شین 🤐
2.5K subscribers
926 photos
130 videos
25 files
1.33K links
محمد معینی
Download Telegram
.
🔴 مقدمه علینقی عالیخانی بر یادداشت‌های سال 53 اسدالله علم (3)

ادامه از +

در پایان این سال شاه در جلسه سالانه اوپک در الجزيره شرکت کرد و طی آن بومدين توافق میان ایران و عراق را برای پایان دادن به اختلافات مرزی اعلام داشت. سران دو کشور پذیرفتند که مرز آبی در شط‌‌العرب بر پایه خط تالوگ باشد و سراسر مرز زمینی نیز دقيقا علامت‌گذاری شود. این توافق یکی از بزرگترین موفقیت‌های شاه بود. از حدود پانزده سال پیش از این تاریخ، شاه با یکدندگی تحسین‌آمیزی کوشید به وضع حقوقی غیرعادی و به راستی استعماری مرز ایران و عراق در شط‌العرب پایان دهد. تا آن هنگام، به استثنای آبهای روبه‌روی خرمشهر و آبادان، همه آب شط‌العرب تا کنار خاک ایران از آن عراق بود و به گفته طنزآمیز شادروان امیرعباس هویدا، اگر یک ایرانی در تابستان گرم خوزستان می‌خواست پاهایش را در آبهای شط خنک کند، نیازمند گذرنامه و ویزای عراق بود.! روابط ایران و عراق در دهه ۱۳۴۰ سخت تیره بود و پس از لغو یک طرفه عهدنامه مرزی ۱۳۱۶ از سوی ایران در فروردین ۱۳۴۸، نزدیک بود به جنگ بینجامد. دولت عراق که خود را آماده رویارویی با نیروهای مسلح ایران نمی‌دید کوتاه آمد و از آن پس کشتی‌هایی که با بندرهای ایران در شط العرب مراوده داشتند به وسیله کشتی‌های راهنمای ایرانی هدایت می‌شدند.

در این میان، ایران از اختلاف کردهای عراق به رهبری ملا مصطفی بارزانی با دولت آن کشور بهره‌برداری کرد و در زد و خوردهای شمال عراق، با فرستادن سرباز و کارشناسان نظامی و همچنین مهمات، کردها را تقویت کرد. اگر پشتیبانی موثر ارتش ایران نبود، کردها یارای پایداری در برابر ارتش عراق را نداشتند و در مدتی کوتاه ناچار به تسلیم می‌شدند. در همان آغاز درگیری یک بار که کردها شهر استراتژیکی پنجوین را در نزدیکی مرز ایران از دست دادند، سربازان ایرانی در لباس پیشمرگان ناچار به مداخله نظامی شدند و پس از راندن نیروهای عراقی، شهر را به کردها بازگرداندند.

این گونه مداخلات از نظر مقامات عراقي دور نمی‌ماند و آنان نیز به سهم خود می‌کوشیدند در حاشیه مرزی ایران دست به خرابکاری‌هایی بزنند. در یکی دو سال پیش از توافق الجزيره برخورد نظامی در مرزها تقريبا عادی شده بود. در همین سال به موازات مذاکرات محرمانه میان دو کشور، فشار نظامی ایران از راه کردها همچنان ادامه داشت. در آذر ۱۳۵۳ شاه به علم می‌گوید: «با توپ‌های دورزن پدری از عراق در آوردیم که آن سرش ناپیداست و فکر نمی‌کنم دیگر جرئت حمله به کردها را بکنند» ولی چند روز بعد که شاه يقين یافت دولت عراق آماده سازش قطعی با ایران است، به رئیس ستاد ارتش دستور می‌دهد که «اگر احساس می کنید کردها پایمردی و ایستادگی در محلی که دارند، نکنند و ممکن است عقب بنشینند، توپ‌های دورزن ما را عقب ببرید که احيانا به دست عراقي‌ها نيفتد.» یک ماه بعد نیز شاه به علم می گوید که «آن قدر از سربازهای عراقی کشته شده‌اند که از حساب خارج است... الان بارزانی‌ها که نزدیک بود فرار کنند، دارند شجاع می شوند و جان گرفتند ولی سربازهای ما مثل شیر می جنگند.»

کشورهای دوست ایران توافق الجزیره را به شاه تبریک گفتند ولي نامه‌ای که کیسینجر در ۱۰ مارس ۱۹۷۵ (چهار روز پس از توافق الجزيره) په شاه نوشته، به گونه تعجب‌آوری سرد است و به نظر می رسد که وی دل خوشی از این پیروزی شاه نداشته است. کیسینجر در این نامه می‌نویسد که «در مورد مسئله کرد، نمی‌توانم چیزی به آن چه طی دیدار اخیرمان شخصا به شما گفتم بیفزایم. البته اعليحضرت صلاح ملت خویش را بهتر می دانند.»
روی هم رفته روابط ایران و آمریکا در این سال گرمی همیشگی را نداشت.

🔹 ادامه دارد (اینجا +)
🔶 @mmoeeni1

📷 عکس: صدام - شاه | عراق در برابر فشارهای ایران کوتاه آمد و حق ایران بر اروندرود احیا شد
Forwarded from شین 🤐
یکی از انارها یه سطل رنگ پیدا کرده، تاج اناری خودشو تبدیل کرده به تاج شاهی و داره دستور می‌ده!

کاری از محسن ایزدی | ماهنامه «خط خطی» | آبان 91

@mmoeeni1
ساما نوشته:

به گمانم اگر می‌خواهید به جلو گام بردارید:

۱.بساط دوگانگی حاکمیت را برچینید.
۲.نهادهای موازی - اغلب ناپاسخگو و غیرشفاف - را منحل کنید.
۳.سپاه را در ارتش ادغام کنید و نظامیان فقط نظامی‌گری کنند و پا از فرهنگ و اقتصاد و سیاست بیرون کشند.
۴. آموزهٔ «خودی و غیرخودی» را کنار بگذارید.
۵. دست از تحمیل سبک زندگی خاص بردارید.
۶. آزادی‌های مدنی و سیاسی را آزاد کنید.
۷. رواداری را بسط دهید و بگذارید نهادهای مدنی قوی‌تر شوند.
۸.جلوی محاکمه و مجازات خودی‌های فاسد را نگیرید.

🔶 @mmoeeni1
.
🔴 مقدمه علینقی عالیخانی بر یادداشت‌های سال 53 اسدالله علم (4)

ادامه از +

دلیل ناخرسندی آمریکا از توافق ایران و عراق روشن نیست به ویژه که ترکیه، متحد پروپا قرص آمریکا در خاورمیانه، از سیاست پشتیبانی ایران از کردهای عراق نگران بود که مبادا دامنه جنبش استقلال‌طلبانه کردهای عراق به کردستان ترکیه نیز سرایت کند. از سوی دیگر اسرائیل بهترین متحد آمریکا در خاورمیانه، از این که بعثی‌های عراقی در داخل کشور خود درگیر باشند خوشنود و با ملا مصطفی (بارزانی) روابط دوستانه‌ای برقرار کرده بود. به هر تقدیر، توافق الجزیره ایران را به صورت. نیروی ابر دست (dominant) منطقه خلیج فارس در آورده بود ولی در این جا نیز دلیلی برای ناخرسندی آمریکا نمی‌توان یافت. شاید گمان بود که کیسینجر برای کردهای عراق که از سوی ایران رها شده بودند، دلسوزی می‌کرد. ولی این با روش «سیاست واقع‌بینانه مورد علاقه کیسینجر که شهرتی به رقّت قلب نداشت، جور در نمی‌آید. در طی این سال در حدود صدهزار تن از کردهای عراقی به ایران پناهنده شده و به تابعیت ایران در آمدند و دولت برای آنان کار و مسکن فراهم کرد. پس از توافق الجزیره نیز برای سراان جنبش کرد در نزدیکی کرج مسکن مناسب تهیه شد. ملا مصطفی بارزانی که پس از چهل سال پیکار دیگر هر گونه امیدی را برای برپایی کردستان آزاد از دست داده و در این هنگام دل‌شکسته و دچار سرطان بود، پس از اقامت کوتاهی در ایران برای درمان به آمریکا رفت و در این کشور در گذشت.

شاه در یازدهم اسفند این سال در برابر هیئت وزیران، نمایندگان دو مجلس، بازرگانان و اصناف و روزنامه‌نگاران، نظام سیاسی یک حزبی ایران را بر پایه قانون اساسی، نظام شاهنشاهی و انقلاب شاه و مردم، اعلام داشت و یادآور شد مخالفان می‌توانند گذرنامه خود را دریافت و از کشور بیرون روند. به دنبال این اظهارات، حزب تازه‌ای به نام رستاخیز ملت ایران آغاز به کار کرد و همه حزب‌های پیشین انحلال خود را اعلام داشتند. از این پس شاه آهنگ آن را داشت که علنا به دلخواه خود و بدون توجه به تشریفات دست و پاگیر قانونی حکومت کند. شاه درباره دیدار سفیر آمریکا و علم و گفت‌وگوی آنان در مورد حزاب زستاخیز می‌گوید که آمریکایی‌ها «نمی‌توانند اوضاع ایران را بفهمند که مثلا مرا و حزبی را که تأسیس می‌کنیم، با احزاب معمولی مقایسه می‌کنند و تازه می‌پرسند چه طور آن احزاب همپایه این یکی نبودند ... گاهی اینها احساس وجود ما را می‌کنند، مثلا روزی که برای ادای سوگند به مجلس می‌رفتیم مردم چه کردند، در آزادی آذربایجان، در انداختن مصدق و در ششم بهمن 1341. ولی باز هم از خاطرشان می‌رود. عیب کار آمریکایی‌ها این است که دستگاه ندارند که سوابق را به خاطر داشته باشند.»

در این سال ایران، به علت بحران نفت و نقش فعالی که در بالا نگهداشتن بهای نفت به همراه مخالفت با هر گونه تحریم آن داشت، اهمیتی جهانی یافته بود و این امر شاه را که می‌پنداشت همه ی این موفقیت‌ها مديون شخص اوست، بیش از پیش به خود غره کرده بود. هنگامی که اردشیر زاهدی مقاله تحسین‌آمیزی را که واشینگتن‌پست درباره ایران نوشته است گزارش می‌دهد، شاه به علم می‌گوید که «تلگراف کنید که شما چرا این قدر به روزنامه‌ها و نوشته‌های آنها اهمیت می‌دهید؟ این همه خوب و بد نوشتند، مگر توانستند ما را از راهی که می‌رویم بازدارند؟ پس ایران را که به این جا رساند؟ مقالات روزنامه‌های خارجی یا خود ما؟»

روز بعد هم که علم پیشنهاد می کند در سفر رسمی شاه به فرانسه، امیر متقی جزو همراهان باشد، چون خیلی به درد می‌خورد و تقریبا تمام وزرای فرانسه و رئیس تبلیغات آن‌جا و همه روزنامه‌ها را می شناسند، شاه می‌گوید: «آخر احتیاج به آنها نداریم. آنقدر مقام ما بالاست که روزنامه‌ها خودشان همه کار خواهند کرد.»


🔹 ادامه دارد (بخش آخر: فردا)
🔶 @mmoeeni1

📷 عکس: ملامصطفی بارزانی و نیروهای تحت فرمان‌اش
🔘 ادعای این پوستر این است که در مجلس شورای اسلامی ِ جمهوری اسلامی، اقلیت‌های دینی به نسبت جمعیت‌شان نماینده خیلی بیشتری از مسلمانان دارند (مثلاً مسلمانان به ازای هر 280333 نفر یک نماینده دارند و کلیمیان به ازای هر 9826 نفر جمعیت).

ادعایی درست اما «رهزن»!

توجه داریم که صلاحیت همه کاندیداها و قانون‌شدن همه مصوبات مجلس شورای اسلامی را (با لحاظ کردن اصول فقهی شیعه اثنی‌عشریِ انقلابی)، جمع بسیار کوچک ِ دست‌چین شده‌ای، آن‌هم فقط از بین شیعیان اثنی‌عشری تایید می‌کنند.

مضافاً اگر مبنا «صلاحیت» عملی و علمی و «کارآمدی» برای حل مشکلات کشور است، چرا این جریان «منّت گذاشتن» را تا روزی که مسلمانان هم بتوانند نماینده غیرمسلمانِ صالح انتخاب کنند، به تاخیر نمی‌اندازند؟

🔶 @mmoeeni1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔹 این روزها ... 👈 در این ترانه که برای «خردسالان» ساخته و از رسانه ملّی (شبکه پویا) به طور مرتب پخش می‌شود، «پیغمبر» که «هم‌راه علی می‌رفت در سایه نخلستان»، از زنبور عسل می‌پرسد: «طعم عسلت از چیست؟ هر چند که می‌دانم» و زنبور جواب می‌دهد: «طعم عسل از من نیست، طعم صلوات است آن.»
شاعر، افشین اعلاء است و نماهنگ در خانه پویانمایی انقلاب اسلامی تهیه شده.

🔹 چهارده قرن قبل ... 👈 مرد بيچاره‌ای از «عكّه» (عکای کنونی) پياز آورده بود كه در «مكّه» بفروشد اما كسی از او نخريده بود و نزدیک بود كه آن پيازها خراب شوند. دست به دامان «ابوهريره» (متوفی به سال 59 قمری) شد كه چكار كنم؟ ورشكست مي‌شوم. ابوهريره روز جمعه بالای منبر رفت و گفت: «سمعت من حبيبي رسول‌الله؛ من اكل بصل عكه بمكه وجبت له الجنه (يعنی هر كس پياز عكه را در مكه بخورد بهشت بر او واجب می‌شود)» ... مردم هم مثل مور و ملخ ريختند و تمام پيازهايش را خريدند (نقل از «مطهری، مرتضی، حق و باطل به ضميمه ‌احيای تفكر اسلامی، صفحه 59»)


🔴 نتیجه‌گیری اخلاقی: از عقل خود و خردسالان همیشه مراقبت کنید!

🔶 @mmoeeni1
🔹 همه بهانه‌های ابراز محبت ِ «فریز شده در تقویم» - از ولنتاین و روز مرد و زن و دختر تا معلم و خبرنگار و ... - تبدیل شده‌اند به بهانه‌های تظاهر و تفاخر و مُثله‌کردن اصالت‌ها ... محبت‌های نشان شده در تقویم، ابتکار تباهی بود.
+

🔶 @mmoeeni1
.
🔴 مقدمه علینقی عالیخانی بر یادداشت‌های سال 53 اسدالله علم (5 و آخر)

ادامه از +

چندی بعد که علم درباره وضع آشفته یونان و فروپاشی حكومت نظامی‌ها به شاه می‌گوید: «ملاحظه می‌فرمایید که آمریکایی‌ها به چه پیسی افتاده‌اند؟» شاه پاسخ می‌دهد: «هر وقت آمریکایی‌ها به حرف من گوش نمی‌دهند، به همین پیسی می‌افتند.»
در پایان سال نیز که قرار است شاه در کنفرانس اوپک در الجزيره شرکت کند، علم پیشنهاد می‌کند که «هیئت مطلعی مرکب از وزیر اقتصاد، رئیس بانک مرکزی، دکتر فلاح، وزیر کشور (مسئول اوپک) و یک عده کارشناس همراه باشند»، (شاه) فرمودند: «این خرها چه فایده دارند؟»، (علم می‌نویسد) عرض کردم خر و هر چه باشند، لازم است باشند، فرمودند: بسیار خوب، بگو باشند. (ناگفته نماند که چند تن از کسان مورد اشاره از باکفایت‌ترین بلندپایگان و برجسته‌ترین مغزهای آن روز ایران بودند)

در پایان فروردین این سال، هنگام بازگشت شاه و همراهان در کیش، دکتر ایادی پزشک مخصوص، که از بزرگ شدن طحال شاه نگران شده بود، از علم خواست که پروفسور ژان برنار، استاد دانشگاه پاریس و متخصص معروف خون، به ایران بیاید و شاه را معاینه کند. عَلم این مطلب را بی‌درنگ به اطلاع پروفسور صفویان، رئیس دانشکده پزشکی دانشگاه ملی رسانید. چند روز بعد پروفسور ژان برنار و پروفسور میلیز (که هر دو از استادان پیشین صفویان بودند) و همچنین دکتر فلاندرن، متخصص آزمایشگاه، به دعوت پروفسور صفویان به ایران آمده و از شاه دیدار و معاینه کرده و نمونه‌هایی از مغز استخوان و خون گرفتند. پس از این نخستین معاینه و بازگشت به فرانسه، ژان برنار تلفنی از صفویان درخواست کرد هر چه زودتر به پاریس بیاید. پزشکان فرانسوی که کاملا از مسئولیت خطیر حرفه‌ای خود آگاه بودند، پس از معاینه بيمار مشترک دیگری که در بیمارستان آمریکایی پاریس بستری بود، از راه احتياط صفويان را به گلخانه بیمارستان برده و در آن ها اظهار داشتند که شاه دچار گونه‌ای سرطان خون (والدنستروم) است که به درمان و مراقبت طولانی نیاز دارد ولی چون از نظر علمی اعتمادی به پزشک مخصوص شاه ندارند، باید ترتیبی داد که از آن پس صفويان مسئول مراقبت و واسطه ارتباط با بیمار باشد. نتیجه آزمایش به وسیله صفویان به آگاهی ایادی رسيد و او تأکید کرد که با توجه به روحیه شاه که از کوچکترین ناراحتی جسمانی نگران می‌شد، نباید او را از بیماری راستین خود آگاه کرد. مسئولیت اخلاقی گروه پزشکان بسیار سنگین بود و قرار شد بیماری شاه به هیچ کس فاش نشود. گزارش‌های پزشکی نیز که از پاریس برای صفویان و ایادی فرستاده می‌شد، صرفا به بیمار شماره ۲ اشاره می‌کرد (بیمار شماره ۱ خود علم بود). از این گذشته داروهای شاه در شیشه‌ای متعلق به داروهای به کلی متفاوتی گذاشته می‌شد (ایادی از همان آغاز یاد آور شده بود که شاه عادت دارد کاغذهای همراه دارو را دقیقا بخواند) در نتیجه علم هرگز به بیماری شاه پی نبرد و در یادداشت‌هایش نیز علت ناراحتی شاه را آلرژی و یا خستگی و غذای نامناسب می‌پنداشت. سه سال بعد پزشکان بر آن شدند که پنهان داشتن بیماری شاه از همسر او به مصلحت نیست و هنگامی که شهبانو فرح پس از شرکت در کنفرانس تابستانی آسپن (كولورادو - آمریکا)، در راه بازگشت، چند روزی در پاریس به سر برد، او را طی دیدار محرمانه در جریان گذاردند. شاه نیز با آن که تا هنگام انقلاب از بیماری خود آگاهی نداشت، به تدریج دریافت که عارضه‌ای جدی گریبانگیر او شده است. در ماه‌های انقلاب و سفر به مصر و سپس مراکش، شاه در مصرف داروهایی که به او تجویز شده بود کوتاهی کرد و در نتیجه بیماری‌اش که تا آن هنگام مهار شده بود، ناگهان شدت گرفت. پروفسور صفویان که از هنگام بیماری شاه عملا پزشک مخصوص شاه شد و همچنین پزشکان فرانسوی، معتقدند که اگر شاه برنامه دارویی خود را دقیقا مراعات کرده بود، به احتمال قوی چند سالی بیشتر زنده می ماند. به باور همین پزشکان، داروهای مورداستفاده شاه هیچ‌گونه اثر منفی بر قدرت تصمیم‌گیری و رویارویی او با حوادث انقلاب نداشت. (پایان)


📚 منبع: یادداشت‌های اسدالله علم، مجموعه کامل دو جلدی، از صفحه1261 تا 1268

🔶 @mmoeeni1

📷 کتاب ماخذ
🎡 ذخایر خشنودی دنیا با سرعت در حال تخلیه است


اگر «خوشبختی» را «توقعات» تعیین می‌کند، پس دو رکن جامعه ما - رسانه‌های گروهی و صنعت تبلیغات - ممکن است ناآگاهانه در حال خالی کردن ذخایر خشنودی دنیا باشند.

اگر شما پنج هزار سال پیش جوانی هجده ساله بودید و در روستایی کوچک زندگی می‌کردید چه بسا خود را جذاب می‌دانستید، زیرا فقط پنجاه مرد دیگر در روستای شما زندگی می‌کردند و اغلب آنها یا مسن بودند و جای زخمی بر چهره داشتند و چروکیده بودند، یا هنوز پسر بچه بودند اما اگر امروز نوجوان باشید، به احتمال زیاد احساس کمبود خواهید کرد. حتی اگر پسرهای دیگر در مدرسه بدقیافه باشند، شما خود را با آنها مقایسه نمی‌کنید بلکه با ستارگان سینما و ورزشکاران و مانکن‌های مشهوری می‌سنجید که روزانه در تلویزیون و فیس‌بوک و تابلوهای بزرگ تبلیغاتی می‌بینید.

📚 از «انسان خردمند» | نوشته یووال نوح هراری | ترجمه نیک گرگین

🔶 @mmoeeni1
🔹 خبر 👈 خبرگزاری فارس گزارش کرده که «طرح عدم کفایت و استیضاح رئیس‌جمهوری توسط جمعی از نمایندگان مجلس تهیه و تدوین شده است.» حجت‌الاسلام مجتبی ذوالنور (نماینده انقلابی قم) درحال گرفتن امضای نمایندگان مجلس برای این طرح است. (عکس)


▪️ نظر 👈 این کاری عالی‌ست؛ کاش منجر به عزل حسن‌روحانی بشود، همزمان کاش با ردّ قطعی CFT، این عیش کامل، و آن شترسواری دلّا-دلّای انقلابی و طلبکاری جریانی پر زر و زور تمام بشود. چرا کشور دوباره زیر منّت جریانی برود که ته همه کار و اقدام‌شان، شوق ِ انزوای ایران است و نان خود را در تحریم چرب می‌کند؟ هر گاه یک گام به عقب بر‌می‌دارد، ده گام پیش می‌آید و مادام‌العمر، برای طلب‌کاری ساخته و پرداخته شده است ... یک کشور و ملّت هنوز معطل بازی و طناب‌کشی‌های موسمی‌اند تا هربار افق خوشبختی، جابجا شود و این البته که تجسم ِ سرخوردگی است.

🔶 @mmoeeni1
.
.
🔴 یارانه برای روزنامه


سال 53 (44 سال قبل) همزمان با رشد بی‌سابقه قیمت نفت، تورم و گرانی دامنگیر اقتصاد ایران شده بود. تورم آن سال البته فقط 15.5 درصد بود!

اسدالله علم، وزیر دربار شاهنشاهی، در یادداشت‌های هشتم خرداد 53 به مورد قابل توجهی اشاره می‌کند.

او نوشته است:

«عرض کردم، نرخ فروش اطلاعات و کیهان، دو روزنامه مهم عصر پایتخت، به علت گرانی کاغذ از ۵ ریال به یک تومان بالا رفت. دیروز عصر مدیران آن پیش من آمده بودند و شکایت داشتند که مردم آنها را بایکوت کرده، نمی‌خرند و می‌گفتند چنان که در دنیا به جرائد کمک می‌شود، تا حدی که حتی تاکس (مالیات) از آنها نمی‌گیرند، اجازه مرحمت فرمایند دولت به ما هم کمک کند و بعد ما بر حسب امر اعلیحضرت همایونی اعلام کنیم که روزنامه پنج ریال شد. فرمودند: «این آقایان می‌خواهند به من هم رشوه بدهند؟ به علاوه ما چرا از این کشورها تقلید کنیم؟ آنها که مملکت نیستند! پول مردم را می‌گیرند و برای نگهداری خودشان به جرائد رشوه می‌دهند. خیر، باید به همان یک تومان بفروشند. بعد مردم طبعا خواهند گرفت. هر کس روزنامه‌خوان واقعی باشد به همین قیمت هم خواهد خرید.» بعد مرخص شدم. این خبر بد را به مدیران جرائد، عباس مسعودی و مصطفی مصباح‌زاده دادم. سبيل آقایان آویزان شد.»


روزنامه‌های اطلاعات و کیهان (قدیمی‌ترین روزنامه‌های در حال انتشار) بعد از انقلاب مصادره شدند و مدیران مسئول آنان از آن پس توسط ولی‌فقیه منصوب می‌شود. پرداخت یارانه دولتی به روزنامه‌ها، از جمله این دو روزنامه به روندی عادی تبدیل شده است. آخرین بار در سال 94 اعلام شد که در دوره احمدی‌نژاد (از سال 87 تا 91)، چهار روزنامه‌ی کیهان، جوان (متعلق به سپاه)، رسالت (متعلق به جریان راست سنتی) و وطن‌امروز (متعلق به مهرداد بذرپاش؛ مدیرعامل سایپا در دوره احمدی‌نژاد و نماینده مجلس در دور قبل)، به تنهایی یک چهارم یارانه کل نشریات کشور را از آن خود کرده بودند؛ روزنامه وطن‌امروز و جوان به طور متوسط هر سال 500 میلیون تومان و روزنامه کیهان هر سال 1.5 میلیارد تومان.

🔶 @mmoeeni1
▪️ فرقی نمی‌کند در آستانه «دروازه‌های تمدن بزرگ»ی باشیم که «قبل از انقلاب» وعده داده می‌شد یا در رویای «تمدن نوین اسلامی» بعد از انقلاب؛ در فقره همین مدیریت #گوشت درمانده‌ بوده‌ایم.
[تصویر: یادداشت وزیر دربار، 45 سال قبل]
🔶 @mmoeeni1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 این فیلم اسکورت هواپیمای حامل بن‌سلمان، ولیعهد سعودی، توسط جنگنده‌های پاکستانی در سفر او به اسلام‌آباد است. مهم است که هواپیمای هفتمی هم رفته که از این ماجرا فیلم بگیرد!

ولیعهد 34 ساله سعودی، بانی جنگی کثیف و ظالمانه علیه یمنی‌های بیچاره و فقیر با به‌روزترین جنگ‌افزارها و متهم قتل فجیع خاشقچی در کنسولگری عربستان در استانبول، همچنان به مدد پولی که دارد می‌تواند مورد احترام و عنایت امثال ترامپ و دولت‌هایی چون پاکستان و دریوزگانی دیگر، زیر لوای منافع ملی و مصالح عالیه، باشد.

تا بوده همین بوده؛ ستم را با «مصلحت» و «سیل زر» شسته‌اند و شاید همین است که کار دین و دنیای مردم، به سختی ِ سخت، اصلاح خواهد شد، شاید حتی «نخواهد شد».

🔶 @mmoeeni1
.
⚫️ گزارش اختصاصی اشپیگل از کمپ مجاهدین خلق در آلبانی


اشپیگل (مجله آلمانی) برای تهیه گزارشی اختصاصی در مورد کمپ مجاهدین خلق در آلبانی با ۱۵ عضو سابق این سازمان گفت‌وگو کرده است. تلاش برای ورود به کمپ یا کسب اطلاعات در مورد دختری که به گفته پدرش می‌خواهد از کمپ خارج شود بی‌نتیجه بوده است.


تارنمای اینترنتی مجله "اشپیگل" گزارشی اختصاصی در مورد کمپ سازمان مجاهدین خلق در آلبانی منتشر کرده است. این گزارش با اشاره به سخنان شماری از اعضای سابق مجاهدین خلق آغاز می‌شود که از تمرین‌های هفتگی خود برای بریدن گلو با چاقو، شکستن دست و درآوردن چشم با انگشت گفته‌اند.

کمپ مجاهدین خلق در آلبانی مساحتی حدود ۵۰ زمین فوتبال دارد و حدود دو هزار نفر ساکن آن هستند. اشپیگل نوشته است که فاصله این کمپ تا رستوران‌ها و میکد‌ه‌های مرکز تیرانا، پایتخت آلبانی، حدود ۳۵ دقیقه با ماشین است.اما کسانی که موفق شدند از آن بگریزند، گفته‌اند بسیاری از ساکنان کمپ اجازه ندارند گوشی همراه‌، ساعت یا تقویم داشته باشند و به نوشته اشپیگل آنها "در کپسول زمان" زندگی می‌کنند.

مصطفی محمدی مرد ۶۲ ساله‌ای است که به اشپیگل گفته است دخترش سمیه ساکن این کمپ است. او گفته است که دختر ۳۸ ساله‌اش برخلاف میل خود و به اجبار در این کمپ است. مصطفی محمدی ساکن کاناداست. او که سال گذشته به امید دیدن دخترش چند ماه ساکن آلبانی شده بود به اشپیگل گفته است: «من هیچ کاری به کار سیاست ندارم‌، فقط می‌خواهم دخترم را ببینم.»

اشپیگل نوشته است که نگهبانان کمپی که دور تا دور آن حصار کشیده شده، به هیچ‌کس اجازه نمی‌دهند مقابل در ورودی توقف کنند چه رسد به اینکه داخل آن شوند. نگهبانان به گزارشگر اشپیگل گفته‌اند که درخواست مصاحبه بفرستد تا زمانی را برای مصاحبه هماهنگ کنند، اما سپس به درخواست اشپیگل پاسخ نداده‌اند. وکیل این سازمان هم حاضر نشده است به پرسش‌های اشپیگل در مورد سمیه پاسخ دهد.

اشپیگل نوشته روشن است که میان ایران و سازمان مجاهدین جنگی تبلیغاتی در جریان است و هر طرف دیگری را به دروغ‌گویی متهم می‌کند. اما کسانی که از کمپین مجاهدین در آلبانی گریخته‌اند، از شکنجه، اجبار به اعتراف به رویاهای جنسی خود در نشست‌های عمومی و اجبار به سر کردن روسری گفته‌اند.

سخنگوی سازمان مجاهدین خلق آلمان در پاسخ به اشپیگل تمام اتهاماتی که اعضای سابق این سازمان مطرح کرده‌اند را تکذیب کرده است.

اما اشپیگل نوشته است که برای تهیه گزارش خود با ۱۵ عضو سابق سازمان مجاهدین خلق گفتگو کرده، با برخی چندین ساعت‌، و نقاط مشترک قابل توجهی در داستان‌های زندگی آنها دیده است. در این گزارش تأکید شده که سازمان مجاهدین خلق شبیه یک فرقه سیاسی است که به سختی می‌توان از آن گریخت.

غلامرضا شکاری مرد ۵۰ ساله‌ای است که به گفته خود ۲۷ سال عضو سازمان مجاهدین خلق بوده است. او به اشپیگل گفته است که این سازمان تلاش می‌کند در ظاهر خود را سازمانی لیبرال نشان دهد، اما درون آن سراسر دروغ، ترس و فریب است.

شکاری گفته است ۲۰ ساله بوده که گرفتار مجاهدین خلق شده است. او گفته که در جریان جنگ ایران و عراق از مرز ایران گریخته تا به مجاهدین بپیوندد که "وعده آزادی و دمکراسی برای ایران" می‌دادند. شکاری گفته است: «آنها به من وعده دادند که ویزای یک کشور اروپایی را هم برایم می‌گیرند.»

اشپیگل رهبر مجاهدین خلق، مسعود رجوی را شبحی خوانده که از سال ۲۰۰۳ تا کنون کسی او را ندیده و حتی روشن نیست که هنوز زنده است. همسر او مریم رجوی که رهبری مجاهدین خلق را بر عهده دارد از قرار میان کمپ این سازمان در آلبانی و دفترش در پاریس در رفت‌وآمد است.

این سازمان در پایتخت‌های بسیاری از کشورهای جهان، از جمله در برلین دفتر دارد و به نوشته اشپیگل موفق شده با لابی قدرتمند خود متحدان پرنفوذی مانند جان بولتون، مشاور رئیس‌جمهور آمریکا، یا رودی جولیانی، وکیل ترامپ را جذب خود کند. این متحدان البته در ازای دریافت پول به عنوان سخنران در گردهم‌آیی‌های مجاهدین خلق شرکت می‌کنند.

سازمان مجاهدین خلق در وب‌سایت خود مدعی شده خواستار دمکراسی، حقوق بشر و جدایی دین از حکومت در ایران است. در ادامه بر مشارکت گروه‌های سیاسی، تشکیل ائتلاف و آزادی برگزاری تجمعات تأکید شده و در یک طرح ده ماد‌ه‌ای برای آینده ایران آمده است که وقتی این سازمان به قدرت رسد، همه چیز بهتر می‌شود.

اشپیگل در گزارش خود نوشته، آنچه ساکنان سابق کمپ مجاهدین خلق می‌گویند با این ادعاها همخوانی ندارد و این کمپ بیشتر به یک زندان شبیه است.


نقل از دویچه وله

🔶 @mmoeeni1
MHMD Moeini:
دو شرکت اسدالله عسگراولادی (رئیس اتاق مشترک ایران و چین) تا پایان آبان 16.6 میلیون یورو صادرات داشته و ارز حاصل روهم وارد چرخه اقتصادی «نکرده‌اند» (اعلام بانک مرکزی).

کدام «نهاد قضایی/ضدفساد/نظارتی/اقتصادمقاومتی» به «احتمال وجود ابرو بالای چشم» این تاجر انقلابی اشاره خواهد کرد؟
#خودی
mmoeeni

📡 @VahidOnline
🔴 عباس مسعودی چیزی نمانده بود سکته کند!


🔹 وزیر دربار به مدیرمسئول روزنامه اطلاعات گفت: «بعد از این به کاخ علیاحضرت ملکه پهلوی دعوت نخواهی شد.»
عباس مسعودی چیزی نمانده بود سکته کند!

عباس مسعودی که بعد از آغاز انتشار روزنامه اطلاعات (در سال 1305) و تبدیل آن به یک بنگاه موفق مطبوعاتی، فعالیت پارلمانی خود را شروع کرده بود، در سال 1314 به وكالت دوره دهم مجلس شورای ملی از تهران برگزیده شد و شش دوره متوالی در آن سمت باقی ماند. در 1328 نیز كه انتخابات مجلس سنا برای اولین بار در تهران برگزار شد، با سمت سناتوری تهران به این مجلس راه یافت و تا زمان مرگ سناتور بود.

اما ماجرای آن شب چه بود؟

🔹 شاه بر خلاف باور کسانی (هر چند کم‌شمار) که سعی دارند القا کنند او به جزئیات وارد نمی‌شد و مدیریت عالیه را هدایت می‌‌کرد، گاهی به شدت وارد جزئیات می‌شد؛ از آن جمله دستور به انتشار یا عدم انتشارِ موردی مقاله، گزارش یا مصاحبه‌ای از نشریات خارجی در رسانه‌های داخلی اما اتفاقی که در میانه خرداد سال 53 رخ داد و منجر به هراس عجیب و غریب مدیرمسئول روزنامه اطلاعات شد، و اسدالله علم در یادداشت‌هایش به آن پرداخته، نشان می‌دهد که هیچ سطحی از جزئیات مصون از دخالت شخص شاه نبود؛ رویه‌ای که به گمان بسیاری، نهایتاً خود و نظام شاهنشاهی را بر باد داد.

🔹 در جریان مهمانی کاخ مادر شاه (که علیاحضرت ملکه پهلوی خوانده می‌شد)، طبق معمول مهمانان در سالنی جدا از خاندان سلطنت شام می‌خورده‌اند. وزیر دربار در این مهمانی متوجه عصبانیت شدید شاه می‌شود. شاه به اسدالله علم (وزیر دربار) می‌گوید: این مسعودی را از دور می‌بینم و شاخ و شانه می‌کشد که بیاید با من حرف بزند.

حالا چرا مسعودی «اخ» شده بود؟!

شاه به وزیر دربارش می گوید که روزنامه اطلاعات ارگان مصدقی‌ها و توده‌ای‌ها شده؛ مثلا امروز از قول تاکسیران‌ها نوشته که ما مثل سگ زحمت می‌کشیم و این شرکت تعاونی تمام عایدات را می‌خورد. مگر شرکت تعاونی مال کیست؟ آن هم که مال خودشان (یعنی تاکسیران‌ها) است.

علینقی عالیخانی، ویراستار یادداشت‎‌های وزیر دربار، در توضیحی درباره این شرکت تعاونی نوشته که «این کار هم مانند بیشتر کارهایی که دولت بر افراد تحمیل می‌کند، بسیار بد از آب درآمد. رئیس شرکت به جای اینکه انتخابی باشد از سوی مقام‌های دولتی گماشته شد و برادران رشیدیان که [در کودتا علیه مصدق دخیل بودند و] بانک تعاونی تهیه و توزیع را در اختیار داشتند، بر آن دست انداختند. تصور شاه درباره این شرکت بر پایه گزارش‌هایی که دریافت می‌کرد با واقعیت امر به کلی تفاوت داشت.»

عَلم در یادداشت‌های خود نوشته که چون سر شام کسان دیگری بوده‌اند، «جرئت نکرده با شاه [به نفع آزادی بیان در مطبوعات] یک و دو کند». بعد از شام هم به مسعودی می گوید حق ندارد شرفیاب شود و بعد از این هم در کاخ علیاحضرت پهلوی دعوت نخواهد شد؛ «مسعودی چیزی نمانده بود سکته کند» توصیف علم از حال مدیر روزنامه اطلاعات بعد از ابلاغ نظر شاه است. مسعودی به علم می‌گوید که شاه به او پیشتر مطلبی گفته بوده و اصرار داشته که به وزیر اطلاعات هم گفته شود و ظاهرا همین مسئله برخلاف نظر هویدا بوده، بر او گران آمده و حالا علیه او (علیه مسعودی)، پیش شاه بدگویی کرده و مسعودی چوب این کار را می‌خورد.


با این حال مسعودی فردای آن روز نامه‌ای به علم می‌نویسد، علم نامه را به شاه می‌دهد، شاه نامه را می‌خواند و می‌گوید: «به مسعودی بگو عفو شما بسته به رفتار آینده شما خواهد بود.»

تصویر نامه دو صفحه‌ای مسعودی در سربرگ روزنامه اطلاعات به اسدالله علم، در کتاب یادداشت‌های علم چاپ شده؛ نامه‌ای لبریز از ابراز ارادت، بیچارگی و البته ترس.

این نامه این طور شروع شده: «اوامر مطاع ملوکانه که دیشب به بنده ابلاغ فرمودید تازیانه سهمگینی بود که به چاکر و خانمم وارد آمد و باور بفرمایید تمام شب خواب به چشم ما نرفت چون من و زنم خودمان را خاکسار درگاه سلطنت میدانیم.»

او در این نامه گناه چاپ مطالب ناخوشایند شاه را متوجه یکی از کارکنان روزنامه کرده و قول اخراج او را می‌دهد.

نامه مسعودی (که سناتور هم بود) این طور خاتمه می یابد: «تکدر خاطر ملوکانه بیش از هر چیز مرا رنج می‌دهد و نمی‌دانم چه باید کرد چون به خوبی می‌دانم که اگر ذره‌ای از عنایات شاهنشاه از این خدمتگزار کاسته شود و سایه پرعطوفت مبارک بر سر این بنده نباشد، با وجود دشمنی‌ها که نسبت به چاکر اعمال می‌شود، نابود خواهم شد. آقای علم، شما را به سر مبارک شاهنشاه قسم می‌دهم عرایض این چاکر را به سمع ملوکانه برسانید و چاره‌ای بیاندیشید که از این پریشانی و تاثر خلاص شوم.»


🔹 سناتور عباس مسعودی، بنیانگذار روزنامه اطلاعات، دو هفته بعد از این ماجرا، در 27 خرداد 53 (73 سالگی) درگذشت؛ به دلیل سکته قلبی!

🔶 @mmoeeni1

📷 عباس مسعودی
📝 لغت‌نامه؛ «مقام مادام‌العمر» ... فقط حضرت عزراییل را شایسته عزل‌کردن دانستن / کفایت و کارآمدی تا لحظه‌ونفس ِ آخر / توجیهی برای هزینه‌های بسیار جهت مقابله با پیوستن به ملکوت اعلی.
🔶 @mmoeeni1