تیرهبختم آنقدَر کز طالعِ من میشود:
نور ظلمت، روز شب، گوهر حجر، دریا سراب
چون گرفتم دامنش، مُردم ز ناکامی، که بود:
دست لرزان، دل تپان، من منفعل، او در حجاب
#محتشم_کاشانی
#ت
نور ظلمت، روز شب، گوهر حجر، دریا سراب
چون گرفتم دامنش، مُردم ز ناکامی، که بود:
دست لرزان، دل تپان، من منفعل، او در حجاب
#محتشم_کاشانی
#ت
ناله چندان ز دلـم راه فلک دوش گرفت
که مؤذن سحر از نالهٔ من گوش گرفت
عرش آن بار گران را سبک از دوش انداخت
خاک بیباک دلیر آمد و بر دوش گرفت
ُ#محتشم_کاشانی
#ن
که مؤذن سحر از نالهٔ من گوش گرفت
عرش آن بار گران را سبک از دوش انداخت
خاک بیباک دلیر آمد و بر دوش گرفت
ُ#محتشم_کاشانی
#ن