📷 https://goo.gl/Eg4RaK
📚 معرفی کتاب: درباره «آداب روزانه»
اگر سروکارتان با نوشتن و خلاقیت است و دوست دارید با «برنامه» باشید، احتمالا یکی از کتابهایی که باید حتما بخوانید، کتاب «آداب روزانه» است، به زبان دیگر اگر دوست دارید بدانید 161 آدم مشهور که در طول زندگیشان کارهای بزرگ کردهاند، چه عادتهای کاری داشتند یا دارند، باز هم خواندن این کتاب، برایتان مفید خواهد بود؛ از تولستوی گرفته تا کانت و دکارت و کافکا، از انیشتین و کییر کگور گرفته تا فروید و مارکس و جیمز جویس و همینگوی و فلینی و البته از معماری مثل فرانک لوبد رایت گرفته که طراح خانه آبشار (به روایتی مشهورترین ساختمان مسکونی قرن 20) بود تا ژرژ سیمنون با 425 کتاب!
کتاب را «میسن کاری» نوشته و مریم مومنی به فارسی ترجمه و نشر ماهی در 294 صفحه به قیمت 20هزار تومان آن را روانه بازار کتاب کرده. این کتاب را یکی از دوستان عزیزم روز خبرنگار به من هدیه داد (من البته خبرنگار نیستم و تنها شوق نوشتن، گاه محاصرهام میکند!). نسخهای که من دارم، از چاپ دوم است و مال زمستان 94. نوبت خواندناش این روزها رسیده بود. برای خانم مومنی، در توییتر، پیام دادم و بابت ترجمه روان و خوب این کتاب خوب، از او قدردانی کردم. بعد به نظرم رسیده بود که چند پیشنهاد برای ایشان درباره این کتاب بنویسم و شاید یک ایده برای تحقیق برای کسی که اشتیاقاش را داشته باشد.
این کتاب البته صرفا از ساعت خواب و بیدار سوژههایش نمیگوید، از این میگوید که برخی از این سوژه ها چه نظری درباره الهام داشتهاند یا دارند، چگونه روی کار خود تمرکز میکردند یا میکنند، شب یا روز، کدام را، برای کار خلاقانه ترجیح میدهند و اوقات فراغت خود را چگونه سپری میکنند؟
میسن کاری در مقدمه نوشته: «میخواستم نشان دهم که چگونه بینشهای سترگ خلاق از دل کامیابیهای کوچک روزمره سر بر میآورند و چگونه عادات کاری فرد بر نفس کار تاثیر میگذارد و بالعکس.»
به نظرم رسیده بود برای منِ نوعی که بسیاری از این 161 نفر را نمیشناسم، چه خوب بود بسیار کوتاه در باره ملیت و البته مهمترین آثار یا جوایز سوژهها اطلاعاتی در کتاب (به صورت پاورقی) درج میشد (من برای شناخت بیشتر افراد، بارها به منابع مختلف مراجعه کردم). کاش عکسهای کتاب بیشتر بود و بعد به نظرم رسیده بود که کاش کسی چنین کتابی را با مایه قرار دادن برنامه کار و عادات روزانه بزرگان کشور خودمان - از شعرا و نویسندگان و روزنامهنگاران و هنرمندان و استادان موفق و مشهور دانشگاه و حوزه (چه در گذشته و چه در قید حیات) – تالیف میکرد و مینوشت.
به هر روی، من از خواندن این کتاب خیلی لذت بردم و از آن خیلی آموختم.
🔶 @mmoeeni1
📚 معرفی کتاب: درباره «آداب روزانه»
اگر سروکارتان با نوشتن و خلاقیت است و دوست دارید با «برنامه» باشید، احتمالا یکی از کتابهایی که باید حتما بخوانید، کتاب «آداب روزانه» است، به زبان دیگر اگر دوست دارید بدانید 161 آدم مشهور که در طول زندگیشان کارهای بزرگ کردهاند، چه عادتهای کاری داشتند یا دارند، باز هم خواندن این کتاب، برایتان مفید خواهد بود؛ از تولستوی گرفته تا کانت و دکارت و کافکا، از انیشتین و کییر کگور گرفته تا فروید و مارکس و جیمز جویس و همینگوی و فلینی و البته از معماری مثل فرانک لوبد رایت گرفته که طراح خانه آبشار (به روایتی مشهورترین ساختمان مسکونی قرن 20) بود تا ژرژ سیمنون با 425 کتاب!
کتاب را «میسن کاری» نوشته و مریم مومنی به فارسی ترجمه و نشر ماهی در 294 صفحه به قیمت 20هزار تومان آن را روانه بازار کتاب کرده. این کتاب را یکی از دوستان عزیزم روز خبرنگار به من هدیه داد (من البته خبرنگار نیستم و تنها شوق نوشتن، گاه محاصرهام میکند!). نسخهای که من دارم، از چاپ دوم است و مال زمستان 94. نوبت خواندناش این روزها رسیده بود. برای خانم مومنی، در توییتر، پیام دادم و بابت ترجمه روان و خوب این کتاب خوب، از او قدردانی کردم. بعد به نظرم رسیده بود که چند پیشنهاد برای ایشان درباره این کتاب بنویسم و شاید یک ایده برای تحقیق برای کسی که اشتیاقاش را داشته باشد.
این کتاب البته صرفا از ساعت خواب و بیدار سوژههایش نمیگوید، از این میگوید که برخی از این سوژه ها چه نظری درباره الهام داشتهاند یا دارند، چگونه روی کار خود تمرکز میکردند یا میکنند، شب یا روز، کدام را، برای کار خلاقانه ترجیح میدهند و اوقات فراغت خود را چگونه سپری میکنند؟
میسن کاری در مقدمه نوشته: «میخواستم نشان دهم که چگونه بینشهای سترگ خلاق از دل کامیابیهای کوچک روزمره سر بر میآورند و چگونه عادات کاری فرد بر نفس کار تاثیر میگذارد و بالعکس.»
به نظرم رسیده بود برای منِ نوعی که بسیاری از این 161 نفر را نمیشناسم، چه خوب بود بسیار کوتاه در باره ملیت و البته مهمترین آثار یا جوایز سوژهها اطلاعاتی در کتاب (به صورت پاورقی) درج میشد (من برای شناخت بیشتر افراد، بارها به منابع مختلف مراجعه کردم). کاش عکسهای کتاب بیشتر بود و بعد به نظرم رسیده بود که کاش کسی چنین کتابی را با مایه قرار دادن برنامه کار و عادات روزانه بزرگان کشور خودمان - از شعرا و نویسندگان و روزنامهنگاران و هنرمندان و استادان موفق و مشهور دانشگاه و حوزه (چه در گذشته و چه در قید حیات) – تالیف میکرد و مینوشت.
به هر روی، من از خواندن این کتاب خیلی لذت بردم و از آن خیلی آموختم.
🔶 @mmoeeni1
🛎 برای اقتصادی که اولویت نخست باشد
در مواجهه با تاکید چندباره رهبری بر اولویت اقتصاد در کشور طی ماههای گذشته، تحلیلگران دو گونه رفتار میتوانند داشته باشند؛ یا این تاکیدها را کنار رفتارهای مخرب سیاسی و اقتصادی دولت قبل قرار دهند که با رویکرد حمایتآمیز یا سکوت مراکز قدرت مواجه بود (نمونه: https://t.me/akbarein/376 ) یا این که اقتضائات گریزناپذیر تبدیل اقتصاد به اولویت نخست کشور را احصا کنند.
مواجهه نوع اول هر چند لازم به نظر میرسد ولی بیتردید کافی نیست. اینکه مدام به یاد بیاوریم که دولت پیشین چه ویرانهای را و چگونه به بارآورده، همه نقشه راه آینده را ترسیم نمیکند؛ نقشهای که کشور را «نجات» دهد.
مواجهه اگر از نوع دوم باشد، احتمالا بسیاری به این نتیجه برسند که بیثباتی در کشور، سم معیشت و اقتصاد قوی است (البته نه برای کسانی که از جنگ و نزاع، تنور معیشتشان گرم میشود)؛ از همین رو «عادی شدن» شرایط کشور از اوجب واجبات است و وقتی توجه کنیم که ایدئولوژی، عموما با شرایط عادی سازگاری ندارد، اهمیت تاکید بر اولویت اقتصاد توسط رهبری روشنتر میشود.
در این نوع مواجهه (احصای الزامات تبدیل اقتصاد به اولویت نخست)، اهمیت برجام برجستهتر میشود؛ از آن رو که برجام خدشه بر «ایرانهراسی» (به عنوان عامل تبدیل ایران به موجودیتی غیرعادی) بود. مهار بر عطش مدیریت فرامرزی و سوگیری در نزاعها بر اساس مذهب، مهم دیگری است که برای «عادی شدن» ضروری مینماید.
برای تبدیل اقتصاد به اولویت نخست باید راه ویژهخواری به اسم متدین و انقلابی بودن افراد بسته شود، باید دستگاههای نظارتی و قضایی طوری رفتار کنند که عامه مردم باور کنند آنچه با آن مبارزه می شود «فساد» است نه «رقیب سیاسی» به بهانه فساد.
آیتالله خامنهای به درستی تاکید دارند که «آمارهای رسمی کشور، شرایط را به سمت حل مشکلات اقتصادی نشان نمی دهند.» این واقعیت تلخ و مهمی است؛ به همین دلیل مهمترین تصمیمهای کشور در سطوح عالی باید «اقتصادی» باشد، باید پرداخت یارانه از سوی اقتصاد به سیاست متوقف شود، باید جنگسالاران از تریبونها دور نگاه داشته شوند؛ آیا چنین است؟
🔶 @mmoeeni1
در مواجهه با تاکید چندباره رهبری بر اولویت اقتصاد در کشور طی ماههای گذشته، تحلیلگران دو گونه رفتار میتوانند داشته باشند؛ یا این تاکیدها را کنار رفتارهای مخرب سیاسی و اقتصادی دولت قبل قرار دهند که با رویکرد حمایتآمیز یا سکوت مراکز قدرت مواجه بود (نمونه: https://t.me/akbarein/376 ) یا این که اقتضائات گریزناپذیر تبدیل اقتصاد به اولویت نخست کشور را احصا کنند.
مواجهه نوع اول هر چند لازم به نظر میرسد ولی بیتردید کافی نیست. اینکه مدام به یاد بیاوریم که دولت پیشین چه ویرانهای را و چگونه به بارآورده، همه نقشه راه آینده را ترسیم نمیکند؛ نقشهای که کشور را «نجات» دهد.
مواجهه اگر از نوع دوم باشد، احتمالا بسیاری به این نتیجه برسند که بیثباتی در کشور، سم معیشت و اقتصاد قوی است (البته نه برای کسانی که از جنگ و نزاع، تنور معیشتشان گرم میشود)؛ از همین رو «عادی شدن» شرایط کشور از اوجب واجبات است و وقتی توجه کنیم که ایدئولوژی، عموما با شرایط عادی سازگاری ندارد، اهمیت تاکید بر اولویت اقتصاد توسط رهبری روشنتر میشود.
در این نوع مواجهه (احصای الزامات تبدیل اقتصاد به اولویت نخست)، اهمیت برجام برجستهتر میشود؛ از آن رو که برجام خدشه بر «ایرانهراسی» (به عنوان عامل تبدیل ایران به موجودیتی غیرعادی) بود. مهار بر عطش مدیریت فرامرزی و سوگیری در نزاعها بر اساس مذهب، مهم دیگری است که برای «عادی شدن» ضروری مینماید.
برای تبدیل اقتصاد به اولویت نخست باید راه ویژهخواری به اسم متدین و انقلابی بودن افراد بسته شود، باید دستگاههای نظارتی و قضایی طوری رفتار کنند که عامه مردم باور کنند آنچه با آن مبارزه می شود «فساد» است نه «رقیب سیاسی» به بهانه فساد.
آیتالله خامنهای به درستی تاکید دارند که «آمارهای رسمی کشور، شرایط را به سمت حل مشکلات اقتصادی نشان نمی دهند.» این واقعیت تلخ و مهمی است؛ به همین دلیل مهمترین تصمیمهای کشور در سطوح عالی باید «اقتصادی» باشد، باید پرداخت یارانه از سوی اقتصاد به سیاست متوقف شود، باید جنگسالاران از تریبونها دور نگاه داشته شوند؛ آیا چنین است؟
🔶 @mmoeeni1
📷 https://goo.gl/Z3VOyB
⚫️ احمدینژاد «به کجا میرود» یا «از کجا آمده است»؟
5 مهر 95، متن اظهارات مقام رهبری درباره توصیه به عدم حضور احمدینژاد در انتخابات منتشر شد. آیتالله خامنهای شرکت وی را در انتخابات به صلاح خود او و کشور ندانسته بود.
6 مهر 95، احمدینژاد نامهای به رهبری نوشت و اعلام کرد: «در عمل به منویات رهبر بزرگوار انقلاب، برنامهای برای حضور در عرصه رقابتهای انتخاباتی سال آینده ندارم.»
23 بهمن 95، احمدینژاد بیانیهای صادر و اعلام کرد: «از هیچ فرد یا جناح و حزب و گروهی حمایت نکرده و نخواهم کرد. این موضع قطعی و غیرقابل تغییر اینجانب است.»
29 اسفند 95، احمدینژاد دو هفته بعد از مانور درختکاری سهگانه (با حضور مشایی و بقایی)، بیانیه تازهای صادر کرد؛ «اینجانب مصمم هستم با استعانت از پروردگار متعال، وظایف سیاسی و اجتماعی خود را در قبال مردم و کشور عزیزم به گونهای انجام دهم که مردم اطمینان یابند افراد صالح از دایره انتخاب آنان کنار گذاشته نخواهند شد ... آقای حمید بقایی فردی صالح، مومن، انقلابی، مردمی، پاک و کارآمد و دلسوز ملت است.»
او «حذف برخی انسانهای صالح از رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری سال 92» (لابد مشایی!) را محدود کردن دایره انتخاب مردم دانسته و مایه عقب افتادن کشور به مدت چهار سال از مسیر پیشرفت!
حالا بسیاری این روزها با این سوال مواجهاند که «احمدینژاد به کجا میرود؟»
اما احتمالا سوال بهتر این است که «احمدینژاد از کجا میآید؟»
کار از کجا شروع شده که احمدینژاد حرف خود را مبنی بر نداشتن برنامه برای حضور در انتخابات دور میزند؟ چرا از برنامه قطعی خود عدول کرده است؟ چرا کسانی که دور سفره او نشستهاند به جای تاویل و تفسیر اظهارات صریح رهبری، تلوّنمزاج سفرهدار را توضیح نمیدهند؟ به چه اعتباری میشود باور کرد همان 23بهمن هم قرارشان این نبود که اول بیانیه عدم حمایت بدهند و بعد بقایی را از صندوقچه بیرون بکشند که مثلا مانور شرایط خاص در عین وفاداری به توصیه رهبری بدهند؟! چرا مشبقنژاد (مشایی، بقایی، احمدینژاد) گمان بردهاند فراتر از دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب، مامن و پایگاه مردماند و باید حق انتخاب شدن داشته باشند؟ اگر نظام به مرحلهای برسد که مشایی و بقایی و احمدینژاد را تایید صلاحیت کند، قطعا کاندیداهای جبهه ملی هم تایید خواهد شد و آن وقت معلوم میشود مشبقنژاد میشود مامن مردم یا یک کاندیدای کراواتی!
کافی بود احمدینژاد را تنها به اتهام تبلیغ علیه نظام و خوار کردناش فقط در فقره عزل وزیر امور خارجه (منوچهر متکی) در حین ماموریت خارجی پای میز محاکمه بکشند – جدای از رسیدگی به سیاهه طولانی مفاسد اقتصادیاش – تا معلوم شود، کسی که این روزها نگران پیشرفت کشور است و درخت را با حلبی توی خاک میکند، باید نگران از پرده برون افتادن سایر مفاسدش و نگران جیره غذایی و ابعاد سلولاش در زندان باشد.
مشبقنژاد رد صلاحیت خواهد شد و چه بسا بسیار پیشتر از اعلام نتایج بررسی صلاحیتها، دمشان چیده شود اما مسئله این است این جریان مسموم و ناخلف، اساسا به چیزی فراتر از انتخابات 96 چشم دوخته است. متن نامه مشایی به خاتمی بسیار روشن نقشه راه را نشان میدهد. هر مواجههای با این جریان، جز درخواست رسیدگی به اتهاماتشان در دادگاه، آنان را طلبکارتر بار خواهد آورد. اگر این ظن وجود دارد که دادگاه محاکمه اینان، به محاکمه نظام منجر خواهد شد، چه باک؟ حتی اگر حساب، ناپاک است، خود نظام اگر از در اصلاح درآید بسیار بهتر خواهد بود تا زمانه و خشم عمومی از در تسویه حساب در آید.
خیلیها باور دارند فرزند ناخلف محصول لقمه حرام است و احمدینژاد هم محصول لقمه حرامی است که به جهاز هاضمه نظام وارد کردند با این ادعا که این لقمه، درمان است، این لقمه از بهشت است و اولیا خواباش را دیدهاند. خیلیها باید از «بصیرت» خود حساب بکشند. باید گوشتی که از لقمه حرام بار آمده، آب شود.
🔶 @mmoeeni1
⚫️ احمدینژاد «به کجا میرود» یا «از کجا آمده است»؟
5 مهر 95، متن اظهارات مقام رهبری درباره توصیه به عدم حضور احمدینژاد در انتخابات منتشر شد. آیتالله خامنهای شرکت وی را در انتخابات به صلاح خود او و کشور ندانسته بود.
6 مهر 95، احمدینژاد نامهای به رهبری نوشت و اعلام کرد: «در عمل به منویات رهبر بزرگوار انقلاب، برنامهای برای حضور در عرصه رقابتهای انتخاباتی سال آینده ندارم.»
23 بهمن 95، احمدینژاد بیانیهای صادر و اعلام کرد: «از هیچ فرد یا جناح و حزب و گروهی حمایت نکرده و نخواهم کرد. این موضع قطعی و غیرقابل تغییر اینجانب است.»
29 اسفند 95، احمدینژاد دو هفته بعد از مانور درختکاری سهگانه (با حضور مشایی و بقایی)، بیانیه تازهای صادر کرد؛ «اینجانب مصمم هستم با استعانت از پروردگار متعال، وظایف سیاسی و اجتماعی خود را در قبال مردم و کشور عزیزم به گونهای انجام دهم که مردم اطمینان یابند افراد صالح از دایره انتخاب آنان کنار گذاشته نخواهند شد ... آقای حمید بقایی فردی صالح، مومن، انقلابی، مردمی، پاک و کارآمد و دلسوز ملت است.»
او «حذف برخی انسانهای صالح از رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری سال 92» (لابد مشایی!) را محدود کردن دایره انتخاب مردم دانسته و مایه عقب افتادن کشور به مدت چهار سال از مسیر پیشرفت!
حالا بسیاری این روزها با این سوال مواجهاند که «احمدینژاد به کجا میرود؟»
اما احتمالا سوال بهتر این است که «احمدینژاد از کجا میآید؟»
کار از کجا شروع شده که احمدینژاد حرف خود را مبنی بر نداشتن برنامه برای حضور در انتخابات دور میزند؟ چرا از برنامه قطعی خود عدول کرده است؟ چرا کسانی که دور سفره او نشستهاند به جای تاویل و تفسیر اظهارات صریح رهبری، تلوّنمزاج سفرهدار را توضیح نمیدهند؟ به چه اعتباری میشود باور کرد همان 23بهمن هم قرارشان این نبود که اول بیانیه عدم حمایت بدهند و بعد بقایی را از صندوقچه بیرون بکشند که مثلا مانور شرایط خاص در عین وفاداری به توصیه رهبری بدهند؟! چرا مشبقنژاد (مشایی، بقایی، احمدینژاد) گمان بردهاند فراتر از دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب، مامن و پایگاه مردماند و باید حق انتخاب شدن داشته باشند؟ اگر نظام به مرحلهای برسد که مشایی و بقایی و احمدینژاد را تایید صلاحیت کند، قطعا کاندیداهای جبهه ملی هم تایید خواهد شد و آن وقت معلوم میشود مشبقنژاد میشود مامن مردم یا یک کاندیدای کراواتی!
کافی بود احمدینژاد را تنها به اتهام تبلیغ علیه نظام و خوار کردناش فقط در فقره عزل وزیر امور خارجه (منوچهر متکی) در حین ماموریت خارجی پای میز محاکمه بکشند – جدای از رسیدگی به سیاهه طولانی مفاسد اقتصادیاش – تا معلوم شود، کسی که این روزها نگران پیشرفت کشور است و درخت را با حلبی توی خاک میکند، باید نگران از پرده برون افتادن سایر مفاسدش و نگران جیره غذایی و ابعاد سلولاش در زندان باشد.
مشبقنژاد رد صلاحیت خواهد شد و چه بسا بسیار پیشتر از اعلام نتایج بررسی صلاحیتها، دمشان چیده شود اما مسئله این است این جریان مسموم و ناخلف، اساسا به چیزی فراتر از انتخابات 96 چشم دوخته است. متن نامه مشایی به خاتمی بسیار روشن نقشه راه را نشان میدهد. هر مواجههای با این جریان، جز درخواست رسیدگی به اتهاماتشان در دادگاه، آنان را طلبکارتر بار خواهد آورد. اگر این ظن وجود دارد که دادگاه محاکمه اینان، به محاکمه نظام منجر خواهد شد، چه باک؟ حتی اگر حساب، ناپاک است، خود نظام اگر از در اصلاح درآید بسیار بهتر خواهد بود تا زمانه و خشم عمومی از در تسویه حساب در آید.
خیلیها باور دارند فرزند ناخلف محصول لقمه حرام است و احمدینژاد هم محصول لقمه حرامی است که به جهاز هاضمه نظام وارد کردند با این ادعا که این لقمه، درمان است، این لقمه از بهشت است و اولیا خواباش را دیدهاند. خیلیها باید از «بصیرت» خود حساب بکشند. باید گوشتی که از لقمه حرام بار آمده، آب شود.
🔶 @mmoeeni1
شین 🤐
📷 https://goo.gl/Z3VOyB ⚫️ احمدینژاد «به کجا میرود» یا «از کجا آمده است»؟ 5 مهر 95، متن اظهارات مقام رهبری درباره توصیه به عدم حضور احمدینژاد در انتخابات منتشر شد. آیتالله خامنهای شرکت وی را در انتخابات به صلاح خود او و کشور ندانسته بود. 6 مهر 95،…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🤥
این ویدئو (آبان 95) به صراحت بدعهدی احمدینژاد را - و دور زدن حرف قبلی خودش را در نامه به رهبری به واسطه حمایت از بقایی - نشان میدهد
🔶 @mmoeeni1
این ویدئو (آبان 95) به صراحت بدعهدی احمدینژاد را - و دور زدن حرف قبلی خودش را در نامه به رهبری به واسطه حمایت از بقایی - نشان میدهد
🔶 @mmoeeni1
⬛️ خاطره میشود
🗞 کمتر از 2 ماه مانده به انتخابات 96:
➖ تیتر اول خبرگزاری فارس: دولت در کلاس اقتصاد مقاومتی «رفوزه» شده است.
🗞 کمتر از 2 ماه مانده به انتخابات 88:
➖ تیتر اول همان خبرگزاری: تمامی آزادگان به دفاع احمدینژاد از مظلومین افتخار میکنند.
👌 خبرگزاری فارس، به وابستگی به سپاه شهرت دارد (ویکیپدیا).
https://goo.gl/iF8whW
🔶 @mmoeeni1
🗞 کمتر از 2 ماه مانده به انتخابات 96:
➖ تیتر اول خبرگزاری فارس: دولت در کلاس اقتصاد مقاومتی «رفوزه» شده است.
🗞 کمتر از 2 ماه مانده به انتخابات 88:
➖ تیتر اول همان خبرگزاری: تمامی آزادگان به دفاع احمدینژاد از مظلومین افتخار میکنند.
👌 خبرگزاری فارس، به وابستگی به سپاه شهرت دارد (ویکیپدیا).
https://goo.gl/iF8whW
🔶 @mmoeeni1
📝 عطاالله مهاجرانی توییت کرده:
حلقه احمدىنژاد به روش ترامپ حرفاى بزرگ و از موضع بالا ميزنند، بدون توجه به دو نكته: يكم در ايران رهبرى محور اداره كشورست و دوم: لولو برد.
🔖 https://twitter.com/MohajeraniSayed/status/845529869958217728
🔶 @mmoeeni1
حلقه احمدىنژاد به روش ترامپ حرفاى بزرگ و از موضع بالا ميزنند، بدون توجه به دو نكته: يكم در ايران رهبرى محور اداره كشورست و دوم: لولو برد.
🔖 https://twitter.com/MohajeraniSayed/status/845529869958217728
🔶 @mmoeeni1
🔵 مسئله چیست؟
کمتر از دو ماه مانده به انتخابات، اصولگرایان هنوز رسما کاندیداهای خود را معرفی نکردهاند؛ «کاندیداها» چون آن طور که مشخص شده، جمنا و پایداری به اجماع نخواهند رسید.
این وضعیت هر دلیلی داشته باشد، یک پیام و یک نتیجه دارد.
پیام آن است که اصولگرایان به پیروزی در این انتخابات امیدی ندارند که چنین کند و دور میجنبند.
نتیجه آن است که وزنه تخریب روحانی را سنگین و سنگینتر کنند، همزمان فضای انتخابات سرد القا شود و محصول این برنامه آن باشد که حتی به بهای کاهش مشارکت در انتخابات، تعداد آرای روحانی نسبت به سال ۹۲ کمتر شود.
این محصول اگر حاصل شود، راه را بر فشار بر روحانی در دور دوم ریاستجمهوریاش هموار میکند.
احتمالا این انتخابات جز انتخاباتی است که میزان مشارکت مردم در آن اولویت نخست نیست، چون اینک استفاده داخلی از محصول انتخابات مهمتر است و نه نمایش بین المللی مردمسالاری؛ به دیگر معنا: اصلاح چیدمان قدرتهای درون نظام اولویت نخست است.
چرایی این مسئله به لزوم کاستن از بار منفی اجبار به «نرمش قهرمانانه» برمیگردد که راه تردید را بر درستی مقابلهجویی با قدرتهای جهانی - فعلا در فقره فعالیتهای هستهای - بسیار تسطیح کرد از جمله داخل خود نظام و این خوشایند نیست!
🔶 @mmoeeni1
کمتر از دو ماه مانده به انتخابات، اصولگرایان هنوز رسما کاندیداهای خود را معرفی نکردهاند؛ «کاندیداها» چون آن طور که مشخص شده، جمنا و پایداری به اجماع نخواهند رسید.
این وضعیت هر دلیلی داشته باشد، یک پیام و یک نتیجه دارد.
پیام آن است که اصولگرایان به پیروزی در این انتخابات امیدی ندارند که چنین کند و دور میجنبند.
نتیجه آن است که وزنه تخریب روحانی را سنگین و سنگینتر کنند، همزمان فضای انتخابات سرد القا شود و محصول این برنامه آن باشد که حتی به بهای کاهش مشارکت در انتخابات، تعداد آرای روحانی نسبت به سال ۹۲ کمتر شود.
این محصول اگر حاصل شود، راه را بر فشار بر روحانی در دور دوم ریاستجمهوریاش هموار میکند.
احتمالا این انتخابات جز انتخاباتی است که میزان مشارکت مردم در آن اولویت نخست نیست، چون اینک استفاده داخلی از محصول انتخابات مهمتر است و نه نمایش بین المللی مردمسالاری؛ به دیگر معنا: اصلاح چیدمان قدرتهای درون نظام اولویت نخست است.
چرایی این مسئله به لزوم کاستن از بار منفی اجبار به «نرمش قهرمانانه» برمیگردد که راه تردید را بر درستی مقابلهجویی با قدرتهای جهانی - فعلا در فقره فعالیتهای هستهای - بسیار تسطیح کرد از جمله داخل خود نظام و این خوشایند نیست!
🔶 @mmoeeni1
Forwarded from فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
📝📝📝کارنامه مردود شورای شهر تهران در چهار دوره گذشته
✍️️محمد درویش
✅چرا باید وضعیت شهرهایی چون #کیگالی، #جیبوتی، #کاراکاس، #نایروبی، #بیروت و #قاهره بهتر از تهران باشد؟!
✅چرا باید تازه ترین رده بندی موسسه معتبر مرسر، نشان دهد که کیفیت زیستن در ۱۹۸ شهر جهان بهتر از تهران است؟
✅چندی پیش که با آقای حقانی، از اعضای شورای شهر تهران گفتگو می کردم که سالها خود، قائم مقام شهرداری تهران هم در سالهای دور بوده؛ می گفت: گردش مالی سالانه شهرداری تهران؛ فقط ۱۸ هزارمیلیارد تومان بودجه رسمی اش نیست! بلکه رقم واقعی به حدود ۵۰ هزار میلیارد تومان، یعنی بیش از سیصد برابر بودجه سالانه سازمان حفاظت محیط زیست است!! شاید تنها ده درصد شهرهایی که در طبقه بندی مرسر از آنها نام برده شده، چنین بودجه ای داشته اند؛ پس چگونه است که وضعیت تهران باید اینگونه خجالت بار باشد و از آن تاسف بارتر آنکه چرا اکثریت نمایندگان شورای شهر باید همچنان حامی چنین مدیریت فاجعه باری باشند؟!
✅چه سندی از این بالاتر، شفاف تر و گویاتر که نشان می دهد اغلب انتخابهای ما در چهار دوره گذشته شوراهای شهر و روستا، انتخابهایی غلط بوده که به جای لحاظ شاخصهای مبتنی بر تخصص و عشق و تعهد داوطلبین، گرایشهای سیاسی، عبادی، نظامی، ورزشی، هنری و قومیتی دست بالا را داشته! نداشته؟
✅اینک موسسه "مرسر" در گزارش سال ۲۰۱۷ خود وین، پایتخت اتریش را با کیفیتترین شهر جهان برای زندگی معرفي كرده و از بين ٢٣١ كشور جهان، متاسفانه تهران در رتبه ۱۹۹ قرار گرفته در همسایگی لوآندا در آنگولا و دارالسلام در تانزانیا! چرا؟
✅واقعاً چقدر خوب که شهرهایی مثل دمشق و کابل و بغداد هم وجود دارند، وگرنه معلوم نبود آیا جایی بود تا تهرانی ها با نگاه به آنجا باز خدا را شکر کنند؟!
✅جالب آنکه وقتی به اغلب شهرهایی که در صدر این سیاهه قرار گرفته اند، چون وین، زوریخ، آمستردام، استکهلم، #اسلو و هلسینکی نگاه می کنیم؛ درمی یابیم که الگوی شهرنشینی در این سکونتگاه ها مبتنی بر طرد خودرومحوری و گسترش حمل و نقل عمومی، پیاده_روی و دوچرخه_سواری و کاهش آلودگی_صوتی استوار است؛ یعنی همان آموزه هایی که در مدیریت شهری تهران، دقیقاً برعکسش در دستور کار قرار داشته و شوربختانه نمایندگان شوراهای شهر بر پایه ملاحظات سیاسی و یا نداشتن فهم دقیق از مبانی شهرسازی در برابر چنین نابخردیهای شرم آوری سکوت کرده اند!
✅خواننده عزیز درویشنامه!
به باور، محمّد_درویش ، این گناه امثال حسین_رضازاده نیست که چرا منفعل رفتار کردند در برابر چنین جنایتهایی! بلکه دقیقاً این گناهِ من و توست که چرا به امثال چنین افرادی که برای کار دیگری ساخته شده بودند، رای دادیم تا هم اعتبار و آبروی آنها برود و هم روزگار شهرمان چنین تیره شود!
✅پس اجازه ندهیم تا دوباره با انتخابهای نادرست یا قهرِ ما از انتخابات، مشتی سیاست بازِ بی تخصص یا چهره های محبوبِ نامرتبط، وارد شوراهای شهر شوند.
✅در پایان، ۱۰ معیاری که بر بنیاد آن، کیفیت شهرهای جهان توسط موسسه مرسر، ارزیابی و رتبه بندی شده، ارایه می شود:
١- فضاي سياسي اجتماعي (ثبات سياسي، جنايات، مبارزه با جنايات...)
٢- شرايط اقتصادي (خدمات بانكي، تبديل ارز....)
٣- شرايط اجتماعي-فرهنگي (سانسور، محدوديت هاي آزادي فردي،....)
٤- سلامتي و بهداشت (سيستم درماني، بيماريهاي واگيردار، سامانه تصفيه پساب و دفع زباله،...)
٥- مدارس و آموزش (استاندارد و دسترسي به مدارس بين المللي،...)
٦- خدمات عمومي و تردد (برق، آب، وسايل نقليه عمومي، تراكم ترافيك، استفاده از دوچرخه و ...)
٧- سرگرمي (رستورانها، تئاتر، سينما، مراكز ورزشي و تفريحي،...)
٨- كالاهاي اساسي مصرفي (دسترسي به مواد غذايي و كالاهاي مورد مصرف روزانه، خودروها،...)
٩- مسكن (خانه و آپارتمانها، وسايل مورد نياز خانگي، خدمات تعمير و نگهداري،...)
١٠- محيط زيست (اقليم، بلاياي طبيعي...).
www.imercer.com/content/mobility/quality-of-living-city-rankings.html#list
@sahandiranmehr
@MostafaTajzadeh
✍️️محمد درویش
✅چرا باید وضعیت شهرهایی چون #کیگالی، #جیبوتی، #کاراکاس، #نایروبی، #بیروت و #قاهره بهتر از تهران باشد؟!
✅چرا باید تازه ترین رده بندی موسسه معتبر مرسر، نشان دهد که کیفیت زیستن در ۱۹۸ شهر جهان بهتر از تهران است؟
✅چندی پیش که با آقای حقانی، از اعضای شورای شهر تهران گفتگو می کردم که سالها خود، قائم مقام شهرداری تهران هم در سالهای دور بوده؛ می گفت: گردش مالی سالانه شهرداری تهران؛ فقط ۱۸ هزارمیلیارد تومان بودجه رسمی اش نیست! بلکه رقم واقعی به حدود ۵۰ هزار میلیارد تومان، یعنی بیش از سیصد برابر بودجه سالانه سازمان حفاظت محیط زیست است!! شاید تنها ده درصد شهرهایی که در طبقه بندی مرسر از آنها نام برده شده، چنین بودجه ای داشته اند؛ پس چگونه است که وضعیت تهران باید اینگونه خجالت بار باشد و از آن تاسف بارتر آنکه چرا اکثریت نمایندگان شورای شهر باید همچنان حامی چنین مدیریت فاجعه باری باشند؟!
✅چه سندی از این بالاتر، شفاف تر و گویاتر که نشان می دهد اغلب انتخابهای ما در چهار دوره گذشته شوراهای شهر و روستا، انتخابهایی غلط بوده که به جای لحاظ شاخصهای مبتنی بر تخصص و عشق و تعهد داوطلبین، گرایشهای سیاسی، عبادی، نظامی، ورزشی، هنری و قومیتی دست بالا را داشته! نداشته؟
✅اینک موسسه "مرسر" در گزارش سال ۲۰۱۷ خود وین، پایتخت اتریش را با کیفیتترین شهر جهان برای زندگی معرفي كرده و از بين ٢٣١ كشور جهان، متاسفانه تهران در رتبه ۱۹۹ قرار گرفته در همسایگی لوآندا در آنگولا و دارالسلام در تانزانیا! چرا؟
✅واقعاً چقدر خوب که شهرهایی مثل دمشق و کابل و بغداد هم وجود دارند، وگرنه معلوم نبود آیا جایی بود تا تهرانی ها با نگاه به آنجا باز خدا را شکر کنند؟!
✅جالب آنکه وقتی به اغلب شهرهایی که در صدر این سیاهه قرار گرفته اند، چون وین، زوریخ، آمستردام، استکهلم، #اسلو و هلسینکی نگاه می کنیم؛ درمی یابیم که الگوی شهرنشینی در این سکونتگاه ها مبتنی بر طرد خودرومحوری و گسترش حمل و نقل عمومی، پیاده_روی و دوچرخه_سواری و کاهش آلودگی_صوتی استوار است؛ یعنی همان آموزه هایی که در مدیریت شهری تهران، دقیقاً برعکسش در دستور کار قرار داشته و شوربختانه نمایندگان شوراهای شهر بر پایه ملاحظات سیاسی و یا نداشتن فهم دقیق از مبانی شهرسازی در برابر چنین نابخردیهای شرم آوری سکوت کرده اند!
✅خواننده عزیز درویشنامه!
به باور، محمّد_درویش ، این گناه امثال حسین_رضازاده نیست که چرا منفعل رفتار کردند در برابر چنین جنایتهایی! بلکه دقیقاً این گناهِ من و توست که چرا به امثال چنین افرادی که برای کار دیگری ساخته شده بودند، رای دادیم تا هم اعتبار و آبروی آنها برود و هم روزگار شهرمان چنین تیره شود!
✅پس اجازه ندهیم تا دوباره با انتخابهای نادرست یا قهرِ ما از انتخابات، مشتی سیاست بازِ بی تخصص یا چهره های محبوبِ نامرتبط، وارد شوراهای شهر شوند.
✅در پایان، ۱۰ معیاری که بر بنیاد آن، کیفیت شهرهای جهان توسط موسسه مرسر، ارزیابی و رتبه بندی شده، ارایه می شود:
١- فضاي سياسي اجتماعي (ثبات سياسي، جنايات، مبارزه با جنايات...)
٢- شرايط اقتصادي (خدمات بانكي، تبديل ارز....)
٣- شرايط اجتماعي-فرهنگي (سانسور، محدوديت هاي آزادي فردي،....)
٤- سلامتي و بهداشت (سيستم درماني، بيماريهاي واگيردار، سامانه تصفيه پساب و دفع زباله،...)
٥- مدارس و آموزش (استاندارد و دسترسي به مدارس بين المللي،...)
٦- خدمات عمومي و تردد (برق، آب، وسايل نقليه عمومي، تراكم ترافيك، استفاده از دوچرخه و ...)
٧- سرگرمي (رستورانها، تئاتر، سينما، مراكز ورزشي و تفريحي،...)
٨- كالاهاي اساسي مصرفي (دسترسي به مواد غذايي و كالاهاي مورد مصرف روزانه، خودروها،...)
٩- مسكن (خانه و آپارتمانها، وسايل مورد نياز خانگي، خدمات تعمير و نگهداري،...)
١٠- محيط زيست (اقليم، بلاياي طبيعي...).
www.imercer.com/content/mobility/quality-of-living-city-rankings.html#list
@sahandiranmehr
@MostafaTajzadeh
انسان فرآورده است یا فرآیند؟
ما نقاط ضعف انسانها را به دلیل اینکه هر انسانی را یک "فرآورده" میبینیم نه یک "فرآیند" نمیتوانیم تحمل کنیم؛ وقتی ما به هر انسانی به چشم یک فرآورده نگاه کنیم، آن وقت نمیتوانیم انسانهایی را که در آنها نقاط ضعفی میبینیم، دوست بداریم. هر وقت ما پدیدهای را یک فرآیند ببینیم، یعنی در حال جریان و سیلان دیده باشیم، میتوانیم به آن محبت داشته باشیم، ولی اگر به چشم یک فرآورده و محصول به آن نگاه کنیم، نمیتوانیم به آن محبت داشته باشیم. یک کشاورز، تصوری از هندوانهی مطلوب در ذهنش وجود دارد و دوست میدارد که هندوانههای مزرعهاش مطابق آن تصور باشند؛ در تمام مدتی که این هندوانهها در حال رشد و نمو هستند، وقتی آن مزرعهدار به آنها نگاه میکند، هیچکدام از هندوانهها آن هندوانهای که مطلوب اوست، نمیباشد، ولی ناراحت نیست، زیرا میگوید اینها که هنوز کارشان تمام نشده است، اینها هنوز در حال "شدن" هستند و چون هنوز در حال "شدن" هستند، آنها را دوست میدارم ...
🍀 مصطفی ملکیان / تدین تعقلی
🔶 @mmoeeni1
ما نقاط ضعف انسانها را به دلیل اینکه هر انسانی را یک "فرآورده" میبینیم نه یک "فرآیند" نمیتوانیم تحمل کنیم؛ وقتی ما به هر انسانی به چشم یک فرآورده نگاه کنیم، آن وقت نمیتوانیم انسانهایی را که در آنها نقاط ضعفی میبینیم، دوست بداریم. هر وقت ما پدیدهای را یک فرآیند ببینیم، یعنی در حال جریان و سیلان دیده باشیم، میتوانیم به آن محبت داشته باشیم، ولی اگر به چشم یک فرآورده و محصول به آن نگاه کنیم، نمیتوانیم به آن محبت داشته باشیم. یک کشاورز، تصوری از هندوانهی مطلوب در ذهنش وجود دارد و دوست میدارد که هندوانههای مزرعهاش مطابق آن تصور باشند؛ در تمام مدتی که این هندوانهها در حال رشد و نمو هستند، وقتی آن مزرعهدار به آنها نگاه میکند، هیچکدام از هندوانهها آن هندوانهای که مطلوب اوست، نمیباشد، ولی ناراحت نیست، زیرا میگوید اینها که هنوز کارشان تمام نشده است، اینها هنوز در حال "شدن" هستند و چون هنوز در حال "شدن" هستند، آنها را دوست میدارم ...
🍀 مصطفی ملکیان / تدین تعقلی
🔶 @mmoeeni1
📝 مرتضی روحانی نوشته (بر اساس تجربهای واقعی):
✳️ زنی در خیابان پشتی
ناگهان صدای زنی آمد که «خانم واستا» نگاه کردیم دیدیم یک نفر دستش را از پنجره آشپزخانه (از این آشپزخانه های قدیمی که پنجره شان رو به کوچه بود و بوی ناهار و شام را با پیادهها به اشتراک می گذاشت، همانها که در تابستان بادِ کولر پرده شان را از پنجره بیرون می انداخت) بیرون آورده انگار که می خواهد تاکسی بگیرد دائم تکان می دهد. پرده را سرپوش سر کرد و سرش را کمی از پنجره بیرون آورد تا مطمئن شود پیامش را فهمیدهایم. صبر کردیم. چند لحظه بعد زن از در خانه بیرون آمد. با یک پارچ آب و یک لیوان. تند تند پارچ را تکان میداد که یخ داخلش آب را خنکتر کند. ریخت داخل لیوان و به خواهرم که حدودا دو ساله بود داد.
بی مقدمه شروع کرد توضیح دادن که «داشتم غذا درست می کردم یکهو بهانه این بچه را شنیدم». مادرم تازه دوزاریاش افتاد. شروع کرد تشکر کردن. اظهار شرمندگی کردن و توضیح دادن اینکه «این پسرها را می برم کلاس ورزشی همین برِ اتوبان (منظور اتوبان افسریه بود) مسیر ماشین رو نیست. خانه مان آن طرف کانال است. بلوار ابوذر خیابان حبیب. پیاده می رویم و بر میگردیم. دخترک امروز شروع کرد به بهانه گرفتن. تازه اولش هم هست».
هر روز می روید؟
نه، کلاس شان سه روز در هفته است. ساعت ده می برم شان، یا همان جا می نشینم کلاسشان تمام شود یا اگر خریدی چیزی داشته باشم می روم انجام می دهم تا دوازده که برشان گردانم.
خیر است. بچه اند دیگر . خدا حفظ شان کند.
خواهرم آبش را خورد و نق و نق کودکانهاش فرو نشست. ما هم یادم نیست آن روز آب خوردیم یا نه. ولی بعدا حسابی از آن پارچ بهره بردیم!
بعداً یعنی کی؟ یعنی تمام آن تابستان. راستش پس فردای آن روز که دوباره داشتیم همان ساعت از همان کوچه میگذشتیم همان خانم دوباره از پنجره صدایمان کرد. آب نیاورد. شربت آورد. به مادرم گفت:«یک ساعت است فال گوش هستم. گفتم دو تا پسر بچه شر و شور دارند. صدایشان می آید بالاخره. یکی دوباری هم آمدم دم در و نگاهی تا سر کوچه انداختم. گفتم حتما دوباره تشنه شان می شود».
شربت آورد. هول هولکی هم همش نمی زد. خنک بود. معلوم بود از قبل تدارک دیده. یک لیوان هم نبود، سه لیوان در سینی آورده بود. گویی حواسش به کلاس ما و اینکه سریع باید روانه شویم هم بود.ما هم خوردیم. شربت جان بخشی بود.
این قصه تمام تابستان تکرار شد. هر روز که می رفتیم کلاس . دقیقا به همان خانه که می رسیدیم آن خانم می آمد و شربتی، آبی چیزی می آورد. یک روز شربت آبلیمو، یک روز سکنجه بین، یک روز آب معمولی. گاهی شیرینی ای چیزی هم کنارش بود. چرا می آورد؟ نمی دانم. یکی دو روزی نبود. وقتی آمد عذر تقصیر داشت. گفت مسافرت رفته بودیم. راستش ما هم نگرانش شده بودیم. دل است دیگر. بسته می شود به آدمی که محبت دارد.
حالا در این روزها یاد آن زن که حتی چهره اش هم یادم نیست از خاطرم بیرون نمی رود. شده است یکی از قهرمان هایم. دائم فکر می کنم آیا هنوز زنی هست که با صدای نق نق دختر رهگذری تند تند چارقد به سر کند و بدو بدو آب به دستش بدهد؟ اصلا چه کار دارم به دیگران! خودم که مزه آن آب و شربت را چشیدهام آیاحرمتش را نگه میدارم؟ با صدای دخترکی کارهای زمان برایم میایستد؟ فکر میکنم اگر بخواهم صادقانه بگویم جوابش «نه» باشد.
با این احتساب باید بگویم: «کاش جای زنی در خیابان پشتی بودم».
📌 از: https://goo.gl/DYCgF1
🔶 @mmoeeni1
✳️ زنی در خیابان پشتی
ناگهان صدای زنی آمد که «خانم واستا» نگاه کردیم دیدیم یک نفر دستش را از پنجره آشپزخانه (از این آشپزخانه های قدیمی که پنجره شان رو به کوچه بود و بوی ناهار و شام را با پیادهها به اشتراک می گذاشت، همانها که در تابستان بادِ کولر پرده شان را از پنجره بیرون می انداخت) بیرون آورده انگار که می خواهد تاکسی بگیرد دائم تکان می دهد. پرده را سرپوش سر کرد و سرش را کمی از پنجره بیرون آورد تا مطمئن شود پیامش را فهمیدهایم. صبر کردیم. چند لحظه بعد زن از در خانه بیرون آمد. با یک پارچ آب و یک لیوان. تند تند پارچ را تکان میداد که یخ داخلش آب را خنکتر کند. ریخت داخل لیوان و به خواهرم که حدودا دو ساله بود داد.
بی مقدمه شروع کرد توضیح دادن که «داشتم غذا درست می کردم یکهو بهانه این بچه را شنیدم». مادرم تازه دوزاریاش افتاد. شروع کرد تشکر کردن. اظهار شرمندگی کردن و توضیح دادن اینکه «این پسرها را می برم کلاس ورزشی همین برِ اتوبان (منظور اتوبان افسریه بود) مسیر ماشین رو نیست. خانه مان آن طرف کانال است. بلوار ابوذر خیابان حبیب. پیاده می رویم و بر میگردیم. دخترک امروز شروع کرد به بهانه گرفتن. تازه اولش هم هست».
هر روز می روید؟
نه، کلاس شان سه روز در هفته است. ساعت ده می برم شان، یا همان جا می نشینم کلاسشان تمام شود یا اگر خریدی چیزی داشته باشم می روم انجام می دهم تا دوازده که برشان گردانم.
خیر است. بچه اند دیگر . خدا حفظ شان کند.
خواهرم آبش را خورد و نق و نق کودکانهاش فرو نشست. ما هم یادم نیست آن روز آب خوردیم یا نه. ولی بعدا حسابی از آن پارچ بهره بردیم!
بعداً یعنی کی؟ یعنی تمام آن تابستان. راستش پس فردای آن روز که دوباره داشتیم همان ساعت از همان کوچه میگذشتیم همان خانم دوباره از پنجره صدایمان کرد. آب نیاورد. شربت آورد. به مادرم گفت:«یک ساعت است فال گوش هستم. گفتم دو تا پسر بچه شر و شور دارند. صدایشان می آید بالاخره. یکی دوباری هم آمدم دم در و نگاهی تا سر کوچه انداختم. گفتم حتما دوباره تشنه شان می شود».
شربت آورد. هول هولکی هم همش نمی زد. خنک بود. معلوم بود از قبل تدارک دیده. یک لیوان هم نبود، سه لیوان در سینی آورده بود. گویی حواسش به کلاس ما و اینکه سریع باید روانه شویم هم بود.ما هم خوردیم. شربت جان بخشی بود.
این قصه تمام تابستان تکرار شد. هر روز که می رفتیم کلاس . دقیقا به همان خانه که می رسیدیم آن خانم می آمد و شربتی، آبی چیزی می آورد. یک روز شربت آبلیمو، یک روز سکنجه بین، یک روز آب معمولی. گاهی شیرینی ای چیزی هم کنارش بود. چرا می آورد؟ نمی دانم. یکی دو روزی نبود. وقتی آمد عذر تقصیر داشت. گفت مسافرت رفته بودیم. راستش ما هم نگرانش شده بودیم. دل است دیگر. بسته می شود به آدمی که محبت دارد.
حالا در این روزها یاد آن زن که حتی چهره اش هم یادم نیست از خاطرم بیرون نمی رود. شده است یکی از قهرمان هایم. دائم فکر می کنم آیا هنوز زنی هست که با صدای نق نق دختر رهگذری تند تند چارقد به سر کند و بدو بدو آب به دستش بدهد؟ اصلا چه کار دارم به دیگران! خودم که مزه آن آب و شربت را چشیدهام آیاحرمتش را نگه میدارم؟ با صدای دخترکی کارهای زمان برایم میایستد؟ فکر میکنم اگر بخواهم صادقانه بگویم جوابش «نه» باشد.
با این احتساب باید بگویم: «کاش جای زنی در خیابان پشتی بودم».
📌 از: https://goo.gl/DYCgF1
🔶 @mmoeeni1
☑️ این طبقه اول است
پیشتر هم نوشتم که اصولگرایان به پیروزی در انتخابات فکر نمیکنند (دور از دسترسشان است)؛ بیشتر از آن رو که کُند عمل کردهاند و این منتج به این خواهد شد که تخریب روحانی را برای کم کردن از آرای او، هدف اصلی خود قرار دهند.
این جریان سیاسی به رغم حضور بیرقیب در صدر و بدنه نهادهای موثر و پرشُمار غیرانتخابی، در سطح ملی (به طور مشخص در انتخابات ریاست جمهوری) فاقد پایگاه اجتماعی است. این ضعف به مدد نظارت استصوابی، تا حد قابل ملاحظهای در انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری، جبران شده و در انتخابات ریاستجمهوری هم دایره صاحبان صلاحیت، هر بار تنگ و تنگتر شده است تا جایی که اکنون تصور تایید صلاحیت کسی از بزرگان و سابقون جریان سیاسی اصلاحطلب برای انتخابات ریاستجمهوری، محال مینُماید. در میدان چنین کارزاری نابرابر، ظهور اتوپیا (آرمانشهر) تازهای به اسم «اقتصاد مقاومتی» نیز به کمک «اصولگرایی» آمده است؛ مدح و ثنای «اقتصاد مقاومتی» توسط خطبا و سخنرانان و رسانههای همسو و همسود، به عنوان گنج تازهیافته نجات ملت و میهن، در پس خود قصد دارد موج تخریب دولت را بلند کند اگر چه، و چه بسا، در واقع امر، «اقتصاد مقاومتی» داروی شفابخش اقتصاد باشد.
آمدن رییسی هم به گمانم مویدی بر این پیشبینی است؛ رییسی نه چهره قالیباف و محسن رضایی را دارد و نه سابقهای که بتوان با تاکید و تکیه بر آن، سخن از قدرت اجراییاش گفت. اگر نه همه کسانی که در مجمع جمنا به رییسی رای دادهاند، لااقل مهندسان این جریان، قصد دارند در جای خالی مرحوم واعظطبسی درجوار مدفن امام هشتم، بنایی برپا کنند که اساسا انتخابات 96 فقط طبقه اول آن است و لزومی هم ندارد به تابلوی «پیروزی» مزین شود!
توزیع «آرد متبرک» و انتشار عکس جناب رییسی کنار خانوادههای محروم مشهد، البته با روندی که مامون (خلیفه عباسی) برای سود بردن از وجاهت و نفوذ معنوی و نرم امام رضا علیهالسلام به کار برد، فاصله زیادی دارد ولی جوهر کار یکی است؛ «بر ساختن بنا روی پایگاه اجتماعی کسی که عزت دارد برای انتفاع کسی که پایگاه اجتماعی لرزانی دارد یا اصلا آن را ندارد.»
جریان اصولگرا چند سالی است به مدد توزیع پول در مناطق محروم مشهد، نتیجه انتخابات شورای شهر و مجلس را در این شهر، به نفع خود رقم زده است (قبلا در این باره با ذکر جزییات بیشتری نوشته بودم). لابد کسانی در جمنا از اثربخش بودن این نسخه در سطح ملی ناامید نیستند! اما آن بنایی که مهندسان جمنا در جای خالی مرحوم واعظطبسی درجوار مدفن امام هشتم، میسازند که انتخابات 96 فقط طبقه اول آن است، تا کجا بالا میرود؟
با وجود اینکه کسانی معتقدند شکست رییسی در انتخابات، پایان احتمال «رهبر» شدن اوست؛ مصرّم این احتمال را یادآوری کنم که این انتخابات، از قضا فرصتی کمنظیر برای شناساندن دیدگاههای «انقلابی» او به جامعه است تا راه برای رهبر شدن او هموار شود. اینک سال 68 نیست که ناگهان و به مدد خاطرهای، رهبری نظام برای بیش از ربع قرن بعدی تعیین شود. زمینهسازی اجتماعی ضروریتر از همیشه است و ترکیب کلی مجلس خبرگان هم چنان حاصل نیامده که به دنبال کسانی غیر از امثال رییسی باشد ولی این مجلس، برای تصمیم خود نیاز به پشتیبانی اجتماعی، هر چند ضعیف ولی پرسروصدا دارد. تحقق این نقشه البته به جزییات نقشه راه تبلیغاتی جناب رییسی بستگی دارد که تاکنون، متکی بر ابزارهای قدیمی (توزیع آرد و عکس با فقرا) بوده است. این نقشه راه باید بدنه اجتماعی اصولگرایان را از طیف حامی قالیباف مثلا تکنوکرات گرفته تا افراطیون حامی جلیلی، در یک نخ تسبیح گردآورد. بعد از آن برای مجلس خبرگان رهبری، که آخرین نفر انتخابات پایتخت (جنتی) را بر صدر مجلس نشانده، فرقی نمیکند رییسی به روحانی ببازد (که میبازد) یا نبازد!
به طور واضحی، این نقشه چند لایه را، بالا و بالارفتن رای روحانی، با دشواری مواجه خواهد کرد.
🔶 @mmoeeni1
پیشتر هم نوشتم که اصولگرایان به پیروزی در انتخابات فکر نمیکنند (دور از دسترسشان است)؛ بیشتر از آن رو که کُند عمل کردهاند و این منتج به این خواهد شد که تخریب روحانی را برای کم کردن از آرای او، هدف اصلی خود قرار دهند.
این جریان سیاسی به رغم حضور بیرقیب در صدر و بدنه نهادهای موثر و پرشُمار غیرانتخابی، در سطح ملی (به طور مشخص در انتخابات ریاست جمهوری) فاقد پایگاه اجتماعی است. این ضعف به مدد نظارت استصوابی، تا حد قابل ملاحظهای در انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری، جبران شده و در انتخابات ریاستجمهوری هم دایره صاحبان صلاحیت، هر بار تنگ و تنگتر شده است تا جایی که اکنون تصور تایید صلاحیت کسی از بزرگان و سابقون جریان سیاسی اصلاحطلب برای انتخابات ریاستجمهوری، محال مینُماید. در میدان چنین کارزاری نابرابر، ظهور اتوپیا (آرمانشهر) تازهای به اسم «اقتصاد مقاومتی» نیز به کمک «اصولگرایی» آمده است؛ مدح و ثنای «اقتصاد مقاومتی» توسط خطبا و سخنرانان و رسانههای همسو و همسود، به عنوان گنج تازهیافته نجات ملت و میهن، در پس خود قصد دارد موج تخریب دولت را بلند کند اگر چه، و چه بسا، در واقع امر، «اقتصاد مقاومتی» داروی شفابخش اقتصاد باشد.
آمدن رییسی هم به گمانم مویدی بر این پیشبینی است؛ رییسی نه چهره قالیباف و محسن رضایی را دارد و نه سابقهای که بتوان با تاکید و تکیه بر آن، سخن از قدرت اجراییاش گفت. اگر نه همه کسانی که در مجمع جمنا به رییسی رای دادهاند، لااقل مهندسان این جریان، قصد دارند در جای خالی مرحوم واعظطبسی درجوار مدفن امام هشتم، بنایی برپا کنند که اساسا انتخابات 96 فقط طبقه اول آن است و لزومی هم ندارد به تابلوی «پیروزی» مزین شود!
توزیع «آرد متبرک» و انتشار عکس جناب رییسی کنار خانوادههای محروم مشهد، البته با روندی که مامون (خلیفه عباسی) برای سود بردن از وجاهت و نفوذ معنوی و نرم امام رضا علیهالسلام به کار برد، فاصله زیادی دارد ولی جوهر کار یکی است؛ «بر ساختن بنا روی پایگاه اجتماعی کسی که عزت دارد برای انتفاع کسی که پایگاه اجتماعی لرزانی دارد یا اصلا آن را ندارد.»
جریان اصولگرا چند سالی است به مدد توزیع پول در مناطق محروم مشهد، نتیجه انتخابات شورای شهر و مجلس را در این شهر، به نفع خود رقم زده است (قبلا در این باره با ذکر جزییات بیشتری نوشته بودم). لابد کسانی در جمنا از اثربخش بودن این نسخه در سطح ملی ناامید نیستند! اما آن بنایی که مهندسان جمنا در جای خالی مرحوم واعظطبسی درجوار مدفن امام هشتم، میسازند که انتخابات 96 فقط طبقه اول آن است، تا کجا بالا میرود؟
با وجود اینکه کسانی معتقدند شکست رییسی در انتخابات، پایان احتمال «رهبر» شدن اوست؛ مصرّم این احتمال را یادآوری کنم که این انتخابات، از قضا فرصتی کمنظیر برای شناساندن دیدگاههای «انقلابی» او به جامعه است تا راه برای رهبر شدن او هموار شود. اینک سال 68 نیست که ناگهان و به مدد خاطرهای، رهبری نظام برای بیش از ربع قرن بعدی تعیین شود. زمینهسازی اجتماعی ضروریتر از همیشه است و ترکیب کلی مجلس خبرگان هم چنان حاصل نیامده که به دنبال کسانی غیر از امثال رییسی باشد ولی این مجلس، برای تصمیم خود نیاز به پشتیبانی اجتماعی، هر چند ضعیف ولی پرسروصدا دارد. تحقق این نقشه البته به جزییات نقشه راه تبلیغاتی جناب رییسی بستگی دارد که تاکنون، متکی بر ابزارهای قدیمی (توزیع آرد و عکس با فقرا) بوده است. این نقشه راه باید بدنه اجتماعی اصولگرایان را از طیف حامی قالیباف مثلا تکنوکرات گرفته تا افراطیون حامی جلیلی، در یک نخ تسبیح گردآورد. بعد از آن برای مجلس خبرگان رهبری، که آخرین نفر انتخابات پایتخت (جنتی) را بر صدر مجلس نشانده، فرقی نمیکند رییسی به روحانی ببازد (که میبازد) یا نبازد!
به طور واضحی، این نقشه چند لایه را، بالا و بالارفتن رای روحانی، با دشواری مواجه خواهد کرد.
🔶 @mmoeeni1
شین 🤐
☑️ این طبقه اول است پیشتر هم نوشتم که اصولگرایان به پیروزی در انتخابات فکر نمیکنند (دور از دسترسشان است)؛ بیشتر از آن رو که کُند عمل کردهاند و این منتج به این خواهد شد که تخریب روحانی را برای کم کردن از آرای او، هدف اصلی خود قرار دهند. این جریان سیاسی…
🔴 یکی از دوستان پرسیده: شما که چنین راه رای مردم را برای تغییر، پر از موانع بزرگ میدانید، چرا باز از رای دادن به روحانی نوشتهاید؟ چرا هنوز باید رای داد؟
یاد این پاراگراف از کتاب «افسوس برای نرگسهای افغانستان» (نوشته ژیلا بنییعقوب) میافتم:
«روزی که طالبان ابتدای دره پنجشیر را تصرف کردند، احمدشاه مسعود ... گفت: «حتی اگر به اندازه این کلاه که بر سر دارم، خاک کشورم در اختیارم باشد، میایستم و از سرزمینم دفاع میکنم و نمیگذارم طالبان آن را بگیرند.» مسعود بعد از گفتن این حرفها کلاهش را برداشت و بر زمین گذاشت و دیگر هیچ نگفت. تمام سخنرانی مسعود همین بود.»
به گمانم، اگر همه جواز من برای اصلاح و تغییر، یک برگه رای برای امثال حسن روحانی باشد، باید بایستم و از حقم دفاع کنم و نگذارم «طالبان» آن را بگیرد.
🔶 @mmoeeni1
یاد این پاراگراف از کتاب «افسوس برای نرگسهای افغانستان» (نوشته ژیلا بنییعقوب) میافتم:
«روزی که طالبان ابتدای دره پنجشیر را تصرف کردند، احمدشاه مسعود ... گفت: «حتی اگر به اندازه این کلاه که بر سر دارم، خاک کشورم در اختیارم باشد، میایستم و از سرزمینم دفاع میکنم و نمیگذارم طالبان آن را بگیرند.» مسعود بعد از گفتن این حرفها کلاهش را برداشت و بر زمین گذاشت و دیگر هیچ نگفت. تمام سخنرانی مسعود همین بود.»
به گمانم، اگر همه جواز من برای اصلاح و تغییر، یک برگه رای برای امثال حسن روحانی باشد، باید بایستم و از حقم دفاع کنم و نگذارم «طالبان» آن را بگیرد.
🔶 @mmoeeni1
✳️ «اخلاق عاشقی، ادب عاشقی»
از مصطفی ملکیان مقاله «اخلاق عاشقی، ادب عاشقی» در شماره نوروزی مجله اندیشه پویا (شماره 41، صفحه 88)، چاپ شده است؛ مقالهای که به نظر میرسد به عنوان پیشنیاز برای درک بهتر آنچه قبلا به صورت ناقص از وی زیر عنوان «ازدواج وفادارانه» منتشر شده، باید مورد مطالعه قرار گیرد. فارغ از ربط این مقاله و آن گفتار، این مقاله به تنهایی به لحاظ آنچه از اخلاق و آداب عاشقی در آن است، واجد ارزشی فراوان برای «جویندگان» خواهد بود.
او با شمردن انواع عشق، اشاره دارد که در این مقاله، منظور از عشق، عشق همراه با غریزه جنسی یک انسان به انسان دیگر است؛ عشق اروتیک.
ملکیان سپس این عشق را دارای سه مولفه میداند:
🔹 مولفه اول آن شور و شیدایی است،
🔹 مولفه دوم آن، تعهد و التزام است و این که من همه مثبتات زندگی معشوق را مثبتات زندگی خود و همه منفیات زندگی او را منفیات زندگی خود تلقی کنم و
🔹 مولفه سوم محرمیّت است؛ یعنی من بتوانم ذهن و روانم را پیش کسی که به او عشق میورزم، شفاف و کریستالی کنم و سر سوزنی خودم را در مواجهه با او سانسور نکنم.
او سپس با تفکیک بین اخلاق عاشقی و ادب عاشقی مینویسد: منظور از ادب عاشقی یعنی آن چه عاشق باید رعایت کند و در مقام عمل به آن التزام بورزد تا به موفقیت فرایند عاشقی لطمه نزند و این فرایند را به شکست نکشاند. اخلاق عاشقی اما کاری با موفقیت و عدم موفقیت ندارد؛ دغدغهاش این است که عاشق چونان عشق بورزد که وظیفه اخلاقیاش را انجام داده و فضایل اخلاقی را زیر پا نگذاشته باشد.
برای آنکه علاقمندان، و کسانی را که مسئله برایشان «مهم» است، تحریص به مطالعه کامل مقاله کنم، بیش از این درباره آن نمینویسم!
مجله اندیشه پویا را میتوانید از اینجا نیز تهیه کنید (پرونده ویژه این شماره، «عشق» است):
👉 https://goo.gl/FiiDMo
🔺 بخشی کوتاه از مقاله در کانال مجله:
👉 https://t.me/andishepouya/490
🔶 @mmoeeni1
از مصطفی ملکیان مقاله «اخلاق عاشقی، ادب عاشقی» در شماره نوروزی مجله اندیشه پویا (شماره 41، صفحه 88)، چاپ شده است؛ مقالهای که به نظر میرسد به عنوان پیشنیاز برای درک بهتر آنچه قبلا به صورت ناقص از وی زیر عنوان «ازدواج وفادارانه» منتشر شده، باید مورد مطالعه قرار گیرد. فارغ از ربط این مقاله و آن گفتار، این مقاله به تنهایی به لحاظ آنچه از اخلاق و آداب عاشقی در آن است، واجد ارزشی فراوان برای «جویندگان» خواهد بود.
او با شمردن انواع عشق، اشاره دارد که در این مقاله، منظور از عشق، عشق همراه با غریزه جنسی یک انسان به انسان دیگر است؛ عشق اروتیک.
ملکیان سپس این عشق را دارای سه مولفه میداند:
🔹 مولفه اول آن شور و شیدایی است،
🔹 مولفه دوم آن، تعهد و التزام است و این که من همه مثبتات زندگی معشوق را مثبتات زندگی خود و همه منفیات زندگی او را منفیات زندگی خود تلقی کنم و
🔹 مولفه سوم محرمیّت است؛ یعنی من بتوانم ذهن و روانم را پیش کسی که به او عشق میورزم، شفاف و کریستالی کنم و سر سوزنی خودم را در مواجهه با او سانسور نکنم.
او سپس با تفکیک بین اخلاق عاشقی و ادب عاشقی مینویسد: منظور از ادب عاشقی یعنی آن چه عاشق باید رعایت کند و در مقام عمل به آن التزام بورزد تا به موفقیت فرایند عاشقی لطمه نزند و این فرایند را به شکست نکشاند. اخلاق عاشقی اما کاری با موفقیت و عدم موفقیت ندارد؛ دغدغهاش این است که عاشق چونان عشق بورزد که وظیفه اخلاقیاش را انجام داده و فضایل اخلاقی را زیر پا نگذاشته باشد.
برای آنکه علاقمندان، و کسانی را که مسئله برایشان «مهم» است، تحریص به مطالعه کامل مقاله کنم، بیش از این درباره آن نمینویسم!
مجله اندیشه پویا را میتوانید از اینجا نیز تهیه کنید (پرونده ویژه این شماره، «عشق» است):
👉 https://goo.gl/FiiDMo
🔺 بخشی کوتاه از مقاله در کانال مجله:
👉 https://t.me/andishepouya/490
🔶 @mmoeeni1
Fidibo
ماهنامه اندیشه پویا - شماره ۴۱ (نسخه PDF)
در این شماره میخوانید:
ماجرای برجام زنانه: گفتوگو با شهیندخت مولاوردی معاون زنان رئیسجمهور
کلوزآپ آقای کارگردان: گزارشی از زندگی عباس کیارستمی
سال گذشته سال بازگشت دوبارۀ هویتطلبی بود
روشنفکران ناسیونالیسم: مقالهای از جرج ارول به ترجمهی عزتالله…
ماجرای برجام زنانه: گفتوگو با شهیندخت مولاوردی معاون زنان رئیسجمهور
کلوزآپ آقای کارگردان: گزارشی از زندگی عباس کیارستمی
سال گذشته سال بازگشت دوبارۀ هویتطلبی بود
روشنفکران ناسیونالیسم: مقالهای از جرج ارول به ترجمهی عزتالله…
✅ تراز تجاری ایران بدون نفت پس از 62 سال در سال 94 و 95 مثبت شد.
آخرین باری که صادرات بیشتر از واردات شد در دولت مصدق بود!
#با_روحانی_تا_1400
📌 از: https://goo.gl/3szNnj
🔶 @mmoeeni1
آخرین باری که صادرات بیشتر از واردات شد در دولت مصدق بود!
#با_روحانی_تا_1400
📌 از: https://goo.gl/3szNnj
🔶 @mmoeeni1
📷 https://goo.gl/TFxlr4
📝 فرناز سیفی نوشته:
اسمش کارمه خاسون بود. اولین زنی که در اسپانیا به سمت وزارت دفاع رسید. در سال ۲۰۰۸، وقتی در کابینهی سوسیالیست زاپاترو وزیر دفاع شد، ۳۷ ساله بود. دکترای حقوق داشت و سالها بود در حزب سوسیالیست اسپانیا عضویت داشت، نماینده مجلس بود و قائممقام مجلس نمایندگان و وزیر مسکن. وقتی زاپاترو او را به سمت وزارت دفاع منصوب کرد، هفت ماهه باردار بود، در جواب سوال رسانهها که پدر بچه کیست، گفت این مساله شخصی زندگی اوست و گمان نمیکند به دیگران مربوط باشد. در اوج بارداریاش به افغانستان رفت تا از نیروها و قرارگاههای اسپانیا در افغانستان بازدید کند. وقتی تصاویرش منتشر شد که با شکم برآمده از نیروهای نظامی سان میدید، در هلند دانشجو بودم. یکی از اساتیدمان سر کلاس تصویرش را نشان داد، داشت برایمان توضیح میداد «اتفاق تازه» در هر عرصه یا «اولین» یا «تابوشکنی» را باید چطور پوشش داد. جوان بودم، ۱ سال بود که از ایران آمده بودم، بهرغم همهی سبقهی کنشگریام و خواندهها و شانس کار و معاشرت با بعضی از بهترین آدمهای سرزمینام، هنوز ذهنم پر بود از کلیشه. هنوز زیاد پیش میآمد که ناگهان در مواجهه با چیزی غیرقابلانتظار، دهنم باز میماند و مبهوت میشدم و طول میکشید ذهنم هضم کند که «پس اینجوری هم شدنی است»... از توضیحات آن روز استاد چیزی یادم نمانده است، مدت طولانی مبهوت تصویر این زن و شکم باردارش مانده بودم که وزیر «وزارتخانهای مردانه» شده بود و در یکی از مردسالارترین فضاها(ارتش) از نیروهای تحت وزارتاش سان و احترام نظامی میدید. تصویرش مثل پتکی بر فرق سرم بود. عجیب بود و غریب و تازه و دور، خیلی دور... همهی این سالها این تصویر، از مجموعهی معدود تصاویر ماندگار پس ذهنم شده است که فراموش نکردم. تصویری کلیدی در درهمشکستن بعضی کلیشههای ذهنیام بود و باقی ماند. کارمه خاسون از کودکی به نوعی بیماری قلبی مبتلا بود. از کودکی پزشکان توصیه کرده بودند کارهای استرسزا و پرمسئولیت قبول نکند و هیچوقت گوش نکرده بود. دیروز جنازهاش را در خانهاش پیدا کردند. در سن ۴۶ سالگی قلب ضعیفاش بالاخره از تپیدن ایستاد و زنی که اولین وزیردفاع زن تاریخ کشورش و جوانترین عضو کابینه بود و سالها هر روز زندگیاش، مستقل و روپا و بیتوجه به کلیشهها زیسته بود، از دنیا رفت. این سالها هر جا زنی اسپانیایی را دیدم، شنیدم که او را دوست داشت و ستایش میکرد. تصویرش از یادم نرفت، و نخواهد رفت.
📌 از: https://goo.gl/NZbVwu
🔶 @mmoeeni1
📝 فرناز سیفی نوشته:
اسمش کارمه خاسون بود. اولین زنی که در اسپانیا به سمت وزارت دفاع رسید. در سال ۲۰۰۸، وقتی در کابینهی سوسیالیست زاپاترو وزیر دفاع شد، ۳۷ ساله بود. دکترای حقوق داشت و سالها بود در حزب سوسیالیست اسپانیا عضویت داشت، نماینده مجلس بود و قائممقام مجلس نمایندگان و وزیر مسکن. وقتی زاپاترو او را به سمت وزارت دفاع منصوب کرد، هفت ماهه باردار بود، در جواب سوال رسانهها که پدر بچه کیست، گفت این مساله شخصی زندگی اوست و گمان نمیکند به دیگران مربوط باشد. در اوج بارداریاش به افغانستان رفت تا از نیروها و قرارگاههای اسپانیا در افغانستان بازدید کند. وقتی تصاویرش منتشر شد که با شکم برآمده از نیروهای نظامی سان میدید، در هلند دانشجو بودم. یکی از اساتیدمان سر کلاس تصویرش را نشان داد، داشت برایمان توضیح میداد «اتفاق تازه» در هر عرصه یا «اولین» یا «تابوشکنی» را باید چطور پوشش داد. جوان بودم، ۱ سال بود که از ایران آمده بودم، بهرغم همهی سبقهی کنشگریام و خواندهها و شانس کار و معاشرت با بعضی از بهترین آدمهای سرزمینام، هنوز ذهنم پر بود از کلیشه. هنوز زیاد پیش میآمد که ناگهان در مواجهه با چیزی غیرقابلانتظار، دهنم باز میماند و مبهوت میشدم و طول میکشید ذهنم هضم کند که «پس اینجوری هم شدنی است»... از توضیحات آن روز استاد چیزی یادم نمانده است، مدت طولانی مبهوت تصویر این زن و شکم باردارش مانده بودم که وزیر «وزارتخانهای مردانه» شده بود و در یکی از مردسالارترین فضاها(ارتش) از نیروهای تحت وزارتاش سان و احترام نظامی میدید. تصویرش مثل پتکی بر فرق سرم بود. عجیب بود و غریب و تازه و دور، خیلی دور... همهی این سالها این تصویر، از مجموعهی معدود تصاویر ماندگار پس ذهنم شده است که فراموش نکردم. تصویری کلیدی در درهمشکستن بعضی کلیشههای ذهنیام بود و باقی ماند. کارمه خاسون از کودکی به نوعی بیماری قلبی مبتلا بود. از کودکی پزشکان توصیه کرده بودند کارهای استرسزا و پرمسئولیت قبول نکند و هیچوقت گوش نکرده بود. دیروز جنازهاش را در خانهاش پیدا کردند. در سن ۴۶ سالگی قلب ضعیفاش بالاخره از تپیدن ایستاد و زنی که اولین وزیردفاع زن تاریخ کشورش و جوانترین عضو کابینه بود و سالها هر روز زندگیاش، مستقل و روپا و بیتوجه به کلیشهها زیسته بود، از دنیا رفت. این سالها هر جا زنی اسپانیایی را دیدم، شنیدم که او را دوست داشت و ستایش میکرد. تصویرش از یادم نرفت، و نخواهد رفت.
📌 از: https://goo.gl/NZbVwu
🔶 @mmoeeni1
احمدینژاد در انتخابات ثبتنام کرد؛ بر خلاف توصیه صریح رهبری و بر خلاف نامه 6 مهرماه خودش
#رفسنجانی خدابیامرز و #میرحسین ِ محصور و #خاتمیِ ممنوع، #احمدینژاد رو خوب شناخته بودند یا شما حزباللهیها و اصولگراها؟
#روز_رسوایی
#انتخابات
https://twitter.com/mmoeeni/status/852060357149552640
🔶 @mmoeeni1
#رفسنجانی خدابیامرز و #میرحسین ِ محصور و #خاتمیِ ممنوع، #احمدینژاد رو خوب شناخته بودند یا شما حزباللهیها و اصولگراها؟
#روز_رسوایی
#انتخابات
https://twitter.com/mmoeeni/status/852060357149552640
🔶 @mmoeeni1