تمام مهربانان را به خود نامهربان کردم


به امیدی که سازم مهربانْ نامهربانی را


#هاتف_اصفهانی

#ت

غمِ عشق نکویان چون کند در سینه‌ای منزل

#هاتف_اصفهانی


#غ

ناصح که می زد لاف عقل از حسن لیلی وش بتان


یک شمه بنمودم به او عاشق نه مجنون کردمش

#هاتف_اصفهانی

#ن

هرشب از اَفغان من بيدار خلق، امّا چه سود





آنكه بايد ناله ام را بشنود بيدار نيست...

#هاتف_اصفهانی

#ه

دانی که دلبر با دلم چون کرد و من چون کردمش؟

او از جفا خون کرد و من از دیده بیرون کردمش!

#هاتف_اصفهانی

#د

گفتی چه بود کار تو هاتف همهٔ عمر


هر روز دعا گوی توام من همه ساله...



#هاتف اصفهانی..

#گ

نبستم دل به مهر ديگران اما ز کوی تو
ز بس نامهربانی ديدم ای نامهربان رفتم

#هاتف_اصفهانی
#نون

دل فداے تــو
چون تـوئی دلبر
جان نثار تو چون تـوئی جانان


#هاتف‌_اصفهانی

#د

تا ز جان و دل من نام و نشان خواهد بود
غم و اندوه توام در دل و جان خواهد بود

#هاتف_اصفهانی


#ت

ای گم‌شده دل، کجات جویم...؟

#هاتف_اصفهانی
#الف

گو بداند همه کس ما ز توییم و تو ز مایی...


#هاتف_اصفهانی
#گ

گفتم که چاره غم هجران شود نشد
در وصل یار مشکلم آسان شود نشد

یا مدعی ز کوی تو بیرون رود نرفت
چون من اسیر محنت هجران شود نشد

#هاتف_اصفهانی


#گ

چو نی نالدم استخوان از جدایی

فغان از جدایی فغان از جدایی

قفس به بود بلبلی را که نالد

شب و روز در آشیان از جدایی

دهد یاد از نیک بینی به گلشن

بهار از وصال و خزان از جدایی

چسان من ننالم ز هجران که نالد

زمین از فراق، آسمان از جدایی

به هر شاخ این باغ مرغی سراید

به لحنی دگر داستان از جدایی

چو شمعم به جان آتش افتد به بزمی

که آید سخن در میان از جدایی

کشد آنچه خاشاک از برق سوزان

کشیده است هاتف همان از جدایی

 
#هاتف اصفهانی

#چ

دین و دنیا و دل و جان همه دادم چه کنم
وای بر حال کسی که‌اوست گرفتار کسی


#هاتف اصفهانی


#دال

فریاد که من از همه دیدار تو را
مشتاق‌ترم وز همه محروم‌ترم...

#هاتف_اصفهانی

#ف