذشته
و تمام دلخوشی من بودن شماست که هرازچندگاهی حس و حال دلم رو در هر قالبی باهاتون به اشتراک میزارم❤️.
🌹ناب ترین حس های دنیا رو تقدیم تک به تکتون میکنم🌹
💝۹۰۰ بار عاشقانه نگاهتون میکنم و ۹۰۰ بار میگم که دوستون دارم💝
✔️جدیدترین فعالیت های من:
چاپ سوم عاشقانه های مرد ریش طلایی و چاپ دوم معجزه برباد رفته زمستان امسال انجام میشه و رمان پلاک ۱۷ زمستان ۹۸ به چاپ اول خواهد رسید
ارادتمند: محمد عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
پاییز را میخواهم برای برگ های زرد
که دلشوره های خیس را
در پشت چراغ های قرمز شهر
به نبودنت گره بزنم
پاییز را میخواهم برای انار های سرخ ، نارنگی های سبز
پاییز را میخواهم برای عصرهای تاریک، شب های بلند
پاییز را میخواهم برای صندلی های سرد، عطر قهوه های گرم
پاییز را میخواهم برای مردم عجول
در تکاپوی ترافیک های صبور
پاییز را میخواهم برای عطر خاک نم زده
احساس های خیس خورده
پاییز را میخواهم برای خش خش های دو نفره
برای دست های گرم
برای خنده های از ته دل
پاییز را میخواهم برای تو
برای خیالت
برای "عاشقانه هایت"
#محمد_عبدشاهی
برشی از کتاب:
#عاشقانه_های_مرد_ریش_طلایی
@mohammad_abdeshahi
که دلشوره های خیس را
در پشت چراغ های قرمز شهر
به نبودنت گره بزنم
پاییز را میخواهم برای انار های سرخ ، نارنگی های سبز
پاییز را میخواهم برای عصرهای تاریک، شب های بلند
پاییز را میخواهم برای صندلی های سرد، عطر قهوه های گرم
پاییز را میخواهم برای مردم عجول
در تکاپوی ترافیک های صبور
پاییز را میخواهم برای عطر خاک نم زده
احساس های خیس خورده
پاییز را میخواهم برای خش خش های دو نفره
برای دست های گرم
برای خنده های از ته دل
پاییز را میخواهم برای تو
برای خیالت
برای "عاشقانه هایت"
#محمد_عبدشاهی
برشی از کتاب:
#عاشقانه_های_مرد_ریش_طلایی
@mohammad_abdeshahi
#ارسالی_مخاطبان
#پاییز_را_میخواهم...
#احساس_ناب
#نویسنده: محمد عبدشاهی
❣ سپاس از مهرتون❣
اشتراک احساس: @hamta74
@mohammad_abdeshahi
#پاییز_را_میخواهم...
#احساس_ناب
#نویسنده: محمد عبدشاهی
❣ سپاس از مهرتون❣
اشتراک احساس: @hamta74
@mohammad_abdeshahi
امروز یه تاریخ جالبه دو تا 97 کنار هم جفت میشن !🗓
97/9/7 رُندترین روز سالتون مبارک 😍🌹
امیدوارم بهترین ها براتون رقم بخوره توی این روز !♥
@mohammad_abdeshahi
97/9/7 رُندترین روز سالتون مبارک 😍🌹
امیدوارم بهترین ها براتون رقم بخوره توی این روز !♥
@mohammad_abdeshahi
همه چیز از این نگاه لعنتی شروع میشود
از این چشم های برق دار
از آن نگاه معنی دار
انگار که میان چشم ها رابطه ایست
که میتوان میزان دوست داشتنت را
از نگاه هایت فهمید
که بعضی اوقات به نگاهت نیاز دارم
و معنی دوستت دارم میشود،
همین نگاه نافذ چشم های زیبایت...
اصلا برای اینکه بگویی دوستت دارم،
فقط نگاهم کن...
باور کن که
اگر دوستم بداری
تا ته چشم هایت را میخوانم
نگاهم را ببین،
تار و پودش را به دنیای عاشقی با تو دوخته ام
به من نگاه کن
با من حرف نزن
با نگاه نافذت به استقبال
"عاشقانه هایمان" بیا...!
#محمد_عبدشاهی
برشی از:
#عاشقانه_های_مرد_ریش_طلایی
@mohammad_abdeshahi
از این چشم های برق دار
از آن نگاه معنی دار
انگار که میان چشم ها رابطه ایست
که میتوان میزان دوست داشتنت را
از نگاه هایت فهمید
که بعضی اوقات به نگاهت نیاز دارم
و معنی دوستت دارم میشود،
همین نگاه نافذ چشم های زیبایت...
اصلا برای اینکه بگویی دوستت دارم،
فقط نگاهم کن...
باور کن که
اگر دوستم بداری
تا ته چشم هایت را میخوانم
نگاهم را ببین،
تار و پودش را به دنیای عاشقی با تو دوخته ام
به من نگاه کن
با من حرف نزن
با نگاه نافذت به استقبال
"عاشقانه هایمان" بیا...!
#محمد_عبدشاهی
برشی از:
#عاشقانه_های_مرد_ریش_طلایی
@mohammad_abdeshahi
Asheghaneh 5
Mari-rahi
(( همه چیز از این نگاه لعنتی شروع میشود ))
نویسنده: محمد عبدشاهی
خوانش: مریم رحیمی
آفتابی پاییزیتون بخیر🌞🍁
@mohammad_abdeshahi
نویسنده: محمد عبدشاهی
خوانش: مریم رحیمی
آفتابی پاییزیتون بخیر🌞🍁
@mohammad_abdeshahi
بیدار شو
زیبای زاییده ی شب
اینجا خورشید هم منتظر نگاه توست
که از بازتاب زیبایی ات
زمینی را روشن کند...!
#محمد_عبدشاهی
❤️صبح آدینه شما بخیر❤️
@Mohammad_Abdeshahi
زیبای زاییده ی شب
اینجا خورشید هم منتظر نگاه توست
که از بازتاب زیبایی ات
زمینی را روشن کند...!
#محمد_عبدشاهی
❤️صبح آدینه شما بخیر❤️
@Mohammad_Abdeshahi
زیاد سخت نگیر #جانم
عشق ورزیدن برای همیشه هست
و عشق یعنی
چشمانت را در جغرافیایی
به مساحت دلبر جانانت
خلاصه کنی
پلک هایت را بزن،
خوب به نظاره اش بنشین
دستانش را بگیر
آنها را لمس کن
گونه اش را ببوس
گاهی آزارش بده
و گاهی حس امنیت را به او تقدیم کن
کنج لبانت را ببین،
خنده ای دارد
عشق همین است #عزیز_من
عشق را همیشه تقدیمش کن
عشق را زندگی اش کن..!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
عشق ورزیدن برای همیشه هست
و عشق یعنی
چشمانت را در جغرافیایی
به مساحت دلبر جانانت
خلاصه کنی
پلک هایت را بزن،
خوب به نظاره اش بنشین
دستانش را بگیر
آنها را لمس کن
گونه اش را ببوس
گاهی آزارش بده
و گاهی حس امنیت را به او تقدیم کن
کنج لبانت را ببین،
خنده ای دارد
عشق همین است #عزیز_من
عشق را همیشه تقدیمش کن
عشق را زندگی اش کن..!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
ارسالی: خانم وحیده حقانی
#نویسنده: محمد عبدشاهی
🌹از مهرتان سپاس🌹
اشتراک احساس: @hamta74
@mohammad_abdeshahi
#نویسنده: محمد عبدشاهی
🌹از مهرتان سپاس🌹
اشتراک احساس: @hamta74
@mohammad_abdeshahi
به یک باره آینه مرا دید
همانی را که تو
هیچ وقت ندیدی
به چشمانش خیره شدم
غم داشت
غمی از جنس دردهایم
به خودم که آمدم
یک "من" بود
که "من" را میدید
همینقدر غریبانه...!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
همانی را که تو
هیچ وقت ندیدی
به چشمانش خیره شدم
غم داشت
غمی از جنس دردهایم
به خودم که آمدم
یک "من" بود
که "من" را میدید
همینقدر غریبانه...!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
چه کسی میگوید جمعه غم انگیز است!؟
امروز به همان جای همیشگی رفتم
چشم هایم را بستم،
صدای خنده هایت ولوله ای به پا کرده بود
گلی که برایت چیده بودم را به موهایت بسته بودی
می دویدی،
می رقصیدی،
و گاهی می خواندی ؛
روی صندلی همیشگی نشسته بودم،
دستهایم را گرفتی
حس دوختن نگاه عاشقانه ات
هنوز هم دیوانه کننده بود
چه جمعه ی شادی بود
چشم هایم را باز کردم،
یک روز گذشته بود
انگار این همان غروب جمعه است
که میگویند..!
#محمد_عبدشاهی
برشی از:
#عاشقانه_های_مرد_ریش_طلایی
@mohammad_abdeshahi
امروز به همان جای همیشگی رفتم
چشم هایم را بستم،
صدای خنده هایت ولوله ای به پا کرده بود
گلی که برایت چیده بودم را به موهایت بسته بودی
می دویدی،
می رقصیدی،
و گاهی می خواندی ؛
روی صندلی همیشگی نشسته بودم،
دستهایم را گرفتی
حس دوختن نگاه عاشقانه ات
هنوز هم دیوانه کننده بود
چه جمعه ی شادی بود
چشم هایم را باز کردم،
یک روز گذشته بود
انگار این همان غروب جمعه است
که میگویند..!
#محمد_عبدشاهی
برشی از:
#عاشقانه_های_مرد_ریش_طلایی
@mohammad_abdeshahi