⭕️ هزینه با درآمد فرق دارد!
علیرضا نامورحقیقی خیلی خوب نوشته:
«مغلطه دیگر (سعید) جلیلی هموزن دانستن ملی شدن صنعت نفت با صنعت هستهایست در حالیکه نفت مهمترین منبع #درآمد ایرانیها بود اما غنیسازی، مهمترین #هزینه ملی ما.»
https://twitter.com/namvarha/status/843207366942310400
✅ @mmoeeni1
علیرضا نامورحقیقی خیلی خوب نوشته:
«مغلطه دیگر (سعید) جلیلی هموزن دانستن ملی شدن صنعت نفت با صنعت هستهایست در حالیکه نفت مهمترین منبع #درآمد ایرانیها بود اما غنیسازی، مهمترین #هزینه ملی ما.»
https://twitter.com/namvarha/status/843207366942310400
✅ @mmoeeni1
⚫️ فاشیستها
از سعید حجاریان در شماره اخیر مجله اندیشهپویا (شماره 41) مقالهای چاپ شده با عنوان «از مافیا تا فاشیسم» با این زیر تیتر که «امسال از پیوند پوپولیسم و مافیا و ظهور دوباره فاشیسم در جهان بسیار گفته شد اما قوام فاشیسم به چیست؟»
او در این مقاله به روند تاریخی شکلگیری فاشیسم در ایتالیا پرداخته و در معرفی آن نوشته: «موسولینی بر دو نکته تاکید داشت: اول نوعی ناسیونالیسم افراطی شبهمذهبی و دوم گونهای از مساواتگرایی بدوی و صیقلنایافته منهای آزادی و ریشههای حقوق بشری.» او ادامه داده: «فاشیسم مخالف تفرد، آزادی فردی، دموکراسی، پارلمان و حتا مدنیت است. فاشیسم به شدت گرایشهای ناسیونالیستی دارد و اجزای جامعه را به دستههایی تقسیم میکند.»
حجاریان مقاله خود را چنین به پایان برده است:
«فاشیسم پدیدهای خلقالساعه در تاریخ ایتالیا محسوب نمیشود بلکه از جنبشهای ماقبل خود، از دو قرن قبلتر، ارتزاق کره است. فاشیسم در ایتالیا که مهد رنسانس بود اتفاق افتاد و نازیسم هم در آلمان اتفاق افتاد که مهد جنبش اصلاح دینی بود. بنابراین میتوان گفت که به نوعی در واکنش به رنسانس و جنبش اصلاح دینی بود که نیروهای محافظهکار که احساس کردند از بین خواهند رفت، به سراغ جنبشهای ارتجاعی رفتند اما چه چیزی همه جنبشهای فاشیستی را به هم متصل میکند؟ اول: دین فرقهای شده نه دین رسمی، دوم: عدالتطلبی متظاهرانه، سوم: نفی فردانیت در موعودگرایی ملیگرایانه و چهارم: جامعه تودهواری که محو دولت پیشوامحورش شده باشد.»
حجاریان به طور طبیعی به دنبال قرینهیابی این عناصر در کشور خودمان نبوده ولی نه تنها هیچکس این اختیار را از ما سلب نمیکند که به دنبال قرینههای این عناصر در اطراف خودمان باشیم، بلکه «تاریخ» همین را از ما میخواهد!
محل اشتراک فاشیستها:
اول: دین فرقهای شده (تا بدان حد که مثلا پول یارانه، متعلق به امام زمان شود!)
دوم: عدالتطلبی متظاهرانه
سوم: نفی فردانیت در موعودگرایی ملیگرایانه
و چهارم: جامعه تودهواری که محو دولت پیشوامحورش شده باشد
و آیا اینها، در آرمانهای «مشبقنژاد»(*) راحتتر پیدا نمیشود؟
* مشبقنژاد: ترکیبی از مشایی، بقایی و احمدینژاد!
✅ @mmoeeni1
از سعید حجاریان در شماره اخیر مجله اندیشهپویا (شماره 41) مقالهای چاپ شده با عنوان «از مافیا تا فاشیسم» با این زیر تیتر که «امسال از پیوند پوپولیسم و مافیا و ظهور دوباره فاشیسم در جهان بسیار گفته شد اما قوام فاشیسم به چیست؟»
او در این مقاله به روند تاریخی شکلگیری فاشیسم در ایتالیا پرداخته و در معرفی آن نوشته: «موسولینی بر دو نکته تاکید داشت: اول نوعی ناسیونالیسم افراطی شبهمذهبی و دوم گونهای از مساواتگرایی بدوی و صیقلنایافته منهای آزادی و ریشههای حقوق بشری.» او ادامه داده: «فاشیسم مخالف تفرد، آزادی فردی، دموکراسی، پارلمان و حتا مدنیت است. فاشیسم به شدت گرایشهای ناسیونالیستی دارد و اجزای جامعه را به دستههایی تقسیم میکند.»
حجاریان مقاله خود را چنین به پایان برده است:
«فاشیسم پدیدهای خلقالساعه در تاریخ ایتالیا محسوب نمیشود بلکه از جنبشهای ماقبل خود، از دو قرن قبلتر، ارتزاق کره است. فاشیسم در ایتالیا که مهد رنسانس بود اتفاق افتاد و نازیسم هم در آلمان اتفاق افتاد که مهد جنبش اصلاح دینی بود. بنابراین میتوان گفت که به نوعی در واکنش به رنسانس و جنبش اصلاح دینی بود که نیروهای محافظهکار که احساس کردند از بین خواهند رفت، به سراغ جنبشهای ارتجاعی رفتند اما چه چیزی همه جنبشهای فاشیستی را به هم متصل میکند؟ اول: دین فرقهای شده نه دین رسمی، دوم: عدالتطلبی متظاهرانه، سوم: نفی فردانیت در موعودگرایی ملیگرایانه و چهارم: جامعه تودهواری که محو دولت پیشوامحورش شده باشد.»
حجاریان به طور طبیعی به دنبال قرینهیابی این عناصر در کشور خودمان نبوده ولی نه تنها هیچکس این اختیار را از ما سلب نمیکند که به دنبال قرینههای این عناصر در اطراف خودمان باشیم، بلکه «تاریخ» همین را از ما میخواهد!
محل اشتراک فاشیستها:
اول: دین فرقهای شده (تا بدان حد که مثلا پول یارانه، متعلق به امام زمان شود!)
دوم: عدالتطلبی متظاهرانه
سوم: نفی فردانیت در موعودگرایی ملیگرایانه
و چهارم: جامعه تودهواری که محو دولت پیشوامحورش شده باشد
و آیا اینها، در آرمانهای «مشبقنژاد»(*) راحتتر پیدا نمیشود؟
* مشبقنژاد: ترکیبی از مشایی، بقایی و احمدینژاد!
✅ @mmoeeni1
📷 https://goo.gl/vIMuAg
💰 برای کتابخوان کردن مردم یا برای سهمی از سفره انقلاب؟
در لابی بیمارستان سراغ ایستگاه مطالعه رفتهام؛ پُر از کتابهایی که انگار تا به حال ورق هم نخوردهاند. به شناسنامه کتابها نگاه میکنم؛ عموما در دو سال آخر دولت پیشین توسط نهاد کتابخانههای عمومی کشور چاپ شدهاند. تیراژ کتابها خیرهکننده است؛ لااقل 50 هزار نسخه تا 120 هزار نسخه. این در کشوری که تیراژ کتابها مدام در حال سقوط است و به زحمت به هزار میرسد، حیرتانگیز است! دبیر کل وقت نهاد کتابخانههای عمومی کشور (منصور واعظی) طی یادداشت مشترکی در ابتدای همه کتابها اعلام کرده که ایده ایستگاه مطالعه در راستای اجرای منویات مقام معظم رهبری برای کتابخوان کردن مردم است. اعلام هم شده هر کسی خواست کتابها را نزد خودش نگه دارد، 2هزار تومان (بیست هزار ریال) به فلان شماره، پول کارت به کارت کند!
همانطور که حتما پیشبینی میکنید کتابها عموما در راستای تقبیح استکبار جهانی و نظام سلطه و فساد حاکم بر آن و آشنایی با زوایای دین و مذهب و انقلاب است!
حکایت تلخی است؛ بعید است حضرات ندانند که کتابخوان نبودن مردم ربطی ندارد به این که کتابهایی از این دست به فراوانی و آسانی در دسترس عموم نیست. چنین مواقفی بارها و بارها تبدیل شده به گستردن سفره انقلاب بین دوستان تا مثلا به اسم کتابخوان کردن مردم، کتابهای بیمشتری را با تیراژهای فوقالعاده بالا و به قیمت «هیچ» توزیع کنند و نویسندگان و ناشران ِ خودی را مورد عنایت از محل بودجههای عظیم فرهنگی قرار دهند و در غایت، بر صفحات گزارش عملکرد خود در حوزه ولایتمداری، برگی بیفزایند!
و مگر فساد چیست؟
⭕️ @mmoeeni1
💰 برای کتابخوان کردن مردم یا برای سهمی از سفره انقلاب؟
در لابی بیمارستان سراغ ایستگاه مطالعه رفتهام؛ پُر از کتابهایی که انگار تا به حال ورق هم نخوردهاند. به شناسنامه کتابها نگاه میکنم؛ عموما در دو سال آخر دولت پیشین توسط نهاد کتابخانههای عمومی کشور چاپ شدهاند. تیراژ کتابها خیرهکننده است؛ لااقل 50 هزار نسخه تا 120 هزار نسخه. این در کشوری که تیراژ کتابها مدام در حال سقوط است و به زحمت به هزار میرسد، حیرتانگیز است! دبیر کل وقت نهاد کتابخانههای عمومی کشور (منصور واعظی) طی یادداشت مشترکی در ابتدای همه کتابها اعلام کرده که ایده ایستگاه مطالعه در راستای اجرای منویات مقام معظم رهبری برای کتابخوان کردن مردم است. اعلام هم شده هر کسی خواست کتابها را نزد خودش نگه دارد، 2هزار تومان (بیست هزار ریال) به فلان شماره، پول کارت به کارت کند!
همانطور که حتما پیشبینی میکنید کتابها عموما در راستای تقبیح استکبار جهانی و نظام سلطه و فساد حاکم بر آن و آشنایی با زوایای دین و مذهب و انقلاب است!
حکایت تلخی است؛ بعید است حضرات ندانند که کتابخوان نبودن مردم ربطی ندارد به این که کتابهایی از این دست به فراوانی و آسانی در دسترس عموم نیست. چنین مواقفی بارها و بارها تبدیل شده به گستردن سفره انقلاب بین دوستان تا مثلا به اسم کتابخوان کردن مردم، کتابهای بیمشتری را با تیراژهای فوقالعاده بالا و به قیمت «هیچ» توزیع کنند و نویسندگان و ناشران ِ خودی را مورد عنایت از محل بودجههای عظیم فرهنگی قرار دهند و در غایت، بر صفحات گزارش عملکرد خود در حوزه ولایتمداری، برگی بیفزایند!
و مگر فساد چیست؟
⭕️ @mmoeeni1
📷 https://goo.gl/Eg4RaK
📚 معرفی کتاب: درباره «آداب روزانه»
اگر سروکارتان با نوشتن و خلاقیت است و دوست دارید با «برنامه» باشید، احتمالا یکی از کتابهایی که باید حتما بخوانید، کتاب «آداب روزانه» است، به زبان دیگر اگر دوست دارید بدانید 161 آدم مشهور که در طول زندگیشان کارهای بزرگ کردهاند، چه عادتهای کاری داشتند یا دارند، باز هم خواندن این کتاب، برایتان مفید خواهد بود؛ از تولستوی گرفته تا کانت و دکارت و کافکا، از انیشتین و کییر کگور گرفته تا فروید و مارکس و جیمز جویس و همینگوی و فلینی و البته از معماری مثل فرانک لوبد رایت گرفته که طراح خانه آبشار (به روایتی مشهورترین ساختمان مسکونی قرن 20) بود تا ژرژ سیمنون با 425 کتاب!
کتاب را «میسن کاری» نوشته و مریم مومنی به فارسی ترجمه و نشر ماهی در 294 صفحه به قیمت 20هزار تومان آن را روانه بازار کتاب کرده. این کتاب را یکی از دوستان عزیزم روز خبرنگار به من هدیه داد (من البته خبرنگار نیستم و تنها شوق نوشتن، گاه محاصرهام میکند!). نسخهای که من دارم، از چاپ دوم است و مال زمستان 94. نوبت خواندناش این روزها رسیده بود. برای خانم مومنی، در توییتر، پیام دادم و بابت ترجمه روان و خوب این کتاب خوب، از او قدردانی کردم. بعد به نظرم رسیده بود که چند پیشنهاد برای ایشان درباره این کتاب بنویسم و شاید یک ایده برای تحقیق برای کسی که اشتیاقاش را داشته باشد.
این کتاب البته صرفا از ساعت خواب و بیدار سوژههایش نمیگوید، از این میگوید که برخی از این سوژه ها چه نظری درباره الهام داشتهاند یا دارند، چگونه روی کار خود تمرکز میکردند یا میکنند، شب یا روز، کدام را، برای کار خلاقانه ترجیح میدهند و اوقات فراغت خود را چگونه سپری میکنند؟
میسن کاری در مقدمه نوشته: «میخواستم نشان دهم که چگونه بینشهای سترگ خلاق از دل کامیابیهای کوچک روزمره سر بر میآورند و چگونه عادات کاری فرد بر نفس کار تاثیر میگذارد و بالعکس.»
به نظرم رسیده بود برای منِ نوعی که بسیاری از این 161 نفر را نمیشناسم، چه خوب بود بسیار کوتاه در باره ملیت و البته مهمترین آثار یا جوایز سوژهها اطلاعاتی در کتاب (به صورت پاورقی) درج میشد (من برای شناخت بیشتر افراد، بارها به منابع مختلف مراجعه کردم). کاش عکسهای کتاب بیشتر بود و بعد به نظرم رسیده بود که کاش کسی چنین کتابی را با مایه قرار دادن برنامه کار و عادات روزانه بزرگان کشور خودمان - از شعرا و نویسندگان و روزنامهنگاران و هنرمندان و استادان موفق و مشهور دانشگاه و حوزه (چه در گذشته و چه در قید حیات) – تالیف میکرد و مینوشت.
به هر روی، من از خواندن این کتاب خیلی لذت بردم و از آن خیلی آموختم.
🔶 @mmoeeni1
📚 معرفی کتاب: درباره «آداب روزانه»
اگر سروکارتان با نوشتن و خلاقیت است و دوست دارید با «برنامه» باشید، احتمالا یکی از کتابهایی که باید حتما بخوانید، کتاب «آداب روزانه» است، به زبان دیگر اگر دوست دارید بدانید 161 آدم مشهور که در طول زندگیشان کارهای بزرگ کردهاند، چه عادتهای کاری داشتند یا دارند، باز هم خواندن این کتاب، برایتان مفید خواهد بود؛ از تولستوی گرفته تا کانت و دکارت و کافکا، از انیشتین و کییر کگور گرفته تا فروید و مارکس و جیمز جویس و همینگوی و فلینی و البته از معماری مثل فرانک لوبد رایت گرفته که طراح خانه آبشار (به روایتی مشهورترین ساختمان مسکونی قرن 20) بود تا ژرژ سیمنون با 425 کتاب!
کتاب را «میسن کاری» نوشته و مریم مومنی به فارسی ترجمه و نشر ماهی در 294 صفحه به قیمت 20هزار تومان آن را روانه بازار کتاب کرده. این کتاب را یکی از دوستان عزیزم روز خبرنگار به من هدیه داد (من البته خبرنگار نیستم و تنها شوق نوشتن، گاه محاصرهام میکند!). نسخهای که من دارم، از چاپ دوم است و مال زمستان 94. نوبت خواندناش این روزها رسیده بود. برای خانم مومنی، در توییتر، پیام دادم و بابت ترجمه روان و خوب این کتاب خوب، از او قدردانی کردم. بعد به نظرم رسیده بود که چند پیشنهاد برای ایشان درباره این کتاب بنویسم و شاید یک ایده برای تحقیق برای کسی که اشتیاقاش را داشته باشد.
این کتاب البته صرفا از ساعت خواب و بیدار سوژههایش نمیگوید، از این میگوید که برخی از این سوژه ها چه نظری درباره الهام داشتهاند یا دارند، چگونه روی کار خود تمرکز میکردند یا میکنند، شب یا روز، کدام را، برای کار خلاقانه ترجیح میدهند و اوقات فراغت خود را چگونه سپری میکنند؟
میسن کاری در مقدمه نوشته: «میخواستم نشان دهم که چگونه بینشهای سترگ خلاق از دل کامیابیهای کوچک روزمره سر بر میآورند و چگونه عادات کاری فرد بر نفس کار تاثیر میگذارد و بالعکس.»
به نظرم رسیده بود برای منِ نوعی که بسیاری از این 161 نفر را نمیشناسم، چه خوب بود بسیار کوتاه در باره ملیت و البته مهمترین آثار یا جوایز سوژهها اطلاعاتی در کتاب (به صورت پاورقی) درج میشد (من برای شناخت بیشتر افراد، بارها به منابع مختلف مراجعه کردم). کاش عکسهای کتاب بیشتر بود و بعد به نظرم رسیده بود که کاش کسی چنین کتابی را با مایه قرار دادن برنامه کار و عادات روزانه بزرگان کشور خودمان - از شعرا و نویسندگان و روزنامهنگاران و هنرمندان و استادان موفق و مشهور دانشگاه و حوزه (چه در گذشته و چه در قید حیات) – تالیف میکرد و مینوشت.
به هر روی، من از خواندن این کتاب خیلی لذت بردم و از آن خیلی آموختم.
🔶 @mmoeeni1
🛎 برای اقتصادی که اولویت نخست باشد
در مواجهه با تاکید چندباره رهبری بر اولویت اقتصاد در کشور طی ماههای گذشته، تحلیلگران دو گونه رفتار میتوانند داشته باشند؛ یا این تاکیدها را کنار رفتارهای مخرب سیاسی و اقتصادی دولت قبل قرار دهند که با رویکرد حمایتآمیز یا سکوت مراکز قدرت مواجه بود (نمونه: https://t.me/akbarein/376 ) یا این که اقتضائات گریزناپذیر تبدیل اقتصاد به اولویت نخست کشور را احصا کنند.
مواجهه نوع اول هر چند لازم به نظر میرسد ولی بیتردید کافی نیست. اینکه مدام به یاد بیاوریم که دولت پیشین چه ویرانهای را و چگونه به بارآورده، همه نقشه راه آینده را ترسیم نمیکند؛ نقشهای که کشور را «نجات» دهد.
مواجهه اگر از نوع دوم باشد، احتمالا بسیاری به این نتیجه برسند که بیثباتی در کشور، سم معیشت و اقتصاد قوی است (البته نه برای کسانی که از جنگ و نزاع، تنور معیشتشان گرم میشود)؛ از همین رو «عادی شدن» شرایط کشور از اوجب واجبات است و وقتی توجه کنیم که ایدئولوژی، عموما با شرایط عادی سازگاری ندارد، اهمیت تاکید بر اولویت اقتصاد توسط رهبری روشنتر میشود.
در این نوع مواجهه (احصای الزامات تبدیل اقتصاد به اولویت نخست)، اهمیت برجام برجستهتر میشود؛ از آن رو که برجام خدشه بر «ایرانهراسی» (به عنوان عامل تبدیل ایران به موجودیتی غیرعادی) بود. مهار بر عطش مدیریت فرامرزی و سوگیری در نزاعها بر اساس مذهب، مهم دیگری است که برای «عادی شدن» ضروری مینماید.
برای تبدیل اقتصاد به اولویت نخست باید راه ویژهخواری به اسم متدین و انقلابی بودن افراد بسته شود، باید دستگاههای نظارتی و قضایی طوری رفتار کنند که عامه مردم باور کنند آنچه با آن مبارزه می شود «فساد» است نه «رقیب سیاسی» به بهانه فساد.
آیتالله خامنهای به درستی تاکید دارند که «آمارهای رسمی کشور، شرایط را به سمت حل مشکلات اقتصادی نشان نمی دهند.» این واقعیت تلخ و مهمی است؛ به همین دلیل مهمترین تصمیمهای کشور در سطوح عالی باید «اقتصادی» باشد، باید پرداخت یارانه از سوی اقتصاد به سیاست متوقف شود، باید جنگسالاران از تریبونها دور نگاه داشته شوند؛ آیا چنین است؟
🔶 @mmoeeni1
در مواجهه با تاکید چندباره رهبری بر اولویت اقتصاد در کشور طی ماههای گذشته، تحلیلگران دو گونه رفتار میتوانند داشته باشند؛ یا این تاکیدها را کنار رفتارهای مخرب سیاسی و اقتصادی دولت قبل قرار دهند که با رویکرد حمایتآمیز یا سکوت مراکز قدرت مواجه بود (نمونه: https://t.me/akbarein/376 ) یا این که اقتضائات گریزناپذیر تبدیل اقتصاد به اولویت نخست کشور را احصا کنند.
مواجهه نوع اول هر چند لازم به نظر میرسد ولی بیتردید کافی نیست. اینکه مدام به یاد بیاوریم که دولت پیشین چه ویرانهای را و چگونه به بارآورده، همه نقشه راه آینده را ترسیم نمیکند؛ نقشهای که کشور را «نجات» دهد.
مواجهه اگر از نوع دوم باشد، احتمالا بسیاری به این نتیجه برسند که بیثباتی در کشور، سم معیشت و اقتصاد قوی است (البته نه برای کسانی که از جنگ و نزاع، تنور معیشتشان گرم میشود)؛ از همین رو «عادی شدن» شرایط کشور از اوجب واجبات است و وقتی توجه کنیم که ایدئولوژی، عموما با شرایط عادی سازگاری ندارد، اهمیت تاکید بر اولویت اقتصاد توسط رهبری روشنتر میشود.
در این نوع مواجهه (احصای الزامات تبدیل اقتصاد به اولویت نخست)، اهمیت برجام برجستهتر میشود؛ از آن رو که برجام خدشه بر «ایرانهراسی» (به عنوان عامل تبدیل ایران به موجودیتی غیرعادی) بود. مهار بر عطش مدیریت فرامرزی و سوگیری در نزاعها بر اساس مذهب، مهم دیگری است که برای «عادی شدن» ضروری مینماید.
برای تبدیل اقتصاد به اولویت نخست باید راه ویژهخواری به اسم متدین و انقلابی بودن افراد بسته شود، باید دستگاههای نظارتی و قضایی طوری رفتار کنند که عامه مردم باور کنند آنچه با آن مبارزه می شود «فساد» است نه «رقیب سیاسی» به بهانه فساد.
آیتالله خامنهای به درستی تاکید دارند که «آمارهای رسمی کشور، شرایط را به سمت حل مشکلات اقتصادی نشان نمی دهند.» این واقعیت تلخ و مهمی است؛ به همین دلیل مهمترین تصمیمهای کشور در سطوح عالی باید «اقتصادی» باشد، باید پرداخت یارانه از سوی اقتصاد به سیاست متوقف شود، باید جنگسالاران از تریبونها دور نگاه داشته شوند؛ آیا چنین است؟
🔶 @mmoeeni1
📷 https://goo.gl/Z3VOyB
⚫️ احمدینژاد «به کجا میرود» یا «از کجا آمده است»؟
5 مهر 95، متن اظهارات مقام رهبری درباره توصیه به عدم حضور احمدینژاد در انتخابات منتشر شد. آیتالله خامنهای شرکت وی را در انتخابات به صلاح خود او و کشور ندانسته بود.
6 مهر 95، احمدینژاد نامهای به رهبری نوشت و اعلام کرد: «در عمل به منویات رهبر بزرگوار انقلاب، برنامهای برای حضور در عرصه رقابتهای انتخاباتی سال آینده ندارم.»
23 بهمن 95، احمدینژاد بیانیهای صادر و اعلام کرد: «از هیچ فرد یا جناح و حزب و گروهی حمایت نکرده و نخواهم کرد. این موضع قطعی و غیرقابل تغییر اینجانب است.»
29 اسفند 95، احمدینژاد دو هفته بعد از مانور درختکاری سهگانه (با حضور مشایی و بقایی)، بیانیه تازهای صادر کرد؛ «اینجانب مصمم هستم با استعانت از پروردگار متعال، وظایف سیاسی و اجتماعی خود را در قبال مردم و کشور عزیزم به گونهای انجام دهم که مردم اطمینان یابند افراد صالح از دایره انتخاب آنان کنار گذاشته نخواهند شد ... آقای حمید بقایی فردی صالح، مومن، انقلابی، مردمی، پاک و کارآمد و دلسوز ملت است.»
او «حذف برخی انسانهای صالح از رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری سال 92» (لابد مشایی!) را محدود کردن دایره انتخاب مردم دانسته و مایه عقب افتادن کشور به مدت چهار سال از مسیر پیشرفت!
حالا بسیاری این روزها با این سوال مواجهاند که «احمدینژاد به کجا میرود؟»
اما احتمالا سوال بهتر این است که «احمدینژاد از کجا میآید؟»
کار از کجا شروع شده که احمدینژاد حرف خود را مبنی بر نداشتن برنامه برای حضور در انتخابات دور میزند؟ چرا از برنامه قطعی خود عدول کرده است؟ چرا کسانی که دور سفره او نشستهاند به جای تاویل و تفسیر اظهارات صریح رهبری، تلوّنمزاج سفرهدار را توضیح نمیدهند؟ به چه اعتباری میشود باور کرد همان 23بهمن هم قرارشان این نبود که اول بیانیه عدم حمایت بدهند و بعد بقایی را از صندوقچه بیرون بکشند که مثلا مانور شرایط خاص در عین وفاداری به توصیه رهبری بدهند؟! چرا مشبقنژاد (مشایی، بقایی، احمدینژاد) گمان بردهاند فراتر از دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب، مامن و پایگاه مردماند و باید حق انتخاب شدن داشته باشند؟ اگر نظام به مرحلهای برسد که مشایی و بقایی و احمدینژاد را تایید صلاحیت کند، قطعا کاندیداهای جبهه ملی هم تایید خواهد شد و آن وقت معلوم میشود مشبقنژاد میشود مامن مردم یا یک کاندیدای کراواتی!
کافی بود احمدینژاد را تنها به اتهام تبلیغ علیه نظام و خوار کردناش فقط در فقره عزل وزیر امور خارجه (منوچهر متکی) در حین ماموریت خارجی پای میز محاکمه بکشند – جدای از رسیدگی به سیاهه طولانی مفاسد اقتصادیاش – تا معلوم شود، کسی که این روزها نگران پیشرفت کشور است و درخت را با حلبی توی خاک میکند، باید نگران از پرده برون افتادن سایر مفاسدش و نگران جیره غذایی و ابعاد سلولاش در زندان باشد.
مشبقنژاد رد صلاحیت خواهد شد و چه بسا بسیار پیشتر از اعلام نتایج بررسی صلاحیتها، دمشان چیده شود اما مسئله این است این جریان مسموم و ناخلف، اساسا به چیزی فراتر از انتخابات 96 چشم دوخته است. متن نامه مشایی به خاتمی بسیار روشن نقشه راه را نشان میدهد. هر مواجههای با این جریان، جز درخواست رسیدگی به اتهاماتشان در دادگاه، آنان را طلبکارتر بار خواهد آورد. اگر این ظن وجود دارد که دادگاه محاکمه اینان، به محاکمه نظام منجر خواهد شد، چه باک؟ حتی اگر حساب، ناپاک است، خود نظام اگر از در اصلاح درآید بسیار بهتر خواهد بود تا زمانه و خشم عمومی از در تسویه حساب در آید.
خیلیها باور دارند فرزند ناخلف محصول لقمه حرام است و احمدینژاد هم محصول لقمه حرامی است که به جهاز هاضمه نظام وارد کردند با این ادعا که این لقمه، درمان است، این لقمه از بهشت است و اولیا خواباش را دیدهاند. خیلیها باید از «بصیرت» خود حساب بکشند. باید گوشتی که از لقمه حرام بار آمده، آب شود.
🔶 @mmoeeni1
⚫️ احمدینژاد «به کجا میرود» یا «از کجا آمده است»؟
5 مهر 95، متن اظهارات مقام رهبری درباره توصیه به عدم حضور احمدینژاد در انتخابات منتشر شد. آیتالله خامنهای شرکت وی را در انتخابات به صلاح خود او و کشور ندانسته بود.
6 مهر 95، احمدینژاد نامهای به رهبری نوشت و اعلام کرد: «در عمل به منویات رهبر بزرگوار انقلاب، برنامهای برای حضور در عرصه رقابتهای انتخاباتی سال آینده ندارم.»
23 بهمن 95، احمدینژاد بیانیهای صادر و اعلام کرد: «از هیچ فرد یا جناح و حزب و گروهی حمایت نکرده و نخواهم کرد. این موضع قطعی و غیرقابل تغییر اینجانب است.»
29 اسفند 95، احمدینژاد دو هفته بعد از مانور درختکاری سهگانه (با حضور مشایی و بقایی)، بیانیه تازهای صادر کرد؛ «اینجانب مصمم هستم با استعانت از پروردگار متعال، وظایف سیاسی و اجتماعی خود را در قبال مردم و کشور عزیزم به گونهای انجام دهم که مردم اطمینان یابند افراد صالح از دایره انتخاب آنان کنار گذاشته نخواهند شد ... آقای حمید بقایی فردی صالح، مومن، انقلابی، مردمی، پاک و کارآمد و دلسوز ملت است.»
او «حذف برخی انسانهای صالح از رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری سال 92» (لابد مشایی!) را محدود کردن دایره انتخاب مردم دانسته و مایه عقب افتادن کشور به مدت چهار سال از مسیر پیشرفت!
حالا بسیاری این روزها با این سوال مواجهاند که «احمدینژاد به کجا میرود؟»
اما احتمالا سوال بهتر این است که «احمدینژاد از کجا میآید؟»
کار از کجا شروع شده که احمدینژاد حرف خود را مبنی بر نداشتن برنامه برای حضور در انتخابات دور میزند؟ چرا از برنامه قطعی خود عدول کرده است؟ چرا کسانی که دور سفره او نشستهاند به جای تاویل و تفسیر اظهارات صریح رهبری، تلوّنمزاج سفرهدار را توضیح نمیدهند؟ به چه اعتباری میشود باور کرد همان 23بهمن هم قرارشان این نبود که اول بیانیه عدم حمایت بدهند و بعد بقایی را از صندوقچه بیرون بکشند که مثلا مانور شرایط خاص در عین وفاداری به توصیه رهبری بدهند؟! چرا مشبقنژاد (مشایی، بقایی، احمدینژاد) گمان بردهاند فراتر از دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب، مامن و پایگاه مردماند و باید حق انتخاب شدن داشته باشند؟ اگر نظام به مرحلهای برسد که مشایی و بقایی و احمدینژاد را تایید صلاحیت کند، قطعا کاندیداهای جبهه ملی هم تایید خواهد شد و آن وقت معلوم میشود مشبقنژاد میشود مامن مردم یا یک کاندیدای کراواتی!
کافی بود احمدینژاد را تنها به اتهام تبلیغ علیه نظام و خوار کردناش فقط در فقره عزل وزیر امور خارجه (منوچهر متکی) در حین ماموریت خارجی پای میز محاکمه بکشند – جدای از رسیدگی به سیاهه طولانی مفاسد اقتصادیاش – تا معلوم شود، کسی که این روزها نگران پیشرفت کشور است و درخت را با حلبی توی خاک میکند، باید نگران از پرده برون افتادن سایر مفاسدش و نگران جیره غذایی و ابعاد سلولاش در زندان باشد.
مشبقنژاد رد صلاحیت خواهد شد و چه بسا بسیار پیشتر از اعلام نتایج بررسی صلاحیتها، دمشان چیده شود اما مسئله این است این جریان مسموم و ناخلف، اساسا به چیزی فراتر از انتخابات 96 چشم دوخته است. متن نامه مشایی به خاتمی بسیار روشن نقشه راه را نشان میدهد. هر مواجههای با این جریان، جز درخواست رسیدگی به اتهاماتشان در دادگاه، آنان را طلبکارتر بار خواهد آورد. اگر این ظن وجود دارد که دادگاه محاکمه اینان، به محاکمه نظام منجر خواهد شد، چه باک؟ حتی اگر حساب، ناپاک است، خود نظام اگر از در اصلاح درآید بسیار بهتر خواهد بود تا زمانه و خشم عمومی از در تسویه حساب در آید.
خیلیها باور دارند فرزند ناخلف محصول لقمه حرام است و احمدینژاد هم محصول لقمه حرامی است که به جهاز هاضمه نظام وارد کردند با این ادعا که این لقمه، درمان است، این لقمه از بهشت است و اولیا خواباش را دیدهاند. خیلیها باید از «بصیرت» خود حساب بکشند. باید گوشتی که از لقمه حرام بار آمده، آب شود.
🔶 @mmoeeni1
شین 🤐
📷 https://goo.gl/Z3VOyB ⚫️ احمدینژاد «به کجا میرود» یا «از کجا آمده است»؟ 5 مهر 95، متن اظهارات مقام رهبری درباره توصیه به عدم حضور احمدینژاد در انتخابات منتشر شد. آیتالله خامنهای شرکت وی را در انتخابات به صلاح خود او و کشور ندانسته بود. 6 مهر 95،…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🤥
این ویدئو (آبان 95) به صراحت بدعهدی احمدینژاد را - و دور زدن حرف قبلی خودش را در نامه به رهبری به واسطه حمایت از بقایی - نشان میدهد
🔶 @mmoeeni1
این ویدئو (آبان 95) به صراحت بدعهدی احمدینژاد را - و دور زدن حرف قبلی خودش را در نامه به رهبری به واسطه حمایت از بقایی - نشان میدهد
🔶 @mmoeeni1
⬛️ خاطره میشود
🗞 کمتر از 2 ماه مانده به انتخابات 96:
➖ تیتر اول خبرگزاری فارس: دولت در کلاس اقتصاد مقاومتی «رفوزه» شده است.
🗞 کمتر از 2 ماه مانده به انتخابات 88:
➖ تیتر اول همان خبرگزاری: تمامی آزادگان به دفاع احمدینژاد از مظلومین افتخار میکنند.
👌 خبرگزاری فارس، به وابستگی به سپاه شهرت دارد (ویکیپدیا).
https://goo.gl/iF8whW
🔶 @mmoeeni1
🗞 کمتر از 2 ماه مانده به انتخابات 96:
➖ تیتر اول خبرگزاری فارس: دولت در کلاس اقتصاد مقاومتی «رفوزه» شده است.
🗞 کمتر از 2 ماه مانده به انتخابات 88:
➖ تیتر اول همان خبرگزاری: تمامی آزادگان به دفاع احمدینژاد از مظلومین افتخار میکنند.
👌 خبرگزاری فارس، به وابستگی به سپاه شهرت دارد (ویکیپدیا).
https://goo.gl/iF8whW
🔶 @mmoeeni1
📝 عطاالله مهاجرانی توییت کرده:
حلقه احمدىنژاد به روش ترامپ حرفاى بزرگ و از موضع بالا ميزنند، بدون توجه به دو نكته: يكم در ايران رهبرى محور اداره كشورست و دوم: لولو برد.
🔖 https://twitter.com/MohajeraniSayed/status/845529869958217728
🔶 @mmoeeni1
حلقه احمدىنژاد به روش ترامپ حرفاى بزرگ و از موضع بالا ميزنند، بدون توجه به دو نكته: يكم در ايران رهبرى محور اداره كشورست و دوم: لولو برد.
🔖 https://twitter.com/MohajeraniSayed/status/845529869958217728
🔶 @mmoeeni1
🔵 مسئله چیست؟
کمتر از دو ماه مانده به انتخابات، اصولگرایان هنوز رسما کاندیداهای خود را معرفی نکردهاند؛ «کاندیداها» چون آن طور که مشخص شده، جمنا و پایداری به اجماع نخواهند رسید.
این وضعیت هر دلیلی داشته باشد، یک پیام و یک نتیجه دارد.
پیام آن است که اصولگرایان به پیروزی در این انتخابات امیدی ندارند که چنین کند و دور میجنبند.
نتیجه آن است که وزنه تخریب روحانی را سنگین و سنگینتر کنند، همزمان فضای انتخابات سرد القا شود و محصول این برنامه آن باشد که حتی به بهای کاهش مشارکت در انتخابات، تعداد آرای روحانی نسبت به سال ۹۲ کمتر شود.
این محصول اگر حاصل شود، راه را بر فشار بر روحانی در دور دوم ریاستجمهوریاش هموار میکند.
احتمالا این انتخابات جز انتخاباتی است که میزان مشارکت مردم در آن اولویت نخست نیست، چون اینک استفاده داخلی از محصول انتخابات مهمتر است و نه نمایش بین المللی مردمسالاری؛ به دیگر معنا: اصلاح چیدمان قدرتهای درون نظام اولویت نخست است.
چرایی این مسئله به لزوم کاستن از بار منفی اجبار به «نرمش قهرمانانه» برمیگردد که راه تردید را بر درستی مقابلهجویی با قدرتهای جهانی - فعلا در فقره فعالیتهای هستهای - بسیار تسطیح کرد از جمله داخل خود نظام و این خوشایند نیست!
🔶 @mmoeeni1
کمتر از دو ماه مانده به انتخابات، اصولگرایان هنوز رسما کاندیداهای خود را معرفی نکردهاند؛ «کاندیداها» چون آن طور که مشخص شده، جمنا و پایداری به اجماع نخواهند رسید.
این وضعیت هر دلیلی داشته باشد، یک پیام و یک نتیجه دارد.
پیام آن است که اصولگرایان به پیروزی در این انتخابات امیدی ندارند که چنین کند و دور میجنبند.
نتیجه آن است که وزنه تخریب روحانی را سنگین و سنگینتر کنند، همزمان فضای انتخابات سرد القا شود و محصول این برنامه آن باشد که حتی به بهای کاهش مشارکت در انتخابات، تعداد آرای روحانی نسبت به سال ۹۲ کمتر شود.
این محصول اگر حاصل شود، راه را بر فشار بر روحانی در دور دوم ریاستجمهوریاش هموار میکند.
احتمالا این انتخابات جز انتخاباتی است که میزان مشارکت مردم در آن اولویت نخست نیست، چون اینک استفاده داخلی از محصول انتخابات مهمتر است و نه نمایش بین المللی مردمسالاری؛ به دیگر معنا: اصلاح چیدمان قدرتهای درون نظام اولویت نخست است.
چرایی این مسئله به لزوم کاستن از بار منفی اجبار به «نرمش قهرمانانه» برمیگردد که راه تردید را بر درستی مقابلهجویی با قدرتهای جهانی - فعلا در فقره فعالیتهای هستهای - بسیار تسطیح کرد از جمله داخل خود نظام و این خوشایند نیست!
🔶 @mmoeeni1
Forwarded from فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
📝📝📝کارنامه مردود شورای شهر تهران در چهار دوره گذشته
✍️️محمد درویش
✅چرا باید وضعیت شهرهایی چون #کیگالی، #جیبوتی، #کاراکاس، #نایروبی، #بیروت و #قاهره بهتر از تهران باشد؟!
✅چرا باید تازه ترین رده بندی موسسه معتبر مرسر، نشان دهد که کیفیت زیستن در ۱۹۸ شهر جهان بهتر از تهران است؟
✅چندی پیش که با آقای حقانی، از اعضای شورای شهر تهران گفتگو می کردم که سالها خود، قائم مقام شهرداری تهران هم در سالهای دور بوده؛ می گفت: گردش مالی سالانه شهرداری تهران؛ فقط ۱۸ هزارمیلیارد تومان بودجه رسمی اش نیست! بلکه رقم واقعی به حدود ۵۰ هزار میلیارد تومان، یعنی بیش از سیصد برابر بودجه سالانه سازمان حفاظت محیط زیست است!! شاید تنها ده درصد شهرهایی که در طبقه بندی مرسر از آنها نام برده شده، چنین بودجه ای داشته اند؛ پس چگونه است که وضعیت تهران باید اینگونه خجالت بار باشد و از آن تاسف بارتر آنکه چرا اکثریت نمایندگان شورای شهر باید همچنان حامی چنین مدیریت فاجعه باری باشند؟!
✅چه سندی از این بالاتر، شفاف تر و گویاتر که نشان می دهد اغلب انتخابهای ما در چهار دوره گذشته شوراهای شهر و روستا، انتخابهایی غلط بوده که به جای لحاظ شاخصهای مبتنی بر تخصص و عشق و تعهد داوطلبین، گرایشهای سیاسی، عبادی، نظامی، ورزشی، هنری و قومیتی دست بالا را داشته! نداشته؟
✅اینک موسسه "مرسر" در گزارش سال ۲۰۱۷ خود وین، پایتخت اتریش را با کیفیتترین شهر جهان برای زندگی معرفي كرده و از بين ٢٣١ كشور جهان، متاسفانه تهران در رتبه ۱۹۹ قرار گرفته در همسایگی لوآندا در آنگولا و دارالسلام در تانزانیا! چرا؟
✅واقعاً چقدر خوب که شهرهایی مثل دمشق و کابل و بغداد هم وجود دارند، وگرنه معلوم نبود آیا جایی بود تا تهرانی ها با نگاه به آنجا باز خدا را شکر کنند؟!
✅جالب آنکه وقتی به اغلب شهرهایی که در صدر این سیاهه قرار گرفته اند، چون وین، زوریخ، آمستردام، استکهلم، #اسلو و هلسینکی نگاه می کنیم؛ درمی یابیم که الگوی شهرنشینی در این سکونتگاه ها مبتنی بر طرد خودرومحوری و گسترش حمل و نقل عمومی، پیاده_روی و دوچرخه_سواری و کاهش آلودگی_صوتی استوار است؛ یعنی همان آموزه هایی که در مدیریت شهری تهران، دقیقاً برعکسش در دستور کار قرار داشته و شوربختانه نمایندگان شوراهای شهر بر پایه ملاحظات سیاسی و یا نداشتن فهم دقیق از مبانی شهرسازی در برابر چنین نابخردیهای شرم آوری سکوت کرده اند!
✅خواننده عزیز درویشنامه!
به باور، محمّد_درویش ، این گناه امثال حسین_رضازاده نیست که چرا منفعل رفتار کردند در برابر چنین جنایتهایی! بلکه دقیقاً این گناهِ من و توست که چرا به امثال چنین افرادی که برای کار دیگری ساخته شده بودند، رای دادیم تا هم اعتبار و آبروی آنها برود و هم روزگار شهرمان چنین تیره شود!
✅پس اجازه ندهیم تا دوباره با انتخابهای نادرست یا قهرِ ما از انتخابات، مشتی سیاست بازِ بی تخصص یا چهره های محبوبِ نامرتبط، وارد شوراهای شهر شوند.
✅در پایان، ۱۰ معیاری که بر بنیاد آن، کیفیت شهرهای جهان توسط موسسه مرسر، ارزیابی و رتبه بندی شده، ارایه می شود:
١- فضاي سياسي اجتماعي (ثبات سياسي، جنايات، مبارزه با جنايات...)
٢- شرايط اقتصادي (خدمات بانكي، تبديل ارز....)
٣- شرايط اجتماعي-فرهنگي (سانسور، محدوديت هاي آزادي فردي،....)
٤- سلامتي و بهداشت (سيستم درماني، بيماريهاي واگيردار، سامانه تصفيه پساب و دفع زباله،...)
٥- مدارس و آموزش (استاندارد و دسترسي به مدارس بين المللي،...)
٦- خدمات عمومي و تردد (برق، آب، وسايل نقليه عمومي، تراكم ترافيك، استفاده از دوچرخه و ...)
٧- سرگرمي (رستورانها، تئاتر، سينما، مراكز ورزشي و تفريحي،...)
٨- كالاهاي اساسي مصرفي (دسترسي به مواد غذايي و كالاهاي مورد مصرف روزانه، خودروها،...)
٩- مسكن (خانه و آپارتمانها، وسايل مورد نياز خانگي، خدمات تعمير و نگهداري،...)
١٠- محيط زيست (اقليم، بلاياي طبيعي...).
www.imercer.com/content/mobility/quality-of-living-city-rankings.html#list
@sahandiranmehr
@MostafaTajzadeh
✍️️محمد درویش
✅چرا باید وضعیت شهرهایی چون #کیگالی، #جیبوتی، #کاراکاس، #نایروبی، #بیروت و #قاهره بهتر از تهران باشد؟!
✅چرا باید تازه ترین رده بندی موسسه معتبر مرسر، نشان دهد که کیفیت زیستن در ۱۹۸ شهر جهان بهتر از تهران است؟
✅چندی پیش که با آقای حقانی، از اعضای شورای شهر تهران گفتگو می کردم که سالها خود، قائم مقام شهرداری تهران هم در سالهای دور بوده؛ می گفت: گردش مالی سالانه شهرداری تهران؛ فقط ۱۸ هزارمیلیارد تومان بودجه رسمی اش نیست! بلکه رقم واقعی به حدود ۵۰ هزار میلیارد تومان، یعنی بیش از سیصد برابر بودجه سالانه سازمان حفاظت محیط زیست است!! شاید تنها ده درصد شهرهایی که در طبقه بندی مرسر از آنها نام برده شده، چنین بودجه ای داشته اند؛ پس چگونه است که وضعیت تهران باید اینگونه خجالت بار باشد و از آن تاسف بارتر آنکه چرا اکثریت نمایندگان شورای شهر باید همچنان حامی چنین مدیریت فاجعه باری باشند؟!
✅چه سندی از این بالاتر، شفاف تر و گویاتر که نشان می دهد اغلب انتخابهای ما در چهار دوره گذشته شوراهای شهر و روستا، انتخابهایی غلط بوده که به جای لحاظ شاخصهای مبتنی بر تخصص و عشق و تعهد داوطلبین، گرایشهای سیاسی، عبادی، نظامی، ورزشی، هنری و قومیتی دست بالا را داشته! نداشته؟
✅اینک موسسه "مرسر" در گزارش سال ۲۰۱۷ خود وین، پایتخت اتریش را با کیفیتترین شهر جهان برای زندگی معرفي كرده و از بين ٢٣١ كشور جهان، متاسفانه تهران در رتبه ۱۹۹ قرار گرفته در همسایگی لوآندا در آنگولا و دارالسلام در تانزانیا! چرا؟
✅واقعاً چقدر خوب که شهرهایی مثل دمشق و کابل و بغداد هم وجود دارند، وگرنه معلوم نبود آیا جایی بود تا تهرانی ها با نگاه به آنجا باز خدا را شکر کنند؟!
✅جالب آنکه وقتی به اغلب شهرهایی که در صدر این سیاهه قرار گرفته اند، چون وین، زوریخ، آمستردام، استکهلم، #اسلو و هلسینکی نگاه می کنیم؛ درمی یابیم که الگوی شهرنشینی در این سکونتگاه ها مبتنی بر طرد خودرومحوری و گسترش حمل و نقل عمومی، پیاده_روی و دوچرخه_سواری و کاهش آلودگی_صوتی استوار است؛ یعنی همان آموزه هایی که در مدیریت شهری تهران، دقیقاً برعکسش در دستور کار قرار داشته و شوربختانه نمایندگان شوراهای شهر بر پایه ملاحظات سیاسی و یا نداشتن فهم دقیق از مبانی شهرسازی در برابر چنین نابخردیهای شرم آوری سکوت کرده اند!
✅خواننده عزیز درویشنامه!
به باور، محمّد_درویش ، این گناه امثال حسین_رضازاده نیست که چرا منفعل رفتار کردند در برابر چنین جنایتهایی! بلکه دقیقاً این گناهِ من و توست که چرا به امثال چنین افرادی که برای کار دیگری ساخته شده بودند، رای دادیم تا هم اعتبار و آبروی آنها برود و هم روزگار شهرمان چنین تیره شود!
✅پس اجازه ندهیم تا دوباره با انتخابهای نادرست یا قهرِ ما از انتخابات، مشتی سیاست بازِ بی تخصص یا چهره های محبوبِ نامرتبط، وارد شوراهای شهر شوند.
✅در پایان، ۱۰ معیاری که بر بنیاد آن، کیفیت شهرهای جهان توسط موسسه مرسر، ارزیابی و رتبه بندی شده، ارایه می شود:
١- فضاي سياسي اجتماعي (ثبات سياسي، جنايات، مبارزه با جنايات...)
٢- شرايط اقتصادي (خدمات بانكي، تبديل ارز....)
٣- شرايط اجتماعي-فرهنگي (سانسور، محدوديت هاي آزادي فردي،....)
٤- سلامتي و بهداشت (سيستم درماني، بيماريهاي واگيردار، سامانه تصفيه پساب و دفع زباله،...)
٥- مدارس و آموزش (استاندارد و دسترسي به مدارس بين المللي،...)
٦- خدمات عمومي و تردد (برق، آب، وسايل نقليه عمومي، تراكم ترافيك، استفاده از دوچرخه و ...)
٧- سرگرمي (رستورانها، تئاتر، سينما، مراكز ورزشي و تفريحي،...)
٨- كالاهاي اساسي مصرفي (دسترسي به مواد غذايي و كالاهاي مورد مصرف روزانه، خودروها،...)
٩- مسكن (خانه و آپارتمانها، وسايل مورد نياز خانگي، خدمات تعمير و نگهداري،...)
١٠- محيط زيست (اقليم، بلاياي طبيعي...).
www.imercer.com/content/mobility/quality-of-living-city-rankings.html#list
@sahandiranmehr
@MostafaTajzadeh
انسان فرآورده است یا فرآیند؟
ما نقاط ضعف انسانها را به دلیل اینکه هر انسانی را یک "فرآورده" میبینیم نه یک "فرآیند" نمیتوانیم تحمل کنیم؛ وقتی ما به هر انسانی به چشم یک فرآورده نگاه کنیم، آن وقت نمیتوانیم انسانهایی را که در آنها نقاط ضعفی میبینیم، دوست بداریم. هر وقت ما پدیدهای را یک فرآیند ببینیم، یعنی در حال جریان و سیلان دیده باشیم، میتوانیم به آن محبت داشته باشیم، ولی اگر به چشم یک فرآورده و محصول به آن نگاه کنیم، نمیتوانیم به آن محبت داشته باشیم. یک کشاورز، تصوری از هندوانهی مطلوب در ذهنش وجود دارد و دوست میدارد که هندوانههای مزرعهاش مطابق آن تصور باشند؛ در تمام مدتی که این هندوانهها در حال رشد و نمو هستند، وقتی آن مزرعهدار به آنها نگاه میکند، هیچکدام از هندوانهها آن هندوانهای که مطلوب اوست، نمیباشد، ولی ناراحت نیست، زیرا میگوید اینها که هنوز کارشان تمام نشده است، اینها هنوز در حال "شدن" هستند و چون هنوز در حال "شدن" هستند، آنها را دوست میدارم ...
🍀 مصطفی ملکیان / تدین تعقلی
🔶 @mmoeeni1
ما نقاط ضعف انسانها را به دلیل اینکه هر انسانی را یک "فرآورده" میبینیم نه یک "فرآیند" نمیتوانیم تحمل کنیم؛ وقتی ما به هر انسانی به چشم یک فرآورده نگاه کنیم، آن وقت نمیتوانیم انسانهایی را که در آنها نقاط ضعفی میبینیم، دوست بداریم. هر وقت ما پدیدهای را یک فرآیند ببینیم، یعنی در حال جریان و سیلان دیده باشیم، میتوانیم به آن محبت داشته باشیم، ولی اگر به چشم یک فرآورده و محصول به آن نگاه کنیم، نمیتوانیم به آن محبت داشته باشیم. یک کشاورز، تصوری از هندوانهی مطلوب در ذهنش وجود دارد و دوست میدارد که هندوانههای مزرعهاش مطابق آن تصور باشند؛ در تمام مدتی که این هندوانهها در حال رشد و نمو هستند، وقتی آن مزرعهدار به آنها نگاه میکند، هیچکدام از هندوانهها آن هندوانهای که مطلوب اوست، نمیباشد، ولی ناراحت نیست، زیرا میگوید اینها که هنوز کارشان تمام نشده است، اینها هنوز در حال "شدن" هستند و چون هنوز در حال "شدن" هستند، آنها را دوست میدارم ...
🍀 مصطفی ملکیان / تدین تعقلی
🔶 @mmoeeni1
📝 مرتضی روحانی نوشته (بر اساس تجربهای واقعی):
✳️ زنی در خیابان پشتی
ناگهان صدای زنی آمد که «خانم واستا» نگاه کردیم دیدیم یک نفر دستش را از پنجره آشپزخانه (از این آشپزخانه های قدیمی که پنجره شان رو به کوچه بود و بوی ناهار و شام را با پیادهها به اشتراک می گذاشت، همانها که در تابستان بادِ کولر پرده شان را از پنجره بیرون می انداخت) بیرون آورده انگار که می خواهد تاکسی بگیرد دائم تکان می دهد. پرده را سرپوش سر کرد و سرش را کمی از پنجره بیرون آورد تا مطمئن شود پیامش را فهمیدهایم. صبر کردیم. چند لحظه بعد زن از در خانه بیرون آمد. با یک پارچ آب و یک لیوان. تند تند پارچ را تکان میداد که یخ داخلش آب را خنکتر کند. ریخت داخل لیوان و به خواهرم که حدودا دو ساله بود داد.
بی مقدمه شروع کرد توضیح دادن که «داشتم غذا درست می کردم یکهو بهانه این بچه را شنیدم». مادرم تازه دوزاریاش افتاد. شروع کرد تشکر کردن. اظهار شرمندگی کردن و توضیح دادن اینکه «این پسرها را می برم کلاس ورزشی همین برِ اتوبان (منظور اتوبان افسریه بود) مسیر ماشین رو نیست. خانه مان آن طرف کانال است. بلوار ابوذر خیابان حبیب. پیاده می رویم و بر میگردیم. دخترک امروز شروع کرد به بهانه گرفتن. تازه اولش هم هست».
هر روز می روید؟
نه، کلاس شان سه روز در هفته است. ساعت ده می برم شان، یا همان جا می نشینم کلاسشان تمام شود یا اگر خریدی چیزی داشته باشم می روم انجام می دهم تا دوازده که برشان گردانم.
خیر است. بچه اند دیگر . خدا حفظ شان کند.
خواهرم آبش را خورد و نق و نق کودکانهاش فرو نشست. ما هم یادم نیست آن روز آب خوردیم یا نه. ولی بعدا حسابی از آن پارچ بهره بردیم!
بعداً یعنی کی؟ یعنی تمام آن تابستان. راستش پس فردای آن روز که دوباره داشتیم همان ساعت از همان کوچه میگذشتیم همان خانم دوباره از پنجره صدایمان کرد. آب نیاورد. شربت آورد. به مادرم گفت:«یک ساعت است فال گوش هستم. گفتم دو تا پسر بچه شر و شور دارند. صدایشان می آید بالاخره. یکی دوباری هم آمدم دم در و نگاهی تا سر کوچه انداختم. گفتم حتما دوباره تشنه شان می شود».
شربت آورد. هول هولکی هم همش نمی زد. خنک بود. معلوم بود از قبل تدارک دیده. یک لیوان هم نبود، سه لیوان در سینی آورده بود. گویی حواسش به کلاس ما و اینکه سریع باید روانه شویم هم بود.ما هم خوردیم. شربت جان بخشی بود.
این قصه تمام تابستان تکرار شد. هر روز که می رفتیم کلاس . دقیقا به همان خانه که می رسیدیم آن خانم می آمد و شربتی، آبی چیزی می آورد. یک روز شربت آبلیمو، یک روز سکنجه بین، یک روز آب معمولی. گاهی شیرینی ای چیزی هم کنارش بود. چرا می آورد؟ نمی دانم. یکی دو روزی نبود. وقتی آمد عذر تقصیر داشت. گفت مسافرت رفته بودیم. راستش ما هم نگرانش شده بودیم. دل است دیگر. بسته می شود به آدمی که محبت دارد.
حالا در این روزها یاد آن زن که حتی چهره اش هم یادم نیست از خاطرم بیرون نمی رود. شده است یکی از قهرمان هایم. دائم فکر می کنم آیا هنوز زنی هست که با صدای نق نق دختر رهگذری تند تند چارقد به سر کند و بدو بدو آب به دستش بدهد؟ اصلا چه کار دارم به دیگران! خودم که مزه آن آب و شربت را چشیدهام آیاحرمتش را نگه میدارم؟ با صدای دخترکی کارهای زمان برایم میایستد؟ فکر میکنم اگر بخواهم صادقانه بگویم جوابش «نه» باشد.
با این احتساب باید بگویم: «کاش جای زنی در خیابان پشتی بودم».
📌 از: https://goo.gl/DYCgF1
🔶 @mmoeeni1
✳️ زنی در خیابان پشتی
ناگهان صدای زنی آمد که «خانم واستا» نگاه کردیم دیدیم یک نفر دستش را از پنجره آشپزخانه (از این آشپزخانه های قدیمی که پنجره شان رو به کوچه بود و بوی ناهار و شام را با پیادهها به اشتراک می گذاشت، همانها که در تابستان بادِ کولر پرده شان را از پنجره بیرون می انداخت) بیرون آورده انگار که می خواهد تاکسی بگیرد دائم تکان می دهد. پرده را سرپوش سر کرد و سرش را کمی از پنجره بیرون آورد تا مطمئن شود پیامش را فهمیدهایم. صبر کردیم. چند لحظه بعد زن از در خانه بیرون آمد. با یک پارچ آب و یک لیوان. تند تند پارچ را تکان میداد که یخ داخلش آب را خنکتر کند. ریخت داخل لیوان و به خواهرم که حدودا دو ساله بود داد.
بی مقدمه شروع کرد توضیح دادن که «داشتم غذا درست می کردم یکهو بهانه این بچه را شنیدم». مادرم تازه دوزاریاش افتاد. شروع کرد تشکر کردن. اظهار شرمندگی کردن و توضیح دادن اینکه «این پسرها را می برم کلاس ورزشی همین برِ اتوبان (منظور اتوبان افسریه بود) مسیر ماشین رو نیست. خانه مان آن طرف کانال است. بلوار ابوذر خیابان حبیب. پیاده می رویم و بر میگردیم. دخترک امروز شروع کرد به بهانه گرفتن. تازه اولش هم هست».
هر روز می روید؟
نه، کلاس شان سه روز در هفته است. ساعت ده می برم شان، یا همان جا می نشینم کلاسشان تمام شود یا اگر خریدی چیزی داشته باشم می روم انجام می دهم تا دوازده که برشان گردانم.
خیر است. بچه اند دیگر . خدا حفظ شان کند.
خواهرم آبش را خورد و نق و نق کودکانهاش فرو نشست. ما هم یادم نیست آن روز آب خوردیم یا نه. ولی بعدا حسابی از آن پارچ بهره بردیم!
بعداً یعنی کی؟ یعنی تمام آن تابستان. راستش پس فردای آن روز که دوباره داشتیم همان ساعت از همان کوچه میگذشتیم همان خانم دوباره از پنجره صدایمان کرد. آب نیاورد. شربت آورد. به مادرم گفت:«یک ساعت است فال گوش هستم. گفتم دو تا پسر بچه شر و شور دارند. صدایشان می آید بالاخره. یکی دوباری هم آمدم دم در و نگاهی تا سر کوچه انداختم. گفتم حتما دوباره تشنه شان می شود».
شربت آورد. هول هولکی هم همش نمی زد. خنک بود. معلوم بود از قبل تدارک دیده. یک لیوان هم نبود، سه لیوان در سینی آورده بود. گویی حواسش به کلاس ما و اینکه سریع باید روانه شویم هم بود.ما هم خوردیم. شربت جان بخشی بود.
این قصه تمام تابستان تکرار شد. هر روز که می رفتیم کلاس . دقیقا به همان خانه که می رسیدیم آن خانم می آمد و شربتی، آبی چیزی می آورد. یک روز شربت آبلیمو، یک روز سکنجه بین، یک روز آب معمولی. گاهی شیرینی ای چیزی هم کنارش بود. چرا می آورد؟ نمی دانم. یکی دو روزی نبود. وقتی آمد عذر تقصیر داشت. گفت مسافرت رفته بودیم. راستش ما هم نگرانش شده بودیم. دل است دیگر. بسته می شود به آدمی که محبت دارد.
حالا در این روزها یاد آن زن که حتی چهره اش هم یادم نیست از خاطرم بیرون نمی رود. شده است یکی از قهرمان هایم. دائم فکر می کنم آیا هنوز زنی هست که با صدای نق نق دختر رهگذری تند تند چارقد به سر کند و بدو بدو آب به دستش بدهد؟ اصلا چه کار دارم به دیگران! خودم که مزه آن آب و شربت را چشیدهام آیاحرمتش را نگه میدارم؟ با صدای دخترکی کارهای زمان برایم میایستد؟ فکر میکنم اگر بخواهم صادقانه بگویم جوابش «نه» باشد.
با این احتساب باید بگویم: «کاش جای زنی در خیابان پشتی بودم».
📌 از: https://goo.gl/DYCgF1
🔶 @mmoeeni1
☑️ این طبقه اول است
پیشتر هم نوشتم که اصولگرایان به پیروزی در انتخابات فکر نمیکنند (دور از دسترسشان است)؛ بیشتر از آن رو که کُند عمل کردهاند و این منتج به این خواهد شد که تخریب روحانی را برای کم کردن از آرای او، هدف اصلی خود قرار دهند.
این جریان سیاسی به رغم حضور بیرقیب در صدر و بدنه نهادهای موثر و پرشُمار غیرانتخابی، در سطح ملی (به طور مشخص در انتخابات ریاست جمهوری) فاقد پایگاه اجتماعی است. این ضعف به مدد نظارت استصوابی، تا حد قابل ملاحظهای در انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری، جبران شده و در انتخابات ریاستجمهوری هم دایره صاحبان صلاحیت، هر بار تنگ و تنگتر شده است تا جایی که اکنون تصور تایید صلاحیت کسی از بزرگان و سابقون جریان سیاسی اصلاحطلب برای انتخابات ریاستجمهوری، محال مینُماید. در میدان چنین کارزاری نابرابر، ظهور اتوپیا (آرمانشهر) تازهای به اسم «اقتصاد مقاومتی» نیز به کمک «اصولگرایی» آمده است؛ مدح و ثنای «اقتصاد مقاومتی» توسط خطبا و سخنرانان و رسانههای همسو و همسود، به عنوان گنج تازهیافته نجات ملت و میهن، در پس خود قصد دارد موج تخریب دولت را بلند کند اگر چه، و چه بسا، در واقع امر، «اقتصاد مقاومتی» داروی شفابخش اقتصاد باشد.
آمدن رییسی هم به گمانم مویدی بر این پیشبینی است؛ رییسی نه چهره قالیباف و محسن رضایی را دارد و نه سابقهای که بتوان با تاکید و تکیه بر آن، سخن از قدرت اجراییاش گفت. اگر نه همه کسانی که در مجمع جمنا به رییسی رای دادهاند، لااقل مهندسان این جریان، قصد دارند در جای خالی مرحوم واعظطبسی درجوار مدفن امام هشتم، بنایی برپا کنند که اساسا انتخابات 96 فقط طبقه اول آن است و لزومی هم ندارد به تابلوی «پیروزی» مزین شود!
توزیع «آرد متبرک» و انتشار عکس جناب رییسی کنار خانوادههای محروم مشهد، البته با روندی که مامون (خلیفه عباسی) برای سود بردن از وجاهت و نفوذ معنوی و نرم امام رضا علیهالسلام به کار برد، فاصله زیادی دارد ولی جوهر کار یکی است؛ «بر ساختن بنا روی پایگاه اجتماعی کسی که عزت دارد برای انتفاع کسی که پایگاه اجتماعی لرزانی دارد یا اصلا آن را ندارد.»
جریان اصولگرا چند سالی است به مدد توزیع پول در مناطق محروم مشهد، نتیجه انتخابات شورای شهر و مجلس را در این شهر، به نفع خود رقم زده است (قبلا در این باره با ذکر جزییات بیشتری نوشته بودم). لابد کسانی در جمنا از اثربخش بودن این نسخه در سطح ملی ناامید نیستند! اما آن بنایی که مهندسان جمنا در جای خالی مرحوم واعظطبسی درجوار مدفن امام هشتم، میسازند که انتخابات 96 فقط طبقه اول آن است، تا کجا بالا میرود؟
با وجود اینکه کسانی معتقدند شکست رییسی در انتخابات، پایان احتمال «رهبر» شدن اوست؛ مصرّم این احتمال را یادآوری کنم که این انتخابات، از قضا فرصتی کمنظیر برای شناساندن دیدگاههای «انقلابی» او به جامعه است تا راه برای رهبر شدن او هموار شود. اینک سال 68 نیست که ناگهان و به مدد خاطرهای، رهبری نظام برای بیش از ربع قرن بعدی تعیین شود. زمینهسازی اجتماعی ضروریتر از همیشه است و ترکیب کلی مجلس خبرگان هم چنان حاصل نیامده که به دنبال کسانی غیر از امثال رییسی باشد ولی این مجلس، برای تصمیم خود نیاز به پشتیبانی اجتماعی، هر چند ضعیف ولی پرسروصدا دارد. تحقق این نقشه البته به جزییات نقشه راه تبلیغاتی جناب رییسی بستگی دارد که تاکنون، متکی بر ابزارهای قدیمی (توزیع آرد و عکس با فقرا) بوده است. این نقشه راه باید بدنه اجتماعی اصولگرایان را از طیف حامی قالیباف مثلا تکنوکرات گرفته تا افراطیون حامی جلیلی، در یک نخ تسبیح گردآورد. بعد از آن برای مجلس خبرگان رهبری، که آخرین نفر انتخابات پایتخت (جنتی) را بر صدر مجلس نشانده، فرقی نمیکند رییسی به روحانی ببازد (که میبازد) یا نبازد!
به طور واضحی، این نقشه چند لایه را، بالا و بالارفتن رای روحانی، با دشواری مواجه خواهد کرد.
🔶 @mmoeeni1
پیشتر هم نوشتم که اصولگرایان به پیروزی در انتخابات فکر نمیکنند (دور از دسترسشان است)؛ بیشتر از آن رو که کُند عمل کردهاند و این منتج به این خواهد شد که تخریب روحانی را برای کم کردن از آرای او، هدف اصلی خود قرار دهند.
این جریان سیاسی به رغم حضور بیرقیب در صدر و بدنه نهادهای موثر و پرشُمار غیرانتخابی، در سطح ملی (به طور مشخص در انتخابات ریاست جمهوری) فاقد پایگاه اجتماعی است. این ضعف به مدد نظارت استصوابی، تا حد قابل ملاحظهای در انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری، جبران شده و در انتخابات ریاستجمهوری هم دایره صاحبان صلاحیت، هر بار تنگ و تنگتر شده است تا جایی که اکنون تصور تایید صلاحیت کسی از بزرگان و سابقون جریان سیاسی اصلاحطلب برای انتخابات ریاستجمهوری، محال مینُماید. در میدان چنین کارزاری نابرابر، ظهور اتوپیا (آرمانشهر) تازهای به اسم «اقتصاد مقاومتی» نیز به کمک «اصولگرایی» آمده است؛ مدح و ثنای «اقتصاد مقاومتی» توسط خطبا و سخنرانان و رسانههای همسو و همسود، به عنوان گنج تازهیافته نجات ملت و میهن، در پس خود قصد دارد موج تخریب دولت را بلند کند اگر چه، و چه بسا، در واقع امر، «اقتصاد مقاومتی» داروی شفابخش اقتصاد باشد.
آمدن رییسی هم به گمانم مویدی بر این پیشبینی است؛ رییسی نه چهره قالیباف و محسن رضایی را دارد و نه سابقهای که بتوان با تاکید و تکیه بر آن، سخن از قدرت اجراییاش گفت. اگر نه همه کسانی که در مجمع جمنا به رییسی رای دادهاند، لااقل مهندسان این جریان، قصد دارند در جای خالی مرحوم واعظطبسی درجوار مدفن امام هشتم، بنایی برپا کنند که اساسا انتخابات 96 فقط طبقه اول آن است و لزومی هم ندارد به تابلوی «پیروزی» مزین شود!
توزیع «آرد متبرک» و انتشار عکس جناب رییسی کنار خانوادههای محروم مشهد، البته با روندی که مامون (خلیفه عباسی) برای سود بردن از وجاهت و نفوذ معنوی و نرم امام رضا علیهالسلام به کار برد، فاصله زیادی دارد ولی جوهر کار یکی است؛ «بر ساختن بنا روی پایگاه اجتماعی کسی که عزت دارد برای انتفاع کسی که پایگاه اجتماعی لرزانی دارد یا اصلا آن را ندارد.»
جریان اصولگرا چند سالی است به مدد توزیع پول در مناطق محروم مشهد، نتیجه انتخابات شورای شهر و مجلس را در این شهر، به نفع خود رقم زده است (قبلا در این باره با ذکر جزییات بیشتری نوشته بودم). لابد کسانی در جمنا از اثربخش بودن این نسخه در سطح ملی ناامید نیستند! اما آن بنایی که مهندسان جمنا در جای خالی مرحوم واعظطبسی درجوار مدفن امام هشتم، میسازند که انتخابات 96 فقط طبقه اول آن است، تا کجا بالا میرود؟
با وجود اینکه کسانی معتقدند شکست رییسی در انتخابات، پایان احتمال «رهبر» شدن اوست؛ مصرّم این احتمال را یادآوری کنم که این انتخابات، از قضا فرصتی کمنظیر برای شناساندن دیدگاههای «انقلابی» او به جامعه است تا راه برای رهبر شدن او هموار شود. اینک سال 68 نیست که ناگهان و به مدد خاطرهای، رهبری نظام برای بیش از ربع قرن بعدی تعیین شود. زمینهسازی اجتماعی ضروریتر از همیشه است و ترکیب کلی مجلس خبرگان هم چنان حاصل نیامده که به دنبال کسانی غیر از امثال رییسی باشد ولی این مجلس، برای تصمیم خود نیاز به پشتیبانی اجتماعی، هر چند ضعیف ولی پرسروصدا دارد. تحقق این نقشه البته به جزییات نقشه راه تبلیغاتی جناب رییسی بستگی دارد که تاکنون، متکی بر ابزارهای قدیمی (توزیع آرد و عکس با فقرا) بوده است. این نقشه راه باید بدنه اجتماعی اصولگرایان را از طیف حامی قالیباف مثلا تکنوکرات گرفته تا افراطیون حامی جلیلی، در یک نخ تسبیح گردآورد. بعد از آن برای مجلس خبرگان رهبری، که آخرین نفر انتخابات پایتخت (جنتی) را بر صدر مجلس نشانده، فرقی نمیکند رییسی به روحانی ببازد (که میبازد) یا نبازد!
به طور واضحی، این نقشه چند لایه را، بالا و بالارفتن رای روحانی، با دشواری مواجه خواهد کرد.
🔶 @mmoeeni1