أخٌفيالله
بالفيديو | الكاميرا التي بقيت هناك جودة منخفضة #ربيون
محمد از خدا خواست هیچی ازش نمونه ...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روضه ارباب علیه السلام از زبان آیت الله شهید سیدحسن نصرالله
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تروریستهای صهیونیست اجازه نمیدن مردم خانه های تخریب شده شون درمناطق مرزی رو بازسازی کنن
زود میگن یه ساختمان حزب الله بوده و هدف قرارش میدن
زود میگن یه ساختمان حزب الله بوده و هدف قرارش میدن
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرودگاه بن گوریون گور به گور شده بعد از اژیر خطر
Forwarded from المتحدث الرسمي للقوات المسلحة اليمنية
بيانٌ صادرٌ عنِ القواتِ المسلحةِ اليمنية
بسمِ اللهِ الرحمنِ الرحيمِ
قال تعالى: { وَلَیَنصُرَنَّ ٱللَّهُ مَن یَنصُرُهُۥۤۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ } صدقَ اللهُ العظيم
انتصاراً لمظلوميةِ الشعبِ الفلسطينيِّ ومجاهديه، ورفضاً لجريمةِ الإبادةِ الجماعيةِ التي يقترفُها العدوُّ الصهيونيُّ بحقِّ إخوانِنا في قطاعِ غزة.
نفذتِ القوةُ الصاروخيةُ في القواتِ المسلحةِ اليمنيةِ عمليةً عسكريةً استهدفتْ مطارَ اللُّدِ المسمى إسرائيلياً مطارُ بن غوريون في منطقةِ يافا المحتلةِ وذلك بصاروخ باليستيٍّ فرطِ صوتيٍّ، وقد حققَتِ العملية هدفَها بنجاحٍ بفضلِ الله، وأجبرت ملايينَ الصهاينةِ المحتلين على الهروبِ إلى الملاجئِ ووقفِ حركةِ الملاحةِ في المطارِ.
تؤكدُ القواتُ المسلحةُ اليمنيةُ لكافةِ أبناءِ شعبِنا اليمنيِّ المؤمنِ المجاهدِ أنها بعونِ اللهِ تعالى مستمرةٌ في تأديةِ واجبِها الدينيِّ والأخلاقيِّ والإنسانيِّ تجاهَ إخوانِنا في فلسطينَ حتى وقفِ العدوانِ عليهِم ورفعِ الحصارِ عنهم، وأنَّها بالتوكلِ على اللهِ ستواجهُ كلَّ عدوانٍ إسرائيليٍّ على بلدِنا بالمزيدِ من العملياتِ الإسناديةِ للشعبِ الفلسطينيِّ المظلومِ، منها استمرارُ حظرِ حركةِ الملاحةِ الإسرائيليةِ الجويةِ من وإلى مطارِ اللد.
واللهُ حسبُنا ونعمَ الوكيل، نعمَ المولى ونعمَ النصير
عاشَ اليمنُ حراً عزيزاً مستقلاً
والنصرُ لليمنِ ولكلِّ أحرارِ الأمة
صنعاء 2 من ذي الحجة 1446للهجرة
الموافق للـ 29 من مايو 2025م
صادرٌ عنِ القواتِ المسلحةِ اليمنية
http://t.me/army21ye
بسمِ اللهِ الرحمنِ الرحيمِ
قال تعالى: { وَلَیَنصُرَنَّ ٱللَّهُ مَن یَنصُرُهُۥۤۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ } صدقَ اللهُ العظيم
انتصاراً لمظلوميةِ الشعبِ الفلسطينيِّ ومجاهديه، ورفضاً لجريمةِ الإبادةِ الجماعيةِ التي يقترفُها العدوُّ الصهيونيُّ بحقِّ إخوانِنا في قطاعِ غزة.
نفذتِ القوةُ الصاروخيةُ في القواتِ المسلحةِ اليمنيةِ عمليةً عسكريةً استهدفتْ مطارَ اللُّدِ المسمى إسرائيلياً مطارُ بن غوريون في منطقةِ يافا المحتلةِ وذلك بصاروخ باليستيٍّ فرطِ صوتيٍّ، وقد حققَتِ العملية هدفَها بنجاحٍ بفضلِ الله، وأجبرت ملايينَ الصهاينةِ المحتلين على الهروبِ إلى الملاجئِ ووقفِ حركةِ الملاحةِ في المطارِ.
تؤكدُ القواتُ المسلحةُ اليمنيةُ لكافةِ أبناءِ شعبِنا اليمنيِّ المؤمنِ المجاهدِ أنها بعونِ اللهِ تعالى مستمرةٌ في تأديةِ واجبِها الدينيِّ والأخلاقيِّ والإنسانيِّ تجاهَ إخوانِنا في فلسطينَ حتى وقفِ العدوانِ عليهِم ورفعِ الحصارِ عنهم، وأنَّها بالتوكلِ على اللهِ ستواجهُ كلَّ عدوانٍ إسرائيليٍّ على بلدِنا بالمزيدِ من العملياتِ الإسناديةِ للشعبِ الفلسطينيِّ المظلومِ، منها استمرارُ حظرِ حركةِ الملاحةِ الإسرائيليةِ الجويةِ من وإلى مطارِ اللد.
واللهُ حسبُنا ونعمَ الوكيل، نعمَ المولى ونعمَ النصير
عاشَ اليمنُ حراً عزيزاً مستقلاً
والنصرُ لليمنِ ولكلِّ أحرارِ الأمة
صنعاء 2 من ذي الحجة 1446للهجرة
الموافق للـ 29 من مايو 2025م
صادرٌ عنِ القواتِ المسلحةِ اليمنية
http://t.me/army21ye
Forwarded from المتحدث الرسمي للقوات المسلحة اليمنية
Triumphing for the oppressed Palestinian people and their Mujahideen, and in rejection of the crime of genocide perpetrated by the Zionist enemy against our people in the Gaza Strip.
The missile force of the Yemeni Armed Forces carried out a military operation targeting Lod Airport, Israeli named Ben Gurion Airport, in the occupied area of Yaffa, using a hypersonic ballistic missile.
The operation successfully achieved its goal, thanks to allah, forcing millions of occupying Zionists to flee to shelters and halting air traffic at the airport.
The Yemeni Armed Forces assure all our faithful and struggling Yemeni people that, with Allah's help, they will continue to fulfill their religious, moral, and humanitarian duty toward our people in Palestine until the aggression against them stops and the siege is lifted.
They will also, with trust in Allah, confront every Israeli aggression against our country with further supportive operations for the oppressed Palestinian people, including the continued ban on Israeli air traffic to and from Lod Airport.
Sana'a,
Dhu al-Hijjah 2, 1446 AH
May 29, 2025 AD
Issued by the Yemeni Armed Forces
http://t.me/army21ye
The missile force of the Yemeni Armed Forces carried out a military operation targeting Lod Airport, Israeli named Ben Gurion Airport, in the occupied area of Yaffa, using a hypersonic ballistic missile.
The operation successfully achieved its goal, thanks to allah, forcing millions of occupying Zionists to flee to shelters and halting air traffic at the airport.
The Yemeni Armed Forces assure all our faithful and struggling Yemeni people that, with Allah's help, they will continue to fulfill their religious, moral, and humanitarian duty toward our people in Palestine until the aggression against them stops and the siege is lifted.
They will also, with trust in Allah, confront every Israeli aggression against our country with further supportive operations for the oppressed Palestinian people, including the continued ban on Israeli air traffic to and from Lod Airport.
Sana'a,
Dhu al-Hijjah 2, 1446 AH
May 29, 2025 AD
Issued by the Yemeni Armed Forces
http://t.me/army21ye
Forwarded from المتحدث الرسمي للقوات المسلحة اليمنية
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بيان القوات المسلحة اليمنية بشأن تنفيذ عملية عسكرية استهدفت مطار اللد المسمى إسرائيليا مطار بن غوريون في منطقة يافا المحتلة وذلك بصاروخ باليستي فرط صوتي.
جودة منخفضة
http://t.me/army21ye
جودة منخفضة
http://t.me/army21ye
خلاصه
در پی جنگ غزه و تحولات عمدهای که در سالهای اخیر در منطقه رخ داده، از جمله تضعیف حزبالله، فشار فزاینده بر شبهنظامیان شیعه در عراق و یمن، و فروپاشی رژیم اسد در سوریه، ضرورت دارد مفهوم «محور شیعی» بهعنوان یک ساختار راهبردی به رهبری ایران از نو ارزیابی شود. برای دو دهه، تهران تلاش کرد شبکهای از گروههای نیابتی همسو با ایدئولوژی مقاومت در برابر اسقاطیل و غرب ایجاد کند تا نفوذ خود را گسترش داده و عمق راهبردی بیابد. این شبکه ابتدا بهصورت محور متمرکز تلقی میشد، اما امروز بیشتر بهعنوان شبکهای سست، انعطافپذیر و غیرمتمرکز با بازیگرانی خودمختار درک میشود.
مفهوم «هلال شیعی» که در سال ۲۰۰۴ توسط پادشاه اردن مطرح شد، هشدار میداد که نفوذ ایران از شرق تا غرب منطقه میتواند توازن قدرت را تغییر دهد. ایران از سال ۲۰۰۳ با استفاده از خلاهای ناشی از سقوط رژیم صدام و سپس آشوبهای عربی، «محور مقاومت» را در برابر محور همکاری به رهبری عربستان و مصر گسترش داد. این محور شامل سوریه، حزبالله، شبهنظامیان شیعه عراقی، حوثیهای یمن و گروههای فلسطینی مانند حماس و جهاد اسلامی بود.
هرچند اصطلاح «محور» بهوفور استفاده شده، اما در واقع هیچگاه ساختاری سلسلهمراتبی و متمرکز نبوده است. پس از ترور (سهید) قاسم سلیمانی در سال ۲۰۲۰، این ساختار بیشتر غیرمتمرکز شد و شکاف منافع میان تهران و گروههای نیابتیاش افزایش یافت. با وجود این، ارتباطات و همکاریهای درونی میان این گروهها، از جمله همکاری حزبالله با حماس و حوثیها، و تلاش مشترک برای تولید تسلیحات نقطهزن، نشان از انسجام عملیاتی روبهرشد دارد.
با این حال، ایران در ایفای نقش قدرت غالب در جهان عرب با چالشهای بنیادینی روبروست: اولاً، بهعنوان کشوری فارسیزبان، حتی از سوی متحدان عرب خود بیگانه و گاه متکبر تلقی میشود؛ ثانیاً، در دنیای عمدتاً سنی، تلاشهایش برای نفوذ در جوامع شیعی نیز با بیاعتمادی مواجه شده، بهویژه در عراق که هم خاطره جنگ دهه ۱۹۸۰ و هم رقابت مذهبی میان مرجعیت نجف و قم بر این نگاه سایه انداختهاند. حتی گروههایی مانند حزبالله و برخی از شبهنظامیان عراقی، در مواقعی منافع محلی را بر وفاداری ایدئولوژیک به تهران ترجیح دادهاند. در یمن، حوثیها گرچه از حمایت ایران برخوردارند، اما تصمیمات کلیدی مانند تصرف صنعا را بدون هماهنگی با تهران گرفتهاند.
از سال ۲۰۲۱، ایران تلاش کرده با تشکیل «اتاق عملیات مشترک» میان گروههای محور، بهویژه در بیروت، سطح هماهنگی اطلاعاتی، نظامی و لجستیکی را ارتقا دهد. اسناد بهدستآمده در جنگ نشان میدهند که ایران، بهویژه از طریق نیروی قدس، نقش فعالی در آموزش، تأمین مالی و تسلیحاتی گروههای فلسطینی و واسطهگری میان آنها با حزبالله و حتی دولت سوریه ایفا کرده است. این تحرکات در قالب راهبردی با عنوان «همگرایی جبهات» صورت گرفت؛ به این معنا که بازیگران محور، بهشکلی هماهنگ و با تقسیم وظایف، درگیر نبردی منطقهای علیه اسقاطیل شوند.
با اینحال، جنگ غزه محدودیتهای راهبردی ایران را نیز آشکار کرد: از جمله ناتوانی در پایان دادن به جنگ، فشار برای حفظ حماس، و نگرانی از رویارویی مستقیم با اسقاطیل و آمریکا. واکنش نسبتاً محدود حزبالله به حمله مستقیم ایران به اسقاطیل در آوریل ۲۰۲۴، و افزایش تنش میان ایران و برخی گروههای نیابتی مانند حوثیها و شبهنظامیان عراقی، نشاندهنده واگرایی فزاینده منافع بود.
در عین حال، جنگ اخیر آسیبهای سنگینی به ستونهای راهبردی محور وارد کرد: تضعیف شدید حزبالله، از بین رفتن بسیاری از فرماندهانش، فشار بیسابقه برای خلع سلاح، و فروپاشی رژیم اسد بهعنوان یکی از مهمترین خطوط دفاعی ایران. همچنین، فشار بینالمللی بر شبهنظامیان عراقی برای خلع سلاح و ادغام در ارتش، و توقف یا کاهش حمایت آمریکا از حوثیها، موجب کاهش ظرفیتهای عملیاتی محور شده است.
با وجود همه این مشکلات، ایران همچنان به احیای محور متعهد است. مقامات ارشد جمهوری اسلامی، از جمله آیتالله (خامنهای)، بر حفظ حمایتها تأکید دارند و سپاه پاسداران نیز در حال بازسازی توانمندیها در لبنان، عراق و یمن است. در عراق، رهبری ایران آشکارا با خلع سلاح شبهنظامیان مخالف است و آنها را بخشی از ساختار حکمرانی میداند. در یمن، همچنان حوثیها مورد حمایت ایران قرار دارند، بهویژه در حملات دریایی به اسقاطیل.
در پی جنگ غزه و تحولات عمدهای که در سالهای اخیر در منطقه رخ داده، از جمله تضعیف حزبالله، فشار فزاینده بر شبهنظامیان شیعه در عراق و یمن، و فروپاشی رژیم اسد در سوریه، ضرورت دارد مفهوم «محور شیعی» بهعنوان یک ساختار راهبردی به رهبری ایران از نو ارزیابی شود. برای دو دهه، تهران تلاش کرد شبکهای از گروههای نیابتی همسو با ایدئولوژی مقاومت در برابر اسقاطیل و غرب ایجاد کند تا نفوذ خود را گسترش داده و عمق راهبردی بیابد. این شبکه ابتدا بهصورت محور متمرکز تلقی میشد، اما امروز بیشتر بهعنوان شبکهای سست، انعطافپذیر و غیرمتمرکز با بازیگرانی خودمختار درک میشود.
مفهوم «هلال شیعی» که در سال ۲۰۰۴ توسط پادشاه اردن مطرح شد، هشدار میداد که نفوذ ایران از شرق تا غرب منطقه میتواند توازن قدرت را تغییر دهد. ایران از سال ۲۰۰۳ با استفاده از خلاهای ناشی از سقوط رژیم صدام و سپس آشوبهای عربی، «محور مقاومت» را در برابر محور همکاری به رهبری عربستان و مصر گسترش داد. این محور شامل سوریه، حزبالله، شبهنظامیان شیعه عراقی، حوثیهای یمن و گروههای فلسطینی مانند حماس و جهاد اسلامی بود.
هرچند اصطلاح «محور» بهوفور استفاده شده، اما در واقع هیچگاه ساختاری سلسلهمراتبی و متمرکز نبوده است. پس از ترور (سهید) قاسم سلیمانی در سال ۲۰۲۰، این ساختار بیشتر غیرمتمرکز شد و شکاف منافع میان تهران و گروههای نیابتیاش افزایش یافت. با وجود این، ارتباطات و همکاریهای درونی میان این گروهها، از جمله همکاری حزبالله با حماس و حوثیها، و تلاش مشترک برای تولید تسلیحات نقطهزن، نشان از انسجام عملیاتی روبهرشد دارد.
با این حال، ایران در ایفای نقش قدرت غالب در جهان عرب با چالشهای بنیادینی روبروست: اولاً، بهعنوان کشوری فارسیزبان، حتی از سوی متحدان عرب خود بیگانه و گاه متکبر تلقی میشود؛ ثانیاً، در دنیای عمدتاً سنی، تلاشهایش برای نفوذ در جوامع شیعی نیز با بیاعتمادی مواجه شده، بهویژه در عراق که هم خاطره جنگ دهه ۱۹۸۰ و هم رقابت مذهبی میان مرجعیت نجف و قم بر این نگاه سایه انداختهاند. حتی گروههایی مانند حزبالله و برخی از شبهنظامیان عراقی، در مواقعی منافع محلی را بر وفاداری ایدئولوژیک به تهران ترجیح دادهاند. در یمن، حوثیها گرچه از حمایت ایران برخوردارند، اما تصمیمات کلیدی مانند تصرف صنعا را بدون هماهنگی با تهران گرفتهاند.
از سال ۲۰۲۱، ایران تلاش کرده با تشکیل «اتاق عملیات مشترک» میان گروههای محور، بهویژه در بیروت، سطح هماهنگی اطلاعاتی، نظامی و لجستیکی را ارتقا دهد. اسناد بهدستآمده در جنگ نشان میدهند که ایران، بهویژه از طریق نیروی قدس، نقش فعالی در آموزش، تأمین مالی و تسلیحاتی گروههای فلسطینی و واسطهگری میان آنها با حزبالله و حتی دولت سوریه ایفا کرده است. این تحرکات در قالب راهبردی با عنوان «همگرایی جبهات» صورت گرفت؛ به این معنا که بازیگران محور، بهشکلی هماهنگ و با تقسیم وظایف، درگیر نبردی منطقهای علیه اسقاطیل شوند.
با اینحال، جنگ غزه محدودیتهای راهبردی ایران را نیز آشکار کرد: از جمله ناتوانی در پایان دادن به جنگ، فشار برای حفظ حماس، و نگرانی از رویارویی مستقیم با اسقاطیل و آمریکا. واکنش نسبتاً محدود حزبالله به حمله مستقیم ایران به اسقاطیل در آوریل ۲۰۲۴، و افزایش تنش میان ایران و برخی گروههای نیابتی مانند حوثیها و شبهنظامیان عراقی، نشاندهنده واگرایی فزاینده منافع بود.
در عین حال، جنگ اخیر آسیبهای سنگینی به ستونهای راهبردی محور وارد کرد: تضعیف شدید حزبالله، از بین رفتن بسیاری از فرماندهانش، فشار بیسابقه برای خلع سلاح، و فروپاشی رژیم اسد بهعنوان یکی از مهمترین خطوط دفاعی ایران. همچنین، فشار بینالمللی بر شبهنظامیان عراقی برای خلع سلاح و ادغام در ارتش، و توقف یا کاهش حمایت آمریکا از حوثیها، موجب کاهش ظرفیتهای عملیاتی محور شده است.
با وجود همه این مشکلات، ایران همچنان به احیای محور متعهد است. مقامات ارشد جمهوری اسلامی، از جمله آیتالله (خامنهای)، بر حفظ حمایتها تأکید دارند و سپاه پاسداران نیز در حال بازسازی توانمندیها در لبنان، عراق و یمن است. در عراق، رهبری ایران آشکارا با خلع سلاح شبهنظامیان مخالف است و آنها را بخشی از ساختار حکمرانی میداند. در یمن، همچنان حوثیها مورد حمایت ایران قرار دارند، بهویژه در حملات دریایی به اسقاطیل.
أخٌفيالله
خلاصه در پی جنگ غزه و تحولات عمدهای که در سالهای اخیر در منطقه رخ داده، از جمله تضعیف حزبالله، فشار فزاینده بر شبهنظامیان شیعه در عراق و یمن، و فروپاشی رژیم اسد در سوریه، ضرورت دارد مفهوم «محور شیعی» بهعنوان یک ساختار راهبردی به رهبری ایران از نو ارزیابی…
در طول دو دهه گذشته، مفهوم «محور شیعی» شکل گرفت—سامانهای ژئوپلیتیکی، نظامی و ایدئولوژیک (چارچوب «مقاومت») به رهبری ایران، «سر مار»، که حزبالله در لبنان، رژیم اسد در سوریه، شبهنظامیان شیعه در عراق و حوثیها در یمن را در بر میگرفت. این مفهوم، ساختاری متمرکز، سلسلهمراتبی و هماهنگ را مفروض میدانست که میتوان آن را یک «محور» واقعی نامید—یعنی مجموعهای سیاسی با یک مرکز ثقل روشن در تهران که جهتگیری راهبردی سایر بازیگران را تعیین میکرد.
اما تحولات چشمگیر سال گذشته—بهویژه تضعیف ایران پس از حمله اسقاطیل در اکتبر ۲۰۲۴، بحران اقتصادی جمهوری اسلامی، پدیدار شدن تهدید نظامی جدی از سوی ایالات متحده و اسقاطیل، سقوط رژیم اسد در سوریه، عقبنشینی درونگرایانه حزبالله تحت فشارهای نظامی و سیاسی، و توقف حملات شبهنظامیان شیعه عراقی تحت فشار فزاینده برای خلع سلاح—تردیدهای عمیقی درباره تداوم اعتبار مفهوم «محور» ایجاد کرده است.
در عوض، چارچوب تفسیری جایگزین در حال شکلگیری است: اینکه دیگر با یک محور واقعی مواجه نیستیم، بلکه با یک «شبکه» روبهرو هستیم—سامانهای انعطافپذیر، غیرمتمرکز، و نامتقارن از بازیگرانی که با پیوندهای ایدئولوژیک و سطحی از هماهنگی اقتضایی به هم مرتبطاند، اما منافع، هویتها و کارکردهای متفاوتی دارند و هرکدام بر اساس ملاحظات محلی عمل میکنند—و گاه حتی در تضاد با منافع خود ایران.
پرسش از اینکه آیا محور همچنان وجود دارد، فقط یک مسئله نظری نیست؛ بلکه بر درک ماهیت تهدید، تعریف اهداف، و انتخاب ابزار مقابله با آن تأثیر میگذارد. چسبیدن به مدلی سلسلهمراتبی و قدیمی، خطر چشمپوشی از تحولات بنیادی در ساختار زیر نظر ایران را در بردارد، و ممکن است تأثیر واقعی نفوذ ایران را نادیده بگیرد. در مقابل، درک پیچیدگی شبکه، امکان تدوین سیاستهایی مبتنی بر زمینه را فراهم میکند—سیاستهایی که آسیبپذیریها را شناسایی، تمایزها را تقویت، و فرصتهایی برای تضعیف و شاید حتی فروپاشی این شبکه بهوجود میآورند.
مسئله اصلی، درک نوع پیوندها و پویاییهای درونی در این مجموعه شیعی و نحوه آمادگی اسقاطیل برای مواجهه با آن است. دیدگاهی که هنوز ساختار را «محور» میبیند، تهران را مرکز ثقل میپندارد و تصور میکند که هر جزء بهمثابه نیابتی مستقیم از جانب آن عمل میکند—یا دستکم ضربه به یکی از اجزای اصلی، معادل ضربه به خود تهران است. اما اگر این ساختار بهعنوان یک «شبکه» درک شود، باید هر بازیگر بهصورت مستقل تحلیل شود—منافع خاص، انگیزههای مستقل، پیوندهای محلی، و میزان تعهد ایدئولوژیک یا ساختاریاش به ایران و دیگر اجزا باید بررسی گردد.
پذیرفتن این دیدگاه، ممکن است اسقاطیل را به اصلاح راهبرد خود در برابر این شبکه منطقهای وادارد. برای مثال، در حوزه بازدارندگی، ممکن است بهکارگیری سازوکارهای بازدارنده تفکیکشده و متناسب با هر عرصه، بازیگر و شرایط لازم شود. از نظر نظامی، شاید بتوان علیه یکی از بازیگران اقدام کرد، بیآنکه الزماً موجب بسیج دیگران شود—و حتی این اقدامات میتواند بهانهای برای سایرین جهت تقویت استقلالشان باشد. از نظر سیاسی، این راهبرد نیازمند فراتر رفتن از فشار متمرکز بر تهران است—و باید تلاشهایی برای تقویت بازیگران عملگرای منطقه، دامنزدن به شکافهای درونی شبکه، و ایجاد جایگزینهای محلی برای نیروهای نیابتی ایران انجام گیرد.
البته، این بهمعنای انکار وجود پیوندهای ایدئولوژیک، نظامی، اقتصادی یا سیاسی میان ایران و شرکای منطقهایاش نیست. اما این پیوندها الزاماً بهمعنای تبعیت مستقیم یا امکان ازکارانداختن کامل سیستم با حذف مرکز آن نیست. در واقع، ممکن است ساختار شبکهای، خود به دوام این مجموعه کمک کند—همانگونه که فعالیت مستمر حوثیها، تلاش حزبالله برای بازیابی توان خود، و تداوم جایگاه این گروهها در درون دولتهای میزبان، حتی با وجود تضعیف پیوندشان با ایران، نشان میدهد.
اما تحولات چشمگیر سال گذشته—بهویژه تضعیف ایران پس از حمله اسقاطیل در اکتبر ۲۰۲۴، بحران اقتصادی جمهوری اسلامی، پدیدار شدن تهدید نظامی جدی از سوی ایالات متحده و اسقاطیل، سقوط رژیم اسد در سوریه، عقبنشینی درونگرایانه حزبالله تحت فشارهای نظامی و سیاسی، و توقف حملات شبهنظامیان شیعه عراقی تحت فشار فزاینده برای خلع سلاح—تردیدهای عمیقی درباره تداوم اعتبار مفهوم «محور» ایجاد کرده است.
در عوض، چارچوب تفسیری جایگزین در حال شکلگیری است: اینکه دیگر با یک محور واقعی مواجه نیستیم، بلکه با یک «شبکه» روبهرو هستیم—سامانهای انعطافپذیر، غیرمتمرکز، و نامتقارن از بازیگرانی که با پیوندهای ایدئولوژیک و سطحی از هماهنگی اقتضایی به هم مرتبطاند، اما منافع، هویتها و کارکردهای متفاوتی دارند و هرکدام بر اساس ملاحظات محلی عمل میکنند—و گاه حتی در تضاد با منافع خود ایران.
پرسش از اینکه آیا محور همچنان وجود دارد، فقط یک مسئله نظری نیست؛ بلکه بر درک ماهیت تهدید، تعریف اهداف، و انتخاب ابزار مقابله با آن تأثیر میگذارد. چسبیدن به مدلی سلسلهمراتبی و قدیمی، خطر چشمپوشی از تحولات بنیادی در ساختار زیر نظر ایران را در بردارد، و ممکن است تأثیر واقعی نفوذ ایران را نادیده بگیرد. در مقابل، درک پیچیدگی شبکه، امکان تدوین سیاستهایی مبتنی بر زمینه را فراهم میکند—سیاستهایی که آسیبپذیریها را شناسایی، تمایزها را تقویت، و فرصتهایی برای تضعیف و شاید حتی فروپاشی این شبکه بهوجود میآورند.
مسئله اصلی، درک نوع پیوندها و پویاییهای درونی در این مجموعه شیعی و نحوه آمادگی اسقاطیل برای مواجهه با آن است. دیدگاهی که هنوز ساختار را «محور» میبیند، تهران را مرکز ثقل میپندارد و تصور میکند که هر جزء بهمثابه نیابتی مستقیم از جانب آن عمل میکند—یا دستکم ضربه به یکی از اجزای اصلی، معادل ضربه به خود تهران است. اما اگر این ساختار بهعنوان یک «شبکه» درک شود، باید هر بازیگر بهصورت مستقل تحلیل شود—منافع خاص، انگیزههای مستقل، پیوندهای محلی، و میزان تعهد ایدئولوژیک یا ساختاریاش به ایران و دیگر اجزا باید بررسی گردد.
پذیرفتن این دیدگاه، ممکن است اسقاطیل را به اصلاح راهبرد خود در برابر این شبکه منطقهای وادارد. برای مثال، در حوزه بازدارندگی، ممکن است بهکارگیری سازوکارهای بازدارنده تفکیکشده و متناسب با هر عرصه، بازیگر و شرایط لازم شود. از نظر نظامی، شاید بتوان علیه یکی از بازیگران اقدام کرد، بیآنکه الزماً موجب بسیج دیگران شود—و حتی این اقدامات میتواند بهانهای برای سایرین جهت تقویت استقلالشان باشد. از نظر سیاسی، این راهبرد نیازمند فراتر رفتن از فشار متمرکز بر تهران است—و باید تلاشهایی برای تقویت بازیگران عملگرای منطقه، دامنزدن به شکافهای درونی شبکه، و ایجاد جایگزینهای محلی برای نیروهای نیابتی ایران انجام گیرد.
البته، این بهمعنای انکار وجود پیوندهای ایدئولوژیک، نظامی، اقتصادی یا سیاسی میان ایران و شرکای منطقهایاش نیست. اما این پیوندها الزاماً بهمعنای تبعیت مستقیم یا امکان ازکارانداختن کامل سیستم با حذف مرکز آن نیست. در واقع، ممکن است ساختار شبکهای، خود به دوام این مجموعه کمک کند—همانگونه که فعالیت مستمر حوثیها، تلاش حزبالله برای بازیابی توان خود، و تداوم جایگاه این گروهها در درون دولتهای میزبان، حتی با وجود تضعیف پیوندشان با ایران، نشان میدهد.
أخٌفيالله
در طول دو دهه گذشته، مفهوم «محور شیعی» شکل گرفت—سامانهای ژئوپلیتیکی، نظامی و ایدئولوژیک (چارچوب «مقاومت») به رهبری ایران، «سر مار»، که حزبالله در لبنان، رژیم اسد در سوریه، شبهنظامیان شیعه در عراق و حوثیها در یمن را در بر میگرفت. این مفهوم، ساختاری متمرکز،…
علاوه بر آن، وضعیت کنونی که در آن هر بازیگر سطحی از استقلال را حفظ کرده، ممکن است چالشهای بیشتری برای اسقاطیل ایجاد کند، زیرا فعالیتهای شبکه فاقد منطق سازمانی واحد است.
با این همه، هنوز زود است که اعلام شود مفهوم محور بهطور کامل از بین رفته است. تلاشهای مستمر ایران برای احیای توان حزبالله، تداوم هماهنگی با شبهنظامیان شیعه، و ارتباط میان آنها و حوثیها، و گزارشهایی که حاکی از آن است که آتشبس میان آمریکا و حوثیها تا حدی در نتیجه فشار ایران به حوثیها برای توقف عملیات دریای سرخ حاصل شده، نشان میدهند که این مجموعه همچنان سطحی قابل توجه از تعهد متقابل، انسجام ایدئولوژیک و عملیاتی، هماهنگی راهبردی، و اهداف مشترک را حفظ کرده است.
حتی اگر این محور ترک خورده و تضعیف شده باشد، پیوندهای ایدئولوژیک، منافع مشترک و روابط میان اجزایش هنوز از میان نرفتهاند. ایران همچنان نقشی مرکزی ایفا میکند، بهویژه بهعنوان تأمینکننده سلاح، تخصص، منابع مالی و پشتیبانی ایدئولوژیک. اگر و زمانی که ایران از ایفای این نقش دست بردارد، تهدید ناشی از این شبکه نیز بهتدریج کاهش خواهد یافت.
اما در حال حاضر، روشن است که محور برای ایران دیگر آن ارزش راهبردی سابق را در زمینه بازدارندگی در برابر اسقاطیل یا واکنش به حملات علیه منافع حیاتی جمهوری اسلامی ندارد. افزون بر آن، توان ایران—و همچنین محور—برای بازسازی کنترل و نفوذ پیشیناش در منطقه، اندک یا تقریباً ناموجود است. این واقعیت ممکن است تهران را به اتخاذ راهبردهای نیابتی جدیدی چون نفوذ سیاسی از درون نهادهای رسمی وادارد.
در هر حال، بررسی انتقادی و مداوم مفهوم «محور شیعی» ضروری است، در کنار درکی عمیق از نظام منطقهای که ایران در دهههای اخیر بافته است—شبکهای انعطافپذیر، تکاملی و سازگار با شرایط ناپایدار ژئوپلیتیکی. چنین ارزیابیای برای شکلدهی به راهبرد مؤثر ضروری است، و تنها از طریق آن میتوان تنظیمات لازم برای مواجهه با این شبکه و تدوین راهبرد بهروز در برابر ایران و شرکایش را، متناسب با واقعیت جدید منطقه و فرصتهای نوظهور، انجام داد.
در مجموع، تحول راهبردی از مفهوم «محور شیعی» به سمت «شبکه شیعی» در حال وقوع است. این شبکه، بهجای ساختاری سلسلهمراتبی، اکنون سامانهای غیرمتمرکز، نامتقارن و متشکل از بازیگران دارای هویتها و منافع گوناگون است که گاه علیه یکدیگر نیز عمل میکنند. درک این تغییر بنیادین برای طراحی سیاستها و راهبردهای مؤثر، بهویژه برای اسقاطیل، ضروری است. اتکا به بازدارندگی سنتی یا تمرکز صرف بر تهران، دیگر پاسخگو نیست؛ بلکه نیازمند تحلیل بازیگر به بازیگر، و طراحی بازدارندگیهای تفکیکی، تقویت شکافهای درونی و ایجاد گزینههای محلی جایگزین برای گروههای نیابتی ایران است.
در نهایت، اگرچه مفهوم «محور» تضعیف شده، اما کاملاً از بین نرفته است. پیوندهای ایدئولوژیک، انسجام عملیاتی نسبی، و حمایت مستمر ایران از این شبکه باعث تداوم آن شده است. اگر روزی نقش ایران بهعنوان تأمینکننده منابع پایان یابد، تهدید ناشی از این مجموعه نیز بهشدت کاهش خواهد یافت. اما تا آن زمان، شناخت ژرف و بهروزشده از ماهیت این شبکه برای مقابله با آن ضروری است.
با این همه، هنوز زود است که اعلام شود مفهوم محور بهطور کامل از بین رفته است. تلاشهای مستمر ایران برای احیای توان حزبالله، تداوم هماهنگی با شبهنظامیان شیعه، و ارتباط میان آنها و حوثیها، و گزارشهایی که حاکی از آن است که آتشبس میان آمریکا و حوثیها تا حدی در نتیجه فشار ایران به حوثیها برای توقف عملیات دریای سرخ حاصل شده، نشان میدهند که این مجموعه همچنان سطحی قابل توجه از تعهد متقابل، انسجام ایدئولوژیک و عملیاتی، هماهنگی راهبردی، و اهداف مشترک را حفظ کرده است.
حتی اگر این محور ترک خورده و تضعیف شده باشد، پیوندهای ایدئولوژیک، منافع مشترک و روابط میان اجزایش هنوز از میان نرفتهاند. ایران همچنان نقشی مرکزی ایفا میکند، بهویژه بهعنوان تأمینکننده سلاح، تخصص، منابع مالی و پشتیبانی ایدئولوژیک. اگر و زمانی که ایران از ایفای این نقش دست بردارد، تهدید ناشی از این شبکه نیز بهتدریج کاهش خواهد یافت.
اما در حال حاضر، روشن است که محور برای ایران دیگر آن ارزش راهبردی سابق را در زمینه بازدارندگی در برابر اسقاطیل یا واکنش به حملات علیه منافع حیاتی جمهوری اسلامی ندارد. افزون بر آن، توان ایران—و همچنین محور—برای بازسازی کنترل و نفوذ پیشیناش در منطقه، اندک یا تقریباً ناموجود است. این واقعیت ممکن است تهران را به اتخاذ راهبردهای نیابتی جدیدی چون نفوذ سیاسی از درون نهادهای رسمی وادارد.
در هر حال، بررسی انتقادی و مداوم مفهوم «محور شیعی» ضروری است، در کنار درکی عمیق از نظام منطقهای که ایران در دهههای اخیر بافته است—شبکهای انعطافپذیر، تکاملی و سازگار با شرایط ناپایدار ژئوپلیتیکی. چنین ارزیابیای برای شکلدهی به راهبرد مؤثر ضروری است، و تنها از طریق آن میتوان تنظیمات لازم برای مواجهه با این شبکه و تدوین راهبرد بهروز در برابر ایران و شرکایش را، متناسب با واقعیت جدید منطقه و فرصتهای نوظهور، انجام داد.
در مجموع، تحول راهبردی از مفهوم «محور شیعی» به سمت «شبکه شیعی» در حال وقوع است. این شبکه، بهجای ساختاری سلسلهمراتبی، اکنون سامانهای غیرمتمرکز، نامتقارن و متشکل از بازیگران دارای هویتها و منافع گوناگون است که گاه علیه یکدیگر نیز عمل میکنند. درک این تغییر بنیادین برای طراحی سیاستها و راهبردهای مؤثر، بهویژه برای اسقاطیل، ضروری است. اتکا به بازدارندگی سنتی یا تمرکز صرف بر تهران، دیگر پاسخگو نیست؛ بلکه نیازمند تحلیل بازیگر به بازیگر، و طراحی بازدارندگیهای تفکیکی، تقویت شکافهای درونی و ایجاد گزینههای محلی جایگزین برای گروههای نیابتی ایران است.
در نهایت، اگرچه مفهوم «محور» تضعیف شده، اما کاملاً از بین نرفته است. پیوندهای ایدئولوژیک، انسجام عملیاتی نسبی، و حمایت مستمر ایران از این شبکه باعث تداوم آن شده است. اگر روزی نقش ایران بهعنوان تأمینکننده منابع پایان یابد، تهدید ناشی از این مجموعه نیز بهشدت کاهش خواهد یافت. اما تا آن زمان، شناخت ژرف و بهروزشده از ماهیت این شبکه برای مقابله با آن ضروری است.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✅ کارشناس شبکه کان اسرائیل:
📍ما شاهد یک شکاف هستیم، ترامپ متوجه شده که نتانیاهو سعی دارد او را به جنگ با ایران بکشاند/ترامپ میداند این فشارهای نتانیاهو بود که باعث شد وی از توافق با تهران خارج و ایران تبدیل به کشوری در آستانه هستهای شود/بنابراین او اینبار میخواهد به گونهای دیگر باشد و به اسرائیل اعتماد نکند...
#عبری
🆔 @Kavoshmedia
📍ما شاهد یک شکاف هستیم، ترامپ متوجه شده که نتانیاهو سعی دارد او را به جنگ با ایران بکشاند/ترامپ میداند این فشارهای نتانیاهو بود که باعث شد وی از توافق با تهران خارج و ایران تبدیل به کشوری در آستانه هستهای شود/بنابراین او اینبار میخواهد به گونهای دیگر باشد و به اسرائیل اعتماد نکند...
#عبری
🆔 @Kavoshmedia
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✅ کارشناس اسرائیلی:
📍بهترین راه برای توقف ایران، آسیب به زیرساختهای این کشور است نه زیرساختهای هستهای بلکه سدها، پلها و از این قبیل سازهها، من قبلا هم در اهمیت نابودی سدهای ایران مطالبی نوشتم...
🆔 @Kavoshmedia
📍بهترین راه برای توقف ایران، آسیب به زیرساختهای این کشور است نه زیرساختهای هستهای بلکه سدها، پلها و از این قبیل سازهها، من قبلا هم در اهمیت نابودی سدهای ایران مطالبی نوشتم...
🆔 @Kavoshmedia