در پستوے حقایق رقصیدیم
و بہ هم نـرسیدیـم....
پــس...
بیـا از اول شـــروع ڪنیم ....
من نقـاشِ افڪارت میشـوم و
تــو...
زیبـاترین دقایـق را
برایــمان رقــم بـزن...
#شیوامیثاقی
#د
و بہ هم نـرسیدیـم....
پــس...
بیـا از اول شـــروع ڪنیم ....
من نقـاشِ افڪارت میشـوم و
تــو...
زیبـاترین دقایـق را
برایــمان رقــم بـزن...
#شیوامیثاقی
#د
میچڪد #عشقت
از بنـد بنـد دلـم ...
بر تـار موی #خورشیدی
ڪه پرتـوش را
از نگـاه تـو وام میگیرد ...
#شیوامیثاقی
#م
از بنـد بنـد دلـم ...
بر تـار موی #خورشیدی
ڪه پرتـوش را
از نگـاه تـو وام میگیرد ...
#شیوامیثاقی
#م
امواج #عشـقت ...
از دنیای دیـگری بمن میرسد ...
از آنجایی که نه از جنس زمین و
نه به رنگ هوس است ...
از این روست ...
که همواره دوست داشته ام
شبیـه یڪ پرنده باشم...
#شیوامیثاقی
#الف
از دنیای دیـگری بمن میرسد ...
از آنجایی که نه از جنس زمین و
نه به رنگ هوس است ...
از این روست ...
که همواره دوست داشته ام
شبیـه یڪ پرنده باشم...
#شیوامیثاقی
#الف
ای ڪاش ...
آن شب، ڪه
باورِ عشـقت ...
ستونِ باورم شد ...
و ستارگان رهگذر ...
شنونده های حد اعلای خواستنم بودند ...
آن بادِ ســردِ لعنـتی...
بوی عطر غریبی که برشانه ی آغوشت
نشسته بود را...
درهوایــم نمیرقصاند...
#شیوامیثاقی
#الف
آن شب، ڪه
باورِ عشـقت ...
ستونِ باورم شد ...
و ستارگان رهگذر ...
شنونده های حد اعلای خواستنم بودند ...
آن بادِ ســردِ لعنـتی...
بوی عطر غریبی که برشانه ی آغوشت
نشسته بود را...
درهوایــم نمیرقصاند...
#شیوامیثاقی
#الف
تا بہ ڪجا میگریزے...؟
ڪه فاصلـه ها ...
تپـشِ قلبِ مـرا
در نبض دست تو
متوقف نمــے سـازد
و عشــق تـورا
از نگـاهم نمـے گــیرد.....
#شیوامیثاقی
#ت
ڪه فاصلـه ها ...
تپـشِ قلبِ مـرا
در نبض دست تو
متوقف نمــے سـازد
و عشــق تـورا
از نگـاهم نمـے گــیرد.....
#شیوامیثاقی
#ت
تا بہ ڪجا میگریزے...؟
ڪه فاصلـه ها ...
تپـشِ قلبِ مـرا
در نبض دست تو
متوقف نمــے سـازد
و عشــق تـورا
از نگـاهم نمـے گــیرد.....
#شیوامیثاقی
#ت
ڪه فاصلـه ها ...
تپـشِ قلبِ مـرا
در نبض دست تو
متوقف نمــے سـازد
و عشــق تـورا
از نگـاهم نمـے گــیرد.....
#شیوامیثاقی
#ت
قول بــده
یڪ روزی....
بوقت بغضهاے دمِ #غروب
بیــاے ....
و مرا به آنجایے بـبرے ڪه
آدمهایش عشــق را دور نـمی زنـند....
بیــاے و یڪ دلِ ســیر
ڪوچه پس ڪوچه هاے
باریڪِ این شـــهر را
عاشــقانه دور بزنیم.....
تا ببینند....
هیچ رویــایے محــال نیست...
قــول بـده...
#شیوامیثاقی
#ق
یڪ روزی....
بوقت بغضهاے دمِ #غروب
بیــاے ....
و مرا به آنجایے بـبرے ڪه
آدمهایش عشــق را دور نـمی زنـند....
بیــاے و یڪ دلِ ســیر
ڪوچه پس ڪوچه هاے
باریڪِ این شـــهر را
عاشــقانه دور بزنیم.....
تا ببینند....
هیچ رویــایے محــال نیست...
قــول بـده...
#شیوامیثاقی
#ق
برای از یـاد بـردنش ...
به هر دری زدم ...
اما پشت تمام درهای دنیا
فقط او بود ...
ڪه #عشقش تمام نمیشـد ....
تمامت میڪرد ...
#شیوامیثاقی
#ب
به هر دری زدم ...
اما پشت تمام درهای دنیا
فقط او بود ...
ڪه #عشقش تمام نمیشـد ....
تمامت میڪرد ...
#شیوامیثاقی
#ب
سڪه ے مهرت را
بر قلڪِ دل انداخـته ام
مهرت را از من بگــیرے
ناگــزیر به شڪستنِ دلم خواهـــے شد ..
بگذار عشقت را
ذخیره ے عمرم ڪنم...
تا امیدے برای نفس ڪشیدن
داشته باشم...
#شیوامیثاقی
#س
بر قلڪِ دل انداخـته ام
مهرت را از من بگــیرے
ناگــزیر به شڪستنِ دلم خواهـــے شد ..
بگذار عشقت را
ذخیره ے عمرم ڪنم...
تا امیدے برای نفس ڪشیدن
داشته باشم...
#شیوامیثاقی
#س
قلـمے ڪه به جوهرِ عشـــق
آعشتــه شـود ....
.بہ تصویــر خواهد ڪشید
جمعه اے را ڪه بـا تــو...
نہ دلگیــر باشــد و نہ دلتنــڱ...
نہ غمــگیـــن باشـــد ونہ بے رنــگ....
#شیوامیثاقی
#ق
آعشتــه شـود ....
.بہ تصویــر خواهد ڪشید
جمعه اے را ڪه بـا تــو...
نہ دلگیــر باشــد و نہ دلتنــڱ...
نہ غمــگیـــن باشـــد ونہ بے رنــگ....
#شیوامیثاقی
#ق
بهار باشد و
صبح که عطرخاک
باران خورده ی شهر
بهانه ی تو را بر دل بنشاند
بیا و بخند عشق من
بخند تا این زندڱی
دوباره بوی تورا بگیرد...
#شیوامیثاقی
#ب
بهار باشد و
صبح که عطرخاک
باران خورده ی شهر
بهانه ی تو را بر دل بنشاند
بیا و بخند عشق من
بخند تا این زندڱی
دوباره بوی تورا بگیرد...
#شیوامیثاقی
#ب