هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم پرتوِ ڪاشانه تویی تو
در میـکده و دِیرکه جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصـود توی،کعبه و بتخانه بهانه
#شیخ_بهایی
#ه
هر جا که روم پرتوِ ڪاشانه تویی تو
در میـکده و دِیرکه جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصـود توی،کعبه و بتخانه بهانه
#شیخ_بهایی
#ه
شیرین سخنی که از لبش جان میریخت
کفرش ز سر زلف پریشان میریخت
گر شیخ به کفر زلف او پی بردی
خاک سیهی بر سر ایمان میریخت
#شیخ_بهایی
#ش
کفرش ز سر زلف پریشان میریخت
گر شیخ به کفر زلف او پی بردی
خاک سیهی بر سر ایمان میریخت
#شیخ_بهایی
#ش
اے دل، قدمے به راه حق ننهادی
شرمت بادا ڪه سخت دور افتادی
صد بار عروس توبه را بستے عقد
نایافته ڪام از او، طلاقش دادی
#شیخ_بهایی
#الف
شرمت بادا ڪه سخت دور افتادی
صد بار عروس توبه را بستے عقد
نایافته ڪام از او، طلاقش دادی
#شیخ_بهایی
#الف
آنکس که بدم گفت،بدی سیرت اوست
وانکس که مراگفت نکو خود نیکوست
حال متکلم از کلامش پیداست
ازکوزه همان برون تراود که در اوست
#شیخ_بهایی
#الف
وانکس که مراگفت نکو خود نیکوست
حال متکلم از کلامش پیداست
ازکوزه همان برون تراود که در اوست
#شیخ_بهایی
#الف
همه روزه بودن، همه شب نماز کردن
همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن
ز مدینه تا به کعبه، سر و پا برهنه رفتن
دو لب از برای لبیک، به وظیفه باز کردن
به مساجد و معابر، همه اعتکاف جستن
ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن
شب جمعهها نخفتن، به خدای راز گفتن
ز وجود بی نیازش، طلب نیاز کردن
به خدا که هیچ کس را، ثمر آنقدر نباشد
که به روی ناامیدی در بسته باز کردن
#شیخ_بهایی
#ه
همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن
ز مدینه تا به کعبه، سر و پا برهنه رفتن
دو لب از برای لبیک، به وظیفه باز کردن
به مساجد و معابر، همه اعتکاف جستن
ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن
شب جمعهها نخفتن، به خدای راز گفتن
ز وجود بی نیازش، طلب نیاز کردن
به خدا که هیچ کس را، ثمر آنقدر نباشد
که به روی ناامیدی در بسته باز کردن
#شیخ_بهایی
#ه