أخٌفيالله #إنا_على_العهد
مقاله مفصل و قابل توجه بن کسپیت پنجاه دقیقه پیش از شب «یادبود هولوکاست»، شبی که همگی ما با یاد شش میلیون تن از همقومانمان خلوت میکنیم، نخستوزیر اسقاطیل در صفحهی توییتر خود توییتی منتشر کرد که شامل فایلهایی ضبطشده از سوی یک افسر فاسد پلیس از همکارش…
آن توییت دقیقاً در ایامی منتشر شد که عرررتش عملیات زمینی در غزه را آغاز کرد. عملیاتی که سه هفته به تعویق افتاده بود، عمدتاً بهدلیل دودلی نتانیابو و ترسش از فاجعه. برای قانع کردن او زمان برد. اقدامات ویژهای انجام شد (از جمله تماسهای فشرده با گابی اشکنازی که او را آرام کرد و قول داد که عرررتش قادر به انجام مأموریت است).
دو روز پیش از آن نشست خبری، عملیات زمینی با «شعلهی کم» آغاز شده بود. در همان شب که توییت منتشر شد، عملیات به یک اقدام اساسی بدل شد. روزهایی حساس، پرتنش و دراماتیک بودند. در همان شب، در نیمهشب، عملیاتی بسیار حساس و خطرناک به رهبری نیروهای شاباک برای نجات «اوری مگیدیش» در جریان بود. در مرکز عملیات شاباک، جایی که رونن بار و رئیس ستاد کل، هرتسی هالوی، حضور داشتند، توییت نتانیابو را دیدند. چند ساعت پیش از آن نزد او بودند برای «تأیید برنامهها». او تأیید کرده بود، آنها را فرستاده بود به مأموریت و اکنون در توییتر علیهشان میتازد.
افرادی در اطرافش با انتشار توییت مخالفت کردند. اما کسانی هم بودند که بر آن پافشاری کردند. من برآورد میکنم که اصرارکنندگان عمدتاً اعضای خانوادهی نزدیکش بودند. او – همچون همیشه – تسلیم آنها شد. توییت منتشر شد و همانطور که پیشبینی میشد، طوفانی عظیم به پا کرد. فردای آن روز، نتانیابو توییت را پاک کرد و بابت آن عذر خواست. من برآورد میکنم که امروز نه آن را پاک میکرد و نه عذر میخواست. برعکس، به آن افتخار میکرد. او انسانیت خود را از دست داده است.
خب، آیا «دولت پنهان» واقعاً وجود دارد؟
فرایندی که بر نخستوزیر اسقاطیل میگذرد، شایستهی تحلیلهای روانشناختی عمیق است، و ترجیحاً با نظارت پزشکی مستمر (از جمله روانپزشکان). البته میتوان آن را بهطرز بسیار سادهتری نیز بیان کرد: بنیامین نتانیابو دارد، به چشم خودمان، به یائیر نتانیابو تبدیل میشود.
در اینجا، به زبان شطرنج، «قلعهگیری» انجام شد: پدر سالخورده، محترم به ظاهر، با زبانی بهظاهر آرام، جای خود را به پسرِ آشفته، جیغزن، بیادب و بیقید داد. سگ به دُم تبدیل شد، و دُم به حشرهای بدل شد که در بدن آن لانه کرده است. این شخص اکنون به صورت روزانه، رئیس شاباک و خودِ شاباک را نفرین میکند و دشنام میدهد. تئوریهای توطئه را منتشر میکند. دنبالکنندهی توطئهگران دیوانهترین (که پسرش رهبریشان میکند) شده است، دنبالکنندهی نظرنویسهای بیسواد، و شیپورهای خوار و خفیف.
نتانیابو، کسی که تمام عمرش بر حفظ زبان نسبتاً پاکیزه تأکید داشت و کارهای کثیف را به دیگران میسپرد تا از فاصلهی امن کنترلشان کند، اکنون خود را در باتلاق پستی غلتانده است، از سر تا پا در لجن فرو رفته است. نقابها افتادهاند، نمایشها پایان یافتهاند. این همان انسان است. او اینجاست تا مأموریت ویرانی را که یارِ او، یارِ وفادارش یاریو لوین، در ژانویهی ۲۰۲۳ آغاز کرد، به پایان رساند.
دیگر تلاشی برای پنهانکاری نمیکند. به قاضیان میگوید که کمردرد دارد، معافیت از ادامهی شهادت میگیرد، و مدت کوتاهی بعد در قرارگاه آتشنشانی و پلیس حاضر میشود که با آتشسوزیهای گسترده مبارزه میکنند – مثل آدمی تازه و بیدرد. ببی، آتشنشان. همزمان، و در همان لحظه، دارد بنزین میپاشد روی آتشی که تهدید واقعی برای هستی ماست. آتشی که خودش برافروخته است.
بگذارید از این زاویه به آن نگاه کنیم: یک افسر فاسد پلیس، آویشای معلم، فرمانده واحد تحقیقات منطقهی یهودا و شومرون، بهطور منظم رئیس بخش خنثیسازی تروریسم یهودی در شاباک را ضبط میکرد؛ فردی که شبانهروز با او همکاری داشت. این رویدادی دیوانهکننده است که در هیچ واقعیتی قابل تصور نبود، مگر در واقعیتی مالیخولیایی که نتانیابو اسقاطیل را به آن کشانده است.
اگر هواداران نتانیابو را با پستها و توییتهای رهبرشان روبهرو کنید، خوشحال خواهند شد. آنها نخواهند فهمید که چه چیزی غلط است. چون او دارد به «دولت پنهان» حمله میکند. دشمن جدید ما. سعی نکنید آنها را قانع کنید که چیزی به نام «دولت پنهان» وجود ندارد. گوش نخواهند داد. سعی نکنید برایشان توضیح دهید که تقریباً همهی دارندگان مناصب در کشور، منصوبان خود نتانیابو هستند، یا بهوسیلهی او منصوب شدهاند.
اکثر قضات دیوان عالی عدالت در زمان دولتهای او منصوب شدهاند، و برای نخستینبار در تاریخ، توازن میان محافظهکاران و فعالان حقوقی برقرار شده است. شاس دهههاست که در وزارت کشور، وزارت بهداشت و وزارت امور دینی قدرت دارد. حزب لیکود، از طریق اسرائیل کاتس و سپس میری رگو، سلطهی کامل بر شمار عظیمی از کارمندان وزارت حمل و نقل دارد. همهی رؤسای بانک مرکزی اسقاطیل بهوسیلهی نتانیابو منصوب شدهاند. کارمندان وزارت دارایی توسط طیفی از وزرای دارایی منصوب میشوند و دائماً در حال تغییرند.
دو روز پیش از آن نشست خبری، عملیات زمینی با «شعلهی کم» آغاز شده بود. در همان شب که توییت منتشر شد، عملیات به یک اقدام اساسی بدل شد. روزهایی حساس، پرتنش و دراماتیک بودند. در همان شب، در نیمهشب، عملیاتی بسیار حساس و خطرناک به رهبری نیروهای شاباک برای نجات «اوری مگیدیش» در جریان بود. در مرکز عملیات شاباک، جایی که رونن بار و رئیس ستاد کل، هرتسی هالوی، حضور داشتند، توییت نتانیابو را دیدند. چند ساعت پیش از آن نزد او بودند برای «تأیید برنامهها». او تأیید کرده بود، آنها را فرستاده بود به مأموریت و اکنون در توییتر علیهشان میتازد.
افرادی در اطرافش با انتشار توییت مخالفت کردند. اما کسانی هم بودند که بر آن پافشاری کردند. من برآورد میکنم که اصرارکنندگان عمدتاً اعضای خانوادهی نزدیکش بودند. او – همچون همیشه – تسلیم آنها شد. توییت منتشر شد و همانطور که پیشبینی میشد، طوفانی عظیم به پا کرد. فردای آن روز، نتانیابو توییت را پاک کرد و بابت آن عذر خواست. من برآورد میکنم که امروز نه آن را پاک میکرد و نه عذر میخواست. برعکس، به آن افتخار میکرد. او انسانیت خود را از دست داده است.
خب، آیا «دولت پنهان» واقعاً وجود دارد؟
فرایندی که بر نخستوزیر اسقاطیل میگذرد، شایستهی تحلیلهای روانشناختی عمیق است، و ترجیحاً با نظارت پزشکی مستمر (از جمله روانپزشکان). البته میتوان آن را بهطرز بسیار سادهتری نیز بیان کرد: بنیامین نتانیابو دارد، به چشم خودمان، به یائیر نتانیابو تبدیل میشود.
در اینجا، به زبان شطرنج، «قلعهگیری» انجام شد: پدر سالخورده، محترم به ظاهر، با زبانی بهظاهر آرام، جای خود را به پسرِ آشفته، جیغزن، بیادب و بیقید داد. سگ به دُم تبدیل شد، و دُم به حشرهای بدل شد که در بدن آن لانه کرده است. این شخص اکنون به صورت روزانه، رئیس شاباک و خودِ شاباک را نفرین میکند و دشنام میدهد. تئوریهای توطئه را منتشر میکند. دنبالکنندهی توطئهگران دیوانهترین (که پسرش رهبریشان میکند) شده است، دنبالکنندهی نظرنویسهای بیسواد، و شیپورهای خوار و خفیف.
نتانیابو، کسی که تمام عمرش بر حفظ زبان نسبتاً پاکیزه تأکید داشت و کارهای کثیف را به دیگران میسپرد تا از فاصلهی امن کنترلشان کند، اکنون خود را در باتلاق پستی غلتانده است، از سر تا پا در لجن فرو رفته است. نقابها افتادهاند، نمایشها پایان یافتهاند. این همان انسان است. او اینجاست تا مأموریت ویرانی را که یارِ او، یارِ وفادارش یاریو لوین، در ژانویهی ۲۰۲۳ آغاز کرد، به پایان رساند.
دیگر تلاشی برای پنهانکاری نمیکند. به قاضیان میگوید که کمردرد دارد، معافیت از ادامهی شهادت میگیرد، و مدت کوتاهی بعد در قرارگاه آتشنشانی و پلیس حاضر میشود که با آتشسوزیهای گسترده مبارزه میکنند – مثل آدمی تازه و بیدرد. ببی، آتشنشان. همزمان، و در همان لحظه، دارد بنزین میپاشد روی آتشی که تهدید واقعی برای هستی ماست. آتشی که خودش برافروخته است.
بگذارید از این زاویه به آن نگاه کنیم: یک افسر فاسد پلیس، آویشای معلم، فرمانده واحد تحقیقات منطقهی یهودا و شومرون، بهطور منظم رئیس بخش خنثیسازی تروریسم یهودی در شاباک را ضبط میکرد؛ فردی که شبانهروز با او همکاری داشت. این رویدادی دیوانهکننده است که در هیچ واقعیتی قابل تصور نبود، مگر در واقعیتی مالیخولیایی که نتانیابو اسقاطیل را به آن کشانده است.
اگر هواداران نتانیابو را با پستها و توییتهای رهبرشان روبهرو کنید، خوشحال خواهند شد. آنها نخواهند فهمید که چه چیزی غلط است. چون او دارد به «دولت پنهان» حمله میکند. دشمن جدید ما. سعی نکنید آنها را قانع کنید که چیزی به نام «دولت پنهان» وجود ندارد. گوش نخواهند داد. سعی نکنید برایشان توضیح دهید که تقریباً همهی دارندگان مناصب در کشور، منصوبان خود نتانیابو هستند، یا بهوسیلهی او منصوب شدهاند.
اکثر قضات دیوان عالی عدالت در زمان دولتهای او منصوب شدهاند، و برای نخستینبار در تاریخ، توازن میان محافظهکاران و فعالان حقوقی برقرار شده است. شاس دهههاست که در وزارت کشور، وزارت بهداشت و وزارت امور دینی قدرت دارد. حزب لیکود، از طریق اسرائیل کاتس و سپس میری رگو، سلطهی کامل بر شمار عظیمی از کارمندان وزارت حمل و نقل دارد. همهی رؤسای بانک مرکزی اسقاطیل بهوسیلهی نتانیابو منصوب شدهاند. کارمندان وزارت دارایی توسط طیفی از وزرای دارایی منصوب میشوند و دائماً در حال تغییرند.
أخٌفيالله #إنا_على_العهد
مقاله مفصل و قابل توجه بن کسپیت پنجاه دقیقه پیش از شب «یادبود هولوکاست»، شبی که همگی ما با یاد شش میلیون تن از همقومانمان خلوت میکنیم، نخستوزیر اسقاطیل در صفحهی توییتر خود توییتی منتشر کرد که شامل فایلهایی ضبطشده از سوی یک افسر فاسد پلیس از همکارش…
مقامات ارتش، موساد و شاباک نیز در فواصل کوتاه جایگزین میشوند. دو نفر از سه رئیس اخیر شاباک توسط نتانیابو منصوب شدهاند. هر دوی آنها – یورام کوهن و نداف آرگمان – امروز بهصراحت میگویند که او تهدیدی برای امنیت کشور است. همهی رؤسای موساد بهوسیلهی او منصوب شدهاند. آنهایی که اجازهی صحبت دارند، همین نظر را دارند. آنهایی هم که صحبت نمیکنند، همینطور.
پس داستان «دولت پنهان» چیست؟
پاسخ ساده است: نتانیابو نیاز راهبردی دارد که همواره یک قربانی موقتی خلق کند که بتواند شکستهایش را به گردن او بیندازد. تا پیش از این دولت فعلی، همیشه دولتهایی با حضور نمایندگان جناح چپ تشکیل میداد – با وجود وعدههایش برای دولتهای تمامعیار راستگرا. این حقیقت ادعای او را دربارهی «خیانت» نفتالین اختاپوسزده مضحک میکند، وقتی گفت او «قدرت را دزدید» و «حقهباز» است چون با یائیر لاپید یا حزب مرتز ننشیند ولی در نهایت نشست.
من شک دارم که بتوان در تاریخ ما رهبری یافت که در این زمینه به وعدههای خود وفادار مانده باشد. نتانیابو برجستهترین مثال است: او هرگز، پس از روز انتخابات، وعدهی تشکیل دولت راستگرای خالص را عملی نکرد. از این رو، در هر یک از دولتهای او، همیشه نمایندگانی از جناح چپ حضور داشتند. برجستهترین آنها عبارتاند از اهود باراک، تسیپی لیونی، یائیر لاپید، و بنی گانتس. او حتی با آوی گبای مذاکره کرد (که در لحظهی آخر، بهدلیل افشای خبری، به شکست انجامید) و امکان نشستن در دولت با منصور عباس را «مشروع» کرد، به دنبال یک «رابطهی شخصی داغ» میان آن دو (که فقط بهخاطر مخالفت بتسلئیل اسموتریچ عملی نشد).
به این ترتیب، او همیشه میتوانست تقصیر شکستها و ناتوانیهایش را به گردن آن شرکای چپ بیندازد. «نگذاشتند»، «اجازه ندادند»، «دستهایش را بستند».
و سپس، این دولت فعلی به وجود آمد. برای نخستین بار در تاریخ، راستِ کامل. در این دولت، نه چپ وجود دارد، نه حتی مرکز. تنها افراد مذهبی-ملیگرا، ضدصهیونیست (حریدیها) و پوپولیستها. دیگر کسی نیست که تقصیر را به گردنش انداخت.
دیوان عالی عدالت هرگز در امور امنیتی مرتبط با غزه دخالت نکرد. برعکس، همیشه به عرررتش و نهادهای امنیتی آزادی عمل داد. افکار عمومی از اقدام قاطع علیه حماس حمایت کرد. سیاستمداران از همهی جناحها خواهان سرنگونی حماس بودند. از آویگدور لیبرمن، نفتالین اختاپوسزده، لاپید – حتی تسیپی لیونی، اسحاق هرتزوگ و آوی گبای.
بهعبارت دیگر، باید مجرمان دیگری پیدا میشدند. باید آنها خلق میشدند. و اینگونه بود که «دولت پنهان» ساخته شد.
چقدر از هدیهها بدم میآید
در سخنرانی شب یادبود هولوکاست، نتانیابو حماس را با نازیها مقایسه کرد. میتوان دربارهاش بحث کرد. برای و علیه آن استدلالهایی وجود دارد. بیایید فرض کنیم که این قیاس درست است. آیا ما فقط در تاریخ ۷ اکتبر از آن مطلع شدیم؟ بدیهی است که نه. حماس از آغاز تأسیسش – با تأیید دولت شامیر، برای تضعیف ساف – مرتکب جنایات هولناک علیه بشریت شده است.
اگر حماس نازیها هستند، نتیجهی منطقی آن این است که نتانیابو با نازیها همکاری کرده است. او برجستهترین رهبرانشان را از زندان آزاد کرد، به آنها کمکهزینهی ماهانه داد، از سرنگونی حکومتشان خودداری کرد، و تقاضاهای مکرر شاباک برای حذف رهبری ارشد آنها را به طور سیستماتیک رد کرد. اگر این قیاس را ادامه دهیم، معادل آن است که از حذف هیتلر، گورینگ، هیملر، گوبلز و آیشمن خودداری کرده باشد.
او متوجه شد که نزدیکترین مشاورانش با کسانی همکاری میکردند که تأمینکنندهی مالی نازیها (یعنی حماس) بودند، و بهجای تقاضای تحقیق، سعی کرد بازپرس را اخراج کند. میتوان این مقایسه را ادامه داد، ولی گمان میکنم نیازی به آن نیست.
نتانیابو در سخنرانیاش در شب یادبود هولوکاست گفت: «درس هولوکاست، جنگیدن به موقع است.» اگر میشد، اکنون این پرسش را مطرح میکردم: اگر این درس هولوکاست است، جناب نتانیابو، پس چرا شما بهموقع نجنگیدید؟
شما به رأیدهندگانتان پیش از انتخابات ۲۰۰۹ وعده دادید که در دورهی شما، عرررتش فرمان خواهد گرفت تا غزه را فتح کند و حکومت حماس را سرنگون سازد. شما بر اساس همین وعده انتخاب شدید – و دقیقاً برعکس عمل کردید. نه تنها حماس را نابود نکردید، بلکه آن را پروراندید. آن را تأمین مالی کردید.
حتی وقتی شاباک و آمان اطلاعاتی در اختیارتان گذاشتند مبنی بر اینکه پولهای قطری، که شما آوردید، توسط محمد ضیف و یحیی سِنوار مصادره شدهاند برای تقویت توان تروریستیشان، باز هم ادامه دادید. تمام پیشنهادها برای حذف سران حماس را رد کردید. تمام فرصتها برای پاکسازی لانههای حماس در نوار غزه را از دست دادید.
پس داستان «دولت پنهان» چیست؟
پاسخ ساده است: نتانیابو نیاز راهبردی دارد که همواره یک قربانی موقتی خلق کند که بتواند شکستهایش را به گردن او بیندازد. تا پیش از این دولت فعلی، همیشه دولتهایی با حضور نمایندگان جناح چپ تشکیل میداد – با وجود وعدههایش برای دولتهای تمامعیار راستگرا. این حقیقت ادعای او را دربارهی «خیانت» نفتالین اختاپوسزده مضحک میکند، وقتی گفت او «قدرت را دزدید» و «حقهباز» است چون با یائیر لاپید یا حزب مرتز ننشیند ولی در نهایت نشست.
من شک دارم که بتوان در تاریخ ما رهبری یافت که در این زمینه به وعدههای خود وفادار مانده باشد. نتانیابو برجستهترین مثال است: او هرگز، پس از روز انتخابات، وعدهی تشکیل دولت راستگرای خالص را عملی نکرد. از این رو، در هر یک از دولتهای او، همیشه نمایندگانی از جناح چپ حضور داشتند. برجستهترین آنها عبارتاند از اهود باراک، تسیپی لیونی، یائیر لاپید، و بنی گانتس. او حتی با آوی گبای مذاکره کرد (که در لحظهی آخر، بهدلیل افشای خبری، به شکست انجامید) و امکان نشستن در دولت با منصور عباس را «مشروع» کرد، به دنبال یک «رابطهی شخصی داغ» میان آن دو (که فقط بهخاطر مخالفت بتسلئیل اسموتریچ عملی نشد).
به این ترتیب، او همیشه میتوانست تقصیر شکستها و ناتوانیهایش را به گردن آن شرکای چپ بیندازد. «نگذاشتند»، «اجازه ندادند»، «دستهایش را بستند».
و سپس، این دولت فعلی به وجود آمد. برای نخستین بار در تاریخ، راستِ کامل. در این دولت، نه چپ وجود دارد، نه حتی مرکز. تنها افراد مذهبی-ملیگرا، ضدصهیونیست (حریدیها) و پوپولیستها. دیگر کسی نیست که تقصیر را به گردنش انداخت.
دیوان عالی عدالت هرگز در امور امنیتی مرتبط با غزه دخالت نکرد. برعکس، همیشه به عرررتش و نهادهای امنیتی آزادی عمل داد. افکار عمومی از اقدام قاطع علیه حماس حمایت کرد. سیاستمداران از همهی جناحها خواهان سرنگونی حماس بودند. از آویگدور لیبرمن، نفتالین اختاپوسزده، لاپید – حتی تسیپی لیونی، اسحاق هرتزوگ و آوی گبای.
بهعبارت دیگر، باید مجرمان دیگری پیدا میشدند. باید آنها خلق میشدند. و اینگونه بود که «دولت پنهان» ساخته شد.
چقدر از هدیهها بدم میآید
در سخنرانی شب یادبود هولوکاست، نتانیابو حماس را با نازیها مقایسه کرد. میتوان دربارهاش بحث کرد. برای و علیه آن استدلالهایی وجود دارد. بیایید فرض کنیم که این قیاس درست است. آیا ما فقط در تاریخ ۷ اکتبر از آن مطلع شدیم؟ بدیهی است که نه. حماس از آغاز تأسیسش – با تأیید دولت شامیر، برای تضعیف ساف – مرتکب جنایات هولناک علیه بشریت شده است.
اگر حماس نازیها هستند، نتیجهی منطقی آن این است که نتانیابو با نازیها همکاری کرده است. او برجستهترین رهبرانشان را از زندان آزاد کرد، به آنها کمکهزینهی ماهانه داد، از سرنگونی حکومتشان خودداری کرد، و تقاضاهای مکرر شاباک برای حذف رهبری ارشد آنها را به طور سیستماتیک رد کرد. اگر این قیاس را ادامه دهیم، معادل آن است که از حذف هیتلر، گورینگ، هیملر، گوبلز و آیشمن خودداری کرده باشد.
او متوجه شد که نزدیکترین مشاورانش با کسانی همکاری میکردند که تأمینکنندهی مالی نازیها (یعنی حماس) بودند، و بهجای تقاضای تحقیق، سعی کرد بازپرس را اخراج کند. میتوان این مقایسه را ادامه داد، ولی گمان میکنم نیازی به آن نیست.
نتانیابو در سخنرانیاش در شب یادبود هولوکاست گفت: «درس هولوکاست، جنگیدن به موقع است.» اگر میشد، اکنون این پرسش را مطرح میکردم: اگر این درس هولوکاست است، جناب نتانیابو، پس چرا شما بهموقع نجنگیدید؟
شما به رأیدهندگانتان پیش از انتخابات ۲۰۰۹ وعده دادید که در دورهی شما، عرررتش فرمان خواهد گرفت تا غزه را فتح کند و حکومت حماس را سرنگون سازد. شما بر اساس همین وعده انتخاب شدید – و دقیقاً برعکس عمل کردید. نه تنها حماس را نابود نکردید، بلکه آن را پروراندید. آن را تأمین مالی کردید.
حتی وقتی شاباک و آمان اطلاعاتی در اختیارتان گذاشتند مبنی بر اینکه پولهای قطری، که شما آوردید، توسط محمد ضیف و یحیی سِنوار مصادره شدهاند برای تقویت توان تروریستیشان، باز هم ادامه دادید. تمام پیشنهادها برای حذف سران حماس را رد کردید. تمام فرصتها برای پاکسازی لانههای حماس در نوار غزه را از دست دادید.
أخٌفيالله #إنا_على_العهد
مقاله مفصل و قابل توجه بن کسپیت پنجاه دقیقه پیش از شب «یادبود هولوکاست»، شبی که همگی ما با یاد شش میلیون تن از همقومانمان خلوت میکنیم، نخستوزیر اسقاطیل در صفحهی توییتر خود توییتی منتشر کرد که شامل فایلهایی ضبطشده از سوی یک افسر فاسد پلیس از همکارش…
حالا تازه یادتان آمده که «باید بهموقع جنگید»؟ شما همان کسی هستید که در جبههی شمالی نیز همان سیاست را پیش گرفتید، و فقط یک معجزه ما را از فاجعهای هولناکتر با کماندوهای «رضوان» حزبالله نجات داد.
شما بودید که صبح از خواب برخاستید و دیدید چادرهای نیروهای حزبالله داخل مرزهای ما برپا شده، و هیچ کاری نکردید. شما بودید که چشم بر عملیاتها و ترورها و تقویت بیسابقهی حزبالله بستید، با این ایمان که «همهچیز خوب خواهد شد». چگونه هنوز جرأت میکنید در شب یادبود هولوکاست بایستید و بگویید «باید بهموقع جنگید»؟ آیا ذرّهای شرم ندارید؟ پاسخ این است: نه. هیچ شرمی ندارد. هنوز دروغی ساخته نشده، هرچند مضحک، که باعث شود او سرخ شود.
این هفته در دادگاه منطقهای ایستاد و گفت که او و همسرش از گرفتن هدیه خوششان نمیآید. در واقع همه تقصیر آرنون میلچن است، که تقریباً آنها را مجبور میکرد (این تعبیر از من است) که گهگاه هدیههایی بگیرند. او همچنین گفت: «برایم توضیح داده بودند که تفاوتی وجود دارد میان هدیههای رسمی که در قالب وظیفهات بهعنوان نخستوزیر دریافت میکنی، و هدیههایی که از دوستانت میگیری، که برای دومیها محدودیتی نیست.»
در اسقاطیل هزاران نفر هستند که بهطور شخصی، نه از شنیدهها، میدانند که در طول سالهای طولانی «صنعت هدیه» اطراف خانوادهی نتانیابو چگونه عمل میکرد. خود او بارها تماس گرفت – نه یک بار، نه دو بار – و به بیچارگانی که برای او یا همسرش هدیهی گرانبهایی خریده بودند، «پیشنهاد» ارتقاء میداد. اگر گردنبند خریده بودند، چرا گوشواره نه؟ اگر انگشتر خریده بودند، چرا گردنبند نه؟
در هر سفر خارجی، کسی همیشه مسئول بود تا به میلیاردرهای محلیِ ستایشگر اطلاع دهد که خانواده در آن مقطع زمانی دقیقاً چه مناسبت شخصیای را جشن میگیرد (همیشه روز یادبودی برای چیزی پیدا میشد)، تا مبادا کسی تصور کند میتواند با دستان خالی به هتل بیاید.
و دربارهی هدایای رسمی که نتانیابو در شهادتش دربارهشان سخن گفت، خوشحال میشویم بشنویم کجا ناپدید شدند. تمام هدایایی که در سال ۱۹۹۹ ناپدید شدند، زمانی که این زوج مجبور به ترک دفتر و اقامتگاه نخستوزیر شدند (برای نخستین بار)، و نیز در سال ۲۰۲۱، وقتی مجبور شدند برای دومین بار آنجا را ترک کنند. در بار نخست، پس از تحقیق و توصیهی پلیس برای طرح اتهام، الیعکیم روبینشتاین، دادستان کل مهربان و دلسوز، تصمیم گرفت برای آنها تخفیف سلبریتی قائل شود. چون گفته شد که او شکست خورده و از سیاست کنارهگیری کرده است.
در بار دوم، هدایا ناپدید شدند و هرگز پیدا نشدند. مشاور حقوقی دفتر نخستوزیر، بارها و بارها خواهان پاسخ شد، ولی پاسخی نگرفت. هدیهای هم دریافت نکرد. برخی از آنها صدها هزار دلار ارزش داشتند. مثلاً نسخهای بسیار نفیس از «تورات» که نتانیابو از رئیسجمهور ولادیمیر پوتین دریافت کرده بود، ناپدید شد، گویی هرگز وجود نداشته. احتمالاً «دولت پنهان» همه را دزدیده.
مرکز پژوهشی اگام در دانشگاه عبری اورشلیم بهطور منظم نظرسنجیهای عمقی در زمینههای مهم انجام میدهد. این هفته، چنین نظرسنجیای در میان بیش از ۲۰۰۰ پاسخدهنده انجام شد – چهار برابر نمونههای معمولی. بنابراین، خطای نمونهگیری بسیار کمتر از حد معمول است. در محور بررسی: درگیری میان رئیس شاباک، رونن بار، و نخستوزیر، نتانیابو.
خلاصهی نتایج:
به ادعاهای رئیس شاباک در اظهارنامهاش باور دارید یا به روایت نتانیابو که آن را دروغهایی با هدف سرنگونی حکومتش میداند؟ ۵۵٪ به بار باور دارند، ۲۶٪ به نتانیابو.
علت تغییر رفتار نتانیابو با بار و تلاش برای برکناری او چیست؟ ۵۹٪ معتقدند بهخاطر تحقیقات علیه نزدیکان نتانیابو، و تنها ۲۹٪ باور دارند بهخاطر بیاعتمادی پس از فاجعه ۷ اکتبر.
اگر ادعاهای بار درست از آب درآیند، نخستوزیر چه باید بکند؟
۵۰٪ معتقدند که باید فوراً استعفا دهد.
۱۷٪ بر این باورند که باید از کار برکنار شود (ناتوانی اعلام گردد).
۱۶٪ فکر میکنند میتواند در سمت خود بماند، اما نباید اجازه داشته باشد در اموری که مربوط به نهادهای تحقیقکننده (شاباک، مشاور حقوقی دولت و غیره) است، دخالت کند.
۶۲٪ معتقدند که رئیس شاباک باید در مقام خود باقی بماند.
فقط ۳۸٪ فکر میکنند که باید استعفا دهد.
در پرسشی که بهطور مستقیم سطح اعتماد را مقایسه میکرد، ۵۱٪ به رئیس شاباک و دستگاه قضایی اعتماد دارند، در حالیکه فقط ۲۴٪ به نتانیابو اعتماد دارند.
این آمارها را میتوان به دو شکل دید:
نگاه خوشبینانه این است که اکثریت قاطع جامعه، خریداری توهمات و هذیانهای نتانیابو و طرفدارانش نیستند.
شما بودید که صبح از خواب برخاستید و دیدید چادرهای نیروهای حزبالله داخل مرزهای ما برپا شده، و هیچ کاری نکردید. شما بودید که چشم بر عملیاتها و ترورها و تقویت بیسابقهی حزبالله بستید، با این ایمان که «همهچیز خوب خواهد شد». چگونه هنوز جرأت میکنید در شب یادبود هولوکاست بایستید و بگویید «باید بهموقع جنگید»؟ آیا ذرّهای شرم ندارید؟ پاسخ این است: نه. هیچ شرمی ندارد. هنوز دروغی ساخته نشده، هرچند مضحک، که باعث شود او سرخ شود.
این هفته در دادگاه منطقهای ایستاد و گفت که او و همسرش از گرفتن هدیه خوششان نمیآید. در واقع همه تقصیر آرنون میلچن است، که تقریباً آنها را مجبور میکرد (این تعبیر از من است) که گهگاه هدیههایی بگیرند. او همچنین گفت: «برایم توضیح داده بودند که تفاوتی وجود دارد میان هدیههای رسمی که در قالب وظیفهات بهعنوان نخستوزیر دریافت میکنی، و هدیههایی که از دوستانت میگیری، که برای دومیها محدودیتی نیست.»
در اسقاطیل هزاران نفر هستند که بهطور شخصی، نه از شنیدهها، میدانند که در طول سالهای طولانی «صنعت هدیه» اطراف خانوادهی نتانیابو چگونه عمل میکرد. خود او بارها تماس گرفت – نه یک بار، نه دو بار – و به بیچارگانی که برای او یا همسرش هدیهی گرانبهایی خریده بودند، «پیشنهاد» ارتقاء میداد. اگر گردنبند خریده بودند، چرا گوشواره نه؟ اگر انگشتر خریده بودند، چرا گردنبند نه؟
در هر سفر خارجی، کسی همیشه مسئول بود تا به میلیاردرهای محلیِ ستایشگر اطلاع دهد که خانواده در آن مقطع زمانی دقیقاً چه مناسبت شخصیای را جشن میگیرد (همیشه روز یادبودی برای چیزی پیدا میشد)، تا مبادا کسی تصور کند میتواند با دستان خالی به هتل بیاید.
و دربارهی هدایای رسمی که نتانیابو در شهادتش دربارهشان سخن گفت، خوشحال میشویم بشنویم کجا ناپدید شدند. تمام هدایایی که در سال ۱۹۹۹ ناپدید شدند، زمانی که این زوج مجبور به ترک دفتر و اقامتگاه نخستوزیر شدند (برای نخستین بار)، و نیز در سال ۲۰۲۱، وقتی مجبور شدند برای دومین بار آنجا را ترک کنند. در بار نخست، پس از تحقیق و توصیهی پلیس برای طرح اتهام، الیعکیم روبینشتاین، دادستان کل مهربان و دلسوز، تصمیم گرفت برای آنها تخفیف سلبریتی قائل شود. چون گفته شد که او شکست خورده و از سیاست کنارهگیری کرده است.
در بار دوم، هدایا ناپدید شدند و هرگز پیدا نشدند. مشاور حقوقی دفتر نخستوزیر، بارها و بارها خواهان پاسخ شد، ولی پاسخی نگرفت. هدیهای هم دریافت نکرد. برخی از آنها صدها هزار دلار ارزش داشتند. مثلاً نسخهای بسیار نفیس از «تورات» که نتانیابو از رئیسجمهور ولادیمیر پوتین دریافت کرده بود، ناپدید شد، گویی هرگز وجود نداشته. احتمالاً «دولت پنهان» همه را دزدیده.
مرکز پژوهشی اگام در دانشگاه عبری اورشلیم بهطور منظم نظرسنجیهای عمقی در زمینههای مهم انجام میدهد. این هفته، چنین نظرسنجیای در میان بیش از ۲۰۰۰ پاسخدهنده انجام شد – چهار برابر نمونههای معمولی. بنابراین، خطای نمونهگیری بسیار کمتر از حد معمول است. در محور بررسی: درگیری میان رئیس شاباک، رونن بار، و نخستوزیر، نتانیابو.
خلاصهی نتایج:
به ادعاهای رئیس شاباک در اظهارنامهاش باور دارید یا به روایت نتانیابو که آن را دروغهایی با هدف سرنگونی حکومتش میداند؟ ۵۵٪ به بار باور دارند، ۲۶٪ به نتانیابو.
علت تغییر رفتار نتانیابو با بار و تلاش برای برکناری او چیست؟ ۵۹٪ معتقدند بهخاطر تحقیقات علیه نزدیکان نتانیابو، و تنها ۲۹٪ باور دارند بهخاطر بیاعتمادی پس از فاجعه ۷ اکتبر.
اگر ادعاهای بار درست از آب درآیند، نخستوزیر چه باید بکند؟
۵۰٪ معتقدند که باید فوراً استعفا دهد.
۱۷٪ بر این باورند که باید از کار برکنار شود (ناتوانی اعلام گردد).
۱۶٪ فکر میکنند میتواند در سمت خود بماند، اما نباید اجازه داشته باشد در اموری که مربوط به نهادهای تحقیقکننده (شاباک، مشاور حقوقی دولت و غیره) است، دخالت کند.
۶۲٪ معتقدند که رئیس شاباک باید در مقام خود باقی بماند.
فقط ۳۸٪ فکر میکنند که باید استعفا دهد.
در پرسشی که بهطور مستقیم سطح اعتماد را مقایسه میکرد، ۵۱٪ به رئیس شاباک و دستگاه قضایی اعتماد دارند، در حالیکه فقط ۲۴٪ به نتانیابو اعتماد دارند.
این آمارها را میتوان به دو شکل دید:
نگاه خوشبینانه این است که اکثریت قاطع جامعه، خریداری توهمات و هذیانهای نتانیابو و طرفدارانش نیستند.
أخٌفيالله #إنا_على_العهد
مقاله مفصل و قابل توجه بن کسپیت پنجاه دقیقه پیش از شب «یادبود هولوکاست»، شبی که همگی ما با یاد شش میلیون تن از همقومانمان خلوت میکنیم، نخستوزیر اسقاطیل در صفحهی توییتر خود توییتی منتشر کرد که شامل فایلهایی ضبطشده از سوی یک افسر فاسد پلیس از همکارش…
نگاه بدبینانه این است که هنوز هم ۲۴٪ به او اعتماد دارند.
این عدد بسیار نزدیک به تعداد کرسیهای حزب لیکود است. و این نگرانکننده است، زیرا اگرچه گفته میشود دروغ پا ندارد، روشن شده که دروغ عصا دارد و میتواند تا مرکز هستی اسقاطیل لنگلنگان پیش برود.
با شناخت عمیقی که از صحنه دارم، در اینجا اعلام میکنم که اگر نظرسنجی محرمانهای در میان همهی نزدیکان نتانیابو در طول زمان انجام میشد – همراه با همهی اعضای کنست از ائتلاف – و از آنها پرسیده میشد که به چه کسی اعتماد دارند، نتیجه ۰-۱۰۰ به نفع رونن بار بود.
اسموتریچ بهخوبی این را توصیف کرد، وقتی او را «دروغگو، پسرِ دروغگو» نامید – ولی این کشف تازهای نیست. حتی در آمریکا هم میدانند. و در اروپا. و در هر جایی که نتانیابو در طول دوران حرفهایاش قدم گذاشته.
مدتها به این باور پایبند بودم که سرسختترین هواداران نتانیابو، دروغگویی او را یک دارایی راهبردی میدانند. به این معنا که همین دروغگویی به او کمک میکند تا بر «غیریهودیانی که قصد نابودیمان را دارند» چیره شود.
اما وقتی معلوم شد که آن «غیریهودیان» دقیقاً او را فریب دادهاند، این نظریه فرو ریخت. دروغها، اما، باقی ماندند.
اظهارنامهی رونن بار، رئیس شاباک، که به دیوان عالی تقدیم شده، در واقع کیفرخواستی لرزاننده است که در هر وضعیت و در هر زمان دیگری، باید منجر به استعفای فوری متهم – یعنی نتانیابو – و تبعید فوریاش به جزیرهای دورافتاده برای مطرودین میشد. این مطالب، پشتیبانیشده با اسناد، شواهد، صورتجلسات و از همه مهمتر – شهادتهای دو رئیس دیگر شاباک که تجربههای مشابه، هرچند با شدت کمتر، داشتهاند.
اگر به ۱۷/۵ سال دورههای نخستوزیری نتانیابو نگاه کنیم، به نتایج شگفتانگیزی میرسیم:
در این سالها، او با ۸ رئیس ستاد کل عرررتش کار کرده، ۵ رئیس شاباک (۳ نفرشان را خودش منصوب کرده)، ۵ رئیس موساد (۴ نفرشان منصوب خودش بودند).
اگر به این لیست، رؤسای آمان، معاونان، و افسران ارشد در همهی این نهادها با درجههای ژنرال و رؤسای شعب را بیافزاییم، به شمار بسیاری میرسیم.
بهعنوان کسی که با بخش قابل توجهی از این جامعهی حرفهای گفتگو کرده، شهادت میدهم که بیشترشان همین نظر را دارند و بسیاریشان تجربههایی مشابه را از سر گذراندهاند.
اینکه نخستوزیر به رئیس شاباک دستور دهد که در صورت وقوع تعارض قانون اساسی، باید از دستور او اطاعت کند و نه از رأی دیوان عالی – کمتر از جنون نیست. اینکه از او میخواهد از ابزارهای تهاجمی و راهبردی شاباک، که برای مقابله با تروریسم نگهداشته شدهاند، برای تعقیب رهبران اعتراض مدنی غیرخشونتآمیز استفاده کند – نیز به همان اندازه تکاندهنده است.
اینکه از او میخواهد نظریهای حرفهای امضا کند که خودش ننوشته، مبنی بر اینکه نمیتواند بهطور منظم در دادگاه حاضر شود – نیز همینطور.
آنچه در اظهارنامهی علنی – که فقط هشت صفحه است – افشا شده، تنها نوک کوه یخ است. زنگ خطری که اکنون با تمام قدرت در وسط سالن نشیمن ما به صدا درآمده، پس از بیشمار نشانهها، هشدارها و اشارهها به آنچه دارد اینجا روی میدهد. حتی اگر فقط بر آنچه همه در پروندهی «قطرگیت» میدانند تمرکز کنیم، همین کافی است تا نخستوزیر، دفتر او و اطرافیانش را به چهار باد بسپارد.
بیخیال پول قطری شوید – همان کشوری که نتانیابو و اطرافیانش تا چندی پیش آن را «کشور دشمن» مینامیدند و اکنون آن را «کشوری پیچیده» مینامند. کشوری که بهصورت علنی، پنهانی و محرمانه حماس را در طول نسلها تأمین مالی کرده و بهطور دائم رهبران حماس را میزبانی میکند.
فقط به این فکر کنید که افراد حاضر در اطراف نتانیابو اصلاً مراحل «ارزیابی امنیتی» را نگذراندهاند. یعنی رد شدهاند، یا از آن اجتناب کردهاند. تنها همین، در مورد هر نخستوزیری غیر از نتانیابو، میتوانست یک رسوایی عظیم به بار آورد.
مثلاً یوناتان اوریخ، همان مشاور نزدیک به نتانیابو، قرار بود تحت بررسی امنیتی قرار گیرد اما فرایند را در میانهی راه رها کرد، پیش از آنکه به مرحلهی دستگاه دروغسنج برسد. در آغاز گفتند که اوریخ اصلاً با اطلاعات طبقهبندیشده تماس ندارد. سپس خود نتانیابو شهادت داد که به اوریخ دستور داده تا اطلاعات فوقسری را به رسانههای خارجی درز دهد – در پشت سر سانسورچی رسمی – به شیوهای که به امنیت کشور 🤮 آسیب رساند.
این عدد بسیار نزدیک به تعداد کرسیهای حزب لیکود است. و این نگرانکننده است، زیرا اگرچه گفته میشود دروغ پا ندارد، روشن شده که دروغ عصا دارد و میتواند تا مرکز هستی اسقاطیل لنگلنگان پیش برود.
با شناخت عمیقی که از صحنه دارم، در اینجا اعلام میکنم که اگر نظرسنجی محرمانهای در میان همهی نزدیکان نتانیابو در طول زمان انجام میشد – همراه با همهی اعضای کنست از ائتلاف – و از آنها پرسیده میشد که به چه کسی اعتماد دارند، نتیجه ۰-۱۰۰ به نفع رونن بار بود.
اسموتریچ بهخوبی این را توصیف کرد، وقتی او را «دروغگو، پسرِ دروغگو» نامید – ولی این کشف تازهای نیست. حتی در آمریکا هم میدانند. و در اروپا. و در هر جایی که نتانیابو در طول دوران حرفهایاش قدم گذاشته.
مدتها به این باور پایبند بودم که سرسختترین هواداران نتانیابو، دروغگویی او را یک دارایی راهبردی میدانند. به این معنا که همین دروغگویی به او کمک میکند تا بر «غیریهودیانی که قصد نابودیمان را دارند» چیره شود.
اما وقتی معلوم شد که آن «غیریهودیان» دقیقاً او را فریب دادهاند، این نظریه فرو ریخت. دروغها، اما، باقی ماندند.
اظهارنامهی رونن بار، رئیس شاباک، که به دیوان عالی تقدیم شده، در واقع کیفرخواستی لرزاننده است که در هر وضعیت و در هر زمان دیگری، باید منجر به استعفای فوری متهم – یعنی نتانیابو – و تبعید فوریاش به جزیرهای دورافتاده برای مطرودین میشد. این مطالب، پشتیبانیشده با اسناد، شواهد، صورتجلسات و از همه مهمتر – شهادتهای دو رئیس دیگر شاباک که تجربههای مشابه، هرچند با شدت کمتر، داشتهاند.
اگر به ۱۷/۵ سال دورههای نخستوزیری نتانیابو نگاه کنیم، به نتایج شگفتانگیزی میرسیم:
در این سالها، او با ۸ رئیس ستاد کل عرررتش کار کرده، ۵ رئیس شاباک (۳ نفرشان را خودش منصوب کرده)، ۵ رئیس موساد (۴ نفرشان منصوب خودش بودند).
اگر به این لیست، رؤسای آمان، معاونان، و افسران ارشد در همهی این نهادها با درجههای ژنرال و رؤسای شعب را بیافزاییم، به شمار بسیاری میرسیم.
بهعنوان کسی که با بخش قابل توجهی از این جامعهی حرفهای گفتگو کرده، شهادت میدهم که بیشترشان همین نظر را دارند و بسیاریشان تجربههایی مشابه را از سر گذراندهاند.
اینکه نخستوزیر به رئیس شاباک دستور دهد که در صورت وقوع تعارض قانون اساسی، باید از دستور او اطاعت کند و نه از رأی دیوان عالی – کمتر از جنون نیست. اینکه از او میخواهد از ابزارهای تهاجمی و راهبردی شاباک، که برای مقابله با تروریسم نگهداشته شدهاند، برای تعقیب رهبران اعتراض مدنی غیرخشونتآمیز استفاده کند – نیز به همان اندازه تکاندهنده است.
اینکه از او میخواهد نظریهای حرفهای امضا کند که خودش ننوشته، مبنی بر اینکه نمیتواند بهطور منظم در دادگاه حاضر شود – نیز همینطور.
آنچه در اظهارنامهی علنی – که فقط هشت صفحه است – افشا شده، تنها نوک کوه یخ است. زنگ خطری که اکنون با تمام قدرت در وسط سالن نشیمن ما به صدا درآمده، پس از بیشمار نشانهها، هشدارها و اشارهها به آنچه دارد اینجا روی میدهد. حتی اگر فقط بر آنچه همه در پروندهی «قطرگیت» میدانند تمرکز کنیم، همین کافی است تا نخستوزیر، دفتر او و اطرافیانش را به چهار باد بسپارد.
بیخیال پول قطری شوید – همان کشوری که نتانیابو و اطرافیانش تا چندی پیش آن را «کشور دشمن» مینامیدند و اکنون آن را «کشوری پیچیده» مینامند. کشوری که بهصورت علنی، پنهانی و محرمانه حماس را در طول نسلها تأمین مالی کرده و بهطور دائم رهبران حماس را میزبانی میکند.
فقط به این فکر کنید که افراد حاضر در اطراف نتانیابو اصلاً مراحل «ارزیابی امنیتی» را نگذراندهاند. یعنی رد شدهاند، یا از آن اجتناب کردهاند. تنها همین، در مورد هر نخستوزیری غیر از نتانیابو، میتوانست یک رسوایی عظیم به بار آورد.
مثلاً یوناتان اوریخ، همان مشاور نزدیک به نتانیابو، قرار بود تحت بررسی امنیتی قرار گیرد اما فرایند را در میانهی راه رها کرد، پیش از آنکه به مرحلهی دستگاه دروغسنج برسد. در آغاز گفتند که اوریخ اصلاً با اطلاعات طبقهبندیشده تماس ندارد. سپس خود نتانیابو شهادت داد که به اوریخ دستور داده تا اطلاعات فوقسری را به رسانههای خارجی درز دهد – در پشت سر سانسورچی رسمی – به شیوهای که به امنیت کشور 🤮 آسیب رساند.
أخٌفيالله #إنا_على_العهد
نگاه بدبینانه این است که هنوز هم ۲۴٪ به او اعتماد دارند. این عدد بسیار نزدیک به تعداد کرسیهای حزب لیکود است. و این نگرانکننده است، زیرا اگرچه گفته میشود دروغ پا ندارد، روشن شده که دروغ عصا دارد و میتواند تا مرکز هستی اسقاطیل لنگلنگان پیش برود. با شناخت…
و این تنها آغاز ماجراست. الی فلدشتاین، همان کارمند جزء که زیر چرخهای اتوبوس پرتاب شد – با اینکه بهنظر من نقش او در پروندههای مختلف حاشیهای است – نیز به کار گرفته شد با وجود اینکه در آزمونهای ارزیابی امنیتی رد شده بود. آنها او را از طریق دفتر مدیرکل بهکار گرفتند، و دستمزد او را قطر پرداخت میکرد.
همهی اینها نه در یک بقالی محلی، بلکه در درون آکواریوم مقدسِ دفتر نخستوزیری اتفاق افتاده. جای تعجب نیست که کشور 🤮 اکنون بدون کمیسر خدمات کشوری اداره میشود. آنها باید این مقام را در اختیار بگیرند، تا روند تخریب خدمات عمومی، فساد ستونفقرات کارکنان دولتی، نگهبانان مرزهای قانونی و نهادهای نظارتی را ادامه دهند.
آنها کشور 🤮 اسقاطیل را به گاو شیرده، به بقالی خانوادگی شرمآور، به تلهنوولایی بد و به اسکچی از افرایم کیشون تبدیل کردهاند. و این همه واقعاً دارد اینجا اتفاق میافتد، هرچند هر از گاه باید خود را نیشگون بگیریم تا باورمان شود.
مرد پولادین
آنچه بیش از همه دیوانهوار است، این است که با وجود همهی افشاگریهایی که تقریباً روزانه روی میدهند، آنها به روال عادی خود ادامه میدهند. «ماشین سم» از مدتها پیش به کارخانهی سم، و سپس به سازمان سم بدل شده، که همچون خانوادهای مافیایی اداره میشود. دیگر هیچ محدودیتی وجود ندارد، هیچ ترمزی، هیچ شرم و هیچ عذاب وجدانی. همهچیز مجاز است. و حالا نوبت رئیس ستاد کل رسیده.
در مراسم یادبود هولوکاست، به ایال زمیر نگاه کردم. لبخند زدم. او کنار رئیس موساد، رئیس شاباک و فرماندهی پلیس نشسته بود، اما او جور دیگری نشسته بود. آنها معمولی نشسته بودند، نسبتاً راحت. ولی او با بدنی کشیده، منقبض، هوشیار نشسته بود، گویی در حال بازدید از یک مراسم سان است.
فقط زرهیها میتوانند این ویژگی را تشخیص دهند. ویژگیای که در نیروی زرهی پرورش داده میشود: هیچ میانبُری وجود ندارد، هیچ گوشهی گردی نیست، همهچیز باید مربعی، سخت، منظم و مستقیم باشد.
در نیروی زرهی میگویند: «آنچه با زور نمیرود، با زور بیشتر میرود». تأکید بر حرفهایگری است، بر انضباط. همهچیز باید صاف و مرتب و سازمانیافته و منقبض رو به جلو باشد.
کسی که در تانک باشد، پیروز خواهد بود. اما برای اینکه چنین شود، تانک باید عالی، بینقص، روغنکاریشده، مجهز و آماده باشد. به همین دلیل بود که فکر میکردم انتصاب ایال زمیر بهعنوان رئیس ستاد کل در این مقطع زمانی، بهترین انتصابی است که میتوان تصور کرد (تنها کار درست دولت فعلی).
حتی زمانی که او تصمیمهایی گرفت که خشم یا ناراحتی بخشی از اردوگاه سیاسی من را برانگیخت، واقعاً نگران نشدم. احتمالاً او تصمیم گرفته است نبردهای خود را بر سر نقاط واقعاً راهبردی انجام دهد. نمیدانم آینده چه خواهد آورد، ولی میدانم که دستگاه سم نمیتواند او را خم کند.
اولین سگ حملهکننده، طبق معمول، بیسوادترین هم بود: باردوو. اما او به رئیس ستاد کل شرایط تخفیف داد: «محیط کاری ایال زمیر همان محیط کاری رئیس ستاد کل پیشین است»، در کانال ۱۴ یاوهسرایی کرد.
زمیر بیچاره. او میخواهد موفق باشد، عملکرد خوبی داشته باشد، و از باردوو تمجید دریافت کند – ولی این خودش نیست، این محیط کاری اوست!
در کابینه، در غیاب ایتمار بنگویر که در آمریکا بهسر میبرد، این نقش به اسموتریچ واگذار شد. پس از آنکه رهبری حملهی شرمآور به رئیس شاباک را بر عهده گرفت، پس از آنکه او را تحریم کرد و کوشید به هر شکل ممکن تحقیرش کند، اکنون نوبت به حمله به رئیس ستاد کل رسیده است.
بیادبی، پستی، تکبّر، وقیحانهای که این مرد فرومایه – کسی که به دروغ به عرررتش گفت برای تحصیل در ندارس مذهبی میرود ولی در عوض به تحصیل حقوق پرداخت و خدمتی کوتاهمدت و غیررزمی انجام داد – با آنها به خود اجازه میدهد تا زمیر را در مسائل حرفهای – مسائلی که نظر رئیس ستاد کل باید در آنها شنیده شود – مورد حمله قرار دهد، حیرتآور است.
با یک دست، همین وزیر خزانهداری به حریدیها وعدهی جبران بودجهای را میدهد که بهخاطر تداوم معافیت از خدمتشان حذف شده، و با دست دیگر از عرررتش میخواهد که وظایف غیرنظامیای را انجام دهد که نیاز به نیروی انسانی عظیم خواهد داشت و با هزینههای مالی و جانی همراه خواهد بود.
دولتی که نه شرم دارد و نه خطوط قرمز، نیروهای ذخیره را تا آخرین قطرهی عرقشان میدوشد، نیروهای خدمت وظیفه را فرسوده میکند، قادر به تمدید مدت خدمت نیست تا از انتقاد در امان بماند، و همچنان حریدیها را از خدمت معاف میکند تا حکومت را از دست ندهد – و بعد به کسانی که لباس نظامی پوشیدهاند حمله میکند.
همهی اینها نه در یک بقالی محلی، بلکه در درون آکواریوم مقدسِ دفتر نخستوزیری اتفاق افتاده. جای تعجب نیست که کشور 🤮 اکنون بدون کمیسر خدمات کشوری اداره میشود. آنها باید این مقام را در اختیار بگیرند، تا روند تخریب خدمات عمومی، فساد ستونفقرات کارکنان دولتی، نگهبانان مرزهای قانونی و نهادهای نظارتی را ادامه دهند.
آنها کشور 🤮 اسقاطیل را به گاو شیرده، به بقالی خانوادگی شرمآور، به تلهنوولایی بد و به اسکچی از افرایم کیشون تبدیل کردهاند. و این همه واقعاً دارد اینجا اتفاق میافتد، هرچند هر از گاه باید خود را نیشگون بگیریم تا باورمان شود.
مرد پولادین
آنچه بیش از همه دیوانهوار است، این است که با وجود همهی افشاگریهایی که تقریباً روزانه روی میدهند، آنها به روال عادی خود ادامه میدهند. «ماشین سم» از مدتها پیش به کارخانهی سم، و سپس به سازمان سم بدل شده، که همچون خانوادهای مافیایی اداره میشود. دیگر هیچ محدودیتی وجود ندارد، هیچ ترمزی، هیچ شرم و هیچ عذاب وجدانی. همهچیز مجاز است. و حالا نوبت رئیس ستاد کل رسیده.
در مراسم یادبود هولوکاست، به ایال زمیر نگاه کردم. لبخند زدم. او کنار رئیس موساد، رئیس شاباک و فرماندهی پلیس نشسته بود، اما او جور دیگری نشسته بود. آنها معمولی نشسته بودند، نسبتاً راحت. ولی او با بدنی کشیده، منقبض، هوشیار نشسته بود، گویی در حال بازدید از یک مراسم سان است.
فقط زرهیها میتوانند این ویژگی را تشخیص دهند. ویژگیای که در نیروی زرهی پرورش داده میشود: هیچ میانبُری وجود ندارد، هیچ گوشهی گردی نیست، همهچیز باید مربعی، سخت، منظم و مستقیم باشد.
در نیروی زرهی میگویند: «آنچه با زور نمیرود، با زور بیشتر میرود». تأکید بر حرفهایگری است، بر انضباط. همهچیز باید صاف و مرتب و سازمانیافته و منقبض رو به جلو باشد.
کسی که در تانک باشد، پیروز خواهد بود. اما برای اینکه چنین شود، تانک باید عالی، بینقص، روغنکاریشده، مجهز و آماده باشد. به همین دلیل بود که فکر میکردم انتصاب ایال زمیر بهعنوان رئیس ستاد کل در این مقطع زمانی، بهترین انتصابی است که میتوان تصور کرد (تنها کار درست دولت فعلی).
حتی زمانی که او تصمیمهایی گرفت که خشم یا ناراحتی بخشی از اردوگاه سیاسی من را برانگیخت، واقعاً نگران نشدم. احتمالاً او تصمیم گرفته است نبردهای خود را بر سر نقاط واقعاً راهبردی انجام دهد. نمیدانم آینده چه خواهد آورد، ولی میدانم که دستگاه سم نمیتواند او را خم کند.
اولین سگ حملهکننده، طبق معمول، بیسوادترین هم بود: باردوو. اما او به رئیس ستاد کل شرایط تخفیف داد: «محیط کاری ایال زمیر همان محیط کاری رئیس ستاد کل پیشین است»، در کانال ۱۴ یاوهسرایی کرد.
زمیر بیچاره. او میخواهد موفق باشد، عملکرد خوبی داشته باشد، و از باردوو تمجید دریافت کند – ولی این خودش نیست، این محیط کاری اوست!
در کابینه، در غیاب ایتمار بنگویر که در آمریکا بهسر میبرد، این نقش به اسموتریچ واگذار شد. پس از آنکه رهبری حملهی شرمآور به رئیس شاباک را بر عهده گرفت، پس از آنکه او را تحریم کرد و کوشید به هر شکل ممکن تحقیرش کند، اکنون نوبت به حمله به رئیس ستاد کل رسیده است.
بیادبی، پستی، تکبّر، وقیحانهای که این مرد فرومایه – کسی که به دروغ به عرررتش گفت برای تحصیل در ندارس مذهبی میرود ولی در عوض به تحصیل حقوق پرداخت و خدمتی کوتاهمدت و غیررزمی انجام داد – با آنها به خود اجازه میدهد تا زمیر را در مسائل حرفهای – مسائلی که نظر رئیس ستاد کل باید در آنها شنیده شود – مورد حمله قرار دهد، حیرتآور است.
با یک دست، همین وزیر خزانهداری به حریدیها وعدهی جبران بودجهای را میدهد که بهخاطر تداوم معافیت از خدمتشان حذف شده، و با دست دیگر از عرررتش میخواهد که وظایف غیرنظامیای را انجام دهد که نیاز به نیروی انسانی عظیم خواهد داشت و با هزینههای مالی و جانی همراه خواهد بود.
دولتی که نه شرم دارد و نه خطوط قرمز، نیروهای ذخیره را تا آخرین قطرهی عرقشان میدوشد، نیروهای خدمت وظیفه را فرسوده میکند، قادر به تمدید مدت خدمت نیست تا از انتقاد در امان بماند، و همچنان حریدیها را از خدمت معاف میکند تا حکومت را از دست ندهد – و بعد به کسانی که لباس نظامی پوشیدهاند حمله میکند.
أخٌفيالله #إنا_على_العهد
نگاه بدبینانه این است که هنوز هم ۲۴٪ به او اعتماد دارند. این عدد بسیار نزدیک به تعداد کرسیهای حزب لیکود است. و این نگرانکننده است، زیرا اگرچه گفته میشود دروغ پا ندارد، روشن شده که دروغ عصا دارد و میتواند تا مرکز هستی اسقاطیل لنگلنگان پیش برود. با شناخت…
من از خودم میپرسم که فرزندان صهیونیسم مذهبی دربارهی نمایندگانشان در کنیست چه فکری میکنند.
چگونه ممکن است که زورگویانی چون بنگویر و دلقک-شارلاتانی چون اسموتریچ را بر کسانی چون حیلی ترُوپر، متان کهانا، الیعازار اشترن، نفتالین اختاپوسزده و بسیاری دیگر ترجیح دهند؟
جدول اشتباه نمیکند. این غده سرطانی ما را به فاجعه در همهی حوزهها کشانده است.
اگر واقعاً در بهبود حکمرانی موفق بودند – کافی بود.
یا در امنیت. یا اقتصاد. یا جامعه.
اما آنها همهچیز را نابود کردند، تا خاکستر خراب کردند آنچه را که اینجا ساخته شده بود و همچنان فریاد میزنند.
چگونه ممکن است که زورگویانی چون بنگویر و دلقک-شارلاتانی چون اسموتریچ را بر کسانی چون حیلی ترُوپر، متان کهانا، الیعازار اشترن، نفتالین اختاپوسزده و بسیاری دیگر ترجیح دهند؟
جدول اشتباه نمیکند. این غده سرطانی ما را به فاجعه در همهی حوزهها کشانده است.
اگر واقعاً در بهبود حکمرانی موفق بودند – کافی بود.
یا در امنیت. یا اقتصاد. یا جامعه.
اما آنها همهچیز را نابود کردند، تا خاکستر خراب کردند آنچه را که اینجا ساخته شده بود و همچنان فریاد میزنند.
أخٌفيالله #إنا_على_العهد
من از خودم میپرسم که فرزندان صهیونیسم مذهبی دربارهی نمایندگانشان در کنیست چه فکری میکنند. چگونه ممکن است که زورگویانی چون بنگویر و دلقک-شارلاتانی چون اسموتریچ را بر کسانی چون حیلی ترُوپر، متان کهانا، الیعازار اشترن، نفتالین اختاپوسزده و بسیاری دیگر ترجیح…
خلاصهی مقاله:
۱. تبدیل نتانیابو به نسخهی دوم پسرش یائیر:
کسپیت میگوید نتانیابو که زمانی سیاستمداری خونسرد و باتدبیر بود، اکنون به ترولی بدل شده که روزانه به دستگاههای امنیتی، قضایی و اجرایی حمله میکند، زبانش لمپنی شده و پیرو تئوریهای توطئه است، همانند پسرش یائیر.
۲. حمله به شاباک و رونن بار:
نویسنده به شدت از انتشار فایلهای ضبطشده توسط یک افسر پلیس علیه رئیس بخش یهودی شاباک انتقاد میکند و میگوید نتانیابو عمداً با اصطلاحاتی تحریکآمیز، شاباک را در آستانهی شب یادبود هولوکاست با گشتاپو مقایسه کرده است.
۳. ماجرای توییت نیمهشب:
کسپیت داستان توییتی را بازگو میکند که نتانیابو پس از قتلعام ۷ اکتبر منتشر کرد و در آن آمان و شاباک را بهطور کامل مقصر معرفی کرد، در حالی که آن نهادها در حال اجرای عملیات نجات حساس بودند.
۴. افسانهی «دولت پنهان»:
نتانیابو تلاش میکند تمام ناکامیهایش را به گردن «دولت پنهان» بیندازد، در حالیکه اکثر مقامات امنیتی، قضایی و اجرایی توسط خودش منصوب شدهاند. این روایت، یک ابزار انحرافی برای فرافکنی است.
۵. قطرگیت و فساد در دفتر نخستوزیر:
کسپیت به روابط نزدیک نتانیابو و مشاورانش با قطر اشاره میکند، از دستمزدهایی که با پول قطر پرداخت شده، از بیتوجهی به ارزیابیهای امنیتی، و از ناپدید شدن هدایای رسمی، بهویژه یک نسخه نفیس از تورات که از پوتین هدیه گرفته شده بود.
۶. نظرسنجیها و بیاعتمادی عمومی:
نویسنده نتایج نظرسنجی عمیقی را نقل میکند که در آن اکثریت مردم به روایت شاباک باور دارند، خواهان استعفای نتانیابو هستند، و دستگاه قضایی و امنیتی را برتر از نخستوزیر میدانند.
۷. انتقاد از نحوهی برخورد با ارتش:
کسپیت مینویسد که نتانیابو و وزرایش، بهویژه اسموتریچ، در حالی به رئیس ستاد کل حمله میکنند که از یکسو بودجه را قطع میکنند، و از سوی دیگر از ارتش میخواهند وظایف غیرنظامی سنگینی را اجرا کند.
۸. نتیجهگیری:
به باور کسپیت، نتانیابو آخرین ماسکها را کنار زده و مأموریتی را به پایان میبرد که با طرح فروپاشی نظام سیاسی و حقوقی اسقاطیل آغاز شده بود. او با تبدیل دفتر نخستوزیری به دفتر خانوادگی، دروغ، فساد، فرافکنی و نفرت را به مرکز سیاست آورده است. هیچ امیدی به اصلاح در او نیست، و تنها راه، پایان کار سیاسیاش است.
۱. تبدیل نتانیابو به نسخهی دوم پسرش یائیر:
کسپیت میگوید نتانیابو که زمانی سیاستمداری خونسرد و باتدبیر بود، اکنون به ترولی بدل شده که روزانه به دستگاههای امنیتی، قضایی و اجرایی حمله میکند، زبانش لمپنی شده و پیرو تئوریهای توطئه است، همانند پسرش یائیر.
۲. حمله به شاباک و رونن بار:
نویسنده به شدت از انتشار فایلهای ضبطشده توسط یک افسر پلیس علیه رئیس بخش یهودی شاباک انتقاد میکند و میگوید نتانیابو عمداً با اصطلاحاتی تحریکآمیز، شاباک را در آستانهی شب یادبود هولوکاست با گشتاپو مقایسه کرده است.
۳. ماجرای توییت نیمهشب:
کسپیت داستان توییتی را بازگو میکند که نتانیابو پس از قتلعام ۷ اکتبر منتشر کرد و در آن آمان و شاباک را بهطور کامل مقصر معرفی کرد، در حالی که آن نهادها در حال اجرای عملیات نجات حساس بودند.
۴. افسانهی «دولت پنهان»:
نتانیابو تلاش میکند تمام ناکامیهایش را به گردن «دولت پنهان» بیندازد، در حالیکه اکثر مقامات امنیتی، قضایی و اجرایی توسط خودش منصوب شدهاند. این روایت، یک ابزار انحرافی برای فرافکنی است.
۵. قطرگیت و فساد در دفتر نخستوزیر:
کسپیت به روابط نزدیک نتانیابو و مشاورانش با قطر اشاره میکند، از دستمزدهایی که با پول قطر پرداخت شده، از بیتوجهی به ارزیابیهای امنیتی، و از ناپدید شدن هدایای رسمی، بهویژه یک نسخه نفیس از تورات که از پوتین هدیه گرفته شده بود.
۶. نظرسنجیها و بیاعتمادی عمومی:
نویسنده نتایج نظرسنجی عمیقی را نقل میکند که در آن اکثریت مردم به روایت شاباک باور دارند، خواهان استعفای نتانیابو هستند، و دستگاه قضایی و امنیتی را برتر از نخستوزیر میدانند.
۷. انتقاد از نحوهی برخورد با ارتش:
کسپیت مینویسد که نتانیابو و وزرایش، بهویژه اسموتریچ، در حالی به رئیس ستاد کل حمله میکنند که از یکسو بودجه را قطع میکنند، و از سوی دیگر از ارتش میخواهند وظایف غیرنظامی سنگینی را اجرا کند.
۸. نتیجهگیری:
به باور کسپیت، نتانیابو آخرین ماسکها را کنار زده و مأموریتی را به پایان میبرد که با طرح فروپاشی نظام سیاسی و حقوقی اسقاطیل آغاز شده بود. او با تبدیل دفتر نخستوزیری به دفتر خانوادگی، دروغ، فساد، فرافکنی و نفرت را به مرکز سیاست آورده است. هیچ امیدی به اصلاح در او نیست، و تنها راه، پایان کار سیاسیاش است.
أخٌفيالله #إنا_على_العهد
🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞 پسرک خونین و پرازخاک پرت شده روی ساختمون اونوری کمک میخواد دارن سعی میکنن بهش برسن بالای سرش پیکر یک شهیده اما شدت انفجار اونقدر زیاد بوده که یه بچه رو نصف کرده و پرتاب کرده روی ساختمون مقابل نبینید خیلی دردناکه مرگبر صهیون و صهیونی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پسرک نجات پیداکرد
الحمدلله
الحمدلله
Forwarded from المتحدث الرسمي للقوات المسلحة اليمنية
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
عنفوان شعبي واع بكل مطامع الصهيونية في بلادنا العربية والإسلامية.. وقرار يمني ثابت وجامع وقاطع بمواصلة خنق كيان العدو الإسرائيلي ومواجهة إسناد العدو الأمريكي له
مليونية " ثابتون مع غزة.. رغم أنف الأمريكي وجرائمه "
#صنعاء
#ميدان_السبعين
http://t.me/army21ye
مليونية " ثابتون مع غزة.. رغم أنف الأمريكي وجرائمه "
#صنعاء
#ميدان_السبعين
http://t.me/army21ye
بقایای کلاهک جنگی موشکیمنی که حاوی ۱۰۰ کیلوگرم مواد منفجره بود در جنگلهای اطراف بیت شمش پیدا شد
أخٌفيالله #إنا_على_العهد
بیمارستان ایخیلوف
یک نیروی ذخیره از گردان ۵۲۵۰، تیپ مشت آهنین🤣 (۲۰۵)، در جریان نبردی که امروز در تل سلطان واقع در جنوب نوار غزه رخ داد، بر اثر شلیک آرپیجی بهشدت زخمی شد. ارتش اسقاطیل اعلام کرد که این سرباز برای دریافت مراقبتهای پزشکی به بیمارستان منتقل شده و خانوادهاش در جریان قرار گرفتهاند.
أخٌفيالله #إنا_على_العهد
یک نیروی ذخیره از گردان ۵۲۵۰، تیپ مشت آهنین🤣 (۲۰۵)، در جریان نبردی که امروز در تل سلطان واقع در جنوب نوار غزه رخ داد، بر اثر شلیک آرپیجی بهشدت زخمی شد. ارتش اسقاطیل اعلام کرد که این سرباز برای دریافت مراقبتهای پزشکی به بیمارستان منتقل شده و خانوادهاش…
دو تروریست دیگه عرررررتش اسقاطیل هم زخمی شدن
نتانیابو قصد داشت به دیدار دو سرباز زن زخمی در بیمارستان بلینسون برود، یکی از خانوادهها با زمانبندی این دیدار مخالفت کرد و پس از مشورتهای بیشتر، این ملاقات لغو شد.
خانواده مذکور با اصل دیدار مخالفتی نداشت بلکه صرفاً نسبت به زمان آن معترض بود، زیرا سرباز زخمی بهتازگی به هوش آمده و هنوز با مشکلات جسمی مواجه است. اعضای خانوادهاش اعلام کردند: فقط او حق دارد تصمیم بگیرد چه کسی و چه زمانی به دیدارش بیاید و اکنون زمان مناسبی نیست. بههیچوجه مخالفتی با اصل دیدار وجود ندارد، بلکه صرفاً درخواستی است برای بهتعویقانداختن آن بر اساس صلاحدید خود او.
منبعی مطلع از جزئیات ماجرا گفت: همه چیز برای دیدار نخستوزیر آماده شده بود. تدارکات دقیقی با هماهنگی شاباک انجام گرفته بود، از جمله تمهیدات لجستیکی و اداری، و آمادهسازی مناطق ایزوله در بیمارستان، زیرا زخمیها هنوز در بخش مراقبتهای ویژه بستری هستند. اما پس از دریافت مخالفت یکی از خانوادهها، همه چیز متوقف شد.. با وجود آمادهسازی کامل بیمارستان و هماهنگی با شاباک، دیدار لغو شد تا به خواست خانواده احترام گذاشته شود. دفتر نخستوزیر تأکید کرد که هر دو خانواده خواهان دیدار بودند، اما دیدار صرفاً بهدلایل پزشکی و حفظ حریم خصوصی به تعویق افتاد.
🔻 : اره قشنگ معلومه
خانواده مذکور با اصل دیدار مخالفتی نداشت بلکه صرفاً نسبت به زمان آن معترض بود، زیرا سرباز زخمی بهتازگی به هوش آمده و هنوز با مشکلات جسمی مواجه است. اعضای خانوادهاش اعلام کردند: فقط او حق دارد تصمیم بگیرد چه کسی و چه زمانی به دیدارش بیاید و اکنون زمان مناسبی نیست. بههیچوجه مخالفتی با اصل دیدار وجود ندارد، بلکه صرفاً درخواستی است برای بهتعویقانداختن آن بر اساس صلاحدید خود او.
منبعی مطلع از جزئیات ماجرا گفت: همه چیز برای دیدار نخستوزیر آماده شده بود. تدارکات دقیقی با هماهنگی شاباک انجام گرفته بود، از جمله تمهیدات لجستیکی و اداری، و آمادهسازی مناطق ایزوله در بیمارستان، زیرا زخمیها هنوز در بخش مراقبتهای ویژه بستری هستند. اما پس از دریافت مخالفت یکی از خانوادهها، همه چیز متوقف شد.. با وجود آمادهسازی کامل بیمارستان و هماهنگی با شاباک، دیدار لغو شد تا به خواست خانواده احترام گذاشته شود. دفتر نخستوزیر تأکید کرد که هر دو خانواده خواهان دیدار بودند، اما دیدار صرفاً بهدلایل پزشکی و حفظ حریم خصوصی به تعویق افتاد.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ائتلاف امنیت منطقهای، متشکل از بیش از صد تن از شخصیتهای عمومی در حوزههای امنیت، اقتصاد، تجارت و رسانه، از رئیسجمهور ترامپ خواست که در پی گزارشهای منتشرشده در روزهای اخیر، تمام نفوذ خود را بر رهبران اسقاطیل و عربستان سعودی اعمال کند تا در همین سال جاری به توافقی برای عادیسازی روابط میان دو کشور دست یابند. این ائتلاف از تلاشهای رئیسجمهور در این زمینه قدردانی کرده است.
ائتلاف که با همتایان خود در سراسر خاورمیانه در ارتباط است، اعلام کرد: اکنون زمان خنثیسازی تمام مینها و موانع سیاسی است که میتوانند به تلاشها برای رسیدن به توافقی که چهره خاورمیانه را دگرگون میکند و امنیت منطقهای را به ارمغان میآورد، آسیب بزنند. فرصت بزرگی پیش آمده، و رهبری شجاعانه شما برای از میان بردن نگرانیها و رساندن رهبران به لحظهای تاریخی ضروری است.
ائتلاف که با همتایان خود در سراسر خاورمیانه در ارتباط است، اعلام کرد: اکنون زمان خنثیسازی تمام مینها و موانع سیاسی است که میتوانند به تلاشها برای رسیدن به توافقی که چهره خاورمیانه را دگرگون میکند و امنیت منطقهای را به ارمغان میآورد، آسیب بزنند. فرصت بزرگی پیش آمده، و رهبری شجاعانه شما برای از میان بردن نگرانیها و رساندن رهبران به لحظهای تاریخی ضروری است.
در شبکههای اجتماعی ویدیویی منتشر شده که در آن واژگونی یک کشتی دیده میشود؛ کشتیای که ظاهراً بیش از یک میلیون گوسفند را حمل میکرد. این حادثه در نزدیکی خلیج عدن، در منطقه جنوب یمن، رخ داده است. بنا بر گزارشها، این کشتی در راه یکی از کشورهای حوزه خلیج فارس بوده است، که بهاحتمال زیاد امارات متحده عربی بوده.