♡🪴♡
ای آشنای من
برخیز و با
بهارِ سفر کرده بازگرد
تا پر کنیم
جامِ تهی از شراب را
وز خوشههای روشنِ انگورهای سبز...
در خُم بیفشریم
میِ آفتاب را...
#نادر_نادرپور
سلام صبحتون بخیر دوستان❣
ای آشنای من
برخیز و با
بهارِ سفر کرده بازگرد
تا پر کنیم
جامِ تهی از شراب را
وز خوشههای روشنِ انگورهای سبز...
در خُم بیفشریم
میِ آفتاب را...
#نادر_نادرپور
سلام صبحتون بخیر دوستان❣
فرامرز اصلانی - اگه یه روز
@Arhythmia
اگه ی روز بری سفر
بری زپیشم بی خبر🥀
بری زپیشم بی خبر🥀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♡🪴♡
فرامرز اصلانی درگذشت؛ خالق آهنگهای ماندگار «اگه یه روز»، «دل اسیره» و «روزهای ترانه و اندوه»
▪️فرامرز اصلانی، ترانهسرا، خواننده و آهنگساز مشهور ایرانی در پی ابتلا به سرطان در ۶۹ سالگی درگذشت.
یادش گرامی 🥀
فرامرز اصلانی درگذشت؛ خالق آهنگهای ماندگار «اگه یه روز»، «دل اسیره» و «روزهای ترانه و اندوه»
▪️فرامرز اصلانی، ترانهسرا، خواننده و آهنگساز مشهور ایرانی در پی ابتلا به سرطان در ۶۹ سالگی درگذشت.
یادش گرامی 🥀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♡🪴♡
✅ پَرسه در خاک غریب، پَرسهای بیانتها
.
🔸وطن، وطن
نظر فکن به من که من
به هرکجا، غریبوار
که زیر آسمان دیگری غنودهام
همیشه با تو بودهام
همیشه با تو بودهام.
#سیاوش_ کسرایی
🔸سفر کردم که یابم بلکه یارم را
نجستم یار و گم کردم دیارم را
از آن روزی که من بار سفر بستم
به هر جایی که رفتم، دربهدر رفتم
فراموشم مکن من یار دیرینم
تو را در خوابهای خویش میبینم
به مناسبت درگذشت فرامرز اصلانی عزیز🥀💔
✅ پَرسه در خاک غریب، پَرسهای بیانتها
.
🔸وطن، وطن
نظر فکن به من که من
به هرکجا، غریبوار
که زیر آسمان دیگری غنودهام
همیشه با تو بودهام
همیشه با تو بودهام.
#سیاوش_ کسرایی
🔸سفر کردم که یابم بلکه یارم را
نجستم یار و گم کردم دیارم را
از آن روزی که من بار سفر بستم
به هر جایی که رفتم، دربهدر رفتم
فراموشم مکن من یار دیرینم
تو را در خوابهای خویش میبینم
به مناسبت درگذشت فرامرز اصلانی عزیز🥀💔
♡🪴♡
ای که در سکوتِ محض
خنده میکنی به من
واژه واژه حرف را
در فضای مبهم و غریب
مثل گل ظریف و ناب
هدیه میکنی به من.
ناشناخته ایم به هم
من غریب و تو غریب
در این غریبی کلان
سلام میکنیم به هم
چقدر دور ولی کنارهم ناشناخته ایم زِهم.
ما برای هم مثل جبر و هندسه
یک معمای مطلق و
یک کلافِ در همیم........
ناشناخته ایم زِ هم پشتِ این حصارها
دل تو را بهانه کرد
یک بهانه ی عظیم .
در فضای مبهم خیال
کاش یک صدای آشنا
از بلندای این هجوم تلخ
این سکوتِ محضو خسته را
می شکستو بی هوا
این چنین سخن کند مرا
سلام آشنا بیا
وآنگهی بی معطلیو بی تردید
اینچنین پاسخت دهد دلم
صد سلام و صد درود بر تو یارِ آشنا
#محسن_شکراللهی
@minoo_panahpour📝
ای که در سکوتِ محض
خنده میکنی به من
واژه واژه حرف را
در فضای مبهم و غریب
مثل گل ظریف و ناب
هدیه میکنی به من.
ناشناخته ایم به هم
من غریب و تو غریب
در این غریبی کلان
سلام میکنیم به هم
چقدر دور ولی کنارهم ناشناخته ایم زِهم.
ما برای هم مثل جبر و هندسه
یک معمای مطلق و
یک کلافِ در همیم........
ناشناخته ایم زِ هم پشتِ این حصارها
دل تو را بهانه کرد
یک بهانه ی عظیم .
در فضای مبهم خیال
کاش یک صدای آشنا
از بلندای این هجوم تلخ
این سکوتِ محضو خسته را
می شکستو بی هوا
این چنین سخن کند مرا
سلام آشنا بیا
وآنگهی بی معطلیو بی تردید
اینچنین پاسخت دهد دلم
صد سلام و صد درود بر تو یارِ آشنا
#محسن_شکراللهی
@minoo_panahpour📝
♡🪴♡
انسان همیشه برنده است،
بازندهها متولد نمیشن، ساخته میشن...
🎬 The Bride Wore Black (1968)
@minoo_panahpour📝
انسان همیشه برنده است،
بازندهها متولد نمیشن، ساخته میشن...
🎬 The Bride Wore Black (1968)
@minoo_panahpour📝
Mar 15, 11.47 PM_کارائÙÚ©Ù
Super Effect Edited
استاد شهریار شاعر، شهیر آذربایجان مراسم چهارشنبه سوری (چرشنبه گئجه سی ) را به زبان مادری اینگونه توصیف می کند:
بایرامیدی، گئجه قوشی اوخوردی / عید بود و مرغ شب می خواند
آداخلی قیز،بیگ جورابین توخوردی / دخترنشون و نامزدکرده برای دامادجوراب می بافت
هر کس شالین بیرباجادان سوخوردی / هرکسی شالش رو از یک روزنه پشت بام آویزان می کرد
آی نه گوزل قایدادی شال ساللاماق/ آخ که چه رسم زیبایی هست این شال انداختن
بیگ شالینا بایراملیغین باغلاماق / و عیدی تازه داماد را به شالش بستن
شال ایسته دیم منده ائوده آغلادیم / من هم شالی خواستم و بخاطرش گریه کردم
بیر شال آلیب تئز بئلیمه باغلادیم/ شالی گرفته و زود به کمرم بستم
قولام گیله قاچیب شالی ساللادیم/ به خانه غلام اینها رفتم و شال را در خانه شان انداختم
فاطما خالا منه جوراب باغلادی/ خاله فاطمه ام برایم جورابی در آن شال بست
خان ننه می یادا سالیب آغلادی!/ با اینکار خاطرات مادربزرگم در ذهنش تداعی شد و گریست
#استاد شهریار🖌
#زکیه حسینی🎤
بایرامیدی، گئجه قوشی اوخوردی / عید بود و مرغ شب می خواند
آداخلی قیز،بیگ جورابین توخوردی / دخترنشون و نامزدکرده برای دامادجوراب می بافت
هر کس شالین بیرباجادان سوخوردی / هرکسی شالش رو از یک روزنه پشت بام آویزان می کرد
آی نه گوزل قایدادی شال ساللاماق/ آخ که چه رسم زیبایی هست این شال انداختن
بیگ شالینا بایراملیغین باغلاماق / و عیدی تازه داماد را به شالش بستن
شال ایسته دیم منده ائوده آغلادیم / من هم شالی خواستم و بخاطرش گریه کردم
بیر شال آلیب تئز بئلیمه باغلادیم/ شالی گرفته و زود به کمرم بستم
قولام گیله قاچیب شالی ساللادیم/ به خانه غلام اینها رفتم و شال را در خانه شان انداختم
فاطما خالا منه جوراب باغلادی/ خاله فاطمه ام برایم جورابی در آن شال بست
خان ننه می یادا سالیب آغلادی!/ با اینکار خاطرات مادربزرگم در ذهنش تداعی شد و گریست
#استاد شهریار🖌
#زکیه حسینی🎤
♡🪴♡
لذتی بالاتر از این نیست که کسی را بیابی که جهان را مثل تو ببیند.
اینگونه می فهمیم که دیوانه نبودهایم!
#کریستین_بوبن 🌱
لذتی بالاتر از این نیست که کسی را بیابی که جهان را مثل تو ببیند.
اینگونه می فهمیم که دیوانه نبودهایم!
#کریستین_بوبن 🌱
Forwarded from REZA MAAD
STUDIO🔺VERSION
#اجرای_خاص ✨
تو از کجا آمده ایی؟
از میانِ کدامین آه و آرزو
از میانِ کدامین بغضهای فروخورده ی شبانه ؟
از میانِ کدامین اردیبهشت
که رایحه ی هزاران بهار درهُرم نفسهایت
پنهان است ...
بهشت را دیدم جای همین جا
حوالی چشمانِ خیالی تو..
تواز کجا آمده ایی؟
با کدامین ابر برتنِ خسته ام باریدی
با کدامین خورشید تابیدی
با کدامین ستاره در من درخشیدی..
با کدامین قطار از راه رسیده ایی
که تا به خود آمدم
تا ""استخوان به تو مبتلا شدم"....
✍#مینو_پناهپور
🎙#رضا_ماد
موزیک متن
🎙حامد داداش زاده
🔺سن منیم سن
@navayemastaneh
@minoo_panahpour
#اجرای_خاص ✨
تو از کجا آمده ایی؟
از میانِ کدامین آه و آرزو
از میانِ کدامین بغضهای فروخورده ی شبانه ؟
از میانِ کدامین اردیبهشت
که رایحه ی هزاران بهار درهُرم نفسهایت
پنهان است ...
بهشت را دیدم جای همین جا
حوالی چشمانِ خیالی تو..
تواز کجا آمده ایی؟
با کدامین ابر برتنِ خسته ام باریدی
با کدامین خورشید تابیدی
با کدامین ستاره در من درخشیدی..
با کدامین قطار از راه رسیده ایی
که تا به خود آمدم
تا ""استخوان به تو مبتلا شدم"....
✍#مینو_پناهپور
🎙#رضا_ماد
موزیک متن
🎙حامد داداش زاده
🔺سن منیم سن
@navayemastaneh
@minoo_panahpour
Telegram
attach 📎
مینو پناهپور📝
Faramarz Aslani ~ Musico.IR – Be Man Begoo Bi Vafa ~ Musico.IR
تا همیشه حسرت صدای شما در دل واژهها میماند...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♡🪴♡
خودش میگفت این اولین ترانهام بود که ضبط شد و من رو به دنیای موسیقی معرفی کرد، جای نرمی در قلبم داره، برای ما هم همین بوده: اگه یه روز بری سفر.
آقای اصلانی عزیز ترانههات تم عاشقیتهای ما بود، زمزمهی لبهای ما بود.
ترانههات و صدات در قلب ما جاودانهاند.
روحت شاد و یادت گرامی🥀
@minoo_panahpour📝
خودش میگفت این اولین ترانهام بود که ضبط شد و من رو به دنیای موسیقی معرفی کرد، جای نرمی در قلبم داره، برای ما هم همین بوده: اگه یه روز بری سفر.
آقای اصلانی عزیز ترانههات تم عاشقیتهای ما بود، زمزمهی لبهای ما بود.
ترانههات و صدات در قلب ما جاودانهاند.
روحت شاد و یادت گرامی🥀
@minoo_panahpour📝
♡🪴♡
دزدی مرتبا به دهكدهای ميزد،
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺭﺩﭘﺎﯼ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ، ﺷﺒﻴﻪ ﭼﮑﻤﻪﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩ ﯾﮑﯽ گفت: ﺩﺯﺩ، ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ،
ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ: ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﺵ ﺷﺒﯿﻪ ﭼﮑﻤﻪ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩﻩ.
ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻃﺮﯾﻘﯽ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺭﺍ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ.
ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ: ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ؛ ﺩﺯﺩ، ﺧﻮﺩ ﮐﺪﺧﺪﺍﺳﺖ!
ﻣﺮﺩﻡ ﭘﻮﺯﺧﻨﺪﯼ ﺯﺩﻥ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﮕﯿﺮ، ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﯽ ﻓﻘﻂ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻋﺎﻗﻞ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﺍﻭﺳﺖ...
ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪ. ﻭقتی ﺍﺣﻮﺍﻟﺶ ﺭﺍ ﺟﻮﯾﺎ می ﺷﺪﻧﺪ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺩﺯﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮐﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﻭﻟﯽ ﺩﺭﮎ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ، ﻓﺮﺳﻨﮕﻬﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪﺩﺍﺷﺖ! ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ.
ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺁﺑﺎﺩﯼ، ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ، ﺑﻬﺎﻳﺶ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻭﻟﯽ ﻧﺎﺩﺍﻧﯽ، ﺍﻧﻌﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ.
#سیمین_ بهبهانی
@minoo_panahpour📝
دزدی مرتبا به دهكدهای ميزد،
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺭﺩﭘﺎﯼ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ، ﺷﺒﻴﻪ ﭼﮑﻤﻪﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩ ﯾﮑﯽ گفت: ﺩﺯﺩ، ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ،
ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ: ﭼﮑﻤﻪ ﻫﺎﺵ ﺷﺒﯿﻪ ﭼﮑﻤﻪ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩﻩ.
ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻃﺮﯾﻘﯽ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺭﺍ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ.
ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ: ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ؛ ﺩﺯﺩ، ﺧﻮﺩ ﮐﺪﺧﺪﺍﺳﺖ!
ﻣﺮﺩﻡ ﭘﻮﺯﺧﻨﺪﯼ ﺯﺩﻥ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﮕﯿﺮ، ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﯽ ﻓﻘﻂ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻋﺎﻗﻞ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﺍﻭﺳﺖ...
ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪ. ﻭقتی ﺍﺣﻮﺍﻟﺶ ﺭﺍ ﺟﻮﯾﺎ می ﺷﺪﻧﺪ ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺩﺯﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮐﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
ﮐﺪﺧﺪﺍ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﻭﻟﯽ ﺩﺭﮎ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ، ﻓﺮﺳﻨﮕﻬﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪﺩﺍﺷﺖ! ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ.
ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺁﺑﺎﺩﯼ، ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ، ﺑﻬﺎﻳﺶ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻭﻟﯽ ﻧﺎﺩﺍﻧﯽ، ﺍﻧﻌﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ.
#سیمین_ بهبهانی
@minoo_panahpour📝
♡🪴♡
غروبِ پنجشنبه که میشود
دلم برای نوشتن از دلتنگی
در تک تک شعرهایم لکنت میگیرد.
بهانه جو می شود و
نفس را در سینه ام حبس می کند
و دوباره عطر رازقی دستانت
تمام خیالم را عطراگین میکند .
دلم تو را میخواهد
تو را که همان آهِ بلندِ غروبهای تمامِ
پنج شنبه هایم شده ای .
همانی را که باید باشد و نیست.
#مینو_پناهپور
@minoo_panahpour📝
غروبِ پنجشنبه که میشود
دلم برای نوشتن از دلتنگی
در تک تک شعرهایم لکنت میگیرد.
بهانه جو می شود و
نفس را در سینه ام حبس می کند
و دوباره عطر رازقی دستانت
تمام خیالم را عطراگین میکند .
دلم تو را میخواهد
تو را که همان آهِ بلندِ غروبهای تمامِ
پنج شنبه هایم شده ای .
همانی را که باید باشد و نیست.
#مینو_پناهپور
@minoo_panahpour📝