This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باورنکردنیه
زمون ما مدادرنگی اگه رنگ صورتی داشت، لاکچری محسوب میشد
مدادرنگی ۲۴ رنگ آخر کلاس بود و در حد شاسی بلند کلاس داشت
این مداد رنگی و ببینید تا شاخ در بیارید
من که ندیده بودم
@MER30TV👈💯
زمون ما مدادرنگی اگه رنگ صورتی داشت، لاکچری محسوب میشد
مدادرنگی ۲۴ رنگ آخر کلاس بود و در حد شاسی بلند کلاس داشت
این مداد رنگی و ببینید تا شاخ در بیارید
من که ندیده بودم
@MER30TV👈💯
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
معشوقه یه کارگر فاضلاب تو اسلواکی به خاطر شغلش ترکش کرد، شهرداری به احترامش مجسمه ش رو ساخت...
واقعاً احترام به شخصیت انسان ها زیباترین کاره👌
@MER30TV👈💯
واقعاً احترام به شخصیت انسان ها زیباترین کاره👌
@MER30TV👈💯
#کودکانه
والدین عزیز بگذارید بچه کمرو در مورد خودش حرف بزند:
بچه ها، تا وقتی در جمع، احساس امنیت روحی روانی داشته باشند جرأت پیدا نمی کنند خودشان را نشان بدهند. باید به کودک کمرو فرصت حرف زدن بدهید، او را خاطر جمع کنید که شنیدن حرف های او برایتان مهم است. هر قدر کودک اطمینان خاطر بیشتری از جانب جمع یا گروه پیدا کند، راحت تر می تواند حرف بزند و توانمندی های خود را نشان بدهد.
برای شنیدن حرف های او صبوری به خرج دهید. هر گونه واکنش منفی پدر، مادر یا مربی می تواند ترمزی باشد برای حرف زدن کودک.
@MER30TV👈💯
والدین عزیز بگذارید بچه کمرو در مورد خودش حرف بزند:
بچه ها، تا وقتی در جمع، احساس امنیت روحی روانی داشته باشند جرأت پیدا نمی کنند خودشان را نشان بدهند. باید به کودک کمرو فرصت حرف زدن بدهید، او را خاطر جمع کنید که شنیدن حرف های او برایتان مهم است. هر قدر کودک اطمینان خاطر بیشتری از جانب جمع یا گروه پیدا کند، راحت تر می تواند حرف بزند و توانمندی های خود را نشان بدهد.
برای شنیدن حرف های او صبوری به خرج دهید. هر گونه واکنش منفی پدر، مادر یا مربی می تواند ترمزی باشد برای حرف زدن کودک.
@MER30TV👈💯
بعضی چیزها را نمی شود گفت. بعضی چیزها را احساس می کنید. رگ و پی شما را می تراشد ، دل شما را آب می کند ، اما وقتی می خواهید بیان کنید می بینید که بی رنگ و جلاست. مانند تابلوئیست که شاگردی از روی کار استاد ساخته باشد. عینا همان تابلوست. اما آن روح ، آن چیزی که دل شما را می فشارد، در آن نیست.
📚چشمهایش
👤بزرگ علوی
@MER30TV👈💯
📚چشمهایش
👤بزرگ علوی
@MER30TV👈💯
#همسرانه
💠 مردها دوست دارند بدانند که شغل و فعالیت روزانهی آنها تاثیر مثبتی بر جای میگذارد و از با رضایتِ کاری است که آنها انرژی و اعتماد به نفس خود را به دست میآورند.
💠 وظیفهی شما این است که هم در داخل و هم خارج از منزل، او را برای کاری که انجام میدهد و برای تلاشی که میکند تشویق کنید.
💠 این کار، مرد را در کار خود با انگیزه کرده و ابهت و اقتدار او را تقویت میکند. مطمئن باشید بازتابِ حفظ ابهت مرد، شیرین و لذتبخش است.
@MER30TV👈💯
💠 مردها دوست دارند بدانند که شغل و فعالیت روزانهی آنها تاثیر مثبتی بر جای میگذارد و از با رضایتِ کاری است که آنها انرژی و اعتماد به نفس خود را به دست میآورند.
💠 وظیفهی شما این است که هم در داخل و هم خارج از منزل، او را برای کاری که انجام میدهد و برای تلاشی که میکند تشویق کنید.
💠 این کار، مرد را در کار خود با انگیزه کرده و ابهت و اقتدار او را تقویت میکند. مطمئن باشید بازتابِ حفظ ابهت مرد، شیرین و لذتبخش است.
@MER30TV👈💯
#داستان_شب 💫
خری و اشتری دور از آبادی به آزادی می زیستند. نیمه شبی چران و چمان به شارع عام نزدیک شدند. اشتر گفت: "رفیق ساعتی دم فرو بند تا از آدمیان دور شویم نباید گرفتار آییم."
خر گفت: "این نتواند بود چه درست همین ساعت نوبت آواز معتاد من است و در ترک عادت رنج جان و بیم هلاک تن." و بی محابا نهیق برداشت کاروانیان بر اثر بیامدند و هر دو را در قطار کشیده بار نهادند.
فردا آبی عمیق پیش آمد که عبره( عبورکردن از جایی) خر از آن میسر نبود. خر را بر اشتر نشانیده اشتر را به آب راندند. چون بارگیر( شتر) به میان آب رسید دستی بر می افشاند و پایی می کوفت. خر گفت:" رفیق این مکن و گر نه من در آب افتم و غرقه شوم. "
گفت:" چنانکه دوش نوبت آواز نابهنگام خر بود امروز گاه رقص ناساز اشتر است" و با جنبشی دیگر خر را از پشت بینداخت و غرقه ساخت.
منبع امثال و حکم
@MER30TV👈💯
خری و اشتری دور از آبادی به آزادی می زیستند. نیمه شبی چران و چمان به شارع عام نزدیک شدند. اشتر گفت: "رفیق ساعتی دم فرو بند تا از آدمیان دور شویم نباید گرفتار آییم."
خر گفت: "این نتواند بود چه درست همین ساعت نوبت آواز معتاد من است و در ترک عادت رنج جان و بیم هلاک تن." و بی محابا نهیق برداشت کاروانیان بر اثر بیامدند و هر دو را در قطار کشیده بار نهادند.
فردا آبی عمیق پیش آمد که عبره( عبورکردن از جایی) خر از آن میسر نبود. خر را بر اشتر نشانیده اشتر را به آب راندند. چون بارگیر( شتر) به میان آب رسید دستی بر می افشاند و پایی می کوفت. خر گفت:" رفیق این مکن و گر نه من در آب افتم و غرقه شوم. "
گفت:" چنانکه دوش نوبت آواز نابهنگام خر بود امروز گاه رقص ناساز اشتر است" و با جنبشی دیگر خر را از پشت بینداخت و غرقه ساخت.
منبع امثال و حکم
@MER30TV👈💯