درحالیکه حزب الله باقبول اتشبس کماکان به بندهای ان پایبند است اسقاطیل بار دیگر با هدف قراردادن ضاحیه نقض عهد کرد
رئیس انجمن مطالعات فلسطین در مرکز دیان دانشگاه تلآویو
از آغاز جنگ، و بهویژه در هفتههای اخیر، پدیدهای عجیب مشاهده میشود: مقاماتی که در شکلگیری برداشتهای نادرست مسئول بودند (و همچنان در سمتهای خود باقی ماندهاند)، با جدیت به مهندسی روایتها مشغولند؛ خود را از شکست دور میکنند و مدعی میشوند که با توافق در غزه مخالف بودند (هیچیک البته به دلیل خروج کارگران از نوار غزه یا انتقال پول از قطر به حماس تهدید به استعفا نکرد)، یا میگویند که بیگناهند چون فقط دادههای ارائهشده توسط کارشناسان را پذیرفتند.
این افراد خود را بهعنوان صدای عاقل و منطقی معرفی میکنند و به دیگرانی که به قول آنها «در ششم اکتبر گیر کردهاند» طعنه میزنند.
این خلاصهای از بیماریهای گفتوگو در اسقاطیل است، بهویژه در سطح سیاسی، درباره ریشههای شکست: هیچ مسئولیتی پذیرفته نمیشود و هیچ بازنگری جدیای صورت نمیگیرد؛ به جای آن، شکست را به گردن دیگران میاندازند.
عدم تحقیق و ناتوانی در استخراج درسها باعث شده که بازماندگان برداشتهای نادرست گذشته همچنان در ذهن تصمیمگیرندگان باقی بمانند و در اقدامات آنها بازتاب یابند.
بنابراین جای تعجب نیست که در طول جنگ برداشتهای اشتباه جدیدی تولید شدهاند که نشان میدهد بسیاری از سران کشور هنوز درک درستی از ماهیت دشمن و پیچیدگی وضعیت ندارند.
سه لشکر ارتش اسقاطیل در غزه مانور دادند، صدها نیروی حماس کشته شدند و بیش از ۱۸۰۰ هدف تروریستی(باباته) هدف قرار گرفت.
از زمان ازسرگیری جنگ، این شعار رواج یافته که «نمیتوان در حالی جنگ را پایان داد که حماس در مرز ما باشد».
اما این ادعا با واقعیت در تضاد است: طرح پایان جنگ که نتانیابو در ماه می ۲۰۲۴ ارائه کرد، بر سناریویی مبتنی بود که حماس همچنان وجود دارد.
علاوه بر آن، این منطق در برابر تهدیدهای دیگر به کار گرفته نمیشود.
بر اساس این منطق، اسقاطیل باید مدتها پیش برنامه هستهای ایران را که تهدیدی بسیار بزرگتر از حماس است، هدف قرار میداد.
اما درباره غزه، سران حکومت خواستار «همه چیز و همین حالا» شدهاند، رویکردی سادهانگارانه که در طول تاریخ یهودیت، توسط جریانهای افراطی به نابودی منتهی شده است.
همچنین این استدلال مطرح میشود که «جامعه جهانی اجازه نخواهد داد دوباره به غزه حمله کنیم»، در حالی که در گذشته، اسقاطیل بدون توجه به نظر جهان دشمنانش را هدف قرار داده بود: در سالهای ۱۹۵۶، ۱۹۶۷ و ۱۹۸۲ با تصرف سرزمینهایی گسترده، در عملیات «سپر محافظ» در ۲۰۰۲، و هنگام نابود کردن راکتورهای اتمی در عراق و سوریه.
در پشت صحنه، دو استدلال دیگر وجود دارد که به انگیزه واقعی (و تا حدی پنهان) اشاره میکند:
نخست اینکه «اعراب فقط وقتی زمینشان را از دست بدهند میفهمند»، و دوم اینکه «تجربه نشان داده هرجا که شهرکسازی وجود داشته، ترور متوقف شده است».
ظاهراً این نتیجهگیریهای عمیقی از تجربه طولانی هستند، اما در واقع این ادعاها تاریخی نادرست و بازتابدهنده یک رؤیای ایدئولوژیک هستند که به استدلالهای استراتژیک رنگ شده است.
در رأس این استدلالها، وزیر اسموتریچ قرار دارد که از ایده «تمامیت سرزمین» هدایت میشود.
این دیدگاه مشروع است، اما مردم اسقاطیل حق دارند بدانند که آیا این دیدگاه کل دولت نیز هست، آن هم درست در لحظهای که پایههای شهرکسازیهای جدید در نوار غزه گذاشته میشود و خطر شکاف شدید در جامعه وجود دارد.
در سایه نبود استراتژی، چهره اسقاطیل به تدریج در حال تغییر است.
در کنار احتمال اشغال کامل غزه، پروژهای وجود دارد که اسموتریچ آن را «کار خاموشی که نباید علناً درباره آن صحبت کرد و هدفش تغییر DNA کرانه باختری است» مینامد.
هدف این پروژه این است که کرانه باختری را چنان با اسقاطیل ادغام کند که جدایی دو ملت دیگر ممکن نباشد، و راه را برای اجرای «طرح تصمیم» او از سال ۲۰۱۷، که ایجاد یک دولت واحد میان رود اردن و دریا را در نظر داشت، هموار کند.
دولت باید استراتژی خود (اگر اصلاً وجود دارد) و برنامههایش را که قرار است تأثیرات شدیدی بر زندگی مردم در سالهای آینده بگذارد، به طور شفاف به جامعه ارائه کند.
شهروندان🤮، رسانهها و دانشگاهها باید گفتوگویی انتقادی با رهبران برقرار کنند.
این یکی از نتایج کلیدی شکست هفتم اکتبر است، که بر پایه این فرض شکل گرفت که «رهبران بالادست میدانند چه میکنند»، چه در دولت فعلی و چه در دولت قبلی که هر دو به برداشتهای غلط گذشته چسبیده بودند.
و مهمتر از همه، هر روز که میگذرد، ضرورت تشکیل یک کمیسیون تحقیق ملی آشکارتر میشود: نه برای تحقیر و سرزنش افراد، بلکه برای شناسایی دقیق ضعفهای ملی و پیشبرد اصلاحات جمعی.
از آغاز جنگ، و بهویژه در هفتههای اخیر، پدیدهای عجیب مشاهده میشود: مقاماتی که در شکلگیری برداشتهای نادرست مسئول بودند (و همچنان در سمتهای خود باقی ماندهاند)، با جدیت به مهندسی روایتها مشغولند؛ خود را از شکست دور میکنند و مدعی میشوند که با توافق در غزه مخالف بودند (هیچیک البته به دلیل خروج کارگران از نوار غزه یا انتقال پول از قطر به حماس تهدید به استعفا نکرد)، یا میگویند که بیگناهند چون فقط دادههای ارائهشده توسط کارشناسان را پذیرفتند.
این افراد خود را بهعنوان صدای عاقل و منطقی معرفی میکنند و به دیگرانی که به قول آنها «در ششم اکتبر گیر کردهاند» طعنه میزنند.
این خلاصهای از بیماریهای گفتوگو در اسقاطیل است، بهویژه در سطح سیاسی، درباره ریشههای شکست: هیچ مسئولیتی پذیرفته نمیشود و هیچ بازنگری جدیای صورت نمیگیرد؛ به جای آن، شکست را به گردن دیگران میاندازند.
عدم تحقیق و ناتوانی در استخراج درسها باعث شده که بازماندگان برداشتهای نادرست گذشته همچنان در ذهن تصمیمگیرندگان باقی بمانند و در اقدامات آنها بازتاب یابند.
بنابراین جای تعجب نیست که در طول جنگ برداشتهای اشتباه جدیدی تولید شدهاند که نشان میدهد بسیاری از سران کشور هنوز درک درستی از ماهیت دشمن و پیچیدگی وضعیت ندارند.
سه لشکر ارتش اسقاطیل در غزه مانور دادند، صدها نیروی حماس کشته شدند و بیش از ۱۸۰۰ هدف تروریستی(باباته) هدف قرار گرفت.
از زمان ازسرگیری جنگ، این شعار رواج یافته که «نمیتوان در حالی جنگ را پایان داد که حماس در مرز ما باشد».
اما این ادعا با واقعیت در تضاد است: طرح پایان جنگ که نتانیابو در ماه می ۲۰۲۴ ارائه کرد، بر سناریویی مبتنی بود که حماس همچنان وجود دارد.
علاوه بر آن، این منطق در برابر تهدیدهای دیگر به کار گرفته نمیشود.
بر اساس این منطق، اسقاطیل باید مدتها پیش برنامه هستهای ایران را که تهدیدی بسیار بزرگتر از حماس است، هدف قرار میداد.
اما درباره غزه، سران حکومت خواستار «همه چیز و همین حالا» شدهاند، رویکردی سادهانگارانه که در طول تاریخ یهودیت، توسط جریانهای افراطی به نابودی منتهی شده است.
همچنین این استدلال مطرح میشود که «جامعه جهانی اجازه نخواهد داد دوباره به غزه حمله کنیم»، در حالی که در گذشته، اسقاطیل بدون توجه به نظر جهان دشمنانش را هدف قرار داده بود: در سالهای ۱۹۵۶، ۱۹۶۷ و ۱۹۸۲ با تصرف سرزمینهایی گسترده، در عملیات «سپر محافظ» در ۲۰۰۲، و هنگام نابود کردن راکتورهای اتمی در عراق و سوریه.
در پشت صحنه، دو استدلال دیگر وجود دارد که به انگیزه واقعی (و تا حدی پنهان) اشاره میکند:
نخست اینکه «اعراب فقط وقتی زمینشان را از دست بدهند میفهمند»، و دوم اینکه «تجربه نشان داده هرجا که شهرکسازی وجود داشته، ترور متوقف شده است».
ظاهراً این نتیجهگیریهای عمیقی از تجربه طولانی هستند، اما در واقع این ادعاها تاریخی نادرست و بازتابدهنده یک رؤیای ایدئولوژیک هستند که به استدلالهای استراتژیک رنگ شده است.
در رأس این استدلالها، وزیر اسموتریچ قرار دارد که از ایده «تمامیت سرزمین» هدایت میشود.
این دیدگاه مشروع است، اما مردم اسقاطیل حق دارند بدانند که آیا این دیدگاه کل دولت نیز هست، آن هم درست در لحظهای که پایههای شهرکسازیهای جدید در نوار غزه گذاشته میشود و خطر شکاف شدید در جامعه وجود دارد.
در سایه نبود استراتژی، چهره اسقاطیل به تدریج در حال تغییر است.
در کنار احتمال اشغال کامل غزه، پروژهای وجود دارد که اسموتریچ آن را «کار خاموشی که نباید علناً درباره آن صحبت کرد و هدفش تغییر DNA کرانه باختری است» مینامد.
هدف این پروژه این است که کرانه باختری را چنان با اسقاطیل ادغام کند که جدایی دو ملت دیگر ممکن نباشد، و راه را برای اجرای «طرح تصمیم» او از سال ۲۰۱۷، که ایجاد یک دولت واحد میان رود اردن و دریا را در نظر داشت، هموار کند.
دولت باید استراتژی خود (اگر اصلاً وجود دارد) و برنامههایش را که قرار است تأثیرات شدیدی بر زندگی مردم در سالهای آینده بگذارد، به طور شفاف به جامعه ارائه کند.
شهروندان🤮، رسانهها و دانشگاهها باید گفتوگویی انتقادی با رهبران برقرار کنند.
این یکی از نتایج کلیدی شکست هفتم اکتبر است، که بر پایه این فرض شکل گرفت که «رهبران بالادست میدانند چه میکنند»، چه در دولت فعلی و چه در دولت قبلی که هر دو به برداشتهای غلط گذشته چسبیده بودند.
و مهمتر از همه، هر روز که میگذرد، ضرورت تشکیل یک کمیسیون تحقیق ملی آشکارتر میشود: نه برای تحقیر و سرزنش افراد، بلکه برای شناسایی دقیق ضعفهای ملی و پیشبرد اصلاحات جمعی.
در یک سال و نیم گذشته بارها هشدار داده شد که بدون چنین تحقیقی، اسقاطیل اشتباهات خود را تکرار خواهد کرد.
به نظر میرسد کشور همین حالا نیز در حال فرو رفتن در اشتباهات گذشته، و شاید حتی اشتباهات بدتری، است.
این روند، بهویژه در سایه فرو رفتن در جنگی پر از شعارها و توهمات در غزه که تلفات سنگینی در جنگهای فرسایشی میگیرد ولی موفق به آزادسازی اسیران نمیشود، آشکار شده است.
این یک بار دیگر بهای سنگینی را که اسقاطیل میپردازد نمایان میکند، چرا که بانیان برداشتهای اشتباه گذشته – چه در سطح سیاسی و چه در سطح امنیتی – همچنان مسئول شکل دادن به حال و آینده هستند.
به نظر میرسد کشور همین حالا نیز در حال فرو رفتن در اشتباهات گذشته، و شاید حتی اشتباهات بدتری، است.
این روند، بهویژه در سایه فرو رفتن در جنگی پر از شعارها و توهمات در غزه که تلفات سنگینی در جنگهای فرسایشی میگیرد ولی موفق به آزادسازی اسیران نمیشود، آشکار شده است.
این یک بار دیگر بهای سنگینی را که اسقاطیل میپردازد نمایان میکند، چرا که بانیان برداشتهای اشتباه گذشته – چه در سطح سیاسی و چه در سطح امنیتی – همچنان مسئول شکل دادن به حال و آینده هستند.
خلاصه
از ابتدای جنگ و بهویژه در هفتههای اخیر، مقامات سیاسی و امنیتی که مسئول برداشتهای نادرست پیش از حمله ۷ اکتبر بودند، همچنان در سمتهای خود باقی ماندهاند و بهجای پذیرش مسئولیت، با «مهندسی روایت» سعی دارند خود را تبرئه کنند.
هیچ بررسی جدی، پذیرش اشتباه یا درسآموزی از گذشته صورت نگرفته و همین باعث شده که اشتباهات راهبردی جدیدی در طول جنگ ظهور کنند.
در نبود استراتژی مشخص، شعارهای سادهانگارانهای مانند «نابودی کامل حماس همین حالا» یا ایدههای ایدئولوژیک مانند تسلط کامل بر کرانه باختری و غزه (برنامهی سموتریچ) مطرح شدهاند که ممکن است آینده کشور را به خطر بیندازند.
نویسنده تاکید میکند که دولت باید استراتژی روشن خود را به مردم اعلام کند و جامعه و رسانهها باید گفتوگویی انتقادی با رهبری کشور داشته باشند.
او نتیجه میگیرد که بدون تشکیل کمیسیون تحقیق ملی برای بررسی شکستهای ۷ اکتبر، اسقاطیل در حال تکرار اشتباهات گذشته است و حتی ممکن است با بحرانهای شدیدتری روبرو شود.
از ابتدای جنگ و بهویژه در هفتههای اخیر، مقامات سیاسی و امنیتی که مسئول برداشتهای نادرست پیش از حمله ۷ اکتبر بودند، همچنان در سمتهای خود باقی ماندهاند و بهجای پذیرش مسئولیت، با «مهندسی روایت» سعی دارند خود را تبرئه کنند.
هیچ بررسی جدی، پذیرش اشتباه یا درسآموزی از گذشته صورت نگرفته و همین باعث شده که اشتباهات راهبردی جدیدی در طول جنگ ظهور کنند.
در نبود استراتژی مشخص، شعارهای سادهانگارانهای مانند «نابودی کامل حماس همین حالا» یا ایدههای ایدئولوژیک مانند تسلط کامل بر کرانه باختری و غزه (برنامهی سموتریچ) مطرح شدهاند که ممکن است آینده کشور را به خطر بیندازند.
نویسنده تاکید میکند که دولت باید استراتژی روشن خود را به مردم اعلام کند و جامعه و رسانهها باید گفتوگویی انتقادی با رهبری کشور داشته باشند.
او نتیجه میگیرد که بدون تشکیل کمیسیون تحقیق ملی برای بررسی شکستهای ۷ اکتبر، اسقاطیل در حال تکرار اشتباهات گذشته است و حتی ممکن است با بحرانهای شدیدتری روبرو شود.
جنگنده های اسقاطیلی درحال پرواز در ارتفاع پایین برفراز ضاحیه هستند
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جایی که هدف قرارگرفت محلی بود که دراون مراسمعزاداری برگزار میشد
أخٌفيالله #إنا_على_العهد
جایی که هدف قرارگرفت محلی بود که دراون مراسمعزاداری برگزار میشد
دوستان میگن اینجا محل خیمه عزای ایامشهادت سیدعزیزشهید نیست