درکتاب شعر من؛صدها غزل جولان دهد
عشق من با نام تو؛ اشعار خود پایان دهد
گفته ام با هر زبان ؛در قافیه ابیات عشق
یاد عشقم؛فال عشقم ؛ بردلم فرمان دهد
#ثریا_شجاعی_اصل
#دال
درکتاب شعر من؛صدها غزل جولان دهد
عشق من با نام تو؛ اشعار خود پایان دهد
گفته ام با هر زبان ؛در قافیه ابیات عشق
یاد عشقم؛فال عشقم ؛ بردلم فرمان دهد
#ثریا_شجاعی_اصل
#دال
به من گفتند پدر را برای من شعر کن
هر چه قلم زدم نتوانستم
چگونه بنویسمش
که دفتر قلبم
از رفتنش هزاران هزار تکه شده است..
#ثریا_شجاعی_اصل
#ب
به من گفتند پدر را برای من شعر کن
هر چه قلم زدم نتوانستم
چگونه بنویسمش
که دفتر قلبم
از رفتنش هزاران هزار تکه شده است..
#ثریا_شجاعی_اصل
#ب
ضربان دلم ؛گوش به فرمان ؛ دلت بود
تک خاج منی آس دلم ؛ خال لبت بود
در وسوسه ؛ دیدن رخســار تو مستم
مستی لبم وسوسـه ؛خواب شبت بود
#ثریا_شجاعی_اصل
#ضاد
تک خاج منی آس دلم ؛ خال لبت بود
در وسوسه ؛ دیدن رخســار تو مستم
مستی لبم وسوسـه ؛خواب شبت بود
#ثریا_شجاعی_اصل
#ضاد
همنشین گل اگر باشی گلستان می شوی
خوش تر از صدها گلاب ناب کاشان میشوی
هم رهــی با بی خـــرد بـی اعتبارت می کند
پیش استاد سخن بی شک سخندان میشوی
#ثریا_شجاعی_اصل
#ه
خوش تر از صدها گلاب ناب کاشان میشوی
هم رهــی با بی خـــرد بـی اعتبارت می کند
پیش استاد سخن بی شک سخندان میشوی
#ثریا_شجاعی_اصل
#ه
اکنون ڪه کنارت نیستم
شبت را چگونه گذراندی؟
آیا به من اندیشیدی؟
بغض کردی؟
کمی اشک دور چشمانت حلقه زد؟
با باز و بستن چشمانت صورتت بارانی شده؟
تو را نمی دانم !
اما من دور از تو،
در دنیای درونم گم شدم و بر باد رفتم...
#ثریا_شجاعی_اصل
#الف
شبت را چگونه گذراندی؟
آیا به من اندیشیدی؟
بغض کردی؟
کمی اشک دور چشمانت حلقه زد؟
با باز و بستن چشمانت صورتت بارانی شده؟
تو را نمی دانم !
اما من دور از تو،
در دنیای درونم گم شدم و بر باد رفتم...
#ثریا_شجاعی_اصل
#الف
.
ای نماد آزادی ...
ای جان! جان! جان!
من تو را بی بدیل
من تو را تا ابد جانانه
در سکوت خسته ی اتاقم
به گلوی قلبم
نقش خواهم بست...
#ثریا_شجاعی_اصل
#الف
ای نماد آزادی ...
ای جان! جان! جان!
من تو را بی بدیل
من تو را تا ابد جانانه
در سکوت خسته ی اتاقم
به گلوی قلبم
نقش خواهم بست...
#ثریا_شجاعی_اصل
#الف
شعر مجنون گفته ام؛
مجنون ڪند حال مرا
تا ثریا میرود پرمیڪشد
در آسمان معنای تو....
#ثریا_شجاعی_اصل...
#ش
مجنون ڪند حال مرا
تا ثریا میرود پرمیڪشد
در آسمان معنای تو....
#ثریا_شجاعی_اصل...
#ش
مرا بخوان
به بوسه عشق
با زیباترین نجوای عاشقانه،
دوستت دارمهایت را
با عطر خواستن بپاش بر حریری تنم
تا ساقه های تنم رشد کند
و پیچک وار بر ریشه وجودت رخنه کند...
#ثریا_شجاعی_اصل
#م
به بوسه عشق
با زیباترین نجوای عاشقانه،
دوستت دارمهایت را
با عطر خواستن بپاش بر حریری تنم
تا ساقه های تنم رشد کند
و پیچک وار بر ریشه وجودت رخنه کند...
#ثریا_شجاعی_اصل
#م
بنامت میکنم آغاز بسویت میکنم پرواز
طلوع نغمه جانم ؛ برای من بخوان آواز
تو تنها گوهر عشقی توتنها مرشد جانی
تمنا میکنم عشقم ؛ بزن جانم برایم ساز
#ثریا_شجاعی_اصل
#ب
بنامت میکنم آغاز بسویت میکنم پرواز
طلوع نغمه جانم ؛ برای من بخوان آواز
تو تنها گوهر عشقی توتنها مرشد جانی
تمنا میکنم عشقم ؛ بزن جانم برایم ساز
#ثریا_شجاعی_اصل
#ب
زمین پابرجا
کوه استوار
و مایی که بادبادک ارزو بدست
آبشار نگاهمان را به آسمان دوخته ایم...
#ثریا_شجاعی_اصل
#ز
زمین پابرجا
کوه استوار
و مایی که بادبادک ارزو بدست
آبشار نگاهمان را به آسمان دوخته ایم...
#ثریا_شجاعی_اصل
#ز
جان چشم
تانیه هایم پر شده
از هوای تو
تو اینجایی
درست مقابلم
زمردین نگاهت
در من انقلابی برپا می کتد
تو شعر می خوانی
و من گل می دهم
تو دستم را می گیری
و من به لبخند می افتم
یک ان از خواب رویا
بیدار می شوم
سکوت است
سکوت
و من بیدار شده
از خیالی مبهم
قهوه ام را تلخ می خورم...
#ثریا_شجاعی_اصل
#ج
جان چشم
تانیه هایم پر شده
از هوای تو
تو اینجایی
درست مقابلم
زمردین نگاهت
در من انقلابی برپا می کتد
تو شعر می خوانی
و من گل می دهم
تو دستم را می گیری
و من به لبخند می افتم
یک ان از خواب رویا
بیدار می شوم
سکوت است
سکوت
و من بیدار شده
از خیالی مبهم
قهوه ام را تلخ می خورم...
#ثریا_شجاعی_اصل
#ج
نبودنت را به رخ آینه میکشم
جای خالیت را با قطره اشکی
بر روی گونه ام پر می کنم
با دلتنگی
با بغض
و یا شاید با مشتی
حرفهایت را به تکرار در گوشه قلبم مینشانم...
#ثریا_شجاعی_اصل
#ن
جای خالیت را با قطره اشکی
بر روی گونه ام پر می کنم
با دلتنگی
با بغض
و یا شاید با مشتی
حرفهایت را به تکرار در گوشه قلبم مینشانم...
#ثریا_شجاعی_اصل
#ن
طلوع نگاهت را بدوز به نگاهم
صدا بزن نام مرا به عشق و زیبایی
تا مروارید عشقم را در جانت بریزم
گیسوان طلایے ام با نوازش سرانگشتان
تو موج بگیرد و میوه عشق را از لبانم بچینی...
#ثریا_شجاعی_اصل
#ط
.
صدا بزن نام مرا به عشق و زیبایی
تا مروارید عشقم را در جانت بریزم
گیسوان طلایے ام با نوازش سرانگشتان
تو موج بگیرد و میوه عشق را از لبانم بچینی...
#ثریا_شجاعی_اصل
#ط
.
درنیایش های شب ها شوراقبالی بخوان
با تمام حس قلبت یک غزل عالی بخوان
چون نوازش می دهدجسم و تنم لالایت
لیلی و لالای خوابم ؛ باز لالایی بخوان
#ثریا_شجاعی_اصل
#دال
درنیایش های شب ها شوراقبالی بخوان
با تمام حس قلبت یک غزل عالی بخوان
چون نوازش می دهدجسم و تنم لالایت
لیلی و لالای خوابم ؛ باز لالایی بخوان
#ثریا_شجاعی_اصل
#دال